آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۱

چکیده

متن

عوامل زوال دولت
دولت پدیده اى است همانند سایر پدیده ها که در معرض زوال و فروپاشى قرار مى گیرد و تابع علل و اسباب و شرایط خاصى است; به طورى که اگر شرایط وجودى آن فراهم باشد, محقق مى گردد و با بقاى علل و شرایط, دولت نیز باقى مى ماند و در صورت فقدان آنها, دولت نیز از بین مى رود. برخى از نویسندگان که اندیشه فارابى را اوتوپیایى و غیرقابل دسترس تلقى کرده اند, با این مفروض که دولت آرمانى در سرحد ثبات و کمال است و هرگز دچار تغییر و تحول نمى گردد, بحث زوال دولت را در اندیشه او روا ندانسته و بدان نپرداخته اند.
اما حق آن است که دولت ایدهآل فارابى در خارج محقق شده و در قالب حکومت اسلامى پیامبر اکرم(ص) پیاده گردیده است; اگر چه با وفات حضرت, حکومت او در قالب همان مدل ادامه نیافت. این نوع حکومت در اندیشه فارابى به عنوان برترین (مدل حکومت فاضله) که نقش الگویى دارد, مطرح است. فارابى در خصوص نوع حکومت زمان غیبت امامان معصوم علیهم السلام , معتقد است که تحقق مدل برتر امکان پذیر نیست; چون چنین حاکمى یافت نمى شود و به همین دلیل, پنج گونه رهبرى و حکومت را طراحى کرده است; به طورى که در نهایت, از شرایط رئیس اول تنزل کرده و به رهبرى فقیهان رضایت داده است. او در آثار مختلف, به این حقیقت تصریح دارد که در مدل برتر, (رئیس اول), انسان کاملى مى باشد که داراى استعداد فائقه بوده و با عقل فعال در ارتباط مى باشد و از ناحیه خداوند وحى را دریافت مى کند و از این طریق, شریعت و قوانین اداره زندگى فردى و اجتماعى را وضع مى کند. شاید تصور برخى از نویسندگان, این باشد که وصف (فاضله) به معناى (آرمانى) و غیر واقعى است; در حالى که فارابى بر اساس آموزه هاى قرآنى, فضیلت را در مقابل (رذیلت) و (جهالت) و (ضلالت) و (فسق) قرار داده است و هر کدام از این اصطلاحات را عنوانى براى یک مدینه واقعى جعل کرده است. طرح مدینه غیرفاضله (مبدله) که در حقیقت, شکل زوال یافته حکومت فاضله است, بیان گر این حقیقت است که اولا, فاضله, وصف واقعى است و ثانیا, حتى حکومت فاضله رئیس اول هم در معرض دگرگونى است; هر چند رئیس اول آن با وحى در ارتباط باشد; زیرا زوال دولت از نظر فارابى, تنها از ناحیه حاکم جامعه نیست; بلکه استحاله ارزش هاى فاضله و از بین رفتن افعال فضیلت,محور و تعاون همگانى در نیل به سعادت و همچنین عوامل طبیعى و خارجى همانند سلطه بیگانگان, همه در فروپاشى دولت موثر هستند; همان طورى که (معلم الکل) امام على (ع),اولین (رئیس مماثل) در دولت فاضله فارابى فرمود: (الدوله کما تقبل تدبر;(2) دولت همان طورى که به وجود مىآید, از بین مى رود).
فارابى, یکى از وظایف علم مدنى را شناسایى و پیش گیرى از عوامل زوال دولت ها مى داند و مى گوید:
علم مدنى, عوامل و شرایطى را که غالبا سبب تغییر و استحاله ریاست هاى فاضله و ارزش هاى مدینه فاضله و ارزش ها و ملکات غیرفاضله مى شود, شناسایى مى کند و به ریشه یابى چگونگى دگرگون شدن آنها به غیرفاضله مى پردازد.(3)
اینک به اختصار, به برخى از عوامل درونى زوال و زمینه هاى داخلى تحول سیاسى دولت اشاره مى شود:
1ـ ناکارآمدى دولت;
2ـ استحاله ارزش ها;
3ـ بحران رهبرى;
4ـ فساد در دین.
 
1ـ ناکارآمدى دولت
فارابى در همه جا, دولت خویش را به ارگانیسم موجود زنده تشبیه مى کند و معتقد است مدینه فاضله داراى اجزا و مراتبى است که هر کدام, کار ویژه اى دارند که هم به صورت واحد و هم در مجموع, تمام اجزا براى حفظ و بقاى کلیت نظام سیاسى فعال هستند. در بین اجزاى نظام, سلسله مراتبى برقرار است. همان طورى که در بدن آدمى برخى از اجزا به دلایل کارکرد و نقش اساسى خود, بر سایر اجزا و اعضا برترى دارند, نظیر (قلب) که نقش موتور حرکت بدن را بر عهده دارد و برخى نقش پایین ترى دارند, در مدینه نیز برخى از اجزا بر برخى دیگر ریاست دارند,(4) با این تفاوت که در ارگانیسم موجود زنده, اعضا و کارویژه هاى آنها به صورت طبیعى است; ولى در مدینه, اعمال و رفتار اعضاى آن به صورت ارادى است. شباهت مهمى که ارگانیسم مدینه با بدن موجود زنده دارد, آن است که بین اعضاى آنها, ارتباط و انسجام درونى وجود دارد و در نهایت, کارویژه ها به یک غایت واحد مى رسند و آن, بقا و دوام کلیت نظام بدن یا مدینه است.(5)
معلم ثانى علاوه بر این, نظام مدینه را به نظام هستى نیز تشبیه مى کند و نقش حکومت و مدبر مدینه فاضله را همانند نقش مدبر هستى در تدبیر عالم مى داند: (مدبر تلک المدینه شبیه بالسبب الاول الذىبه وجود سائر الموجودات).(6)
همان طورى که سبب اول, نقش ایجاد و خلق و تدبیر و رعایت مصلحت و حفظ مراتب عالم را بر عهده دارد, رئیس اول فارابى نیز همین نقش را در صحنه اجتماع مدنى عهده دار است. او بعد از ایجاد و سامان دادن مدینه, موظف است تدبیر جامعه را نیز بر عهده گیرد. وى باید جامعه را با حقوق, وظایف و ارزش هاى فاضله آشنا ساخته و مصالح عمومى را در نظر بگیرد و براى نیل به سعادت, زمینه (تعاون) و مشارکت عمومى را در سرنوشت سیاسى فراهم آورده و بر مقتضاى عدالت مشى نماید. چنانچه حکومت و رهبرى نتواند به وظایف و کارویژه هاى خود عمل کند, پیشنهاد فارابى آن است که باید آن را اصلاح نمود. در کتاب التحلیل آمده است:
همان طورى که اگر عضوى از اعضاى بدن فاسد شود, باید در علاج آن مبادرت کرد تا فسادش به سایر اجزا سرایت نکند; همچنین در اجزاى مدینه نیز اگر عضوى فاسد شد, باید آن را اصلاح نمود تا فسادش دامن گیر سایر اجزا نشود.(7)
فارابى صلاح و فساد ریاست و حکومت را فراگیر مى داند و معتقد است اگر حکومت, کارویژه هاى خود را از دست بدهد, نظام جامعه مختل مى شود. یکى از وظایف هر حکومتى, اجراى عدالت اجتماعى است و باید بتواند حقوق و خیرات مشترک را در جامعه به صورت عادلانه توزیع و برقرار کرده و از آن پاسدارى نماید. در فصول منتزعه مى گوید:
العدل إولا یکون فى قسمه الخیرات المشترکه التى لاهل المدینه على جمیعهم ثم من بعد ذلک فى حفظ ما قسم علیهم ... فنقصه عن ذلک و زیادته علیه جور;(8) عدالت اولا, در تقسیم و توزیع خیرات مشترک و عمومى در بین همه اهل مدینه است و ثانیا, حفظ آن حقوق و خیرات براى آنهاست; (زیرا هر عضوى از اهل مدینه داراى حقوقى است که کم گذاشتن و یا زیاد کردن آن, ظلم و جور است; زیرا تقلیل آن, ستم به اوست و زیاد کردن آن, ستم بر اهل مدینه است).
از نظر فارابى هر گاه در دولت فاضله, ظلم و ستم اعمال شود, در حقیقت نظام فاضله دچار دگرگونى و استحاله شده است.
او معتقد است زمانى که حکومت فاضله, آرا و افعال فاضله را رها کند و به دنبال اهداف ذیل باشد, دچار زوال شده و به حکومت غیرفاضله تبدیل مى گردد:(9)
1ـ حکومت صرفا به دنبال تإمین ضروریات, از جمله صحت و سلامتى باشد;
2ـ هدف حکومت, رسیدن به ثروت و رفاه و توانگرى و تجملات باشد;
3ـ لذت طلبى در ساختار حکومت نفوذ کرده باشد;
4ـ کرامت خواهى و گرایش به جاه و جلال, براى حاکمان سیاسى هدف باشد;
5 ـ روحیه سلطه طلبى و غلبه بر دیگران هدف باشد;
6ـ براى حکومت و همه اجزاى مدینه, رسیدن به آزادى مطلق هدف باشد.
مجموعه اهداف فوق, سبب استحاله کامل حکومت فاضله مى شود.
 
2ـ استحاله ارزش ها
در کتاب المله, شناسایى فضایل و ارزش ها و آراى فاضله, در قلمرو (علم مدنى) و (مله الفاضله) دانسته شده است و در تجزیه و توصیف ارزش هاى دینى, آنها را به دو بخش (آراى فاضله) و (افعال فاضله) تقسیم مى کند و بخش آرا را نیز به دو گونه (آراى نظرى) و (آراى ارادى) تقسیم کرده است. آراى نظرى مانند: توصیف خداوند و موجودات مجرد و وجود عالم و شناخت مرگ و حیات و سعادت و شقاوت, و آراى ارادى همانند: بحث در مورد انبیا و ملوک فاضل و رهبران درستکار و پیشوایان هدایت که در گذشته و در زمان حاضر هستند و همچنین تإمل در سیره پادشاهان فرومایه و رهبران فاجر از اهل جاهلیت و پیشوایان گمراهى در گذشته و در زمان حال.
فارابى ارزش هاى عملى را که در حوزه (مله فاضله) مطرح هستند, شامل موارد ذیل مى داند:
1ـ اعمال عبادى که مربوط به رابطه فرد با خداوند هستند;
2ـ اعمال همراه با اکرام و تعظیم نسبت به فرشتگان و موجودات مجرد;
3ـ اعمال همراه با اکرام و تعظیم نسبت به انبیا و پادشاهان فاضل و رهبران نیکو و پیشوایان هدایت در گذشته و حال;
4ـ تحقیر و مخالفت با پادشاهان فرومایه و فاجر و پیشوایان گمراهى در گذشته و حال;
5 ـ رفتار فردى و تعامل اجتماعى;
6ـ اجراى عدالت در همه اعمال و رفتار.(10)
معلم ثانى بخش (آراى فاضله) را به صورت تفصیلى در کتاب آرإ اهل المدینه الفاضله مطرح ساخته و تمام آرا و ارزش هاى مشترک را در نه اصل کلى دسته بندى کرده است. مطالب کتاب نیز براى تبیین همین موارد طراحى شده است.(11)
مجموع آرا و ارزش هاى فوق, نقطه اشتراک حکمت نظرى و حکمت عملى فارابى را نشان مى دهد. تبیین ابعاد نظرى آن, در قلمرو حکمت نظرى است و تحقق عملى و ایجاد اعتقاد و باور نسبت به آن در جامعه, وظیفه علم مدنى است:
این علم است که رفتار و اخلاق و ارزش هایى را که تحقق آنها در جوامع موجب آبادى و توسعه دنیوى و سعادت اخروى است, شناسایى مى کند و آنها را از آن نوع افعال و ارزش ها و ملکاتى که چنین کارآیى ندارند, متمایز مى سازد. (12)
معلم ثانى با رویکرد معرفت شناسانه, جایگاه اصول و آرا و ارزش ها و ملکات اخلاقى را در جوامع تحلیل مى کند و معتقد است که معرفت اهل مدینه فاضله نسبت به آرا و ارزش ها, یکسان نیست; بلکه مراتب مختلف دارد. برخى با برهان و استدلال و تعقل, آن را پذیرفته اند و ارزش گرایى آنها بر مبناى برهان است که آنها حکیمان جامعه اند. گروهى دیگر به تقلید از براهین حکیمان, ارزش ها را پذیرفته اند که آنان فاضلان جامعه اند, و گروهى دیگر, با اعتقاد و ایمان, به ارزش ها و آراى فاضلانه گردن نهاده اند. فارابى معتقد است اکثریت جامعه و اهل مدینه فاضله, جزء گروه سوم هستند. او خطر استحاله ارزش ها را در بین همین گروه مومنان مى داند; زیرا در امور برهانى, محلى براى شبهه و تردید و تحول نمى بیند:
و هذه الاشیإ المشترکه اذا کانت معلومه ببراهینها, لم یمکن إن یکون فیها موضع عناد بقول إصلا لا على جهه المغالطه و لا عند من یسوء فهمه لها...;(13) این اصول و آراى مشترک اگر به واسطه برهان, معلوم و شناخته شود, محل و موضعى براى خلاف و گفتار عنادآمیز نیست, نه به طریق مغالطه و نه به نزد کسى که در اثر سوء فهم از درک آن ناتوان است; اما اگر این امور به واسطه مثالات و محاکیاتى که نمودار و ممثل آنهاست, معلوم و شناخته شده باشد, جاى شک و تردید و مخالفت وجود دارد.
و ممکن است با اهداف و اغراض مختلف, علیه ارزش هاى اعتقادى, دشمنى و مخالفت به وجود آید. این مخالفت ها ممکن است موجب تضعیف ایمان و اعتقاد مردم به اصول و ارزش ها بشود و زمینه استحاله ارزش ها را در جامعه به وجود آورد و به تدریج سبب شود تا(إن تستحیل الرئاسات الفاضله و سیرالمدن الفاضله الى الملکات غیر الفاضله;(14) ریاست ها و حکومت هاى فاضله و ارزش هاى مدینه هاى فاضله, به ارزش ها و ملکات و رفتارهاى غیرفاضله, دگرگون شود).
معلم ثانى راه پیش گیرى از زوال دولت را در (علم مدنى) مطرح ساخته است و وظیفه این علم مى داند تا راه ترویج و توزیع ارزش ها, راه حفظ و حراست از آنها و همچنین راه هاى تضعیف و از بین رفتن آنها را شناسایى کرده و معلوم کند که در صورت استحاله, چگونه مى توان آنها را بازسازى و احیا کرد.(15) او بیشترین مسوولیت حفظ ارزش ها و جلوگیرى از استحاله آنها را در حوزه وظیفه (رئیس فاضل) و دستگاه حکومت فاضله مى داند.(16)
 
3ـ بحران رهبرى
در فلسفه سیاسى فارابى, جایگاه رهبر مدینه به مثابه جایگاه قلب در بدن آدمى است که هر گونه صلاح و فساد بدن و مدینه بدان وابسته است. او معتقد است همان طورى که قلب, اولین عضوى است که در انسان به وجود آمده و سبب تکوین سایر اعضا مى باشد, (کذلک رئیس هذه المدینه ینبغى إن یکون هو إولا ثم یکون هو السبب فى إن تحصل المدینه و إجزاوها;(17)رئیس مدینه, اولین عضوى است که به وجود آمده[و] سپس سبب به وجود آمدن نظام مدینه و اجزاى آن شده است).
به اعتقاد فارابى, در نظام فاضله, رهبرى به دو صورت با بحران مواجه مى شود:
1ـ فقدان رهبرى: چنانچه رهبر جامع الشرایط نظام فاضله از دنیا برود و کسى که شایستگى جانشینى او را دارد, یافت نشود, نظام با زوال مواجه مى شود. او به تناسب جوامع و مقتضیات زمان, پنج نوع رهبرى را مطرح کرده است و در همه سطوح آن بر روى شرایط اصرار مى ورزد و در نهایت معتقد است که اگر رهبر یافت نشود, جامعه بدون رهبرى رها مى شود تا از بین برود:
فمتى اتفق فى وقت ما إن لم تکن الحکمه جزء الرئاسه و کانت فیها سائر الشرائط بقیت المدینه الفاضله بلاملک و کان الرئیس القائم بإمر هذه المدینه لیس بملک و کانت المدینه تعرض للهلاک فان لم یتفق إن یوجد حکیم تضاف الحکمه الیه لم تلبث المدینه بعد مده إن تهلک;(18) هر گاه اتفاق افتد که شرط حکمت از شرایط ریاست حذف شود, اگر چه سایر شرایط موجود باشد, مدینه فاضله بدون پادشاه و رهبرى فاضله مى ماند و رهبرى که به تدبیر آن قیام مى کند, نمى تواند پادشاه فاضل باشد, لذا مدینه در معرض فروپاشى قرار مى گیرد و اگر رهبرى حکیم یافت نشود, طولى نخواهد کشید که دولت آن به زوال مى رسد.
2ـ اختلاف نظر در رهبرى شورایى: در زمان فقدان رئیس اول و غیبت رئیس مماثل,فارابى رهبرى فقیه جامع الشرایط را با عنوان (رئیس سنت) مطرح مى کند, و چنانچه یک فقیه واجد الشرایط یافت نشود, او دو نوع رهبرى شورایى به نام (روساى سنت) و (روساى افاضل) را پیشنهاد کرده است. انتخاب اول فارابى همواره بر حکومت فردى متمرکز است; اما او به ناچار براى جبران خلا رهبرى, به این گونه از رهبرى شورایى تن داده است و در آثار مختلف, رهبرى آنها را به یک شرط اساسى مشروط ساخته است که اگر آن شرط منتفى گردد, نظام فاضله فارابى بدون رهبر باقى مى ماند و قدرت سیاسى متحول مى شود.
در آرإ اهل المدینه الفاضله در مورد روساى افاضل مى گوید[ ...) :ان]کانوا متلائمین کانوا هم الروسإ الافاضل(19); در صورتى که اعضاى شوراى رهبرى با هم سازگار و هماهنگ باشند, جمع آنها روساى افاضل براى رهبرى جامعه هستند). در فصول منتزعه مى گوید: (فیکونون بإجمعهم یقومون مقام ملک السنه;روساى افاضل و روساى سنت من حیث المجموع, نقش جانشینى رئیس سنت را دارند). بنابراین, چون در بین اعضاى شورا, حکیم, فقیه, سیاست مدار, نظامى, عالم اسلام شناس و زمان شناس یافت مى شود, ممکن است در تصمیم گیرىها اختلاف نظر به وجود بیاید و در رهبرى جامعه به توافق و تفاهم نرسند. در این صورت, از نظر فارابى, دولت فاضله با بحران رهبرى و در نهایت تحول سیاسى و فروپاشى مواجه مى گردد.
 
4ـ فساد در دین
یکى از آثار فارابى که در مورد دین و شریعت نگاشته است, کتاب المله است.
فارابى در این کتاب از منظر دین به سیاست و حکومت توجه کرده است و معتقد است که سیاست و حکومت فاضله, آن است که مبتنى بر دین درست باشد و دین درست, آن است که رئیس اول براى اداره حیات فردى و اجتماعى انسان ها مقدر مى کند و از این جهت, رئیس اول (واضع النوامیس) نامیده مى شود. در زمان او, هیچ گاه دین فاسد نمى شود; زیرا با توجه به ارتباط وحیانى او هر گونه کاستى و نیاز جبران مى گردد. اگر نیاز به تغییر یا تکمیل و یا تفسیر شریعت باشد, رئیس اول خود در مقام شارع عمل مى کند, و در زمان روساى مماثل هم که قول و فعل آنها حجیت دارد, براى آنها نقش تفسیرى و تقدیرى به رسمیت شناخته شده است.(20) اما براى فقیهان در زمان غیبت, تنها نقش استنباط و کشف وجود دارد و آنها حق هیچ گونه تغییر و تصرفى در متن شریعت ندارند.(21) بنابراین, در این دوران, احتمال فساد در آیین وجود دارد و یکى از اساسى ترین محورهایى که مدینه فاضله را متحول مى سازد, فساد در دین مى باشد. معلم ثانى تصریح دارد به این که: (حکومت هاى جاهله و ضاله زمانى شکل مى گیرند که دین و آیین, فاسد شده باشد).(22)
 
پى نوشت ها:
1ـ حـجـه الاسـلام والـمـسـلـمین محسن مهاجرنیا, کارشناس ارشد علوم سیاسى و رئیس پژوهشکده اندیشه سیاسى اسلام دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم.
2 ـ عـبـدالـکـریـم بـن مـحـمد یحیى قزوینى, بقإ و زوال دولت در کلمات سیاسى امـیـرالـمـومـنـان[ نظم الغرر و نضد الدرر], به کوشش رسول جعفریان, (قم: نشر کتابخانه عمومى آیه الله العظمى المرعشى النجفى, 1371), ص 35.
3 ـ ابـونـصر فارابى, المله, تحقیق دکتر رفیق العجم, (بیروت: دارالمشرق, 1985 م), صص 56 ـ 60 4 ـ ابـونـصر فارابى, آرإ اهل المدینه الفاضله, تحقیق دکتر البیر نصرى نادر, چاپ ششم, (بیروت: دارالمشرق, 1991م), ص 120 5 ـ ابـو نـصـر فـارابـى, فـصـول منتزعه, تحقیق دکتر فوزى مترى نجار, (بیروت: دارالمشرق, 1971 م), صص 41 ـ 42.
6 ـ ابـو نـصر فارابى, آرإ اهل المدینه الفاضله, پیشین, ص ;120 همو, السیاسه الـمدنیه, تحقیق دکتر مترى نجار, (بیروت: المطبعه الکاثولیکیه, 1964 م), ص 84 7 ـ ابـو نـصـر فـارابى, التحلیل, تحقیق دکتر رفیق العجم, (بیروت: دارالمشرق, 1986م) ص124.
8 ـ فارابى, فصول منتزعه, پیشین, ص 71.
9 ـ فارابى, المله, پیشین, ص 43.
10ـ ابـو نـصـر فـارابى, المله, ترجمه محسن مهاجرنیا, (مندرج در فصلنامه علوم سیاسى, سال دوم, شماره 6, صص 96 ـ 97).
11 ـ فـارابـى خـلاصه اى از این نه اصل را در فصل 33 کتاب آورده است. ر.ک: آرإ اهل المدینه الفاضله, پیشین, ص146.
12 ـ همان, ص 305.
13 ـ فارابى, آرإ اهل المدینه الفاضله, پیشین, ص 147.
14 ـ فـارابـى, الـمـلـه, پـیشین, ص ;59 همو, احصإ العلوم, تحقیق عثمان محمد امین, (مصر: مطبعه السعاده, 1950 م), ص 68.
15 ـ فارابى در کتاب المله, ص 60 مى گوید: (عـلـم مدنى تعداد اسباب و جهاتى را که از ناحیه آنها, غالبا ریاست هاى فاضله اسـتحاله مى شوند و ارزش هاى مدینه هاى فاضله, به ارزش ها و ملکات غیرفاضله تبدیل مـى گردند و چگونگى استحاله آنها را به غیر فاضله نیز بیان مى کند و همچنین این عـلـم, افـعالـى را کـه بـه مدد آنها, مدینه ها و سیاست هاى فاضله, ضبط و کنترل مـى شـونـد تـا فاسد نگردند و به غیرفاضله تبدیل نشوند و مسایلى را که به واسطهآنـها مـى تــوان در صورت استحاله مدینه ها و سیاست هاى فاضله به غیر فاضله, آنهارا به صحت و فضیـلت باز گرداند, احصا و شناسایى مى کند).
16 ـ همان, ص 54.
17 ـ فاربى, آرإ اهل المدینه الفاضله, پیشین, ص 120 .
18 ـ همان, ص 130 .
19 ـ همان, ص 130 .
20 ـ فاربى, المله, پیشین, ص 49 .
21 ـ همان, ص 50 .
22 ـ فاربى, آرإ اهل المدینه الفاضله, پیشین, ص 151.

تبلیغات