فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۵۰۱ تا ۵۲۰ مورد از کل ۵۵۲ مورد.
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
348 - 370
حوزه های تخصصی:
هدف: پیچیدگی های فزاینده محیطی در کنار تغییرات شتابان صنعت رسانه، سبب شده است که آینده پژوهی به عنوان یکی از روندهای مطالعاتی در صنعت رسانه مطرح شود. یکی از روش های آینده پژوهی کیفی، مورفولوژی است که بر اساس دو بُعد «اثر بر آینده» و «احتمال رخداد»، پیشران های آینده را بر اساس قضاوت کیفی خبرگان، به صورت کلامی و برقراری روابط خطی بررسی می کند. با توجه به وجود ابهام در کلام انسان و رد فرض وجود روابط خطی میان پیشران های آتی، امروزه کمتر از این روش بهره برده می شود.
روش: در این پژوهش تلاش شد تا با بهره گیری از منطق فازی، امکان ارزش گذاری چندگانه درجات صدق به منظور کاهش در ابهام کلامی خبرگان و با بهره گیری از تکنیک دیماتل، امکان تحلیل شبکه ای و عدم استقلال خطی در پیشران های آتی، به تحلیل مورفولوژی جهت بهره برداری در صنعت رسانه اضافه شود. بدین منظور، پس از توسعه نظری روابط ریاضی فازی شبکه ای، ماتریس مورفولوژی در محیط نرم افزار متلب شبیه سازی و با استفاده از یک مثال عددی آزمایش شد.
یافته ها: در تحلیل مورفولوژی با رویکرد شبکه ای فازی، بر اساس هشت گام می توان از ابهام کلامی خبرگان و خطای ناشی از استقلال خطی پیشران های آتی صنعت رسانه کاست: 1. تعریف مسئله و فرموله کردن آن؛ 2. تعیین پیشران های آینده صنعت رسانه؛ 3. ترسیم گراف تأثیرهای پیشران ها؛ 4. استخراج بردار وزنی پیشران ها؛ 5. ارزیابی کلامی فازی میزان عدم قطعیت پیشران ها؛ 6. ترسیم ماتریسی چندبُعدی؛ 7. ارزیابی خروجی ها، بر مبنای دو عامل مکان وقوع و میزان نزدیکی به هدف مطلوب؛ 8. تحلیل عمیق تر پاسخ های ممکن.
نتیجه گیری: یافته های پژوهش نشان داد که خروجی مدل توسعه یافته مورفولوژی، در مقایسه با مدل اولیه مورفولوژی بر مبنای دو بردار فازی «اثر بر آینده» و «احتمال رخداد» و محاسبه دو متغیر «عدم تمرکز» و «مرکز ثقل» در ارزیابی پیشران های آتی در صنعت رسانه مؤثرتر است.
تأثیر رویدادهای گردشگری بر انتخاب مقصد با نقش میانجی گری رسانه اجتماعی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
30 - 52
حوزه های تخصصی:
هدف: گردشگری از صنایع مهم در حال رشد و یکی از جریان های جهانی است که امور اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را با هم ترکیب کرده است. هدف از اجرای این پژوهش، بررسی تأثیر رویدادهای گردشگری بر انتخاب مقصد با نقش میانجیگری رسانه اجتماعی است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری، آن دسته از گردشگران داخلی در دسترسی است که در بهار سال 1397 تا 1398 به شهرهای یزد، اصفهان و شیراز سفر کرده اند. بر اساس فرمول کوکران، تعداد نمونه 240 نفر تعیین شد. داده ها از طریق پرسش نامه جمع آوری شدند و تجزیه وتحلیل آماری آن با نسخه 3 نرم افزار اسمارت پی ال اس انجام گرفت. یافته ها: نتایج تجزیه وتحلیل نرم افزار اسمارت پی ال اس 3 نشان داد که رویدادهای فرهنگی، ورزشی، علمی و مذهبی با نقش میانجیگری رسانه اجتماعی، بر انتخاب مقصد تأثیر مثبت و معناداری دارند. نتیجه گیری: با توجه به افزایش تقاضای گردشگران سراسر جهان برای سفر، ابزار رسانه ای در این دوران برای معرفی جاذبه های گردشگری و جذب گردشگران بسیار اهمیت دارد. رسانه های اجتماعی می توانند این امکان را در اختیار گردشگران قرار دهند که قبل از عملی کردن تصمیم سفر به منطقه ای خاص، به صورت مجازی و از طریق ابزارهای وب وارد محل مدنظر شوند و با مطالعه و مشاهده اطلاعات متنی، صوتی و تصویری، امکان سفر، مزایا و معایب این سفر را دریابند و درباره انجام این سفر به راحتی تصمیم گیری کنند.
شناسایی ابعاد سختی ها و چالش های کار در صنعت رسانه: یک مطالعه فراترکیب
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
231 - 255
حوزه های تخصصی:
تهدیدها و چالش های نیروی انسانی با محوریت ابعاد سختی کار در رسانه، اهمیت زیادی دارد. هدف اصلی این پژوهش تحلیلِ نتایج پژوهش های مرتبط با ابعاد سختی کار در صنعت رسانه با رویکرد فراترکیب است تا از این طریق به سازمان های رسانه ای در برنامه ریزی و مدیریت منابع انسانی کمک شود. روش: استراتژی پژوهش حاضر کیفی، از نظر هدف، بنیادی و از نگاه ماهیت و روش، توصیفی است. در این پژوهش 163 منبع مرتبط با موضوع پژوهش بین سال های 2010 تا 2022 با روش فراترکیب بررسی شده است. یافته ها: در بخش یافته ها، 35 مفهوم، 11 بُعد و 5 چالش اصلی سختی کار در صنعت رسانه شناسایی، استخراج و تبیین و تحلیل شد، نتیجه حاصل از یافته ها به تببین 5 تم اصلی منتهی شد.نتیجه گیری: نتایج نشان می دهد که مهم ترین چالش سختی کار در صنعت رسانه «چالش های ماهیت شغل» است. پس از آن، ابعاد سختی کار به ترتیب اهمیت از نظر فراوانی و تأکید در منابع، به «چالش های فرهنگی اجتماعی»، «چالش های اقتصادی»، «چالش های سلامت و بهداشت» و «چالش های استراتژیک» دسته بندی می شود.
امکان مندی های پلتفرم های رسانه های اجتماعی در درگیرسازی کاربران
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
4 - 29
حوزه های تخصصی:
هدف: همگام با نفوذ چشمگیر رسانه های اجتماعی در شئون مختلف زندگی افراد جامعه، رقابت میان رسانه های اجتماعی مختلف برای درگیرسازی هرچه بیشتر کاربران در پلتفرم های خود افزایش یافته است. طی دو دهه اخیر، مفهوم درگیرسازی رسانه های اجتماعی در ادبیات و پژوهش ها برجسته بوده است؛ اما امکان مندی ها، به عنوان عناصر اثرگذار بر درگیرسازی، به ندرت بررسی شده است. با وجود اهمیت بسزای امکان مندی ها در درگیرسازی کاربران و موفقیت رسانه اجتماعی، دانش موجود درباره چگونگی تأثیر امکان مندی ها بر درگیرسازی کاربران با رسانه های اجتماعی نامتمرکز، پراکنده و ناکافی است. این پژوهش با هدف شناسایی و دسته بندی مطالعات انجام شده در زمینه تأثیر امکان مندی ها بر درگیرسازی کاربران در شبکه اجتماعی اجرا شده است.روش: پژوهش حاضر با تحلیل ادبیات موجود به روش کتابخانه ای و تحلیل ادبیات، به توسعه چارچوبی برای درک بهتر روابط بین متغیرهای مهم و اثرگذار در این حوزه پرداخته و تفاوت های زمینه ای در امکان مندی با درگیرسازی کاربران در رسانه های اجتماعی را بررسی کرده است تا برای پژوهش های آتی در این زمینه بنیانی دانشی فراهم کند. یافته ها: به دنبال پاسخ به مسئله اصلی پژوهش، چگونگی تأثیر تجربه امکان مندی ها بر درگیرسازی کاربران رسانه های اجتماعی، مطالعات گذشته بررسی و در سه دسته طبقه بندی شدند: «تجربه امکان مندی ها»، «رویکرد امکان مندی ها» و «درگیرسازی با امکان مندی ها».نتیجه گیری: امکان مندی ها در رسانه های اجتماعی انواع مختلفی دارند و به صورت های متفاوتی دسته بندی می شوند. از آنجا که این امکان مندی ها فعالیت ها را ممکن می سازند و از سوی دیگر، کاربر آنها را درک می کند، با آنها رابطه برقرار می کند، از آنها استفاده کرده و با آنها تعامل می کند؛ می تواند عامل یا واسطه درگیرسازی کاربر با رسانه های اجتماعی باشد. همچنین، از آنجا که این امکان مندی ها انواع مختلفی دارند و در هر یک از رسانه های اجتماعی به گونه متمایزی نمود پیدا می کنند، قابلیت های متفاوتی را در هر یک از رسانه های اجتماعی خلق می کنند.
مروری بر چیستی و چرایی تاب آوری برند پلتفرم ها در مواجهه با ریسک و بحران برند
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
102 - 127
حوزه های تخصصی:
هدف: تغییر مدل های کسب وکار سنتی به مدل پلتفرمی، سبب شده است که کسب وکارهای پلتفرمی رشد کنند و به برندهای قوی تبدیل شوند. در این میان، برندهای پلتفرمی، به دلیل ویژگی های خاص خود، از ناحیه ریسک و بحران های محیط کسب وکار تهدید می شوند؛ از این رو مفهوم «تاب آوری برند» اهمیت پیدا می کند. این پژوهش با هدف مرور و مفهوم پردازی حول چیستی و چرایی تاب آوری برند پلتفرم ها در مواجهه با ریسک و بحران برند اجرا شده است. روش: این پژوهش بر اساس رویکرد ترکیب تئوری، به عنوان یکی از گونه های روش نگارش مقالات مفهومی اجرا شده است. این رویکرد با در نظر گرفتن مفاهیم پلتفرم، برند، تاب آوری، ریسک و بحران به عنوان نقطه شروع، تئوری روش و تئوری حوزه شکل گرفته است. یافته ها: این پژوهش به منظور درک ضرورت تاب آوری برندهای پلتفرمی سه دلیل را در کانون توجه قرار داده است: 1. تبدیل شدن منطق زنجیره ارزش به شبکه ارزش در پلتفرم ها؛ 2. اثر فعالانه مصرف کننده بر برند پلتفرم ها؛ 3. رقابت شدید در اکوسیستم پلتفرمی. همچنین با توجه به نتایج پژوهش مشخص شده است که چهار مشکل در روند تکامل پلتفرم ها، مقوله تاب آوری برندهای پلتفرمی را با پیچدگی مواجهه کرده است که عبارت اند از: «اثر ملکه سرخ»، «مشکل مرغ و تخم مرغ»، «مشکل پنگوئن» و «ظهور». نتیجه گیری: این پژوهش نتیجه می گیرد که تاب آوری برندهای پلتفرمی دشوار است و اگر بهره گیری از قابلیت تاب آوری برند نادیده گرفته شود، مشکلاتی همچون کاهش ارزش ویژه برند، کاهش تداعی های مثبت یا تقویت تداعی های منفی در ذهن مشتریان و ناتوانایی در حفظ موجودیت برند و متعاقب آن تعطیلی کسب وکار پلتفرمی را به همراه دارد.
بررسی جامعه شناختی قمار آنلاین در شبکه های اجتماعی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱
78 - 101
حوزه های تخصصی:
هدف: در پژوهش حاضر، پدیده شیوع قمار آنلاین در ایران با رویکرد آسیب شناختی در شبکه های اجتماعی واکاوی شده است. برای این منظور، پس از تحلیل رفتار کاربران و محتوای منتشرشده از سوی گردانندگان در دو شبکه مجازی تلگرام و اینستاگرام، به واکاوی جامعه شناختی این پدیده پرداخته شد. روش: برای جداسازی و استخراج پست های شرط بندی در هر بستر، مدلی بر اساس الگوریتم با نظارت رگرسیون لجستیک توسعه داده شد. همچنین، در راستای بررسی پست های برتر، از معیار جمع لایک و کامنت در اینستاگرام و میزان بازدید در تلگرام استفاده شد. پس از پاک سازی و حذف داده های نامرتبط، به تحلیل کمّی داده های عددی و تحلیل محتوای کیفی داده های متنی پرداخته شد. تحلیل کیفی داده ها نیز با استفاده از رویکردهای «بی ثباتی اقتصادی» و «اقتصاد رفتاری» انجام گرفت. یافته ها: در بستر تلگرام، پس از مقایسه نسبت بازدیدها به انتشار مطالب در هر گروه موضوعی، مشاهده شد که مخاطبان موضوع «تجارت و بازرگانی» با اختلاف بسیاری از موضوع های دیگر، به شرط بندی واکنش نشان می دهند که این از اهمیت ویژه موضوع اقتصاد در دغدغه های مخاطبان به شرط بندی حکایت می کند. محتوای پست ها و سوژه های داغ در سه مقوله محوری «انگیزش مالی»، «بیکاری» و «نوسان های نرخ ارز» (ذیل مضمون اصلی بی ثباتی اقتصادی) و دو مقوله محوری «سوگیری کاهش درد پرداخت» و «توهم کنترل» (ذیل مضمون سوگیری شناختی) قرار گرفت. نتیجه گیری: نتایج بیانگرِ استفاده گردانندگان سایت های شرط بندی از سازوکارهای ایجاد اختلال در حسابداری ذهنی مخاطبان است و از اولویت دغدغه های اقتصادی در کاربران، تحت تأثیر تغییرات در ساختار کلان اقتصاد کشور حکایت می کند.
رابطه ویژگی های پیام بر مزاحمت ادراک شده از تبلیغات هم سان و تحلیل پیامدهای آن در فضای وب
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
130 - 149
حوزه های تخصصی:
هدف: امروزه کاربران در مقابل روش های سنتی بازاریابی، از قبیل تبلیغات سنتی، از خود مقاومت نشان می دهند و آن ها را گونه ای از تبلیغات مزاحم در نظر می گیرند. با توجه به این مطلب، هدف از اجرای پژوهش حاضر، بررسی رابطه ویژگی های پیام بر مزاحمت ادراک شده از تبلیغات هم سان و بررسی پیامدهای مزاحمت ادراک شده از تبلیغات هم سان در فضای وب است.روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان دانشگاه یزد بودند که در سال های 1399 و 1400 در معرض تبلیغات هم سان قرار گرفتند. بر اساس فرمول کوکران، تعداد نمونه 250 نفر تعیین شد. داده ها از طریق پرسش نامه جمع آوری و با نرم افزار پی ال اس 3 تجزیه وتحلیل شدند.یافته ها: یافته ها حاکی از آن است که جاذبه اطلاعاتی، جاذبه احساسی و شفافیت پیام، تأثیر منفی و معناداری بر مزاحمت ادراک شده از تبلیغات هم سان داشته است. به علاوه، مزاحمت ادراک شده موجب نگرش منفی به تبلیغات هم سان و رنجش کاربران از آن شده است.نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داده است که تبلیغات هم سان موجب کاهش مزاحمت ادراک شده از سوی کاربران اینترنت شده است و هرچه ویژگی های پیام در تبلیغات هم سان افزایش یابد، مزاحمت ادراک شده از تبلیغات هم سان کاهش می یابد و هرچه مزاحمت ادراک شده در تبلیغات هم سان افزایش یابد، رنجش و نگرش منفی نیز افزایش می یابد.
تحولات صنعت رسانه مبتنی بر فناوری هوش مصنوعی: کاربست ها، فرصت ها و مخاطرات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
366 - 390
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش شناسایی کاربست ها، فرصت ها، مخاطرات و تحولات ناشی از به کارگیری فناوری های هوش مصنوعی در صنعت رسانه است.
روش: این پژوهش با روش مرور نظام مند و تکنیک های اسنادی و کتابخانه ای انجام شد. گردآوری اطلاعات از پایگاه های علمی ایرانداک، جهاد دانشگاهی، ریسرچ گیت، اسکوپوس و سایت های مجمع جهانی اقتصاد، مرکز نوآوری و توسعه هوش مصنوعی کشور، کنفرانس تجارت و توسعه سازمان ملل متحد، سازمان ایزو، اتحادیه اروپا و وبسایت های تخصصی و خبری حوزه رسانه نظیر رویترز و فارس صورت گرفت. در این مرحله، ۵۰ سند مطالعه و شواهد تحقیقات آن ها شناسایی شد. در ادامه، ۱۱ سند فارسی و ۲۲ سند انگلیسی انتخاب و داده های استخراج شده دسته بندی، ترکیب و تفسیر شدند.
یافته ها: راهبردها و سیاست گذاری های حوزه رسانه تحت تأثیر فناوری هوش مصنوعی قرار گرفته است و دو تحول محیطی و محتوایی را رقم زده اند. تحولات محیطی در ابعاد زیرساخت و فناوری، منابع انسانی، محیط کاری و ساختار، تأمین کننده سه مؤلفه «دانش و مهارت، زیرساخت داده و زیرساخت محاسباتی»، اجزای اصلی توسعه فناوری هوش مصنوعی هستند و در تحولات محتوایی، مدیریت هوشمند محتوا از تولید تا تنظیمگری حاصل شده است.
نتیجه گیری: گستره کارکردهای هوش مصنوعی در صنعت رسانه متأثر از درک و شناسایی، استخراج مفهوم، استدلال و برنامه ریزی و یادگیری ماشین، در حال توسعه است و فرصت ها و مخاطرات بسیاری را در مسیر تحول صنعت رسانه رقم خواهد زد. متخصصان این حوزه در سراسر دنیا تحت تأثیر این تحولات، به دنبال پیاده سازی ساختار و سامانه های اجرایی و نظارتی هستند تا ضمن صیانت از انواع محتوای رسانه ای، از حریم خصوصی کاربران و مشتریان خود نیز حفاظت کنند.
ارائه الگوی به کارگیری رسانه های اجتماعی در ارتقای روابط عمومی سازمان های خدماتی (مورد مطالعه: روابط عمومی مترو تهران)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
301 - 328
حوزه های تخصصی:
هدف: نفوذ رسانه های اجتماعی، بخش های مختلفی از جمله روابط عمومی در سازمان ها را تحت تأثیر قرار داده است. به این ترتیب، متخصصان روابط عمومی باید دانش و مهارت های خود را با محیط جدید تطبیق دهند تا با تکامل چشم انداز دیجیتال همگام بمانند. پژوهش حاضر با هدف طراحی الگوی به کارگیری رسانه های اجتماعی در راستای ارتقای اثربخشی روابط عمومی سازمان های خدماتی با رویکرد آمیخته صورت گرفته است.
روش: این پژوهش از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر ماهیت، از نوع اکتشافی است که با رویکرد آمیخته (کیفی کمی) تحلیل شده است. در مرحله نخست، برای شناسایی مؤلفه های الگو، از روش کیفی تحلیل تم و ابزار مصاحبه های عمیق استفاده شد. مشارکت کنندگان این مرحله، از میان 16 نفر از خبرگان دانشگاهی و مدیران ارشد شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه، به روش هدفمند انتخاب شدند. جهت تحلیل داده های بخش کیفی، از نرم افزار مکس کیودا استفاده شد. در مرحله دوم، برازش الگوی طراحی شده، به کمک روش کمّی با رویکرد مدل سازی معادلات ساختاری انجام گرفت. نمونه آماری در این مرحله 203 نفر از مدیران و کارشناسان شرکت بهره برداری مترو تهران و حومه بود که به روش تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه بود که روایی و پایایی آن به تأیید رسید. تحلیل داده ها نیز به کمک نرم فزار لیزرل انجام شد.
یافته ها: نتایج بخش کیفی نشان می دهد که قابلیت رسانه های اجتماعی با سه مضمون ارتباطات رسانه ای، سهولت کاربری رسانه های اجتماعی، اطلاع رسانی رسانه های اجتماعی ارتباط دارد. همچنین مضمون ارتقای فعالیت های روابط عمومی سازمان با دو مضمون ارتباطات در روابط عمومی و توسعه روابط عمومی مرتبط است. در بخش کمّی نیز مشخص شد که بین به کارگیری رسانه های اجتماعی و ارتقای روابط عمومی سازمان های خدماتی رابطه معناداری وجود دارد و الگوی طراحی شده از تناسب مقبولی برخوردار است.
نتیجه گیری: مدیران و سیاست گذاران روابط عمومی سازمان های خدماتی، می توانند با اتکا به نتایج این پژوهش و بهره گیری از ظرفیت های رسانه های اجتماعی، بستر مناسبی را جهت توسعه و ارتقای اثربخشی فعالیت های روابط عمومی فراهم کنند و بهبود عملکرد سازمان را از یک سو و رضایت مندی و رفاه جامعه را از سوی دیگر، در پی داشته باشند.
اخلاق کسب وکار در صنایع رسانه ای؛ مطالعه استراتژی های مسئولیت اجتماعی شرکتی ارائه دهندگان خدمات اینترنتی در دنیا
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
279 - 300
حوزه های تخصصی:
هدف: در عصر دیجیتال و تکنولوژی، بخش های صنعت رسانه از لحاظ سرمایه گذاری، اشتغال و انسجام اجتماعی، در توسعه کشورها سهم شایان توجهی دارند. با توجه به فضای رقابتی حاکم بر بخش مذکور، شرکت ها هم زمان با توسعه صنعت، اقدام های مسئولیت اجتماعی را با انتظارها و علاقه ذی نفعان تراز می کنند. در این راستا، هدف پژوهش حاضر، شناسایی استراتژی های مسئولیت اجتماعی ارائه دهندگان خدمات اینترنتی دنیا به عنوان بخشی از صنعت رسانه است. روش: روش انتخابی برای اجرای پژوهش، تحلیل محتوای جهت دار است. نمونه گیری به صورت هدفمند صورت گرفته و ده شرکت شاخص بین المللی ارائه دهنده خدمات اینترنتی انتخاب شده است. برای تجزیه وتحلیل داده ها از کدگذاری کیفی ساختاری مطابق با ابعاد چهارگانه چارچوب سی اس آرهاب بهره گرفته شد. یافته ها: استراتژی های مسئولیت اجتماعی شرکت ها در سطح کلان و در سطح عملیات به تفکیک چهار بُعد کارمندان، جامعه، محیط زیست و حکمرانی شناسایی و طبقه بندی شد؛ البته، بُعد مربوط به جامعه، در مقایسه با سایر ابعاد، بیشتر در کانون توجه بود. نتیجه گیری: پژوهش حاضر نشان داد که ارائه دهندگان خدمات اینترنتی، در طراحی برنامه های مسئولیت اجتماعی، روی هسته اصلی کسب وکار، یعنی حوزه دیجیتال و رسانه متمرکز شده اند. این شرکت ها مسئولیت اجتماعی خود را متناسب با مسائل اجتماعی، زیست محیطی، اقتصادی و فرهنگی جوامع و با توجه به اصل فراگیری خدمات دیجیتال، برای تمامی ذی نفعان داخلی و خارجی، ایفا می کنند.
سخن سردبیر: پلتفرم های رسانه ای و سیاست گذاری عمومی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
256-257
حوزه های تخصصی:
پلتفرمهای رسانهای، در سالهای اخیر رشد بسیار سریعی را تجربه کردهاند و به همین نسبت، جنبههای مختلفی از زندگی مخاطبان/کاربران را تحت تأثیر قرار دادهاند. این پلتفرمها، بهواسطۀ موفقیت در رقابت با همتایان سنتی خویش در صنعت رسانه، توانستهاند بازارهای رسانهای را بهراحتی تسخیر کنند. صنعت رسانه، بهطور سنتی، همیشه تأمینکنندۀ اطلاعات بوده و همیشه، زنجیرۀ تولید و توزیع اطلاعات را در دست داشته است؛ بهمیزانی که صنعت رسانه در تولید و توزیع دادهها و اطلاعاتِ باکیفیت، موفق عمل کرده است، جوامع با رشد و توسعه همراه بودهاند و هر زمان که این صنعت در تولید و توزیع داده و اطلاعات موفق نبوده، فرایند توسعۀ جوامع نیز کُند شده است. اکنون، بهواسطۀ قابلیتهای بسیار زیاد پلتفرمهای رسانهای در تولید و توزیع دادهها، این پلتفرمها نقش تأمینکنندگان اصلی داده و اطلاعات را در جوامع برعهده دارند. میتوان گفت، قابلیت ذخیرهسازی و تحلیل دادههای تولید شده توسط کاربران در پلتفرمهای رسانهای، سرآغاز تحولات اخیر در صنعت رسانه بوده است. مرتبط با تحول یاد شده در صنعت رسانه، یکی از حوزههای پژوهشی نوپدید، حوزۀ پلتفرمهای رسانهای و ارتباط آن با سیاستگذاری در مسائل عمومی است. اکنون پرسشهایی از این دست که دادههای پلتفرمهای رسانهای چگونه میتوانند در مراحل مختلف فرایند سیاستگذاری عمومی دخیل شوند؟ از جمله پرسشهای مهم این حوزه محسوب میشود. محیط عمومی که سیاستهای دولتها در آن اجرا میشود، در واقع حوزۀ افکار عمومی است که همۀ ذینفعان سیاستهای مختلف در آن حضور دارند. این محیط، به سیاستهای مختلف واکنش نشان میدهد و موفقیت یا شکست سیاستها در این محیط رقم میخورد. سیاستگذار باید از این محیط پیچیدهای که ذینفعان در آن حضور دارند، آگاهی کافی داشته باشد. تأکید بر نیاز به جمعآوری و تولید دادههایی بر مبنای درگیرسازی همۀ ذینفعان سیاستگذاری نیز، بر همین اساس بهوجود آمده است. پلتفرمهای رسانهای، بهترین بستر جمعآوری چنین دادههای مشارکتی از عموم کاربران و در واقع، ذینفعان سیاستگذاری است که میتواند در اختیار فرایند سیاستگذاری قرار گیرد. درگیر شدن همۀ ذینفعان در قالب پلتفرمهای رسانهای با یک گزینۀ سیاستی، در واقع، توسعۀ قابلیتهای سیاستگذار محسوب میشود که عموم مردم را در تدوین و اجرای سیاستها، درگیر میسازد. این دادههای کلان، غیررسمی و پراکنده، بهصورت لحظهای در موضوعات مختلف در پلتفرمهای رسانهای، تولید و توزیع میشوند. این دادهها میتوانند کارکردهای مختلفی در سیاستگذاری عمومی داشته باشند. از جمله این کارکردها، شناسایی مسائلی است که عموم مشارکتکنندگان نسبت به آن حساسیت و دیدگاه دارند. شناسایی ابعاد مختلف ارزشِ کلان دادۀ پلتفرمهای رسانهای، جهت بهرهبرداری از آن در سیاستگذاری عمومی، از دسته فعالیتهای پژوهشی و عملیاتی است که متخصصان علوم رسانه و سیاستگذاری در کنار متخصصان علوم کامپیوتر، روی آن کار میکنند. شیوههای استخراج دانش از این دادۀ انبوه و استفاده از آن برای تدوین سیاستها، بهینهسازی اجرای آن و ارزیابی سیاستهای اجرا شده، میتواند سیاستگذاریها را تسهیل و به کارآمدی آنها کمک کند. چگونگی استفاده از آنها در فرایند سیاستگذاری عمومی، مسئلهای است که فضای پژوهشی جذابی برای پژوهشگران علاقهمند به حوزههای میان رشتهای ایجاد کرده است. پژوهشگران جوان رشتۀ مدیریت رسانه که به حوزۀ سیاستگذاری علاقهمندند، میتوانند از این دریچۀ نوظهور به تحلیل دادۀ پلتفرمهای رسانهای و ارتباط آن با حوزۀ سیاستگذاری بپردازند.
طراحی مدل فرایندی بقای پلتفرم های فین تک(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
3 - 31
حوزه های تخصصی:
هدف: یکی از معضلات بزرگ اقتصاد کشورهای منبع محوری مانند ایران، میزان چشمگیر شکست استارتاپ های فناوری محور، در سال های اولیه فعالیت آن ها، به ویژه در بازارهای رقابتی حوزه های نوظهور، مانند حیطه خدمات مالی مبتنی بر فناوری های نوین است. از آنجا که هنوز تجارب مدون کافی برای بقا در حوزه خدمات مالی دیجیتال وجود ندارد، تازه واردان و صاحبان استارتاپ های ارائه دهنده پلتفرم های مالی و رسانه ای مبتنی بر فناوری (فین تک ها)، به شناختن گام های فرایندی نیاز دارند که از شکست استارتاپ آن ها جلوگیری کند. هدف این مطالعه، طراحی یک مدل فرایندی است که مسیر بقای پلتفرم های فین تک را برای ارائه خدمات مالی و ایفای نقش رسانه ای خود نشان دهد. روش: این پژوهش به روش کیفی و رویکرد مطالعه موردی چندگانه اجرا شده است. از طریق مصاحبه عمیق با ۱۸ تن از مدیران فین تک های موفق، برای گام های این مدل فرایندی توصیه ها و تجویزهایی به دست آمد که مسیر دستیابی به بقا را برای فین تک ها مشخص می سازد. همچنین برای اعتبارسنجی مدل، از چهار معیار قابلیت اعتبار، قابلیت اطمینان، قابلیت تأیید و قابلیت انتقال استفاده شد تا صحت علمی آن تأیید شود. یافته ها: برای روشن ساختن فرایندی که فین تک ها، به عنوان یک رسانه مالی، می بایست برای بقای خود طی کنند، این مقاله با استفاده از تجارب فین تک های موفقی که بیش از ۴۲ ماه از عمر فعالیت آن ها گذشته، یک مدل فرایندی طراحی کرده است. مراحل این مدل، در پنج فاز کلی پیش نیاز، جنینی، پرورش، راه اندازی و رشد قرار گرفته است. هر فاز، سازه ها و مراحل جزئی تری دارد و در ضمیمه مدل، برای هر مرحله توصیه های لازم درج شده است. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان می دهد که فین تک ها، باید برای حفظ بقای خود، فرایندی را به صورت هدفمند، تکرارپذیر و رفت وبرگشتی طی کنند تا در مواجهه با رقبا، رگولاتورهای بخشی، تأمین کنندگان و مشتریان، به طور مستمر بتوانند خود را با شرایط جدید و استفاده از فرصت ها تطابق دهند. برای این منظور، نقش رسانه ای فین تک ها، اهرم قدرت آن ها در جریان سازی برای ارائه خدمات نوین مبتنی بر فناوری خواهد بود.
پژوهش های مدیریت رسانه و رویکرد میان رشته ای
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
128-129
حوزه های تخصصی:
پژوهش های حوزه مدیریت رسانه با هدف درک سازمان ها و شرکت های رسانه ای و محیط نامطمئنی که در آن فعالیت می کنند، ماهیت بین رشته ای دارد و نه تنها وام دار نظریه های مدیریت و ارتباطات است؛ بلکه از ابتدا پیوند بسیار نزدیکی با نظریه های اقتصادی، روان شناسی، فناوری اطلاعات، حقوق و سیاست گذاری و... داشته است. این رویکرد بین رشته ای یکی از نقاط قوت کلیدی پژوهش های مدیریت رسانه محسوب می شود. درک بین رشته ای، فارغ از موضوع پژوهش در پژوهش های مدیریت رسانه، سال هاست که در جهان، به خوبی در آثار پژوهشگران برجسته دیده می شود. آن ها به خوبی با کنار گذاشتن تعصب های مرتبط با رشته ها و تخصص های آکادمیک، رویکرد میان رشته ای را برای حل مسائل صنعت رسانه در پیش گرفته اند. کتاب های انتشاریافته در حوزه مدیریت رسانه، مجله های معتبر این رشته، رویدادهای علمی مدیریت رسانه و تمامی آثار معتبری که تاکنون در این حوزه تولید شده اند، گویای این ظهور این رویکردند.
طراحی مدل هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای با تبیین نقش نوآوری باز، توسعه دیجیتالی، هوش مصنوعی و هوش تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲
218 - 236
حوزه های تخصصی:
هدف: هم آفرینی ارزش در رسانه های دیجیتال، بر اساس معماری پلتفرم های دیجیتال استوار است و انعطاف پذیری رسانه های دیجیتال از جنبه طراحی، منطق هم آفرینی ارزش در این پلتفرم ها را تغییر داده است. از سوی دیگر، توسعه هوش مصنوعی مرزهای فعالیت های تجاری را گسترش داده و باعث شده است که هوش تجاری به کار گرفته شود که توسعه دیجیتالی در پلتفرم ها را به همراه دارد. با توجه به این مقدمه، در پژوهش حاضر با استفاده از هوش مصنوعی، هوش تجاری و توسعه دیجیتالی و همچنین، بررسی اثر تعدیلگری نوآوری باز، به طراحی مدلی برای هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای اقدام شده است.
روش: پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی است و از لحاظ نحوه گردآوری داده ها، توصیفی از نوع هم بستگی محسوب می شود. جامعه آماری پژوهش را مدیران، کارشناسان، خبرگان و فعالان پلتفرم های رسانه ای تشکیل داده است که با استفاده از فرمول کوکران برای جامعه نامعین، تعداد ۳۸۴ نفر از آن ها به عنوان نمونه آماری، از طریق روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه بود که پایایی آن با میزان آلفای کرونباخ 763/0 تأیید شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از روش کمّی، مدل یابی معادلات رگرسیون، رویکرد پی ال اس در نسخه ۳ نرم افزار اسمارت پی ال اس صورت گرفت.
یافته ها: یافته های پژوهش حاکی از آن است که بین هوش مصنوعی و هوش تجاری با توسعه دیجیتالی رابطه معناداری وجود دارد. بین هوش مصنوعی و هوش تجاری با هم آفرینی ارزش نیز، روابط معنادار مستقیم و غیرمستقیمی وجود دارد. همچنین متغیر نوآوری باز، رابطه توسعه دیجیتالی و هم آفرینی ارزش را به صورت مثبت تعدیل می کند.
نتیجه گیری: در این پژوهش تلاش شد که ارتباط میان نوآوری باز، توسعه دیجیتالی، هوش مصنوعی و هوش تجاری با هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای بررسی شود. بر اساس نتایج، هوش مصنوعی و هوش تجاری با تحلیل و مشخص کردن فرایندها بر اساس ترجیحات و انتظارات مخاطبان و شناسایی و درک نیازهای پنهان و آشکار مخاطب در تولید محتوا، می تواند توسعه دیجیتالی پلتفرم ها را به همراه داشته باشد و در نهایت با استفاده از ظرفیت های نوآوری باز و تبادل نظر با سایر رسانه ها، به هم آفرینی ارزش در پلتفرم های رسانه ای منجر شود.
بررسی نقش آفرینی رسانه اجتماعی در موفقیت کارآفرینان هنری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
32 - 46
حوزه های تخصصی:
هدف: مفهوم کارآفرینی همیشه به معنای انجام کارهای بزرگ از طریق ایده ها، نوآوری ها و شانس مطلق نیست. هدف از اجرای این پژوهش، تبیین الگوی نقش آفرینی رسانه اجتماعی بر موفقیت کارآفرینان هنری است.
روش: پژوهش حاضر از لحاظ هدف، کاربردی و از نظر روش، کیفی مبتنی بر نظریه پردازی داده بنیاد است. مشارکت کنندگان مدنظر پژوهشگر، خبرگان و فعالان حوزه کارآفرینی رسانه ای و کارآفرینان هنری بوده است که با ۱۶ نفر از فعالان این حوزه در عرصه های دانشگاهی و کاری مصاحبه های عمیق صورت پذیرفت. در مصاحبه چهاردهم، پژوهشگر به اشباع نظری رسید؛ اما برای اطمینان، دو مصاحبه بعدی نیز صورت گرفت. استخراج اطلاعات از متن های آوانگاری شده مصاحبه ها صورت گرفت و تحلیل اطلاعات انجام شد و در نهایت مدل حاصل طی چند مرحله کدگذاری و نتایج به دست آمد. کدگذاری انتخابی بر اساس کدهایی که بیشترین تکرار را داشتند، انتخاب شدند.
یافته ها: تجزیه وتحلیل حاصل از نرم افزار اطلس تی ۸، در نهایت به شناسایی ۹ مؤلفه و ۳۷ کد انتخابی منجر شد. یافته ها نشان داد که مؤلفه های بازاریابی، سازمانی، رسانه ای، ارتباطات، محیطی، مدیریتی، قانونی، اقتصادی و کارآفرینی، روی موفقیت کارآفرینان تأثیرگذار است. در مؤلفه بازاریابی، کسب وکارها می توانند با مشتریان هدف خود ارتباط قوی برقرار کنند و برای آن ها ایجاد ارزش کنند تا در ازای آن، از مشتری ارزش دریافت کنند. همچنین، مؤلفه رسانه ای (شبکه ها و رسانه های اجتماعی) فناوری هایی هستند که با ایجاد یا اشتراک اطلاعات، ایده ها و شبکه های مجازی، در قالب بسترهایی همچون وب و تلفن همراه موفقیت کارآفرینان هنری را تسهیل می کنند.
نتیجه گیری: نتایج پژوهش به پیامدهایی از قبیل ایده های خلاقانه، نوآورانه و خلاق، دانش کافی در حوزه کارآفرینی، ایجاد بسترهای کارآفرینی رسانه ای، داشتن ایده های جدید، استقلال طلبی و ریسک پذیری منتهی شد. همچنین اگر راهبردهای پیشنهادی در مدل توسط صاحبان و متولیان کسب وکارهای هنری، هنرمندان و حامیان هنر استفاده شود، می تواند سرمایه های فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی را به همراه داشته باشد که به نفع هنرمندان، افراد جامعه و کشور است.
اثر هیجان حاصل از کدهای غیرکلامی در محیط های تجاری بر ادراک مخاطب از پیام تجاری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
47 - 85
حوزه های تخصصی:
هدف: محیط در تمام مدت فعالیت بشری در حال برقراری ارتباط با انسان است و علاوه بر اثرپذیری، اثرگذار هم هست. با مطالعه فرایند شکل گیری رفتار مشخص می شود که انسان در پاسخ به محرک ها به صورت مشهود و نامشهود عکس العمل نشان می دهد که با مفهوم «رفتار» مطالعه می شود. بر این اساس در این مقاله تلاش شده است که کدهای غیرکلامی محیط تجاری مؤثر بر فرایند ارتباطات تجاری، شناسایی و اثرهای آن ها بر شدت و ظرفیت هیجانی و رفتارهای ادراکی و فیزولوژیکی مخاطبان بررسی شود.
روش: در این مطالعه بر اساس شیوه آزمایشگاهی از نوع درون آزمودنی و پس آزمون (یا شیوه سنجش مکرر) به بررسی روابط مدل مفهومی، با طراحی ۱۳ آزمون روا و پایا پرداخته شده است. جامعه پژوهش دانشجویان دختر در دسترس شهر تهران است که از بین آن ها ۵ گروه آزمودنی اصلی ۶ نفره و ۵ گروه فرعی ۳ نفره به صورت داوطلبانه و بر اساس متغیرهای مشتبه کننده، غربالگری و انتخاب شده اند. ابزارهای مهم جمع آوری اطلاعات در مراحل پژوهش عبارت اند از: دستگاه فشارسنج Beurer BM58، دستگاه Accumed HB500، دستگاه Pals Oximeter MD300C13، لوکس متر و مشاهده.
یافته ها: یافته ها نشان داد که رنگ، نور، مصالح و بوی محیط بر رفتارهای فیزیولوژیکی، ظرفیت و شدت هیجانی مخاطب مؤثر است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته ها می توان ادعا کرد که با تغییر کدهای غیرکلامی محیط تجاری، می توان علائم حیاتی، شدت و ظرفیت هیجانی مخاطب را تغییر داد که حسب نوع هیجان ایجاد شده در مخاطب، ادراک ایشان از مفاهیم موجود در محیط تجاری دستخوش تغییر می شود.
توسعه چارچوبی جهت سنجش عوامل مؤثر بر اشتراک گذاری تجارب گردشگر در محیط های آنلاین برند
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۲ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱
110 - 136
حوزه های تخصصی:
هدف: به اشتراک گذاری تجارب در محیط آنلاین، یکی از منابع مناسب جمع آوری اطلاعات در خصوص مقاصد گردشگری است؛ بنابراین شناسایی عوامل مؤثر بر تمایل گردشگر به به اشتراک گذاری این تجارب، امری ضروری است. هدف این پژوهش توسعه چارچوب عوامل مؤثر بر به اشتراک گذاری تجارب گردشگر در محیط های آنلاین برند است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، توسعه ای کاربردی و از نظر روش، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری گردشگرانی بودند که ضمن داشتن تجربه سفر به ایران در دهه گذشته، تمایل داشتند که این تجربه را در فضای آنلاین به اشتراک بگذارند. بر اساس فرمول کوکران، ۲۰۶ نفر به صورت نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه انتخاب شد. داده ها از طریق روش کتابخانه ای و میدانی و با استفاده از پرسش نامه محقق ساخته (شامل ۷۸ پرسش اصلی و ۵ پرسش جمعیت شناختی) جمع آوری شدند. روایی صوری پرسش نامه، با بهره مندی از دیدگاه خبرگان و پایایی آن، از طریق محاسبه آلفای کرونباخ بررسی و تأیید شد. این داده ها از طریق مدل سازی معادلات ساختاری، به روش حداقل مربعات جزئی، در نرم افزار اسمارت پی ال اس پردازش شدند. یافته ها: به ترتیب عوامل فردی کسب احترام، پذیرفتن تجربه های جدید، برخورداری از دانش تکنولوژیک، امنیت ادراک شده و تمایل به دریافت بازخورد از جانب دیگران و عامل تکنولوژیکی وجود پلتفرم های مناسب، بر بروز رفتار اشتراک تجربه گردشگری در فضای آنلاین اثرگذارند. نتیجه گیری: با توجه به نقش پررنگی که شبکه های اجتماعی روی گردشگران دارد، کسب وکارهای اینترنتی گردشگری با تمرکز بر این عوامل، می توانند با تقویت رفتار اشتراک تجربه، آن را به ابزاری قدرتمند برای افزایش آگاهی مخاطبان تبدیل کنند.
بررسی رویکرد اقتصاد رفتاری در مطالعات رسانه: مروری نظام مند
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
258 - 278
حوزه های تخصصی:
هدف: رویکرد نوین اقتصاد رفتاری با بهره گیری از علوم روان شناسی و جامعه شناسی توانسته است با ارائه تصویری واقعی از رفتار انسان ها، تحلیل های واقعی از نحوه عملکرد مخاطب مصرف کننده ارائه دهد و به همین دلیل، در کانون توجه صاحب نظران شاخه های مختلف علوم انسانی قرار گرفته است. پژوهش حاضر با نگاهی جامع به مفروضات و مفاهیم بنیادی مفهوم اقتصاد رفتاری در تحلیل رفتار انسان ها، در مقایسه با مکاتب اقتصادی پیش از خود، تلاش دارد به عنوان پژوهشی پیش گام در صنعت رسانه، افق های جدیدی را فراروی متخصصان رسانه بگشاید. روش: این پژوهش نوعی مطالعه مروری نظام مند است که در آن، جمع آوری اطلاعات از طریق جست وجو در پایگاه علوم وب آو ساینس انجام پذیرفته است. جست وجو در این پژوهش بدون محدودیت زمانی و با استفاده از املاهای متنوع مفهوم «اقتصاد رفتاری» در موضوع منابع (شامل عنوان، چکیده و کلیدواژه ها) صورت گرفته است؛ از میان مراجع، مقالات و کتب مرتبط، آن هایی انتخاب شدند که مؤلفان صاحب نام و مجربی داشتند و بارها مورد استناد قرار گرفته بودند. یافته ها: از میان تعداد منابع احصا شده در مرحله جست وجو، ده منبع با بیشترین ارجاع و مؤلفان صاحب نام در حوزه اقتصاد رفتاری انتخاب شدند که شامل پنج کتاب مرجع علم اقتصاد رفتاری و 5 مقاله علمی پژوهشی با ارجاع بالا در پایگاه علوم بود. برای ارائه تصویری روشن از علم اقتصاد رفتاری، مفروضات بنیادین این حوزه با مکاتب پیش از خود (مکتب نئوکلاسیک و مکتب نهادی) مقایسه و بر اساس یافته های پژوهش، نقطه نظر این مکاتب به صنعت و اقتصاد رسانه به تصویر کشیده شد. نتیجه گیری: پژوهش حاضر با ارائه تصویری روشن از بنیان های نظری علم اقتصاد رفتاری و فهرست کردن تفاوت ها و تشابه های این رویکرد نوین در مقایسه با رویکردهای پیش از خود و همچنین، نوع نگاه آن ها به صنعت رسانه، به عنوان پژوهشی پیش گام، مسیر جدیدی را به روی پژوهشگران در جهت تحلیل رفتار کنشگران بازار رسانه گشوده است.
شناسایی تأثیر رسانه های اجتماعی بر افزایش گردشگری ورزشی با میانجیگری بلوغ هواداران (نمونه پژوهش: باشگاه ورزشی انقلاب تهران)
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
212 - 195
حوزه های تخصصی:
هدف: در عصر حاضر، گسترش و اهمیت روزافزون رسانه های اجتماعی، باعث شده است که استراتژی های بازاریابی در صنایع مختلف، از جمله صنعت گردشگری تغییر کند. رسانه های اجتماعی با توجه به توانمندی هایِ خود، در زمینه سازی برای گسترش یا رکود فعالیت های مربوط به گردشگری نقش مهمی را ایفا می کنند. در گردشگری ورزشی نیز از رسانه های اجتماعی جهت بازاریابی و جذب هواداران استفاده می شود؛ بنابراین هدف پژوهش، شناسایی تأثیر رسانه های اجتماعی بر افزایش گردشگری ورزشی با میانجیگری بلوغ هواداران در باشگاه انقلاب شهر تهران است. روش: پژوهش حاضر از نظر هدف، کاربردی و از نظر روش، توصیفی هم بستگی است. جامعه آماری آن، هواداران باشگاه ورزشی انقلاب تهران بوده است. بر اساس فرمول کوکران، تعداد نمونه 240 نفر تعیین شد. داده ها از طریق پرسش نامه جمع آوری و با نرم افزار پی ال اس3 تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: مقدار 2R برای هر دو معیار بلوغ هواداران و گردشگری ورزشی بیشتر از 67/0 به دست آمد؛ بنابراین مدل ساختاری، از منظر این معیار برازش قوی دارد. همچنین، معیار 2Q برای گردشگری ورزشی برابر با 704/0 و بلوغ هواداران 544/0 به دست آمد. در ادامه، برای بررسی نقش میانجیگری بلوغ هواداران از آزمون سوبل استفاده شد. مقدار 792/3 به دست آمده در این آزمون، نشان دهنده نقش میانجی برای سازه بلوغ هواداران است و آماره VAF نشان می دهد که شدت میانجیگری بلوغ هواداران برابر با 294/0 است؛ به این معنا که اثر میانجی جزئی است. بر اساس یافته ها برازش مدل ارائه شده در دو بخش اندازه گیری و سازه تأیید شد و این نتیجه حکایت دارد از تناسب زیاد و قابل قبول مدل ساختاری پژوهش. یافته ها تأیید می کند که رسانه های اجتماعی اینستاگرام و تلگرام، بر گردشگری ورزشی تأثیر مثبتی دارد و بلوغ هواداران در این رابطه نقش میانجی را ایفا می کند.نتیجه گیری: بر اساس نتایج پژوهش، نقش رسانه های اجتماعی فقط به معرفی، اطلاع رسانی و تصویرسازی در زمینه جاذبه ها و رویدادهای گردشگری و ورزشی خلاصه نمی شود؛ بلکه رسانه های مختلف بر حسب ویژگی های خود، آثار چشمگیری دارند، از جمله: تبیین و تحلیل مشکلات سر راه توسعه گردشگری ورزشی، جلب مشارکت، مسائل فرهنگی مرتبط با گردشگری ورزشی، تأمین منابع اقتصادی برای بخش ورزش.
تأثیر ارزش های لذت گرایانه، خودشکوفایی و اجتماعی، بر سردرگمی مصرف کننده در تبلیغات رسانه های اجتماعی میان شهروندان یزدی
منبع:
بررسی های مدیریت رسانه دوره ۱ پاییز ۱۴۰۱ شماره ۳
329 - 347
حوزه های تخصصی:
هدف: ارزش ها جزئی از عوامل اساسی درک رفتارهای انسانی هستند. برای موفقیت در بازارها، ارزش های مصرفی مشتریان و تأثیر آن ها بر رفتار مصرف کنندگان بسیار حیاتی است. هدف اصلی مقاله، بررسی تأثیر ارزش های لذت گرایانه، خودشکوفایی و اجتماعی بر سردرگمی ابهام، سربار و شباهت در تبلیغات رسانه های اجتماعی است. روش: این پژوهش از حیث ماهیت، توصیفی و از نظر هدف، کاربردی است. برای جمع آوری اطلاعات پژوهش، از پرسش نامه استفاده شده است. جامعه آماری پژوهش، تمام مصرف کنندگان در بین شهروندان یزد بوده است. اندازه نمونه، به کمک فرمول کوکران، 174 نفر به دست آمد. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و نرم افزارهای پی ال اس و اس پی اس اس تجزیه و تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد که ارزش های لذت گرایانه و اجتماعی بر سردرگمی ابهام، سربار و شباهت در تبلیغات رسانه های اجتماعی تأثیر معناداری ندارد. ارزش خودشکوفایی بر سردرگمی ابهام، سربار و شباهت در تبلیغات تأثیر منفی و معنادار می گذارد. نتیجه گیری: نتایج به دست آمده نشان داده است که هرچه ارزش های خودشکوفایی افزایش یابد، سردرگمی از تبلیغات در رسانه های اجتماعی کاهش می یابد. این مقاله یکی از معدود مقاله هایی است که از دیدگاه مصرف کننده به موضوع سردرگمی در تبلیغات رسانه های اجتماعی پرداخته و تأثیر ارزش های لذت گرایانه، خودشکوفایی و اجتماعی را بر سردرگمی در تبلیغات رسانه های اجتماعی بررسی کرده است. این یافته ها هم از نظر تئوری و هم عملی، کاربردهای متعددی برای سیاست گذاران و جامعه خواهد داشت.