تجسم اعمال از منظر دین و فلسفه
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله
آرشیو
چکیده
چکیده تجسم اعمال تبیینى است از چگونگى تاثیر اعمال بشر در سرنوشت نهایى او و تحلیلى است از نحوه ارتباط میان اعمال دنیوى با جزاى اخروى . در این مقاله که به بررسى تجسم اعمال با روىکرد فلسفى آن مىپردازد، پس از بیان خاستگاه، تعریف، پیشینه، اهمیت و ثمره این بحث، به ذکر دو دیدگاه در این زمینه پرداخته شده و پس از تبیین فلسفى موضوع، شبهه عقلى وارد در مسئله مطرح و به آن پاسخ داده شده و در پایان به خلاصه و نتایجبحث اشاره شده است .متن
مقدمه
مقالهاى که از نظرتان مىگذرد به بررسى مسئله «تجسم اعمال» با رویکرد فلسفى آن مىپردازد . تجسم اعمال، مسئلهاى است که در هریک از حوزههاى فلسفه، کلام، اخلاق و عرفان به نوعى مطرح بوده است . بسیارى به اثبات آن پرداخته و سخت از آن طرفدارى کردهاند، برخى نیز آن را دور از حکم عقل شمرده و به انکار آن برخاستهاند . اینک قبل از هر چیز لازم استبه خاستگاه و تعریف موضوع بپردازیم .
تجسم اعمال، خاستگاه و تعریف آن
گفتنى است عنوان یاد شده [تجسم اعمال] به عینه در آیات و احادیث دیده نشده، ولى بىگمان، خاستگاه آن آیات کریمه قرآن و احادیثشریفه صادره از اهل بیت عصمت علیهم السلام است . در قرآن و روایات درباره اعمال انسان، اعم از اعمال ظاهرى و باطنى یا جوارحى و جوانحى و نقش آن در جزاى اخروى، مطالبى آمده که دانشمندان از آن به «تجسم اعمال» ، (1) یا «تجسد اعمال» (2) و یا «تمثل اعمال» (3) و نظایر آن (4) تعبیر کردهاند .
آنچه در قرآن کریم در این زمینه به چشم مىخورد و منشا این بحث در میان محققان شده، اجمالا آیاتى است که مفاد آن از قرار ذیل است:
1 . اعمال انسان همواره ملازم و همدم انسان است و هرگز از او جدایى ندارد .
2 . انسان در عالم دیگر، همه اعمال خوب و بد خود را نزد خود حاضر مىیابد .
3 . آدمى در جهان دیگر، همه اعمال خود را مىبیند و مشاهده مىکند .
4 . در نشئه دیگر، همه اعمال و مکتسبات دنیوى انسان بىکم و کاستبه وى بازگردانیده مىشود .
5 . پاداش و کیفر انسان در سراى دیگر، همان اعمال و مکتسبات اوست .
6 . اعمال بشر در عالم دیگر به صورت بهشت و نعمتیا عذاب و نقمت ظاهر مىشود .
7 . افراد بشر در قیامتبه صورتهاى گوناگون محشور خواهند شد . (5)
در احادیث و روایات نیز از امور یادشده و امور دیگرى مانند تمثل اعمال، صورت یا تصویر عمل، گفت وگوى اعمال با عامل، کمک اعمال به انسان و حشر او به صورتهاى مختلف سخن به میان آمده است . (6)
از مجموع این آیات و روایات بهدست مىآید که:
اعمال خوب، خلق نیک و اعتقادات حق افراد در جهان دیگر با صورتهاى بسیار زیبا و لذتبخش تجسم مىیابد و به صورت کانون لذت، بهجت و آسایش درمىآید و اعمال زشت، خلق بد و اعتقادات و گرایشهاى باطل با صورتهایى بسیار زشت، وحشتزا و آزاربخش مجسم مىشود و به صورت کانون درد و رنج و عذاب در مىآید . بنابراین، پاداشها و کیفرها، نعمتها و نقمتها، بهشت و جهنم، حقیقت و چهره باطنى اعمال، صفات و عقاید انسان است که درجات اخروى به آن صورتها بروز مىکند و همین معناى تجسم اعمال است .
پیشینه موضوع
از آنجا که این نظریه درباره جزاى اخروى است و جزاى اخروى مورد اتفاق همه ادیان الهى است، از اینرو، رد پاى این مسئله را در کلمات پیامبران و حکما و فلاسفه پیش از اسلام (7) نیز مىتوان مشاهده کرد . بدین دلیل دانشمندان اسلامى این موضوع را نه تنها مقتضاى آیات و روایات، بلکه مستفاد از شرایع و ادیان گذشته دانستهاند . (8)
با ظهور اسلام و نزول قرآن از ظاهر عبارات برخى صحابه مانند ابنعباس و ابنمسعود و برخى تابعیان (9) و پس از آن صریح عبارت بسیارى از فیلسوفان، (10) عارفان، (11) مفسران (12) متکلمان (13) و جز آنان با بیانات مختلف عقیده به تجسم اعمال مشاهده مىشود . در عین حال، عدهاى نیز در این موضوع تردید کرده، حتى به انکار آن برخاستهاند (14) که در آینده به آن خواهیم پرداخت .
رابطه تجسم با پاداش و کیفر اخروى
ممکن است پرسیده شود که نظریه تجسم عمل چه مشکلى را حل مىکند و چه نتیجهاى بر آن مترتب است؟ در پاسخ باید گفت که بررسى این مسئله، گذشته از آنکه کاوش در یک مسئلهاى کلامى و تبیین حقیقى علمى و دینى است، از این نظر نیز حایز اهمیت است که به سؤال یا اشکالى که در زمینه کیفر برخى از اعمال، بهویژه «خلود» مطرح است، مىتواند پاسخ قانع کنندهاى دهد . توضیح کوتاه اینکه: گاه این سؤال مطرح است که با توجه به لزوم تناسب و موازنه میان جرم و جریمه و گناه و کیفر، چگونه و چرا افرادى مانند کافران، مشرکان و . . . باید براى همیشه در جهان دیگر در عذاب و دوزخ به سر برند؟ آیا رواست کسى که در مدت معین و محدودى - حداکثر به محدودیت عمر - در حال کفر، شرک، نفاق و نافرمانى خداى سبحان به سر برده، براى ابد در عذاب الهى گرفتار باشد؟ !
اتفاقا این شبهه و ایراد نه تنها در اذهان نوعى افراد عادى وجود دارد، بلکه در اذهان دانشمندان معروفى مانند برتراند راسل (15) نیز مطرح بوده است . راسل مىگفت:
چگونه ممکن استخدایى باشد و ما را در برابر جرمهاى بسیار کوچک مجازات بسیار سنگین بنماید . (16)
نظریه تجسم اعمال مىتواند به سؤال مذکور پاسخ قانع کنندهاى دهد، زیرا براساس این دیدگاه رابطه میان اعمال با جزاى اخروى، رابطهاى تکوینى و عینى است نه صرفا وضعى و قراردادى . به عبارت دیگر، تجسم عمل نوعى عینیت ماهوى و اساسى بین پاداش و کیفر اخروى با اعمال دنیوى را ثابت مىکند . فلاسفه اسلامى از جمله صدرالمتالهین شیرازى رحمه الله از طریق تجسم صفات، ملکات و اعتقادات و نیات راسخ در نفس، مسئله خلود جاودانگى عذاب را معقول دانسته است . (17)
بنابراین، با ثبوت این مطلب که انسان پس از مرگ عذاب و عقابى جدا از حقیقت اعتقادات باطل و خلق و خوهاى نکوهیده و اعمال زشتخود ندارند و همین امور است که در جهان دیگر به صورت عذاب و دوزخ نمودار مىشود و خلاصه کیفرهاى اخروى بازتاب عینى و تجسم واقعى اعمال دنیوى است نه آنکه مانند کیفرهاى وضع شده از سوى قانونگذاران در این جهان، صرفا اعتبارى و قراردادى باشد، دیگر شبهه یادشده خود به خود برطرف مىشود و کیفر الهى ناعادلانه و نابرابر با جرم قلمداد نمىشود .
اقوال و دیدگاهها
درباره این موضوع دو دیدگاه کلى وجود دارد:
1 . دیدگاه اثباتى که از تجسم اعمال به شدت جانبدارى کرده و آن را مفاد، بلکه صریح برخى آیات و روایات مىداند .
2 . دیدگاه سلبى که این موضوع را - به دلیل برخى شبههها که خواهد آمد - انکار مىکند و یا حداقل در پذیرش آن از خود تردید جدى ابراز کرده و آیات و روایات مورد استناد دیدگاه مقابل را به گونههایى توجیه و تاویل مىکند .
برخى از طرفداران دیدگاه اثباتى - که به نظر ما و به گواهى صاحب نظران (18) اکثر محققان را تشکیل مىدهند - به تبیین فلسفى و عرفانى موضوع پرداخته و برداشتخود را علاوه بر آیات و روایات، مطابق برهان عقلى و موافق مشاهدات ارباب کشف و شهود قلمداد کردهاند . (19) در این میان، در دهههاى اخیر، کسانى نیز به تبیین مسئله با توجه به دستآوردهاى علوم طبیعى و علم فیزیک پرداخته (20) و برخى هم - در عین پذیرش اصل تجسم اعمال - از تبیین و تحلیل فلسفى یا عرفانى و یا تجربى آن پرهیز کرده و موضوع را مانند بسیارى از مسائل جزئى عالم دیگر، خارج از قلمرو درک عقلى و تجربى دانستهاند .
اکنون ما به اختصار به تبیین فلسفى تجسم اعمال با محور قرار دادن دیدگاه ملاصدرا و هم مسلکان او مىپردازیم و سپس شبههاى عقلى را که به تردید و یا انکار موضوع انجامیده، بررسى خواهیم کرد .
تبیین فلسفى موضوع
از نظر صدرا، (21) افعال و اعمال صادره از انسان، اگرچه عرض بوده و بقا ندارد، تکرار آنها موجب پیدایش صفات و ملکات مىشود و همین صفات و ملکات در جهان دیگر، سبب پیدایش موجودات آن جهانى خواهد بود . چنانکه اخلاق و ملکات، نیک و انسانى باشد، موجودات آن جهانى به صورت حور و قصور و کوثر و شهد و شکر . . . درآید و اگر زشت و نکوهیده و غیرانسانى باشد، به صورت آتش و مار و کژ دم و دد و دام درآید و صاحبش را هر دم بیازارد . بنابراین، هرچه در عالم دیگر به انسان مىرسد از حور و قصور و علمان و فواکه و لحوم و دیگر نعمتهاى بهشتى و نیز از جهنم و عذابهاى گوناگون آن، چیزى جز غایت افعال و صور اعمال و آثار ملکات و نیات و اعتقادات انسان نیست . آرى، جزا به خود اعمال و در طول آن است نه به چیزهایى جدا و بیگانه از اعمال .
در نتیجه، پاداشها و کیفرهاى اخروى، صورتهایى قائم به نفس از نوع قیام فعل به فاعل هستند، این صور که همگى از منشات نفساند، مانند خود نفس از شعور و حیات ذاتى برخوردارند، چه اینکه از شئون، تطورات و اظلال اویند .
صدرالمتالهین در توضیح و تقریب این مطلب که چگونه اعمال و صفات نفسانى، بسان دیگر حقایق عالم وجود در مواطن گوناگون داراى ظهورها و آثار گوناگون هستند، به ظهور آب یا جسم مرطوب در سه موطن خارج، خیال و عقل به سه صورت متفاوت مثال زده، مىنویسد:
چنانکه اگر جسم نمناکى را روى ماده خشک نمپذیر نهند، آن ماده رطوبت مىپذیرد و به شکلهاى گوناگون درمىآید . اگر همین جسم نمناک را روى ماده حس یا خیال، مانند چشم و مغز گذارند، بر فرض پذیرفتن رطوبت، دیگر شکل نمىپذیرد، با اینکه رطوبت در آن اثر گذارده و او هم این اثر را پذیرفته است . قوه عاقله هم از رطوبت اثر مىپذیرد، لکن این اثر غیر از اثر سابق، یعنى به صورت کلى خواهد بود نه به صورت جزئى مانند حس و خیال .
بنابراین، ماهیت رطوبتبا وصف اینکه یک ماهیتبیش نیست، در سه جاى سهگونه اثر گذارد: نخستین بار تاثیر جسمانى و رطوبت و سهولت تشکیل و دوم بار در نیروى حس و خیال، صورت محسوس و متخیل نهاد و سوم بار در نیروى عقل، صورت کلى عقلى پدید آورد . (22)
ملاصدرا با تشبیه مذکور خواسته است اختلاف ظهور و تفاوت بروز یک ماهیت را در عوالم مختلف به ذهن نزدیک سازد . طبق بیان وى همان طور که یک ماهیت مادى در مواطن گوناگون داراى آثار و جلوههاى گوناگونى است، صفات، نیات و ملکات انسان نیز در جاهاى مختلف، داراى آثار و لوازم مختلف هستند . از اینرو، بعدى ندارد که صفات و ملکات انسان که در این جهان به صور معهود بروز مىکند و آثارى خاص از خود به جاى مىگذارد، در عالم برزخ و قیامتبه صورت روح، ریحان، حور، قصور و . . . یا به صورت مار و کژ دم و اغلال و آتش و . . . ظاهر شوند . آرى، نباید تعجب کرد که علم و دانش که کیفیت نفسانى هستند، در عالم و مال یتیم که به ناحق خورده شده، به صورت آتش سوزان (24) و حب دنیا و مظاهر آن به صورت مارها، عقربها و دیگر موجودات آزاربخش تجسم یافته و مشاهده شد .
رابطه متقابل ملکات نفسانى و اعمال ظاهرى انسان
صدرالمتالهین به عالمان سفارش مىکند که در صفات نفسانى و خلق و خوهاى باطنى و کیفیت انشا و خلاقیت آنها نسبتبه آثار ظاهرى و افعال خارجى و چگونگى صدور آثار از آنها در این جهان، تامل کنند تا بر چگونگى منشا بودن صفات و ملکات، نسبتبه آثار مخصوص در جهان آخرت واقف شوند و نحوه تحقق آثار و لوازم را از آنها در جهان دیگر درک کنند . وى در این میان به عنوان نمونه صفت غضب را مثال مىزند و مىگوید:
همانطور که خشم و غضب چون برافروخته شود خون به جوش و رگها به جنبش درمىآید; رخسار سرخ، چهره برافروخته، و بدن گرم مىشود و اخلاط و مواد رطوبتى بدن را مىسوزاند و چه بسا بیمارىها و گرفتارىهایى را در پى داشته و حتى به مرگ شخص منتهى گردد (ما آنکه غضب از صفات نفسانى و در روح موجود است که باطن و ملکوت آدمى است، ولى آثار و لوازم آن، مانند حرکت، خون سرخى صورت، حرارت بدن و . . . از عوارض و ویژگىهاى اجسام مادى است).
وقتى این عوارض و آثار جسمانى از آن صفت نفسانى در این جهان پدید مىآید، دیگر جاى شگفتى و استبعاد نیست که این صفت نفسانى در جهان دیگر به صورت آتش دوزخ ظاهر و مجسم شود . (25)
بنابراین، از نظر عقلى هیچ بعدى ندارد که تمام صفات و آثار اعمال دنیوى، در آن جهان به صورتهاى گوناگون تجسم یابد . از این رو، شیخ بهایى رحمه الله در توضیح روایتى در تجسم اعمال و اعتقادات که در فرازى از آن این جمله آمده است: «و یسلط على روحه تسعة و تسعون تنینا تنهشه لیس فیها تنیین تنفح على ظهر الارض فتبتشیئا» (26) ، مىگوید:
شایسته نیست از اختصاص تعداد آن مارهاى بزرگ به این عدد تعجب شود، زیرا شاید عدد این مارها به اندازه تعداد صفات نکوهیده از قبیل: کبر، ریا، حسد، کینه و سایر خوىها و ملکات پستباشد . چه اینکه خلق و خوىها به شاخهها و انواع فراوانى منشعب مىگردد و عینا در آن نشات به مارهاى بزرگ تبدیل مىگردد . (27)
ملاصدرا نیز خود در تحلیل این فراز از حدیث مىگوید:
این مارها و اژدهاهایى که در حدیثبه آن اشاره شده است، در واقع، هماکنون نیز موجود است، جز اینکه بیرون از ذات و نهاد میت نیست، این مارها پیش از مردن کافر نیز با او بوده، لکن او نمىتوانست قبل از کنار رفتن پرده از برابر دیدگانش، یعنى قبل از مرگ، آن را احساس کند، زیرا حس باطنش به خاطر غلبه شهوات و کثرت شواغل ظاهرى - که او را به خود مشغول و سرگرم مىکرد - تخدیر شده، در نتیجه، نیش و گزش مارها را فقط پس از مرگ - که پرده زندگى مادى و طبیعى کنار مىرود - به مقدار تعداد خلق و خوىهاى نکوهیده و شهوات و دلبستگىهایش نسبتبه متاع دنیا در خود احساس مىکند . (28)
ملاصدرا مىافزاید:
از نظر حکیمان و اهل کشف و شهود، مارهاى بزرگى که رسول خدا صلى الله علیه و آله در حدیثبه آن اشارت فرمود، پندارى غیرواقعى و به هراس افکندنى بدون حقیقت نیست . این حدیث (که از تسلط نود و نه مار بزرگ بر روح میت کافر در عالم دیگر سخن مىگوید) چیزى جز تفصیل و تشریح این سخن حضرت «انما هى اعمالکم ترد علیکم» (29) ، و این آیه مبارکه «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء» (30) نیست، بلکه این حدیث راز این گفتار خداست: «کلا لو تعلمون علم الیقین × لترون الجحیم × ثم لترونها عین الیقین» (31) و سر این سخن حق تعالى: «یستعجلونک بالعذاب وان جهنم لمحیطة بالکافرین» (32) و این آیه مبارکه: «انا اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سرادقها» (33) و همین معناى سخن کسانى است که مىگویند بهشت و جهنم هماکنون خلق شدهاند . (34)
تجسم اعمال در حکمت صدرایى
در همینجا باید یادآور شویم که حشر افراد به اشکال مختلف در آخرت نیز چیزى جز ظهور صورت باطنى آنها - که شکل گرفته از مجموعه عقاید، بیات، صفات، و اعمال دنیوى آنهاست - نیست، زیرا در حکمت متعالیه مبرهن (35) است که افراد در این جهان نوع واحدند و تحتیک حد نوعى که مرکب از جنس قریب و فصل قریب است، قرار دارند، جنس و فصلى که برگرفته از ماده بدنى و صورت نفسانى هستند . این انسان پس از اینکه در نوع و حد هماهنگى دارد، گوهر ذاتش در جهان دیگر تغییر مىیابد، گونهگون و داراى انواع فراوان مىشود که همه این انواع تحت چهار جنس قرار مىگیرند (دقتشود)، چون این جانها و نفوس در آغاز پیدایش و ابتداى فعلیت، صورت کمال براى ماده محسوس جسمانى بوده و در همان زمان نیز ماده روحانىاند که یا با صورت عقلى متحد و دمساز شد و بدین وسیله از مرتبه قوه به مرتبه فعل رسید و یا با صورت پندارى اهریمنى و یا با صورت حیوانى کلبى و یا سبعى در آیه بدو با آن صورت روز حشر و بعثبه پاخیزند و در آن جهان جلوه کنند .
پس سرانجام، انسان یا به صورت فرشته آسا خواهد بود، یا چهره شیطانى و اهریمنى خواهد داشت و یا چارپا و یا درنده آدم خوار . اگر دانش و حکمت و تقوا برجان چیره شود، به صورت فرشته، اگر حیله و نیرنگ، به صورت اهریمن، اگر هوسبازى، به صورت چارپا و اگر خشم و غصب، به صورت درنده زیانکار درمىآید . بنابراین، هر خلق و ملکهاى که بر جان انسان چیره شود، به همان صورت در روز رستاخیز محشور خواهد شد و سرانجام، این جان گویا در آن جهان از لحاظ ملکات متعددى که دارد، انواع زیادى خواهد داشت . گواه این سخن آیات و روایات است، از جمله آیه «یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا» (36) و روایت معروف ذیل آن (37) و نیز این روایت از امام صادق علیه السلام که فرمود: «یحشر الناس على صور اعمالهم . . .» (38) و در روایت دیگر «على صور نیاتهم» (39) و در نقل دیگر «. . . على صورة تحسن عندها القردة والخنازیر» . (40) حال، روایات این که مردم طبق صورتهاى اعمال و نیات خود محشور مىشوند . برخى به صورتى محشور مىشوند که میمونها و بوزینهها در برابر آن بسى زیبا هستند .
ملاى رومى با الهام از آیات و احادیث نیز در تجسم اعمال و حشر افراد به صورت عقاید، اخلاق، اعمال و مباحث مربوط به آن در چند جاى مثنوى، ابیاتى بلند دارد . از جمله گوید:
اى دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزى از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهاى توى
مىدرایند از غضب اعضاى تو (41)
خشریر حرص خس مردار خوار
صورت خوحى بود روز شمار
بیشهاى آمد وجود آدمى
برحذر شو زین وجود از آدمى
در وجود ما هزاران گرگ و خوک
صالح و ناصالح و خوب و خشوک
سیرتى کاندر وجودت غالب است
هم بر آن تصویر حشرت واجب است (42)
گفتنى است صدرالمتالهین حشر بیشتر افراد را به شکلهاى مختلف طبق صفات و ملکات حاکم بر آنها نه تنها مورد تایید اسلام، بلکه مورد تصدیق همه ادیان مىداند . به گمان وى، تناسخى که حکماى پیشین، مانند افلاطون و فلاسفه بزرگ پیش از او، مانند سقراط، فیثاغورث، و انباذقلس بر آن اصرار داشتهاند، چیزى جز همین حقیقت که در شریعت وارد شده، نبوده است . (43)
شبهه امتناع تبدیل عرض به جوهر
شبههاى که در این جا مطرح است این است که اعمال ما از مقوله اعراضاند و اعراض وجود مستقل نداشته، بلکه وابسته و قائم به موضوع هستند و چنین چیزى چگونه ممکن است جوهر شود و تجسم یابد . صاحب کاشف الاسرار مىنویسد:
علما - قدس سرهم - هنوز تحقیق یقینى نفرمودهاند که اعمال که اعراض هستند، چگونه اجسام و جواهر مىشوند . (44)
مرحوم علامه مجلسى رحمه الله پس از نقل عبارت شیخ بهایى در پذیرش تجسم اعمال، به دلیل همین شبهه، آن را رد مىکند و مىفرماید:
القول باستحالة انقلاب الجوهر عرصا و العرض جوهرا فى تلک النشاة مع القول بامکانه فى النشاة الاخرة قریب من السفسطیة اذ النشاة الاخرة لیست الا مثل تلک النشاة و تخلل الموت بینهما لا یصلح ان یصیر منشا لذالک . . . ; (45)
این سخن که تبدیل جوهر به عرض و عرض به جوهر در نشئه دنیا محال و در نشئه دیگر ممکن باشد، به سفسطه نزدیک است، زیرا نشئه آخرت - در این جهت - جز مانند این نشئه و فاصله شدن مرگ و احیاین این دو نشئه نمىتواند منشا امکان این تحول و دگرگونى شود .
این شبهه موجب شده ایشان آیات و روایات دال بر تجسم اعمال را به وجوهى حمل و توجیه کند . نامبرده مىنویسد:
ممکن است آیات و اخبار [دال بر تجسم] را بر این معنا حمل نمود که خداى متعال در ازاى اعمال نیک، صورى نیکو مىآفریند تا حسن آنها را براى مردم بنمایاند و در مقابل اعمال بد، صورى زشتخلق مىکند تا بدى آن اعمال را به طور عیسى آشکار سازد . (46)
آنگاه قول به تجسم اعمال را به صراحتبرخلاف حکم عقل دانسته، مىنویسد:
نیازى نیستبه گفتن چیزى که مخالف حکم عقل است . او جز با تاویل نمودن معاد و قرار دادن آن در جسدهاى متالى و باز گردانیدن آن به امور خیالى رو براه نیست، چنانکه تشبیه دنیا و آخرت به عالم خواب و بیدارى (توسط قائلین به تجسم) و اینکه اعراض در بیدارى، اجسام در خواب هستند، بر این مطلب را شعار دارد و این مستلزم انکار دین و بیرون رفتن از اسلام است . . . . (47)
پاسخ به شبهه
به شبهه امتناع انقلاب عرض به جوهر در تحت تجسم اعمال پاسخهایى داده شده که مهمترین آنها را ذکر مىکنیم:
1 . پاسخ نخست مخدوش دانستن صغراى قضیه است، به این بیان که عمل در این عالم، اگرچه به صورت عرض نمودار مىشود، روح و حقیقت عمل عرض نیست . یک حقیقت غیر عرضى ممکن است در عالمى به صورت عرض و در نشئه دیگر به صورت جوهر ظاهر شود . اشتباه است کسى عمل را صرفا عبارت از حرکات و سکنات عارض بر بدن بدان، زیرا این اعراض تبلور و تجلى حقیقتى است که از مقوله عرض نیست و همان در جهان دیگر به صورت جوهر ظاهر مىشود .
خلاصه آنچه به صورت عرض و وابسته به بدن در این جهان نمودار است، حقیقت و اصل عمل نیست . حقیقت و اصل عمل در همه عوالم محفوظ و باقى است و با اختلاف عوالم و مواطن فقط صورتها تغییر مىیابد، پس مسئله تجسم عمل در جهان دیگر تحول و تبدل عرض به جوهر نیست، بلکه اصل عمل به حال خود پابرجاست و با تغییر صورت تغییر نمىیابد .
پاسخ صدرالمتالهین
2 . پیروان حکمت متعالیه عقیده دارند که اعمال خارجى و حرکات و سکنات عارض بر بدن، اگرچه عرض است و در وجودش مستقل نیست و وابسته به موضوع و قائم به بدن است، لکن هر عملى که از انسان صادر مىشود، اثرى در روح مىگذارد و حالت و کیفیتى در آن پدید مىآورد که در صورت تکرار و تداوم آن حالت و اثر راسخ شده که از آن تعبیر به «ملکه» مىشود و ملکات قائم به نفس، ملکه عین گوهر نفس مىشود و در جهان دیگر به صور گوناگون ظاهر و تجسم مىشوند . بنابراین، عمل جوارج که عرض است، اثرش جوهر است و به تعبیر یکى از پیروان حکمت متعالیه: (48) «از دل اعراض جوهر متکون مىگردد» و در جهان دیگر، همین ملکات و صفات راسخ در نفس، با صور مناسب بر انسان آشکار و مجسم مىشود . حکیم سبزوارى رحمه الله در شرح این بیت مثنوى: گرنبودى بر عرض را نقل و حشر/فعل بودى باطل و اقوال قشر مىنویسد:
باید دانست که این عرضها که حرکات و سکنات و اقوال و نیات باشد، چون تکرار یافت، جوهرى مىشوند از براى نفس و ملکات مىشوند و ملکات، ملکها مىشوند یا شیاطین که انسان ملتذ باشد یا متالم به منادمت و مصاجت آنها . (49)
آقاى حسنزاده آملى در این زمینه مىنویسد:
اعمال، اگرچه به حسب صور نشئه عنصرى آن، اعراض است، لیکن ملکاتى که از اعمال، حاصل و در صقع نفس متقرر و پابرجاست، حقایقى قائم به نفس هستند، از نوع قیام فعلى به فاعل و اگر خواهى این چنین بگو: این ملکات قائم به خود هستند، زیرا از شئون نفس و مراتب آن هستند و همین ملکات، مواد صور برزخى مثالى و مافوق آن و متفرعات این دومى باشند . پس عمل، عرض، قشر و ظاهر است و تجسم، لب و مغز آن است . این مطلب را نیک دریاب . (50)
سخنى با علامه مجلسى
در اظهارات علامه محمدباقر مجلسى (اعلىالله مقامه) نکاتى تعجب آور و قابل ملاحظه و نقد وجود داردند که عبارتند از: الف) ایشان تبدیل عرض به جوهر را - که در این جهان به حکم عقل محال است، در جهان دیگر نیز محال دانسته است، به دلیل اینکه تفاوتى بین این جهان و آن جهان جز فاصله شدن مرگ و زنده شدن دوباره نیست، ولى آیا واقعا تفاوت بین این دو نشئه تنها به تخلل مرگ وزنده شدن مجدد است؟ آیا قوانین و سننى که در جهان آخرت حکمفرماست، همان قوانین و سننى است که در این جهان حاکم است؟
در آیات و روایات و نیز فلسفه، پاسخ به این سؤالها منفى است و ما اگر بخواهیم تنها آیاتى را که بیانگر نظام، قوانین و سنن حاکم بر عالم آخرت است، مطرح کنیم، بحثبه درازا مىکشد لکن ناچاریم به برخى از تفاوتهاى بنیادین میان این دو نشئه اشاره کنیم .
اولا، در این عالم، انسانها به تدریجبه دنیا مىآیند و به تدریج از دنیا مىروند، ولى در عالم آخرت همگى به یکباره سر از خاک برمىدارند و همه با هم برانگیخته مىشوند .
ثانیا، در این عالم، انسان دوران کودکى، نوجوانى، جوانى، میانسالى، و کهنسالى دارد، ولى در عالم دیگر این مراحل و سنن وجود ندارد .
ثالثا، در این جهان، پایان زندگى مرگ است، اما در جهان دیگر، حیات به مرگ منتهى نمىشود . خلاصه، عالم آخرت برخلاف این عالم، محل ثبات، قرار، فعلیت و حیات کامل است . با این وصف، چگونه مىتوان تفاوت میان این دو عالم را فاصله شدن مرگ و احیاى مجدد دانست و حکم جارى در یکى را به دیگرى نیز سرایت داد؟
ب) علامه مجلسى همچنین ادعا فرمودهاند که تجسم اعمال جز با تاویل کردن معاد و مثالى دانستن آن و بازگردانیدن آن به امور وهمى و خیالى! روبه راه نیست و درست ازکار درنمىآید، چرا که معتقدان به تجسم، دنیا را به عالم خواب و آخرت را به عالم بیدارى تشبیه کردهاند! ولى آیا تشبیه دنیا به عالم خواب و تشبیه آخرت به بیدارى مستلزم تاویل و توجیه معاد و خیالى دانستن و پندارى انگاشتن آن است؟ ! مگر در احادیث، دنیا به خواب و آخرت به بیدارى تشبیه نشده است، مگر از امام على علیه السلام نقل نشده است که: «الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا» (51) .
البته ما نمىخواهیم بگوییم که هیچیک از طرفداران تجسم اعمال معتقد به معاد مثالى نیستند معاد قرآنى را تاویل نکردهاند، بلکه مىخواهیم بگوییم که منافاتى بین قول به تجسم اعمال و عقیده به معاد جسمانى که جمهور مسلمانان به آن معتقدند، نیست . هماکنون کتابهاى زیادى درباره معاد و حقایق پس از مرگ وجود دارد که بهوسیله عالمان معتقد به تجسم اعمال نوشته شده و در آنها اثرى از تاویل معاد و مثالى دانستن آن یا وهمى و خیالى انگاشتن آن دیده نمىشود . حتى آن گروه از فیلسوفان و عارفان که احتمالا مرحوم مجلسى رحمه الله به آنان نظر داشته، مانند صدر المتالهین، فیض کاشانى، شیخ بهایى و امثال آنان در منشورات علمى خویش تصریح مىکنند که حقایق اخرورى و صور موجود در آخرت، اشباح مثالى و امور خیالى و وهمى نیستند که در خارج وجود نداشته باشند، بلکه این امور موجودات خارجى و امور عینىاند و وجودى قوىتر و شدیدتر از موجودات این عالم دارند . (52)
این شیخ بهایى است که با وجود طرفدارى از تجسم اعمال و ذکر ادله نقلى و عقلى درباره آن تصریح مىکند . عذاب قبر و ناراحتىها و شکنجههاى آن عالم نه تنها قابل مقایسه با ناراحتىها و عذابهاى انسان در عالم رؤیا، بلکه قابل مقایسه با ناراحتىها و عذابهایى او در حال بیدارى نیز نیست و عذاب برزخى و اخروى به مراتب جانکاهتر و دردناکتر از عذاب دنیوى است . (53)
این حکیم سبزوارى است که به صراحت اعلام داشته که ملکات در عالم دیگر به صور جسمیه و ملکوتیه مصور مىشوند . صورى که واقعا جسم است و همه اشکال و اوصاف جسم و جسمانى را داراست، جز وصف دنیویت که خاصیت این نشئه فانى است . (54)
همینطور حکیمان و محققان دیگر که ضرورتى ندارد نام آنان را ذکر کنیم و دیدگاهشان را در این زمینه بیان نماییم . بهتر است در این جا سخنى را از حکیم فرزانه و عارف وارسته امام خمینى رحمه الله نقل کنیم که پاسخ بزرگان را از بزرگان شنیدن بهتر و نیکوتر است . حضرت ایشان در این زمینه مىنویسد:
در این مقام کلام غریبى از بعضى محدثین جلیل صادر شده است که ذکر نکردن آن اولى است و آن ناشى از آن است که گمان کردند، منافات مىباشد بین قول به تجسم اعمال و قول به معاد جسمانى، با اینکه این مطلب مؤکد آن است . . . در هر صورت صرف کردن امثال این آیات و روایات را از ظاهر خود با آنکه مطابق «برهان قوى» است که در محل خود مقرر استبه مجرد آنکه به عقل نادرست در نمىآید و مطابق با مذهب حکما و فلاسفه است، مستحسن نیست . بهترین امور تسلیم در محضر کبریاى حق و اولیاى معصومین است . (55)
خلاصه و نتیجه
از آنچه تاکنون گفتیم امور ذیل بهدست مىآید:
1 . خاستگاه و ریشه قول به تجسم اعمال، آیات شریفه قرآن کریم و احادیث و روایات است .
2 . این نظریه اشکال عدم تناسب میان اعمال با جزاى اخروى را برطرف مىکند و نشان مىدهد که بین این دو، رابطهاى عینى و تکوینى برقرار است نه اعتبارى و قراردادى .
3 . از نظر عقلى هیچ مانعى ندارد که اعمال انسان [اعمال به معناى عام آن] در عالم دیگر به صورتهاى مختلف تجسم یابد .
4 . از نظر پیروان حکمت متعالیه صور اخروى وجودى عینى و واقعى دارند نه وهمى و پندارى . این صور که بهشت و جهنم افراد را تشکیل مىدهند به انشاى نفس است و از افعال او و قائم به اوست .
5 . عقاید، اخلاق و اعمال، چهره باطنى افراد را در دنیا رقم مىزنند و چهره باطنى تکوین یافته از این امور در «یوم تبلى السرائر» - که هر باطنى ظاهر و هر سریرهاى آشکار خواهد بود - چهره ظاهرى آنان خواهد بود .
پىنوشتها:
1) صدرالدین شیرازى، عرشیه، تصحیح و ترجمه غلامحسین آهنى، انتشارات مولى، تهران، 1361 ش، ص 282 .
2) ملامحمدمهدى نراقى، جامع السعادات، تصحیح و تعلیق سیدمحمدکلانتر، انتشارات اسماعیلیان، قم، ط سوم، ج 1، ص 20 .
3) امام روحالله خمینى، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ش، ص 439 .
4) محمد عاملى بهایى، اربعین، مطبعه صابرى، 1357 ش، ص 202 و 465; فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، انتشارات المکتبة المرتضویه، تهران، ج 5، ص 471 .
5) ر . ک: جدول شماره (1) که نشانى تعدادى از این آیات در آن آمدهاست .
6) ر . ک: جدول شماره (2) که منابع تعدادى از این روایات در آن آمده است .
7) به عنوان نمونه نک: فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 884 .
8 و 9) . ر . ک: طبرى، جامع البیان، ط مصر، 1373 ه . ق، چاپ دوم، ج 30، ص 268; فخر رازى، مفاتیح الغیب، ط مصر، 1357 ه . ق، چاپ دوم، ج 9، ص 200; طبرسى، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1365 ش، ج 2، ص 896 .
10) مانند بوعلى سینا، ر . ک: استاد حسن زاده، دروس اتحاد عاقل با معقول، ص367; ملاهادى سبزوارى، شرح منظومه، مقصد 6 ; اسرار الحکم، ص 323; میرزا محمدتقى آملى، درر الفواید، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج 2، ص 465; امام خمینى در برخى از مکتوباتش از جمله: چهل حدیث و شرح حدیثخود عقل و جهل .
11) ر . ک: محیى الدین عربى، الفتوحات المکیه، ج 1، ص 304 به بعد، ملاى رومى، مثنوى، دفتر دوم، حکایت 37 و دفتر سوم، حکایت 92 و دفتر پنجم، حکایت 15; شیخ بهاءالدین عاملى، اربعین، ذیل حدیث 9، 33، 39; امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل .
12) به عنوان نمونه ر . ک: محمدحسین طباطبائى، المیزان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 1، ص 92 و 426، ج 3، ص 167; سیدمصطفى خمینى، تفسیر القرآن الکریم، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى، تهران، ج 4، ص 68 و . . .
13) ر . ک: ملامحسن فیض کاشانى، علم الیقین، انتشارات بیدار، قم، ج 2، 885- 883 ; محمدحسین کاشف العظاء، الفردوس الاعلى، تعلیقات قاضى، انتشارات فیروزآبادى، قم، 272- 269; میرزا ابوالحسن شعرانى، حاشیه بر اسرار الحکم، ص 373; مرتضى مطهرى، معاد یا حیات جاوید اخروى، انتشارات صدرا، ص 33- 36 .
14) به عنوان نمونه ر . ک: شیخ طبرسى، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرر، تهران، 1365 ش; فخر رازى، تفسیر کبیر، ط مصر، 1357 ق، ج 7، ص 16، و ج 4، ص 2; قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ط مصر، 1387 ق، ج 20، ص 52; مجمدجواد مغینه، الکاشف دارالعلم للملایین، بیروت، ج 2، ص 44 .
15. brtttandtasel
16) مرتضى مطهرى، عدل الهى، انتشارات اسلامى، تهران، 1398 ه . ق، ص 281 .
17) ر . ک: صدرالدین شیرازى، الحکمة المتعالیه، انتشارات مصطفوى قم، 1379 ه . ق، ج 9، ص 293; عرشیه، ص 266; مفاتیح الغیب، انتشارات بیدار، قم، ص 648 .
18) ر . ک: مهدى الهى قمشهاى، حکمت الهى عام و خاص، انتشارات اسلامى، تهران، چاپ سوم، ص 314 .
19) ر . ک: صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 220 و 4، 5; عرشیه، ص 26; امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 282 .
20) محمدامین رضوى، تجسم عمل یا تبدیل نیرو به ماده .
21) ر . ک: صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 294- 2890; عرشیه، ص 162; مفاتیح الغیب، ص 446- 651 .
22) صدرالمتالهین، عرشیه، ص 160 .
23) اشاره به آیه 1- 8 سوره انسان .
24) اشاره به آیه 9 سوره نساء .
25) صدرالمتالهین، عرشیه، ص 162- 161; مبدا و معاد، تصحیح و مقدمه جلال الدین آشتیانى، ص 465 .
26) محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، تصحیح و تعلیق على اکبر غفارى، مکتبة الصدوق، ج 3، ص 241 . ترجمه: «خداوند بر روح او [میت کافر] 99 مادى بزرگ مسلط گرداند که هر دم او را بیازارد که اگر یکى از آنها بر روى زمین بدید دیگر زمین چیزى نمىرویاند .
27) بهاءالدین عاملى، اربعین، ص 256; نیز ر . ک: محمد غزالى، احیاء العلوم، ج 4، ص 500; ملامحسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء، تصحیح و تعلیق على اکبر غفارى، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ج 8، ص 305 .
28) صدرالدین شیرازى، مفاتیح الغیب، ص 91 .
29) فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 884 .
30) آلعمران (3) آیه 30 .
31) تکاثر (102) آیه 5- 7 .
32) عنکبوت (29) آیه 54 .
33) کهف (18) آیه 29 .
34) ر . ک: صدرالمتالهین، مفاتیح الغیب، ص 91- 88 .
35) ر . ک: همو، عرشیه، ص 259; اسفار، ج 9، ص 22; تفسیر القرآن الکریم، انتشارات بیدار، سوره زلزلة، ص 394 و سوره یس، ص 268 .
36) نبا (78) آیه 18 .
37) ر . ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 10- 9، ص 642; جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، دارالفکر، بیروت، 1414 ق، ص 393 .
38) ملاصدرا، عرشیه، ص 242 .
39) ر . ک: ملاصدرا، اسفار، ج 9، ص 227 .
40) همان .
41) ر . ک: جلال الدین محمد بلخى، مثنوى معنوى، دفتر پنجم، حکایت 15 .
42) ر . ک: همان، دفتر دوم، حکایت 37 .
43) ر . ک: صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 6 .
44) ملانظرعلى طالقانى، کاشف الاسرار، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، تهران، 1373، ج 1، 427 .
45) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، دارالکتب السلامیه، تهران، ج 7، ص 229- 230 .
46) ر . ک: محمدباقر مجلسى، مراة العقول، دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 9، ص 95 .
47) همان .
48) حسن حسنزاده آملى، دروس اتحاد عاقل به معقول، ص 389 .
49) حاج ملاهادى سبزوارى، همان .
50) تعلیقه استاد حسنزاده بر اسفار; ر . ک: همان، ص 386 .
51) شرح ابنمیثم بر صد کلمه از کلمات على علیه السلام، با تصحیح و تعلیق محدث ارسوى، چاپ دانشگاه 1349 ش، ص 55 .
52) ر . ک: صدرالمتالهین، همان، ص 175و179; مبدا و معاد، ص 427; مفاتیح الغیب، ص 607 ; ملامحسن فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 889 .
53) شیخ بهایى، همان، ص 258 .
54) حاج ملاهادى سبزوارى، اسرار الحکیم، با مقدمه و تعلیقه میرزا ابوالحسن شعرانى، انتشارات اسلامیه، تهران، 1362 ش، ص 373 .
55) امام خمینى، چهل حدیث، ص 439 .
مقالهاى که از نظرتان مىگذرد به بررسى مسئله «تجسم اعمال» با رویکرد فلسفى آن مىپردازد . تجسم اعمال، مسئلهاى است که در هریک از حوزههاى فلسفه، کلام، اخلاق و عرفان به نوعى مطرح بوده است . بسیارى به اثبات آن پرداخته و سخت از آن طرفدارى کردهاند، برخى نیز آن را دور از حکم عقل شمرده و به انکار آن برخاستهاند . اینک قبل از هر چیز لازم استبه خاستگاه و تعریف موضوع بپردازیم .
تجسم اعمال، خاستگاه و تعریف آن
گفتنى است عنوان یاد شده [تجسم اعمال] به عینه در آیات و احادیث دیده نشده، ولى بىگمان، خاستگاه آن آیات کریمه قرآن و احادیثشریفه صادره از اهل بیت عصمت علیهم السلام است . در قرآن و روایات درباره اعمال انسان، اعم از اعمال ظاهرى و باطنى یا جوارحى و جوانحى و نقش آن در جزاى اخروى، مطالبى آمده که دانشمندان از آن به «تجسم اعمال» ، (1) یا «تجسد اعمال» (2) و یا «تمثل اعمال» (3) و نظایر آن (4) تعبیر کردهاند .
آنچه در قرآن کریم در این زمینه به چشم مىخورد و منشا این بحث در میان محققان شده، اجمالا آیاتى است که مفاد آن از قرار ذیل است:
1 . اعمال انسان همواره ملازم و همدم انسان است و هرگز از او جدایى ندارد .
2 . انسان در عالم دیگر، همه اعمال خوب و بد خود را نزد خود حاضر مىیابد .
3 . آدمى در جهان دیگر، همه اعمال خود را مىبیند و مشاهده مىکند .
4 . در نشئه دیگر، همه اعمال و مکتسبات دنیوى انسان بىکم و کاستبه وى بازگردانیده مىشود .
5 . پاداش و کیفر انسان در سراى دیگر، همان اعمال و مکتسبات اوست .
6 . اعمال بشر در عالم دیگر به صورت بهشت و نعمتیا عذاب و نقمت ظاهر مىشود .
7 . افراد بشر در قیامتبه صورتهاى گوناگون محشور خواهند شد . (5)
در احادیث و روایات نیز از امور یادشده و امور دیگرى مانند تمثل اعمال، صورت یا تصویر عمل، گفت وگوى اعمال با عامل، کمک اعمال به انسان و حشر او به صورتهاى مختلف سخن به میان آمده است . (6)
از مجموع این آیات و روایات بهدست مىآید که:
اعمال خوب، خلق نیک و اعتقادات حق افراد در جهان دیگر با صورتهاى بسیار زیبا و لذتبخش تجسم مىیابد و به صورت کانون لذت، بهجت و آسایش درمىآید و اعمال زشت، خلق بد و اعتقادات و گرایشهاى باطل با صورتهایى بسیار زشت، وحشتزا و آزاربخش مجسم مىشود و به صورت کانون درد و رنج و عذاب در مىآید . بنابراین، پاداشها و کیفرها، نعمتها و نقمتها، بهشت و جهنم، حقیقت و چهره باطنى اعمال، صفات و عقاید انسان است که درجات اخروى به آن صورتها بروز مىکند و همین معناى تجسم اعمال است .
پیشینه موضوع
از آنجا که این نظریه درباره جزاى اخروى است و جزاى اخروى مورد اتفاق همه ادیان الهى است، از اینرو، رد پاى این مسئله را در کلمات پیامبران و حکما و فلاسفه پیش از اسلام (7) نیز مىتوان مشاهده کرد . بدین دلیل دانشمندان اسلامى این موضوع را نه تنها مقتضاى آیات و روایات، بلکه مستفاد از شرایع و ادیان گذشته دانستهاند . (8)
با ظهور اسلام و نزول قرآن از ظاهر عبارات برخى صحابه مانند ابنعباس و ابنمسعود و برخى تابعیان (9) و پس از آن صریح عبارت بسیارى از فیلسوفان، (10) عارفان، (11) مفسران (12) متکلمان (13) و جز آنان با بیانات مختلف عقیده به تجسم اعمال مشاهده مىشود . در عین حال، عدهاى نیز در این موضوع تردید کرده، حتى به انکار آن برخاستهاند (14) که در آینده به آن خواهیم پرداخت .
رابطه تجسم با پاداش و کیفر اخروى
ممکن است پرسیده شود که نظریه تجسم عمل چه مشکلى را حل مىکند و چه نتیجهاى بر آن مترتب است؟ در پاسخ باید گفت که بررسى این مسئله، گذشته از آنکه کاوش در یک مسئلهاى کلامى و تبیین حقیقى علمى و دینى است، از این نظر نیز حایز اهمیت است که به سؤال یا اشکالى که در زمینه کیفر برخى از اعمال، بهویژه «خلود» مطرح است، مىتواند پاسخ قانع کنندهاى دهد . توضیح کوتاه اینکه: گاه این سؤال مطرح است که با توجه به لزوم تناسب و موازنه میان جرم و جریمه و گناه و کیفر، چگونه و چرا افرادى مانند کافران، مشرکان و . . . باید براى همیشه در جهان دیگر در عذاب و دوزخ به سر برند؟ آیا رواست کسى که در مدت معین و محدودى - حداکثر به محدودیت عمر - در حال کفر، شرک، نفاق و نافرمانى خداى سبحان به سر برده، براى ابد در عذاب الهى گرفتار باشد؟ !
اتفاقا این شبهه و ایراد نه تنها در اذهان نوعى افراد عادى وجود دارد، بلکه در اذهان دانشمندان معروفى مانند برتراند راسل (15) نیز مطرح بوده است . راسل مىگفت:
چگونه ممکن استخدایى باشد و ما را در برابر جرمهاى بسیار کوچک مجازات بسیار سنگین بنماید . (16)
نظریه تجسم اعمال مىتواند به سؤال مذکور پاسخ قانع کنندهاى دهد، زیرا براساس این دیدگاه رابطه میان اعمال با جزاى اخروى، رابطهاى تکوینى و عینى است نه صرفا وضعى و قراردادى . به عبارت دیگر، تجسم عمل نوعى عینیت ماهوى و اساسى بین پاداش و کیفر اخروى با اعمال دنیوى را ثابت مىکند . فلاسفه اسلامى از جمله صدرالمتالهین شیرازى رحمه الله از طریق تجسم صفات، ملکات و اعتقادات و نیات راسخ در نفس، مسئله خلود جاودانگى عذاب را معقول دانسته است . (17)
بنابراین، با ثبوت این مطلب که انسان پس از مرگ عذاب و عقابى جدا از حقیقت اعتقادات باطل و خلق و خوهاى نکوهیده و اعمال زشتخود ندارند و همین امور است که در جهان دیگر به صورت عذاب و دوزخ نمودار مىشود و خلاصه کیفرهاى اخروى بازتاب عینى و تجسم واقعى اعمال دنیوى است نه آنکه مانند کیفرهاى وضع شده از سوى قانونگذاران در این جهان، صرفا اعتبارى و قراردادى باشد، دیگر شبهه یادشده خود به خود برطرف مىشود و کیفر الهى ناعادلانه و نابرابر با جرم قلمداد نمىشود .
اقوال و دیدگاهها
درباره این موضوع دو دیدگاه کلى وجود دارد:
1 . دیدگاه اثباتى که از تجسم اعمال به شدت جانبدارى کرده و آن را مفاد، بلکه صریح برخى آیات و روایات مىداند .
2 . دیدگاه سلبى که این موضوع را - به دلیل برخى شبههها که خواهد آمد - انکار مىکند و یا حداقل در پذیرش آن از خود تردید جدى ابراز کرده و آیات و روایات مورد استناد دیدگاه مقابل را به گونههایى توجیه و تاویل مىکند .
برخى از طرفداران دیدگاه اثباتى - که به نظر ما و به گواهى صاحب نظران (18) اکثر محققان را تشکیل مىدهند - به تبیین فلسفى و عرفانى موضوع پرداخته و برداشتخود را علاوه بر آیات و روایات، مطابق برهان عقلى و موافق مشاهدات ارباب کشف و شهود قلمداد کردهاند . (19) در این میان، در دهههاى اخیر، کسانى نیز به تبیین مسئله با توجه به دستآوردهاى علوم طبیعى و علم فیزیک پرداخته (20) و برخى هم - در عین پذیرش اصل تجسم اعمال - از تبیین و تحلیل فلسفى یا عرفانى و یا تجربى آن پرهیز کرده و موضوع را مانند بسیارى از مسائل جزئى عالم دیگر، خارج از قلمرو درک عقلى و تجربى دانستهاند .
اکنون ما به اختصار به تبیین فلسفى تجسم اعمال با محور قرار دادن دیدگاه ملاصدرا و هم مسلکان او مىپردازیم و سپس شبههاى عقلى را که به تردید و یا انکار موضوع انجامیده، بررسى خواهیم کرد .
تبیین فلسفى موضوع
از نظر صدرا، (21) افعال و اعمال صادره از انسان، اگرچه عرض بوده و بقا ندارد، تکرار آنها موجب پیدایش صفات و ملکات مىشود و همین صفات و ملکات در جهان دیگر، سبب پیدایش موجودات آن جهانى خواهد بود . چنانکه اخلاق و ملکات، نیک و انسانى باشد، موجودات آن جهانى به صورت حور و قصور و کوثر و شهد و شکر . . . درآید و اگر زشت و نکوهیده و غیرانسانى باشد، به صورت آتش و مار و کژ دم و دد و دام درآید و صاحبش را هر دم بیازارد . بنابراین، هرچه در عالم دیگر به انسان مىرسد از حور و قصور و علمان و فواکه و لحوم و دیگر نعمتهاى بهشتى و نیز از جهنم و عذابهاى گوناگون آن، چیزى جز غایت افعال و صور اعمال و آثار ملکات و نیات و اعتقادات انسان نیست . آرى، جزا به خود اعمال و در طول آن است نه به چیزهایى جدا و بیگانه از اعمال .
در نتیجه، پاداشها و کیفرهاى اخروى، صورتهایى قائم به نفس از نوع قیام فعل به فاعل هستند، این صور که همگى از منشات نفساند، مانند خود نفس از شعور و حیات ذاتى برخوردارند، چه اینکه از شئون، تطورات و اظلال اویند .
صدرالمتالهین در توضیح و تقریب این مطلب که چگونه اعمال و صفات نفسانى، بسان دیگر حقایق عالم وجود در مواطن گوناگون داراى ظهورها و آثار گوناگون هستند، به ظهور آب یا جسم مرطوب در سه موطن خارج، خیال و عقل به سه صورت متفاوت مثال زده، مىنویسد:
چنانکه اگر جسم نمناکى را روى ماده خشک نمپذیر نهند، آن ماده رطوبت مىپذیرد و به شکلهاى گوناگون درمىآید . اگر همین جسم نمناک را روى ماده حس یا خیال، مانند چشم و مغز گذارند، بر فرض پذیرفتن رطوبت، دیگر شکل نمىپذیرد، با اینکه رطوبت در آن اثر گذارده و او هم این اثر را پذیرفته است . قوه عاقله هم از رطوبت اثر مىپذیرد، لکن این اثر غیر از اثر سابق، یعنى به صورت کلى خواهد بود نه به صورت جزئى مانند حس و خیال .
بنابراین، ماهیت رطوبتبا وصف اینکه یک ماهیتبیش نیست، در سه جاى سهگونه اثر گذارد: نخستین بار تاثیر جسمانى و رطوبت و سهولت تشکیل و دوم بار در نیروى حس و خیال، صورت محسوس و متخیل نهاد و سوم بار در نیروى عقل، صورت کلى عقلى پدید آورد . (22)
ملاصدرا با تشبیه مذکور خواسته است اختلاف ظهور و تفاوت بروز یک ماهیت را در عوالم مختلف به ذهن نزدیک سازد . طبق بیان وى همان طور که یک ماهیت مادى در مواطن گوناگون داراى آثار و جلوههاى گوناگونى است، صفات، نیات و ملکات انسان نیز در جاهاى مختلف، داراى آثار و لوازم مختلف هستند . از اینرو، بعدى ندارد که صفات و ملکات انسان که در این جهان به صور معهود بروز مىکند و آثارى خاص از خود به جاى مىگذارد، در عالم برزخ و قیامتبه صورت روح، ریحان، حور، قصور و . . . یا به صورت مار و کژ دم و اغلال و آتش و . . . ظاهر شوند . آرى، نباید تعجب کرد که علم و دانش که کیفیت نفسانى هستند، در عالم و مال یتیم که به ناحق خورده شده، به صورت آتش سوزان (24) و حب دنیا و مظاهر آن به صورت مارها، عقربها و دیگر موجودات آزاربخش تجسم یافته و مشاهده شد .
رابطه متقابل ملکات نفسانى و اعمال ظاهرى انسان
صدرالمتالهین به عالمان سفارش مىکند که در صفات نفسانى و خلق و خوهاى باطنى و کیفیت انشا و خلاقیت آنها نسبتبه آثار ظاهرى و افعال خارجى و چگونگى صدور آثار از آنها در این جهان، تامل کنند تا بر چگونگى منشا بودن صفات و ملکات، نسبتبه آثار مخصوص در جهان آخرت واقف شوند و نحوه تحقق آثار و لوازم را از آنها در جهان دیگر درک کنند . وى در این میان به عنوان نمونه صفت غضب را مثال مىزند و مىگوید:
همانطور که خشم و غضب چون برافروخته شود خون به جوش و رگها به جنبش درمىآید; رخسار سرخ، چهره برافروخته، و بدن گرم مىشود و اخلاط و مواد رطوبتى بدن را مىسوزاند و چه بسا بیمارىها و گرفتارىهایى را در پى داشته و حتى به مرگ شخص منتهى گردد (ما آنکه غضب از صفات نفسانى و در روح موجود است که باطن و ملکوت آدمى است، ولى آثار و لوازم آن، مانند حرکت، خون سرخى صورت، حرارت بدن و . . . از عوارض و ویژگىهاى اجسام مادى است).
وقتى این عوارض و آثار جسمانى از آن صفت نفسانى در این جهان پدید مىآید، دیگر جاى شگفتى و استبعاد نیست که این صفت نفسانى در جهان دیگر به صورت آتش دوزخ ظاهر و مجسم شود . (25)
بنابراین، از نظر عقلى هیچ بعدى ندارد که تمام صفات و آثار اعمال دنیوى، در آن جهان به صورتهاى گوناگون تجسم یابد . از این رو، شیخ بهایى رحمه الله در توضیح روایتى در تجسم اعمال و اعتقادات که در فرازى از آن این جمله آمده است: «و یسلط على روحه تسعة و تسعون تنینا تنهشه لیس فیها تنیین تنفح على ظهر الارض فتبتشیئا» (26) ، مىگوید:
شایسته نیست از اختصاص تعداد آن مارهاى بزرگ به این عدد تعجب شود، زیرا شاید عدد این مارها به اندازه تعداد صفات نکوهیده از قبیل: کبر، ریا، حسد، کینه و سایر خوىها و ملکات پستباشد . چه اینکه خلق و خوىها به شاخهها و انواع فراوانى منشعب مىگردد و عینا در آن نشات به مارهاى بزرگ تبدیل مىگردد . (27)
ملاصدرا نیز خود در تحلیل این فراز از حدیث مىگوید:
این مارها و اژدهاهایى که در حدیثبه آن اشاره شده است، در واقع، هماکنون نیز موجود است، جز اینکه بیرون از ذات و نهاد میت نیست، این مارها پیش از مردن کافر نیز با او بوده، لکن او نمىتوانست قبل از کنار رفتن پرده از برابر دیدگانش، یعنى قبل از مرگ، آن را احساس کند، زیرا حس باطنش به خاطر غلبه شهوات و کثرت شواغل ظاهرى - که او را به خود مشغول و سرگرم مىکرد - تخدیر شده، در نتیجه، نیش و گزش مارها را فقط پس از مرگ - که پرده زندگى مادى و طبیعى کنار مىرود - به مقدار تعداد خلق و خوىهاى نکوهیده و شهوات و دلبستگىهایش نسبتبه متاع دنیا در خود احساس مىکند . (28)
ملاصدرا مىافزاید:
از نظر حکیمان و اهل کشف و شهود، مارهاى بزرگى که رسول خدا صلى الله علیه و آله در حدیثبه آن اشارت فرمود، پندارى غیرواقعى و به هراس افکندنى بدون حقیقت نیست . این حدیث (که از تسلط نود و نه مار بزرگ بر روح میت کافر در عالم دیگر سخن مىگوید) چیزى جز تفصیل و تشریح این سخن حضرت «انما هى اعمالکم ترد علیکم» (29) ، و این آیه مبارکه «یوم تجد کل نفس ما عملت من خیر محضرا وما عملت من سوء» (30) نیست، بلکه این حدیث راز این گفتار خداست: «کلا لو تعلمون علم الیقین × لترون الجحیم × ثم لترونها عین الیقین» (31) و سر این سخن حق تعالى: «یستعجلونک بالعذاب وان جهنم لمحیطة بالکافرین» (32) و این آیه مبارکه: «انا اعتدنا للظالمین نارا احاط بهم سرادقها» (33) و همین معناى سخن کسانى است که مىگویند بهشت و جهنم هماکنون خلق شدهاند . (34)
تجسم اعمال در حکمت صدرایى
در همینجا باید یادآور شویم که حشر افراد به اشکال مختلف در آخرت نیز چیزى جز ظهور صورت باطنى آنها - که شکل گرفته از مجموعه عقاید، بیات، صفات، و اعمال دنیوى آنهاست - نیست، زیرا در حکمت متعالیه مبرهن (35) است که افراد در این جهان نوع واحدند و تحتیک حد نوعى که مرکب از جنس قریب و فصل قریب است، قرار دارند، جنس و فصلى که برگرفته از ماده بدنى و صورت نفسانى هستند . این انسان پس از اینکه در نوع و حد هماهنگى دارد، گوهر ذاتش در جهان دیگر تغییر مىیابد، گونهگون و داراى انواع فراوان مىشود که همه این انواع تحت چهار جنس قرار مىگیرند (دقتشود)، چون این جانها و نفوس در آغاز پیدایش و ابتداى فعلیت، صورت کمال براى ماده محسوس جسمانى بوده و در همان زمان نیز ماده روحانىاند که یا با صورت عقلى متحد و دمساز شد و بدین وسیله از مرتبه قوه به مرتبه فعل رسید و یا با صورت پندارى اهریمنى و یا با صورت حیوانى کلبى و یا سبعى در آیه بدو با آن صورت روز حشر و بعثبه پاخیزند و در آن جهان جلوه کنند .
پس سرانجام، انسان یا به صورت فرشته آسا خواهد بود، یا چهره شیطانى و اهریمنى خواهد داشت و یا چارپا و یا درنده آدم خوار . اگر دانش و حکمت و تقوا برجان چیره شود، به صورت فرشته، اگر حیله و نیرنگ، به صورت اهریمن، اگر هوسبازى، به صورت چارپا و اگر خشم و غصب، به صورت درنده زیانکار درمىآید . بنابراین، هر خلق و ملکهاى که بر جان انسان چیره شود، به همان صورت در روز رستاخیز محشور خواهد شد و سرانجام، این جان گویا در آن جهان از لحاظ ملکات متعددى که دارد، انواع زیادى خواهد داشت . گواه این سخن آیات و روایات است، از جمله آیه «یوم ینفخ فی الصور فتاتون افواجا» (36) و روایت معروف ذیل آن (37) و نیز این روایت از امام صادق علیه السلام که فرمود: «یحشر الناس على صور اعمالهم . . .» (38) و در روایت دیگر «على صور نیاتهم» (39) و در نقل دیگر «. . . على صورة تحسن عندها القردة والخنازیر» . (40) حال، روایات این که مردم طبق صورتهاى اعمال و نیات خود محشور مىشوند . برخى به صورتى محشور مىشوند که میمونها و بوزینهها در برابر آن بسى زیبا هستند .
ملاى رومى با الهام از آیات و احادیث نیز در تجسم اعمال و حشر افراد به صورت عقاید، اخلاق، اعمال و مباحث مربوط به آن در چند جاى مثنوى، ابیاتى بلند دارد . از جمله گوید:
اى دریده پوستین یوسفان
گرگ برخیزى از این خواب گران
گشته گرگان یک به یک خوهاى توى
مىدرایند از غضب اعضاى تو (41)
خشریر حرص خس مردار خوار
صورت خوحى بود روز شمار
بیشهاى آمد وجود آدمى
برحذر شو زین وجود از آدمى
در وجود ما هزاران گرگ و خوک
صالح و ناصالح و خوب و خشوک
سیرتى کاندر وجودت غالب است
هم بر آن تصویر حشرت واجب است (42)
گفتنى است صدرالمتالهین حشر بیشتر افراد را به شکلهاى مختلف طبق صفات و ملکات حاکم بر آنها نه تنها مورد تایید اسلام، بلکه مورد تصدیق همه ادیان مىداند . به گمان وى، تناسخى که حکماى پیشین، مانند افلاطون و فلاسفه بزرگ پیش از او، مانند سقراط، فیثاغورث، و انباذقلس بر آن اصرار داشتهاند، چیزى جز همین حقیقت که در شریعت وارد شده، نبوده است . (43)
شبهه امتناع تبدیل عرض به جوهر
شبههاى که در این جا مطرح است این است که اعمال ما از مقوله اعراضاند و اعراض وجود مستقل نداشته، بلکه وابسته و قائم به موضوع هستند و چنین چیزى چگونه ممکن است جوهر شود و تجسم یابد . صاحب کاشف الاسرار مىنویسد:
علما - قدس سرهم - هنوز تحقیق یقینى نفرمودهاند که اعمال که اعراض هستند، چگونه اجسام و جواهر مىشوند . (44)
مرحوم علامه مجلسى رحمه الله پس از نقل عبارت شیخ بهایى در پذیرش تجسم اعمال، به دلیل همین شبهه، آن را رد مىکند و مىفرماید:
القول باستحالة انقلاب الجوهر عرصا و العرض جوهرا فى تلک النشاة مع القول بامکانه فى النشاة الاخرة قریب من السفسطیة اذ النشاة الاخرة لیست الا مثل تلک النشاة و تخلل الموت بینهما لا یصلح ان یصیر منشا لذالک . . . ; (45)
این سخن که تبدیل جوهر به عرض و عرض به جوهر در نشئه دنیا محال و در نشئه دیگر ممکن باشد، به سفسطه نزدیک است، زیرا نشئه آخرت - در این جهت - جز مانند این نشئه و فاصله شدن مرگ و احیاین این دو نشئه نمىتواند منشا امکان این تحول و دگرگونى شود .
این شبهه موجب شده ایشان آیات و روایات دال بر تجسم اعمال را به وجوهى حمل و توجیه کند . نامبرده مىنویسد:
ممکن است آیات و اخبار [دال بر تجسم] را بر این معنا حمل نمود که خداى متعال در ازاى اعمال نیک، صورى نیکو مىآفریند تا حسن آنها را براى مردم بنمایاند و در مقابل اعمال بد، صورى زشتخلق مىکند تا بدى آن اعمال را به طور عیسى آشکار سازد . (46)
آنگاه قول به تجسم اعمال را به صراحتبرخلاف حکم عقل دانسته، مىنویسد:
نیازى نیستبه گفتن چیزى که مخالف حکم عقل است . او جز با تاویل نمودن معاد و قرار دادن آن در جسدهاى متالى و باز گردانیدن آن به امور خیالى رو براه نیست، چنانکه تشبیه دنیا و آخرت به عالم خواب و بیدارى (توسط قائلین به تجسم) و اینکه اعراض در بیدارى، اجسام در خواب هستند، بر این مطلب را شعار دارد و این مستلزم انکار دین و بیرون رفتن از اسلام است . . . . (47)
پاسخ به شبهه
به شبهه امتناع انقلاب عرض به جوهر در تحت تجسم اعمال پاسخهایى داده شده که مهمترین آنها را ذکر مىکنیم:
1 . پاسخ نخست مخدوش دانستن صغراى قضیه است، به این بیان که عمل در این عالم، اگرچه به صورت عرض نمودار مىشود، روح و حقیقت عمل عرض نیست . یک حقیقت غیر عرضى ممکن است در عالمى به صورت عرض و در نشئه دیگر به صورت جوهر ظاهر شود . اشتباه است کسى عمل را صرفا عبارت از حرکات و سکنات عارض بر بدن بدان، زیرا این اعراض تبلور و تجلى حقیقتى است که از مقوله عرض نیست و همان در جهان دیگر به صورت جوهر ظاهر مىشود .
خلاصه آنچه به صورت عرض و وابسته به بدن در این جهان نمودار است، حقیقت و اصل عمل نیست . حقیقت و اصل عمل در همه عوالم محفوظ و باقى است و با اختلاف عوالم و مواطن فقط صورتها تغییر مىیابد، پس مسئله تجسم عمل در جهان دیگر تحول و تبدل عرض به جوهر نیست، بلکه اصل عمل به حال خود پابرجاست و با تغییر صورت تغییر نمىیابد .
پاسخ صدرالمتالهین
2 . پیروان حکمت متعالیه عقیده دارند که اعمال خارجى و حرکات و سکنات عارض بر بدن، اگرچه عرض است و در وجودش مستقل نیست و وابسته به موضوع و قائم به بدن است، لکن هر عملى که از انسان صادر مىشود، اثرى در روح مىگذارد و حالت و کیفیتى در آن پدید مىآورد که در صورت تکرار و تداوم آن حالت و اثر راسخ شده که از آن تعبیر به «ملکه» مىشود و ملکات قائم به نفس، ملکه عین گوهر نفس مىشود و در جهان دیگر به صور گوناگون ظاهر و تجسم مىشوند . بنابراین، عمل جوارج که عرض است، اثرش جوهر است و به تعبیر یکى از پیروان حکمت متعالیه: (48) «از دل اعراض جوهر متکون مىگردد» و در جهان دیگر، همین ملکات و صفات راسخ در نفس، با صور مناسب بر انسان آشکار و مجسم مىشود . حکیم سبزوارى رحمه الله در شرح این بیت مثنوى: گرنبودى بر عرض را نقل و حشر/فعل بودى باطل و اقوال قشر مىنویسد:
باید دانست که این عرضها که حرکات و سکنات و اقوال و نیات باشد، چون تکرار یافت، جوهرى مىشوند از براى نفس و ملکات مىشوند و ملکات، ملکها مىشوند یا شیاطین که انسان ملتذ باشد یا متالم به منادمت و مصاجت آنها . (49)
آقاى حسنزاده آملى در این زمینه مىنویسد:
اعمال، اگرچه به حسب صور نشئه عنصرى آن، اعراض است، لیکن ملکاتى که از اعمال، حاصل و در صقع نفس متقرر و پابرجاست، حقایقى قائم به نفس هستند، از نوع قیام فعلى به فاعل و اگر خواهى این چنین بگو: این ملکات قائم به خود هستند، زیرا از شئون نفس و مراتب آن هستند و همین ملکات، مواد صور برزخى مثالى و مافوق آن و متفرعات این دومى باشند . پس عمل، عرض، قشر و ظاهر است و تجسم، لب و مغز آن است . این مطلب را نیک دریاب . (50)
سخنى با علامه مجلسى
در اظهارات علامه محمدباقر مجلسى (اعلىالله مقامه) نکاتى تعجب آور و قابل ملاحظه و نقد وجود داردند که عبارتند از: الف) ایشان تبدیل عرض به جوهر را - که در این جهان به حکم عقل محال است، در جهان دیگر نیز محال دانسته است، به دلیل اینکه تفاوتى بین این جهان و آن جهان جز فاصله شدن مرگ و زنده شدن دوباره نیست، ولى آیا واقعا تفاوت بین این دو نشئه تنها به تخلل مرگ وزنده شدن مجدد است؟ آیا قوانین و سننى که در جهان آخرت حکمفرماست، همان قوانین و سننى است که در این جهان حاکم است؟
در آیات و روایات و نیز فلسفه، پاسخ به این سؤالها منفى است و ما اگر بخواهیم تنها آیاتى را که بیانگر نظام، قوانین و سنن حاکم بر عالم آخرت است، مطرح کنیم، بحثبه درازا مىکشد لکن ناچاریم به برخى از تفاوتهاى بنیادین میان این دو نشئه اشاره کنیم .
اولا، در این عالم، انسانها به تدریجبه دنیا مىآیند و به تدریج از دنیا مىروند، ولى در عالم آخرت همگى به یکباره سر از خاک برمىدارند و همه با هم برانگیخته مىشوند .
ثانیا، در این عالم، انسان دوران کودکى، نوجوانى، جوانى، میانسالى، و کهنسالى دارد، ولى در عالم دیگر این مراحل و سنن وجود ندارد .
ثالثا، در این جهان، پایان زندگى مرگ است، اما در جهان دیگر، حیات به مرگ منتهى نمىشود . خلاصه، عالم آخرت برخلاف این عالم، محل ثبات، قرار، فعلیت و حیات کامل است . با این وصف، چگونه مىتوان تفاوت میان این دو عالم را فاصله شدن مرگ و احیاى مجدد دانست و حکم جارى در یکى را به دیگرى نیز سرایت داد؟
ب) علامه مجلسى همچنین ادعا فرمودهاند که تجسم اعمال جز با تاویل کردن معاد و مثالى دانستن آن و بازگردانیدن آن به امور وهمى و خیالى! روبه راه نیست و درست ازکار درنمىآید، چرا که معتقدان به تجسم، دنیا را به عالم خواب و آخرت را به عالم بیدارى تشبیه کردهاند! ولى آیا تشبیه دنیا به عالم خواب و تشبیه آخرت به بیدارى مستلزم تاویل و توجیه معاد و خیالى دانستن و پندارى انگاشتن آن است؟ ! مگر در احادیث، دنیا به خواب و آخرت به بیدارى تشبیه نشده است، مگر از امام على علیه السلام نقل نشده است که: «الناس نیام و اذا ماتوا انتبهوا» (51) .
البته ما نمىخواهیم بگوییم که هیچیک از طرفداران تجسم اعمال معتقد به معاد مثالى نیستند معاد قرآنى را تاویل نکردهاند، بلکه مىخواهیم بگوییم که منافاتى بین قول به تجسم اعمال و عقیده به معاد جسمانى که جمهور مسلمانان به آن معتقدند، نیست . هماکنون کتابهاى زیادى درباره معاد و حقایق پس از مرگ وجود دارد که بهوسیله عالمان معتقد به تجسم اعمال نوشته شده و در آنها اثرى از تاویل معاد و مثالى دانستن آن یا وهمى و خیالى انگاشتن آن دیده نمىشود . حتى آن گروه از فیلسوفان و عارفان که احتمالا مرحوم مجلسى رحمه الله به آنان نظر داشته، مانند صدر المتالهین، فیض کاشانى، شیخ بهایى و امثال آنان در منشورات علمى خویش تصریح مىکنند که حقایق اخرورى و صور موجود در آخرت، اشباح مثالى و امور خیالى و وهمى نیستند که در خارج وجود نداشته باشند، بلکه این امور موجودات خارجى و امور عینىاند و وجودى قوىتر و شدیدتر از موجودات این عالم دارند . (52)
این شیخ بهایى است که با وجود طرفدارى از تجسم اعمال و ذکر ادله نقلى و عقلى درباره آن تصریح مىکند . عذاب قبر و ناراحتىها و شکنجههاى آن عالم نه تنها قابل مقایسه با ناراحتىها و عذابهاى انسان در عالم رؤیا، بلکه قابل مقایسه با ناراحتىها و عذابهایى او در حال بیدارى نیز نیست و عذاب برزخى و اخروى به مراتب جانکاهتر و دردناکتر از عذاب دنیوى است . (53)
این حکیم سبزوارى است که به صراحت اعلام داشته که ملکات در عالم دیگر به صور جسمیه و ملکوتیه مصور مىشوند . صورى که واقعا جسم است و همه اشکال و اوصاف جسم و جسمانى را داراست، جز وصف دنیویت که خاصیت این نشئه فانى است . (54)
همینطور حکیمان و محققان دیگر که ضرورتى ندارد نام آنان را ذکر کنیم و دیدگاهشان را در این زمینه بیان نماییم . بهتر است در این جا سخنى را از حکیم فرزانه و عارف وارسته امام خمینى رحمه الله نقل کنیم که پاسخ بزرگان را از بزرگان شنیدن بهتر و نیکوتر است . حضرت ایشان در این زمینه مىنویسد:
در این مقام کلام غریبى از بعضى محدثین جلیل صادر شده است که ذکر نکردن آن اولى است و آن ناشى از آن است که گمان کردند، منافات مىباشد بین قول به تجسم اعمال و قول به معاد جسمانى، با اینکه این مطلب مؤکد آن است . . . در هر صورت صرف کردن امثال این آیات و روایات را از ظاهر خود با آنکه مطابق «برهان قوى» است که در محل خود مقرر استبه مجرد آنکه به عقل نادرست در نمىآید و مطابق با مذهب حکما و فلاسفه است، مستحسن نیست . بهترین امور تسلیم در محضر کبریاى حق و اولیاى معصومین است . (55)
خلاصه و نتیجه
از آنچه تاکنون گفتیم امور ذیل بهدست مىآید:
1 . خاستگاه و ریشه قول به تجسم اعمال، آیات شریفه قرآن کریم و احادیث و روایات است .
2 . این نظریه اشکال عدم تناسب میان اعمال با جزاى اخروى را برطرف مىکند و نشان مىدهد که بین این دو، رابطهاى عینى و تکوینى برقرار است نه اعتبارى و قراردادى .
3 . از نظر عقلى هیچ مانعى ندارد که اعمال انسان [اعمال به معناى عام آن] در عالم دیگر به صورتهاى مختلف تجسم یابد .
4 . از نظر پیروان حکمت متعالیه صور اخروى وجودى عینى و واقعى دارند نه وهمى و پندارى . این صور که بهشت و جهنم افراد را تشکیل مىدهند به انشاى نفس است و از افعال او و قائم به اوست .
5 . عقاید، اخلاق و اعمال، چهره باطنى افراد را در دنیا رقم مىزنند و چهره باطنى تکوین یافته از این امور در «یوم تبلى السرائر» - که هر باطنى ظاهر و هر سریرهاى آشکار خواهد بود - چهره ظاهرى آنان خواهد بود .
پىنوشتها:
1) صدرالدین شیرازى، عرشیه، تصحیح و ترجمه غلامحسین آهنى، انتشارات مولى، تهران، 1361 ش، ص 282 .
2) ملامحمدمهدى نراقى، جامع السعادات، تصحیح و تعلیق سیدمحمدکلانتر، انتشارات اسماعیلیان، قم، ط سوم، ج 1، ص 20 .
3) امام روحالله خمینى، چهل حدیث، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام، قم، 1373 ش، ص 439 .
4) محمد عاملى بهایى، اربعین، مطبعه صابرى، 1357 ش، ص 202 و 465; فخرالدین طریحى، مجمع البحرین، تحقیق سیداحمد حسینى، انتشارات المکتبة المرتضویه، تهران، ج 5، ص 471 .
5) ر . ک: جدول شماره (1) که نشانى تعدادى از این آیات در آن آمدهاست .
6) ر . ک: جدول شماره (2) که منابع تعدادى از این روایات در آن آمده است .
7) به عنوان نمونه نک: فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 884 .
8 و 9) . ر . ک: طبرى، جامع البیان، ط مصر، 1373 ه . ق، چاپ دوم، ج 30، ص 268; فخر رازى، مفاتیح الغیب، ط مصر، 1357 ه . ق، چاپ دوم، ج 9، ص 200; طبرسى، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرو، تهران، 1365 ش، ج 2، ص 896 .
10) مانند بوعلى سینا، ر . ک: استاد حسن زاده، دروس اتحاد عاقل با معقول، ص367; ملاهادى سبزوارى، شرح منظومه، مقصد 6 ; اسرار الحکم، ص 323; میرزا محمدتقى آملى، درر الفواید، انتشارات اسماعیلیان، قم، ج 2، ص 465; امام خمینى در برخى از مکتوباتش از جمله: چهل حدیث و شرح حدیثخود عقل و جهل .
11) ر . ک: محیى الدین عربى، الفتوحات المکیه، ج 1، ص 304 به بعد، ملاى رومى، مثنوى، دفتر دوم، حکایت 37 و دفتر سوم، حکایت 92 و دفتر پنجم، حکایت 15; شیخ بهاءالدین عاملى، اربعین، ذیل حدیث 9، 33، 39; امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل .
12) به عنوان نمونه ر . ک: محمدحسین طباطبائى، المیزان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 1، ص 92 و 426، ج 3، ص 167; سیدمصطفى خمینى، تفسیر القرآن الکریم، وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامى، تهران، ج 4، ص 68 و . . .
13) ر . ک: ملامحسن فیض کاشانى، علم الیقین، انتشارات بیدار، قم، ج 2، 885- 883 ; محمدحسین کاشف العظاء، الفردوس الاعلى، تعلیقات قاضى، انتشارات فیروزآبادى، قم، 272- 269; میرزا ابوالحسن شعرانى، حاشیه بر اسرار الحکم، ص 373; مرتضى مطهرى، معاد یا حیات جاوید اخروى، انتشارات صدرا، ص 33- 36 .
14) به عنوان نمونه ر . ک: شیخ طبرسى، مجمع البیان، انتشارات ناصرخسرر، تهران، 1365 ش; فخر رازى، تفسیر کبیر، ط مصر، 1357 ق، ج 7، ص 16، و ج 4، ص 2; قرطبى، الجامع لاحکام القرآن، ط مصر، 1387 ق، ج 20، ص 52; مجمدجواد مغینه، الکاشف دارالعلم للملایین، بیروت، ج 2، ص 44 .
15. brtttandtasel
16) مرتضى مطهرى، عدل الهى، انتشارات اسلامى، تهران، 1398 ه . ق، ص 281 .
17) ر . ک: صدرالدین شیرازى، الحکمة المتعالیه، انتشارات مصطفوى قم، 1379 ه . ق، ج 9، ص 293; عرشیه، ص 266; مفاتیح الغیب، انتشارات بیدار، قم، ص 648 .
18) ر . ک: مهدى الهى قمشهاى، حکمت الهى عام و خاص، انتشارات اسلامى، تهران، چاپ سوم، ص 314 .
19) ر . ک: صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 220 و 4، 5; عرشیه، ص 26; امام خمینى، شرح حدیث جنود عقل و جهل، موسسه تنظیم و نشر آثار امام، ص 282 .
20) محمدامین رضوى، تجسم عمل یا تبدیل نیرو به ماده .
21) ر . ک: صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 294- 2890; عرشیه، ص 162; مفاتیح الغیب، ص 446- 651 .
22) صدرالمتالهین، عرشیه، ص 160 .
23) اشاره به آیه 1- 8 سوره انسان .
24) اشاره به آیه 9 سوره نساء .
25) صدرالمتالهین، عرشیه، ص 162- 161; مبدا و معاد، تصحیح و مقدمه جلال الدین آشتیانى، ص 465 .
26) محمد بن یعقوب کلینى، فروع کافى، تصحیح و تعلیق على اکبر غفارى، مکتبة الصدوق، ج 3، ص 241 . ترجمه: «خداوند بر روح او [میت کافر] 99 مادى بزرگ مسلط گرداند که هر دم او را بیازارد که اگر یکى از آنها بر روى زمین بدید دیگر زمین چیزى نمىرویاند .
27) بهاءالدین عاملى، اربعین، ص 256; نیز ر . ک: محمد غزالى، احیاء العلوم، ج 4، ص 500; ملامحسن فیض کاشانى، المحجة البیضاء، تصحیح و تعلیق على اکبر غفارى، انتشارات جامعه مدرسین، قم، ج 8، ص 305 .
28) صدرالدین شیرازى، مفاتیح الغیب، ص 91 .
29) فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 884 .
30) آلعمران (3) آیه 30 .
31) تکاثر (102) آیه 5- 7 .
32) عنکبوت (29) آیه 54 .
33) کهف (18) آیه 29 .
34) ر . ک: صدرالمتالهین، مفاتیح الغیب، ص 91- 88 .
35) ر . ک: همو، عرشیه، ص 259; اسفار، ج 9، ص 22; تفسیر القرآن الکریم، انتشارات بیدار، سوره زلزلة، ص 394 و سوره یس، ص 268 .
36) نبا (78) آیه 18 .
37) ر . ک: طبرسى، مجمع البیان، ج 10- 9، ص 642; جلال الدین سیوطى، الدر المنثور، دارالفکر، بیروت، 1414 ق، ص 393 .
38) ملاصدرا، عرشیه، ص 242 .
39) ر . ک: ملاصدرا، اسفار، ج 9، ص 227 .
40) همان .
41) ر . ک: جلال الدین محمد بلخى، مثنوى معنوى، دفتر پنجم، حکایت 15 .
42) ر . ک: همان، دفتر دوم، حکایت 37 .
43) ر . ک: صدرالمتالهین، اسفار، ج 9، ص 6 .
44) ملانظرعلى طالقانى، کاشف الاسرار، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا، تهران، 1373، ج 1، 427 .
45) محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، دارالکتب السلامیه، تهران، ج 7، ص 229- 230 .
46) ر . ک: محمدباقر مجلسى، مراة العقول، دارالکتب الاسلامیه، 1363 ش، ج 9، ص 95 .
47) همان .
48) حسن حسنزاده آملى، دروس اتحاد عاقل به معقول، ص 389 .
49) حاج ملاهادى سبزوارى، همان .
50) تعلیقه استاد حسنزاده بر اسفار; ر . ک: همان، ص 386 .
51) شرح ابنمیثم بر صد کلمه از کلمات على علیه السلام، با تصحیح و تعلیق محدث ارسوى، چاپ دانشگاه 1349 ش، ص 55 .
52) ر . ک: صدرالمتالهین، همان، ص 175و179; مبدا و معاد، ص 427; مفاتیح الغیب، ص 607 ; ملامحسن فیض کاشانى، علم الیقین، ج 2، ص 889 .
53) شیخ بهایى، همان، ص 258 .
54) حاج ملاهادى سبزوارى، اسرار الحکیم، با مقدمه و تعلیقه میرزا ابوالحسن شعرانى، انتشارات اسلامیه، تهران، 1362 ش، ص 373 .
55) امام خمینى، چهل حدیث، ص 439 .