رویکردها و روش های تربیت اخلاقی و ارزشی
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده امروزه علیرغم تحولات چشمگیر در عرصههای مختلف تعلیم و تربیت، در زمینه روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی تلاشهای لازم صورت نگرفته است. ضعف و نارسایی موجود در این زمینه ناشی از پارهای تردیدها و ابهامهایی است که از جمله آنهاست: ابهام در مبانی تربیت اخلاقی، تضاد موجود بین اهداف تربیت اخلاقی و روشهای آن، ابهام در نتایج آن که متضمن نوعی تلقین و یا رفتار مصنوعی است، ابهام در مورد اصول تحول اخلاقی، وجود مفاهیم و تعابیر متضاد و مختلف از تعلیم و تربیت اخلاقی، وجود مدلهای متعدد، مسئله تمایز بین تربیت اخلاقی و آموزش ارزشها، ضرورت و امکان تربیت اخلاقی، اعتبار مبانی معرفتشناختی آموزش اخلاقی و ارزشی و تردید نسبت به اثربخش بودن آنها. ارائه پاسخ مناسب برای همه این ابهامات مستلزم طرح مباحث مربوط به رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی و تدوین و طراحی روشها و رویکردهای مناسب آن است. نویسنده در این نوشتار در پی بیان مسائل مربوط به تربیت اخلاقی و ارزشی، مفهومشناسی تربیت اخلاقی و ارزشی و طرح مختصر روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی است و بر این باور است که طرح و تبیین و توصیف روشها و رویکردهای فوق در رفع ابهامات و مشکلات مطرحشده موثر خواهد بود.متن
1. مقدمه
علیرغم تحولات و پیشرفتهای بوجود آمده در زمینههای گوناگون تعلیم و تربیت - اعم از گسترش رشتههای تربیتی، تحول در محتوای تعلیم و تربیت، تدوین روشهای جدید تدریس و توجه به مسائل روانشناختی، جامعهشناختی و فلسفی مربوط به تعلیم و تربیت و همچنین تحولات شگرف در زمینههایی چون کسب مهارتهای عمومی، تکنیکهای رشد و تقویت حافظه، تئوریهای مربوط به آموزش و تربیت معلم - متاسفانه در زمینه رویکردها و روشهای تربیت و آموزش اخلاقی و ارزشی، تلاشهای مفید و کافی صورت نگرفته است.
هرچند که این ضعف و نارسایی، خود ناشی از فقدان نظامهای آموزشی دارای جهتگیریهای خاص اخلاقی و ارزشی (دینی و مذهبی) در بسیاری از کشورهای جهان است؛ اما بیشتر معلول ابهام و تردیدی است که در بین بسیاری از مربیان و صاحبنظران تربیتی نسبت به اصل تربیت اخلاقی و ارزشی وجود دارد.
بسیاری از مربیان تربیتی اساسا تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی را متضمن نوعی رفتار ریاکارانه، مصنوعی و غیرطبیعی میدانند. عدهای نیز تربیت اخلاقی را نوعی فقدان آزادی فردی (Snook,1972) و مانعی بر سر راه ایجاد یک جامعه دمکراتیک (Dewey,1916) قلمداد میکنند. به عبارت دیگر، ایجاد جامعه مدنی و دمکراتیک را با تحقق ارزشها و تربیت اخلاقی - بخصوص تربیت اخلاقی و ارزشی دینی - در تضاد میبینند (Attfield,1978). عدهای دیگر به مبانی تربیت اخلاقی (مبانی فلسفی، روانشناختی و دینی) به عنوان اموری کلی و جدا از ملاحظات روزمره زندگی افراد (دانشآموزان) مینگرند. برخی نیز معتقدند که بین روشهای واقعی تعلیم و تربیت اخلاقی و اهداف آن انسجام و هماهنگی لازم وجود ندارد و به همین دلیل، تربیت اخلاقی و ارزشی اغلب به تلقین منجر میشود (Snook,1978). بسیاری دیگر نیز بر این باورند که تربیت اخلاقی و ارزشی، مبتنی بر اصول تحول اخلاقی نیستند (Kohlberg,1969). عدهای دیگر بر این نکته تأکید دارند که وجود مفاهیم و تعابیر مختلف از تربیت اخلاقی و ارزشی و وجود مدلهای متعدد مربوط به تربیت اخلاقی وارزشی همچون مدل تبیین ارزشها (Values Clarification)، مدل تحول ساختاری (Structural Development)، مدل عمل اجتماعی (Social Action) و مدلهای متعدد دیگر از عوامل عدم موفقیت در این زمینه هستند.
عدهای دیگر قائل به تمایز بین تربیت اخلاقی و آموزش ارزشها هستند (Becl,1983). به نظر این گروه اصطلاح اخلاق (Moral) به درستی و نادرستیها (Rightandwrong) مربوط است و این امور، خارج از تمایلات درونی افراد است؛ اما بحث ارزشها (Values) به تمایلات و علایق افراد توجه دارد و جمع بین این دو ممکن نیست.
عدهای دیگر ضرورت تربیت اخلاقی و ارزشی را مورد تردید قرار میدهند و برخی امکان چنین تربیتی را منتفی میدانند. گروهی دیگر با طرح مباحث معرفتشناختی، نسبت به امکان تحقق معرفت (دانش) اخلاقی تردید میکنند و این سؤال و تردید را مطرح میکنند که: آیا معرفت اخلاقی را میتوان از طریق یادگیری و آموزش کسب کرد؟ (Glynn,philips,1990).
این سؤالات، تردیدها و ابهامات تا آنجا پیش میرود که تمامی مسائل تربیت اخلاقی اعم از اهداف، انواع و به ویژه رویکردها و روشها را دربر میگیرد. در این میان، مسئله روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی بیشترین توجه را به خود جلب نموده و بیشترین چالشها و مناقشات را نیز به خود اختصاص داده است.
از جمله مسائل مربوط به روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی، حاکمیت روشها و رویکردهای سنتی بر فرایند تربیت اخلاقی و ارزشی است. روشهایی که بهخاطر مقاومت در برابر تحولات علمی و فنی، روانشناختی، جامعهشناختی و تأکید بر حفظکردن متون مقدس، شرکت در آیینها و مراسم و تفسیر و تأویل متون دینی و... ملقب به روشهای سنتی شدهاند.
تردید نسبت به روشها و رویکردهای سنتی، در واقع تردید نسبت به اثربخشبودن آنها، توان ایجاد فهم و درک عمیق نسبت به دین، تناسب این روشها با علایق و نیاز یادگیرندگان، سازگاری آنها با رویکردها و روشهای جدید آموزش و تربیت اخلاقی و اهمیت و جایگاه معرفتشناختی این روشهاست. همچنین ضعف این روشها و رویکردها در جلب هرچه بیشتر مخاطبان و علاقمندان به دین، اخلاق و ارزشها نیز میتواند زمینه تردید را افزایش دهد. این تردیدها و ابهامات که خود به دلیل روشننبودن قلمرو تربیت اخلاقی و عدم تبیین کافی معانی، مفاهیم و محتوای تربیت اخلاقی و همچنین فقدان طرحها و مدلهای روشن برای رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی بوجود میآیند، از یکسو به اصل و ضرورت تربیت اخلاقی خدشه وارد میکنند، و از سوی دیگر امکان تحقق واقعی و سودمندانه آنها را زیر سؤال میبرند.
امروزه نظام آموزشی جامعه اسلامی ما از هر دو جهت در معرض تردید و ابهام قرار دارد. اگر در بعضی جوامع نسبت به تربیت اخلاقی و ارزشی و بخصوص تربیت اخلاقی دینی و مذهبی تردید وجود دارد، نه لزوما بهخاطر تردید در ضرورت تربیت اخلاقی، بلکه بهخاطر تردید در امکان تحقق تربیت اخلاقی و ارزشی حقیقی است و این تردید خود ریشه در ضعف و نارساییهای موجود در رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی دارد. بنابراین، روشننمودن و تبیین دقیق رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی میتواند در جهت رفع ابهامات و تردیدهای موجود و در نتیجه در ایجاد انگیزه بیشتر در توجه به تربیت اخلاقی و ارزشی مؤثر باشد.
2. رویکردها و روشها
تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی به آنچه که مدارس و دیگر نهادهای آموزشی برای کمک به افراد جهت تفکر پیرامون مسائل مربوط به درست و نادرست امور و در پی آن تمایل به سمت خوببودن اجتماعی و نیز کمک به آنها جهت رفتار به روش و منش اخلاقی و ارزشی انجام میدهند، اطلاق میشود. آنچه که در مدرسه به طور آگاهانه انجام میگیرد (جهت تربیت اخلاقی و ارزشی) به یادگیریهای برنامهریزیشده و هدفمند و عاملانه در برنامههای درسی اشاره دارد. این فعالیت آگاهانه به برنامه درسی - که خود موضوع درسی، محتوا و مهارتهای خاص و نگرشهای از قبل تعیین شده را شامل میشود - مربوط است. اما آنچه که مدرسه به طور ناخودآگاه انجام میدهد، چیزهایی است که در یک روش پیشبینینشده رخ میدهند. در این روش پیشبینینشده، یادگیریهایی که در مدرسه صورت میگیرد، برنامهریزی نشدهاند و به گونهای میتوان آن را به عنوان برنامه درسی پنهان (HiddenCurriculum) مطرح نمود. به هر حال، تلاش دانشآموزان برای فهم و درک اینکه چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است، به شدت تحت تاثیر جنبههای برنامهریزینشده و جنبههای آشکار و پنهان کار مدارس قرار میگیرد.
توجه به اینکه جوامع چه ارزشهایی را به جوانان عرضه میکنند و چگونه و با چه رویکردها و روشهایی، اخلاقیات و ارزشها را به آنها میآموزند و به تربیت اخلاقی و ارزشی آنها اقدام میکنند، موضوعی است که از قدیمالایام (از زمان سقراط، افلاطون و ارسطو) تا قرن بیستم مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بوده است. جان دیویی آمریکایی، جان ویلسون انگلیسی، کلبرگ و... ازجمله کسانی هستند که در قرن بیستم به این موضوع پرداختهاند.(1)
تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی فرایندی است اجتنابناپذیر، زیرا دولت و یا ملت، مدارس و خانوادهها و نیز کودکان و نوجوانان، خواهناخواه، ملاکهای خاصِ درست و یا نادرستبودن را انتخاب میکنند و آنها را توسعه میبخشند؛ هرچند که این انتخاب نظامدار و برنامهریزیشده نباشد.
درباره اهمیت تعلیم و تربیت مذهبی و اخلاقی کیل پاتریک بر این باور است که:
...برای برنامهریزی درسی و در بحث اصول انتخاب و سازماندهی برنامه درسی برای درسهایی چون ریاضی، جغرافیا و... سؤال نمیکنیم که معلم کیست؛ اما در بحث برنامهریزی مربوط به تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی و مذهبی، آیا میتوانیم اینگونه عمل نماییم؟ آیا اصول فلسفه تربیتی برای برنامه درسی مربوط به امور مادی میتواند با اصول فلسفه تربیتی برنامه درسی مذهبی یکی تلقی شود؟ اگر دغدغههای مربوط به حضور در مدارس مذهبی با حضور در دیگر مدارس (غیرمذهبی) یکی بود، دیگر جای بحثها و مناقشات فوق نبود. در حالی که بعضی از مربیان بین گذر از مادیات به معنویات تمایزی قائل نیستند، بعضی دیگر آن را به خوبی حس میکنند.(2)
سقراط اولین فیلسوفی است که در دیالوگ خود از دینداری (Piety)، انصاف، شجاعت (Bravery)، عدالت (Justice) و تقدم آن بر دیگر چیزها، فضیلت (Virtue)، خوشبختی (Happiness) و خیر (Goodness) سخن گفته و تربیت اخلاقی را مورد توجه قرار داده است.
او از وحدت فضایل و هماهنگی آنها با یکدیگر و با خوشبختی سخن گفته است، به گونهای که تضاد بین پیششرطهای فضایل و یا تضاد بین فضیلت و خوشبختی را ناممکن میدانست. او با اعتقاد به وحدت فضایل، به طرح اصول اخلاقی و ارزشی حاکم بر رفتار انسانی میپرداخت.(3)
افلاطون نیز در جمهوریت به بحث پیرامون مفاهیم اخلاقی همچون فضیلت، خیر و شر، ظلم و عدالت، انسانیت، خوشبختی و... پرداخته و به دیالکتیک به عنوان عمدهترین روش آموزش اخلاقی اشاره کرده است.(4)
ارسطو نیز چند سئوال اساسی پیرامون اخلاق و ارزشها مطرح کرده است. وی میپرسد: افرادی که تئوری اخلاقی ارائه میکنند و مشاهدات اخلاقی دارند، چه کسانی هستند؟ آیا هر موجود عقلانی، حقایق اخلاقی را دریافت میکند، و یا فقط کسانی میتوانند که قدرت ادراک نیز داشته باشند؟ آنهایی که دارای فضایل اخلاقیاند، چه کسانی هستند؟ به نظر او کسانی که عادات بداخلاقی دارند، نمیتوانند حقایق اخلاقی را درک نمایند و نمیتوانند به درستی تئوری اخلاقی و ارزشها را مطالعه نمایند.(5) به نظر ارسطو برای فهم بهتر اخلاقیات نباید فقط به استدلال تکیه نمود، بلکه نقطه آغاز، فعالیت عملی اخلاقی است.
مفهوم و معنی تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی در طول تاریخ مورد نظر و مداقه بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان تربیتی بوده و هماکنون نیز مورد توجه بسیاری از روانشناسان، جامعهشناسان و فلاسفه و متکلمان و مربیان تربیتی میباشد. آنچه محل توجه همه این افراد است، قبل از تبیین و تحلیل روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی، توجه به تبیین مفهوم و معنای تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی است.
میشل گریمیت در مورد مفهوم تربیت اخلاقی و ارزشی و به تعبیر او تربیت مذهبی، معتقد است که تربیت اخلاقی و ارزشی (تربیت مذهبی) به فعالیتهایی اشاره دارد که موجب پرورش ایمان (Faith - Nurturing) در افراد میشود، بخصوص فعالیتهایی که به واردساختن یا آشناکردن کودکان و جوانان باهستههای اصلی معرفت به ایمان و عقاید دینی، سنت و اعمال دینی و مسائل اخلاقی توجه دارد.(6)
اگر تربیت اخلاقی را یک تجربه دینی بدانیم، این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا تجربه دینی را میتوان با رویکردهای عملی مثلاً رویکرد روانشناختی مطالعه و بررسی نمود.
هیک (Hick) معتقد است که درست همانگونه که روانشناسی مدرن میتواند تجربههای روحی و روانی را تبیین نماید، تجربههای دینی نیز میتواند به گونهای علمی تبیین شود.(7) اما در مقابل آنچه که هیک فرض میکند، علم جدید ازجمله روانشناسی قادر نیست بهطور کلی ماهیت تجربه دینی را درک و تبیین نماید. چرا که تجربیات دینی و اخلاقی و ارزشیِ متأثر از مذهب، همچون خود مذهب، اموری کیفی هستند و بنابراین، درک دقیق آنها میسر نیست. بر این اساس تدوین روشهای دقیق آموزش اخلاقیات و ارزشهای فوق نیز ممکن نیست.
به چند دلیل، تجارب اخلاقی و ارزشی متأثر از مذهب بهطور کامل قابل درک و فهم نیستند: اولاً، تجربههای دینی که جنبه اسرارآمیز دارند، قابل تکرار نیستند و به همین خاطر روشهای علمی مثل مشاهده و آزمایش نمیتواند آنها را بسنجد. ثانیا، اهداف تجارب دینی قابل اثبات نیست. ثالثا، تبیین علمی بعضی چیزها وابسته به آزمون خود آن چیز است، نه براساس تصویر یا گزارشی که از آن چیز داریم؛ حال آنکه در مورد تجربه اسرارآمیز و دینی صرفا با گزارش مربوط به آن تجربهها روبرو هستیم.(8)
پروفسور سیدحسین نصر نیز در بیان اهمیت تبیین دقیق مفهوم تربیت اخلاقی و ارزشی این سؤال را مطرح میکند که آیا تربیت اخلاقی همان تربیت مذهبی است یا تربیت سنتی (آموزش سنتها). تفکیک این دو، امری لازم است. زیرا، این تفکیک تأثیر مضاعفی بر تدوین رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی خواهد گذاشت. نقطهنظر مذهبی نباید با نقطهنظر سنتی یکی انگاشته شود. نقطهنظر مذهبی ضرورتا نقطهنظر سنتی را دربر نمیگیرد و نماینده آن نیست. بهخاطر عدم تفکیک دقیق این دو و یا روشننشدن قلمرو آن دو، سکولاریسم و مدرنیسم در طول قرون روشنفکری در قلمرو دین رسوخ کرده است.(9)
در بیان اهمیت تربیت اخلاقی و ارزشی رایشنباخ با تأکید بر لزوم تبیین مفهوم تربیت اخلاقی و ارزشی معتقد است که در امر تربیت اخلاقی و ارزشی چند نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد: 1) اینکه مفاهیمی که باید در تربیت اخلاقی آموخته شوند، تعیین و انتخاب شوند. مفاهیم اخلاقی محتوا نیستند، بلکه چیزی هستند که محتوا براساس آن تنظیم میشود. 2) اینکه تحول اخلاقی در تدوین برنامههای تحقیق تربیتی مورد توجه قرار گیرد. 3) اینکه باید به تجزیه و تحلیل منطقی و نفسالامری تئوری اخلاق و یادگیری اخلاقی پرداخت.(10)
تدوین دقیق رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی، همچنین مستلزم تبیین دقیق توقعی است که ما از تربیت اخلاقی داریم. اینکه ما از تربیت اخلاقی چه انتظاری داریم، تعیین میکند که چه روشها و رویکردهایی را درنظر بگیریم.
مسئله این است که ما از برنامه تربیتی اخلاقی چه انتظاری باید داشته باشیم. بعضی ممکن است توقع داشته باشند که تربیت اخلاقی باید توان استدلال را در فرد ایجاد کند. بعضی توقع دارند که برنامههای تربیتی باید جنبه احساسی و عاطفی داشته باشد. بعضی دیگر معتقدند که احساس ما از تفکرات و عقاید ما جدا نیست، بنابراین برنامههای تربیتی باید مواد استدلالکردن را در خود دارا باشند.(11)
همانگونه که سؤال از توقع و انتظاری که ما از تربیت اخلاقی و ارزشی داریم، سؤال بجا و اساسی است؛ سؤال درباره خود اخلاق و ارزشها نیز امری اساسی است. این که آیا میتوانیم اساسا ارزشها را بشناسیم و یا دانش اخلاقی داشته باشیم، و یا اینکه آیا اساسا واقعیاتی وجود دارند که به ما بگویند که ارزشها کدامند و چیستند(12)، و اینکه چگونه میتوانیم ارزشها و اعمال خوب و بد و زیباییها و... را بشناسیم و اینکه نمونههای اعمال درست و نادرست کدامند، خود سؤالات اساسی و بنیادینی هستند که اگر بخوبی پاسخ داده شوند، میتوان روشها و رویکردهای مناسب را نیز تدوین نمود.
از نظر وایتهد ارزشها نه فقط در هدایت زندگی انسانی مهم هستند، بلکه درک ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی به زندگی هدف میدهد. ارزشها قدرت برانگیزاننده در مذهب و اخلاقیات هستند و زندگی ما را غنی میکنند و شناخت چیزی که این نقش را داراست، ممکن و لازم است.(13) از نظرگاه برزینکا مسئله استخراج بایدهای ارزشی از هستها،مسئله نسبیبودن ارزشها، مسئله ابزار - هدف، درونی یا بیرونی بودن ارزشها... همه امروزه بر تحقیقات تربیتی مربوط به روشهای تربیت و آموزش اخلاقی و ارزشی تأثیر میگذارد.(14)
مسئله دیگری که قبل از تدوین و طراحی رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی باید به آن توجه نمود، مسئله امکان یا عدم امکان تمایز بین ارزشها و اخلاقیات است که خود بر تدوین روشها تأثیر مضاعفی میگذارد. چنانچه اسمیت در بحث تمایز بین ارزشها و اخلاقیات بر این عقیده است که در تئوری جدید ارزشها، بین علم اخلاق (Ethics) و فرااخلاقیات (MetaEthics) و بین اخلاق هنجاری (Normative) و اخلاق تحلیلی (Analytic) و ارزشها (Values) تفاوتهایی وجود دارد. در بحث تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی مهمترین سؤال این است که نقش روشهای مدرسه به عنوان یک نهاد اجتماعی در ابقای ارزشهای اجتماعی چیست و مسائل و مشکلات مربوط به تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی کدامند.(15)
در این ارتباط همچنین دیوید کار که ازجمله کسانی است که به تربیت اخلاقی و ارزشی بسیار توجه دارد؛ حتی بین خود ارزشها نسبت به هم - علاوه بر تمایز بین ارزشها با اخلاقیات - تمایز قائل است. او معتقد است که بین ارزشهای شخصی (Personal) و عمومی (Common) تفاوتهایی وجود دارد که باید روشهای متناسب هر کدام را در نظر گرفت. ارزشهای عمومی به ایده اجماع و توافق و ارزشهای شخصی به نیازها علایق شخصی توجه دارند. نقش مدرسه در رابطه با ارزشها و تعلیم و تربیت اخلاقی در واقع به پاسخ دو سؤال اساسی کمک مینماید. سؤال اول: چه چیزی ارزش است؟ و سؤال دوم: چه کسی و کجا؟(16) البته بک (Beck) نیز قائل به تمایز بین ارزشها و اخلاقیات است و به همین خاطر تربیت اخلاقی و آموزش ارزشها را از هم جدا میداند. تعلیم و تربیت ارزشها (ValuesEducation) به تدریس و آموزش ارزشهای اجتماعی، سیاسی، مذهبی و زیباییشناختی و دیگر انواع ارزشها میپردازد و رسالت اصلی آن تبیین ارزشهاست.(17) توریل نیز بر این باور است که یک ارزش میتواند ترجیح (اولویت) یک فرد برای یک زمینه خاص از علاقه او باشد؛ ولی اخلاقیات همیشه به اصول انسانی عام و جهانی مربوطند.(18)
از دیگر مسائلی که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و مربیان دستاندرکار تدوین رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی است، مسئله تبیین دقیق روشها و رویکردهای مناسب برای تربیت اخلاقی است و این تبیین نیز منوط به کیفیت پاسخی است که به پرسش از امکان تربیت اخلاقی داده میشود. امکان مورد نظر اعم از امکان فلسفی و امکان عملی است.
هودسن (Hudson) در بیان امکان تربیت اخلاقی بر این نکته تأکید میکند که تربیت دینی و ارزشی ممکن است به این خاطر که اوّلاً، تربیت اخلاقی فرایندی است که میتوان وارد فعالیتهای مربوط به آن شد؛ ثانیا، امری است عقلانی و ثالثا، اینکه زمینه استقلال عقلانی و ذهنی را فراهم میکند از خصایص کلی فرایند تعلیم و تربیت به حساب میآیند. اما مسئله دیگر مورد توجه هودسن توجه به کیفیت تحقق تربیت اخلاقی است که او به نقل از اوستین (Austine) بیان میکند که تربیت اخلاقی زبان خاصی را داراست که زبان فوق باید با استفاده از روشهای مناسب تربیت اخلاقی به کار گرفته شود. به عبارت دیگر روشهایی که برای تربیت اخلاقی بکار میرود، نیز باید واجد خصایص مربوط به زبان فوق باشد. اوستین معقتد است که زبان حاکم بر روشهای تربیت اخلاقی، زبان تکلیف و الزام (ExercitivesandCommissives)، زبان رفتاری (Behabitives) و تبیینی (Expositives) است.(19)
دیگر موردی که نظر مربیان و اندیشمندان تربیتی را به خود جلب کرده است، مسئله حاکمیت و غلبه روشهای سنتی در تربیت اخلاقی و ارزشی است. روشهای غالب سنتی آموزش و تربیت اخلاقی و ارزشی که هماکنون رواج دارد، شامل حفظ متون کتب مقدس، شرکت در مراسم مذهبی، خواندن و گوشدادن به تفاسیر مربوط به متون مقدس و یا عمل به آنچه که در آن متون آمده است، میباشد. این تفاسیر معمولاً توسط کسانی ارائه میشود که از موقعیت مقتدرانهای برخوردار هستند؛ چه به عنوان مدیر، چه معلم و چه روحانی. و در مرحله پیشرفته آن، دانشآموزان ممکن است در مباحث مربوط به آن شرکت نمایند و سؤالاتی را درباره مسائل الهیاتی و مقدس بپرسند. در حالیکه امروزه روشهای آموزش سنتی در اغلب جهان غلبه دارند، اما غلبه آنها مورد سؤال، تردید و چالش واقع شده است و بخصوص با ورود روشهای جدید این چالشها بیشتر شده است.
روشهای جدید که خود متأثر از پیشرفتهای روانشناختی و تکنولوژی آموزشی است، بهجای تأکید بر روش آموزش مستقیم متون مقدس، به رویکردها و روشهای شاگردمحوری (Student - Centered) و یا مسائل اجتماعی تأکید میورزند. مسئله اساسی مربوط به روشهای سنتی، به اثربخشی روشهای حفظکردن مکرر (Rote-Memorizing) مربوط میشود. در واقع هر مذهب و دینی میخواهد به واسطه حفظشدن آیات و پیامهای متون مقدس خود، پایدار بماند.(20)
امروزه در بسیاری از کشورهای اسلامی کودکان سالهای زیادی را صرف حفظکردن کل قرآن و خواندن آن به سبک موزون و آهنگین (ترتیل و...) میکنند. اجرای این شیوه برای بسیاری از کشورها مانند مالزی مایه افتخار است. حامیان روش سنتی حفظکردن معتقدند که حفظ متون مقدس نه فقط آنها را به راهنمایی قابل دسترسی برای زندگی میرساند، بلکه شخصیت آنها را نیز میسازد. این گروه معتقدند که تکرار ادبی متون مقدس فینفسه ارزشهای مقدس و اسرارآمیزی را حمل میکند که چیزی فراتر از معنای تحلیلی پیامهای مقدس است.
دکتر اشرف در این مورد میگوید: هر مسلمانی معتقد است که قرآن فینفسه به عنوان سخن خدا غیرقابل ترجمه است، نه فقط در معنی معمولی آن که بزرگترین کارهای ادبی نیز در رقابت با آن ناتوان هستند. بلکه به این خاطر که معانی آن نمیتواند از هماهنگی (Harmony) و ریتم ناشی از قرائت آن تفکیک شود.(21)
البته روشهای سنتی مورد نظر مورد نقد فراوان نیز واقع شدهاند. ازجمله اینکه به واسطه تکیه بر روشهای سنتیِ تربیت اخلاقی ازجمله حفظکردن و... نمیتوان به کنه واقعی اخلاق و مذهب و ارزشها دست یافت و دیگر اینکه، این روشها با علایق و نیازهای یادگیرندگان متناسب نیستند و علاوه بر این، روشهای سنتی با رویکردها و روشهای جدید تربیت اخلاقی که متأثر از آموزههای روانشناختی، جامعهشناختی و علمی است هماهنگ نیست - رویکردهایی چون بازیهای انگیزشی (StimulationGames) نمایشهای اجتماعی (SocialDrama)، تصاویر متحرک، تلویزیون و مباحث متعدد. البته نه فقط اهمیت شناختی این روشها مورد تردید واقع شده است، بلکه راههای سنتی رسیدن به نتایج مطلوب عاطفی یا مذهبی و اسراری ناشی از تجارب دینی نیز مورد پرسش است.
بر اساس نقدهای مطرح شده، بسیاری از مربیان، درپی یافتن رویکردها و روشهای جدید تربیت اخلاقی و ارزشی برآمدند. روشهایی که دانشآموزان به واسطه آن بتوانند اولاً، معنای واقعی متون را بفهمند. ثانیا، علایق و نیازهای یادگیرندگان را ارضا نماید. ثالثا، یادگیرنده بتواند آنها را در زندگی خود اعمال کند. رابعا، شنوندگان و مشتاقان بیشتری را به خود جذب نماید. ازجمله روشهایی چون مشارکت در خطابه و مطالعه گروهی، طرحهای دانشآموز محور، برنامههای مبتنی بر عمل اجتماعی، برنامههای نمایشی، رویکردهای چندابزاری (چند رسانهای Multimedia) و رادیو و تلویزیون.(22)
البته قبل از پرداختن به رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی تذکر این نکته نیز لازم است که تفاوت در روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی را باید ناشی از تفاوت در پارادایمهای مربوط به هر یک از روشها و رویکردها دانست. امروزه سه نهضت اساسی - نهضت ابزارگرایی، تجربهگرایی و پراگماتیسم؛ فلسفه تحلیلی؛ اگزیستانسیالیسیم - وجود دارند که هریک روشها و رویکردهای خاص خود را برای آموزش اخلاقی و ارزشی پیشنهاد میکنند که میتوان تفاوت در روشها را متأثر از تفاوت در پارادایمهای آنها دانست.
در دیدگاه دیویی آنچه مهم است (به قول سیدنی هوک SidneyHook)، مرکزیت متد یا روش محوری (CenteralityofMethod) و یا روش تفکر خلاق، هوشمندی علمی و یا تحقیق تجربی میباشد.
فلسفه تحلیلی که فلسفهای آمریکایی - انگلیسی است و بر فلسفه تعلیم و تربیت تأثیر داشته است، سعی بر آن دارد که فلسفه خود را به تجزیه و تحلیل مفهومی و زبانشناختی و تبیین متدلوژیک محدود کند و به تعقیب اهدافی چون تبیین و تحلیل، تفکر عمیق (تأملی)، معناشناسی و... میپردازد.(23)
اگزیستانسیالیسم نیز فلسفهای است که در مورد تربیت اخلاقی و ارزشی نظریاتی را داراست. این مکتب فلسفی مخالف هر دو جریان فوق است (پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی). فرضیات اخلاقی اگزیستانسیالیسم شامل استقلال در تصمیمگیری، تعهد، آزادی، فردیت و مسئولیتپذیری است که در مقابل اخلاق علمی، منطقی و عقلانی پراگماتیسم و فلاسفه تحلیلی قرار میگیرد.(24)
روشهای آموزشی و تربیت اخلاقی همچنین متأثر از قلمرو ارزشها و اخلاقیات است. بسته به هر قلمرو، روشهای مناسبی وجود دارد. برای ارزش، هشت قلمرو وجود دارد که آموزش هر قلمرو روش متناسب خود را میطلبد. قلمروهایی چون اخلاق (Moral)، زیباییشناختی (Aesthetic)، عقلانی (intellectual)، مذهبی (Religious)، اقتصادی(Economic)، سیاسی (politocal)، قانونی (Legal) و سنتی یا عرفی (Custom). بر این اساس ما تربیت اخلاقی، اقتصادی، زیباییشناختی، عقلانی، مذهبی، سیاسی و سنتی یا عرفی داریم که برای هریک روشهای مناسبی وجود دارند.(25)
درباره رویکردهای آموزش و تربیت اخلاقی و ارزشی تحقیقات فراوانی انجام شده است که ذکر همه آنها در چنین فرصتی ممکن و ضروری نیست. آنچه از این تحقیقات برمیآید این است که این رویکردها کاملاً متنوع و متکثرند؛ چنانکه این تکثر و تنوع را در زمینه مدلها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی نیز میتوان شاهد بود. این تنوع خود البته ناشی از تنوع در تعابیر مربوط به مفهوم تربیت اخلاقی، توقعی که ما از آن داریم و مسائل و مشکلاتی که تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی از آن رنج میبرد، میباشد.
برای تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی یکی از مهمترین و اساسیترین رویکردها، رویکرد غیرمستقیم یا رویکرد تلویحی وضمنی (ImplicitApproach) است. براساس این رویکرد، عقاید مذهبی و ارزشی باید به طور تلویحی و ضمنی در تجربه کودک و در موضوعاتی که برنامه درسی مدارس او را شکل میدهند، نهفته و مستمر باشد. به نظر این گروه، عقاید مذهبی در همه تجربههای ما جنبه تلویحی و ضمنی دارد.(26)
رویکرد دیگری که برای تربیت اخلاقی وجود دارد، رویکرد مبتنی بر تأکید بر جنبههای ذهنی اخلاق و ارزشهاست و اخلاق نمودی از فعالیتهای درونی فرد است که به صورت مقاصد و نیات مشخص متجلی و بیان میشود. الگوی پیاژهای و نوکانتی نمودی از فعالیتهای درونی فرد است که به صورت مقاصد و نیات مشخص متجلی و بیان میشود.
نظر کلبرگ الگوی پیاژهای اخلاق، رشد و تحول اخلاق از عملیات عینی و خودمحوری اخلاق به سمت عملیات ذهنی و خودمختاری اخلاق پیش میرود. مهم هماهنگی و همسانی اصول و تصورات ذهنی در برخورد با شرایط اخلاقی است. اخلاق امری درونی و ذهنی است که بر اساس قاعدهها و اصلهای عقلانی شکل خواهند گرفت.(27)لبته کلبرگ که خود متأثر از پیاژه است، به رویکرد تحوّلشناختی (CognitiveDevelopment) توجه دارد. پیاژه مبدع این رویکرد است و سپس ویلیام دومن (Daman)، رالف موشر (Mosher) و ویلیام پری (Perry) به آن پرداختند.
پیاژه بر این باور بود که انسان یادگیرندهای کنجکاو و جستجوگر است. انسان پیش از آنکه به واسطه شرطیشدن بیاموزد، به طور بالقوه به پذیرش تجربیات دیگران و تأثیر بر تجربیات دیگران میپردازد. تسریدادن روند تحول عقلانی بر روند تحول اخلاقی کار پیاژه است و به نظر او تحول اخلاقی در روند و توالی منظم و طی مراحلی خاص صورت میگیرد. کلبرگ (Kohlberg,1969) نیز مراحلی را مورد توجه قرار داده است که به مراحل تحول اخلاقی - شناختی (Cognitive - MoralDevelopment) معروف است. به زعم او تربیت انسان مراحلی را داراست: همچون مرحله تشویق و تنبیه، مرحله جهتگیری ابزارگونه، مرحله جلبنظر دیگران، مرحله نظم و قانونپذیری، مرحله ارتباط اجتماعی و حقوق فردی و نهایتا مرحله جهتیابی اخلاقی.(28)
رویکردی چون رویکرد مراقبتی یا پاداش (CareApproach) و یا رویکرد مسئولیت اجتماعی نیز مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. گیلیکان در سال 1982 به این رویکرد توجه نمود. او ریشهی فلسفی این رویکرد را طبیعتگرایی عملگر (PragmaticNaturalism) و فمنیسم (Femenism) میداند.(29) بوردیو (Bourdio,1977) و گودل (Godel,1980) به رویکرد پیامدگرایی (الگوی عینی اخلاقی) توجه نمودهاند. این دیدگاه، دیدگاهی غایتگرایانه (Teleological) است که نقطه عزیمت در کردار اخلاقی را مبنای هدف و غایت فعل اخلاقی قرار میدهد. نتایج و پیامدهای فعل اخلاقی مهم است و به علت و اثر کردار اخلاقی و نه اصول و قواعد آن توجه میکند.(30) دیویی نیز در پرداختن به رویکردهای تربیت اخلاقی، نسبت به بعضی رویکردها ازجمله رویکرد الهیاتی (Theological) بیان ارزشها انتقاد میکند و معتقد است که این رویکرد ارزشها و اخلاق را چیزی فراتر از خواست و تمایل انسانها میداند و سعی دارد ارزشها را به انسانها تحمیل نماید و اینکه ارزشها جنبه مافوق انسانیاند.(31)
رویکرد علمی (ScientificApproach) نیز مورد توجه استج (Stege) واقع شده است. او معتقد است که این رویکرد ارزشها و اخلاق را از زاویه آثار بیرونی آن مینگرد. زیرا تحول اخلاقی بهطور ذاتی (درونی) نگریسته نمیشود. بنابراین، ارزشها نیز باید به لحاظ آثار بیرونی آن نگریسته شوند و به جنبههای عینی و فیزیکی آن توجه شود.(32)
تبیین ارزشها (ValuesClarification) نیز رویکردی است که بسیار مورد توجه اندیشمندان واقع شده است. این رویکرد، به عنوان یک نهضت و حرکت، ریشه در نیمه 1960 دارد که نقش مدرسه از آن به بعد این شد که ارزشها را تبیین و تصریح نماید. مدرسه باید نقش بیطرفانه داشته باشد، و از طریق بازیها و تمرینهای کلاسی، ارزشها را تبیین کرده و وضوح بخشد.(33) افرادی چون هارمن و سیمن (HarmonandSiem,1966)نیز به این رویکرد توجه خاصی داشته و معتقدند که تبیین ارزشها و روشنکردن دامنه و حدود و ثغور آنها نقشی اساسی در آموزش و یادگیری آن دارد.(34)
تحلیل ارزشها (ValuesAnalysis) نیز رویکرد دیگری است که مورد توجه قرار گرفته است. فرانکل از حامیان اصلی این رویکرد است و معتقد است که دانشآموزان میباید قادر باشند برای نمونه درباره این سؤال که چرا نباید دزدی مجاز باشد، استدلال و تحلیل اخلاقی نمایند.(35) البته این رویکرد مورد توجه کومبز (Coombs)نیز واقع شده است. از نظر کومبز تحلیل ارزشها بهترین و مؤثرترین راه تفهیم و آموزش ارزشها و اخلاقیات است.(36) رویکرد تحلیل روانی یا روان تحلیلگری (Psychoanalytic) از دیگر رویکردهاست. بنیانگذار این رویکرد زیگموند فروید (S.Freud) است. او روی ذهن ناخودآگاه مطالعه کرد و بعدا دانشمندی دیگر به نام برونو بتلهایم (B.Bettelheim) آن را بسط داد. در این رویکرد طبیعت انسان ریشه در یک سلسله تحرکات غیرعقلانی دارد. این تحرکات باید کنترل شوند. البته این نظریه، یک نظریه جامع مربوط به شخصیت است.(37)
رویکرد یادگیری اجتماعی نیز مورد توجه بسیاری از جامعهشناسان روانشناسان تربیتی واقع شده است. این رویکرد مورد توجه تجربهگرایانی چون لاک (Lock)، رفتارگرایانی چون جان واتسون (Watson) و اسکینر (Skinner) واقع شده است. در این رویکرد افراد به چند طریق به یادگیری اجتماعی و اخلاقی میپردازند. ابتدا به طریق تدریس مستقیم و سپس به طریق مدلسازی یا الگوپردازی و تقلید و تقویت. روانشناسی به نام مکوبی (Maccoby,1980) نوشته است که رفتار اخلاقی رفتاری است که گروه آن را به عنوان خوب یا بد (درست یا نادرست) تعریف کرده باشد؛ زیرا مجازات اعمال و رفتار غیراخلاقی و پاداش دادن به اعمال اخلاقی در دست گروه است. گفتن خوب و بد نه به فرد، بلکه به خارج از او بستگی دارد.(38)
امیل دورکیم نیز در سال 1973 اعلام کرد که خانواده واحد اجتماعی کوچکی است که به انعکاس کل سیستم اجتماعی و خواستهای اجتماعی میپردازد. مدرسه نیز جزء کوچکی از اجتماع و در بطن آن قرار دارد و تلاش میکند تا کودکان را اجتماعی بارآورد. تئوری یادگیری اجتماعی بعدا در روانشناسی نیز جای خود را بازیافت.(39)
امروزه پست مدرنیسم (Postmodernism) نیز تأثیر فراوانی بر بحث اخلاق و ارزشها بهجای گذاشته است. چنانکه رویکرد پست مدرنیستی در مورد تربیت اخلاقی و ارزشی نیز امروزه به عنوان رویکرد رقیب دیگر رویکردها شناخته شده است. تأثیر پست مدرنیسم بر پارادایمهای تربیت اخلاقی و ارزشی خودبخود رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی را نیز متأثر ساخته است. چنانکه هیک (Hick) در مورد تأثیر مدرنیسم بر نحوه نگاه به مذهب میگوید:
در طول دو دهه اخیر، تأثیر فلسفه پست مدرنیستی و نهضتهای معاصر علایق مربوط به مطالعه مذهب را تغییرجهت داده است، به نحوی که مطالعه مذهب به عنوان یک هویت خارجی و مقتدر نظامدار (سیتماتیک) یا مذهب نهادینه شده (Institutionalized) به مطالعه سنت(Tradition) به عنوان آداب و رسوم و اعمال و عقاید محلی مختلف یا مذهب شخصی شده (Personalized)تغییرجهت یافته است.(40)
هنگامی که پست مدرنیسم دین و اخلاق دینی را به سنت تنزل میدهد، دیگر آن اقتدار دینی وجود ندارد بلکه اختلافات و تنوعات سنتها وجود خواهد داشت. بر این اساس رویکردهای تربیت اخلاقی نیز کاملاً متعدد و جامع خواهند بود. چنانکه کلایو بک (CliveBeck) در مقاله خود تحت عنوان «پست مدرنیستم و تربیت اخلاقی» از رویکرد یادگیری جامع (ComprehensiveLearningApproach) برای تربیت اخلاقی سخن میگوید. رویکرد جامع یادیگری بر این باور است که اخلاقیات باید به زمینههایی چون مطالعه فرهنگ، سیاست، اقتصاد، تاریخ، هنر، علم و تکنولوژی مربوط باشد. مطالعات اخلاقی موجود در مدرسه باید عملاً حوزههای وسیعی را دربر گیرد. رویکرد به ارزشها باید رویکرد باز باشد.(41)
البته پست مدرنیستها به طور مستقیم و صریح به تربیت اخلاقی و ارزشی اشاره کمی دارند و با مطالعه نوشتهها و آثار ریچارد رورتی (Rortty) به عنوان یک پست مدرنیست میتوان دریافت که این جنبش اشاراتی غیر مصرح درباره تربیت اخلاقی دارد. رویکرد پست مدرنیستی به هر حال در مورد تربیت اخلاقی، رویکرد ضد بنیادگرایی (Anti-Fundamentalism)، تکثرگرایی (Pluralism)، ضد اقتدارگرایی (Anti-Authoritarianism) مبتنی بر مسئولیت مشترک (Solidarity) و مبتنی بر رویکرد یادگیری جامع است.
رویکرد عمل (نظریه عمل، Activity) نیز به عنوان یکی دیگر از رویکردها مورد توجه است که خود چند مدل اساسی تربیت اخلاقی و ارزشی را دربر دارد. همچون ساخت معقول یا مدل ایجاد توان تعقل (Rational-BuildingModel;Sharerandstrong,1982)، مدل ملاحظه ارزشها (Values-Consideration;Thomas,1975)، مدل عمل اجتماعی (SocialAction;Newman,1975).(42)
درباره روشهای آموزش و تربیت اخلاقی نیز تحقیقات فراوانی صورت گرفته است که میتوان به نمونههایی از آن اشاره نمود. طرفداران رویکرد عمل (نظریه عمل) به سه روش اساسی مربوط به ترتیب اخلاقی و ارزشی اشاره مینمایند ازجمله پاداشدادن (Caring)، داوری کردن (Judging) و عملکردن (Acting). از نظر این گروه پاداشدادن به رفتارهای خوب، ایجاد توان داوریکردن و کمک به تجربه و عملکردن یک رفتار خاص ارزشی و اخلاقی از مؤثرترین روشهای تربیت اخلاقیاند.(43)
روشهای دیگری چون تغییردادن ارزشها (ValueTransformation)، اخلاقیسازی (Moralization)، کمک برای تصمیمگیری شخصی (PersonalDecisions)، برانگیختن برای رفتار و عمل درست of Concrete Acts) (Stimulation و خودآموزی (Self-Education) نیز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان واقع شده است (Schneid,1979).
تعامل و گفتگو (InteractionandDialogue)، مباحثه (Argumentation)، ایجاد مفهوم یا مفهومسازی (ConceptBuilding) و ایفای نقش (Roleplaying) نیز از رویکردهایی است که مورد توجه عدهای دیگر از صاحبنظران تربیتی قرار گرفته است. عدهای این روشها را به دو دسته کلی مستقیم (Direct) و غیرمستقیم (Indirect)تقسیم میکنند، تا با این تقسیمبندی کلی روشهای فرعی را انتخاب و تدوین نمایند، که در این میان البته بعضیها به روشهای مستقیم و بعضی به روشهای غیرمستقیم باور دارند. چنانچه بروباخر در این مورد میگوید که امروزه به وضوح در مدارس عمومی آموزش مستقیم مذهبی وجود ندارد، و هر کسی میداند که این نفی آموزش مستقیم مذهبی ناشی از این حقیقت است که طرفداران و دوستداران مذهب قادر به مقایسه طرح متمایز تعلیم و تربیت مذهبی یا اخلاقی نیستند. به همین خاطر مدارس به آموزش غیرمستقیم توجه بیشتری مینمایند. مسئله اصلی این است که آیا میتوان اخلاق را به طور راضیکننده و جدا از مذهب تعلیم داد. موافقان و مخالفان این تمایز سعی دارند تا روشهای متمایز و خاصی را برای تربیت اخلاقی تدوین نمایند.(44)
کلبرگ نیز با تأکید بر رویکرد تحولشناختی، روشهای تربیت اخلاقی را نیز متأثر از آن میداند و بر این باور است که این رویکرد از آن جهت شناختی است که تعلیم و تربیت اخلاقی نیز شبیه تعلیم و تربیت عقلانی ریشه در برانگیختن تفکر خلاق کودک درباره مسائل اخلاقی و تصمیمگیریهای اخلاقی دارد. و این رویکرد، تحولی است از آن جهت که به نظر میرسد اهداف تربیت اخلاقی با حرکت به سمت مراحل رشد اخلاقی، تغییر میکنند. این رویکرد در درون خود روشهایی را همچون بحث آزاد، روش سقراطی و کمک به استدلال اخلاقی و حرکت به سمت مراحل بالاتر رشد را داراست.(45) روش تبیین ارزشها نیز دانشآموزان را درگیر تفکر درباره ارزشها و بحث پیرامون آن میکند.(46) بعضیها به معلم به عنوان روش تربیت اخلاقی و ارزشی مینگرند. بوتس (Butts) معتقد است که مدارس در طول تاریخ مدلی بوده است برای آموزش هنجارها، رسوم، آداب و عقاید و رفتارهای فرهنگی. روشهایی چون معلم به عنوان یک مدل (Teacher - as - Model) روش قدیمی است ولی روش توضیح و تبیین ارزشها و روش توسعه و تحولشناختی روشهای جدید هستند.(47)
تلقین (Indoctrination) نیز دیگر روشی است که مورد توجه برخی قرار گرفته است. جی جر (Geiger) در مورد تلقین به عنوان روش آموزش و تربیت اخلاقی تحقیق کرده و سعی نمود تا آن را از تعلیم و تربیت جدا کرده و تفاوت آن دو را طرح نماید. به نظر او هر دو روش (تلقین و تعلیم و تربیت) سعی دارند تا بر رفتار فرد مؤثر باشند. اما در تعلیم و تربیت تأثیر به سمت انتخاب مسئولانه توسط خود فرد و تلاش برای خودشکوفایی است، ولی در تلقین تأثیر برای کنترل و هدایت بیرونی فرد است.(48)
احترام به شخصیت کودک به عنوان یکی از روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی مورد توجه است. محیط کلاسی محیط برانگیزاننده احترام، رقابت و همکاری به دیگران است. مشاهده و تقلید نیز روشی دیگر برای این منظور است. آلبرت بندورا (Bandura) معتقد بود که اغلب یادگیریهای افراد بهویژه در سنین پایین از راه مشاهده رفتارهای تقویتشده الگوها صورت میگیرد. علاوه بر این، فراهمکردن تجربه عملی به عنوان روشی دیگر مورد توجه است. درگیرکردن کودکان با شرایط و موقعیتهایی که در آن امکان انجام اعمال خلاف مقررات اجتماعی وجود دارد، مورد نظر این روش است، و کودکان با مقاومت در برابر وسوسه انجام آن یا برعکس اقدام به آن در مقابل نتایج کردار خود قرار میگیرند.(49)
روشهای دیگری نیز برای تربیت اخلاقی و ارزشی وجود دارند که به نظر ریان (Rayan) میتوان آنها را به چهار «E×» طبقهبندی نمود. 1 - ترغیب (Exhoration) که در این روش کودکان به طرق مورد نظر اخلاقی و ارزشی ترغیب میشوند. 2 - تمثیل (Example) که به معنی ارائه نمونه و یا مثالی است که دانشآموزان میبایست به آن گرایش یابند و از آن تقلید نمایند. 3 - ایجاد توقع (Expectation) که از دانشآموزان توقع و انتظارات خاصی داشته باشیم. 4 - روش تجربه و آزمایش (Experiment) که از دانشآموزان بخواهیم تا رفتار یا عمل خاصی را تجربه نمایند.(50)
به هر حال رویکردها و روشهایی را که در این مجموعه متذکر شدهایم، تنها بخشی از مجموعه رویکردها و روشهایی است که میتوان از آنها به عنوان رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی نام برد، که تفصیل تمامی رویکردها و روشها و ذکر توصیفی آنها را باید در دیگر پژوهش جستجو نمود.
3. نتیجه
هیچ جامعهای نمیتواند مستقل از ملاحظات اخلاقی و ارزشی به سامانبخشی امور اجتماعی و فرهنگی خود اقدام نماید؛ به این خاطر که مسئله اخلاق و ارزشها مقولههایی هستند که تمامی مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و رفتاری را متأثر میسازند. البته آنچه که در امر اخلاق و ارزشها مهم است، علاوه بر تأکید بر ضرورت توجه به اخلاقیات و ارزشها، توجه به روشها و رویکردهای درست آموزش اخلاقی و ارزشی است. بسیاری از تردیدها و ابهاماتی که نسبت به اخلاق و ارزشها وجود دارد، نه لزوما بهخاطر تردید در ضرورت، بلکه بهخاطر تردید نسبت به روشهای آموزش و تربیت اخلاقی در مدارس و دیگر نهادهای مربوط است. این تردید نیز خود ناشی از فقدان مدل خاص و روشن تربیت اخلاقی و ارزشی است. بنابراین، تبیین و ارزیابی روشها و رویکردهای مؤثر تربیت اخلاقی و ارزشی میتواند گام مؤثری در جهت حل معضلات مربوط به تربیت اخلاقی و ارزشی به حساب آید. هدف ما در این مقاله نیز طرح و بررسی مختصر روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی بهمنظور تبیین تنوع جهتگیریهای موجود در زمینه تربیت اخلاقی و ارزشی و بیان اهمیّت جایگاه روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی است.
منابع و پی نوشت ها
______________________________
.28.P ,nodnoL ,egdeltuoR ,noitacudE seulaV dna laroM ,)9981( nayR .K .1
.201.P ,kroY weN .noitacudE evissergorP ,noitacudE ni noigileR ,)2491(kcirtapliK .W.H .2
.75.P ,drofxO ,sserP nodneralC ,yhposolihP tneicnA ni dohteM ,)9491( relztneG .J .3
.26.P ,.dibI .4
.43.P ,siraP ,selpicnirP tsriF seltotsirA ,)0991( niwrI .H .5
.34.P ,kroY weN ,noitacudE fo aidepolcycnE ,)8991( ttimmirG .H.M .6
.yhposolihP cimalsI dna naitsirhC ni msilarulP suoigileR ,)8991( nalsA nandA .7
.56.p ,.dibI .8
.75.P ,.dibI .9
,hcabnehcieR .resO .F ,noitacudE laroM ;noitacudE fo aidepolcycnE lanoitanretnI ,)4991( netsroT ,nesuH .10 .1293.P ,kroY weN
76.P ,nodnoL ,egdeltuoR ,noitacudE laroM dna laicoS .spiliP .G .11.
07.P ,.dibI .12.
04.P ,nallimcaM .kroY weN ,noitacudE fo smiA ehT ,)9291( daehetihW .N.A .13.
.32.P ,thcerdroD .rewolK ,egdelwonK lanoitacudE fo yposolihP ,)2991( aknizerB .14
.1.P ,ogacihC ,sserP sionillI fo .vinU .noitacudE fo smelborP dna eulaV fo seiroehT ,)0791( htimS .G.P .15
,31.loV ,"noitacudE fo yhposolihP",noitacudE laroM ni seulaV lanosreP dna nommoC ,)6991( rraC ,divaD .16 .5.P
,spilihP ,noitacudE seulaV dna laroM ;secitcarP dna saedI noitacudE fo koobdnaH ,)0991( eltsiwetnE .N .17 .593.P ,nodnoL
.094.P ,.dibI .18
.871.P ,nodnoL .noitacudE fo yposolihP eht ni syassE weN ,)3791( renoccO dna drofgnaL .19
.0393.P ,kroY weN ,noitacudE laroM ;noitacudE fo aidepolcycnE lanoitanretnI ,)4991( nesuH ,netsroT .20
.611.P ,nodnoL ,noitacudE melsuM ni snoziroH weN ,)7891( farhsA .A .21
.5393.P ,)4991( nesuH netsroT .22
.101.P ,ogacihC ,sserP sionillI fo .vinU .noitacudE fo smelborP dna seulaV fo seiroehT ,)0791( htimS .P .23
.81.P ,kroY weN ,noitacudE dna msilaitnetsixE ,)8591( rellenK .G .24
.94.P ,rolyaT .P ,eulaV fo smlaeR ;noitacudE dna seulaV fo seiroehT ,)0791( htimS .P .25
?elbissoP noitacudE souigileR sI ;noitacudE fo yhposolihP eht ni syassE weN ,)3791( renoccO dna drofgnaL .26 .091.P ,nodnoL .nesuH
27. اکبر رهنما، مقایسه خاستگاهها، اهداف و روشهای تربیت اخلاقی از نظر کانت و خواجه نصیر طوسی، پایاننامه دکتری، دانشگاه تربیت مدرس. 1378. ص 46.
.201.P ,)9981( nayR .K .27
29. اکبر رهنما، ص 49و
30. همان منبع، ص 62.
.13.P ,kroY weN ,kcalB notniM ,ecneirepxE dna strA ,)4391( yeweD .J .28
.456.P ,kroY weN .getS .noitacudE dna seulaV ;noitacudE fo yhposolihP ,ssilbmihC .J .29
.901.P ,)9981(nayR .K .30
.0756.P ,kroY weN .resO ."noitacudE laroM" ,gnihcaeT no hcraeseR fo koobdnaH ,)6891( kcorttiW .M .31
82.P ,lirpA ,"noitacudE laroM dna lautiripS" ,licnoC mulucirruC lanoitaN ,)3991( elknarF .J .32
.029.P ,)6891( kcrottirW .M .33
.39.P ,)9981( nayR .K .34
.49.P ,.dibI .35
.001.P ,.dibI .36
.P ,dnalgnE .sserpnozruC ,yhposolihP cimalsI dna naitsirhC ni msilarulP suoigileR ,)8991( nalsA .A .37
,noitacudE laroM dna msinredomtsoP .noitacudE fo yhposolihp ni noitasrevnoC lacitirC ,)5991( yldniW .K .38 .84.P ,kroY weN .egdeltoR ;kcebevilC
.919.P ,)3991( kcorttiW .M .39
.029.P ,.dibI .40
.881.P ,nodnoL ,koob llihwarG .cM .noitacudE fo seihposolihP nredoM ,)9691( rehcaburB .S .41
.067.P ,enuJ .tnemepoleveD laroM ot hcaorppA tnemepoleveD evitingoC ehT ,)3791( greblhoK .L .42
.976.P ,enuJ .nappaK .atledihP .noitacifiralC seulaV ,)5791( ninibrhseD dna nomiS .43
.51.P ,kroY weN ,noitacudE nretseW fo yrotsiH larutluC A ,)5591( sttuB .F .44
.441.P ,ogacihC fo .vinU .ogacihC ,noitacudE ot hcaorppA tsilatnemneirepxE nA ,)5591( regieG .R .45
49. رهنما، ص 64.
.27.P ,)9981( nayR .K .46
علیرغم تحولات و پیشرفتهای بوجود آمده در زمینههای گوناگون تعلیم و تربیت - اعم از گسترش رشتههای تربیتی، تحول در محتوای تعلیم و تربیت، تدوین روشهای جدید تدریس و توجه به مسائل روانشناختی، جامعهشناختی و فلسفی مربوط به تعلیم و تربیت و همچنین تحولات شگرف در زمینههایی چون کسب مهارتهای عمومی، تکنیکهای رشد و تقویت حافظه، تئوریهای مربوط به آموزش و تربیت معلم - متاسفانه در زمینه رویکردها و روشهای تربیت و آموزش اخلاقی و ارزشی، تلاشهای مفید و کافی صورت نگرفته است.
هرچند که این ضعف و نارسایی، خود ناشی از فقدان نظامهای آموزشی دارای جهتگیریهای خاص اخلاقی و ارزشی (دینی و مذهبی) در بسیاری از کشورهای جهان است؛ اما بیشتر معلول ابهام و تردیدی است که در بین بسیاری از مربیان و صاحبنظران تربیتی نسبت به اصل تربیت اخلاقی و ارزشی وجود دارد.
بسیاری از مربیان تربیتی اساسا تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی را متضمن نوعی رفتار ریاکارانه، مصنوعی و غیرطبیعی میدانند. عدهای نیز تربیت اخلاقی را نوعی فقدان آزادی فردی (Snook,1972) و مانعی بر سر راه ایجاد یک جامعه دمکراتیک (Dewey,1916) قلمداد میکنند. به عبارت دیگر، ایجاد جامعه مدنی و دمکراتیک را با تحقق ارزشها و تربیت اخلاقی - بخصوص تربیت اخلاقی و ارزشی دینی - در تضاد میبینند (Attfield,1978). عدهای دیگر به مبانی تربیت اخلاقی (مبانی فلسفی، روانشناختی و دینی) به عنوان اموری کلی و جدا از ملاحظات روزمره زندگی افراد (دانشآموزان) مینگرند. برخی نیز معتقدند که بین روشهای واقعی تعلیم و تربیت اخلاقی و اهداف آن انسجام و هماهنگی لازم وجود ندارد و به همین دلیل، تربیت اخلاقی و ارزشی اغلب به تلقین منجر میشود (Snook,1978). بسیاری دیگر نیز بر این باورند که تربیت اخلاقی و ارزشی، مبتنی بر اصول تحول اخلاقی نیستند (Kohlberg,1969). عدهای دیگر بر این نکته تأکید دارند که وجود مفاهیم و تعابیر مختلف از تربیت اخلاقی و ارزشی و وجود مدلهای متعدد مربوط به تربیت اخلاقی وارزشی همچون مدل تبیین ارزشها (Values Clarification)، مدل تحول ساختاری (Structural Development)، مدل عمل اجتماعی (Social Action) و مدلهای متعدد دیگر از عوامل عدم موفقیت در این زمینه هستند.
عدهای دیگر قائل به تمایز بین تربیت اخلاقی و آموزش ارزشها هستند (Becl,1983). به نظر این گروه اصطلاح اخلاق (Moral) به درستی و نادرستیها (Rightandwrong) مربوط است و این امور، خارج از تمایلات درونی افراد است؛ اما بحث ارزشها (Values) به تمایلات و علایق افراد توجه دارد و جمع بین این دو ممکن نیست.
عدهای دیگر ضرورت تربیت اخلاقی و ارزشی را مورد تردید قرار میدهند و برخی امکان چنین تربیتی را منتفی میدانند. گروهی دیگر با طرح مباحث معرفتشناختی، نسبت به امکان تحقق معرفت (دانش) اخلاقی تردید میکنند و این سؤال و تردید را مطرح میکنند که: آیا معرفت اخلاقی را میتوان از طریق یادگیری و آموزش کسب کرد؟ (Glynn,philips,1990).
این سؤالات، تردیدها و ابهامات تا آنجا پیش میرود که تمامی مسائل تربیت اخلاقی اعم از اهداف، انواع و به ویژه رویکردها و روشها را دربر میگیرد. در این میان، مسئله روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی بیشترین توجه را به خود جلب نموده و بیشترین چالشها و مناقشات را نیز به خود اختصاص داده است.
از جمله مسائل مربوط به روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی، حاکمیت روشها و رویکردهای سنتی بر فرایند تربیت اخلاقی و ارزشی است. روشهایی که بهخاطر مقاومت در برابر تحولات علمی و فنی، روانشناختی، جامعهشناختی و تأکید بر حفظکردن متون مقدس، شرکت در آیینها و مراسم و تفسیر و تأویل متون دینی و... ملقب به روشهای سنتی شدهاند.
تردید نسبت به روشها و رویکردهای سنتی، در واقع تردید نسبت به اثربخشبودن آنها، توان ایجاد فهم و درک عمیق نسبت به دین، تناسب این روشها با علایق و نیاز یادگیرندگان، سازگاری آنها با رویکردها و روشهای جدید آموزش و تربیت اخلاقی و اهمیت و جایگاه معرفتشناختی این روشهاست. همچنین ضعف این روشها و رویکردها در جلب هرچه بیشتر مخاطبان و علاقمندان به دین، اخلاق و ارزشها نیز میتواند زمینه تردید را افزایش دهد. این تردیدها و ابهامات که خود به دلیل روشننبودن قلمرو تربیت اخلاقی و عدم تبیین کافی معانی، مفاهیم و محتوای تربیت اخلاقی و همچنین فقدان طرحها و مدلهای روشن برای رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی بوجود میآیند، از یکسو به اصل و ضرورت تربیت اخلاقی خدشه وارد میکنند، و از سوی دیگر امکان تحقق واقعی و سودمندانه آنها را زیر سؤال میبرند.
امروزه نظام آموزشی جامعه اسلامی ما از هر دو جهت در معرض تردید و ابهام قرار دارد. اگر در بعضی جوامع نسبت به تربیت اخلاقی و ارزشی و بخصوص تربیت اخلاقی دینی و مذهبی تردید وجود دارد، نه لزوما بهخاطر تردید در ضرورت تربیت اخلاقی، بلکه بهخاطر تردید در امکان تحقق تربیت اخلاقی و ارزشی حقیقی است و این تردید خود ریشه در ضعف و نارساییهای موجود در رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی دارد. بنابراین، روشننمودن و تبیین دقیق رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی میتواند در جهت رفع ابهامات و تردیدهای موجود و در نتیجه در ایجاد انگیزه بیشتر در توجه به تربیت اخلاقی و ارزشی مؤثر باشد.
2. رویکردها و روشها
تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی به آنچه که مدارس و دیگر نهادهای آموزشی برای کمک به افراد جهت تفکر پیرامون مسائل مربوط به درست و نادرست امور و در پی آن تمایل به سمت خوببودن اجتماعی و نیز کمک به آنها جهت رفتار به روش و منش اخلاقی و ارزشی انجام میدهند، اطلاق میشود. آنچه که در مدرسه به طور آگاهانه انجام میگیرد (جهت تربیت اخلاقی و ارزشی) به یادگیریهای برنامهریزیشده و هدفمند و عاملانه در برنامههای درسی اشاره دارد. این فعالیت آگاهانه به برنامه درسی - که خود موضوع درسی، محتوا و مهارتهای خاص و نگرشهای از قبل تعیین شده را شامل میشود - مربوط است. اما آنچه که مدرسه به طور ناخودآگاه انجام میدهد، چیزهایی است که در یک روش پیشبینینشده رخ میدهند. در این روش پیشبینینشده، یادگیریهایی که در مدرسه صورت میگیرد، برنامهریزی نشدهاند و به گونهای میتوان آن را به عنوان برنامه درسی پنهان (HiddenCurriculum) مطرح نمود. به هر حال، تلاش دانشآموزان برای فهم و درک اینکه چه چیزی درست و چه چیزی نادرست است، به شدت تحت تاثیر جنبههای برنامهریزینشده و جنبههای آشکار و پنهان کار مدارس قرار میگیرد.
توجه به اینکه جوامع چه ارزشهایی را به جوانان عرضه میکنند و چگونه و با چه رویکردها و روشهایی، اخلاقیات و ارزشها را به آنها میآموزند و به تربیت اخلاقی و ارزشی آنها اقدام میکنند، موضوعی است که از قدیمالایام (از زمان سقراط، افلاطون و ارسطو) تا قرن بیستم مورد توجه فلاسفه و دانشمندان بوده است. جان دیویی آمریکایی، جان ویلسون انگلیسی، کلبرگ و... ازجمله کسانی هستند که در قرن بیستم به این موضوع پرداختهاند.(1)
تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی فرایندی است اجتنابناپذیر، زیرا دولت و یا ملت، مدارس و خانوادهها و نیز کودکان و نوجوانان، خواهناخواه، ملاکهای خاصِ درست و یا نادرستبودن را انتخاب میکنند و آنها را توسعه میبخشند؛ هرچند که این انتخاب نظامدار و برنامهریزیشده نباشد.
درباره اهمیت تعلیم و تربیت مذهبی و اخلاقی کیل پاتریک بر این باور است که:
...برای برنامهریزی درسی و در بحث اصول انتخاب و سازماندهی برنامه درسی برای درسهایی چون ریاضی، جغرافیا و... سؤال نمیکنیم که معلم کیست؛ اما در بحث برنامهریزی مربوط به تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی و مذهبی، آیا میتوانیم اینگونه عمل نماییم؟ آیا اصول فلسفه تربیتی برای برنامه درسی مربوط به امور مادی میتواند با اصول فلسفه تربیتی برنامه درسی مذهبی یکی تلقی شود؟ اگر دغدغههای مربوط به حضور در مدارس مذهبی با حضور در دیگر مدارس (غیرمذهبی) یکی بود، دیگر جای بحثها و مناقشات فوق نبود. در حالی که بعضی از مربیان بین گذر از مادیات به معنویات تمایزی قائل نیستند، بعضی دیگر آن را به خوبی حس میکنند.(2)
سقراط اولین فیلسوفی است که در دیالوگ خود از دینداری (Piety)، انصاف، شجاعت (Bravery)، عدالت (Justice) و تقدم آن بر دیگر چیزها، فضیلت (Virtue)، خوشبختی (Happiness) و خیر (Goodness) سخن گفته و تربیت اخلاقی را مورد توجه قرار داده است.
او از وحدت فضایل و هماهنگی آنها با یکدیگر و با خوشبختی سخن گفته است، به گونهای که تضاد بین پیششرطهای فضایل و یا تضاد بین فضیلت و خوشبختی را ناممکن میدانست. او با اعتقاد به وحدت فضایل، به طرح اصول اخلاقی و ارزشی حاکم بر رفتار انسانی میپرداخت.(3)
افلاطون نیز در جمهوریت به بحث پیرامون مفاهیم اخلاقی همچون فضیلت، خیر و شر، ظلم و عدالت، انسانیت، خوشبختی و... پرداخته و به دیالکتیک به عنوان عمدهترین روش آموزش اخلاقی اشاره کرده است.(4)
ارسطو نیز چند سئوال اساسی پیرامون اخلاق و ارزشها مطرح کرده است. وی میپرسد: افرادی که تئوری اخلاقی ارائه میکنند و مشاهدات اخلاقی دارند، چه کسانی هستند؟ آیا هر موجود عقلانی، حقایق اخلاقی را دریافت میکند، و یا فقط کسانی میتوانند که قدرت ادراک نیز داشته باشند؟ آنهایی که دارای فضایل اخلاقیاند، چه کسانی هستند؟ به نظر او کسانی که عادات بداخلاقی دارند، نمیتوانند حقایق اخلاقی را درک نمایند و نمیتوانند به درستی تئوری اخلاقی و ارزشها را مطالعه نمایند.(5) به نظر ارسطو برای فهم بهتر اخلاقیات نباید فقط به استدلال تکیه نمود، بلکه نقطه آغاز، فعالیت عملی اخلاقی است.
مفهوم و معنی تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی در طول تاریخ مورد نظر و مداقه بسیاری از صاحبنظران و اندیشمندان تربیتی بوده و هماکنون نیز مورد توجه بسیاری از روانشناسان، جامعهشناسان و فلاسفه و متکلمان و مربیان تربیتی میباشد. آنچه محل توجه همه این افراد است، قبل از تبیین و تحلیل روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی، توجه به تبیین مفهوم و معنای تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی است.
میشل گریمیت در مورد مفهوم تربیت اخلاقی و ارزشی و به تعبیر او تربیت مذهبی، معتقد است که تربیت اخلاقی و ارزشی (تربیت مذهبی) به فعالیتهایی اشاره دارد که موجب پرورش ایمان (Faith - Nurturing) در افراد میشود، بخصوص فعالیتهایی که به واردساختن یا آشناکردن کودکان و جوانان باهستههای اصلی معرفت به ایمان و عقاید دینی، سنت و اعمال دینی و مسائل اخلاقی توجه دارد.(6)
اگر تربیت اخلاقی را یک تجربه دینی بدانیم، این سؤال اساسی مطرح میشود که آیا تجربه دینی را میتوان با رویکردهای عملی مثلاً رویکرد روانشناختی مطالعه و بررسی نمود.
هیک (Hick) معتقد است که درست همانگونه که روانشناسی مدرن میتواند تجربههای روحی و روانی را تبیین نماید، تجربههای دینی نیز میتواند به گونهای علمی تبیین شود.(7) اما در مقابل آنچه که هیک فرض میکند، علم جدید ازجمله روانشناسی قادر نیست بهطور کلی ماهیت تجربه دینی را درک و تبیین نماید. چرا که تجربیات دینی و اخلاقی و ارزشیِ متأثر از مذهب، همچون خود مذهب، اموری کیفی هستند و بنابراین، درک دقیق آنها میسر نیست. بر این اساس تدوین روشهای دقیق آموزش اخلاقیات و ارزشهای فوق نیز ممکن نیست.
به چند دلیل، تجارب اخلاقی و ارزشی متأثر از مذهب بهطور کامل قابل درک و فهم نیستند: اولاً، تجربههای دینی که جنبه اسرارآمیز دارند، قابل تکرار نیستند و به همین خاطر روشهای علمی مثل مشاهده و آزمایش نمیتواند آنها را بسنجد. ثانیا، اهداف تجارب دینی قابل اثبات نیست. ثالثا، تبیین علمی بعضی چیزها وابسته به آزمون خود آن چیز است، نه براساس تصویر یا گزارشی که از آن چیز داریم؛ حال آنکه در مورد تجربه اسرارآمیز و دینی صرفا با گزارش مربوط به آن تجربهها روبرو هستیم.(8)
پروفسور سیدحسین نصر نیز در بیان اهمیت تبیین دقیق مفهوم تربیت اخلاقی و ارزشی این سؤال را مطرح میکند که آیا تربیت اخلاقی همان تربیت مذهبی است یا تربیت سنتی (آموزش سنتها). تفکیک این دو، امری لازم است. زیرا، این تفکیک تأثیر مضاعفی بر تدوین رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی خواهد گذاشت. نقطهنظر مذهبی نباید با نقطهنظر سنتی یکی انگاشته شود. نقطهنظر مذهبی ضرورتا نقطهنظر سنتی را دربر نمیگیرد و نماینده آن نیست. بهخاطر عدم تفکیک دقیق این دو و یا روشننشدن قلمرو آن دو، سکولاریسم و مدرنیسم در طول قرون روشنفکری در قلمرو دین رسوخ کرده است.(9)
در بیان اهمیت تربیت اخلاقی و ارزشی رایشنباخ با تأکید بر لزوم تبیین مفهوم تربیت اخلاقی و ارزشی معتقد است که در امر تربیت اخلاقی و ارزشی چند نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد: 1) اینکه مفاهیمی که باید در تربیت اخلاقی آموخته شوند، تعیین و انتخاب شوند. مفاهیم اخلاقی محتوا نیستند، بلکه چیزی هستند که محتوا براساس آن تنظیم میشود. 2) اینکه تحول اخلاقی در تدوین برنامههای تحقیق تربیتی مورد توجه قرار گیرد. 3) اینکه باید به تجزیه و تحلیل منطقی و نفسالامری تئوری اخلاق و یادگیری اخلاقی پرداخت.(10)
تدوین دقیق رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی، همچنین مستلزم تبیین دقیق توقعی است که ما از تربیت اخلاقی داریم. اینکه ما از تربیت اخلاقی چه انتظاری داریم، تعیین میکند که چه روشها و رویکردهایی را درنظر بگیریم.
مسئله این است که ما از برنامه تربیتی اخلاقی چه انتظاری باید داشته باشیم. بعضی ممکن است توقع داشته باشند که تربیت اخلاقی باید توان استدلال را در فرد ایجاد کند. بعضی توقع دارند که برنامههای تربیتی باید جنبه احساسی و عاطفی داشته باشد. بعضی دیگر معتقدند که احساس ما از تفکرات و عقاید ما جدا نیست، بنابراین برنامههای تربیتی باید مواد استدلالکردن را در خود دارا باشند.(11)
همانگونه که سؤال از توقع و انتظاری که ما از تربیت اخلاقی و ارزشی داریم، سؤال بجا و اساسی است؛ سؤال درباره خود اخلاق و ارزشها نیز امری اساسی است. این که آیا میتوانیم اساسا ارزشها را بشناسیم و یا دانش اخلاقی داشته باشیم، و یا اینکه آیا اساسا واقعیاتی وجود دارند که به ما بگویند که ارزشها کدامند و چیستند(12)، و اینکه چگونه میتوانیم ارزشها و اعمال خوب و بد و زیباییها و... را بشناسیم و اینکه نمونههای اعمال درست و نادرست کدامند، خود سؤالات اساسی و بنیادینی هستند که اگر بخوبی پاسخ داده شوند، میتوان روشها و رویکردهای مناسب را نیز تدوین نمود.
از نظر وایتهد ارزشها نه فقط در هدایت زندگی انسانی مهم هستند، بلکه درک ارزشهای زیباییشناختی و اخلاقی به زندگی هدف میدهد. ارزشها قدرت برانگیزاننده در مذهب و اخلاقیات هستند و زندگی ما را غنی میکنند و شناخت چیزی که این نقش را داراست، ممکن و لازم است.(13) از نظرگاه برزینکا مسئله استخراج بایدهای ارزشی از هستها،مسئله نسبیبودن ارزشها، مسئله ابزار - هدف، درونی یا بیرونی بودن ارزشها... همه امروزه بر تحقیقات تربیتی مربوط به روشهای تربیت و آموزش اخلاقی و ارزشی تأثیر میگذارد.(14)
مسئله دیگری که قبل از تدوین و طراحی رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی باید به آن توجه نمود، مسئله امکان یا عدم امکان تمایز بین ارزشها و اخلاقیات است که خود بر تدوین روشها تأثیر مضاعفی میگذارد. چنانچه اسمیت در بحث تمایز بین ارزشها و اخلاقیات بر این عقیده است که در تئوری جدید ارزشها، بین علم اخلاق (Ethics) و فرااخلاقیات (MetaEthics) و بین اخلاق هنجاری (Normative) و اخلاق تحلیلی (Analytic) و ارزشها (Values) تفاوتهایی وجود دارد. در بحث تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی مهمترین سؤال این است که نقش روشهای مدرسه به عنوان یک نهاد اجتماعی در ابقای ارزشهای اجتماعی چیست و مسائل و مشکلات مربوط به تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی کدامند.(15)
در این ارتباط همچنین دیوید کار که ازجمله کسانی است که به تربیت اخلاقی و ارزشی بسیار توجه دارد؛ حتی بین خود ارزشها نسبت به هم - علاوه بر تمایز بین ارزشها با اخلاقیات - تمایز قائل است. او معتقد است که بین ارزشهای شخصی (Personal) و عمومی (Common) تفاوتهایی وجود دارد که باید روشهای متناسب هر کدام را در نظر گرفت. ارزشهای عمومی به ایده اجماع و توافق و ارزشهای شخصی به نیازها علایق شخصی توجه دارند. نقش مدرسه در رابطه با ارزشها و تعلیم و تربیت اخلاقی در واقع به پاسخ دو سؤال اساسی کمک مینماید. سؤال اول: چه چیزی ارزش است؟ و سؤال دوم: چه کسی و کجا؟(16) البته بک (Beck) نیز قائل به تمایز بین ارزشها و اخلاقیات است و به همین خاطر تربیت اخلاقی و آموزش ارزشها را از هم جدا میداند. تعلیم و تربیت ارزشها (ValuesEducation) به تدریس و آموزش ارزشهای اجتماعی، سیاسی، مذهبی و زیباییشناختی و دیگر انواع ارزشها میپردازد و رسالت اصلی آن تبیین ارزشهاست.(17) توریل نیز بر این باور است که یک ارزش میتواند ترجیح (اولویت) یک فرد برای یک زمینه خاص از علاقه او باشد؛ ولی اخلاقیات همیشه به اصول انسانی عام و جهانی مربوطند.(18)
از دیگر مسائلی که مورد توجه بسیاری از اندیشمندان و مربیان دستاندرکار تدوین رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی است، مسئله تبیین دقیق روشها و رویکردهای مناسب برای تربیت اخلاقی است و این تبیین نیز منوط به کیفیت پاسخی است که به پرسش از امکان تربیت اخلاقی داده میشود. امکان مورد نظر اعم از امکان فلسفی و امکان عملی است.
هودسن (Hudson) در بیان امکان تربیت اخلاقی بر این نکته تأکید میکند که تربیت دینی و ارزشی ممکن است به این خاطر که اوّلاً، تربیت اخلاقی فرایندی است که میتوان وارد فعالیتهای مربوط به آن شد؛ ثانیا، امری است عقلانی و ثالثا، اینکه زمینه استقلال عقلانی و ذهنی را فراهم میکند از خصایص کلی فرایند تعلیم و تربیت به حساب میآیند. اما مسئله دیگر مورد توجه هودسن توجه به کیفیت تحقق تربیت اخلاقی است که او به نقل از اوستین (Austine) بیان میکند که تربیت اخلاقی زبان خاصی را داراست که زبان فوق باید با استفاده از روشهای مناسب تربیت اخلاقی به کار گرفته شود. به عبارت دیگر روشهایی که برای تربیت اخلاقی بکار میرود، نیز باید واجد خصایص مربوط به زبان فوق باشد. اوستین معقتد است که زبان حاکم بر روشهای تربیت اخلاقی، زبان تکلیف و الزام (ExercitivesandCommissives)، زبان رفتاری (Behabitives) و تبیینی (Expositives) است.(19)
دیگر موردی که نظر مربیان و اندیشمندان تربیتی را به خود جلب کرده است، مسئله حاکمیت و غلبه روشهای سنتی در تربیت اخلاقی و ارزشی است. روشهای غالب سنتی آموزش و تربیت اخلاقی و ارزشی که هماکنون رواج دارد، شامل حفظ متون کتب مقدس، شرکت در مراسم مذهبی، خواندن و گوشدادن به تفاسیر مربوط به متون مقدس و یا عمل به آنچه که در آن متون آمده است، میباشد. این تفاسیر معمولاً توسط کسانی ارائه میشود که از موقعیت مقتدرانهای برخوردار هستند؛ چه به عنوان مدیر، چه معلم و چه روحانی. و در مرحله پیشرفته آن، دانشآموزان ممکن است در مباحث مربوط به آن شرکت نمایند و سؤالاتی را درباره مسائل الهیاتی و مقدس بپرسند. در حالیکه امروزه روشهای آموزش سنتی در اغلب جهان غلبه دارند، اما غلبه آنها مورد سؤال، تردید و چالش واقع شده است و بخصوص با ورود روشهای جدید این چالشها بیشتر شده است.
روشهای جدید که خود متأثر از پیشرفتهای روانشناختی و تکنولوژی آموزشی است، بهجای تأکید بر روش آموزش مستقیم متون مقدس، به رویکردها و روشهای شاگردمحوری (Student - Centered) و یا مسائل اجتماعی تأکید میورزند. مسئله اساسی مربوط به روشهای سنتی، به اثربخشی روشهای حفظکردن مکرر (Rote-Memorizing) مربوط میشود. در واقع هر مذهب و دینی میخواهد به واسطه حفظشدن آیات و پیامهای متون مقدس خود، پایدار بماند.(20)
امروزه در بسیاری از کشورهای اسلامی کودکان سالهای زیادی را صرف حفظکردن کل قرآن و خواندن آن به سبک موزون و آهنگین (ترتیل و...) میکنند. اجرای این شیوه برای بسیاری از کشورها مانند مالزی مایه افتخار است. حامیان روش سنتی حفظکردن معتقدند که حفظ متون مقدس نه فقط آنها را به راهنمایی قابل دسترسی برای زندگی میرساند، بلکه شخصیت آنها را نیز میسازد. این گروه معتقدند که تکرار ادبی متون مقدس فینفسه ارزشهای مقدس و اسرارآمیزی را حمل میکند که چیزی فراتر از معنای تحلیلی پیامهای مقدس است.
دکتر اشرف در این مورد میگوید: هر مسلمانی معتقد است که قرآن فینفسه به عنوان سخن خدا غیرقابل ترجمه است، نه فقط در معنی معمولی آن که بزرگترین کارهای ادبی نیز در رقابت با آن ناتوان هستند. بلکه به این خاطر که معانی آن نمیتواند از هماهنگی (Harmony) و ریتم ناشی از قرائت آن تفکیک شود.(21)
البته روشهای سنتی مورد نظر مورد نقد فراوان نیز واقع شدهاند. ازجمله اینکه به واسطه تکیه بر روشهای سنتیِ تربیت اخلاقی ازجمله حفظکردن و... نمیتوان به کنه واقعی اخلاق و مذهب و ارزشها دست یافت و دیگر اینکه، این روشها با علایق و نیازهای یادگیرندگان متناسب نیستند و علاوه بر این، روشهای سنتی با رویکردها و روشهای جدید تربیت اخلاقی که متأثر از آموزههای روانشناختی، جامعهشناختی و علمی است هماهنگ نیست - رویکردهایی چون بازیهای انگیزشی (StimulationGames) نمایشهای اجتماعی (SocialDrama)، تصاویر متحرک، تلویزیون و مباحث متعدد. البته نه فقط اهمیت شناختی این روشها مورد تردید واقع شده است، بلکه راههای سنتی رسیدن به نتایج مطلوب عاطفی یا مذهبی و اسراری ناشی از تجارب دینی نیز مورد پرسش است.
بر اساس نقدهای مطرح شده، بسیاری از مربیان، درپی یافتن رویکردها و روشهای جدید تربیت اخلاقی و ارزشی برآمدند. روشهایی که دانشآموزان به واسطه آن بتوانند اولاً، معنای واقعی متون را بفهمند. ثانیا، علایق و نیازهای یادگیرندگان را ارضا نماید. ثالثا، یادگیرنده بتواند آنها را در زندگی خود اعمال کند. رابعا، شنوندگان و مشتاقان بیشتری را به خود جذب نماید. ازجمله روشهایی چون مشارکت در خطابه و مطالعه گروهی، طرحهای دانشآموز محور، برنامههای مبتنی بر عمل اجتماعی، برنامههای نمایشی، رویکردهای چندابزاری (چند رسانهای Multimedia) و رادیو و تلویزیون.(22)
البته قبل از پرداختن به رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی تذکر این نکته نیز لازم است که تفاوت در روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی را باید ناشی از تفاوت در پارادایمهای مربوط به هر یک از روشها و رویکردها دانست. امروزه سه نهضت اساسی - نهضت ابزارگرایی، تجربهگرایی و پراگماتیسم؛ فلسفه تحلیلی؛ اگزیستانسیالیسیم - وجود دارند که هریک روشها و رویکردهای خاص خود را برای آموزش اخلاقی و ارزشی پیشنهاد میکنند که میتوان تفاوت در روشها را متأثر از تفاوت در پارادایمهای آنها دانست.
در دیدگاه دیویی آنچه مهم است (به قول سیدنی هوک SidneyHook)، مرکزیت متد یا روش محوری (CenteralityofMethod) و یا روش تفکر خلاق، هوشمندی علمی و یا تحقیق تجربی میباشد.
فلسفه تحلیلی که فلسفهای آمریکایی - انگلیسی است و بر فلسفه تعلیم و تربیت تأثیر داشته است، سعی بر آن دارد که فلسفه خود را به تجزیه و تحلیل مفهومی و زبانشناختی و تبیین متدلوژیک محدود کند و به تعقیب اهدافی چون تبیین و تحلیل، تفکر عمیق (تأملی)، معناشناسی و... میپردازد.(23)
اگزیستانسیالیسم نیز فلسفهای است که در مورد تربیت اخلاقی و ارزشی نظریاتی را داراست. این مکتب فلسفی مخالف هر دو جریان فوق است (پراگماتیسم و فلسفه تحلیلی). فرضیات اخلاقی اگزیستانسیالیسم شامل استقلال در تصمیمگیری، تعهد، آزادی، فردیت و مسئولیتپذیری است که در مقابل اخلاق علمی، منطقی و عقلانی پراگماتیسم و فلاسفه تحلیلی قرار میگیرد.(24)
روشهای آموزشی و تربیت اخلاقی همچنین متأثر از قلمرو ارزشها و اخلاقیات است. بسته به هر قلمرو، روشهای مناسبی وجود دارد. برای ارزش، هشت قلمرو وجود دارد که آموزش هر قلمرو روش متناسب خود را میطلبد. قلمروهایی چون اخلاق (Moral)، زیباییشناختی (Aesthetic)، عقلانی (intellectual)، مذهبی (Religious)، اقتصادی(Economic)، سیاسی (politocal)، قانونی (Legal) و سنتی یا عرفی (Custom). بر این اساس ما تربیت اخلاقی، اقتصادی، زیباییشناختی، عقلانی، مذهبی، سیاسی و سنتی یا عرفی داریم که برای هریک روشهای مناسبی وجود دارند.(25)
درباره رویکردهای آموزش و تربیت اخلاقی و ارزشی تحقیقات فراوانی انجام شده است که ذکر همه آنها در چنین فرصتی ممکن و ضروری نیست. آنچه از این تحقیقات برمیآید این است که این رویکردها کاملاً متنوع و متکثرند؛ چنانکه این تکثر و تنوع را در زمینه مدلها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی نیز میتوان شاهد بود. این تنوع خود البته ناشی از تنوع در تعابیر مربوط به مفهوم تربیت اخلاقی، توقعی که ما از آن داریم و مسائل و مشکلاتی که تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی از آن رنج میبرد، میباشد.
برای تعلیم و تربیت اخلاقی و ارزشی یکی از مهمترین و اساسیترین رویکردها، رویکرد غیرمستقیم یا رویکرد تلویحی وضمنی (ImplicitApproach) است. براساس این رویکرد، عقاید مذهبی و ارزشی باید به طور تلویحی و ضمنی در تجربه کودک و در موضوعاتی که برنامه درسی مدارس او را شکل میدهند، نهفته و مستمر باشد. به نظر این گروه، عقاید مذهبی در همه تجربههای ما جنبه تلویحی و ضمنی دارد.(26)
رویکرد دیگری که برای تربیت اخلاقی وجود دارد، رویکرد مبتنی بر تأکید بر جنبههای ذهنی اخلاق و ارزشهاست و اخلاق نمودی از فعالیتهای درونی فرد است که به صورت مقاصد و نیات مشخص متجلی و بیان میشود. الگوی پیاژهای و نوکانتی نمودی از فعالیتهای درونی فرد است که به صورت مقاصد و نیات مشخص متجلی و بیان میشود.
نظر کلبرگ الگوی پیاژهای اخلاق، رشد و تحول اخلاق از عملیات عینی و خودمحوری اخلاق به سمت عملیات ذهنی و خودمختاری اخلاق پیش میرود. مهم هماهنگی و همسانی اصول و تصورات ذهنی در برخورد با شرایط اخلاقی است. اخلاق امری درونی و ذهنی است که بر اساس قاعدهها و اصلهای عقلانی شکل خواهند گرفت.(27)لبته کلبرگ که خود متأثر از پیاژه است، به رویکرد تحوّلشناختی (CognitiveDevelopment) توجه دارد. پیاژه مبدع این رویکرد است و سپس ویلیام دومن (Daman)، رالف موشر (Mosher) و ویلیام پری (Perry) به آن پرداختند.
پیاژه بر این باور بود که انسان یادگیرندهای کنجکاو و جستجوگر است. انسان پیش از آنکه به واسطه شرطیشدن بیاموزد، به طور بالقوه به پذیرش تجربیات دیگران و تأثیر بر تجربیات دیگران میپردازد. تسریدادن روند تحول عقلانی بر روند تحول اخلاقی کار پیاژه است و به نظر او تحول اخلاقی در روند و توالی منظم و طی مراحلی خاص صورت میگیرد. کلبرگ (Kohlberg,1969) نیز مراحلی را مورد توجه قرار داده است که به مراحل تحول اخلاقی - شناختی (Cognitive - MoralDevelopment) معروف است. به زعم او تربیت انسان مراحلی را داراست: همچون مرحله تشویق و تنبیه، مرحله جهتگیری ابزارگونه، مرحله جلبنظر دیگران، مرحله نظم و قانونپذیری، مرحله ارتباط اجتماعی و حقوق فردی و نهایتا مرحله جهتیابی اخلاقی.(28)
رویکردی چون رویکرد مراقبتی یا پاداش (CareApproach) و یا رویکرد مسئولیت اجتماعی نیز مورد توجه بسیاری قرار گرفته است. گیلیکان در سال 1982 به این رویکرد توجه نمود. او ریشهی فلسفی این رویکرد را طبیعتگرایی عملگر (PragmaticNaturalism) و فمنیسم (Femenism) میداند.(29) بوردیو (Bourdio,1977) و گودل (Godel,1980) به رویکرد پیامدگرایی (الگوی عینی اخلاقی) توجه نمودهاند. این دیدگاه، دیدگاهی غایتگرایانه (Teleological) است که نقطه عزیمت در کردار اخلاقی را مبنای هدف و غایت فعل اخلاقی قرار میدهد. نتایج و پیامدهای فعل اخلاقی مهم است و به علت و اثر کردار اخلاقی و نه اصول و قواعد آن توجه میکند.(30) دیویی نیز در پرداختن به رویکردهای تربیت اخلاقی، نسبت به بعضی رویکردها ازجمله رویکرد الهیاتی (Theological) بیان ارزشها انتقاد میکند و معتقد است که این رویکرد ارزشها و اخلاق را چیزی فراتر از خواست و تمایل انسانها میداند و سعی دارد ارزشها را به انسانها تحمیل نماید و اینکه ارزشها جنبه مافوق انسانیاند.(31)
رویکرد علمی (ScientificApproach) نیز مورد توجه استج (Stege) واقع شده است. او معتقد است که این رویکرد ارزشها و اخلاق را از زاویه آثار بیرونی آن مینگرد. زیرا تحول اخلاقی بهطور ذاتی (درونی) نگریسته نمیشود. بنابراین، ارزشها نیز باید به لحاظ آثار بیرونی آن نگریسته شوند و به جنبههای عینی و فیزیکی آن توجه شود.(32)
تبیین ارزشها (ValuesClarification) نیز رویکردی است که بسیار مورد توجه اندیشمندان واقع شده است. این رویکرد، به عنوان یک نهضت و حرکت، ریشه در نیمه 1960 دارد که نقش مدرسه از آن به بعد این شد که ارزشها را تبیین و تصریح نماید. مدرسه باید نقش بیطرفانه داشته باشد، و از طریق بازیها و تمرینهای کلاسی، ارزشها را تبیین کرده و وضوح بخشد.(33) افرادی چون هارمن و سیمن (HarmonandSiem,1966)نیز به این رویکرد توجه خاصی داشته و معتقدند که تبیین ارزشها و روشنکردن دامنه و حدود و ثغور آنها نقشی اساسی در آموزش و یادگیری آن دارد.(34)
تحلیل ارزشها (ValuesAnalysis) نیز رویکرد دیگری است که مورد توجه قرار گرفته است. فرانکل از حامیان اصلی این رویکرد است و معتقد است که دانشآموزان میباید قادر باشند برای نمونه درباره این سؤال که چرا نباید دزدی مجاز باشد، استدلال و تحلیل اخلاقی نمایند.(35) البته این رویکرد مورد توجه کومبز (Coombs)نیز واقع شده است. از نظر کومبز تحلیل ارزشها بهترین و مؤثرترین راه تفهیم و آموزش ارزشها و اخلاقیات است.(36) رویکرد تحلیل روانی یا روان تحلیلگری (Psychoanalytic) از دیگر رویکردهاست. بنیانگذار این رویکرد زیگموند فروید (S.Freud) است. او روی ذهن ناخودآگاه مطالعه کرد و بعدا دانشمندی دیگر به نام برونو بتلهایم (B.Bettelheim) آن را بسط داد. در این رویکرد طبیعت انسان ریشه در یک سلسله تحرکات غیرعقلانی دارد. این تحرکات باید کنترل شوند. البته این نظریه، یک نظریه جامع مربوط به شخصیت است.(37)
رویکرد یادگیری اجتماعی نیز مورد توجه بسیاری از جامعهشناسان روانشناسان تربیتی واقع شده است. این رویکرد مورد توجه تجربهگرایانی چون لاک (Lock)، رفتارگرایانی چون جان واتسون (Watson) و اسکینر (Skinner) واقع شده است. در این رویکرد افراد به چند طریق به یادگیری اجتماعی و اخلاقی میپردازند. ابتدا به طریق تدریس مستقیم و سپس به طریق مدلسازی یا الگوپردازی و تقلید و تقویت. روانشناسی به نام مکوبی (Maccoby,1980) نوشته است که رفتار اخلاقی رفتاری است که گروه آن را به عنوان خوب یا بد (درست یا نادرست) تعریف کرده باشد؛ زیرا مجازات اعمال و رفتار غیراخلاقی و پاداش دادن به اعمال اخلاقی در دست گروه است. گفتن خوب و بد نه به فرد، بلکه به خارج از او بستگی دارد.(38)
امیل دورکیم نیز در سال 1973 اعلام کرد که خانواده واحد اجتماعی کوچکی است که به انعکاس کل سیستم اجتماعی و خواستهای اجتماعی میپردازد. مدرسه نیز جزء کوچکی از اجتماع و در بطن آن قرار دارد و تلاش میکند تا کودکان را اجتماعی بارآورد. تئوری یادگیری اجتماعی بعدا در روانشناسی نیز جای خود را بازیافت.(39)
امروزه پست مدرنیسم (Postmodernism) نیز تأثیر فراوانی بر بحث اخلاق و ارزشها بهجای گذاشته است. چنانکه رویکرد پست مدرنیستی در مورد تربیت اخلاقی و ارزشی نیز امروزه به عنوان رویکرد رقیب دیگر رویکردها شناخته شده است. تأثیر پست مدرنیسم بر پارادایمهای تربیت اخلاقی و ارزشی خودبخود رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی را نیز متأثر ساخته است. چنانکه هیک (Hick) در مورد تأثیر مدرنیسم بر نحوه نگاه به مذهب میگوید:
در طول دو دهه اخیر، تأثیر فلسفه پست مدرنیستی و نهضتهای معاصر علایق مربوط به مطالعه مذهب را تغییرجهت داده است، به نحوی که مطالعه مذهب به عنوان یک هویت خارجی و مقتدر نظامدار (سیتماتیک) یا مذهب نهادینه شده (Institutionalized) به مطالعه سنت(Tradition) به عنوان آداب و رسوم و اعمال و عقاید محلی مختلف یا مذهب شخصی شده (Personalized)تغییرجهت یافته است.(40)
هنگامی که پست مدرنیسم دین و اخلاق دینی را به سنت تنزل میدهد، دیگر آن اقتدار دینی وجود ندارد بلکه اختلافات و تنوعات سنتها وجود خواهد داشت. بر این اساس رویکردهای تربیت اخلاقی نیز کاملاً متعدد و جامع خواهند بود. چنانکه کلایو بک (CliveBeck) در مقاله خود تحت عنوان «پست مدرنیستم و تربیت اخلاقی» از رویکرد یادگیری جامع (ComprehensiveLearningApproach) برای تربیت اخلاقی سخن میگوید. رویکرد جامع یادیگری بر این باور است که اخلاقیات باید به زمینههایی چون مطالعه فرهنگ، سیاست، اقتصاد، تاریخ، هنر، علم و تکنولوژی مربوط باشد. مطالعات اخلاقی موجود در مدرسه باید عملاً حوزههای وسیعی را دربر گیرد. رویکرد به ارزشها باید رویکرد باز باشد.(41)
البته پست مدرنیستها به طور مستقیم و صریح به تربیت اخلاقی و ارزشی اشاره کمی دارند و با مطالعه نوشتهها و آثار ریچارد رورتی (Rortty) به عنوان یک پست مدرنیست میتوان دریافت که این جنبش اشاراتی غیر مصرح درباره تربیت اخلاقی دارد. رویکرد پست مدرنیستی به هر حال در مورد تربیت اخلاقی، رویکرد ضد بنیادگرایی (Anti-Fundamentalism)، تکثرگرایی (Pluralism)، ضد اقتدارگرایی (Anti-Authoritarianism) مبتنی بر مسئولیت مشترک (Solidarity) و مبتنی بر رویکرد یادگیری جامع است.
رویکرد عمل (نظریه عمل، Activity) نیز به عنوان یکی دیگر از رویکردها مورد توجه است که خود چند مدل اساسی تربیت اخلاقی و ارزشی را دربر دارد. همچون ساخت معقول یا مدل ایجاد توان تعقل (Rational-BuildingModel;Sharerandstrong,1982)، مدل ملاحظه ارزشها (Values-Consideration;Thomas,1975)، مدل عمل اجتماعی (SocialAction;Newman,1975).(42)
درباره روشهای آموزش و تربیت اخلاقی نیز تحقیقات فراوانی صورت گرفته است که میتوان به نمونههایی از آن اشاره نمود. طرفداران رویکرد عمل (نظریه عمل) به سه روش اساسی مربوط به ترتیب اخلاقی و ارزشی اشاره مینمایند ازجمله پاداشدادن (Caring)، داوری کردن (Judging) و عملکردن (Acting). از نظر این گروه پاداشدادن به رفتارهای خوب، ایجاد توان داوریکردن و کمک به تجربه و عملکردن یک رفتار خاص ارزشی و اخلاقی از مؤثرترین روشهای تربیت اخلاقیاند.(43)
روشهای دیگری چون تغییردادن ارزشها (ValueTransformation)، اخلاقیسازی (Moralization)، کمک برای تصمیمگیری شخصی (PersonalDecisions)، برانگیختن برای رفتار و عمل درست of Concrete Acts) (Stimulation و خودآموزی (Self-Education) نیز مورد توجه بسیاری از اندیشمندان واقع شده است (Schneid,1979).
تعامل و گفتگو (InteractionandDialogue)، مباحثه (Argumentation)، ایجاد مفهوم یا مفهومسازی (ConceptBuilding) و ایفای نقش (Roleplaying) نیز از رویکردهایی است که مورد توجه عدهای دیگر از صاحبنظران تربیتی قرار گرفته است. عدهای این روشها را به دو دسته کلی مستقیم (Direct) و غیرمستقیم (Indirect)تقسیم میکنند، تا با این تقسیمبندی کلی روشهای فرعی را انتخاب و تدوین نمایند، که در این میان البته بعضیها به روشهای مستقیم و بعضی به روشهای غیرمستقیم باور دارند. چنانچه بروباخر در این مورد میگوید که امروزه به وضوح در مدارس عمومی آموزش مستقیم مذهبی وجود ندارد، و هر کسی میداند که این نفی آموزش مستقیم مذهبی ناشی از این حقیقت است که طرفداران و دوستداران مذهب قادر به مقایسه طرح متمایز تعلیم و تربیت مذهبی یا اخلاقی نیستند. به همین خاطر مدارس به آموزش غیرمستقیم توجه بیشتری مینمایند. مسئله اصلی این است که آیا میتوان اخلاق را به طور راضیکننده و جدا از مذهب تعلیم داد. موافقان و مخالفان این تمایز سعی دارند تا روشهای متمایز و خاصی را برای تربیت اخلاقی تدوین نمایند.(44)
کلبرگ نیز با تأکید بر رویکرد تحولشناختی، روشهای تربیت اخلاقی را نیز متأثر از آن میداند و بر این باور است که این رویکرد از آن جهت شناختی است که تعلیم و تربیت اخلاقی نیز شبیه تعلیم و تربیت عقلانی ریشه در برانگیختن تفکر خلاق کودک درباره مسائل اخلاقی و تصمیمگیریهای اخلاقی دارد. و این رویکرد، تحولی است از آن جهت که به نظر میرسد اهداف تربیت اخلاقی با حرکت به سمت مراحل رشد اخلاقی، تغییر میکنند. این رویکرد در درون خود روشهایی را همچون بحث آزاد، روش سقراطی و کمک به استدلال اخلاقی و حرکت به سمت مراحل بالاتر رشد را داراست.(45) روش تبیین ارزشها نیز دانشآموزان را درگیر تفکر درباره ارزشها و بحث پیرامون آن میکند.(46) بعضیها به معلم به عنوان روش تربیت اخلاقی و ارزشی مینگرند. بوتس (Butts) معتقد است که مدارس در طول تاریخ مدلی بوده است برای آموزش هنجارها، رسوم، آداب و عقاید و رفتارهای فرهنگی. روشهایی چون معلم به عنوان یک مدل (Teacher - as - Model) روش قدیمی است ولی روش توضیح و تبیین ارزشها و روش توسعه و تحولشناختی روشهای جدید هستند.(47)
تلقین (Indoctrination) نیز دیگر روشی است که مورد توجه برخی قرار گرفته است. جی جر (Geiger) در مورد تلقین به عنوان روش آموزش و تربیت اخلاقی تحقیق کرده و سعی نمود تا آن را از تعلیم و تربیت جدا کرده و تفاوت آن دو را طرح نماید. به نظر او هر دو روش (تلقین و تعلیم و تربیت) سعی دارند تا بر رفتار فرد مؤثر باشند. اما در تعلیم و تربیت تأثیر به سمت انتخاب مسئولانه توسط خود فرد و تلاش برای خودشکوفایی است، ولی در تلقین تأثیر برای کنترل و هدایت بیرونی فرد است.(48)
احترام به شخصیت کودک به عنوان یکی از روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی مورد توجه است. محیط کلاسی محیط برانگیزاننده احترام، رقابت و همکاری به دیگران است. مشاهده و تقلید نیز روشی دیگر برای این منظور است. آلبرت بندورا (Bandura) معتقد بود که اغلب یادگیریهای افراد بهویژه در سنین پایین از راه مشاهده رفتارهای تقویتشده الگوها صورت میگیرد. علاوه بر این، فراهمکردن تجربه عملی به عنوان روشی دیگر مورد توجه است. درگیرکردن کودکان با شرایط و موقعیتهایی که در آن امکان انجام اعمال خلاف مقررات اجتماعی وجود دارد، مورد نظر این روش است، و کودکان با مقاومت در برابر وسوسه انجام آن یا برعکس اقدام به آن در مقابل نتایج کردار خود قرار میگیرند.(49)
روشهای دیگری نیز برای تربیت اخلاقی و ارزشی وجود دارند که به نظر ریان (Rayan) میتوان آنها را به چهار «E×» طبقهبندی نمود. 1 - ترغیب (Exhoration) که در این روش کودکان به طرق مورد نظر اخلاقی و ارزشی ترغیب میشوند. 2 - تمثیل (Example) که به معنی ارائه نمونه و یا مثالی است که دانشآموزان میبایست به آن گرایش یابند و از آن تقلید نمایند. 3 - ایجاد توقع (Expectation) که از دانشآموزان توقع و انتظارات خاصی داشته باشیم. 4 - روش تجربه و آزمایش (Experiment) که از دانشآموزان بخواهیم تا رفتار یا عمل خاصی را تجربه نمایند.(50)
به هر حال رویکردها و روشهایی را که در این مجموعه متذکر شدهایم، تنها بخشی از مجموعه رویکردها و روشهایی است که میتوان از آنها به عنوان رویکردها و روشهای تربیت اخلاقی و ارزشی نام برد، که تفصیل تمامی رویکردها و روشها و ذکر توصیفی آنها را باید در دیگر پژوهش جستجو نمود.
3. نتیجه
هیچ جامعهای نمیتواند مستقل از ملاحظات اخلاقی و ارزشی به سامانبخشی امور اجتماعی و فرهنگی خود اقدام نماید؛ به این خاطر که مسئله اخلاق و ارزشها مقولههایی هستند که تمامی مناسبات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و رفتاری را متأثر میسازند. البته آنچه که در امر اخلاق و ارزشها مهم است، علاوه بر تأکید بر ضرورت توجه به اخلاقیات و ارزشها، توجه به روشها و رویکردهای درست آموزش اخلاقی و ارزشی است. بسیاری از تردیدها و ابهاماتی که نسبت به اخلاق و ارزشها وجود دارد، نه لزوما بهخاطر تردید در ضرورت، بلکه بهخاطر تردید نسبت به روشهای آموزش و تربیت اخلاقی در مدارس و دیگر نهادهای مربوط است. این تردید نیز خود ناشی از فقدان مدل خاص و روشن تربیت اخلاقی و ارزشی است. بنابراین، تبیین و ارزیابی روشها و رویکردهای مؤثر تربیت اخلاقی و ارزشی میتواند گام مؤثری در جهت حل معضلات مربوط به تربیت اخلاقی و ارزشی به حساب آید. هدف ما در این مقاله نیز طرح و بررسی مختصر روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی بهمنظور تبیین تنوع جهتگیریهای موجود در زمینه تربیت اخلاقی و ارزشی و بیان اهمیّت جایگاه روشها و رویکردهای تربیت اخلاقی و ارزشی است.
منابع و پی نوشت ها
______________________________
.28.P ,nodnoL ,egdeltuoR ,noitacudE seulaV dna laroM ,)9981( nayR .K .1
.201.P ,kroY weN .noitacudE evissergorP ,noitacudE ni noigileR ,)2491(kcirtapliK .W.H .2
.75.P ,drofxO ,sserP nodneralC ,yhposolihP tneicnA ni dohteM ,)9491( relztneG .J .3
.26.P ,.dibI .4
.43.P ,siraP ,selpicnirP tsriF seltotsirA ,)0991( niwrI .H .5
.34.P ,kroY weN ,noitacudE fo aidepolcycnE ,)8991( ttimmirG .H.M .6
.yhposolihP cimalsI dna naitsirhC ni msilarulP suoigileR ,)8991( nalsA nandA .7
.56.p ,.dibI .8
.75.P ,.dibI .9
,hcabnehcieR .resO .F ,noitacudE laroM ;noitacudE fo aidepolcycnE lanoitanretnI ,)4991( netsroT ,nesuH .10 .1293.P ,kroY weN
76.P ,nodnoL ,egdeltuoR ,noitacudE laroM dna laicoS .spiliP .G .11.
07.P ,.dibI .12.
04.P ,nallimcaM .kroY weN ,noitacudE fo smiA ehT ,)9291( daehetihW .N.A .13.
.32.P ,thcerdroD .rewolK ,egdelwonK lanoitacudE fo yposolihP ,)2991( aknizerB .14
.1.P ,ogacihC ,sserP sionillI fo .vinU .noitacudE fo smelborP dna eulaV fo seiroehT ,)0791( htimS .G.P .15
,31.loV ,"noitacudE fo yhposolihP",noitacudE laroM ni seulaV lanosreP dna nommoC ,)6991( rraC ,divaD .16 .5.P
,spilihP ,noitacudE seulaV dna laroM ;secitcarP dna saedI noitacudE fo koobdnaH ,)0991( eltsiwetnE .N .17 .593.P ,nodnoL
.094.P ,.dibI .18
.871.P ,nodnoL .noitacudE fo yposolihP eht ni syassE weN ,)3791( renoccO dna drofgnaL .19
.0393.P ,kroY weN ,noitacudE laroM ;noitacudE fo aidepolcycnE lanoitanretnI ,)4991( nesuH ,netsroT .20
.611.P ,nodnoL ,noitacudE melsuM ni snoziroH weN ,)7891( farhsA .A .21
.5393.P ,)4991( nesuH netsroT .22
.101.P ,ogacihC ,sserP sionillI fo .vinU .noitacudE fo smelborP dna seulaV fo seiroehT ,)0791( htimS .P .23
.81.P ,kroY weN ,noitacudE dna msilaitnetsixE ,)8591( rellenK .G .24
.94.P ,rolyaT .P ,eulaV fo smlaeR ;noitacudE dna seulaV fo seiroehT ,)0791( htimS .P .25
?elbissoP noitacudE souigileR sI ;noitacudE fo yhposolihP eht ni syassE weN ,)3791( renoccO dna drofgnaL .26 .091.P ,nodnoL .nesuH
27. اکبر رهنما، مقایسه خاستگاهها، اهداف و روشهای تربیت اخلاقی از نظر کانت و خواجه نصیر طوسی، پایاننامه دکتری، دانشگاه تربیت مدرس. 1378. ص 46.
.201.P ,)9981( nayR .K .27
29. اکبر رهنما، ص 49و
30. همان منبع، ص 62.
.13.P ,kroY weN ,kcalB notniM ,ecneirepxE dna strA ,)4391( yeweD .J .28
.456.P ,kroY weN .getS .noitacudE dna seulaV ;noitacudE fo yhposolihP ,ssilbmihC .J .29
.901.P ,)9981(nayR .K .30
.0756.P ,kroY weN .resO ."noitacudE laroM" ,gnihcaeT no hcraeseR fo koobdnaH ,)6891( kcorttiW .M .31
82.P ,lirpA ,"noitacudE laroM dna lautiripS" ,licnoC mulucirruC lanoitaN ,)3991( elknarF .J .32
.029.P ,)6891( kcrottirW .M .33
.39.P ,)9981( nayR .K .34
.49.P ,.dibI .35
.001.P ,.dibI .36
.P ,dnalgnE .sserpnozruC ,yhposolihP cimalsI dna naitsirhC ni msilarulP suoigileR ,)8991( nalsA .A .37
,noitacudE laroM dna msinredomtsoP .noitacudE fo yhposolihp ni noitasrevnoC lacitirC ,)5991( yldniW .K .38 .84.P ,kroY weN .egdeltoR ;kcebevilC
.919.P ,)3991( kcorttiW .M .39
.029.P ,.dibI .40
.881.P ,nodnoL ,koob llihwarG .cM .noitacudE fo seihposolihP nredoM ,)9691( rehcaburB .S .41
.067.P ,enuJ .tnemepoleveD laroM ot hcaorppA tnemepoleveD evitingoC ehT ,)3791( greblhoK .L .42
.976.P ,enuJ .nappaK .atledihP .noitacifiralC seulaV ,)5791( ninibrhseD dna nomiS .43
.51.P ,kroY weN ,noitacudE nretseW fo yrotsiH larutluC A ,)5591( sttuB .F .44
.441.P ,ogacihC fo .vinU .ogacihC ,noitacudE ot hcaorppA tsilatnemneirepxE nA ,)5591( regieG .R .45
49. رهنما، ص 64.
.27.P ,)9981( nayR .K .46