فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۴۱ تا ۵۵۲ مورد از کل ۵۵۲ مورد.
۵۴۱.

مختصات نقشه راه کاربست جنگ شناختی در رسانه های نوین(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: جنگ شناختی رسانه های نوین فضای سایبری نقشه راه مرور روایتی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۴ تعداد دانلود : ۱۶
هدف: جنگ شناختی، سلاحی کردن یا سلاح سازی از افکار عمومی، از طریق یک نهاد خارجی، به منظور تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی و دولتی و بی ثبات کردن نهادهای عمومی است. جنگ شناختی مانند جنگ روانی و جنگ اطلاعاتی، به شدت بر فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی جدید، به ویژه هوش مصنوعی متکی است. این مطالعه با هدف تدوین نقشه راه جنگ شناختی در رسانه های نوین اجرا شده است و در این راستا، به چهار سؤال اساسی در زمینه اهداف، فعالیت های اساسی، تاکتیک ها و ابزارها و همچنین، زیرساخت های کلیدی لازم پاسخ داده می شود. روش: این پژوهش از نظر فلسفی از نوع تفسیرگرایی، از نظر رویکرد از نوع استقرایی و از نظر استراتژی، مبتنی بر مرور روایتی ادبیات است. علت استفاده از مرور روایتی، غنی نبودن ادبیات موجود در زمینه جنگ شناختی در فضای سایبری بود. در مجموع، ۳۰ گزارش پژوهشی، مشتمل بر مقاله، فصل کتاب، پایان نامه و رساله و گزارش های موردی منتشر شده توسط سازمان ها که با جنگ شناختی مرتبط بود، شناسایی و با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون، واکاوی شد. یافته ها: بر اساس نتایج، اهداف مهم جنگ شناختی در فضای سایبری عبارت اند از: نفوذ، بی ثباتی، مشروعیت زدایی، تخریب سرمایه اجتماعی، اعتمادزدایی، تفرقه افکنی، اعتبارزدایی، از پای درآوردن حریف و دست کاری قوه شناخت عموم مردم و نخبگان. در سطح دوم، طرح ریزی عملیات شناختی، رصدشناختی، مهندسی شناختی، پویش شناختی، طراحی کمپین شناختی، تحلیل شناختی و تاب آوری، مهار و دفاع در برابر حملات شناختی، به عنوان فعالیت های بسیار مهم و اساسی جنگ شناختی مطرح شد. در سطح سوم، یعنی ابزارها و تاکتیک های جنگ شناختی، هشت مضمون احصا شد که عبارت اند از: فضای سایبری و رسانه های اجتماعی، تولید و انتشار محتوای منفی غیرواقعی، بهره برداری از خطاهای شناختی، جریان سازی اجتماعی، تبلیغات، عملیات روانی، تحریف داده ها و هجوم شناختی. در نهایت، سه مضمون مشتمل بر فناوری های جنگ شناختی، علوم اعصاب شناختی و متخصصان عملیات شناختی، به عنوان زیرساخت های اساسی جنگ شناختی شناسایی شد. نتیجه گیری: با توجه به اهداف مخرب جنگ شناختی، می توان از طریق آموزش های بعد از پایان حمله، برای برطرف کردن اثر افراد تأثیرپذیر برای حفظ روان در برابر تحریکات عاطفی و اصلاح خطاهای شناختی و نیز برخوردهای قانونی و امنیتی برای پیدا کردن و مجازات دست اندرکاران جنگ شناختی، جهت عبرت گیری عناصر بعدی دشمن در جامعه، در برابر جنگ های شناختی مقابله اثربخشی کرد.
۵۴۲.

استراتژی های کسب وکار صنعت سینمای ایران؛ مدل کسب وکار صنعت سینمای ایران در بحران کرونا(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: کسب وکار سینما پاندمیک بحران استروالدر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۳ تعداد دانلود : ۹
هدف: سینما به عنوان یک صنعت رسانه ای جا افتاده، مدل های کسب وکار متنوعی را تجربه کرده است؛ هرچند وضعیت آن در شرایط ایدئالی قرار ندارد. با پیش آمدن شرایط پاندمی در جهان، سینما یکی از تجارت های پُرسودی بود که آسیب شدیدی دید. هدف پژوهش حاضر، ارائه مدل کسب وکار سینمای ایران، در وضعیت بحران، به ویژه در وضعیت پاندمی است.روش: این پژوهش کاربردی، اکتشافی و کیفی است. جامعه آماری آن، فعالان حوزه سینما و مالکان و مدیران کسب وکارهای سینمایی بود و نمونه گیری با روش گلوله برفی و تا رسیدن به حد اشباع نظری انجام گرفت. تحلیل داده های حاصل از مصاحبه با ۱۵ نفر از فعالان حوزه سینما و مالکان و مدیران کسب وکارهای سینمایی، با استفاده از تحلیل مضمون انجام و کدگذاری شد.یافته ها: بر اساس نتایج مشتریان (مخاطبان) کسب وکار سینما، در هر دو وضعیت عادی و پاندمیک، طبقه متوسط شهری هستند. فیلم سازان در وضعیت پاندمیک، به ساخت سریال روی آورده اند. هزینه ها در وضعیت پاندمیک تغییری نکرده است؛ اما دستمزد بازیگر افزایش یافته است. اکران آنلاین در پلتفرم ها و تولیدات VODها، اصلیترین جریان درآمدی در زمان پاندمی و مقوله کمدی و سرگرمی، مهم ترین ارزش پیشنهادی سینمای ایران بوده است.نتیجه گیری: نشناختن مخاطب، اصلی ترین چالش سینمای ایران در حوزه مدیریت کسب وکار است. تأثیرات شرایط پاندمی بر کسب وکار سینمای ایران، اگرچه کاهش تولید و ضربه های مالی و ریزش مخاطب بود؛ از طرفی فرصت های زیادی را همچون بهبود بسترهای توزیع، قالب های جدید سرگرمی، بهینه شدن تولید با استفاده از تکنولوژی، جلب سرمایه، تغییر بازار و حتی بهبود رابطه دولت و سینما و تبلیغات تخصصی تر ایجاد کرد.
۵۴۳.

طراحی الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی شرکت های تولیدی موادغذایی ایران با استفاده از نظریه داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برندسازی رسانه های اجتماعی شرکت های تولیدی موادغذایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۳
هدف: برندسازی را می توان یک مدل ارتباطی دانست و همان گونه که می دانیم، ارتباطات همواره دوسویه است؛ به این معنا که هویت برند و تصویر و ذهنیت از برند، همگی اهمیت بسیار زیادی دارند. هدف پژوهش حاضر، طراحی الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی در شرکت های تولیدی موادغذایی در ایران است. روش: این پژوهش، از نوع پژوهش های کیفی است که با استفاده رویکرد مبتنی بر نظریه داده بنیاد اجرا شده است. جامعه آماری آن، کارشناسان دانشگاهی و خبرگان صنعتی بوده است. کارشناسان دانشگاه، از میان اعضای هئیت علمی با مدرک دکتری مدیریت بازرگانی و بازاریابی و خبرگان صنعتی، از بین معاونان و مدیران حوزه بازاریابی و فروش شرکت های تولید با حداقل ۱۰سال سابقه کار انتخاب شدند. نمونه گیری با استفاده از رویکرد نمونه گیری هدفمند انجام شد. در مجموع تعداد ۱۵ نفر به عنوان مشارکت کننده در پژوهش شرکت کردند. داده ها به روش مصاحبه نیمه ساختاریافته گردآوری شد. برای به دست آوردن اعتبار و روایی داده ها از روش بازبینی و بررسی نظر مشارکت کنندگان استفاده شد. یافته ها: نتیجه این پژوهش به ارائه الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی در شرکت های تولیدی ایران منجر شد. این الگو از ۹ مقوله اصلی (معیار) و ۲۶ شاخص تشکیل شده است. معیارهای فناوری اطلاعات، برند، بازاریابی، ارتباطات، تبلیغات، محصول، مشتری، فروش و درون سازمانی، نُه معیار شناسایی شده برای الگوی برندسازی رسانه های اجتماعی شرکت های تولیدی موادغذایی ایران است. نتیجه گیری: در بازارهای به شدت رقابتی امروز، مدیران شرکت ها در جست وجوی روش های جدیدی هستند تا به کمک آن ها، مردم را از محصولات و بهبود برند خود آگاه کنند. یکی از این روش های جدید، برندسازی مبتنی بر رسانه های اجتماعی است که در این پژوهش الگوسازی شد.
۵۴۴.

شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقای برند ملی با تأکید بر جاذبه های گردشگری ایران و با استفاده از ظرفیت های رسانه های اجتماعی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ارتقای برند ملی جاذبه های گردشگری ایران رسانه های اجتماعی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۱ تعداد دانلود : ۱۰
هدف: پژوهش حاضر به شناسایی عوامل مؤثر بر ارتقای برند ملی با تأکید بر جاذبه های گردشگری ایران و با استفاده از ظرفیت های رسانه های اجتماعی می پردازد. روش: این پژوهش در زمره پژوهش های آمیخته به شمار می آید. جامعه آماری بخش کیفی، ۱۷ نفر از خبرگان و مدیران گردشگری ایران و در بخش کمّی، کلیه گردشگران به ایران است. روش نمونه گیری در بخش کمّی، غیرتصادفی در دسترس بود. داده های بخش کمّی با توزیع ۳۸۴ پرسش نامه بین گردشگران به ایران جمع آوری شد؛ سپس با استفاده از نرم افزار اسمارت پی ال اس ۳ تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: یافته های بخش کیفی، مؤلفه هایی بودند که در دسته های عوامل علّی، عوامل زمینه ای، عوامل مداخله گر، راهبردها و پیامدها قرار گرفتند. عوامل علی: مؤلفه های ارتقای ظرفیت های اقتصادی، توسعه اقتصادی، توسعه زیست محیطی. عوامل زمینه ای: ارتقای ظرفیت های اطلاع رسانی، آموزشی، زیرساختی، فناورانه و نیز توسعه زیرساختی، چالش هایی همچون اقتصادی، تبلیغاتی، توسعه فیزیکی و محیطی. عوامل مداخله گر: چالش های اجتماعی فرهنگی، سیاسی حقوقی و قانونی، مدیریتی و نیز موانع اجتماعی فرهنگی. راهبردها: ارتقای ظرفیت های اجتماعی فرهنگی، تبلیغاتی، مسئولیت اجتماعی، اطلاع رسانی، افزایش دانش و آگاهی گردشگری، راهبردهای اجتماعی فرهنگی، راهبردهای بازاریابی و راهبردهای سیاسی قانونی. پیامدها: ارتقای ظرفیت های بازاریابی، توسعه فرهنگی اجتماعی. در نهایت، بر اساس الگوی پیشنهادی، میزان تأثیر مؤلفه های الگو بر یکدیگر آزمون و مشخص شد که مؤلفه ها تأثیر مثبت و معناداری روی یکدیگر دارند. نتیجه گیری: مؤلفه های مؤثر بر ارتقای برند ملی با تأکید بر جاذبه های گردشگری ایران، مؤلفه های همه گیر و در سطح کلان است. تمام مؤلفه ها از زمینه های قانونی و سیاستی، اقتصادی و اجتماعی تأثیر می پذیرند؛ از این رو استفاده از ظرفیت رسانه های اجتماعی، می تواند زمینه را برای ارتقای برند ملی، فراهم کند.
۵۴۵.

بررسی الگوی رفتاری نسل های ایکس، وای، زد در مواجهه با محتوای کرونا در شبکه اجتماعی توییتر(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: الگوی رفتاری تحلیل احساسات پاندمی کرونا مطالعات نسلی شبکه اجتماعی توییتر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲ تعداد دانلود : ۱۲
هدف: در این پژوهش الگوی رفتاری کاربران فارسی زبان توییتر با محوریت بیماری کرونا و به تفکیک سه نسل بررسی و توصیف شده است. برای کشف این الگو، دو فرضیه تفاوت مضمون احساسی توییت های منتشرشده توسط هر نسل و بررسی تفاوت واکنش احساسی آنان به اخبار خاص کرونایی مدنظر قرار گرفت و در بازه یک ساله اول همه گیری این بیماری در ایران بررسی شد. برای تشریح جایگاه مخاطبان در فرایند ارتباط و نیز نحوه برداشت آنان از پیام، از نظریه های استفاده و رضامندی و نظریه دریافت بهره برده شد. ابعاد ناشناخته این بیماری و نحوه انتقال آن، به همکاری شهروندان با سیاست های بهداشتی حکومت ها نیاز دارد؛ از این رو ادراک مخاطبان رسانه از محتوای مرتبط با کرونا، بیش ازپیش در کانون توجه سیاست گذاران رسانه و سلامت قرار گرفت. روش: به کمک فنون داده کاوی، نسل های مختلف کاربران فارسی این پلتفرم دسته بندی شد. در ادامه، توییت های آنان به صورت دستی جمع آوری و با ابزار جست وجوی پیشرفته و با کلمات کلیدی، دسته بندی و مدل سازی شد. برای تخمین سن و جنسیت کاربر، از شبکه فیس نت و مدل ماشین های بردار پشتیبان استفاده شد. برای استخراج ویژگی ها، از مدل Wordtovector و برای کلاس بندی این توییت ها و اطلاق یک احساس به آن ها، از مدل LSTM بهره برده شد. یافته ها: در گروه نمونه سه احساس ترس، طنز و انتقاد، برای توصیف مضمون احساسی توییت ها بیشترین نمود را داشته است. در نهایت، مشاهده شد که الگوی رفتاری نسل زد در محیط توییتر با انتشار طنزآمیز محتوا همراه است؛ در حالی که سویه انتقادی آن کمتر است. این الگو زمانی که به سمت نسل ایکس و وای می رود، معکوس می شود؛ در حالی که سویه ترس در مضامین همه کاربران، روند و حجم کمابیش یکسانی داشت. نتیجه گیری: بین ۲۰ تا ۳۰ درصد تمامی پیام های تولیدشده مخاطبان با محوریت کرونا، محتوایی داشت که حاوی ترس بود. این میزان برای هر گروه سنی یکسان بود و این تشابه را می توان در تعبیر هم گرایی نسلی مشاهده کرد؛ اما در دو احساس دیگر بروز یافته، یعنی احساس انتقاد و طنز، این هم گرایی دیده نمی شد. نسل زد، اغلب در برخورد با محدودیت های ناشی از کرونا و تبعات دامنه دار آن، نگرشی طنزآلود داشت. گویا نحوه برداشت، تفسیر و و در ادامه بازخورد آن ها به پدیده کرونا که در بدو امر، موضوعی ترسناک و خطرآفرین برای زندگی فردی و اجتماعی انسان است، کاملاً تفسیری متضاد است. این تفاوت را می توان در گزاره شکاف یا تعارض نسلی دسته بندی کرد.
۵۴۶.

تأثیر رسانه های اجتماعی بر شهرت، تقدس، ارزش ویژه و حمایت از برند: بررسی جدید در دنیای دیجیتال(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: رسانه های اجتماعی شهرت برند تقدس برند ارزش ویژه برند حمایت از برند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۸
هدف: رسانه های اجتماعی ابزارهای قدرتمندی هستند که به برندها این امکان را می دهند تا با مخاطبان خود تعامل کنند. این تعاملات به شهرت و تقدس برند کمک می کند و ارزش آن را در نظر مخاطبان افزایش می دهد. حمایت از برند نیز، از طریق رسانه های اجتماعی تقویت می شود. در این مطالعه، تأثیر رسانه های اجتماعی بر شهرت، تقدس، ارزش و حمایت از برند در پلتفرم فیلیمو بررسی شده است. روش: این پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر نوع، مقطعی و توصیفی هم بستگی است و از روش تحلیل مدل یابی معادلات ساختاری با کمک نرم افزار اس پی اس اس و اسمارت پی ال اس ۳ بهره می برد. نمونه آماری این پژوهش ۱۹۶ نفر از مشتریان اصفهانی پلتفرم فیلیمو است که به کمک روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. یافته ها: نتایج این پژوهش نشان داد که میان رسانه های اجتماعی، شهرت، تقدس، ارزش ویژه و حمایت از برند، رابطه مستقیم و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج از وجود اثر میانجیگری شهرت، تقدس، ارزش ویژه در رابطه میان رسانه های اجتماعی بر حمایت از برند حکایت دارد. نتیجه گیری: استراتژی های بازاریابی و ارتباطی فیلیمو، باید به گونه ای طراحی شوند که احساس علاقه به این برند را القا کنند و آن را به درجه بالاتری، یعنی تقدس برسانند. این کار امکان تبدیل مشتری به حامی برند را تقویت می کند. همچنین با بازاریابی از طریق رسانه های اجتماعی و تسهیل ارتباط و همکاری بین برند فیلیمو و مشتریانشان، می توان شهرت، محبوبیت و ارزش این برند را برای مشتریان آن افزایش داد و در نهایت موجب تقویت حمایت از این برند شد.
۵۴۷.

طراحی چارچوب برندسازی کارآفرینانه مؤثر بر قابلیت های پویا در کسب و کارهای کوچک و متوسط صنعت نشر کتاب(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: برندسازی کارآفرینی کسب وکارهای کوچک و متوسط قابلیت های پویا صنعت نشر کتاب تحلیل تماتیک

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰ تعداد دانلود : ۹
هدف: از آنجایی که برندسازی در کسب وکارهای کوچک و متوسط، حوزه تحقیقاتی کمابیش جدید و ناشناخته ای است و برندسازی در صنعت نشر کتاب نیز حوزه ای است که کمتر بررسی شده است، هدف این پژوهش، طراحی چارچوب برندسازی کارآفرینانه مؤثر بر قابلیت های پویا در کسب وکارهای کوچک و متوسط صنعت نشر کتاب است. روش: رویکرد این پژوهش کیفی است و با استراتژی مطالعه موردی چندگانه، کسب وکارهای صنعت نشر کتاب بررسی شده است. داده ها از طریقِ مطالعه منابع مستند و مصاحبه های مبتنی بر رویداد با ۲۰ نفر، شامل مدیران و بنیان گذاران فعال در صنعت نشر کتاب در تهران، از طریق نمونه گیری هدفمند و به کمک نرم افزار اطلس تی نسخه۷ جمع آوری شده است. یافته ها: بر اساس نتایج حاصل از مصاحبه ها و اسناد و مدارک، پنج گام ضروری به همراه دو مؤلفه داخلی و خارجی مؤثر بر برندسازی کارآفرینانه در کسب وکارهای کوچک و متوسط شناسایی شد. این گام ها به ترتیب عبارت اند از: «محرک های اولیه در ایده پردازی»، «مسیر خلق ایده برند»، «شکل گیری مفهوم برند»، «ارزیابی برند» و «بهره برداری و توسعه برند». نتیجه گیری: با توجه به نقش برندسازی برای کسب وکارهای کوچک و متوسط، به ویژه صنعت نشر که از چنین تخصص و تمرکزی بی بهره است، توصیه می شود که این نوع کسب کارها از چارچوب ارائه شده در پژوهش حاضر، برای کسب و ارتقای قابلیت های خود در جهت پایداری و بقا بهره بگیرند.  
۵۴۸.

طراحی الگوی جذب کارکنان صنایع خلاق (مورد مطالعه: موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: صنایع خلاق صنعت رسانه جذب کارکنان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۷
هدف: صنایع خلاق را می توان به عنوان صنعتی که حوزه تلاقی و اشتراک بین فرهنگ، فناوری، علم و تجارت است، تشریح کرد. صنایع خلاق گونه ای از صنایع است که به خلق ایده، تولید و توزیع محصولات و خدماتی می پردازد که ماهیت فرهنگی دارد. از این رو، موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، برای خلق ایده، تولید و توزیع محصولات و خدماتی که ماهیت فرهنگی دارند، به الگویی برای جذب کارکنان خلاق نیازمند است تا یاریگر موزه برای رسیدن به اهداف سازمانی خود باشد. هدف از اجرای پژوهش حاضر، طراحی الگوی جذب کارکنان صنایع خلاق در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و ارتقای سطح کیفی و کمی فعالیت های این موزه، به عنوان بخشی از صنعت خلاق است. نتایج این قابلیت را دارد که به سایر صنایع خلاق با گرایش های تاریخی تعمیم داده شود. روش: روش پژوهش حاضر، روش داده بنیاد است و از نمونه گیری نظری در مصاحبه ها استفاده شده است. مشارکت کنندگان در پژوهش حاضر، ۳۱ نفر از کارکنان و خبرگان فعال در حوزه مدیریت مجموعه موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس و سایر مدیران فعال در حوزه صنایع خلاق هستند. یافته ها: بر اساس مصاحبه با مشارکت کنندگان پژوهش، الگوی جذب کارکنان صنایع خلاق در موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس طراحی شد. عناصر مدل به دست آمده عبارت اند از: ۱. شرایط علّی مشتمل بر مقوله های ارزش مداری، آینده نگری، کارامداری و ایده مداری؛ ۲. شرایط زمینه ای مشتمل بر مقوله های تعاملات محیطی، آگاهی و شناخت محیط و مدیریت محیط؛ ۳. شرایط مداخله گر مشتمل بر مقوله های مزیت آفرینی، خطرپذیری، انگیزه محوری و دانش محوری؛ ۴. راهبردها مشتمل بر مقوله های تخصص گرایی، یکپارچگی، ضابطه گرایی، روابط اداری و هم اندیشی؛ ۵. پیامدها مشتمل بر مقوله های پایداری سازمان، خودبرانگیختگی، خودشکوفایی، موفقیت (کسب هدف)، مهارت محوری، جامعه پذیری سازمانی، پویایی سازمانی، رضایت مندی. نتیجه گیری: موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، به عنوان صنعت خلاق نیاز دارد به ایجاد تغییرات مختلف برای افزایش بهره وری از امکانات و شناخت بیشتر مخاطبان داخل و عرصه بین الملل. برای تحقق این مهم، بایستی موزه انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، سطح کیفی جذب کارکنان خود را افزایش دهد تا با استفاده از منابع انسانی خلاق، بتواند به موفقیت های مدنظر دست یابد.
۵۴۹.

تأثیر بی نزاکتی خانوادگی بر قلدری در محیط کار با نقش میانجی امنیت روانی در سازمان های رسانه ای (مورد مطالعه: روزنامه های شهر اصفهان)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: بی نزاکتی خانوادگی قلدری در محیط کار امنیت روانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹ تعداد دانلود : ۶
هدف: پژوهش ها نشان داده اند که تأثیر بی نزاکتی خانوادگی با پیامدهای منفی متعدد کاری و غیرکاری مرتبط است. سازوکار های زیربنایی توضیح می دهد که چرا تأثیر بی نزاکتی خانوادگی با این نتایج مرتبط است؛ با توجه به این مقدمه، هدف پژوهش حاضر بررسی تأثیر بی نزاکتی خانوادگی، بر قلدری در محیط کار با نقش میانجی امنیت روانی است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی و از نظر نحوه گردآوری اطلاعات توصیفی از نوع هم بستگی بود. جامعه آماری این پژوهش، کلیه شاغلان حوزه مطبوعات شهر اصفهان به تعداد ۳۵۰ نفر بود که حجم نمونه با استفاده از فرمول کوکران ۲۷۰ نفر محاسبه شد و افراد نمونه با استفاده از روش هدفمند مبتنی بر معیار انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه استاندارد بی نزاکتی خانوادگی لیم و تای (۲۰۱۴)، پرسش نامه استاندارد قلدری در محیط نوتلرز و همکاران (2019) و پرسش نامه استاندارد امنیت روانی می و همکاران (۲۰۰۴) بود که روایی پرسش نامه ها بر اساس روایی محتوایی، صوری و سازه بررسی شد و پس از اصطلاحات لازم، روایی آن به تأیید رسید. از سوی دیگر، پایایی پرسش نامه ها با روش آلفای کرونباخ به ترتیب 80/0 ، 90/0 و 80/0 برآورد شد. تجزیه وتحلیل داده ها در سطح استنباطی بر اساس مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. یافته ها: یافته ها نشان داد که بی نزاکتی خانوادگی، بر قلدری در محیط کار تأثیر مثبت می گذارد و ضریب تأثیر آن 55/0 به دست آمد. همچنین، امنیت روانی در بین رابطه بین بی نزاکتی خانوادگی با قلدری در محیط کار، به عنوان متغیر میانجی با ضریب 45/0 نقش ایفا کرد. نتیجه گیری: یافته های پژوهش درک این موضوع را گسترش می دهد که چگونه یک عامل استرس زای غیرکاری می تواند بر قلدری در محیط کار در سازمان های رسانه ای تأثیر بگذارد. یافته های مطالعه برای کاهش اثرهای نامطلوب بی نزاکتی خانوادگی و گسترش مجموعه دانش موجود، جهت گیری های ارزشمندی را ارائه می دهد.
۵۵۰.

اینستاگرام و آثار بازاریابی کالاهای تجملی: بررسی تأثیر تبلیغات برند تجملی بر مشارکت جامعه برند(مقاله علمی وزارت علوم)

نویسنده:

کلید واژه ها: بازاریابی کالاهای لوکس اینستاگرام مشتری مشارکت جامعه

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۷
هدف: به تازگی بازاریابان و صاحبان برندهای لوکس، توجه خود را به رسانه های اجتماعی مبتنی بر مشتری و نیز رفتارهای مشتری با برندهای های خود معطوف کرده اند. اینستاگرام به عنوان یکی از رسانه های اجتماعی بسیار محبوب و پُرمخاطب، در سال های اخیر نقش بسزایی در بازاریابی و تبلیغات کسب وکارها، از جمله کالاهای لوکس ایفا کرده است. مقاله حاضر با هدف تبیین آثار بازاریابی کالاهای لوکس در اینستاگرام بر مشارکت جامعه انجام شده است. در این پژوهش متغیرهای مربوط به فعالیت های بازاریابی در اینستاگرام، شامل سفارشی سازی، مُدروزسازی و تعامل و متغیرهای مربوط به مشارکت جامعه برند لوکس، شامل ابعاد عاطفی، شناختی و رفتاری، بررسی شده است. روش: این پژوهش به روش کاربردی اجرا شده است. از لحاظ نحوه جمع آوری داده ها توصیفی از نوع هم بستگی است که در آن، از دو شیوه کتابخانه ای و میدانی برای جمع آوری اطلاعات استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، کلیه مردم ایران است که از اینستاگرام استفاده می کنند. حجم نمونه با استفاده از جدول مورگان ۳۸۴ نفر در نظر گرفته شد. روش انتخاب نمونه ها تصادفی بود. متغیرهای این پژوهش از طریق توزیع پرسش نامه استاندارد فتایس و همکاران (۲۰۲۲) در بین دانشجویان دانشگاه تهران بررسی شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزارهای اکسل و اس پی اس اس انجام گرفت. یافته ها: با ۹۵ درصد اطمینان می توان گفت که سفارشی سازی در اینستاگرام حدود ۴۶ درصد بر بُعد عاطفی مشارکت جامعه برند لوکس و ۴درصد بر بُعد شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیر دارد؛ اما نمی توان تأثیر آن را بر بُعد رفتاری به درستی اندازه گیری کرد. مُدروزسازی در اینستاگرام، بر بُعدهای عاطفی و شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیر چشمگیری دارد؛ اما تأثیر چشمگیری بر بُعد رفتاری مشارکت جامعه برند لوکس مشاهده نشد. از سوی دیگر، می توان گفت تعامل نیز بر بُعد عاطفی و شناختی مشارکت جامعه برند لوکس تأثیرگذاراست؛ اما با وجود تأثیر آن بر بُعد رفتاری مشارکت جامعه برند لوکس، نمی توان با اطمینان گفت که مشتری از طریق پلتفرم اینستاگرام خرید خود را انجام می دهد یا روش های وبسایت، حضوری و... روی خرید کالاهای لوکس تأثیرگذار است. نتیجه گیری: نتایج حاصل از آزمون استنباطی متغیرهای پژوهش مشخص می کند که فعالیت های بازاریابی در اینستاگرام، بر مشارکت جامعه برند لوکس تأثیرگذار است. مشتریانی که در تعامل با رسانه های اجتماعی هستند، می توانند تجربه های خود را به اشتراک بگذارند، بازخورد دریافت کنند و ارتباطات عاطفی با دیگران ایجاد کنند که همه این ها به افزایش احساس رضایت و رفاه عاطفی منجر می شود.
۵۵۱.

تحلیل نقش هویت اجتماعی کاربران در واکنش نسبت به برند با تأکید بر نقش شبکه های اجتماعی (مورد مطالعه: دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شبکه اجتماعی هویت اجتماعی تبلیغات شفاهی الکترونیکی واکنش نسبت به برند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸ تعداد دانلود : ۱۰
هدف: هویت اجتماعی آن قسمت از برداشت شخصی از خود است که از شناخت فرد از عضویتش در یک گروه یا گروه های اجتماعی، به همراه ارزش و شاخص های احساسی ای که با این عضویت همراه شده باشد، نشئت می گیرد. هویت اجتماعی کاربران، بر تمایلات رفتاری آن ها در شبکه های اجتماعی، نقش و تأثیرگذاری چشمگیری دارد. در این راستا، هدف اساسی این پژوهش، تحلیل نقش هویت اجتماعی کاربران در واکنش به برند با تأکید بر نقش میانجی اشاعه تبلیغات شفاهی الکترونیکی و استفاده از شبکه های اجتماعی تعیین شده است.روش: مدل پژوهش بر اساس مطالعه وانگ (۲۰۱۷) و جورج و همکاران (۲۰۱۳) است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران، در سال تحصیلی ۱۳۹۸ تا ۱۳۹۹ بوده است. به منظور جمع آوری داده ها با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، از ۴۴۸ نفر نمونه گیری به عمل آمد. داده های پژوهش از طریق پرسش نامه جمع آوری و با استفاده از مدل معادلات ساختاری و آزمون سوبل با به کارگیری نرم افزارهای اس پی اس اس ۱۸ و لیزرل 54/8 تحلیل شد.یافته ها: نتایج نشان داد: الف. هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر استفاده از شبکه های اجتماعی مؤثر است؛ ب. هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر اشاعه تبلیغات شفاهی الکترونیکی مؤثر است؛ ج. هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر واکنش به (قصد خرید) برند مؤثر است؛ د. استفاده از شبکه های اجتماعی، در اثرگذاری هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران بر قصد خرید برند نقش میانجی ایفا می کند؛ ﻫ. اشاعه تبلیغات شفاهی الکترونیکی در اثرگذاری هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر قصد خرید برند نقش میانجی ایفا می کند.نتیجه گیری: هویت اجتماعی به ویژگی هایی اشاره دارد که یک جامعه را از جوامع دیگر متمایز می کند. این مقوله که با ورود شبکه های اجتماعی مجازی، دچار تحولات عمده ای شده است، بیش از هر گروهی، در ارتباط با جوانان اهمیت می یابد؛ چرا که جوانی، مرحله تکوین هویت مستقل و استقلال یابی آنان است. هویت اجتماعی در تعاملی دوسویه با رسانه های اجتماعی، کنش های مصرف کنندگان جوان را نسبت به برندها تحت تأثیر قرار می دهد.
۵۵۲.

امکان سنجی کاربست فیلم مستند در فراهم سازی شواهد سیاستی در سیاست گذاری مبتنی بر شواهد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: سیاست گذاری مبتنی بر شواهد شواهد سیاست گذاری فیلم مستند

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۶
هدف: با توجه به اهمیت سیاست گذاری شواهدمحور در حوزه اقتصاد و نقش بالقوه فیلم مستند در فراهم سازی این شواهد، پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی کاربست فیلم مستند و پیشنهاد یک مدل کاربردی برای استفاده از این محصول رسانه ای در فرایند سیاست گذاری شواهدمحور اجرا شد. روش: این پژوهش از ترکیب روش های کمی و کیفی بهره برده است. در بخش کیفی، با استفاده از روش نمونه گیری ملاکی، ۸ فیلم مستند اقتصادی با معیارهایی همچون تک قسمتی بودن، پرداختن به مشکلات اقتصاد ایران، جدید بودن، کیفیت نسبی بالا در تولید، حضور در بین فیلم های پذیرفته شده و جایزه گرفته در جشنواره های مستند داخلی انتخاب شد؛ سپس بر اساس کدهای قیاسی مبتنی بر ادبیات نظری رویکرد شواهدمحور، این فیلم ها تحلیل محتوا شدند. در بخش کمّی، برای سنجش میزان اجماع در خصوص ۶۱ گزاره پژوهشی حاصل از تحلیل محتوا، از روش دلفی در سه فاز استفاده شد. جامعه آماری بخش کمّی، متخصصان حوزه اقتصاد بود که از بین آن ها ۲۵ نفر به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شد. یافته ها: بر اساس تحلیل محتوای انجام شده، ۶۱ گزاره پژوهشی استخراج شد. پس سه دور اجرای دلفی، ۴۰ گزاره، نمره بالای ۷۵ درصد و ۲۱ گزاره، نمره بالای ۵۰ درصد را به دست آوردند و متخصصان آن ها را تأیید کردند. گزاره های استخراج شده دربرگیرنده این موضوعات بودند: انواع شواهد قابل ارائه در فیلم مستند، نحوه گردآوری و به کارگیری آن ها در سیاست گذاری اقتصادی و معیارهای کیفیت و اعتبار این شواهد. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که فیلم مستند می تواند به عنوان ابزاری کارآمد، شواهد مورد نیاز سیاست گذاری اقتصادی را فراهم کند. بر این اساس، یک مدل عملیاتی برای تعامل فیلم مستند با فرایند سیاست گذاری شواهدمحور ارائه شد. همچنین برای ارتقای کیفیت و کاربردپذیری فیلم مستند اقتصادی در این زمینه، پیشنهادهایی ارائه شد.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

زبان