آرشیو

آرشیو شماره ها:
۸۶

چکیده

متن

مقدمه
محمدبن ابراهیم بن یحیى شیرازى (متوفى 1050 ه.ق) معروف به صدر المتالهین از فلاسفه بزرگ و نویسندگان کم نظیر در جهان اسلام مى‏باشد که در اکثر موضوعات مختلف علوم اسلامى به تالیف و تصنیف پرداخته است در واقع در شمار نویسندگان کثیر التالیف است و آثار او افزون بر هفتاد عنوان کتاب مى‏باشد.با اینکه بیشترین تبح و شهرت علمى وى در فلسفه و حکمت‏بوده اما به علوم قرآن و تفسیر، توجه خاصى از خود نشان داده و آثار و تالیف نسبتا زیادى را در این زمینه از خود بجاى گذاشته است. مرحوم آقا بزرگ تهرانى در کتاب خود موسوم به «الذریعه‏» بیش از پانزده اثر از وى که در خصوص تفسیر آیات و سور قرآن نگارش یافته را نام برده است . (1)
گرچه مجموعه تفسیر وى مشتمل بر تمامى آیات و سور قرآن نیست و تنها بعضى از سور و آیات را شامل مى‏شود، لکن در میان تفاسیر قرآن کریم از جایگاه ممتاز و اهمیتى خاص برخوردار است.بى‏تردید نگارش مفاتیح الغیب بعنوان مقدمه این تفسیر بر اهمیت و ارزش آن افزوده است . (2) هدف مؤلف از انى مقدمة تفسیر خود - همانگونه که از نام آن بر مى‏آید - دست‏یازى و آشنا شدن به کلیدهاى ابواب غیب است تا پرداه از چهره آیات برگیرد و اسرار آن را هویدا سازد.ملاصدرا این تفسیر را با توجه به سبک اشراق و مرام عرفا - و به عقیده بعضى از محققان معاصر، (3) بخشى از آن را در شهر قم - نگاشته است.مجموعه تفاسیر ملاصدرا، براى نخستین بار طى سالهاى 1276 الى 1322 ه.ش به زیور طبع آراسته (4) و مجددا در سال 1364 ه.ش توسط محمد خواجوى تصحیح و به چاپ رسیده است.
سبک و شیوة تفسیرى ملاصدرا در تفسیر قرآن
1- دیدگاه ملاصدرا درباره جنبه‏هاى ادبى تفسیر:
گرچه ملاصدرا را باید از مفسرانى دانست که در تفسیر خود از شیوه معمول مفسران پیروى نموده و به تبعیت از آنان‏در آغاز تفسیر به بیان معانى واژه‏ها و مفردات قرآن و نیز به ذکر انواع قراءات و موارد اختلاف میان قراء و نقل آراء آنان پرداخته است; اما به نکات ادبى و اعراب آیات و جنبه‏هاى بلاغى قرآن از خود توجه زیادى نشان نمى‏دهد، چرا که بحث در زمینه تفسیر لغوى و ظاهر الفاظ و جنبه‏هاى ادبى و بلاغى آن را چندان سودمند و وافى به مقصود نمى‏داند.او معتقد است قرآن بمنظور پرداختن افراد به وجوه اعراب و جنبه‏هاى ادبى آن نازل نشده است.پرداختن به این امور، ثمره‏اى جز تحصیل معارف جزئى در پى نخواهد داشت.وى غرض اصلى از نزول قرآن را درک معانى و اسرار آن مى‏داند.همو در ذیل آیه 5 از سوره مبارکه جمعه گفته است: هر کس قرآن را حفظ نماید، اما اسرار و معانى آن را درک نکرده به مقتضاى آن عمل نکند.به سان مرکب است که بر پشت‏خود کتاب حمل مى‏کند ولى از مطالب آن بى‏خبر و ناآگاه است . (5)
ملاصدرا گوید: کسى که صرفا به معانى واژه‏ها و تفسیر ظاهر الفاظ قرآن و نکات اعرابى و فنون ادبى آن و علم و فصاحت‏بیان و بدیع آگاهى داشته باشد و در نزد خویش چنین بپندارد که داناى به تفسیر قرآن است و هدف نزول قرآن را بدست آوردن این گونه معارف جزئیه بداند بى‏تردید مصداق تمثیلى است که خداوند - تعالى - در آیه‏5 سوره مبارکه جمعه بیان داشته است . (6)
صدر المتالهین، براى دانشهایى که از آن به علوم ظاهرى تعبیر مى‏کند، ارزش چندانى قائل نیست.در این باره مى‏گوید: «هر کس میخواهد بداند که چرا «ربا» در «بسمله‏» کشیده شده و یا آنکه سین در مد داده‏اند؟ و به چه علت «الف‏» از نظر کتابت در «بسمله‏» حذف شده اما در شریفه «باسم ربک‏» باقى مانده است؟ بر اوست که به اهل خط و قرائت رجوع کند نیز آن کس که مى‏خواهد بداند جایگاه «بسمله‏» در آیات چگونه است؟ آیا «بسمله‏» جزئى از آیه محسوب مى‏شود و یا آنکه آیه‏اى مستقل دانسته مى‏شود باید به اصحاب نقل و راویان حدیث مراجعه کند . (7)
نیز همو گفته است: «آن کس که مى‏خواهد بداند که «رباء» در «بسمله‏» به چه تعلق دارد؟ و عامل محذوف در آن چیست؟ و یا چرا عامل محذوف متاخر آمده است (بسم الله اقرا و اتلو) و به چه علت‏خداى - تعالى - در آیه شریفه «اقرا باسم ربک‏» عامل را مقدم ذکر کرده است؟ و منظور از تعلق اسم الله به اقرا چه مى‏باشد؟ و...بر اوست که به تفاسیر مشهور، بویژه به تفسیر کشاف مراجعه کند . (8)
ملاصدرا نه تنها گرایش به جنبه‏هاى ادبى و بلاغى را در امر تفسیر قرآن سودمند بر نمى‏شمرد بلکه آن را از موانع و حجابهاى فهم و ادراک قرآن مى‏داند.او در مفاتیح الغیب ضمن بیان انواع موانع درک قرآن گفته است: «.(..مانع) سوم آنکه (مفسر) غرق در علم عربى و ریزه‏کارى‏هاى الفاظ بوده و عمر خود را در بررسى آن بسر بیاورد; زیرا هدف اصلى از فرو فرستادن قرآن جز خواندن خلق به جوار الهى، به سبب به کمال رسانیدن گوهرهاى وجودى آنان و تابناک نمودن دلهاى آنان به نور معرفت ربوبى و آیات او نیست; نه آنکه تمامى زندگى و عمر خود را در کیفیت کلام و نیکو ادا نمودن الفاظ و علم بلاغت و صنعت‏بدیع بسر آورد.زیرا آن علوم از توابعى است که بدانها احتجاج و گفتگو با منکران مى‏نمایند.و اما بینایى در معناى آیات قرآنى، آن نیست که زمخشرى و پیروان او بدان رسیده و در تمامى اوقات خود، نهایت کوشش خویش را در آن بکار گرفته و در نتیجه از معانى اصلى و حقیقت کلام الهى دور افتادند . (9)
بر غم آنکه ملاصدرا تفسیر ظاهرى را ارزشمند و مفید نمیداند و پرداختن به جنبه‏هاى ادبى و بلاغى قرآن را کم فایده خوانده است و نیز در تفسیر وى بندرت دیده میشود که در هنگام تفسیر به اشعار عرب به ویژه اشعار شعراى عرب جاهلى احتجاج کند و بر مفسران نامدارى چون زمخشرى (متوفى 538 ه.ق) و فخر رازى (متوفى 606 ه.ق) خرده مى‏گیرد اما در عین حال تا حدود زیادى از سبک این مفسران متاثر گردیده و مباحث لغوى و ادبى تفسیر خود را از این دو مفسر وام گرفته و از تفاسیر آنها بهره فراوان برده است.
2- دیدگاه ملاصدرا دربارة مباحث فقهى و آیات الاحکام:
ملاصدرا معتقد است کسب و فراگیرى بسیارى از مسائل فرعیه مفید نبوده و اشتغال به آن بهره‏اى جز تضییع عمر آدمى را در بر ندارد، او مى‏گوید عمر آدمى ارزشمندتر از آن است که در راه چنین امورى مصروف گردد و در بعضى موارد فقهاء را بخاطر این موضوع مورد ملامت و نکوهش خویش قرار داده است . (10) وى در این مورد چنین گفته است:
«...و عجب است که بیشترین منتسبین به علم که چگونه قناعت نموده‏اند به مرتبه عوام و نساء و صبیان و به بحث از حقیقت نفوس خود مشغول نمى‏شوند و از آنکه مآل آن به کجا خواهد کشید.تفحص نمى‏کنند; با آنکه برایشان فرض است و در طول عمر مشغول مى‏شوند به بسیارى از مسائل فرعیه و خلافات فقهیه که عمرها مى‏گذرد و کس به آن محتاج نمى‏شود مثل احکام فروعات نادره از میراث و طاق احکام شقوق و احتمالات بعیده در مزارعه و مساقات که حتى یک از آنها در عمرهاى طویل واقع نمى‏شود; با آنکه در هر زمانى اشخاصى هستند که به آن قیام نمایند و توجه به این مسائل بر کسى فرض عین نیست‏بلکه مانند سایر فرضهاى کفایى است.» (11)
وى در ذیل کتاب مبدا و معاد خود به این شعر عرفى شیرازى استشهاد کرده که بیانگر نوع نگرش و نظر او درباره میزان اهمیت این رشته علم مى‏باشد:
فقیهان دفترى را مى‏پرستند
حرم جویان درى را مى‏پرستند
برافکن پرده تا معلوم گردد
که یاران دیگرى را مى‏پرستند (12) همو در جاى دیگر گفته است: «...اگر از اهل این فنى; تفکر نما و الا، چشمت را از خواندن این کتاب و تدبر و تفکر در مشکلات علم قرآن بپوشان و بپرداز به خواندن قصه‏ها و خبرها و روایات و همچنین تاریخ و نسب‏شناسى نیاکان و دنبال قواعد عربى و لغت رفتن و حفظ روایت‏بدون آگاهى و فهم درایت و بپردازد به آنچه که در نزد تو مانند نتیجه براى همه است‏یعنى سخن گفتن از مسائل فرعى فقه که محل خلاف و گفتگو است و از نوادر فرعهاى طلاق و بنده آزاد کردن و سلم و اجاره و رهن و تقسیم مال ارث که احتیاج به کسرهاى بسیار دقیق دارد تا مخرج صحیح بدست آید و غیر اینها از این چیزهاى مهم که در بعضى اوقات براى بعضى افراد احتیاج مى‏افتد و خداوند براى این کار مانند کارهاى دیگر که در مرتبه و منزلت از این پست‏تر است; اشخاص و گروهى را گماشته است که این را خیلى بزرگ و مهم دانسته‏اند و در آن پافشارى مى‏نمایند و از داشتن آن خیلى خوشحال و خرم‏اند. «کل حزب بما الدیهم فرحون . (13)
بى‏تردید ملاصدرا در خصوص کم ارزش دانستن جنبه‏هاى ادبى و بلاغى قرآن و همچنین اظهار بى‏علاقگى وى نسبت‏به علم فقه، راه اغراق و مبالغه را پیموده و بى‏شک این گونه آراء وى تحت تاثیر افکار غزالى (متوفى‏505 ه.ق) بوجود آمده است.غزالى در کتاب «احیاء العلوم‏» و «جواهرالقرآن‏» به تقسیم‏بندى علوم پرداخته و بعضى از علوم پوسته و قشر و برخى دیگر را علم لباب و مغز نامیده است.غزالى در جواهر القرآن علوم ادبى شامل صرف، نهر، لغت، علوم بلاغت و تاریخ و فقه را در شمار علوم پوسته و قشر یاد کرده و این گونه دانشها را علوم آلى و ابزارى دانسته است و علم معرفت نفس در مبدا و معادشناسى را علم لباب و مغز خوانده و آن را برترین و اشرف همه دانشها بر شمرده است . (14)
ملاصدرا نیز در این باره از او متاثر شده و از آثار او بهره گرفته و نوشته‏هاى او را عینا در آثار خود، نقل نموده است . (15)
3- گرایش ملاصدرا به سبک تفسیرى عرفاء و اهل اشراق
ملاصدرا، از مفسرانى است که در تفسیر قرآن به جنبه‏هاى معنوى و عرفانى آن، از خود گرایش نشان مى‏دهد.او معتقد است که اکثر مفسرانى که نظر به جنبه‏هاى ظاهرى و لسانى قرآن داشته‏اند، از توجه به معانى و بطون آیات غافل مانده‏اند، او مى‏گوید مانع اصلى این مفسران از فهم معانى و حقایق قرآن، فریفته شدن ایشان به ظاهر آیات بوده است . (16) نیز همانگونه که پیش از این گذشته از روش تفسیرى و تاویل آیات مفسران تاویل گرا - نظیر معتزله که از شیوه‏هاى بلاغى از قبیل بهره‏گیرى از تمثیل، استعاره و مجاز در تفسیر آیات استفاده کرده‏اند - انتقاد مى‏کند; (17)
او بر این باور است که مفسر در تفسیر آیات نباید جز به نقل صریح و یا مکاشفه قلبى - که رد و تکذیب آن ممکن نباشد - اعتماد ورزد، چرا که عدم توجه به این موضوع موجب فرو افتادن وى در هلاکت و نابودى مى‏گردد . (18)
صدر المتالهین مهمترین آفاتى که موجب حرمان و بى‏بهرگى مفسر از فهم اسرار آیات مى‏گردد را شیوع جهل، دنیاخواهى و مقام پرستى و شهرت‏طلبى و تقرب جستن به پادشاهان و حاکمان خوانده است.او معتقد است، تزکیه درونى، طهارت نفس و دورى گزیدن از عادات و رسوم مردمان از مهمترین عوامل دستیازى به اسرار قرآن است . (19)
او درباره کشف و پرده‏بردارى از حقایق قرآن گوید: تحقیق معانى و اسرار قرآن بوسیله دانش مکاشفه - که دریایى بس بزرگ است - شناخته مى‏شود و تفسیر ظاهرى نمى‏تواند ما را از آن بى‏نیاز کند، بلکه اگر آدمى همه عمر خود را در راه کشف این اسرار و تحصیل مقدمات و لوا حق آن مصروف دارد، کفایت این مهم را نمى‏نماید، بلکه قبل از آنکه بتواند همه لوا حق این علم را بدست آورد، چراغ عمرش به خاموشى مى‏گراید.او مى‏گوید: نباید پنداشته شود که ما تنها به تفسیر و تحقیق معانى بعضى از واژه‏ها و عبارات قرآن نیازمندیم، بلکه هر واژه‏اى از قرآن داراى اسرار و معنایى ژرف است که تنها راسخان در علم بقدر صفا و پاکى دل و به فراخور دانش خویش مى‏توانند از رخسار این معانى پرده بر گیرند و هر یک از آنان را در فهم این معانى، مراتبى است . (20)
ملاصدرا اظهار مى‏دارد: در قرآن دانشهاى گوناگونى وجود دارد; همانگونه که در آن حقایق قدسى ربانى - که غذاى اندیشه‏هاى والاست - نهفته است، همانگونه نیز در آن، واکنشهاى جزئى نظیر: احکام سیاسى و فقهى، داستان و اخبار و حکایات اقوام گذشته یافت مى‏گردد و عموم مسلمانان - که در مرتبه متوسط از نجات قرار دارند - از آن علوم جزئى بهره‏مند مى‏شوند و در جهان آخرت از گونه‏اى حیات برخوردارند - از آن علوم جزئى بهره‏مند مى‏شوند و در جهان آخرت از گونه‏اى حیات برخوردارند که نسبت‏به حیات ره یافتگان مقرب - که از زندگى و حیات عقلى برخوردارند - در درجه پایین‏ترى قرار گرفته‏اند . (21)
او مى‏گوید در قرآن غذاهاى روحانى و جسمانى وجود دارد که بقاى زندگى عقلانى و نفسانى را در جهان آخرت موجب مى‏گردد . (22) وى در این باره نظمى به پارسى سروده است:
هست قرآن چون طعامى کز سما
گشته نازل از براى اغتدا
اغتذاى آدم از لوح و قلم
اغتذا یابد دواب از راه فم
«فى السماء رزقکم‏» گفته خدا
رزق انسان گشته نازل از سما
روزى انسان رسد از آسمان
روزى حیوان بود از آش و نان
تو ز قرآن بنگرى افسانه‏ها
قشر و که بینى نه مغز و دانه‏ها
هست‏بهر آدمى دهن و لبوب
تبن و قشر از بهر حیوان نى حبوب
تو ز قرآن مى‏نجویى غیر حرف
جان دهى بهتر لغت‏یا نحو و صرف
اندر سعیى همیشه با شتاب
که نباشد فرق از تو تا دواب
ملاصدرا پس از آنکه علوم مختلف را به موائد و اغذیه تشبیه مى‏نماید مى‏گوید هر کس که با توجه به اندیشه و فراخور عقل و دانش خود از این معانى و موائد قرآنى بهره مى‏گیرد.
چون غذا با مغتذى باشد شبه
گاو و خر را خوش نیاید جز که که (23)
با آنکه ملاصدرا براى قرآن، مراتب و بطونى قائل است اما بر این باور است که هیچ کس جز ذات بارى تعالى نمیتواند به نهایت و ژرفاى اسرار و معانى قرآن، دست‏یازد و اگر همه دریاها مرکب شوند و همه درختان در روى زمین به قلم تبدیل گردند نمى‏توانند اسرار کلمات خداوند را شمارش کنند . (24) «لو کان البحر مدادا کلمات ربى لنفد البحر قبل ان تنفذ کلمات ربى ولو جئنا بمثله مددا» . (25)
(اگر دریا براى نوشتن کلمات پروردگار من مرکب شود، قبل از آنکه کلمات پروردگارم تمام شود، دریا به آخر برسد اگر چه همانند آن به مدد آوریم.
4- روش ملاصدرا در تفسیر آیات موهم تشبیه:
ملاصدرا، با توجه به اختلاف آراء مفسران درباره آیات موهم تشبیه، آنها را به چهار گروه تقسیم نموده و در این باره چنین گفته است:
«بدانکه مردمانرا در بخش متشابهات قرآن و حدیث مانند شریفه «یدالله فوق ایدیهم‏»: (26) (روى دستهایشان دست‏خداست) . و «استوى على العرش‏»: (27 () بر عرش تکیه زد) و «جاء ربک‏» (28) (پروردگارت آمد) و همچنین «وجه‏» (صورت)، «ضحک‏» (خنده). «استحیا» (شرم) و «غصب‏» (خشم) و «مجى و ایتان‏» (آمدن) و «فى ظلل من الغمام‏» (در سایه با نهایى از ابر) و آنچه که بر این اسلوب است و مو هم تشبیه مى‏باشد، روشها و مذاهب بى‏شمارى است.
الف - شیوه لغوى‏ها و اکثر فقها و اهل حدیث و حنبلیان و کرامیان که معتقدند: «مدلول و معناى ظاهرى الفاظ و معناى اولیه آن باید محفوظ بماند بى آنکه مراعات تقدیس و تنزیه را در مورد ذات و صفات خداوند - تعالى - را مدنظر قرار دهند.
ب - طریقة عقل گرایان و نکته سنجان که الفاظ را به گونه‏اى تاویل مى‏نمایند که با قواعد نظرى و مقدمات علمى ایشان سازگار باشد و خداوند را از صفات مخلوقین و ممکنات تقدیس و تنزیه مى‏نمایند.
ج - شیوه اهل اعتزال که جمع میان دو روش فوق نموده، در برخى امور قائل به تشبیه و در بعضى دیگر معتقد به تنزیه گردیده‏اند. آنان در باب مبدا و صفات بارى تعالى قائل به تنزیه شده و در باب مسائل مربوط به معاد و رستاخیز به تشبیه گرویده‏اند.
د - طریقه راسخان در علم و ابقان است که بى‏آنکه معناى ظاهرى الفاظ و مدلول واقعى آن تغییر نماید و یا آنکه تاویلى صورت پذیرد به تحقیق معانى الفاظ و پیراستن معانى الفاظ از امور زائد مى‏پردازند . (29)
ملاصدرا ضمن انتقاد از سه روش نخست، شیوه راسخان در علم را صحیح‏ترین و مطمئن‏ترین روش تفسیر در باب آیات موهم تشبیه دانسته است.او در این باره چنین گفته است: «آن چیزى که براى علماى راسخین و عرفاى محققین از رازهاى قرآنى و اسرار آن کشف مى‏گردد مخالف ظاهر تفسیر نمى‏باشد.بلکه مکمل و متمم آن بوده و رد شدن از پوست و رسیدن به مغز و گذشتن از ظاهر و رسیدن به باطن و درون آن است این چیزى است که ما درباره فهم معانى قرآن مى‏گوییم نه آنچه که با ظاهر قرآن مخالفت داشته باشد.همچنانکه پویندگان راههاى افراط و گزافه گویان بر آن راه یافته‏اند.مانند آنکه استواء بر عرش را تنها تصویر عظمت و خیال نمودن کبریاى حق تاویل کرده و کرسى را تنها علم و یا قدرت، و معیت و آمدن و نزدیکى و دیگر چیزها را مجرد خیالى که از حصول و دریافت‏خالى است تاویل نموده‏اند . (30)
ملاصدرا از شیوه ظاهر گرایان به علت جمود آنان بر ظواهر الفاظ انتقاد مى‏نماید و مى‏گوید این گروه به جهت جمودى که به ظواهر الفاظ دارند به حقیقت معانى قرآن راه پیدا نمى‏نمایند.نیز، تاویلات معتزله که در تفسیر آیات از صناعات ادبى و علوم بلاغى بهره گرفته‏اند بویژه آنکه در تاویل آیات متشابهه از تخییل و تمثیل استفاده زیادى نموده‏اند را نادرست مى‏شمرد.
او مى‏گوید حمل الفاظ و ظواهر آیات قرآن و نصوصى که در کتاب و سنت آمده، بمجرد تخییل و تمثیل بى‏آنکه قائل به حقیقت دینى و اصل ایمانى باشیم امرى نادرست و غیر جایز است; بلکه این کار بمنزله گشودن باب سفسطه و تعلیل و مسدود نمودن باب هدایت جویى در آیات قرآن است، چرا که جایز دانستن این گونه تخییلات و تمثیلات بدون توجه به حقایق دینى منتهى به سد باب اعتقاد درباره معاد جسمانى و عذاب قبر، صراط، حساب، میزان، بهشت، دوزخ، حور، غلمان و سایر مواعید که در شرع از آنها یاد شده مى‏گردد.زیرا با فرض مذکور براى هر کس جایز است که هر یک از این امور را حمل بر تخییل نموده و حقیقتى عینى براى آنها قائل نشود . (31)
ملاصدرا با آنکه شیوه تفسیر ظاهرى را نمى‏پسندد، ولى آن را بهتر و نزدیک‏تر به تفسیر گروه چهارم - که آنرا شیوه تاویل گران واقعى و راسخان در علم نامیده است - مى‏داند او در این باره مى‏گوید کسانى که به ظاهر الفاظ جمود دارند و از مدلول ظاهرى آیات فراتر نمى‏روند از گروه سوم یعنى معتزله که از صناعات ادبى و از کنایات و استعارات در
تفسیر آیات استمداد میجویند، به حقیقت نزدیک‏تر مى‏باشند . (32) چرا که این گروه حداقل نسبت‏به حفظ قالب معانى و صورت حقایق آیات - که مراد خداوند تعالى است - کوشیده‏اند.از گفتار ملاصدرا، بروشنى معلوم مى‏گردد که او نسبت‏به روش تفسیرى معتزله - که در بحث توحید و عدل با شیعه امامیه همداستان مى‏باشند - از خود واکنش و حساسیت منفى نشان مى‏دهد.بطورى که تفسیر اهل ظاهر - که دانشمندان و مفسران شیعى آن را مردود دانسته‏اند - را بر تفسیر آنان ترجیح مى‏دهد و با تفسیر اشاعره با تساهل و تسامح رفتار میکند.در این باره باید اذعان نمود اندیشه‏هاى غزالى بر ملاصدرا آنگونه قوى و مؤثر بوده که موجب گرایش و نزدیکى وى به افکار او شده است، بطورى که عبارات و کلمات وى را همانگونه که در کتاب «احیاءالعلوم‏» آمده و در آن، از اشاعره تمجید شده، بى کم و کاست در تفسیر خود آورده است . (33)
5- نظر ملاصدرا دربارة حروف مقطعه در قرآن
ملاصدرا در تفسیر خود بطور مبسوط درباره حروف مقطعه سخن گفته و به بیان آراء و نظریات دانشمندان درباره این حروف پرداخته است.او معتقد است که حروف مقطعه فاقد معنا و بدون مدلول نیست و در این باره به این حدیث مشهور که از حضرت على (ع) نقل شده استناد مى‏جوید: «لکل کتاب صفوة و صفوة هذا الکتاب حروف التهجى‏» نیز بر این باور است که این نظریه که گفته شده; فهم و درک مدلول و معناى این حروف ممکن نیست، مقرون به صحت نمى‏باشد . (34)
وى مى‏گوید صحیح‏ترین سخنى که تاکنون درباره حروف تهجى ابراز شده، نظریه ابن سینا مى‏باشد که در رساله خود موسوم به «النیروزیه‏» ، آن را بیان داشته است . (35)
ملاصدرا، نظریه ابن سینا را با اندکى تصرف در تفسیر و کتاب اسرار الآیات آورده است.برابر این نظریه حروف جمل (ابجد) در مقابل مراتب موجودات قرار دارند. «ا» اشاره به مبدا اول است.چون آن اول نخست‏ها و ابتداى فردیت و اعداد است.و «با» اشاره به عالم عقل است و به همین جهت گفته شده که موجود است و «با» بسم الله ظاهر شدند.چون آن از حروفى است که بعد از «ا» الف و در ازاى ذات خداوندى وضع شده و آن اشاره به عقل کلى است . (36)
نیز «جیم‏» دلالت‏بر نفس کلى میکند و «دال‏» دلالت‏بر عالم طبیعت مى‏نماید.طبق این نظریه این چهار حروف اشاره‏اى به موجودات چهارگانه که در وجود و ایجاد پشت‏سر هم قرار گرفته مى‏باشد.همچنین «ها» بر ذات بارى تعالى، «واو» بر عقل، «زا» بر نفس، «حا» بر طبیعت و «طا» بر هیولى و عالم ماده دلالت دارد . (37) او پس از آنکه به تطبیق حروف ابجد با مراتب وجود مى‏پردازد دربارة حروف مقطعه و مدلول آن چنین میگوید:
مدلول «الم‏» عبارتست از: سوگند به ذات اول تعالى و صاحب امر و خلق و مدلول «المر» سوگند به اول تعالى صاحب امر و خلق، آنکه هم اول است و هم آخر، آنکه هم مبدا است و هم غایت اشیاء.و مراد از «المص‏» سوگند به اول تعالى صاحب امر و خلق و موجود کننده تمام عالمیان.و معناى «ص‏» سوگند به عنایت کلى است و «ق‏» سوگند به ابداع که تمام موجودات را فرا گرفته است و «کهیعص‏» سوگند به نسبتى که براى «ک‏» است‏یعنى نسبت عالم خلق به مبدا اول. «یس‏» سوگند به اول فیض و ابداع که همان آفرینش و تکوین است. «حم‏» سوگند به عالم طبیعى که در مجموعه خلق است.و «حمعسق‏» سوگند به مدلول و سایط آفرینش در وجود عالم طبیعى است. «طس‏» سوگند به عالم هیولى که در عالم خلق و تکوین قرار گرفته است و «ن‏» قسم به عالم تکوین و عالم امر است . (38)
ملاصدرا پس از بیان این نظریه، آن را بهترین و محکم‏ترین نظریه‏اى مى‏داند که درباره حروف مقطعه بیان شده است . (39)
6- تاثیر پذیرى ملاصدرا از مفسران پیش از خود:
ملاصدرا در آثار خود، مخصوصا در تفسیر تحت تاثیر افرادى مانند ابو حامد غزالى (متوفى 505 ه.ق) و نظام نیشابورى (متوفى 728 ه.ق) و شمار دیگرى از مفسران واقع شده و از آراء و نظریات تفسیر آنان در تفسیر خود یاد کرده است.
با آنکه ملاصدرا در تفسیر خود از مفسرانى چون زمخشرى و فخر رازى به خوبى یاد نمى‏نماید و در بعضى موارد آراء آنان را به شدت مورد انتقاد قرار مى‏دهد.اما با این وصف از تفاسیر آنان بهره‏هاى زیادى برده و بعضا بخشهاى زیادى از تفاسیر آنان را در تفسیر خود عینا نقل نموده است.
اما آنچه بیش از هر چیز، نظر هر محققى را به خود معطوف مى‏دارد این است که ملاصدرا که در شمار متفکران نامدار امامیه قرار دارد، چگونه تحت تاثیر آراء و افکار غزالى قرار گرفته است‏با آنکه مى‏دانیم غزالى از نظر فکرى و کلامى در زمره بزرگان و متکلمان اشاعره محسوب مى‏گردد و در آثار خود از شیعه امامیه به خوبى یاد نمى‏نماید و همواره میان فرقه امامیه و اشاعره محسوى مى‏گردد میان فرقه امامیه و اشاعره اختلاف ریشه‏اى و عمیقى وجود داشته است.اگر نگوئیم که ملاصدرا مروج آراء غزالى بوده، حداقل باید اعتراف نمود که صدرالمتالهین بخش مهمى از آثار خود را تحت تاثیر و با بهره‏گیرى از تالیفات او به وجود آورده است. مقایسه میان آثار او و غزالى این مدعا را اثبات میکند.در جاى جاى تفسیر او مى‏توان عبارات و سخنان غزالى را مشاهده کرد. صدرالمتالهین با آنکه سعى مى‏کند از خود نسبت‏به اشاعره گرایشى نشان ندهد و بعضا متعرض آراء آنان مى‏شود اما به شدت از غزالى دفاع مى‏کند.او در کتاب مبدا و معاد خود گفته است:
«غزالى در بیشتر عقاید دینیه و اصول ایمانیه متابعت‏حکما نموده و بسیارى از عقاید خود را از ایشان فرا گرفته است.به سبب آنکه مذهب ایشان را در احوال مبدا و معاد اوثق مذاهب و اتقن آراء و اصفى از شبهه و شکوک و کلمات ایشان را ابعد از تخالف و تناقض از کلمات دیگران دانسته است.و تکفیر و انکار و رد و استکارى که در کتبش واقع است، یا مبنى است‏بر مصلحت دینیه از حفظ عقاید مسلمین از ضلال، به اعتبار آنکه فهم آنها را نمى‏کنند و از آنچه به گوش ایشان مى‏رسد از کلام متفلسفین ناقصین، مى‏لغزند و چنان مى‏پندارند که به حکمت از شریعت‏بى‏نیاز مى‏توان شد.و یا به جهت تقیه و خوف از علماى ظاهر بین از اهل زمان خودش بوده است.و مشهور است که یکى از اهل زمان، حکم به کفر او نموده و رساله‏اى در تکفیر و تضلیل او نوشت.و یا آنکه در اوایل حال و پیش از کمال در معرفت، حکما را تکفیر نموده است‏به گمان آنکه ایشان، قدرت و علم بارى تعالى را به جزئیات نفى مى‏کنند و معاد جسمانى را منکرند و بعد از امعان در کلام ایشان و تفطن آنکه ایشان به این امر قائلند و بر وجه دقیقى که جمهور فهم آن نکرده‏اند; به جهت قصورى که در مدارک و عقول جمهور است، از آن رجوع نموده، تائب شده است و مذهب و رایش، مطابق با مذهب و راى ایشان شده است . (40)
7- آثار تفسیرى ملاصدرا:
آثار متنوع و گوناگونى که از ملاصدرا بجا مانده، گویانى این واقعیت است که او بیشتر عمر خود را در راه تحقیق و تالیف مصروف داشته است.مرحوم شیخ آقا بزرگ تهرانى، در «الذریعه‏» افزون بر هفتاد عنوان از تالیفات وى را نام برده است.بى‏شک ملاصدرا با اختصاص دادن بیش از پانزده تالیف و اثر خود، به موضوع تفسیر سور و آیات قرآن، توجه و عنایت‏خاص خویش را نسبت‏به قرآن و علوم قرآنى ابراز مى‏دارد.ما در اینجا بمناسبت از مهمترین آثار او در این زمینه باختصار یاد مى‏کنیم.
- اسرار الآیات . (41)
- متشابه القرآن . (42)
- تفسیر آیة . (43)
- تفسیر آیة النور . (44)
- تفسیر سورة الاعلى . (45)
- تفسیر سورة الم سجده . (46)
- تفسر سورة البقره: که مؤلف تنها موفق شده تا تفسیر آیه 62 از آن سوره را بنگارد . (47)
- تفسیر سورة الجمعه . (48)
- تفسیر سورة الحدید . (49)
- تفسیر سورة الزلزال . (50)
- تفسیر سورة الضحى . (51)
- تفسیر سورة الطارق . (52)
- تفسیر سورة الفاتحه . (53)
- تفسیر سورة الواقعه . (54)
- تفسیر سورة یس . (55)
- مفاتیح الغیب . (56)
- حاشیه بر تفسیر بیضارى . (57)
پى‏نوشت‏ها:
1) تهرانى، آقا بزرگ، الذریعه الى تصانیف الشیعه، بیروت، دارالاضواء (بى‏تا): ج‏20 ص‏76.
2) ملاصدرا، محمدبن ابراهیم، مفاتیح الغیب، ترجمه محمد خواجوى، چ دوم، تهران، انتشارات مولى 1363 هش.1404 هق. صص‏84 و1048.
3) آشتیانى، سید جلال الدین: شرح حال و آراء فلسفى ملاصدرا، تهران، تهضت زنان مسلمان، خرداد 1360.هش.ص‏211.
4) تهرانى، آقا بزرگ، همان ج‏20 ص‏76.
5) ملاصدرا محمدبن ابراهیما تفسیر القرآن الکریما تصحیح محمد خواجوى چ دوما قما انتشارات بیدار 1411 هق.ج‏7 ص‏184.
6) همان ج‏7، ص‏185.
7) همان ج‏1، ص‏29 و30.
8) همان.
9) همو: مفاتیح الغیب ص‏221.
10) امین، محسن: اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1403 هق.1983 م.ج‏9 ص‏329.
11) ملاصدرا، مبدا و معاد، ترجمه احمدبن محمد حسینى اردکانى، تصحیح عبدالله نورانى تهران، هش ص‏499.
12) همان ص‏427.
13) همو: اسرارالآیات، ترجمه محمد خواجوى چ اول، تهران، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهن‏363 هش.ص 278.
14) غزالى، ابوحامد، جواهرالقرآن، ج دوم، بیروت، دار آزال، 1407
15) ملاصدرا، التفسیر ج‏4 صص‏169 و170.
16) همو، التفسیر ج‏6 ص‏10.
17) همان ج‏4، ص‏163.
18) همان ج‏4، ص‏162.
19) همان ج‏4، ص‏163.
20) همان ج‏4، ص‏164.
21) همان ج‏6، ص‏9.
22) همان.
23) همان.
24) همان ج‏4، ص‏162.
25) سوره الکهف، ص‏109.
26) سوره الفتح: 10.
27) سوره الاعراف: 54.
28) سوره الفجر: 22.
29) ملاصدرا: التفسیرج‏4 ص‏150 و: مفاتیح الغیب صص‏237- 239.
30) همو، مفتیح الغیب ص‏250.
31) همو، التفیر ج‏4، صص‏158 و 159.
32) همان ج‏4، ص‏161.
33) بنگرید به: غزالى، احیاء علوم الدین، چ سوم، بیروت، دارالفکر، 1411 هق.1991 م ج‏1 ص‏124.
34) ملاصدرا، التفسیر ج‏1 ص‏205.
35) همان‏1 ص‏219.
36) همو، اسرارالآیات ص‏13، التفسیر ج‏1 ص‏219.
37) همو، اسرارالآیات ص‏114.و: التفسیر ج‏1 ص‏119.
38) همان التفسیر ج‏1 ص‏119 و120.
39) همان ج‏1 ص‏120.
40) ملاصدرا، مبدا و معاد ص‏470.
41) آشتیانى ص‏211.و: ریحانة‏الادب ج‏3 ص‏319.
42) آشتیانى ص‏222، تهرانى، آقا بزرگ، الذریعه ج‏19 ص‏69.
43) تهرانى ج‏4 ص‏329.و: ریحانه ج‏3 ص‏419.
44) تهرانى ج‏4 ص‏334.
45) همان ج‏4 ص‏336.و: ریحانه: همان.
46) تهرانى: ج‏336.
47) تهرانى ج‏4 ص‏337.
48) همان.
49) همان.
50) همان ج‏4 ص‏338.
51) همان.
52) همان.
53) همان ج‏4 ص‏344.
54) همان ج‏4 ص‏343.
55) همان ج‏4 ص‏344.
56) ریحانة ج‏4 ص‏419.
57) همان.

تبلیغات