پارسا یعقوبی جنبه سرایی

پارسا یعقوبی جنبه سرایی

مدرک تحصیلی: عضو هیئت علمی دانشگاه کردستان
پست الکترونیکی: p.yaghoobi@uok.ac.ir

مطالب

فیلتر های جستجو: فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۱ تا ۳۷ مورد از کل ۳۷ مورد.
۲۱.

حاشیه در عرفان: از فراخوانی حاشیه ها تا گذر از بازی متن و حاشیه(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ژانر عرفان خوانش عرفانی متن و حاشیه واسازی مکالمه گرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۲۸ تعداد دانلود : ۴۷۹
گفتمان های اعتقادی-اجتماعی بنا معرفت شناسی قطبی گرایانه، جهان معرفتی را در قالب نظام تقابلیِ متن و حاشیه سامان داده؛ سپس حاشیه را سرکوب و به غیاب می فرستند. این رویه به اغلب نظام های دِلالی از جمله به ژانرهای ادبی نیز تسرّی یافته است. از میان ژانرهای ادبی بخشی از کلان ژانر عرفان ایرانی-اسلامی ذیل عنوان عرفان عاشقانه مواجهه دیگری با برساخت حاشیه و نظام تقابلی حاکم بر آن در پیش گرفته است. در این نوشتار ضمن معرفی برساخت حاشیه و مصداق-های آن در گفتمان های اعتقادی-اجتماعی رایج، قرائت های متمایز عرفا از آنها به همراه دلایل هرکدام طبقه بندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که عرفا در یک سطح با قرائتی واسازانه سه دسته از حاشیه های تثبیت شده، شامل انسان در معنای عام، سجده گریزان و عقل گریزان را ذیل گفتمان وحدت انگارانه عرفان عاشقانه و با دلایلی همچون الزام هستی شناختی وجود و حضور حاشیه ها، ضرورت های رابطه عاشقانه همچون واسطه ستیزی و مواردی مشابه از وضعیت حاشیگی خارج و به هم نشینی با متن می رساند؛ سپس در سطحی دیگر با خوانشی مکالمه ای و تعلیق کنش ابژه سازی؛ از بازی تقابلی متن و حاشیه در می گذرد. مبنای تعلیق ابژه سازی در بازنمایی های عرفا بر یکسان انگاری مصداق های متن و حاشیه همچون برابری کفر و دین، دنیا و آخرت و غیره استوار است. اگرچه کارکرد خوانش های مذکور در بافت اجتماعی تغییر نوع و جهت رابطه با دیگری به عبارتی دیگر ایجاد هم حضوری هستی شناختی انسان ها یا همترازی اجتماعی طرفین تعامل است، در تلقی عرفا به مثابه کنش هایی نمادین است که به قصد صفر کردن فاصله انسان با معشوق یا رسیدن به حال حضور انجام می شود . ​
۲۲.

منطق حاشیه در مثنوی: سبک ایضاحی و اقتدار مؤلف-راوی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مثنوی معنوی حاشیه پردازی سبک ایضاحی اقتدارگرایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۰۱ تعداد دانلود : ۴۹۵
مثنوی معنوی از جمله متن هایی است که مؤلف-راوی آن با به کارگیری مداوم فرازبان، سطوحی از حاشیه را همسو با متن به وجود آورده است؛ به طوری که در قیاس با سایر متن های کلاسیک فارسی، حاشیه پردازی مذکور به لحاظ کمیت و کیفیت، متنوع و برجسته است. حاشیه پردازی مثنوی عمدتاً به قصد ایضاح سامان یافته است، اما کارکرد «هدایتی-بازدارنده» ای که کنش ایضاح به همراه دارد، سبب شده است که مثنوی به مثابه متنی اقتدارگرا، و تعامل مؤلف-راوی آن با مخاطب یکسویه فرض شود. چنین تلقی ای حاصل شتاب زدگی در تبیین ساختار و کارکرد حاشیه، نیزکم توجهی به عوامل برسازنده آن در مثنوی است. در این نوشتار، پس از طبقه بندی مصداق های حاشیه در مثنوی، وجوه اقتدارگرایی یا اقتدارگریزی منتسب به آن، پشتوانه های این وجوه، صورت بندی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که سبک ایضاحی مثنوی، خود دو سطح اقتدارگرایانه و اقتدارگریز دارد. در سطح اول، مؤلف-راوی با وجوهی همچون مقدمه نویسی، مثل گویی، گزارش تولید، تداوم و پایان قصه ها، پاسخ به پرسش های مقدر، تفسیر نمادها و اصطلاحات، انواع نتیجه گیری و غیره که برآمده از جبر آموزشی و نیز نظام تعلیمی مکتب خانه ای-فقاهتی است، معنا را به شکلی قطعی و یکسویه به دست مخاطب می رساند. در سطحی دیگر، با گرایش به انواع گیومه ورزی و ارجاع به متن ها و کسان، همچنین با تأسی به تلقی «کسب» باورانه در مقام پشتوانه معرفت شناسی فنا که همراه با عاملیت گریزی سوژه است، اقتدار مؤلف-راوی را به تعلیق درمی آورد. با این وصف، اولاً همه حاشیه پردازی های مثنوی و سبک ایضاحی آن اقتدارگرایانه نیست، ثانیاً آن مقدار هم که هست، لزوماً حاصل معرفت شناسی عرفانی نیست.
۲۳.

بازنمایی طبقاتِ عرفا در تذکره الاولیاء: ریاضت به مثابه سلیقه و مصرف(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: تذکره نویسی عرفا طبقات عرفا عطار نیشاوبری تذکره الاولیاء ریاضت سلیقه و مصرف

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۸۳ تعداد دانلود : ۴۱۲
تذکره­نویسی عرفا ذیل سنت طبقه­نویسی مسلمانان و به مثابۀ شکلی از تاریخنگاری اسلامی-ایرانی شکل گرفته است. از میان تذکره­های عرفا، تذکره­الاولیای عطار بجای گزارش مستقیم و تاکید بر نسب، تولد و وفات، شاگردان و استادان سوژه­ها، سبک زندگی یا وجوه ریاضت آنها را به قصد برساخت«هویت-طبقه» آنان بازنمایی می­کند. در این نوشتار سبک بازنمایی طبقات عرفا در تذکره­الاولیاء پس از برابرخوانی ریاضت به مثابۀ سلیقه و مصرف با تکیه بر آرای متفکران مطالعات فرهنگی و جامعه­شناسی سلیقه و مصرف دلالت­یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می­دهد که انواع ریاضت یا سلیقه و مصرف عرفا در تذکره­الاولیاء در قالب پنج عنصرِ پوشاک، تغذیه، عبادات و مناسک، سخن­گفتن و حرکات بدن و در نهایت تعلقات و دارایی­های سوژه­های عارف به برساخت و تمایز دو کلان طبقۀ «عارف-زاهد» و «عارف-عاشق» انجامیده است. طبقۀ عارف-زاهد با گرایش به وجه سلبی انواع ریاضت یا اصل امتناع به شکل نشاندار به قطعیت معنا باور داشته است. پوشاک خشن، فرسوده یا عریانی، غذاهای ساده و کم، گیاه­خواری و یا نخوردن، عبادات و مناسک فروکاهنده مستمر یا یکباره، سخن­گفتن تردیدآمیز، خوفناکی همراه با احساس گناه و بدن منقبض، زن و فرزند­گریزی، دارایی­های ناچیز شاهد این ادعاست. در مقابل طبقۀ عارف-عاشق اگرچه در برخی از موارد مثل پوشاک یا تغذیه به سویۀ سلبی ریاضت توجه کرده است اما ریاضت آنان عمدتاً به شکل ایجابی، گشوده و سیال سامان یافته است. گریز از الزام خرقه­پوشی، تنوع­طلبی در تغذیه، شوریدگی­های خلسه­وارِ بدن­فزا، گستاخی­های زبانی-بدنیِ فاصله­گریز و واسطه­ستیز و در نهایت تعلق و دارایی­گزینی غیر­الزام­آور نمونه این سبک از زندگی است.
۲۴.

حکایت «ماهیان و آبگیر» از کلیله و دمنه تا ماهی سیاه کوچولو: الگوهای معرفتی و جایگیری سوژه ها(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: ماهیان و آبگیر کلیله و دمنه مثنوی مولوی ماهی سیاه کوچولو الگوهای معرفتی عاملیت و فردیت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۵۰ تعداد دانلود : ۴۴۹
جایگیری سوژه ها در متن های ادبی، حاصل انواع مفصل بندی گفتمانی است که بنا به الگوهای معرفتی حاکم بر هر دوره شکل می گیرد. برای درک بهتر این نکته می توان به حکایت هایی رجوع کرد که در چند دوره با جهان های معرفتی متمایز به روایت یا تمثیل در آمده اند؛ یکی از این موارد، حکایت «ماهیان و آبگیر» است که در کلیله و دمنه و مثنوی مولوی به مثابه خرده روایت و در داستان ماهی سیاه کوچولو به شکلی مستقل بازنمایی شده است. در این نوشتار چگونگی تأثیر پارادایم ها بر جایگیری سوژه های داستانی از منظر کیستی و چرایی قهرمان نیز شکل و میزان اظهار هویت/ فردیت آن ها به شیوه توصیفی تحلیلی تبیین شده است. نتیجه حاکی از وجود دو الگوی معرفتی هستی شناختی است: الگوی اول همان فردیت ستیزی/ گریزی جهان کلاسیک است که متن کلیله و دمنه و مثنوی را در بر گرفته است. بر همین اساس قهرمانان اصلی هر دو تمثیل آن ماهیان اند که خود را به مردگی، به شکلی نمادین هویت/ فردیت خود را پس می زنند. منتهی مرده نمایی ماهیِ کلیله و دمنه به مثابه شکلی از حزم و فردیت گرایی ضمنی، او را در ساختار کاست بنیاد جهان متن، چونان رخدادی خطرناک جلوه داده است؛ ولی در مثنوی مولوی در مقام نوعی عاملیت گریزی برای تأیید یا وانمایی تجربه حالِ حضور آمده است. با وجود موارد قبلی، قهرمان تمثیل ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی ، بنا به الگوی معرفتی فردگرایانه جهان معاصر، آن ماهی ای است که عاملیت و فردیت وی به شکلی نشان دار و نمادین از رنگ سیاه و خنجری بر کمر تا انواع پرسش های هستی معرفت شناختی و رویارویی فیزیکی، برجسته و تحسین شده است.
۲۵.

ضرورت تبیین تعامل کارگزاران درون متنی در خوانش شعر روایی معاصر (مطالعه موردی: شعرِ «دلم برای باغچه می سوزد» اثر فروغ فرخزاد)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شعر روایی معاصر خوانش شعر کارگزاران درون متنی خواننده پنهان فروغ فرخزاد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۴۵ تعداد دانلود : ۳۱۹
بسیاری از اشعار معاصر فارسی در قالب روایت داستانی و به صورت کلیتی وحدت یافته- دارای فرم منسجم- شکل گرفته است. در این اشعار، از یک سو کشف، تبیین یا به قول برساخت گرایان ساختن معنا در گرو درک فرم است؛ از سویی دیگر بنا به جنبه روایی متن، درک صحیح فرمِ این اشعار مستلزم فهم تعامل روایی کارگزاران درون متنی است و کم توجهی به آن مانع از درک مناسب دلالت های معرفتی- زیبایی شناختی متن های اخیر است. با این وصف ارایة الگوها و شیوه های مدرن ِخوانش، از ضرورت های فهم و قرائت شعر روایی معاصر است. برای درک بهتر این ادعا یکی از «شعر-روایت های» فروغ فرخزاد با عنوان «دلم برای باغچه می سوزد» از منظر تعامل راوی و خواننده پنهان و با تکیه بر برخی از مفاهیم الگوهای خوانش ولفگانگ آیزر، امبرتو اکو و ونسان ژوو بازخوانی شده است. نتیجه نشان می دهد که راوی داستان درصدد بازنمایی اضطراب خانواده ای است که افراد آن در وضعیت آستانه ای«سنتی-مدرن» بسر می برند، همسو با بازنمایی راوی، سفیدی ها و فضاهای خالی متن به مثابه موضع خواننده پنهان، حاوی دلالت ها و تداعی هایست که ضمن نشان دادن وضعیت آستانه ای افراد خانواده، تناقض «معرفتی-هویتی» هر یک از آنها را در مقام علّت درونی و تداوم آن در محیط اجتماعی را به مثابه علّت بیرونیِ اضطراب افشاء می کند. این افشاگری که به منزله تکمیل بازنمایی راویست، در قالب سطوحی از الگوهای خوانش همچون قواعد هم مرجعیتی، سامان دهی بر اساس تضاد، آرایه های فاصله سازِ بصری- مکانمند، بینامتنیت های آشکار و غیره آمده است.
۲۶.

پایان بندی در غزلیات شمس: کنش های گفتاری و وجوه وانمایی حضور(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی غزلیات شمس پایان بندی وانمایی کنش گفتاری خاموشی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۰۳ تعداد دانلود : ۷۲۰
کارکرد پایان بندی در متن را بنابه این تصور که به مثابه نقطه اوج متن روایت مفروض است، می توان گره گشایی از موضوع مورد بازنمایی دانست؛ اما به شکل خاص پایان بندی می تواند همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن و وضعیت سوژه های متنی منجر به دلالت انگیزهای ویژه باشد. از میان متن های ادبی کلاسیک فارسی، پایان بندی برخی از متن های عرفانی، ازجمله غزل های دیوان شمس ، همسو با معرفت شناسی عرفانی، وجهی متمایز دارد. در این نوشتار، دلالت انگیزی ویژه پایان بندی در غزلیات شمس به شیوه توصیفی تحلیلی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد راوی عاشق غزل های دیوان شمس ، همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن، هویت یا مقام سوژگیِ موقتی را که بنابه کنش بازنمایی یا روایتگریِ رخداد وضعیت ها در بخش آغازین و میانی روایت ها به دست می آورد، در پایان بندی با توسل به کنش های گفتاری خاموشی در معنای اصطلاحی آن پس می زند و مانع از تثبیت آن می شود. به عبارت دیگر، راوی عاشق غزلیات شمس در اغلب غزل ها، پس از بازنمایی اضطراب و اشتیاق برآمده از حضور و وحدت ازدست رفته سعی می کند در پایان بندی غزل ها، بنابه «استعاره دوریِ» بازگشت به اصل و جهان پیشانشانگانی، با انجام و اجرای دو دسته از «کنش های گفتاریِ» خاموشی (شامل «خاموشی به مثابه سخن نگفتن» و «خاموشی به مثابه به نمایندگی سخن گفتن») به وانمایی یا اجرای حالِ حضور بپردازد و به صورت نمادین در آن تجربه شرکت کند. حسب این وانمایی، پایان بندی غزل های مذکور به بستار نمی انجامد و با ساختاری حلقوی، خواننده مشارک را با نوعی ناتمامی مواجه یا در آن تجربه شریک می کند.
۲۷.

استعاره ی فضایی نقشه نگاری و وجوه دِلالی آن در رمان امپراطور کلمات(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: اکبرپور امپراطور کلمات رمان نوجوان فارسی فقدان نقشه نگاری هویت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۵۱ تعداد دانلود : ۳۱۶
یکی از مفاهیم محوری و مشترکِ حوزه های معرفتی همچون عرفان، فلسفه، روان شناسی، روان کاوی و مطالعات پسااستعماری؛ تبیین وضعیت دولبه ی کنش نشانه ورزی یعنی هستی- هویت بخشی همراه با فقدان است که موضوع بازنمایی برخی از روایت های ادبی از جمله داستان های کودک و نوجوان شده است. رمان « امپراطور کلمات » در مقام نمونه ای برجسته از تلقی فوق در ادبیات داستانی کودک و نوجوان فارسی است که با تکیه بر استعاره ی فضایی نقشه نگاری به بازنمایی آن موضوع پرداخته است. در این نوشتار وجوه دِلالی استعاره ی مذکور به شیوه ی توصیفی تحلیلی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که مؤلف- راوی رمان امپراطور کلمات با روایت پردازی مبتنی بر تداخل سطوح روایی از بالا به پایین و بالعکس، از یک سو هویت مندی یا هویت پذیری سوژه ابژه های داستانی را با تکیه بر استعاره ی نقشه نگاری و با تکیه بر دو سمبل یا عنصر خط و کلمه بازنمایی کرده؛ درعین حال، فقدان برآمده از هویت مندی را که شامل انواع محاکمه، معاینه، جنگ، زندانی شدن و جدایی است، نشان می دهد. موازی با این وضعیت، مؤلف- راوی داستان سعی کرده است تا با وجوهی از تعویق خودِ کنشگران، نیز تعلیق برخی از نشانه ها همچون پاک کردن خط ها، شاعرانگی، دیوانه نمایی، کولی گری و شوریدگی، اُمّی نمایی، بی کلمه گی و بی نامی نیز مرزشکنی روایی، امکانِ گذرِ نمادین از فقدان نهفته در نشان مندی و هویت پذیری را به نمایش بگذارد.    
۲۸.

بازنمایی واقعیت در شعر دو شاعر حزبی فارسی و کُردی (اسماعیل شاهرودی و عبدالله گوران)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: شعر حزبی فارسی شعر حزبی کردی بازنمایی واقعیت اسماعیل شاهرودی عبدالله گوران

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۳۰ تعداد دانلود : ۴۹۷
شعر حزبی معاصر به عنوان یکی از پرچمداران ادبیات متعهد است که در بسیاری از کشورهای جهان همسو با اندیشه های مارکسیستی در صدد بازتعریف و برساخت مفاهیمی بنیادین هم چون تاریخ، آگاهی، برابری و واقعیت برآمده؛ بر مبنای مفاهیم مذکور مبارزه ای صریح یا نمادین علیه قدرت های تمامیت خواه حاکم بر جامعه سامان بخشیده است. در فرهنگ و زبان فارسی و کُردی نیز رواج باورهای مارکسیستی منجر به طرح موضوعات مشابه، ولی شیوه های بازنمایی متمایز شده است. تبیین تطبیقی دلالت های ایدئولوژیک مذکور می تواند به نشانه گشایی معرفتی-زیبایی شناختی شعر شاعران کمک کند. در این پژوهش، شعر دو نماینده شاخص شعر حزبی متعهد فارسی و کُردی یعنی اسماعیل شاهرودی و عبدالله گوران به شیوه توصیفی-تحلیلی با قصد بازنمایی واقعیت در آن ها دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که وجود تعهد ایدئولوژیک به مثابه امرِ پیشینی سبب شده است که به رغم تفاوت در بافت اقلیمی و اجتماعی، موضوعات بازنمایی دو شاعر مشترک اما شیوه های بازنمایی آنها متفاوت باشد. به طوری که می توان وجه تمایز بازنمایی واقعیت در شعر دو شاعر را در قالب زمینه مندی یا زمینه زدایی از موضوع بازنمایی برشمرد. بدین صورت که شاهرودی نه از تجربه زیسته دقیق خود یا جامعه ایرانی می گوید و نه اصطلاحات و مفاهیم چپ را به شکل عریان و صریح وارد متن می کند. در مقابل، بیانِ گوران مبتنی بر زمینه مندی است. او هم به تجربه زیسته اقلیمی و اجتماعی ملّت کُرد ارجاع می دهد و هم اصطلاحات و مفاهیم چپ را به مثابه زمینه معرفتی وارد شعر می کند.
۲۹.

روایت های پسا مدرن و نابسندگی دلالت های بصری الگوهای ارتباط روایی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: روایت شناسی الگوهای ارتباط روایی پسامدرن جابجایی ارتباطی مرزشکنی روایی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۰۸ تعداد دانلود : ۳۱۷
آنچه در قالب مبانی یا الگوهای توصیف، تبیین و تحلیل متن های ادبی وجود دارد، بر آمده از وجوه مشترکیست که محققان پس از مطالعه متن های ادبی متنوع بدان دست می یابند. سپس این الگوها از یک سو مبنایی برای معرفی متن های پیش از خود و از سویی دیگر معیاری برای سنجش متن هایی است که الگوها بر شکل گیری آنها اثر گذاشته است. برغم تناسبی که میان الگوهای مذکور با متون برسازنده یا برساخته شده آنها به چشم می خورد، این الگوها به هنگام مواجهه با متن هایی با ساختار یا فضای تعاملی متفاوت، نیازمند بازخوانی و بازسازی است. یکی از این موارد الگوهای ارتباط رواییِ رایج است که برغم تنوع مکاتب روایی و الگوهای پیشنهادی آنها، سطح بصری همگی حاوی نوعی مولف محوری، مرکزگرایی و مرزبندی قطعی بوده؛ در تبیین و نمایش روایت های پسامدرن عاجز می نمایند. در این نوشتار ضمن معرفی زمینه ها، مبانی و شکل های الگو های ارتباط روایی رایج، نابسندگی دلالت های بصری آنها در مواجهه با روایت های پسامدرن نشان داده خواهد شد. در نهایت الگویی ارتباطی در قالب نمودار پیشنهاد شده؛ که بزعم نگارنده می تواند فضای تعاملی همه روایت های موجود را به نمایش در آورد.
۳۰.

گفتمان هی رایج روزگار سهروردی و برساخت روایی مونس العشاق(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مونس العشاق سهروردی تمثیل عرفانی تحلیل گفتمان انتقادی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۳ تعداد دانلود : ۵۰۰
شیخ شرق ندیشه هی حکمی شرق و غرب علم ر به هم ترکیب کرد و حصل ز ین ترکیب ر خمیره زلی نم نهد. و در یکی ز رسلت رمزی خود ب نم مونس لعشق ی فی حقیقه لعشق، نم موجودت صدر ز عقل ول ر تغییر دده و ب نم شخصیت ه و رخ ددهی دستن عشقنه -عرفنه یوسف و زلیخ درمیخته ست. محققن ب تثر ز نگه شرقی شیخ به تحلیل فلسفی- عرفنی ین رویت پردخته ند، بی نکه به جنبه هی سیسی و جتمعی مندرج در ژرف سخت ین ثر توجه نشن دهند. رخ ددهی جتمعی و سیسی و به طور کلی بفت موقعیت و متن، فرض وجود ندیشه هی سیسی و یدیولوژیک شیخ ر در ثر و و ز جمله در ین ثر تقویت می کند. تحلیل ین قصه ب روش تحلیل نتقدی گفتمن در سه سطح توصیف، تفسیر و تبیین نشن می دهد که سهروردی در ین قصه، سه گفتمن صلی ریج در عصر خود ر که در متون عرفنی ب صطلحت «شریعت»، «طریقت» و «حقیقت» تجلی یفته ند، توصیف و نقد کرده ست و ب نتخب شخصیت ه، مکن ه، هم یی ه، تضد معنی و جنبه هی ستعری و رمزی، گفتمن گروه دوم ر بر دو گروه دیگر تفوق می بخشد. گفتمن گروه دوم رمزی ز تعلق گفتمنی خود و ست که غلب کردره و گفترهیش در قلب شخصیت مثلی عشق و شخصیت تریخی زلیخ پدیدر شده ست.
۳۱.

خطاب و فراخوانی جنسیتی سوژه ها در داستان های صادق هدایت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: خطاب و فراخوانی سوژه و جنسیت وجهه صادق هدایت

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۳۸۰ تعداد دانلود : ۳۲۷
بنا به رخدادهای اجتماعی- فرهنگی ایران پس از مشروطیت، شکل های فراخوانی سوژه های انسانی و وجوه برساخت هویتی آنان تغییرکرده؛ این امر بر برساخت سوژه های داستانی اثر گذاشت. یکی از این موارد شکل متمایز فراخوانی جنسیتی سوژه های زن است که در همان داستان های آغازین ادبیات معاصر فارسی بویژه در داستان های صادق هدایت دیده می شود. در این نوشتار با نگاهی برساخت گرایانه، خطاب و فراخوانی جنسیتی سوژه ها در داستان های صادق هدایت طبقه بندی و تفسیر شده است. برای تبیین سطح کلان بحث، به نظریه آلتوسر و برای تحلیل دلالت های متنی به آرای گافمن، براون و لوینسون استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که برساخت موقعیت/ وضعیت هر یک از سوژه های داستانی حاصل سه سطح  فراخوانی تنانه، کنش محور و متعلقات محور است که بر زبان راویان یا سوژه های داستانی جاری شده و همین خطاب ها سبب وجهه مثبت یا منفی سوژه ها شده است. البته در خطاب و فراخوانی تنانه، اگرچه توصیف بدن ها به شکل ابژکتیو و عینی صورت گرفته است، به هنگام ارزیابی و قضاوت درباب همان بدن ها، معیار وجهه بخشی، ذهنی- ذوقی و مبتنی بر معیارهای زیبایی شناختی کلاسیک است. برعکس سطح مذکور، بنا به غلبه نگاه رئالیستی بر متن ها، در فراخوانی های کنش و متعلقات محور، مناسبات طبقاتی و شکل های سلیقه و مصرف سوژه های موضوع فراخوانی، ملاک انواع وجهه بخشی است. بر همین اساس اگرچه کلیت برساخت جنسیتی سوژه های زن داستان های هدایت همسو با فردیت گرایی جهان معاصر بر مناسبات شخصی و تاریخی سوژه ها استوار است، ملاک های وجهه بخشی در آن، به صورت مرزی و توأمان بر مبنای انواعی از معیار های معرفتی- زیبایی شناختی کلاسیک و معاصر سامان یافته است.
۳۲.

تعامل سوژه های متنی در غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: مولوی غزلیات شمس کارگزاران درون متنی تعامل من-تویی هم حضوری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۱ تعداد دانلود : ۲۰۵
عرفان عاشقانه در معنای عام بر مفهوم عشق و در معنای خاصِ ادراکی- ارتباطی بر تعامل «من-تویی» استوار است. به اقتضای این نوع تعامل برساختِ هویت-وضعیت سوژه ها به عبارتی دیگر جایگیری آنها در تعامل کارگزاران درون متنی عرفان عاشقانه متمایز از سایر ژانرهای ادبی کلاسیک سامان یافته است و همین امر سبب شکل گیری وجهی متمایز از ابهام ادراکی- زیبایی شناختی می شود. غزلیات شمس یکی از متن هایی است که تعامل سوژه های درون متنی آن و به تبع آن ابهام معرفتی-هنری حاکم بر آن بر مبنای تعامل من-تویی شکل گرفته است که نادیده گرفتن آن سبب تفسیری صرفاً ذوقی از آن خواهد شد. بر همین اساس در این نوشتار کنش برساخت تعامل «من-تویی» کارگزاران درون متنی راوی- عاشق و معشوق در غزلیات شمس به قصد خوانشی همسو با معرفت شناسی حاکم بر متن دلالت-یابی و تبیین شده است. برای دلالت یابی این تعامل مذکور به برخی از مفاهیم و اصطلاحات متفکران حوزه مذکور همچون بوبر، لویناس، باختین، سارتر،گابریل مارسل، لاندوفسکی و بیونگ چول هان استناد شده است. نتیجه نشان می دهد که منطق «من-تویی» در غزلیات شمس را می توان ذیل چهار عنوان الف) اظهار خاموشی و عدم کدگزاری دقیق ب) بی توجهی به سلسله مراتب و گذر از تقابل ها ج) ناتمامیت و پیش بینی ناپذیری د) تعویقِ «خود» صورت بندی کرد که همگی به شکلی نمادین به مثابه عبور از نظم نشانگانی رایج و تجربه عالم وحدت است.
۳۳.

اعتبار روایی- گفتمانی واقعیت برساخته افلاکی در مناقب العارفین(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۱۶ تعداد دانلود : ۱۲۸
سنت تذکره نویسی عرفانی با نگارش دو شکل تذکره جمعی و شخصی، تداوم تاریخ نگاری اسلامی است که برای اعتبار بخشی به خود از سنت مستندسازی و عینیت نمایانه علم حدیث بهره می برد و واقعیت هایی درباب عرفا یا یک عارف برمی سازد. از منظر معرفتی برساخت واقعیت مذکور حاصل گزینش و انتخاب مولف-راوی یا راویانی است که بنا به معرفت شناسی ویژه یا دلبستگی های ایدئولوژیک آن را بازنمایی می کنند. این نکته بویژه در تذکره های شخصی به دلیل تراکم رخدادها و جزییات فراوان، بیشتر به چشم می خورد. یکی از این تذکره ها مناقب العارفین افلاکی است که در باب مولوی و اطرافیان وی به نگارش درآمده است. در این نوشتار اعتبار روایی-گفتمانی واقعیت برساخته افلاکی در بازنمایی رخدادهای زندگی مولوی به شیوه توصیفی-تحلیلی دلالت یابی و تفسیر شده است. مبنای نظری تحقیق، آرای برخی از صاحبنظران نشانه شناسی اجتماعی و تحلیل گفتمان انتقادی است که وجوه دلالت یابی آنها از دو منظر کمّی و کیفی تبیین شده است. نتیجه نشان می دهد که مؤلف-راوی از یک منظر با بکارگیری چهار دسته مدالیته اعداد، تاکیدی، بسامد روایی و تداوم روایی با سببّیت بالا بعضی از واقعیت های برساخته خود را از منظر کمّی مستند و باور پذیر می کند. از منظر کیفی هم، ابتدا بنا به تکیه بر ابزارهای شناختی راوی-کانونی ساز، همچون حسّ بینایی، شنوایی و لامسه که حاکی از «اینجا» و «اکنون» ادراک کننده است، برخی دیگر از رخدادها را عینی و محسوس می کند. سپس با شگردهای مشروعیت بخشی همچون استناد به نظام قدسی، رجوع به سنّت، عقلانی سازی و شگرف سازی بخشی دیگر از آنها را مستند و واقعی می نمایاند.
۳۴.

وضعیت فضای حضور در برساخت هنری مؤلف-راوی غزلیات شمس(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: غزلیات شمس حضور نشانه-شناسی فضا زمان و مکان

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۰۲ تعداد دانلود : ۹۳
در عرفان عاشقانه مسأله مواجهه با نظام نشانه ها و کنش نشانه ورزی به نحو خاصی موجب بازنمایی و سامان بخشی به دالِ کلان جهان وحدت یا وضعیت حضور گردیده است؛ به طوری که کارکرد ارجاعی و قراردادی زبان به غیاب درآورده می شود و نشانه ها کارکرد رمزی و لایه های معنایی عمیق تری می یابند. وجوه دلالی تمثیل ها و استعاره های برسازنده فضای حضور به جهان پیش از هبوط به مرحله پیشازبان بازمی گردد؛ بر همین اساس تجربه حضور در بعد زمان بر محور زمان زیسته تجربه کننده و شکستن زمان و در بعد مکان با روساختی متفاوت و گذر از مکانی کنشی و فیزیکی به فضایی در ساحت تجربه شهودی نمود می یابد. از میان نوشتارهای عرفانی غزل های مولوی از منظر نشانه شناسی تمثیل ها و استعاره های برسازنده فضای حضور یا وحدت متنوع و چند لایه است. سؤال اصلی این نوشتار این است که برساخت هنری مؤلف- راوی غزلیات شمس در بازنمایی فضای حضور در رمزگان زبانی-روایی متن غزلیات شمس چگونه سامان یافته است؟ روش تحقیق به شیوه توصیفی تحلیلی و متناسب با معرفت شناسی حاکم بر متن است. نتیجه نشان می دهد که مؤلف- راوی غزلیات شمس با روایت پردازی مبتنی بر حضور هر کدام از تمثیل ها و استعاره های خرد و کلان را با  ذیل وجوهی از دال های حوزه های زیستی و معرفتی در جهت تبیین ماهیت فضای رازناک، ابهام آمیز، غیرشفاف، بلعنده، نامتعین، تفکیک ناپذیر، بیکران و منبسط جهان وحدت به کار گرفته است
۳۵.

سنخ شناسی مفهوم هویّت - طبقه در سنّت تذکره نویسی عرفانی (طبقات الصوفیه و تذکره الاولیاء)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۰۱ تعداد دانلود : ۱۶۳
تذکره نویسی عرفانی شکلی از نوشتار عرفانی است که از منظر روایی با دو وجه گزاره ای-توضیحی و داستانی و از منظر گفتمانی با الگو سازی و مشروعیت بخشی به سوژه های عرفانی حکایت هایی را درباره آنها سامان داده است. به رغم اشتراک در گونه ادبی یا پیروی از سنت روایی مشترک، برساخت روایی و گفتمانی تذکره ها بنا به تلقی ویژه مولف-راویان از مفهوم هویت-طبقه متفاوت است. در این نوشتار تلقی مولف-راویان دو تذکره جمعی عرفانی، طبقات الصوفیه انصاری و تذکره الاولیای عطار از مفهوم هویت-طبقه و پشتوانه های معرفتی و ایدئولوژیک سامان دهنده آنها دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که مولف-راوی طبقات الصوفیه به پیروی از سنت گردآوری حدیث و تاکید بر واقعیت صلب در تبیین هویت-طبقه سوژه-ها بیشتر بر عناصر از پیش تثبیت شده هویت آنها تکیه کرده و غالباً از تبیین سبک زندگی مبتنی بر سلیقه و مصرف طفره رفته است. افزون بر این در تداوم روایی متن، بخش قابل ملاحظه ای از فضای متنی را به تبیین مفاهیم عرفانی یا مناجات اختصاص می دهد. در مقابل مولف-راوی تذکره الاولیاء به دلیل گرایش به عرفان عاشقانه و بی پروا و نیز دلبستگی به جنون برساخته با گشودگی تمام، وجوهی از عناصر برسازنده سلیقه و مصرف سوژه ها همچون سخن گفتن، تغذیه، پوشاک، عبادات و مناسک، تعلقات و دارایی ها را بازنمایی می کند. با این وصف تلقی انصاری از مفهوم هویت-طبقه همسو با سنت قدیمیِ امتناع از بازنمایی فرد و بدن وی، فروبسته بوده و بازنمایی سوژه ها در خدمت تبیین مفاهیم عرفانی است، در حالیکه نوشتار عطار با بسط سنَت تذکره نویسی در خدمت تیپ سازی عرفان عاشقانه است، کنشی که قلندرانه اغلب وجوه زندگی روزمره سوژه ها را افشا می کند. 
۳۶.

آموزش به مثابه تمکین: آداب نامه های کلاسیک فارسی و سنّت پرسش گریزی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: آداب نامه های کلاسیک فارسی متون سیاسی - اخلاقی آموزش و تمکین آموزش و پرسش گری

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷ تعداد دانلود : ۴۶
آداب نامه ها، در میان ایرانیان به عنوان متون آموزشی ایفای نقش کرده اند. شیوه غالب در این محتواها، یک سویه و توصیه به انجام یا منع از انجام کارها است و عمدتاً همراه با استدلال عقلانی نیست. مفاهیم و موضوعات مندرج در این متون سیاسی-اخلاقی بوده و از پشتوانه های دینی، عرفانی و عرفی بهره می برند و بر مبنای آن ها ساختار و ضرورت نهادهای اجتماعی از جمله نهاد آموزش را در هیئت الگوی اندرز-پیشنهاد با شنونده/خواننده در میان می گذارند. به عبارتی دیگر، شیوه انتشار داناییِ مذکور با ساختار تکرار-یادآوری بر استراتژیِ تمکین استوار بوده، اصل پرسشگری و دیالوگ در تعامل آموزشی را معمولاً به تعلیق درآورده است. در این نوشتار وجوه پرسش گریزی و علل امتناع از آن در پنج آداب نامه سیاسی اخلاقیِ پدیده آمده یا بازخوانی شده در قرن های پنجم تا هفتم هجری قمری دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که مؤلف-راویان متون مذکور گاه با ذکر گزاره ها به صورت مستقیم و صریح شنونده/خواننده را به پرهیز از پرسش دعوت می کنند، گاهی هم به شکل غیرمستقیم با حکایت پردازی و طرح گفتمانِ تنبیه/تشویق به این امر پرداخته اند. نظم گفتمانی گزاره/حکایت هایِ تولید/رواج پرسش گریزی در این متن ها بر مدار دو عنصر ماهیت موضوع و جایگاه راوی سامان یافته است که بنا به ساختار عمودی نهفته در تئوری آموزش، اقتدارگرایانه می نماید. البته در تبیین این اقتدارگرایی و تفسیر آن به استبداد آموزشی باید تأمل نمود؛ چراکه دلالت های متنی و برون متنی دیگری وجود دارد که چنین نگاهی را تعدیل می کند.
۳۷.

معشوقِ غزلیات سعدی: هویت و دلالت های طبقاتیِ فاصله گزینی وی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلید واژه ها: غزلیات سعدی هویت معشوق فاصله گزینی طبقه سلیقه و مصرف

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷ تعداد دانلود : ۴
نوع تعامل عاشق و معشوق در ژانر غنایی در ادبیات فارسی از آغاز تا امروز شکل های متفاوت به خود گرفته است. یکی از این موارد، تعامل رایج عاشق و معشوق در غزل کلاسیک فارسی است که بسیار فاصله مند و به ظاهر نامتعارف می نمایاند، در حالیکه وضعیت و موقعیت سوژه ها نیازمند کشف مناسبات طبقاتی بوده؛ که به صورت ضمنی و پنهان در متن گسترانده شده است. تبیین این مسئله مستلزم دلالت یابی کنش ها و وضعیت کارگزاران متنی به مثابه سبک زندگی و فاصله گزینی هویتی-طبقاتی آنها ا ست. بر همین اساس ضمن تبیین وجوه فاصله گزینی عاشق و معشوق، دلایل فاصله-گزینی متفاوت آنها با تکیه بر آرای برخی از متفکران مطالعات فرهنگی، انسان شناسی فضا، جامعه شناسی بدن و با توجه بستر تاریخ اجتماعی-فرهنگی تولید متن، در غزل سعدی دلالت یابی و تفسیر شده است. نتیجه نشان می دهد که در غزل سعدی سبک زندگی معشوق را می توان در سه سطحِ تعلقات و دارایی، وضعیت-کنش بدنی و در نهایت کنش ها، در مقام نشانگان طبقاتی و فاصله گزینی فردی و اجتماعی وی طبقه بندی کرد. برآیند هر سه سطح، امتناعی مدرج است که به مثابه شکلی از بالا دست نمایی واقعی یا نمایشی از معشوق سر می زند: از شکل خفیف و نسبتاً ضمنی یعنی نمایش دارایی ها و اظهار ژست های خاص بدنی تا امتناع آشکار که برآمده از کنش های تدافعی-وجوهی از بی اعتنایی- است، شروع می شود تا شکل خشن و تهاجمی خود، ذیل انواع یغماگری تداوم می یابد. یغماگری که همسو با فرهنگ ترکانِ حاکم یا غلام و کنیز به مثابه مصداقی از منزلت و افتخار هویتی-طبقاتی و نشانه تن آسایی واقعی یا نمایشی، مفروض است.

پالایش نتایج جستجو

تعداد نتایج در یک صفحه:

درجه علمی

مجله

سال

حوزه تخصصی

زبان