سازوکارهاى تإمین امنیت ملى (از دیدگاه محقق سبزوارى) (مقاله پژوهشی حوزه)
درجه علمی: علمی-پژوهشی (حوزوی)
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
امنیت ملى چیست؟ از چه عناصر, وجوه, ارکان و ابعادى برخوردار است؟ تفاوت آن با امنیت فردى, اجتماعى, اخلاقى, روانى, سیاسى, اقتصادى, زیست محیطى و فرهنگى چیست؟ امنیت ملى چگونه به خطر مى افتد؟ و بالاخره, ساز و کارهاى تإمین, کسب و گسترش آن چیست؟
هدف مقاله حاضر, پاسخ گویى به برخى از پرسش هاى مذکور از دیدگاه محمد باقر سبزوارى (مشهور به محقق سبزوارى 1017 ـ 1090 ه''..ق.) حکیم, فقیه و دانشور شیعى قرن یازدهم هجرى است.
مى دانیم که در نظام بین الملل, کشورها از لحاظ امکانات و توانایى هاى مادى و معنوى, در یک سطح قرار ندارند. به همین دلیل و نیز دلایل دیگر, منافع دولت ها گاهى با یکدیگر در تعارض قرار مى گیرد و این امر, به بروز درگیرى میان آنها مى انجامد. بر این اساس, تلاش مستمر براى تإمین امنیت ملى و گسترش دامنه آن, یکى از مهم ترین اولویت هاى کشورها در عرصه روابط بین الملل است. تإمین بالاترین حد امنیت ملى, یکى از نگرانى هاى عمده دولت ها و یکى از پایه هاى سیاست خارجى آنها در گذشته و حال تلقى مى شود. استفاده از سیستم باز دارندگى, راهبرد و نگرش امنیت دسته جمعى, ایجاد نهادهاى فراملى و هم گرایى, خلع سلاح و کنترل تسلیحات, بهره گیرى از دیپلماسى و اتخاذ راهبردهاى مطلوب در سیاست خارجى, اقدامات اطلاعاتى و جاسوسى, سامان دهى اقتصاد سیاسى و... از جمله جلوه هاى تلاش دولت ها براى تعقیب امنیت ملى است.
نگرش ها و مطالعات انجام شده در زمینه امنیت ملى به سه دسته عمده قابل تقسیم بندى است:
اول, پژوهش هایى که امنیت ملى را حول محور به حداکثر رساندن قدرت ملى در یک وضعیت برخورد نظامى مورد بررسى قرار مى دهند. از این منظر, تنها راه تإمین امنیت ملى, افزایش مداوم قدرت نظامى است.
دوم, تحقیقاتى که بیشتر متوجه همکارىهاى بین المللى و افزایش قدرت نهادهاى بین المللى و کاستن از قدرت ملى و رقابت هاى تسلیحاتى است.
سوم, تحقیقاتى که هم بر افزایش قدرت نظامى و هم بر بهره گیرى از عوامل ملى و فراملى غیر نظامى تإکید دارد. محقق سبزوارى, از زمره دسته سوم است. بهره گیرى از قدرت نظامى, قدرت اطلاعاتى, دیپلماسى و اقتصاد سیاسى داخلى و خارجى, از اهم عناصر و ساز و کارهاى مورد توجه سبزوارى در تإمین امنیت ملى است که در ادامه به تفصیل مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت.
امنیت ملى از نظر مفهومى, به مسوولیت ملى دولت ها در جهت کسب و تإمین ایمنى روانى و مادى براى مردم تحت حاکمیت خویش اشاره دارد تا از تهدیدات مستقیم و غیر مستقیم ناشى از قدرت هاى داخلى و خارجى نسبت به بقاى رژیم, نظام شهروندى و شیوه زندگى شهروندان خود ممانعت به عمل آورند.(1)
به نظر رابرت ماندل, حوزه هاى نظامى, اقتصادى, منابع / محیطى و سیاسى / فرهنگى, ابعاد اصلى و مختلف امنیت را نمایان مى سازند. دو صافى ارتباطى, توانایى فرد براى تعقیب این مسیرها را تا حدى کاهش مى دهد: یکى, صافى اطلاعاتى است که میزان دقیق اطلاعاتى را که هر کس به طور موفقیتآمیز مى تواند درباره اوضاع جهانى جمع آورى نماید, منعکس مى کند (این اقدام غافل گیرى شدید و اساسى را به حداقل کاهش مى دهد) و دوم, صافى ادراکى یا مفهومى است که میزان توفیق در انتقال احساس ایمنى به مردم یک کشور را منعکس مى سازد (این مرحله, اعتماد عمومى و مشروعیت رژیم را به حداکثر مى رساند). این ابعاد و صافى ها در نهایت, بر عناصر بنیادى استوار خواهد شد که شامل ظرفیت ها یا توانایى هاى داخلى, تهدیدات خارجى و اتحادهاى خارجى است.
على رغم اختلاف نظر بر حسب تإکید روى امنیت فردى, دولتى, منطقه اى یا جهانى در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه, به نظر مى رسد که عناصر امنیت ملى, قابلیت کار برد عمومى دارند. شکل زیر نمایش دهنده ارتباط بین این اجزا است و نشان مى دهد که چگونه آنها به ترتیب دامنه, اعتبار و جهت, تحلیل و سیاست امنیتى را تعیین مى کند.((2))
<
عناصر امنیت ملى<
با توجه به آنچه آمد, به ارائه نظرگاه محقق سبزوارى مى پردازیم. اگر چه محقق سبزوارى بحث خود را در قرن یازدهم ارائه کرده است; اما توجه به مباحث وى نشان گر دقت و جامعیت بحث وى نسبت به مباحث مطرح در وضعیت فعلى است.((3))
سامان دهى اقتصاد سیاسى, به ویژه در جهت آبادانى مملکت و فزونى تولید بر مصرف و صادرات بر واردات و در همه حال توجه به عدالت اجتماعى و گسترش تجارت خارجى, سامان دهى امور نظامى, انتظامى و امنیتى, به ویژه از طریق تقویت نیروهاى مسلح, رسیدگى به مرزها, رسیدگى به وضعیت معیشتى نیروهاى مسلح و توجه اکید به مسائل اطلاعاتى و سامان دهى امور مربوط به دیپلماسى و سیاست خارجى کشور از جمله ساز و کارهاى مهم تإمین امنیت ملى در تفکر سبزوارى به حساب مىآید. در ادامه به بررسى عناصر مذکور پرداخته مى شود.
اول; سامان دهى اقتصاد سیاسى
1 ـ سامان دهى اقتصاد مالى
1 ـ 1 ـ ضرورت سامان دهى امور مالى
((تدبیر خزاین و اموال, رکنى عظیم از ارکان پادشاهى است. و در این باب, از قانون عقل و شرع تجاوز کردن, موجب فساد امر دنیا و آخرت است)).((4))
آنچه آمد, نقل قولى است مستقیم از سبزوارى که فصل دوم از باب چهارم کتاب مهم خویش ((روضه الانوار عباسى)) را با آن شروع کرده است. وى به قصد اصلاح امور مالى, سخنان چندى در این فصل آورده است که اهم آنها را در این جا مىآوریم.
آنچه را که از سبزوارى نقل شد, مى توان در قالب رابطه زیر تصویر کرد:
رابطه شماره :1
نادیده گرفتن قانون عقل و شرع در تدبیر خزاین و اموال ـــــــ فساد امر دنیا و آخرت ـــــــبه خطر افتادن امنیت ملى.
وى فساد امر دنیا را چنین توضیح داده است:
((... بنابر آن که قوام پادشاهى, بى اعوان و انصار و عساکر, بسیار صورت نمى یابد و عساکر, بدون مال و وفور خزاین منتظم نمى شود, پس هر گاه پادشاه را مال نباشد, و خزانه معمور نباشد از عهده اقوات و ارزاق و معونات لشکر بیرون نتواند آمد و چون چنین شود, لشکر شورش کنند و به فساد در آیند. و اگر دشمنى از طرفى رو کند, چون وفورى در اموال و خزاین پادشاهى نباشد, لشکر ها مختل باشند و سرانجام ایشان نتوان کرد و اسب و سلاح و آلت و عدت حرب تهیه نتوان نمود)).((5))
با تإمل در فقره مذکور, روابط زیر قابل استخراج است:
رابطه شماره :2
وفور خزاین و اموال ـــــــ اعوان و انصار و لشکر بسیار ـــــــ قوام پادشاهى ـــــــتإمین امنیت ملى
رابطه شماره :3
فقدان خزاین و اموال ـــــــ فقدان اعوان و انصار و لشکر ـــــــ زوال پادشاهى ـــــــزوال امنیت ملى
رابطه شماره :4
کمبود خزاین و اموال ـــــــ کمبود اعوان و انصار و لشکر ـــــــ اختلال در پادشاهى, شورش لشکریان یا حمله خارجى ـــــــ زوال پادشاهىـــــــزوال امنیت ملى
بنابراین, ((بر پادشاه لازم است که تدبیر خزاین و اموال بنماید و در این باب, از اهمال و اغفال احتراز لازم داند.)) تا پادشاهى اش دوام و قوام داشته باشد.
اکنون این سخن را مى توانیم به شکل زیر ترسیم کنیم:
رابطه شماره :5
تدبیر خزاین و اموال بر طبق قوانین عقل و شرع ـــــــ وفور خزاین و اموال ـــــــ فراوانى لشکر و اعوان و انصار ـــــــ قوام پادشاهىـــــــتإمین امنیت ملى
همین رابطه است که سامان دهى امور مالى را ضرورى مى سازد.
2 ـ 1 ـ راه هاى سامان دهى امور مالى
به نظر سبزوارى, تدبیر اموال به تدبیر دو چیز صورت مى گیرد:
1 ـ تدبیر مداخل (در آمدها);
2 ـ تقدیر مخارج (هزینه ها).
تدبیر مداخل و یا به عبارت دیگر افزایش در آمدها, از طرق زیر ممکن است:
1 ـ تلاش در ((تعمیر بلاد و مواضع ملک)); این همان چیزى است که امروزه از آن با عنوان ((توسعه)) و ((آبادانى)) یاد مى شود. به نظر سبزوارى, اگر پادشاه بخواهد در آمد مملکت افزایش پیدا کند, باید ((مواضع خراب را به حلیه آبادانى در آرد; چه, هر گاه بلاد, معمور و آبادان و مزروع باشد, در خراج و اموال دیوانى و وجوهات سلطانى وفور تمام به هم رسد.))
از سخن فوق, رابطه زیر به هم مى رسد:
رابطه شماره :6
تلاش در جهت آبادانى مملکت ـــــــ افزایش آبادانى (توسعه بیش تر) ـــــــ افزایش در آمد دولت از طریق مالیاتـــــــارتقاى سطح امنیت ملى
به نظر سبزوارى, عدالت پادشاه سببى قوى در جریان پیدا کردن امور به این سمت و در نتیجه, تحقق امر مذکور است; زیرا ((هر گاه پادشاه در عدالت کوشد و دفع ظلم و طغیان بنماید و شر متقلبان را از رعایا و زیردستان رفع نماید, مردمان به فراغ بال و رفاه حال, به امر عمارت و زراعت, اشتغال نمایند.))((6))
پس:
رابطه شماره :7
عدالت پادشاه ـــــــ تإمین امنیت براى مردم ـــــــ افزایش عمارت و زراعت ـــــــ افزایش در آمد مملکتـــــــارتقاى سطح امنیت ملى
2 ـ گماردن افراد شایسته در مناصب دولتى; به نظر سبزوارى:
((تعدیل عمال و اصلاح حال ایشان قوىترین اسباب[ افزایش در آمد] است; چه, هر گاه ایشان ظلم کنند و بى وقوف باشند و کاردان نباشند, ملک رو به خرابى کند و مرتبه مرتبه خرابى از خرابى متولد شود; چه,, خرابى از امراض مسریه است که از عضوى به عضوى سرایت مى کند)).((7))
پس:
رابطه شماره :8
اصلاح کارگزاران دولت و عدالتشان ـــــــ آبادانى مملکت ـــــــ افزایش در آمد دولتـــــــارتقاى سطح امنیت ملى
رابطه شماره :9
ظلم کردن و کاردان نبودن عمال حکومتى ـــــــ خرابى مملکت و افزایش پیوسته آن ـــــــ کاهش در آمدهاى دولت ـــــــ زوال امنیت ملى ـــــــزوال دولت
وى در همین زمینه به حدیثى از امام على(ع) نیز استناد کرده است:
((الا عمال یستقیم بالعمال.))((8)); یعنى کارها به عاملان مستقیم مى شود)).
توجه به کارگزاران, ویژگى هاى آنان و به ویژه این نکته که دانا و واقف به کارى که بر عهده مى گیرند باشند, از مطالبى است که سبزوارى, به عنوان یک مصلح, بارها و بارها بر آن تإکید کرده است. ازشرایط پادشاه گرفته تا شرایط و اوصاف وزیر اعظم و معیارهاى استحقاق شغل و جز آن, همه و همه, در همین مورد است.
وى به پادشاهان هشدار مى دهد که اگر بخواهند بدون آبادانى مملکت بر مالیات ها بیافزایند, فقط به خرابى مملکت و سقوط خویش کمک کرده اند و نه جز آن; چون مثل این پادشاهان, مثل کسى است که از گرسنگى, گوشت خود را قطع کند و بخورد.
شاهى که بر رعیت خود مى کند ستم
مستى بود که مى کند از ران خود کباب
در ادامه همین بحث, به فقراتى از بیانات سبزوارى بر مى خوریم که نشان مى دهد سبزوارى واقعا مطالب خویش را در ((گفتمان اصلاح)) مطرح مى نماید:
((بر پادشاه لازم است که مداخل هر یک از ولایات قلمرو خود را تحقیق کند و تحقیق آن بنماید که در ازمنه سابقه, مداخل دیوانى آن ولایت چند بوده]...] . آنگاه موازنه کند میانه مداخل زمان خود و مداخل آن زمان; اگر نقصى واقع شده باشد در مقام تحقیق و تفحص آن در آید که باعث بر آن چیست؟))
این فقرات, چیزى نیست جز اصلاح طلبى و تشویق پادشاه به اصلاح گرى. آنچه سبزوارى پس از جملات فوق گفته است, نشان مى دهد که وى وضع زمان خود را نسبت به قبل از آن, دچار نقص و نارسایى مى دیده است. وى بر همین اساس چنین ادامه داده است:
((و غالب آن است که باعث بر نقصان حاصل و ارتفاعات[ = در آمدها] بلاد, تعدى و ظلم و بى تدبیرى و ندانى عمال و حکام مى باشد. باید که پادشاه در مقام اصلاح این امور در آید و غافل نشود و در تدارک آن به اقصى الغایه بکوشد. و عمال بد را تبدیل کند. و جبر شکستگى رعایا نماید. و در تقویت و عنایت و تخفیف موونات و حوالات نسبت به اهل آن ناحیه اهمال ننماید]...] . و اگر آفتى عارض شده باشد, مثل آن که سیلى یا طغیان آبى, خرابى کرده باشد یا]...] در گرفتن خراج تاخیر نماید; بلکه اگر مددى در کار باشد از مال دیوانى ها بدهد تا مواضع آبادان شود, و چون آبادان شود اضعاف آن منفعت به پادشاه خواهد رسید.))
3 ـ حسن سلوک با تجار و مسافران و افراد بیگانه;
4 ـ امانت دارى و راستى عمال و ضابطان.((9))
در مورد هزینه ها, لازم است امور زیر مراعات شود:
1 ـ شخص پادشاه لازم است به وضع خود و دربار سرو سامان دهد. در این رابطه, سبزوارى توصیه کرده است که پادشاه, خوب است زندگى پادشاهان پیشین را مطالعه نموده و اگر در شیوه زندگى آنان, قوانین بهترى بوده است, آن قوانین را معمول دارد. منظور وى از پادشاهان پیشین, آن گونه که خود در قسم اول روضه الانوار متذکر شده است, شاه طهماسب و شاه عباس اول است.
سبزوارى مدعى است که اگر در زمان این دو پادشاه, خزانه پر, لشکرها آماده و فقرا و مساکین و یتیمان, مرفه بوده اند, به خاطر آن بوده است که این دو پادشاه, به مسلک قناعت عمل مى کرده اند. به همین خاطر بود که در ایام پادشاهى شاه طهماسب, چهار بار سلطان سلیمان, امپراتور عثمانى, به ایران حمله کرد; اما هر بار مجبور به عقب نشینى شد و کارى از پیش نبرد. و نیز خان ماورإ النهر و خان ترکستان, شش نوبت به خراسان حمله کردند; اما چیزى جز خجالت و شرمندگى نصیبشان نشد.
در دوره شاه عباس اول نیز پیروزىهاى بزرگى نصیب ایران زمین شد; چرا که پادشاه, مسلک قناعت را سر لوحه زندگى خویش ساخته بود. اکثر اوقات لباس هاى ساده مى پوشید و سعى داشت مخارجش کم باشد. ((بدین سبب مردم را کمال رفاهیت و آسایش بود و ملک, معمور بود و رعیت, آسوده و خزانه, معمور و لشکر, با سرانجام. آن حضرت را چندین مرتبه بر عساکر قیصر و خانان ترکستان, غلبه رو داد و بسیار از مالک موروث, که در ایام فترت ها از تصرف بیرون رفته بود, فتح نمود و فتوحات عظیمه, او را میسر شد و در یک سال, سه ملک, مانند عراق عرب که از مواضع معتبر ایران زمین; بلکه خلاصه و زبده ربع مسکون است و ملک قندهار و قعله هرموز, به تصرف اولیاى دولت آن حضرت در آمد.))((10))
2 ـ تا ممکن است از اسراف و تبذیر و هزینه هایى که منفعت عقلایى ندارد, اجتناب شود.
3 ـ در پرداخت هایى که به افراد منسوب به دربار مى شود, تجدید نظر کرده, آنچه بى جهت پرداخت مى شود, ((اصلاح و تبدیل و تعدیل شود.)) همچنین لازم است به حقیقت احوال عمال و اعمال رسید و به حسب کمیت و کیفیت و فواید و منافع هر کار و هر یک, آنها را طبق اندازه و قاعده و ضابطه درست, حقوق داد.
4 ـ ((باید که انعامات و هبات و مرسومات و عطایاى پادشاه بى جا و بى موقع نباشد و بر وفق اندازه خدمت و حد اهلیت و استحقاق بوده باشد.))
5 ـ ((در تخفیف خرج هاى مردم باید کوشید.)) راه ترویج این کار, این است که پادشاه و وزرا, از خود شروع کنند. اگر اینان گرد تجملات و انواع زینت ها و لباس هاى فاخر و امثال آن, که اسراف و تبذیر است, نگردند, مردم نیز در این امور وارد نخواهند شد و در نتیجه, زندگى بر مردم آسان خواهد بود و توقعات بسیار از پادشاه نخواهند داشت; ضمن این که وقتى هزینه هاى اضافى حذف شود, زندگى طبقات پایین مردم رونق خواهد گرفت و در نتیجه عمران و آبادانى رواج بیش ترى خواهد یافت و این خود سبب افزایش در آمدها مى شود.((11))
2 ـ تجارت داخلى و خارجى
سبزوارى در فصلى با عنوان ((در ذکر تدبیر تجار و مترددان اطراف و جوانب بر و بحر)), به پادشاه توصیه کرده است تا شیوه اى را در پیش گیرد که نتیجه آن, گسترش تجارت در ابعاد داخلى و خارجى گردد. این نکات تماما حول محور ((ارتقاى سطح امنیت ملى)), ((اصلاح)) و ((سامان دهى)) مسائل تجارى قرار دارد.
مهم ترین شرایط گسترش تجارت, از نظر سبزوارى, سه چیز است:
1 ـ حسن سلوک پادشاه و کارگزاران حکومتى با تجار, از هر کجا و هر مذهب و دینى که باشند;
2 ـ رعایت معاهدات و قراردادهایى که با دولت هاى دیگر منعقد شده است;
3 ـ تخصص مإموران حکومتى مرتبط با امر تجارت, در امور تجارى.
اگر شرایط فوق رعایت شود, فواید زیادى عاید خواهد شد, از جمله موارد زیر:
1 ـ تحصیل رضایت خداوند; 2 ـ کسب ثواب و خلاصى از عقاب; 3 ـ دوام نعمت و بقاى دولت; 4 ـ تحصیل دعاى خیر;
5 ـ تحصیل ذکر جمیل و نام نیکو; چه, تجار به اطراف عالم حرکت مى کنند و با مردم کشورهاى مختلف ملاقات مى کنند و از نیک و بد, هر چه مى بینند و مى شنوند, براى آنها بازگو مى کنند و همین طور ... و چون از پادشاهى و مردم اقلیمى راضى و خشنود باشند, در مقام نشر و ذکر خوبى هاى او بر مىآیند و چه بسا که خوبى هاى غیر واقع ذکر مى کنند.
6 ـ هر گاه برخورد پادشاه و اتباع او با تجار خارجى نیکو باشد, کسان زیادى در مملکت متوطن شوند و این خود, باعث افزایش آبادانى ملک مى گردد و بر درآمدهاى دولت مى افزاید و اخبار بیگانگان و دشمنان به آسانى در اختیار پادشاه قرار مى گیرد و ...
7 ـ چون پادشاه ایران چنین کند, پادشاهان کشورهاى دیگر نیز با تجار ایرانى چنین کنند و به این ترتیب, فواید بسیارى از جمله: رفاه و امنیت عاید خلق مى شود. ((12))
وى در پایان این بحث, جمله بسیار مهمى آورده است که از جهات زیادى داراى اهمیت است. مخصوصا از این جهت که بیان گر دیدگاه عده اى از علما درباره حقوق کسانى است که شیعه نیستند.
سخن سبزوارى چنین است:
((رعایت مقدماتى که مذکور شد,[ آنچه درباب تجارت تاکنون گفتیم] نسبت به غربا و مردم بلاد دیگر, بیش تر ضرور است; بلکه نسبت به اهل ذمه و کفار و مخالفان مذهب نیز مراعات این امور لازم است; چه, با اشتمال بر فوایدى که مذکور شد, این فایده [را] دارد که چون کفار هر گاه در بلاد اسلام از پادشاهان اسلام و نواب و خواص ایشان حسن سلوک و حسن سیرت و معدلت و انصاف و راستى و دیانت و حسن خلق و حلم و احسان مشاهده کنند, ایشان را رغبت تمام به دین اسلام حاصل مى شود و اعتقاد نیکو به این دین به هم مى رسانند و بسیار باشد که به دین حق درآیند. و مع ذلک چون راضى و خشنود باشند و احسان دیده باشند, در نشر خوبى دین اسلام و پادشاه اسلام و ایمان و اهل ایمان, به غایت خواهند کوشید)).((13))
در این فراز, سبزوارى بخش هاى مهمى از تفکر خویش را عرضه کرده است. وى نشان داده است که به تعبیر امروزىها, طرفدار همزیستى مسالمت آمیز میان انسان هاست; از هر دین و مذهب و آیینى که باشند. در فقره مذکور, به تصریح از اهل ذمه, کفار و مخالفان مذهب, یاد کرده است. مى دانیم که منظور از مخالفان مذهب, اهل سنت هستند. با این حساب, چیزى از دایره بحث خارج نمى ماند. همچنین وى اعتقاد دارد که اسلام باید با چهره مهربان و زیبایى معرفى شود و نه با چهره خشن. در ضمن نشان داده است که با مراودات شاهان صفوى با کشورهاى اروپایى موافق است. همچنان که به نظر مى رسد حسن همجوارى با امپراتورى عثمانى را نیز توصیه کرده باشد. با توجه به نکات مذکور, وى هشدار داده است که برخورد بد با تجار بیگانه و نقض معاهدات و قرار دادها, ممکن است مملکت را دچار مخاطرات عظیمى کند. سبزوارى براى اثبات سخن خویش, به قضیه چنگیزخان استناد کرده است. به نظر وى, اگر با تجار مغولى برخورد نامطلوبى صورت نمى گرفت, چنگیز به ایران حمله نمى کرد و آن همه فجایع پدید نمىآمد.
سبزوارى از حادثه تاریخى فوق, که به تفصیل آن را در ((روضه الانوار)) ذکر کرده, نتایج زیر را گرفته است:
1 ـ با تجار و غریبان, سلوک نیکو نمودن لازم است و تعدى و ظلم نسبت به ایشان, در دنیا و آخرت, نتیجه بد مى دهد;
2 ـ پادشاهان در مناطق مرزى باید مردمان عاقل اصیل نصب نمایند تا گرفتار فتنه و آشوب نشوند;
3 ـ لازم است پادشاهان, به صرف شنیدن اخبار و بدون تحقیق و کشف حقیقت, دستور به خون ریزى و قتل ندهند;
4 ـ پادشاه باید از نقض عهد و شکستن پیمان پرهیز کند.((14))
دوم; سامان دهى
امور نظامى, انتظامى و امنیتى
1 ـ جنگ و صلح
در نظر محقق سبزوراى, از آن جا که طبع انسان ها به تملک و تصرف حقوق دیگران گرایش دارد, صحنه بین الملل نیز محل نزاع و کشمکش است. وى در این زمینه چنین آورده است:
((و باید دانست که بر طبع بنىآدم, فساد و غلبه مستولى است و بسیارى از مردمان جابر متغلب را داعیه آن است که آنچه در تحت تصرف دیگرى ببینند, به جور و تعدى بگیرند. و اگر ملکى در تصرف کسى باشد, اگر دیگرى زور و قوت و توانایى در خود یابد, طمع گرفتن آن ملک مى نماید و به آنچه خود دارد, قناعت نمى کند)).
سبزوارى به حاکمان توصیه مى کند که ((اول تدبیر است, آن گاه شمشیر.)).
مجموع تدبیرهایى را که وى براى پیش گیرى از وقوع جنگ و تإمین امنیت ملى لازم مى داند صورت گیرد, مى توان به این ترتیب برشمرد:
1 ـ نیروى نظامى قوى
وى در این مورد, مطالب بسیار مهمى دارد که در این جا, برخى از مهم ترین بخش هاى استراتژى نظامى وى را مرور مى کنم:
((و دفع آفت متغلبان و طامعان شمشیر بکند. پس بر پادشاه از همه چیز لازم تر, نسق و تربیت سپاه است; چه, سپاهیان حاملات ملک و ملت اند و حارسان بیضه اسلام و دافعان آفات ظالمان و متغلبانند. و فى الحقیقه, امر پادشاهى به وجود سپاه قائم است, پس بر پادشاه لازم است که سپاه, به قدرى که در حفظ مملکت او ضرور است, مقرر دارد; بلکه کوشش مى نموده باشد که روز به روز عدد سپاه او زیاد مى شده باشد.
((و شرط عقل نیست که اگر وقتى چند, جهان ساکن باشد و از هیچ طرفى شورشى و فتنه اى نباشد, ملک غافل گردد و در تنظیم امور سپاه و اعداد آن جهت وقت حاجت نکوشد و ... چه, این خیال, وهمى است ضعیف و موافق قانون حکمت و عقل نیست; زیرا که آرمیدگى طبیعى, مزاج این جهان نیست و بناى مزاج عالم کون و فساد, بر تغییر و انقلاب و اضطراب است ... و هیچ کس و هیچ چیز بر یک حال باقى نمى ماند و بیش تر کسى خبردار نمى شود که از فلان ناحیه, دشمنى قوى به حرکت در خواهد آمد; مانند بیمارى که پیش تر از حدوث آن خبر به کسى نمى رسد...))
((پس بر پادشاه لازم است که پیش از وقوع وقایع و حدوث حوادث, سرانجام لشکرها بنماید و لشکر همیشه مهیا و مستعد و حاضر داشته باشد.))
((پس تدبیر امر لشکر از معظمات مهمات امور ملک است. باید که ملک در این باب از خود به تغافل و اهمال راضى نشود و آن قدر که ممکن باشد, از خرج هاى خود کم کند و بر لشکر افزاید.))
2 ـ توسعه تجارت بین المللى
برخى از تئورىهاى همگرایى, که در صحنه روابط بین الملل موفقیت قابل ملاحظه اى پیدا کرده, آن دسته از تئورىهاست که بر همگرایى از طریق اقتصادى تإکید دارند. به نظر مى رسد محقق سبزوارى, به نحو بسیار شدیدى بر این دیدگاه تإکید داشته باشد. البته براى تإمین این مقصود شرایطى را لازم مى داند که تحقق بیابد. وفادارى به تعهدات, تإمین امنیت براى تجار بیگانه ولو غیر مسلمان باشند و انتصاب نیروهاى کاردان و قوى در مناصب ادارى و به ویژه سر حدات, از مهم ترین این شرایط است.
((شرط تدبیر تجار آن است که پادشاه نسبت به ایشان طریقه معدلت و احسان و نیکو کارى معمول دارد و در اموال و مقرراتى که از ایشان گرفته مى شود, نهایت تخفیف به جا آورد و آنچه بدعت و بد باشد, زایل گرداند و چنان کند که حسن سلوک پادشاه و عمال دیوان و حکام نسبت به ایشان معروف و مشهور گردد. و در ضمن این, چندین فایده است:
الف ـ تحصیل رضاى الهى; ب ـ تحصیل ثواب و خلاصى از عقاب; ج ـ دوام نعمت و بقاى دولت; د ـ تحصیل دعاى خیر; ه' ـ تحصیل ذکر جمیل و نام نیکو; و ـ[ جلب سرمایه هاى خارجى و هم گرایى بین المللى] هر گاه سلوک پادشاه و اتباع او با مترددان, بر وجه نیکو باشد, تردد مردم از اطراف و جوانب زیاد مى شود و مردم بسیارى در ملک آن پادشاه متوطن مى شوند و باعث زیادتى معمورى ملک مى گردد... و اخبار بیگانگان و دشمنان معلوم و مفهوم مى گردد ... و پادشاهانى که دشمن اند, دوست مى شوند و از دشمنى در مى گذرند.)) ((پادشاه دیگر را نیز رغبت به سلوک این مسلک مى شود ... و راه ها امن مى شود, و رفاهیت, تمام خلق را حاصل مى شود.))
((رعایت مقدماتى که مذکور شد, نسبت به غربا و مردم بلاد دیگر بیش تر ضرور است; بلکه نسبت به اهل ذمه و کفار و مخالفان مذهب نیز مراعات این امور لازم است.))
((در این باب, تعدیل عمال و اصلاح حال ایشان قوى ترین اسباب است; چه, هر گاه ایشان ظلم کنند و بى وقوف باشند و کاردان نباشند, ملک رو به خرابى کند و مرتبه مرتبه خرابى از خرابى متولد شود.))
3 ـ کاستن هیإت حاکمه از اوقات فراغت و التذاذ خود;
4 ـ داشتن سیستم اطلاعاتى قوى و حفاظت از اسرار خود
در این مورد آورده است که:
((و باید که دائما از جانب ملک, منهیان و جاسوسان به تفحص امور پوشیده و پنهان, خصوصا احوال دشمنان مشغول باشند و از صادرات افعال و از دإب احوال دشمنان و خصوم, استکشاف رإى هاى ایشان نماید; چه, بزرگ ترین سلاحى در مقاومت اضداد و خصوم, وقوف بود بر انواع تدبیرات ایشان و اطلاع بر حوادث ایشان. و طریق استنباط رإى و استکشاف عزمت بزرگان, آن بود که در احوال و افعال ظاهر ایشان تإمل کنند و از آن استنباط امور باطن و غایب بنمایند)).
((بلکه در این باب بذل اموال باید کرد و کسان در ملک خصمان مقرر باید داشت و بعضى از مردم آن ولایت را تطمیعات باید کرد که اخبار آن جا را اعلام نمایند و ... ))
((و از وظایف امور ملک, آن است که اسرار خود پوشیده دارد تا بر اجالت رإى و فکر, قادر باشد و از آفت مناقصت, محفوظ.))
((و بالجمله, هر امر خلاف عادت که از خصمان و منازعان ملک و خواص و نزدیکان و امرا و محافظان سر حدهاى ایشان دیده شود, در آن تإمل و تفکر تمام باید نمود, که در ضمن آن غرض خواهد بود ... .))
5 ـ داشتن دیپلماسى قوى
سبزوارى در این مورد معتقد است که: ((اصل آن است که تا ممکن و مقدور شود, دشمن انگیزى نکنى)).
از نظر وى, دیپلمات ها, در اصل به دنبال اهداف و منافع ملى هستند و نه آنچه در ظاهر وانمود مى کنند در این باره در ادامه سخن خواهیم گفت.
((آزار کردن و کشتن رسولان به هیچ وجه مجاز نیست و متیمن نیست و هر گاه واقع شده, فتنه هاى عظیم بر آن مترتب شده, چنان چه از کتب تواریخ و اخبار معلوم مى شود. ))
سبزوارى معتقد است که فریب صلح طلبى دشمن را نباید بخوریم و لذا لازم است همیشه مهیا باشیم:
((و بباید دانست که به تملق و چاپلوسى دشمنان نباید فریب خورد و غره نباید گردید. و هر گاه از راه صلح در آیند و صلح کنند, ترک حزم و احتیاط نباید کرد. و تدبیر حزم و عاقبت بینى را به دستور ایام جنگ مرعى باید داشت. و بسیار بوده که پادشاهان رسولان فرستاده اند و مراسم دوستى و خلت تمهید نموده اند و هنوز رسول ایشان رجوع نکرده, عساکر روان نموده اند و در نزاع و جدال گشوده اند.))
و اگر با این تدبیرات از وقوع جنگ نتواند جلوگیرى کند, باید آخرین تلاش ها را جهت صلح انجام دهد:
((و باید که پادشاه در استمالت اعداد و طلب موافقت ایشان مساعى جمیله مبذول دارد و در این باب به اقصى الغایه بکوشد. و به انواع ملاطفات و نیکوکارىها و سخن ها, به رفق و مدارا, ایشان را از عداوت در گذارند. و تا ممکن باشد نحوى کند که مهم به محاربه و مجادله نیانجامد.))
و اگر از جنگ ناگزیر شد, یا شروع کننده است یا دفاع کننده. اگر شروع کننده است, باید اهداف زیر را مد نظر داشته باشد.
الف ـ غرض او خیر محض و طلب دین و اعلاى لواى حق باشد و از غرض تفوق و تقلب و استیلا محترز باشد;
ب ـ دیگر آن که شرایط حزم و احتیاط و سوءظن ملحوظ دارد و تا وثوق و اعتماد به ظفر نباشد, بر محاربه اقدام ننماید;
و اگر دفاع کننده است: الف ـ یا طاقت مقاومت دارد; ب ـ یا ندارد.
اگر طاقت مقاومت دارد, اولى آن است که به هر نوع از انواع, ابتدا به تدبیرى که ممکن باشد, او را از مقام دشمنى باید دفع کرد و اگر این صورت ندهد, شرایط جنگ رعایت باید نمود.
(( و اگر طاقت مقاومت نیست, جاسوس و دیده بان در کار باید کرد و در محافظت راه ها و بندها و استحکام قلعه ها و ذخیره نهادن, تقصیر نباید نمود و در طلب صلح, بذل اموال و استعمال حیل و مکاید ضرور است. و اگر دشمن صلح کند, از صلح ابا نباید نمود و اصلا ستیزه و لجاج پیش نباید گرفت; چه, لجاج مذموم است و طالب صلح به آخر مظفر و منصور گردد.))
بحث هاى دیگرى که در این اثر به آن ها توجه شده است; مشورت, امر به معروف و نهى از منکر, مسائل اخلاق فردى و اجتماعى و سیاسى است که در این جا فرصت پرداختن به آن ها را نداریم و خواننده محترم را به اصل کتاب ارجاع مى دهیم.
2 ـ نیروهاى مسلح (اهل شمشیر)
1 ـ 2 ـ ضرورت نیروهاى مسلح
به نظر سبزوارى, وجود اهل شمشیر و سپاهیان و صاحبان شجاعت و پاسبانان در نظام عالم, از آن جهت ضرورى است که بر طبع بنى آدم, فساد و غلبه مستولى است و از همین رو بسیارى از مردمان ستمگر متغلب به دنبال این هستند تا هر چه در اختیار دیگران است, به جور و تعدى بگیرند. دفع آفت این افراد را شمشیر مى کند. پس بر پادشاه از همه چیز لازم تر, نسق و تربیت سپاه است; چه, سپاهیان, حاملان ملک و ملت اند و حارسان کیان اسلام و دافعان آفات ظالمان و متغلبان اند. و در حقیقت, امر پادشاهى به وجود سپاه قائم است. پس, بر پادشاه ضرورى است که به اندازه اى که براى حفظ مملکت لازم است, سپاه داشته باشد; بلکه کوشش نماید تا روز به روز عدد سپاهیانش بیش تر شوند. و در این راه, لازم است پادشاه از هزینه هایى که ضرورى نیستند; ((مانند تکلفات و زیادتى ها در مإکول و ملبوس و انعامات و مقررات جماعتى که وجود ایشان در نظام ملک و ملت چندان مدخلى ندارد)), کم کند و بر هزینه سپاه بیافزاید; زیرا رونق پادشاهى و ملک و مهابت پادشاه در نظر دشمنان و مخالفان به انتظام سپاه است.((15))
اندیشه سبزوارى در این بخش, یادآور اندیشه کسانى است که در تاریخ اندیشه هاى سیاسى از آنان با عنوان رئالیست یاد مى شود. در این جا, بخش هاى دیگرى از عبارات سبزوارى را مىآوریم تا جهان بینى سیاسى وى در این باب وضوح بیش ترى پیدا کند. اهمیت این تفکر در این است که در میان حکما و فقهاى شیعى, از این سنخ مباحث و در این چهارچوب سخن گفتن, کم تر کسى را داریم که به سبزوارى برسد. وى معتقد است که حتى در شرایط آرامش و صلح نیز دولت نباید از تشکیل یک ارتش قوى غفلت کند:
((شرط عقل نیست که اگر وقتى چند, جهان ساکن باشد و از هیچ طرف شورش و فتنه اى نباشد, ملک غافل گردد و در تنظیم امور سپاه و اعداد آن جهت وقت حاجت نکوشد و سپاه مستعد مکمل جهت روزگار ضرورت مهیا ندارد و تکیه بر آن کند که حاجتى به سپاه نیست و عالم آرمیده است و دشمنى در کمین نیست و اگر حاجتى بشود, تحصیل سپاه آسان است و در آن وقت تهیه مى توان کرد; چرا الحال اموال و خزاین صرف ایشان شود; چه, این خیال, وهمى است ضعیف و موافق قانون حکمت و عقل نیست; زیرا که آرمیدگى طبیعى, مزاج این جهان نیست و بناى مزاج عالم کون و فساد, بر تغییر و انقلاب و اضطراب است. دانایان و اصحاب تجارب دانند که اگر چند روزى مزاج جهان آرمیده باشد, مواد فساد ذخیره است و قدرى کلى از آن جمع مى شود و هیچ کس و هیچ چیز بر یک حال نمى ماند]...] مانند بیمارى که پیش تر از حدوث آن, خبر به کسى نمى رسد)).((16))
این فقره را, گرچه طولانى شد, به لحاظ اهمیتى که هم در جهت توضیح سبزوارى درباره امنیت ملى دارد و هم در تبیین سقوط سلسله صفویه نقل کردیم. سبزوارى این مطالب را در سال 1073 (ه'.. ق) به رشته تحریر در آورده و به شاه عباس دوم تقدیم کرده است. و سقوط این سلسله در سال 1135 (ه'.. ق) و با هجوم عده اى اندک, از اتباع خود این دولت اتفاق افتاده است. به راستى اگر به سخنان سبزوارى توجه مى شد چنین اتفاقى مى افتاد؟ از زاویه دیگرى, نیز تفکر سبزوارى مهم است و آن این که, براى تحلیل چرایى سقوط صفوىهاباید متون مربوط به این دوره احیا شده و به درستى و دقت تحلیل شود. جاى تإسف است که تاکنون پژوهش جدى و عمیقى در این رابطه صورت نگرفته است. اگر مى خواهیم دوباره گرفتار انحطاط و سقوط نشویم, لازم است به گذشته توجه کرده و از آن عبرت بگیریم. این است معناى این سخن که گذشته چراغ راه آینده است.
تمثیلى که سبزوارى براى تبیین مطالب خویش, به ویژه در این بحث, از آن استفاده کرده است, تمثیل بدن است. براى این که شاه عباس دوم و دیگرانى که خواننده مطالب سبزوارى هستند, اهمیت مطلب را متوجه شوند, این گونه مثال زده است که کسى در وقت سلامتى بدن ها اگر مغرور به صحت شود و بگوید: بدست آوردن و ذخیره کردن دارو نیاز نیست و وجود کسانى که داروها را از مکان هاى دور دست تهیه مى کنند, عبث است; چه, فعلا سلامتى حاصل است و اگر بیمارى حادث شود, در آن وقت به دنبال به دست آوردن دارو خواهیم رفت; مرگ خویش را امضا کرده است; چون برخى از داروها را باید از مکان هایى دور دست چون مصر و شام و چین و هند بیاورند و به وقت بیمارى, تا کسى بخواهد برود و دارو از این مکان ها بیاورد, مریض جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
بنابراین, بر پادشاه لازم است که پیش از وقوع وقایع و حدوث حوادث, سرانجام لشکرها بنماید و لشکر همیشه مهیا و مستعد و حاضر داشته باشد]...] تا در وقت ظهور آثار فتنه و فساد مخالفان و خصمان, طریق دفع ایشان موقوف بر امور بعیده نباشد.((17))
مطالب سبزوارى دقیقا منطبق بر عصر سبزوارى است. مى دانیم که شاه عباس دوم جنگ هایى براى فتح قندهار داشته است. توجه ویژه اى که سبزوارى به این بحث, دارد نشان گر نگرانى هاى وى از اوضاع عصر خویش است.
فقره دیگرى را در این جا نقل مى کنیم تا ادعاى فوق, وضوح بیش ترى بیابد.
((باید که ملک]...] آن قدر که ممکن باشد, از خرج هاى خود کم کند و بر لشکر افزاید. و بلادى که در سابق الایام و ازمنه سالف, صرف حوایج سپاهیان مى شده و در آن بلاد لشکرها مقرر مى بوده, از استمرار نیاندازد که مردمان پیشین را تجارب حاصل بوده و اندیشه هاى با صواب و فکرهاى عمیق داشته اند. قواعدى که تمهید نموده اند, مقرون به صواب است و مبنى بر قواعد و قوانین حزم و دور اندیشى است.((18))
سبزوارى به چشم خود دیده است که چگونه پس از شاه عباس اول (996ـ1038ق.) شاه صفى اول (1038 ـ 1052ق) وضع سپاهیان را بر هم زده و کشور را در معرض آسیب هاى جدى قرار داده است. از این رو, گویا منظورش از زمان هاى گذشته, عمدتا عصر شاه عباس اول باشد; گرچه دلیلى بر حصر مطلب به این دوره تنها نیست. به هر حال, در فقره اى که پیش از این آوردیم, نگرانى سبزوارى به طور کامل مشهود است و حوادث بعدى که اتفاق افتاد, نشان داد این نگرانى ها بى مورد هم نبوده است. این که گفتیم سبزوارى به دنبال اصلاح اوضاع نابسامان عصر خویش است, در مورد اصلاح نیروهاى مسلح نیز صدق مى کند.
2 ـ 2 ـ وظایف دولت در قبال سپاهیان
1 ـ تلاش براى افزایش کیفیت سپاهیان; به نظر سبزوارى ((تحصیل سپاه نیکو, به از بسیارى سپاه است)). این جمله ناظر به وضعیت آن روز سپاهیان است که عمدتا بدون دیدن آموزش هاى لازم و به وقت ضرورت از هر قبیله اى عده اى جمع مى شدند تا به دفاع از مرزهاى کشور بپردازند و اصولا توجهات لازم به کیفیت سپاه, پس از مرگ شاه عباس اول, به نازل ترین حد خود رسیده بود.
کیفیت مطلوب سپاهیان از نظر سبزوارى چنین است:
سپاهیان, باید افراد:
ـ دلیر برگزیده شجاع; ـ ثابت رإى; ـ ثابت قدم; ـ آشنا و داراى معرفت به امر جنگ باشند.
((چون سپاه نیکو باشند و دلیر و شجاع, از کمى ایشان باکى نیست]...] . وعدد سپاه هر چند بسیار باشند, چون یک دل و یک رإى و دلیر نباشند, نفع ندهد)). ((19)) به نظر سبزوارى نسبت پادشاه به سپاه, چون نسبت باغبان است به بستان که نهال تازه مى نشاند و آن را تربیت مى کند و آب مى دهد و به حد کمال مى رساند و گیاهان و نهال هاى ضایع و بى حاصل را از باغ بر مى چیند و بیرون مى کند. هم چنین اگر بعضى از لشکریان باشند که از ایشان فایده اى متصور نباشد, باید تبدیل به بهتر شوند و در غیر این صورت, فساد ایشان به دیگران نیز سرایت مى کند.
2 ـ به هیچ یک از سپاهیان نباید اجازه انتخاب شغل دیگرى داده شود; چه, در این صورت کار خود را فراموش خواهند کرد.
3 ـ آن که پادشاه به سپاهیان علاوه بر عطایا و جوایزى که به ایشان مى دهد, حقوق ماهیانه نیز بپردازد. ((چه شرط انصاف نباشد که بذل جان خواهند و در بذل نان مضایقه کنند.))
به نظر سبزوارى پرداخت حقوق فواید زیادى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف ـ مملکت از یک ارتش دائمى بهره مند خواهد بود;
ب ـ سپاهیان به کارى غیر از سپاهى گرى, براى تإمین نیازهاى خود نخواهند. پرداخت;
ج ـ هر ماه که حقوق مى گیرند, محبت پادشاه براى ایشان تجدید و تکرار مى شود و بنابر این, سبب افزایش محبت پادشاه در دل ایشان مى شود;
د ـ پیوسته نیازمند پادشاه هستند;
ه' ـ لازم است به هر کس, به میزان استحقاق اجرت داده شود, ((نه بر سبیل انفاق یا شفاعت شافعى یا جهت دیگر)).
اجرت عمل سپاهیان چیست؟ پاسخ سبزوارى این است که اجرت عمل, فقط ارزاق و مخارج زندگى نیست, بلکه علاوه بر مسائل مادى مسائل معنوى هم هست; یعنى ((انواع اکرام و مهربانى و به نیکویى ستودن و انواع تلطفات قولى و فعلى مرعى داشتن و به خود نزدیک داشتن و سخن گفتن و التفات نمودن.))
4 ـ سپاهیان باید مطمئن باشند که اگر کشته شوند و یا مشکل دیگرى براى آنها پیش آید, پادشاه به بازماندگان آنان رسیدگى خواهد کرد.
5 ـ سپاهیان باید اعتقاد داشته باشند که اطاعت کردن از پادشاه ((جهت آخرت ایشان, مرضى و ممدوح است)). اگر چنین اعتقادى داشته باشند, با طیب خاطر خود را در معرض مخاطرات بزرگ قرار خواهند داد و خواهند گفت که اگر پیروز شویم, چه خوب; و اگر کشته شویم هم که جایمان در بهشت خواهد بود.
پس از بیان این سخن, که سبزوارى آن را به افلاطون الهى نسبت داده, وى خود چنین نتیجه مى گیرد که:
((از این جا ظاهر مى شود که لشکر مى باید که بر دین و مذهب پادشاه باشد و پادشاه همیشه در خاطر ایشان جا مى داده باشد که اصل و باعث کلى بر حروب[ یعنى اهداف جنگ ها] مى باید[ :الف ـ] تقویت دین و مذهب و تحصیل زاد آخرت[ ;ب ـ] و دفع کفار[ ;ج ـ] و مخالفان آن دین بوده باشد.))((20))
لازم است اشاره اى به این مطلب داشته باشیم که نظریه پردازى سبزوارى در مورد تشکیل ارتش مستقل ملى, با ساختار و سازمان رسمى, به صورت رسمى و دائمى و با حقوق ماهیانه و ویژگى هایى که بر شمرده شد, معاصر با شروع رنسانس در مغرب زمین و ارائه پیشنهادى مشابه توسط ماکیاولى و امثال وى به شهریاران مغرب زمین است. ((21)) اما متإسفانه, به همان میزان که به این پیشنهاد در کشورهاى اروپایى عمل شد, در ایران به آن توجهى نشد و سلسله صفویه بهاى گزافى براى این بى توجهى ها پرداخت و نه تنها طومار عمر خود را در هم پیچید, که خسارت هاى فراوانى نیز به ایران و ایرانیان وارد آورد.
مسإله کشورهاى جهان سومى این نیست که طرح هاى خوبى ندارند. مسإله این است که طرح خوب, مجرى خوب هم مى خواهد. هم طرح باید علمى و خوب باشد, هم مجریان. خلل در هر یک, در دیگرى نیز تإثیر مى گذارد.
به راستى که سبزوارى, به عنوان یک مصلح, در ارائه یک طرح کار آمد از هیچ چیز فروگذار نکرده است.
3 ـ 2 ـ شرایط فرماندهان نیروهاى مسلح
سبزوارى در این که فرماندهان نیروهاى مسلح چه شرایطى باید داشته باشند, بسیار دقیق وارد شده است و به این دلیل که به گمان وى, یکى از مشکلات حکومت صفوى, مربوط به همین بخش بوده است; به ویژه که افراد نالایق را در رإس امور نظامى و امنیتى قرار مى دادند, سعى کرده است به روشنى مطلب را بیان کند.
از نظر سبزوارى, ((امیر عسکر)) باید داراى ویژگى هایى باشد که اهم آنها از قرار زیر است:
1 ـ شجاعت و دلیرى; وى به سخنى از حکما استناد کرده است که گفته اند:
((شیرى که قائد و سر کرده هزار روباه باشد, به از هزار شیر است که سر کرده آن روباهى باشد.))
2 ـ صاحب رإى و تدبیر و عقل; این شرط به این جهت لازم است تا بداند که در هر مقام, اقدام به چه کارى باید بکند; چون دانایان عالم متفق اند که اساس جنگ بر رإى و تدبیر و خدعه است. ((پس باید که اول در تدبیرات و حیله ها بکوشند و باید که چون از همه راه عاجز شوند, کار به شمشیر رسانند.))
با دقت در این فقره, ملاحظه مى شود که سبزوارى در ردیف کسانى قرار مى گیرد که جنگ را ادامه سیاست مى دانند.
3 ـ سخاوت; امیرعسکر از بذل اموال نباید مضایقه کند. البته این بذل و بخشش ها نباید به حد اسراف و تبذیر و تضییع اموال برسد.
4 ـ سردار لشکر باید صاحب نام و آوازه و شهرتى باشد که دشمنان از او حساب برند.
5 ـ امیرعسکر باید دوست دار پادشاه بوده, بر مذهب و دین او باشد. به مجاهده و کوشش در راه دین اعتقاد راسخ داشته باشد و سپاهیان را نیز بر این اعتقاد تربیت نماید.
به نظر مى رسد در این شرط, اشاره به برخى از حوادث عصر صفوى شده باشد. مى دانیم که برادران شرلى در خدمت شاه عباس اول بودند. حتى یکى از آنها از فرماندهان ارتش شاه عباس اول بود و در نهایت هم کشته شد. به هر حال, سبزوارى در چند نوبت و از جمله در همین مورد, از این که در ارتش شاه کسانى باشند که بر دین و مذهب پادشاه نباشند, هشدار داده است.
6 ـ امیر عسکر باید کسى باشد که سایر سپاهیان و به ویژه فرماندهان و سران سپاه, او را دوست داشته باشند.
7 ـ امیر و فرمانده نیروهاى مسلح (امیرلشکر) باید در تصمیم گیرى مستقل باشد; چرا که اگر افراد تصمیم گیرنده مختلف باشند, موجب اختلاف خواهد شد و هیچ چیزى براى ضعف و سستى سپاه موثرتر از اختلاف آرا نیست.
شاید بتوانیم ((عدم ورود نیروهاى مسلح به احزاب سیاسى)) را نیز از همین شرط استفاده کنیم. چه, ذیل این اصل مى گوید: هر چیزى که باعث اختلاف میان سپاهیان شود, نباید اتفاق بیفتد; چون موجب ضعف و سستى سپاه مى شود.
8 ـ امیر لشکر باید صاحب حزم و احتیاط باشد تا بدون جهت و بى فایده آدم به کشتن ندهد و در تضییع سپاه بى پروا نباشد. و تا از شکست کامل و قطعى دشمن مطمئن نشده است, حکم به پیروزى ندهد و صفوف لشکریان را متفرق نسازد; چه, بسیار لشکرها که پس از شکست, پیروز شده اند!
9 ـ پرهیز از استبداد; ((باید که مستبد به رإى خود نباشد و با عقلا و ارباب تجارب در هر کار مشورت بنماید)).
10 ـ اطلاع تمام و کامل از خصوصیات اوضاع و احوال دشمنان ضرورى است.((22))
در پایان بحث شرایط ((امیر عسکر)), لازم است توضیحى واژه شناختى ارائه کنم. سبزوارى از کلمات ((لشکر)), ((عسکر)), ((سپاه)), ((سپاهیان)), ((سردار لشکر)) و ((امیر عسکر)) استفاده کرده است; اما از واژه ((ارتش)) استفاده نکرده است; چنان که از واژه ((نیروهاى مسلح)) نیز استفاده نکرده است. هر جا این واژه ها به کار رفته اند, طبیعى است که از سوى نگارنده است.
4 ـ 2 ـ شرایط محافظان قلعه ها, و مرزداران
سبزوارى تصریح کرده است که شرایط مذکور براى ((امیر لشکر)) براى نگهبانان قلعه ها, امراى شهرها و فرماندهان مناطق مرزى نیز لازم است.((23))
5 ـ 2 ـ ضرورت آمادگى دائمى نیروهاى مسلح
سبزوارى یکى از وظایف امیران شهرها, به ویژه امیران سرحدها و مناطق مرزى را این مى داند که لشکریان را بیکار نگذارند; چون در این صورت, آمادگى خود را از دست خواهد داد و به راحت و فراغت عادت کرده, رسم سپاهى گرى را فراموش مى کنند. بنابراین, به هر طریقى که امکان داشته باشد, باید سپاهیان را به شغل سپاهى گرى چون تیرانداختن, اسب تاختن و امثال آن وادار کند.
این مسإله چیزى است که امروزه از آن با عنوان ((مانورهاى نظامى)) در جهت آمادگى براى دفاع یا حمله یاد مى شود.
به نظر سبزوارى, فواید این کار زیاد است که از جمله به موارد زیر اشاره کرده است:
1 ـ ((آن که سپاهیان از ورزش و عادت کارهاى خود نمى افتند و به خواب و راحت و عطلت خونمى گیرند.))
2 ـ به این ترتیب, هم سپاهیان و هم مسوولین مملکتى از اطراف و نواحى مختلف مملکت خود با خبر مى شوند و به وقت وقوع حادثه یا امرى غریب, آمادگى لازم را دارند.
3 ـ دشمنان چون همیشه لشکریان را سوار و مستعد و مهیا ببینند, نا امید شده, طمع به مملکت نخواهند داشت.
4 ـ اگر در زمانى پادشاه بخواهد جهت تسخیر شهرى یا تنبیه طایفه اى, لشکرى روانه کند, از همین سپاهیان استفاده خواهد کرد. فایده آن کار این است که در این صورت, از اصل غافل گیرى استفاده مى کند. اما اگر بخواهد لشکرى را روانه کند که قبلا مثل آن را روانه نکرده است, در این صورت, دشمنان متوجه خطر شده و آماده رویارویى خواهند شد.((24))
همین جا ذکر این نکته لازم است که سبزوارى اساسا به صلح مى اندیشد و نه جنگ; اما ساده اندیش هم نیست; یعنى متوجه است و لااقل احتمال مى دهد که ممکن است دیگران به دنبال جنگ باشند. این مطلب را در موارد متعدد یادآور شده است و از جمله در همین فصل.
((و باید که امیر سرحد, صاحب کفایت و کاردانى باشد و همیشه از اوضاع و اخبار دشمنان و سلاطین که بر سمت و حدود ولایت اویند, متفحص باشد و جاسوسان و بریدان او همیشه در کار باشند و]...] و باید که امیر سرحد را بإس و بطشى بوده باشد, که خصمان و همسایگان او از دشمنان, از او در حساب باشند و او را به مداهنه و مساهله و غفلت و کاهلى فرانگیرند که باعث آن شود که تعدى کنند و متعرض حواشى و جوانب ملک او شوند; بلکه اگر از دشمنان و بیگانگان نسبت به منسوبان ولایت او تعدى و تطاولى شود, در مقام تنبیه و تدارک در آید و اندک را بسیار عظیم شمرد و خرد را خرد نگیرد, که چون این راه گشوده گردد, بیم آن هست که جزیى کلى گردد و اندک بسیار شود.))
((لیکن باید که در طریقه تدارک, قانون عقل و میزان حکمت از دست نگذارد و تا کار به قول و نصیحت ساخته شود, به فعل نرساند و اگر کار به عصا منتظم شود, متحمل بارگران شمشیر نشود که اول تدبیر است آنگاه شمشیر]...] . و بالجمله, در هر باب, از قانون مصلحت و میزان عقل و حکمت بیرون نرود.))((25))
واقع گرایى سبزوارى توإم با اصلاح گرى وى, به خوبى در فقرات مذکور روشن است و این که پیش از این گفتیم وى جنگ را دنباله سیاست مى داند نیز در جمله بسیار پر معناى ((اول تدبیر است آنگاه شمشیر)) خود را به خوبى نمایانده است.
3 ـ امور اطلاعاتى و امنیتى
1 ـ 3 ـ ضرورت خبرگیرى
((واجب)) است بر پادشاه که از احوال لشکر و رعیت و دور و نزدیک و دوست و دشمن با خبر باشد. در غیر این صورت, جریان امور از عدالت خارج شده, سرانجام موجب زوال دولت خواهد شد; زیرا اگر ظلمى واقع شود و جبران نشود, دوستان و دشمنان چنین گویند; فساد و دراز دستى که در امور مملکتى مى شود, یا پادشاه مى داند یا نمى داند; اگر مى داند و ((اصلاح)) نمى کند و دست ظالمان را کوتاه نمى کند, پس او طرفدار ظلم است و در نتیجه ظالم و اگر نمى داند, پس غافل است و او را کفایت و کاردانى نیست. این تحلیل باعث جرإت دشمنان و منازعان پادشاهى مى گردد.
بر اساس همین ملاحظات بوده است که پادشاهان قدیم کسانى را به عنوان صاحب خبر و جاسوس بر مى گزیدند تا اخبار و اوضاع مناطق مختلف را به پادشاه برسانند.
سبزوارى براى این که شاه عباس دوم را تشویق بیش ترى نسبت به این مسإله بنماید, در ادامه چنین آورده است: ((و بعضى پادشاهان چندان در این باب مى کوشیده اند که اگر کسى مرغى یا توبره کاهى به تعدى از زیر دستى مى گرفت, از پانصد فرسنگ راه خبر به پادشاه مى رسید و ظالم را تنبیه مى نمود تا دیگران متنبه شوند و بدانند که پادشاه خبردار است.)) وى در همین زمینه به نقل چند حکایت پرداخته است.((26))
2 ـ 3 ـ انواع خبرگیرى
الف ـ علنى; ب ـ مخفیانه.
به نظر وى, اگر پادشاه مإمورین علنى براى کسب خبر نصب کند, کفایت نمى کند; بلکه حتما باید مإموران مخفى هم داشته باشد که کسى آنها را نشناسد. به این ترتیب امید مى رود که حقایق, آن گونه که واقعا هست, به وى منتقل شود.((27))
3 ـ 3 ـ شرایط مإموران اطلاعاتى
شرط است که این کار به کسانى سپرده شود که داراى ویژگى هاى زیر باشند:
1 ـ دین دار; 2 ـ راست گفتار; 3 ـ راست کردار; 4 ـ مورد اعتماد; 5 ـ عاقل; 6 ـ توانا بر تشخیص حقیقت چیزها.
اگر خبرگیران داراى شرایط لازم نباشند و یا به اغراض دیگر آلوده باشند, ((ضرر وجود ایشان بیش از نفع باشد و فایده بر خبردارى ایشان مترتب نشود; بلکه از آن فساد خیزد.))((28))
مى دانیم که یکى از صدر اعظم هاى موفق تاریخ ایران; یعنى امیرکبیر از این دستورات به خوبى پیروى کرده است. با توجه به این مطلب که انتشار کتاب روضه الانوار در دوره ناصرى صورت گرفته است, مى توان احتمال داد که یکى از منابع اقدمات امیرکبیر همین کتاب بوده باشد. گرچه این فرض, پژوهش هاى جدى و عمیقى را مى طلبد. مشابهت هاى دیگرى نیز در رفتار امیرکبیر با آنچه در این کتاب آمده, قابل مشاهده است; از قبیل: عمل به توصیه هاى صرفه جویانه سبزوارى در مورد هزینه ها و در آمدهاى مملکتى و به ویژه اصلاح حقوق منسوبان به پادشاه و اصلاح هزینه هاى مربوط به شخص شاه.
سوم; سامان دهى امور مربوط به دیپلماسى و سیاست خارجى
على رغم این که دولت ها برحسب ظاهر یا به منظور عرض تبریک یا تسلیت و یا براى امورى که انجام آنها منوط بر فرستادن نماینده است اقدام به ارسال سفیر و نماینده مى کنند,((28)) به نظر سبزوارى هدف واقعى از اعزام سفیر و نماینده بررسى وضعیت اقتصادى, سیاسى, فرهنگى و مذهبى دولت مقصد است, بنابر این سبزوارى به دولت صفوى و شخص شاه عباس دوم توصیه مى کند که در اعزام سفیر و ایلچى به سایر ممالک ویژگى ها و شرایط سختى را اعمال کند تا از وضع سایر ممالک مطلع شود, از سوى دیگر لازم است در برخورد با سفراى سایر کشورها به گونه اى برخورد شود, که ضمن پرهیز از بى احترامى, از دسترسى و آگاهى آنها به آسیب ها و نقاط ضعف دولت و ملت و در نتیجه به خطر افتادن امنیت کشور اجتناب شود.
به نظر سبزوارى سفیر باید داراى ویژگى هایى از قبیل بهره مندى از دانش, حاضر جواب, سخندان و فصیح, عقل و تیز هوشى, شجاعت, قاعده دان و آشنا به اصول روابط بین الملل, آشنا به رسوم و قواعد مجلس پادشاهان, عاقبت اندیش و پیش بین, ظاهر نیکو و آراسته, همت بلند, پرهیز از امور ناپسند, سخى و اهل بکار بردن نرمى و مدارا در جاى خود باشد..((30))
سبزوارى تعریفى به زمانه خویش نیز دارد که نشان گر نابسامانى امر سیاست خارجى در عصر عباسى دوم است. وى مى گوید: ((در ازمنه سابقه چنین معمول و مستمر بوده که به غیر از افاضل و دانشمندان کسى را به رسالت نمى فرستاده اند.((31)) که یعنى حالا چنین نیست و افراد ناکار آزموده و غیر متخصص و فاقد صلاحیت به امر سفارت و سیاست خارجى اشتغال دارند.
از نگاه سبزوارى, وظیفه اصلى سفرا کمک به تقویت امنتى ملى, از طریق شناخت دوستان و دشمنان و امکانات و تهدیدات هر یک مى باشد. از این رو وظایف اصلى رسول, ایلچى و سفیر از نظر وى آن است که بداند:
1 ـ لشکر آن پادشاه و امکانات نظامى او, از نظر کمیت و کیفیت, در چه حد است.
2 ـ ترتیب درگاه و بارگاه و نشست و برخاست و چوگان و شکار و خلق و سیرت و بخشش و کوشش و دیدار و کردار پادشاه چگونه است؟
3 ـ پادشاه ظالم است یا عادل؟
4 ـ پیر است یا جوان؟
5 ـ ولایتش آبادان است یا خراب؟
6 ـ لشکرش از او خشنودند یا نه؟
7 ـ همه لشکرش بر دین اویند یا نه؟
8 ـ برخوردش با سپاه و رعیت پسندیده است یا ناپسند؟
9 ـ لشکرش توانگرند یا ناتوان؟
10 ـ بخیل است یا سخى؟
11 ـ در کارها بیدار و هوشیار است یا غافل؟
12 ـ وزیرش, صاحب عقل و کفایت و دیانت و حسن سیرت است یا نه ؟
13 ـ سپهسالارانش شجاع و کار دیده و کار آزموده اند یا نه؟
14 ـ مصاحبان و ندیمانش عاقل و شایسته و امین و قابل اند یا نه؟
15 ـ در کار و امر دین و ترویج مذهب خود, جدى است یا نه؟
16 ـ با رحمت و شفقت است یا سنگ دل و با قساوت؟
17 ـ میل او بیش تر به هزل است یا جد؟
18 ـ در لهو و لعب بسیار مى کوشد یا نه؟
19 ـ خزاین و اموالش فراوان است یا نه؟
20 ـ رعایا و مردم در دوستى پادشاه ثابت و جدى هستند یا نه؟
21 ـ صحبت او بیش تر با اهل عقل و فضل و عفت و شجاعت است یا با جاهلان و کم خردان؟
22 ـ پادشاهان دیگر با او چگونه رابطه اى دارند؟
23 ـ دشمنان داخلى دارد یا نه؟((32)) (منازعان در پادشاهى و حکومت دارد یا نه؟ )
چرا رسول پادشاه باید به همه موارد فوق توجه کند؟ پاسخ سبزوارى چنین است:
((تا اگر وقتى منازعه اى در میان آید و ملک قصد آن پادشاه و اراده تسخیر ناحیه یا فتح قلعه اى از آن ملک داشته باشد نصرتى حاصل باشد)).((33))
مى دانیم که حکومت صفوى در اکثر مناطق مرزى ایران و در بیش تر ایام حکومت خویش, مشکلاتى و حتى جنگ هایى داشته است. بنابراین, واقع گرایى سبزوارى قابل تحسین و مطابق با اصول سیاست و مملکت دارى است.
با توجه به آنچه گفته شد و خطراتى که از سوى کشورهاى دیگر ممکن است متوجه ایران زمین باشد, سبزوارى لازم مى داند رسولان, اطلاعات دیگرى را نیز به دست آورند. از اهم این اطلاعات موارد زیر است:
1 ـ اطلاع از راه ها, رودخانه ها, کوه ها و عقبه ها;
2 ـ کسب خبر از راه هاى عبور لشکریان;
3 ـ اطلاع از مخازن آب و آذوقه هر ناحیه;
4 ـ اطلاع از مکان هاى علوفه ها;
5 ـ اطلاع از قلعه ها و کیفیت حفاظت از آنها و ...
((باید که با رسول جمعى باشند که بر حقیقت حالات مطلع باشند و روزنامه به تفصیل در همه باب مى نوشته باشند و اگر متعدد باشند, بهتر است.)) نکته دیگر این است که همه اطلاعات مذکور باید به گونه اى جمع آورى شود که هیچ کس بر آنها آگاه نگردد و خود سبب فتنه نشود.((34))
سبزوارى هشدار مى دهد که دولت ها باید هشیار باشند و از تملق و خوش آمدگویى کشورهاى دیگر نسبت به خود فریب نخورند و حساسیت هاى امنیتى خود را کاهش ندهند و بر عکس, در شرایط صلح و آرامش و دوستى, بیش از پیش به تقویت مسائل مربوط به امنیت خویش بپردازند. بدبینى و احتیاط, از اصول روابط خارجى به حساب مىآید. منبع وى در ارائه چنین دیدگاهى تاریخ است. به نظر سبزوارى مطالعه تاریخ به ما نشان مى دهد که در بسیارى از مواقع, پادشاهان, سفرایى براى اظهار دوستى فرستاده اند, اما هنوز رسولان ایشان بر نگشته اند که آنها حمله را آغاز کرده اند. لذا به عنوان یک اصل توصیه مى کند که:
((از این غافل نباید بود که یکى از تدبیرات ملوک است که در وقت تمهید حروب, دشمنان را به اظهار دوستى و مهربانى در خواب نمایند.))((35))
خاتمه
با توجه به آنچه آمد, پیام و درس سبزوارى براى ایران امروز در سه نکته خلاصه مى شود:
1 ـ پرداختن به امور اقتصادى, به گونه اى که صادرات غیر نفتى بر واردات فزونى داشته باشد, صرف نظر از این که مشکل بیکارى را حل مى کند, رونق اقتصادى ایجاد مى کند, بهبود معیشت مردم را به دنبال دارد و... از همه مهم تر امنیت ملى ما را تضمین مى کند.
2 ـ پرداختن به نیروهاى مسلح, چه از نظر نیروى انسانى و رسیدگى به آنها و چه از نظر به روز بودن تجهیزات و ادوات آنان و چه از نظر در اختیار داشتن جدیدترین فنآورىها در این رابطه از ضرورىترین امور در جهت تإمین امنیت ملى ایران است. توجه اکید به نیروهاى اطلاعاتى و ساز و کار کسب اطلاعات در دنیاى جدید هم ضامن امنیت ملى و هم تضمین کننده آن مى باشد.
3 ـ دیپلماسى و روابط خارجى فعال مهم ترین ابزار رسیدن به خواسته هاى یک و دو و در نتیجه رسیدن به امنیت ملى است. در صحنه روابط بین الملل باید نگاه واقع گرایانه و احتیاطآمیز داشت. بنابراین دیدگاه ایدآلیستى, در صورتى که مبناى روابط ما با دیگر کشورها باشد, از نظر سبزوارى, به عنوان یک حکیم, فقیه و مجتهد, پذیرفته نیست. لازم است آرمان هاى اسلامى را در سطح دنیا مطرح کنیم ولى لازم است در همین حال دچار ساده لوحى و غفلت نشویم. تاریخ به ما آموخته است که جایى براى انسان ها, جوامع و دولت هاى غافل و ساده انگار نیست.
پى نوشت ها:
1 ـ رابرت ماندل,چهره متغیر امنیت ملى, ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى, (تهران, 1377), صص 52 ـ 53.
2 ـ همان, صص 59 - 83.
3 ـبراى اطلاع از اندیشه ها, میراث علمى و سوانح احوال سبزوارى, نگاه کنید به: نجف لک زایى, روضه الانوار عباسى و رابطه مجتهد و سلطان, فصلنامه علوم سیاسى, شماره اول و نیز: اندیشه سیاسى محقق سبزوارى, موسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع), 1377. از آنجا که نسخه تصحیح شده روضه الانوار عباسى, توسط نگارنده تا کنون منتشر نشده است. ارجاعاتى که به این کتاب شده, به روش صفحه اى نخواهد بود, بلکه به قسم, باب و فصل ارجاع داده شده است.
4 ـ روضه الانوار عباسى, قسم دوم, باب چهارم, فصل دوم از این پس با عنوان ((روضه)) یاد خواهد شد.
5 ـ همان.
6 ـ همان.
7 ـ همان.
8 ـ شرح غرر الحکم , ج 1, ح 1090.
9 ـ روضه , قسم دوم, باب چهارم, فصل دوم.
10 ـ روضه , قسم اول, باب ششم, فصل ششم.
11 ـ همان.
12 ـ روضه , قسم دوم, باب سوم, فصل چهارم.
13 ـ همان.
14 ـ همان.
15 ـ روضه , قسم دوم, باب سوم, فصل اول.
16 ـ همان.
17 ـ همان.
18 ـ همان.
19.همان.
20.همان.
21 ـ ماکیاولى, شهریار.
22 ـ روضه, قسم دوم, باب سوم, فصل اول.
23 ـ همان.
24 ـ همان.
25 ـ همان.
26 ـ روضه, قسم دوم, باب چهارم, فصل سوم.
27 ـ همان.
28 ـ همان.
29 ـ روضه, قسم دوم, باب چهارک, فصل چهارم.
30 ـ همان.
31 ـ همان.
32 ـ همان.
33 ـ همان.
34 ـ همان.
35 ـ همان.
امنیت ملى چیست؟ از چه عناصر, وجوه, ارکان و ابعادى برخوردار است؟ تفاوت آن با امنیت فردى, اجتماعى, اخلاقى, روانى, سیاسى, اقتصادى, زیست محیطى و فرهنگى چیست؟ امنیت ملى چگونه به خطر مى افتد؟ و بالاخره, ساز و کارهاى تإمین, کسب و گسترش آن چیست؟
هدف مقاله حاضر, پاسخ گویى به برخى از پرسش هاى مذکور از دیدگاه محمد باقر سبزوارى (مشهور به محقق سبزوارى 1017 ـ 1090 ه''..ق.) حکیم, فقیه و دانشور شیعى قرن یازدهم هجرى است.
مى دانیم که در نظام بین الملل, کشورها از لحاظ امکانات و توانایى هاى مادى و معنوى, در یک سطح قرار ندارند. به همین دلیل و نیز دلایل دیگر, منافع دولت ها گاهى با یکدیگر در تعارض قرار مى گیرد و این امر, به بروز درگیرى میان آنها مى انجامد. بر این اساس, تلاش مستمر براى تإمین امنیت ملى و گسترش دامنه آن, یکى از مهم ترین اولویت هاى کشورها در عرصه روابط بین الملل است. تإمین بالاترین حد امنیت ملى, یکى از نگرانى هاى عمده دولت ها و یکى از پایه هاى سیاست خارجى آنها در گذشته و حال تلقى مى شود. استفاده از سیستم باز دارندگى, راهبرد و نگرش امنیت دسته جمعى, ایجاد نهادهاى فراملى و هم گرایى, خلع سلاح و کنترل تسلیحات, بهره گیرى از دیپلماسى و اتخاذ راهبردهاى مطلوب در سیاست خارجى, اقدامات اطلاعاتى و جاسوسى, سامان دهى اقتصاد سیاسى و... از جمله جلوه هاى تلاش دولت ها براى تعقیب امنیت ملى است.
نگرش ها و مطالعات انجام شده در زمینه امنیت ملى به سه دسته عمده قابل تقسیم بندى است:
اول, پژوهش هایى که امنیت ملى را حول محور به حداکثر رساندن قدرت ملى در یک وضعیت برخورد نظامى مورد بررسى قرار مى دهند. از این منظر, تنها راه تإمین امنیت ملى, افزایش مداوم قدرت نظامى است.
دوم, تحقیقاتى که بیشتر متوجه همکارىهاى بین المللى و افزایش قدرت نهادهاى بین المللى و کاستن از قدرت ملى و رقابت هاى تسلیحاتى است.
سوم, تحقیقاتى که هم بر افزایش قدرت نظامى و هم بر بهره گیرى از عوامل ملى و فراملى غیر نظامى تإکید دارد. محقق سبزوارى, از زمره دسته سوم است. بهره گیرى از قدرت نظامى, قدرت اطلاعاتى, دیپلماسى و اقتصاد سیاسى داخلى و خارجى, از اهم عناصر و ساز و کارهاى مورد توجه سبزوارى در تإمین امنیت ملى است که در ادامه به تفصیل مورد بحث و بررسى قرار خواهد گرفت.
امنیت ملى از نظر مفهومى, به مسوولیت ملى دولت ها در جهت کسب و تإمین ایمنى روانى و مادى براى مردم تحت حاکمیت خویش اشاره دارد تا از تهدیدات مستقیم و غیر مستقیم ناشى از قدرت هاى داخلى و خارجى نسبت به بقاى رژیم, نظام شهروندى و شیوه زندگى شهروندان خود ممانعت به عمل آورند.(1)
به نظر رابرت ماندل, حوزه هاى نظامى, اقتصادى, منابع / محیطى و سیاسى / فرهنگى, ابعاد اصلى و مختلف امنیت را نمایان مى سازند. دو صافى ارتباطى, توانایى فرد براى تعقیب این مسیرها را تا حدى کاهش مى دهد: یکى, صافى اطلاعاتى است که میزان دقیق اطلاعاتى را که هر کس به طور موفقیتآمیز مى تواند درباره اوضاع جهانى جمع آورى نماید, منعکس مى کند (این اقدام غافل گیرى شدید و اساسى را به حداقل کاهش مى دهد) و دوم, صافى ادراکى یا مفهومى است که میزان توفیق در انتقال احساس ایمنى به مردم یک کشور را منعکس مى سازد (این مرحله, اعتماد عمومى و مشروعیت رژیم را به حداکثر مى رساند). این ابعاد و صافى ها در نهایت, بر عناصر بنیادى استوار خواهد شد که شامل ظرفیت ها یا توانایى هاى داخلى, تهدیدات خارجى و اتحادهاى خارجى است.
على رغم اختلاف نظر بر حسب تإکید روى امنیت فردى, دولتى, منطقه اى یا جهانى در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه, به نظر مى رسد که عناصر امنیت ملى, قابلیت کار برد عمومى دارند. شکل زیر نمایش دهنده ارتباط بین این اجزا است و نشان مى دهد که چگونه آنها به ترتیب دامنه, اعتبار و جهت, تحلیل و سیاست امنیتى را تعیین مى کند.((2))
<
عناصر امنیت ملى<
با توجه به آنچه آمد, به ارائه نظرگاه محقق سبزوارى مى پردازیم. اگر چه محقق سبزوارى بحث خود را در قرن یازدهم ارائه کرده است; اما توجه به مباحث وى نشان گر دقت و جامعیت بحث وى نسبت به مباحث مطرح در وضعیت فعلى است.((3))
سامان دهى اقتصاد سیاسى, به ویژه در جهت آبادانى مملکت و فزونى تولید بر مصرف و صادرات بر واردات و در همه حال توجه به عدالت اجتماعى و گسترش تجارت خارجى, سامان دهى امور نظامى, انتظامى و امنیتى, به ویژه از طریق تقویت نیروهاى مسلح, رسیدگى به مرزها, رسیدگى به وضعیت معیشتى نیروهاى مسلح و توجه اکید به مسائل اطلاعاتى و سامان دهى امور مربوط به دیپلماسى و سیاست خارجى کشور از جمله ساز و کارهاى مهم تإمین امنیت ملى در تفکر سبزوارى به حساب مىآید. در ادامه به بررسى عناصر مذکور پرداخته مى شود.
اول; سامان دهى اقتصاد سیاسى
1 ـ سامان دهى اقتصاد مالى
1 ـ 1 ـ ضرورت سامان دهى امور مالى
((تدبیر خزاین و اموال, رکنى عظیم از ارکان پادشاهى است. و در این باب, از قانون عقل و شرع تجاوز کردن, موجب فساد امر دنیا و آخرت است)).((4))
آنچه آمد, نقل قولى است مستقیم از سبزوارى که فصل دوم از باب چهارم کتاب مهم خویش ((روضه الانوار عباسى)) را با آن شروع کرده است. وى به قصد اصلاح امور مالى, سخنان چندى در این فصل آورده است که اهم آنها را در این جا مىآوریم.
آنچه را که از سبزوارى نقل شد, مى توان در قالب رابطه زیر تصویر کرد:
رابطه شماره :1
نادیده گرفتن قانون عقل و شرع در تدبیر خزاین و اموال ـــــــ فساد امر دنیا و آخرت ـــــــبه خطر افتادن امنیت ملى.
وى فساد امر دنیا را چنین توضیح داده است:
((... بنابر آن که قوام پادشاهى, بى اعوان و انصار و عساکر, بسیار صورت نمى یابد و عساکر, بدون مال و وفور خزاین منتظم نمى شود, پس هر گاه پادشاه را مال نباشد, و خزانه معمور نباشد از عهده اقوات و ارزاق و معونات لشکر بیرون نتواند آمد و چون چنین شود, لشکر شورش کنند و به فساد در آیند. و اگر دشمنى از طرفى رو کند, چون وفورى در اموال و خزاین پادشاهى نباشد, لشکر ها مختل باشند و سرانجام ایشان نتوان کرد و اسب و سلاح و آلت و عدت حرب تهیه نتوان نمود)).((5))
با تإمل در فقره مذکور, روابط زیر قابل استخراج است:
رابطه شماره :2
وفور خزاین و اموال ـــــــ اعوان و انصار و لشکر بسیار ـــــــ قوام پادشاهى ـــــــتإمین امنیت ملى
رابطه شماره :3
فقدان خزاین و اموال ـــــــ فقدان اعوان و انصار و لشکر ـــــــ زوال پادشاهى ـــــــزوال امنیت ملى
رابطه شماره :4
کمبود خزاین و اموال ـــــــ کمبود اعوان و انصار و لشکر ـــــــ اختلال در پادشاهى, شورش لشکریان یا حمله خارجى ـــــــ زوال پادشاهىـــــــزوال امنیت ملى
بنابراین, ((بر پادشاه لازم است که تدبیر خزاین و اموال بنماید و در این باب, از اهمال و اغفال احتراز لازم داند.)) تا پادشاهى اش دوام و قوام داشته باشد.
اکنون این سخن را مى توانیم به شکل زیر ترسیم کنیم:
رابطه شماره :5
تدبیر خزاین و اموال بر طبق قوانین عقل و شرع ـــــــ وفور خزاین و اموال ـــــــ فراوانى لشکر و اعوان و انصار ـــــــ قوام پادشاهىـــــــتإمین امنیت ملى
همین رابطه است که سامان دهى امور مالى را ضرورى مى سازد.
2 ـ 1 ـ راه هاى سامان دهى امور مالى
به نظر سبزوارى, تدبیر اموال به تدبیر دو چیز صورت مى گیرد:
1 ـ تدبیر مداخل (در آمدها);
2 ـ تقدیر مخارج (هزینه ها).
تدبیر مداخل و یا به عبارت دیگر افزایش در آمدها, از طرق زیر ممکن است:
1 ـ تلاش در ((تعمیر بلاد و مواضع ملک)); این همان چیزى است که امروزه از آن با عنوان ((توسعه)) و ((آبادانى)) یاد مى شود. به نظر سبزوارى, اگر پادشاه بخواهد در آمد مملکت افزایش پیدا کند, باید ((مواضع خراب را به حلیه آبادانى در آرد; چه, هر گاه بلاد, معمور و آبادان و مزروع باشد, در خراج و اموال دیوانى و وجوهات سلطانى وفور تمام به هم رسد.))
از سخن فوق, رابطه زیر به هم مى رسد:
رابطه شماره :6
تلاش در جهت آبادانى مملکت ـــــــ افزایش آبادانى (توسعه بیش تر) ـــــــ افزایش در آمد دولت از طریق مالیاتـــــــارتقاى سطح امنیت ملى
به نظر سبزوارى, عدالت پادشاه سببى قوى در جریان پیدا کردن امور به این سمت و در نتیجه, تحقق امر مذکور است; زیرا ((هر گاه پادشاه در عدالت کوشد و دفع ظلم و طغیان بنماید و شر متقلبان را از رعایا و زیردستان رفع نماید, مردمان به فراغ بال و رفاه حال, به امر عمارت و زراعت, اشتغال نمایند.))((6))
پس:
رابطه شماره :7
عدالت پادشاه ـــــــ تإمین امنیت براى مردم ـــــــ افزایش عمارت و زراعت ـــــــ افزایش در آمد مملکتـــــــارتقاى سطح امنیت ملى
2 ـ گماردن افراد شایسته در مناصب دولتى; به نظر سبزوارى:
((تعدیل عمال و اصلاح حال ایشان قوىترین اسباب[ افزایش در آمد] است; چه, هر گاه ایشان ظلم کنند و بى وقوف باشند و کاردان نباشند, ملک رو به خرابى کند و مرتبه مرتبه خرابى از خرابى متولد شود; چه,, خرابى از امراض مسریه است که از عضوى به عضوى سرایت مى کند)).((7))
پس:
رابطه شماره :8
اصلاح کارگزاران دولت و عدالتشان ـــــــ آبادانى مملکت ـــــــ افزایش در آمد دولتـــــــارتقاى سطح امنیت ملى
رابطه شماره :9
ظلم کردن و کاردان نبودن عمال حکومتى ـــــــ خرابى مملکت و افزایش پیوسته آن ـــــــ کاهش در آمدهاى دولت ـــــــ زوال امنیت ملى ـــــــزوال دولت
وى در همین زمینه به حدیثى از امام على(ع) نیز استناد کرده است:
((الا عمال یستقیم بالعمال.))((8)); یعنى کارها به عاملان مستقیم مى شود)).
توجه به کارگزاران, ویژگى هاى آنان و به ویژه این نکته که دانا و واقف به کارى که بر عهده مى گیرند باشند, از مطالبى است که سبزوارى, به عنوان یک مصلح, بارها و بارها بر آن تإکید کرده است. ازشرایط پادشاه گرفته تا شرایط و اوصاف وزیر اعظم و معیارهاى استحقاق شغل و جز آن, همه و همه, در همین مورد است.
وى به پادشاهان هشدار مى دهد که اگر بخواهند بدون آبادانى مملکت بر مالیات ها بیافزایند, فقط به خرابى مملکت و سقوط خویش کمک کرده اند و نه جز آن; چون مثل این پادشاهان, مثل کسى است که از گرسنگى, گوشت خود را قطع کند و بخورد.
شاهى که بر رعیت خود مى کند ستم
مستى بود که مى کند از ران خود کباب
در ادامه همین بحث, به فقراتى از بیانات سبزوارى بر مى خوریم که نشان مى دهد سبزوارى واقعا مطالب خویش را در ((گفتمان اصلاح)) مطرح مى نماید:
((بر پادشاه لازم است که مداخل هر یک از ولایات قلمرو خود را تحقیق کند و تحقیق آن بنماید که در ازمنه سابقه, مداخل دیوانى آن ولایت چند بوده]...] . آنگاه موازنه کند میانه مداخل زمان خود و مداخل آن زمان; اگر نقصى واقع شده باشد در مقام تحقیق و تفحص آن در آید که باعث بر آن چیست؟))
این فقرات, چیزى نیست جز اصلاح طلبى و تشویق پادشاه به اصلاح گرى. آنچه سبزوارى پس از جملات فوق گفته است, نشان مى دهد که وى وضع زمان خود را نسبت به قبل از آن, دچار نقص و نارسایى مى دیده است. وى بر همین اساس چنین ادامه داده است:
((و غالب آن است که باعث بر نقصان حاصل و ارتفاعات[ = در آمدها] بلاد, تعدى و ظلم و بى تدبیرى و ندانى عمال و حکام مى باشد. باید که پادشاه در مقام اصلاح این امور در آید و غافل نشود و در تدارک آن به اقصى الغایه بکوشد. و عمال بد را تبدیل کند. و جبر شکستگى رعایا نماید. و در تقویت و عنایت و تخفیف موونات و حوالات نسبت به اهل آن ناحیه اهمال ننماید]...] . و اگر آفتى عارض شده باشد, مثل آن که سیلى یا طغیان آبى, خرابى کرده باشد یا]...] در گرفتن خراج تاخیر نماید; بلکه اگر مددى در کار باشد از مال دیوانى ها بدهد تا مواضع آبادان شود, و چون آبادان شود اضعاف آن منفعت به پادشاه خواهد رسید.))
3 ـ حسن سلوک با تجار و مسافران و افراد بیگانه;
4 ـ امانت دارى و راستى عمال و ضابطان.((9))
در مورد هزینه ها, لازم است امور زیر مراعات شود:
1 ـ شخص پادشاه لازم است به وضع خود و دربار سرو سامان دهد. در این رابطه, سبزوارى توصیه کرده است که پادشاه, خوب است زندگى پادشاهان پیشین را مطالعه نموده و اگر در شیوه زندگى آنان, قوانین بهترى بوده است, آن قوانین را معمول دارد. منظور وى از پادشاهان پیشین, آن گونه که خود در قسم اول روضه الانوار متذکر شده است, شاه طهماسب و شاه عباس اول است.
سبزوارى مدعى است که اگر در زمان این دو پادشاه, خزانه پر, لشکرها آماده و فقرا و مساکین و یتیمان, مرفه بوده اند, به خاطر آن بوده است که این دو پادشاه, به مسلک قناعت عمل مى کرده اند. به همین خاطر بود که در ایام پادشاهى شاه طهماسب, چهار بار سلطان سلیمان, امپراتور عثمانى, به ایران حمله کرد; اما هر بار مجبور به عقب نشینى شد و کارى از پیش نبرد. و نیز خان ماورإ النهر و خان ترکستان, شش نوبت به خراسان حمله کردند; اما چیزى جز خجالت و شرمندگى نصیبشان نشد.
در دوره شاه عباس اول نیز پیروزىهاى بزرگى نصیب ایران زمین شد; چرا که پادشاه, مسلک قناعت را سر لوحه زندگى خویش ساخته بود. اکثر اوقات لباس هاى ساده مى پوشید و سعى داشت مخارجش کم باشد. ((بدین سبب مردم را کمال رفاهیت و آسایش بود و ملک, معمور بود و رعیت, آسوده و خزانه, معمور و لشکر, با سرانجام. آن حضرت را چندین مرتبه بر عساکر قیصر و خانان ترکستان, غلبه رو داد و بسیار از مالک موروث, که در ایام فترت ها از تصرف بیرون رفته بود, فتح نمود و فتوحات عظیمه, او را میسر شد و در یک سال, سه ملک, مانند عراق عرب که از مواضع معتبر ایران زمین; بلکه خلاصه و زبده ربع مسکون است و ملک قندهار و قعله هرموز, به تصرف اولیاى دولت آن حضرت در آمد.))((10))
2 ـ تا ممکن است از اسراف و تبذیر و هزینه هایى که منفعت عقلایى ندارد, اجتناب شود.
3 ـ در پرداخت هایى که به افراد منسوب به دربار مى شود, تجدید نظر کرده, آنچه بى جهت پرداخت مى شود, ((اصلاح و تبدیل و تعدیل شود.)) همچنین لازم است به حقیقت احوال عمال و اعمال رسید و به حسب کمیت و کیفیت و فواید و منافع هر کار و هر یک, آنها را طبق اندازه و قاعده و ضابطه درست, حقوق داد.
4 ـ ((باید که انعامات و هبات و مرسومات و عطایاى پادشاه بى جا و بى موقع نباشد و بر وفق اندازه خدمت و حد اهلیت و استحقاق بوده باشد.))
5 ـ ((در تخفیف خرج هاى مردم باید کوشید.)) راه ترویج این کار, این است که پادشاه و وزرا, از خود شروع کنند. اگر اینان گرد تجملات و انواع زینت ها و لباس هاى فاخر و امثال آن, که اسراف و تبذیر است, نگردند, مردم نیز در این امور وارد نخواهند شد و در نتیجه, زندگى بر مردم آسان خواهد بود و توقعات بسیار از پادشاه نخواهند داشت; ضمن این که وقتى هزینه هاى اضافى حذف شود, زندگى طبقات پایین مردم رونق خواهد گرفت و در نتیجه عمران و آبادانى رواج بیش ترى خواهد یافت و این خود سبب افزایش در آمدها مى شود.((11))
2 ـ تجارت داخلى و خارجى
سبزوارى در فصلى با عنوان ((در ذکر تدبیر تجار و مترددان اطراف و جوانب بر و بحر)), به پادشاه توصیه کرده است تا شیوه اى را در پیش گیرد که نتیجه آن, گسترش تجارت در ابعاد داخلى و خارجى گردد. این نکات تماما حول محور ((ارتقاى سطح امنیت ملى)), ((اصلاح)) و ((سامان دهى)) مسائل تجارى قرار دارد.
مهم ترین شرایط گسترش تجارت, از نظر سبزوارى, سه چیز است:
1 ـ حسن سلوک پادشاه و کارگزاران حکومتى با تجار, از هر کجا و هر مذهب و دینى که باشند;
2 ـ رعایت معاهدات و قراردادهایى که با دولت هاى دیگر منعقد شده است;
3 ـ تخصص مإموران حکومتى مرتبط با امر تجارت, در امور تجارى.
اگر شرایط فوق رعایت شود, فواید زیادى عاید خواهد شد, از جمله موارد زیر:
1 ـ تحصیل رضایت خداوند; 2 ـ کسب ثواب و خلاصى از عقاب; 3 ـ دوام نعمت و بقاى دولت; 4 ـ تحصیل دعاى خیر;
5 ـ تحصیل ذکر جمیل و نام نیکو; چه, تجار به اطراف عالم حرکت مى کنند و با مردم کشورهاى مختلف ملاقات مى کنند و از نیک و بد, هر چه مى بینند و مى شنوند, براى آنها بازگو مى کنند و همین طور ... و چون از پادشاهى و مردم اقلیمى راضى و خشنود باشند, در مقام نشر و ذکر خوبى هاى او بر مىآیند و چه بسا که خوبى هاى غیر واقع ذکر مى کنند.
6 ـ هر گاه برخورد پادشاه و اتباع او با تجار خارجى نیکو باشد, کسان زیادى در مملکت متوطن شوند و این خود, باعث افزایش آبادانى ملک مى گردد و بر درآمدهاى دولت مى افزاید و اخبار بیگانگان و دشمنان به آسانى در اختیار پادشاه قرار مى گیرد و ...
7 ـ چون پادشاه ایران چنین کند, پادشاهان کشورهاى دیگر نیز با تجار ایرانى چنین کنند و به این ترتیب, فواید بسیارى از جمله: رفاه و امنیت عاید خلق مى شود. ((12))
وى در پایان این بحث, جمله بسیار مهمى آورده است که از جهات زیادى داراى اهمیت است. مخصوصا از این جهت که بیان گر دیدگاه عده اى از علما درباره حقوق کسانى است که شیعه نیستند.
سخن سبزوارى چنین است:
((رعایت مقدماتى که مذکور شد,[ آنچه درباب تجارت تاکنون گفتیم] نسبت به غربا و مردم بلاد دیگر, بیش تر ضرور است; بلکه نسبت به اهل ذمه و کفار و مخالفان مذهب نیز مراعات این امور لازم است; چه, با اشتمال بر فوایدى که مذکور شد, این فایده [را] دارد که چون کفار هر گاه در بلاد اسلام از پادشاهان اسلام و نواب و خواص ایشان حسن سلوک و حسن سیرت و معدلت و انصاف و راستى و دیانت و حسن خلق و حلم و احسان مشاهده کنند, ایشان را رغبت تمام به دین اسلام حاصل مى شود و اعتقاد نیکو به این دین به هم مى رسانند و بسیار باشد که به دین حق درآیند. و مع ذلک چون راضى و خشنود باشند و احسان دیده باشند, در نشر خوبى دین اسلام و پادشاه اسلام و ایمان و اهل ایمان, به غایت خواهند کوشید)).((13))
در این فراز, سبزوارى بخش هاى مهمى از تفکر خویش را عرضه کرده است. وى نشان داده است که به تعبیر امروزىها, طرفدار همزیستى مسالمت آمیز میان انسان هاست; از هر دین و مذهب و آیینى که باشند. در فقره مذکور, به تصریح از اهل ذمه, کفار و مخالفان مذهب, یاد کرده است. مى دانیم که منظور از مخالفان مذهب, اهل سنت هستند. با این حساب, چیزى از دایره بحث خارج نمى ماند. همچنین وى اعتقاد دارد که اسلام باید با چهره مهربان و زیبایى معرفى شود و نه با چهره خشن. در ضمن نشان داده است که با مراودات شاهان صفوى با کشورهاى اروپایى موافق است. همچنان که به نظر مى رسد حسن همجوارى با امپراتورى عثمانى را نیز توصیه کرده باشد. با توجه به نکات مذکور, وى هشدار داده است که برخورد بد با تجار بیگانه و نقض معاهدات و قرار دادها, ممکن است مملکت را دچار مخاطرات عظیمى کند. سبزوارى براى اثبات سخن خویش, به قضیه چنگیزخان استناد کرده است. به نظر وى, اگر با تجار مغولى برخورد نامطلوبى صورت نمى گرفت, چنگیز به ایران حمله نمى کرد و آن همه فجایع پدید نمىآمد.
سبزوارى از حادثه تاریخى فوق, که به تفصیل آن را در ((روضه الانوار)) ذکر کرده, نتایج زیر را گرفته است:
1 ـ با تجار و غریبان, سلوک نیکو نمودن لازم است و تعدى و ظلم نسبت به ایشان, در دنیا و آخرت, نتیجه بد مى دهد;
2 ـ پادشاهان در مناطق مرزى باید مردمان عاقل اصیل نصب نمایند تا گرفتار فتنه و آشوب نشوند;
3 ـ لازم است پادشاهان, به صرف شنیدن اخبار و بدون تحقیق و کشف حقیقت, دستور به خون ریزى و قتل ندهند;
4 ـ پادشاه باید از نقض عهد و شکستن پیمان پرهیز کند.((14))
دوم; سامان دهى
امور نظامى, انتظامى و امنیتى
1 ـ جنگ و صلح
در نظر محقق سبزوراى, از آن جا که طبع انسان ها به تملک و تصرف حقوق دیگران گرایش دارد, صحنه بین الملل نیز محل نزاع و کشمکش است. وى در این زمینه چنین آورده است:
((و باید دانست که بر طبع بنىآدم, فساد و غلبه مستولى است و بسیارى از مردمان جابر متغلب را داعیه آن است که آنچه در تحت تصرف دیگرى ببینند, به جور و تعدى بگیرند. و اگر ملکى در تصرف کسى باشد, اگر دیگرى زور و قوت و توانایى در خود یابد, طمع گرفتن آن ملک مى نماید و به آنچه خود دارد, قناعت نمى کند)).
سبزوارى به حاکمان توصیه مى کند که ((اول تدبیر است, آن گاه شمشیر.)).
مجموع تدبیرهایى را که وى براى پیش گیرى از وقوع جنگ و تإمین امنیت ملى لازم مى داند صورت گیرد, مى توان به این ترتیب برشمرد:
1 ـ نیروى نظامى قوى
وى در این مورد, مطالب بسیار مهمى دارد که در این جا, برخى از مهم ترین بخش هاى استراتژى نظامى وى را مرور مى کنم:
((و دفع آفت متغلبان و طامعان شمشیر بکند. پس بر پادشاه از همه چیز لازم تر, نسق و تربیت سپاه است; چه, سپاهیان حاملات ملک و ملت اند و حارسان بیضه اسلام و دافعان آفات ظالمان و متغلبانند. و فى الحقیقه, امر پادشاهى به وجود سپاه قائم است, پس بر پادشاه لازم است که سپاه, به قدرى که در حفظ مملکت او ضرور است, مقرر دارد; بلکه کوشش مى نموده باشد که روز به روز عدد سپاه او زیاد مى شده باشد.
((و شرط عقل نیست که اگر وقتى چند, جهان ساکن باشد و از هیچ طرفى شورشى و فتنه اى نباشد, ملک غافل گردد و در تنظیم امور سپاه و اعداد آن جهت وقت حاجت نکوشد و ... چه, این خیال, وهمى است ضعیف و موافق قانون حکمت و عقل نیست; زیرا که آرمیدگى طبیعى, مزاج این جهان نیست و بناى مزاج عالم کون و فساد, بر تغییر و انقلاب و اضطراب است ... و هیچ کس و هیچ چیز بر یک حال باقى نمى ماند و بیش تر کسى خبردار نمى شود که از فلان ناحیه, دشمنى قوى به حرکت در خواهد آمد; مانند بیمارى که پیش تر از حدوث آن خبر به کسى نمى رسد...))
((پس بر پادشاه لازم است که پیش از وقوع وقایع و حدوث حوادث, سرانجام لشکرها بنماید و لشکر همیشه مهیا و مستعد و حاضر داشته باشد.))
((پس تدبیر امر لشکر از معظمات مهمات امور ملک است. باید که ملک در این باب از خود به تغافل و اهمال راضى نشود و آن قدر که ممکن باشد, از خرج هاى خود کم کند و بر لشکر افزاید.))
2 ـ توسعه تجارت بین المللى
برخى از تئورىهاى همگرایى, که در صحنه روابط بین الملل موفقیت قابل ملاحظه اى پیدا کرده, آن دسته از تئورىهاست که بر همگرایى از طریق اقتصادى تإکید دارند. به نظر مى رسد محقق سبزوارى, به نحو بسیار شدیدى بر این دیدگاه تإکید داشته باشد. البته براى تإمین این مقصود شرایطى را لازم مى داند که تحقق بیابد. وفادارى به تعهدات, تإمین امنیت براى تجار بیگانه ولو غیر مسلمان باشند و انتصاب نیروهاى کاردان و قوى در مناصب ادارى و به ویژه سر حدات, از مهم ترین این شرایط است.
((شرط تدبیر تجار آن است که پادشاه نسبت به ایشان طریقه معدلت و احسان و نیکو کارى معمول دارد و در اموال و مقرراتى که از ایشان گرفته مى شود, نهایت تخفیف به جا آورد و آنچه بدعت و بد باشد, زایل گرداند و چنان کند که حسن سلوک پادشاه و عمال دیوان و حکام نسبت به ایشان معروف و مشهور گردد. و در ضمن این, چندین فایده است:
الف ـ تحصیل رضاى الهى; ب ـ تحصیل ثواب و خلاصى از عقاب; ج ـ دوام نعمت و بقاى دولت; د ـ تحصیل دعاى خیر; ه' ـ تحصیل ذکر جمیل و نام نیکو; و ـ[ جلب سرمایه هاى خارجى و هم گرایى بین المللى] هر گاه سلوک پادشاه و اتباع او با مترددان, بر وجه نیکو باشد, تردد مردم از اطراف و جوانب زیاد مى شود و مردم بسیارى در ملک آن پادشاه متوطن مى شوند و باعث زیادتى معمورى ملک مى گردد... و اخبار بیگانگان و دشمنان معلوم و مفهوم مى گردد ... و پادشاهانى که دشمن اند, دوست مى شوند و از دشمنى در مى گذرند.)) ((پادشاه دیگر را نیز رغبت به سلوک این مسلک مى شود ... و راه ها امن مى شود, و رفاهیت, تمام خلق را حاصل مى شود.))
((رعایت مقدماتى که مذکور شد, نسبت به غربا و مردم بلاد دیگر بیش تر ضرور است; بلکه نسبت به اهل ذمه و کفار و مخالفان مذهب نیز مراعات این امور لازم است.))
((در این باب, تعدیل عمال و اصلاح حال ایشان قوى ترین اسباب است; چه, هر گاه ایشان ظلم کنند و بى وقوف باشند و کاردان نباشند, ملک رو به خرابى کند و مرتبه مرتبه خرابى از خرابى متولد شود.))
3 ـ کاستن هیإت حاکمه از اوقات فراغت و التذاذ خود;
4 ـ داشتن سیستم اطلاعاتى قوى و حفاظت از اسرار خود
در این مورد آورده است که:
((و باید که دائما از جانب ملک, منهیان و جاسوسان به تفحص امور پوشیده و پنهان, خصوصا احوال دشمنان مشغول باشند و از صادرات افعال و از دإب احوال دشمنان و خصوم, استکشاف رإى هاى ایشان نماید; چه, بزرگ ترین سلاحى در مقاومت اضداد و خصوم, وقوف بود بر انواع تدبیرات ایشان و اطلاع بر حوادث ایشان. و طریق استنباط رإى و استکشاف عزمت بزرگان, آن بود که در احوال و افعال ظاهر ایشان تإمل کنند و از آن استنباط امور باطن و غایب بنمایند)).
((بلکه در این باب بذل اموال باید کرد و کسان در ملک خصمان مقرر باید داشت و بعضى از مردم آن ولایت را تطمیعات باید کرد که اخبار آن جا را اعلام نمایند و ... ))
((و از وظایف امور ملک, آن است که اسرار خود پوشیده دارد تا بر اجالت رإى و فکر, قادر باشد و از آفت مناقصت, محفوظ.))
((و بالجمله, هر امر خلاف عادت که از خصمان و منازعان ملک و خواص و نزدیکان و امرا و محافظان سر حدهاى ایشان دیده شود, در آن تإمل و تفکر تمام باید نمود, که در ضمن آن غرض خواهد بود ... .))
5 ـ داشتن دیپلماسى قوى
سبزوارى در این مورد معتقد است که: ((اصل آن است که تا ممکن و مقدور شود, دشمن انگیزى نکنى)).
از نظر وى, دیپلمات ها, در اصل به دنبال اهداف و منافع ملى هستند و نه آنچه در ظاهر وانمود مى کنند در این باره در ادامه سخن خواهیم گفت.
((آزار کردن و کشتن رسولان به هیچ وجه مجاز نیست و متیمن نیست و هر گاه واقع شده, فتنه هاى عظیم بر آن مترتب شده, چنان چه از کتب تواریخ و اخبار معلوم مى شود. ))
سبزوارى معتقد است که فریب صلح طلبى دشمن را نباید بخوریم و لذا لازم است همیشه مهیا باشیم:
((و بباید دانست که به تملق و چاپلوسى دشمنان نباید فریب خورد و غره نباید گردید. و هر گاه از راه صلح در آیند و صلح کنند, ترک حزم و احتیاط نباید کرد. و تدبیر حزم و عاقبت بینى را به دستور ایام جنگ مرعى باید داشت. و بسیار بوده که پادشاهان رسولان فرستاده اند و مراسم دوستى و خلت تمهید نموده اند و هنوز رسول ایشان رجوع نکرده, عساکر روان نموده اند و در نزاع و جدال گشوده اند.))
و اگر با این تدبیرات از وقوع جنگ نتواند جلوگیرى کند, باید آخرین تلاش ها را جهت صلح انجام دهد:
((و باید که پادشاه در استمالت اعداد و طلب موافقت ایشان مساعى جمیله مبذول دارد و در این باب به اقصى الغایه بکوشد. و به انواع ملاطفات و نیکوکارىها و سخن ها, به رفق و مدارا, ایشان را از عداوت در گذارند. و تا ممکن باشد نحوى کند که مهم به محاربه و مجادله نیانجامد.))
و اگر از جنگ ناگزیر شد, یا شروع کننده است یا دفاع کننده. اگر شروع کننده است, باید اهداف زیر را مد نظر داشته باشد.
الف ـ غرض او خیر محض و طلب دین و اعلاى لواى حق باشد و از غرض تفوق و تقلب و استیلا محترز باشد;
ب ـ دیگر آن که شرایط حزم و احتیاط و سوءظن ملحوظ دارد و تا وثوق و اعتماد به ظفر نباشد, بر محاربه اقدام ننماید;
و اگر دفاع کننده است: الف ـ یا طاقت مقاومت دارد; ب ـ یا ندارد.
اگر طاقت مقاومت دارد, اولى آن است که به هر نوع از انواع, ابتدا به تدبیرى که ممکن باشد, او را از مقام دشمنى باید دفع کرد و اگر این صورت ندهد, شرایط جنگ رعایت باید نمود.
(( و اگر طاقت مقاومت نیست, جاسوس و دیده بان در کار باید کرد و در محافظت راه ها و بندها و استحکام قلعه ها و ذخیره نهادن, تقصیر نباید نمود و در طلب صلح, بذل اموال و استعمال حیل و مکاید ضرور است. و اگر دشمن صلح کند, از صلح ابا نباید نمود و اصلا ستیزه و لجاج پیش نباید گرفت; چه, لجاج مذموم است و طالب صلح به آخر مظفر و منصور گردد.))
بحث هاى دیگرى که در این اثر به آن ها توجه شده است; مشورت, امر به معروف و نهى از منکر, مسائل اخلاق فردى و اجتماعى و سیاسى است که در این جا فرصت پرداختن به آن ها را نداریم و خواننده محترم را به اصل کتاب ارجاع مى دهیم.
2 ـ نیروهاى مسلح (اهل شمشیر)
1 ـ 2 ـ ضرورت نیروهاى مسلح
به نظر سبزوارى, وجود اهل شمشیر و سپاهیان و صاحبان شجاعت و پاسبانان در نظام عالم, از آن جهت ضرورى است که بر طبع بنى آدم, فساد و غلبه مستولى است و از همین رو بسیارى از مردمان ستمگر متغلب به دنبال این هستند تا هر چه در اختیار دیگران است, به جور و تعدى بگیرند. دفع آفت این افراد را شمشیر مى کند. پس بر پادشاه از همه چیز لازم تر, نسق و تربیت سپاه است; چه, سپاهیان, حاملان ملک و ملت اند و حارسان کیان اسلام و دافعان آفات ظالمان و متغلبان اند. و در حقیقت, امر پادشاهى به وجود سپاه قائم است. پس, بر پادشاه ضرورى است که به اندازه اى که براى حفظ مملکت لازم است, سپاه داشته باشد; بلکه کوشش نماید تا روز به روز عدد سپاهیانش بیش تر شوند. و در این راه, لازم است پادشاه از هزینه هایى که ضرورى نیستند; ((مانند تکلفات و زیادتى ها در مإکول و ملبوس و انعامات و مقررات جماعتى که وجود ایشان در نظام ملک و ملت چندان مدخلى ندارد)), کم کند و بر هزینه سپاه بیافزاید; زیرا رونق پادشاهى و ملک و مهابت پادشاه در نظر دشمنان و مخالفان به انتظام سپاه است.((15))
اندیشه سبزوارى در این بخش, یادآور اندیشه کسانى است که در تاریخ اندیشه هاى سیاسى از آنان با عنوان رئالیست یاد مى شود. در این جا, بخش هاى دیگرى از عبارات سبزوارى را مىآوریم تا جهان بینى سیاسى وى در این باب وضوح بیش ترى پیدا کند. اهمیت این تفکر در این است که در میان حکما و فقهاى شیعى, از این سنخ مباحث و در این چهارچوب سخن گفتن, کم تر کسى را داریم که به سبزوارى برسد. وى معتقد است که حتى در شرایط آرامش و صلح نیز دولت نباید از تشکیل یک ارتش قوى غفلت کند:
((شرط عقل نیست که اگر وقتى چند, جهان ساکن باشد و از هیچ طرف شورش و فتنه اى نباشد, ملک غافل گردد و در تنظیم امور سپاه و اعداد آن جهت وقت حاجت نکوشد و سپاه مستعد مکمل جهت روزگار ضرورت مهیا ندارد و تکیه بر آن کند که حاجتى به سپاه نیست و عالم آرمیده است و دشمنى در کمین نیست و اگر حاجتى بشود, تحصیل سپاه آسان است و در آن وقت تهیه مى توان کرد; چرا الحال اموال و خزاین صرف ایشان شود; چه, این خیال, وهمى است ضعیف و موافق قانون حکمت و عقل نیست; زیرا که آرمیدگى طبیعى, مزاج این جهان نیست و بناى مزاج عالم کون و فساد, بر تغییر و انقلاب و اضطراب است. دانایان و اصحاب تجارب دانند که اگر چند روزى مزاج جهان آرمیده باشد, مواد فساد ذخیره است و قدرى کلى از آن جمع مى شود و هیچ کس و هیچ چیز بر یک حال نمى ماند]...] مانند بیمارى که پیش تر از حدوث آن, خبر به کسى نمى رسد)).((16))
این فقره را, گرچه طولانى شد, به لحاظ اهمیتى که هم در جهت توضیح سبزوارى درباره امنیت ملى دارد و هم در تبیین سقوط سلسله صفویه نقل کردیم. سبزوارى این مطالب را در سال 1073 (ه'.. ق) به رشته تحریر در آورده و به شاه عباس دوم تقدیم کرده است. و سقوط این سلسله در سال 1135 (ه'.. ق) و با هجوم عده اى اندک, از اتباع خود این دولت اتفاق افتاده است. به راستى اگر به سخنان سبزوارى توجه مى شد چنین اتفاقى مى افتاد؟ از زاویه دیگرى, نیز تفکر سبزوارى مهم است و آن این که, براى تحلیل چرایى سقوط صفوىهاباید متون مربوط به این دوره احیا شده و به درستى و دقت تحلیل شود. جاى تإسف است که تاکنون پژوهش جدى و عمیقى در این رابطه صورت نگرفته است. اگر مى خواهیم دوباره گرفتار انحطاط و سقوط نشویم, لازم است به گذشته توجه کرده و از آن عبرت بگیریم. این است معناى این سخن که گذشته چراغ راه آینده است.
تمثیلى که سبزوارى براى تبیین مطالب خویش, به ویژه در این بحث, از آن استفاده کرده است, تمثیل بدن است. براى این که شاه عباس دوم و دیگرانى که خواننده مطالب سبزوارى هستند, اهمیت مطلب را متوجه شوند, این گونه مثال زده است که کسى در وقت سلامتى بدن ها اگر مغرور به صحت شود و بگوید: بدست آوردن و ذخیره کردن دارو نیاز نیست و وجود کسانى که داروها را از مکان هاى دور دست تهیه مى کنند, عبث است; چه, فعلا سلامتى حاصل است و اگر بیمارى حادث شود, در آن وقت به دنبال به دست آوردن دارو خواهیم رفت; مرگ خویش را امضا کرده است; چون برخى از داروها را باید از مکان هایى دور دست چون مصر و شام و چین و هند بیاورند و به وقت بیمارى, تا کسى بخواهد برود و دارو از این مکان ها بیاورد, مریض جان به جان آفرین تسلیم کرده است.
بنابراین, بر پادشاه لازم است که پیش از وقوع وقایع و حدوث حوادث, سرانجام لشکرها بنماید و لشکر همیشه مهیا و مستعد و حاضر داشته باشد]...] تا در وقت ظهور آثار فتنه و فساد مخالفان و خصمان, طریق دفع ایشان موقوف بر امور بعیده نباشد.((17))
مطالب سبزوارى دقیقا منطبق بر عصر سبزوارى است. مى دانیم که شاه عباس دوم جنگ هایى براى فتح قندهار داشته است. توجه ویژه اى که سبزوارى به این بحث, دارد نشان گر نگرانى هاى وى از اوضاع عصر خویش است.
فقره دیگرى را در این جا نقل مى کنیم تا ادعاى فوق, وضوح بیش ترى بیابد.
((باید که ملک]...] آن قدر که ممکن باشد, از خرج هاى خود کم کند و بر لشکر افزاید. و بلادى که در سابق الایام و ازمنه سالف, صرف حوایج سپاهیان مى شده و در آن بلاد لشکرها مقرر مى بوده, از استمرار نیاندازد که مردمان پیشین را تجارب حاصل بوده و اندیشه هاى با صواب و فکرهاى عمیق داشته اند. قواعدى که تمهید نموده اند, مقرون به صواب است و مبنى بر قواعد و قوانین حزم و دور اندیشى است.((18))
سبزوارى به چشم خود دیده است که چگونه پس از شاه عباس اول (996ـ1038ق.) شاه صفى اول (1038 ـ 1052ق) وضع سپاهیان را بر هم زده و کشور را در معرض آسیب هاى جدى قرار داده است. از این رو, گویا منظورش از زمان هاى گذشته, عمدتا عصر شاه عباس اول باشد; گرچه دلیلى بر حصر مطلب به این دوره تنها نیست. به هر حال, در فقره اى که پیش از این آوردیم, نگرانى سبزوارى به طور کامل مشهود است و حوادث بعدى که اتفاق افتاد, نشان داد این نگرانى ها بى مورد هم نبوده است. این که گفتیم سبزوارى به دنبال اصلاح اوضاع نابسامان عصر خویش است, در مورد اصلاح نیروهاى مسلح نیز صدق مى کند.
2 ـ 2 ـ وظایف دولت در قبال سپاهیان
1 ـ تلاش براى افزایش کیفیت سپاهیان; به نظر سبزوارى ((تحصیل سپاه نیکو, به از بسیارى سپاه است)). این جمله ناظر به وضعیت آن روز سپاهیان است که عمدتا بدون دیدن آموزش هاى لازم و به وقت ضرورت از هر قبیله اى عده اى جمع مى شدند تا به دفاع از مرزهاى کشور بپردازند و اصولا توجهات لازم به کیفیت سپاه, پس از مرگ شاه عباس اول, به نازل ترین حد خود رسیده بود.
کیفیت مطلوب سپاهیان از نظر سبزوارى چنین است:
سپاهیان, باید افراد:
ـ دلیر برگزیده شجاع; ـ ثابت رإى; ـ ثابت قدم; ـ آشنا و داراى معرفت به امر جنگ باشند.
((چون سپاه نیکو باشند و دلیر و شجاع, از کمى ایشان باکى نیست]...] . وعدد سپاه هر چند بسیار باشند, چون یک دل و یک رإى و دلیر نباشند, نفع ندهد)). ((19)) به نظر سبزوارى نسبت پادشاه به سپاه, چون نسبت باغبان است به بستان که نهال تازه مى نشاند و آن را تربیت مى کند و آب مى دهد و به حد کمال مى رساند و گیاهان و نهال هاى ضایع و بى حاصل را از باغ بر مى چیند و بیرون مى کند. هم چنین اگر بعضى از لشکریان باشند که از ایشان فایده اى متصور نباشد, باید تبدیل به بهتر شوند و در غیر این صورت, فساد ایشان به دیگران نیز سرایت مى کند.
2 ـ به هیچ یک از سپاهیان نباید اجازه انتخاب شغل دیگرى داده شود; چه, در این صورت کار خود را فراموش خواهند کرد.
3 ـ آن که پادشاه به سپاهیان علاوه بر عطایا و جوایزى که به ایشان مى دهد, حقوق ماهیانه نیز بپردازد. ((چه شرط انصاف نباشد که بذل جان خواهند و در بذل نان مضایقه کنند.))
به نظر سبزوارى پرداخت حقوق فواید زیادى دارد که به برخى از آنها اشاره مى شود:
الف ـ مملکت از یک ارتش دائمى بهره مند خواهد بود;
ب ـ سپاهیان به کارى غیر از سپاهى گرى, براى تإمین نیازهاى خود نخواهند. پرداخت;
ج ـ هر ماه که حقوق مى گیرند, محبت پادشاه براى ایشان تجدید و تکرار مى شود و بنابر این, سبب افزایش محبت پادشاه در دل ایشان مى شود;
د ـ پیوسته نیازمند پادشاه هستند;
ه' ـ لازم است به هر کس, به میزان استحقاق اجرت داده شود, ((نه بر سبیل انفاق یا شفاعت شافعى یا جهت دیگر)).
اجرت عمل سپاهیان چیست؟ پاسخ سبزوارى این است که اجرت عمل, فقط ارزاق و مخارج زندگى نیست, بلکه علاوه بر مسائل مادى مسائل معنوى هم هست; یعنى ((انواع اکرام و مهربانى و به نیکویى ستودن و انواع تلطفات قولى و فعلى مرعى داشتن و به خود نزدیک داشتن و سخن گفتن و التفات نمودن.))
4 ـ سپاهیان باید مطمئن باشند که اگر کشته شوند و یا مشکل دیگرى براى آنها پیش آید, پادشاه به بازماندگان آنان رسیدگى خواهد کرد.
5 ـ سپاهیان باید اعتقاد داشته باشند که اطاعت کردن از پادشاه ((جهت آخرت ایشان, مرضى و ممدوح است)). اگر چنین اعتقادى داشته باشند, با طیب خاطر خود را در معرض مخاطرات بزرگ قرار خواهند داد و خواهند گفت که اگر پیروز شویم, چه خوب; و اگر کشته شویم هم که جایمان در بهشت خواهد بود.
پس از بیان این سخن, که سبزوارى آن را به افلاطون الهى نسبت داده, وى خود چنین نتیجه مى گیرد که:
((از این جا ظاهر مى شود که لشکر مى باید که بر دین و مذهب پادشاه باشد و پادشاه همیشه در خاطر ایشان جا مى داده باشد که اصل و باعث کلى بر حروب[ یعنى اهداف جنگ ها] مى باید[ :الف ـ] تقویت دین و مذهب و تحصیل زاد آخرت[ ;ب ـ] و دفع کفار[ ;ج ـ] و مخالفان آن دین بوده باشد.))((20))
لازم است اشاره اى به این مطلب داشته باشیم که نظریه پردازى سبزوارى در مورد تشکیل ارتش مستقل ملى, با ساختار و سازمان رسمى, به صورت رسمى و دائمى و با حقوق ماهیانه و ویژگى هایى که بر شمرده شد, معاصر با شروع رنسانس در مغرب زمین و ارائه پیشنهادى مشابه توسط ماکیاولى و امثال وى به شهریاران مغرب زمین است. ((21)) اما متإسفانه, به همان میزان که به این پیشنهاد در کشورهاى اروپایى عمل شد, در ایران به آن توجهى نشد و سلسله صفویه بهاى گزافى براى این بى توجهى ها پرداخت و نه تنها طومار عمر خود را در هم پیچید, که خسارت هاى فراوانى نیز به ایران و ایرانیان وارد آورد.
مسإله کشورهاى جهان سومى این نیست که طرح هاى خوبى ندارند. مسإله این است که طرح خوب, مجرى خوب هم مى خواهد. هم طرح باید علمى و خوب باشد, هم مجریان. خلل در هر یک, در دیگرى نیز تإثیر مى گذارد.
به راستى که سبزوارى, به عنوان یک مصلح, در ارائه یک طرح کار آمد از هیچ چیز فروگذار نکرده است.
3 ـ 2 ـ شرایط فرماندهان نیروهاى مسلح
سبزوارى در این که فرماندهان نیروهاى مسلح چه شرایطى باید داشته باشند, بسیار دقیق وارد شده است و به این دلیل که به گمان وى, یکى از مشکلات حکومت صفوى, مربوط به همین بخش بوده است; به ویژه که افراد نالایق را در رإس امور نظامى و امنیتى قرار مى دادند, سعى کرده است به روشنى مطلب را بیان کند.
از نظر سبزوارى, ((امیر عسکر)) باید داراى ویژگى هایى باشد که اهم آنها از قرار زیر است:
1 ـ شجاعت و دلیرى; وى به سخنى از حکما استناد کرده است که گفته اند:
((شیرى که قائد و سر کرده هزار روباه باشد, به از هزار شیر است که سر کرده آن روباهى باشد.))
2 ـ صاحب رإى و تدبیر و عقل; این شرط به این جهت لازم است تا بداند که در هر مقام, اقدام به چه کارى باید بکند; چون دانایان عالم متفق اند که اساس جنگ بر رإى و تدبیر و خدعه است. ((پس باید که اول در تدبیرات و حیله ها بکوشند و باید که چون از همه راه عاجز شوند, کار به شمشیر رسانند.))
با دقت در این فقره, ملاحظه مى شود که سبزوارى در ردیف کسانى قرار مى گیرد که جنگ را ادامه سیاست مى دانند.
3 ـ سخاوت; امیرعسکر از بذل اموال نباید مضایقه کند. البته این بذل و بخشش ها نباید به حد اسراف و تبذیر و تضییع اموال برسد.
4 ـ سردار لشکر باید صاحب نام و آوازه و شهرتى باشد که دشمنان از او حساب برند.
5 ـ امیرعسکر باید دوست دار پادشاه بوده, بر مذهب و دین او باشد. به مجاهده و کوشش در راه دین اعتقاد راسخ داشته باشد و سپاهیان را نیز بر این اعتقاد تربیت نماید.
به نظر مى رسد در این شرط, اشاره به برخى از حوادث عصر صفوى شده باشد. مى دانیم که برادران شرلى در خدمت شاه عباس اول بودند. حتى یکى از آنها از فرماندهان ارتش شاه عباس اول بود و در نهایت هم کشته شد. به هر حال, سبزوارى در چند نوبت و از جمله در همین مورد, از این که در ارتش شاه کسانى باشند که بر دین و مذهب پادشاه نباشند, هشدار داده است.
6 ـ امیر عسکر باید کسى باشد که سایر سپاهیان و به ویژه فرماندهان و سران سپاه, او را دوست داشته باشند.
7 ـ امیر و فرمانده نیروهاى مسلح (امیرلشکر) باید در تصمیم گیرى مستقل باشد; چرا که اگر افراد تصمیم گیرنده مختلف باشند, موجب اختلاف خواهد شد و هیچ چیزى براى ضعف و سستى سپاه موثرتر از اختلاف آرا نیست.
شاید بتوانیم ((عدم ورود نیروهاى مسلح به احزاب سیاسى)) را نیز از همین شرط استفاده کنیم. چه, ذیل این اصل مى گوید: هر چیزى که باعث اختلاف میان سپاهیان شود, نباید اتفاق بیفتد; چون موجب ضعف و سستى سپاه مى شود.
8 ـ امیر لشکر باید صاحب حزم و احتیاط باشد تا بدون جهت و بى فایده آدم به کشتن ندهد و در تضییع سپاه بى پروا نباشد. و تا از شکست کامل و قطعى دشمن مطمئن نشده است, حکم به پیروزى ندهد و صفوف لشکریان را متفرق نسازد; چه, بسیار لشکرها که پس از شکست, پیروز شده اند!
9 ـ پرهیز از استبداد; ((باید که مستبد به رإى خود نباشد و با عقلا و ارباب تجارب در هر کار مشورت بنماید)).
10 ـ اطلاع تمام و کامل از خصوصیات اوضاع و احوال دشمنان ضرورى است.((22))
در پایان بحث شرایط ((امیر عسکر)), لازم است توضیحى واژه شناختى ارائه کنم. سبزوارى از کلمات ((لشکر)), ((عسکر)), ((سپاه)), ((سپاهیان)), ((سردار لشکر)) و ((امیر عسکر)) استفاده کرده است; اما از واژه ((ارتش)) استفاده نکرده است; چنان که از واژه ((نیروهاى مسلح)) نیز استفاده نکرده است. هر جا این واژه ها به کار رفته اند, طبیعى است که از سوى نگارنده است.
4 ـ 2 ـ شرایط محافظان قلعه ها, و مرزداران
سبزوارى تصریح کرده است که شرایط مذکور براى ((امیر لشکر)) براى نگهبانان قلعه ها, امراى شهرها و فرماندهان مناطق مرزى نیز لازم است.((23))
5 ـ 2 ـ ضرورت آمادگى دائمى نیروهاى مسلح
سبزوارى یکى از وظایف امیران شهرها, به ویژه امیران سرحدها و مناطق مرزى را این مى داند که لشکریان را بیکار نگذارند; چون در این صورت, آمادگى خود را از دست خواهد داد و به راحت و فراغت عادت کرده, رسم سپاهى گرى را فراموش مى کنند. بنابراین, به هر طریقى که امکان داشته باشد, باید سپاهیان را به شغل سپاهى گرى چون تیرانداختن, اسب تاختن و امثال آن وادار کند.
این مسإله چیزى است که امروزه از آن با عنوان ((مانورهاى نظامى)) در جهت آمادگى براى دفاع یا حمله یاد مى شود.
به نظر سبزوارى, فواید این کار زیاد است که از جمله به موارد زیر اشاره کرده است:
1 ـ ((آن که سپاهیان از ورزش و عادت کارهاى خود نمى افتند و به خواب و راحت و عطلت خونمى گیرند.))
2 ـ به این ترتیب, هم سپاهیان و هم مسوولین مملکتى از اطراف و نواحى مختلف مملکت خود با خبر مى شوند و به وقت وقوع حادثه یا امرى غریب, آمادگى لازم را دارند.
3 ـ دشمنان چون همیشه لشکریان را سوار و مستعد و مهیا ببینند, نا امید شده, طمع به مملکت نخواهند داشت.
4 ـ اگر در زمانى پادشاه بخواهد جهت تسخیر شهرى یا تنبیه طایفه اى, لشکرى روانه کند, از همین سپاهیان استفاده خواهد کرد. فایده آن کار این است که در این صورت, از اصل غافل گیرى استفاده مى کند. اما اگر بخواهد لشکرى را روانه کند که قبلا مثل آن را روانه نکرده است, در این صورت, دشمنان متوجه خطر شده و آماده رویارویى خواهند شد.((24))
همین جا ذکر این نکته لازم است که سبزوارى اساسا به صلح مى اندیشد و نه جنگ; اما ساده اندیش هم نیست; یعنى متوجه است و لااقل احتمال مى دهد که ممکن است دیگران به دنبال جنگ باشند. این مطلب را در موارد متعدد یادآور شده است و از جمله در همین فصل.
((و باید که امیر سرحد, صاحب کفایت و کاردانى باشد و همیشه از اوضاع و اخبار دشمنان و سلاطین که بر سمت و حدود ولایت اویند, متفحص باشد و جاسوسان و بریدان او همیشه در کار باشند و]...] و باید که امیر سرحد را بإس و بطشى بوده باشد, که خصمان و همسایگان او از دشمنان, از او در حساب باشند و او را به مداهنه و مساهله و غفلت و کاهلى فرانگیرند که باعث آن شود که تعدى کنند و متعرض حواشى و جوانب ملک او شوند; بلکه اگر از دشمنان و بیگانگان نسبت به منسوبان ولایت او تعدى و تطاولى شود, در مقام تنبیه و تدارک در آید و اندک را بسیار عظیم شمرد و خرد را خرد نگیرد, که چون این راه گشوده گردد, بیم آن هست که جزیى کلى گردد و اندک بسیار شود.))
((لیکن باید که در طریقه تدارک, قانون عقل و میزان حکمت از دست نگذارد و تا کار به قول و نصیحت ساخته شود, به فعل نرساند و اگر کار به عصا منتظم شود, متحمل بارگران شمشیر نشود که اول تدبیر است آنگاه شمشیر]...] . و بالجمله, در هر باب, از قانون مصلحت و میزان عقل و حکمت بیرون نرود.))((25))
واقع گرایى سبزوارى توإم با اصلاح گرى وى, به خوبى در فقرات مذکور روشن است و این که پیش از این گفتیم وى جنگ را دنباله سیاست مى داند نیز در جمله بسیار پر معناى ((اول تدبیر است آنگاه شمشیر)) خود را به خوبى نمایانده است.
3 ـ امور اطلاعاتى و امنیتى
1 ـ 3 ـ ضرورت خبرگیرى
((واجب)) است بر پادشاه که از احوال لشکر و رعیت و دور و نزدیک و دوست و دشمن با خبر باشد. در غیر این صورت, جریان امور از عدالت خارج شده, سرانجام موجب زوال دولت خواهد شد; زیرا اگر ظلمى واقع شود و جبران نشود, دوستان و دشمنان چنین گویند; فساد و دراز دستى که در امور مملکتى مى شود, یا پادشاه مى داند یا نمى داند; اگر مى داند و ((اصلاح)) نمى کند و دست ظالمان را کوتاه نمى کند, پس او طرفدار ظلم است و در نتیجه ظالم و اگر نمى داند, پس غافل است و او را کفایت و کاردانى نیست. این تحلیل باعث جرإت دشمنان و منازعان پادشاهى مى گردد.
بر اساس همین ملاحظات بوده است که پادشاهان قدیم کسانى را به عنوان صاحب خبر و جاسوس بر مى گزیدند تا اخبار و اوضاع مناطق مختلف را به پادشاه برسانند.
سبزوارى براى این که شاه عباس دوم را تشویق بیش ترى نسبت به این مسإله بنماید, در ادامه چنین آورده است: ((و بعضى پادشاهان چندان در این باب مى کوشیده اند که اگر کسى مرغى یا توبره کاهى به تعدى از زیر دستى مى گرفت, از پانصد فرسنگ راه خبر به پادشاه مى رسید و ظالم را تنبیه مى نمود تا دیگران متنبه شوند و بدانند که پادشاه خبردار است.)) وى در همین زمینه به نقل چند حکایت پرداخته است.((26))
2 ـ 3 ـ انواع خبرگیرى
الف ـ علنى; ب ـ مخفیانه.
به نظر وى, اگر پادشاه مإمورین علنى براى کسب خبر نصب کند, کفایت نمى کند; بلکه حتما باید مإموران مخفى هم داشته باشد که کسى آنها را نشناسد. به این ترتیب امید مى رود که حقایق, آن گونه که واقعا هست, به وى منتقل شود.((27))
3 ـ 3 ـ شرایط مإموران اطلاعاتى
شرط است که این کار به کسانى سپرده شود که داراى ویژگى هاى زیر باشند:
1 ـ دین دار; 2 ـ راست گفتار; 3 ـ راست کردار; 4 ـ مورد اعتماد; 5 ـ عاقل; 6 ـ توانا بر تشخیص حقیقت چیزها.
اگر خبرگیران داراى شرایط لازم نباشند و یا به اغراض دیگر آلوده باشند, ((ضرر وجود ایشان بیش از نفع باشد و فایده بر خبردارى ایشان مترتب نشود; بلکه از آن فساد خیزد.))((28))
مى دانیم که یکى از صدر اعظم هاى موفق تاریخ ایران; یعنى امیرکبیر از این دستورات به خوبى پیروى کرده است. با توجه به این مطلب که انتشار کتاب روضه الانوار در دوره ناصرى صورت گرفته است, مى توان احتمال داد که یکى از منابع اقدمات امیرکبیر همین کتاب بوده باشد. گرچه این فرض, پژوهش هاى جدى و عمیقى را مى طلبد. مشابهت هاى دیگرى نیز در رفتار امیرکبیر با آنچه در این کتاب آمده, قابل مشاهده است; از قبیل: عمل به توصیه هاى صرفه جویانه سبزوارى در مورد هزینه ها و در آمدهاى مملکتى و به ویژه اصلاح حقوق منسوبان به پادشاه و اصلاح هزینه هاى مربوط به شخص شاه.
سوم; سامان دهى امور مربوط به دیپلماسى و سیاست خارجى
على رغم این که دولت ها برحسب ظاهر یا به منظور عرض تبریک یا تسلیت و یا براى امورى که انجام آنها منوط بر فرستادن نماینده است اقدام به ارسال سفیر و نماینده مى کنند,((28)) به نظر سبزوارى هدف واقعى از اعزام سفیر و نماینده بررسى وضعیت اقتصادى, سیاسى, فرهنگى و مذهبى دولت مقصد است, بنابر این سبزوارى به دولت صفوى و شخص شاه عباس دوم توصیه مى کند که در اعزام سفیر و ایلچى به سایر ممالک ویژگى ها و شرایط سختى را اعمال کند تا از وضع سایر ممالک مطلع شود, از سوى دیگر لازم است در برخورد با سفراى سایر کشورها به گونه اى برخورد شود, که ضمن پرهیز از بى احترامى, از دسترسى و آگاهى آنها به آسیب ها و نقاط ضعف دولت و ملت و در نتیجه به خطر افتادن امنیت کشور اجتناب شود.
به نظر سبزوارى سفیر باید داراى ویژگى هایى از قبیل بهره مندى از دانش, حاضر جواب, سخندان و فصیح, عقل و تیز هوشى, شجاعت, قاعده دان و آشنا به اصول روابط بین الملل, آشنا به رسوم و قواعد مجلس پادشاهان, عاقبت اندیش و پیش بین, ظاهر نیکو و آراسته, همت بلند, پرهیز از امور ناپسند, سخى و اهل بکار بردن نرمى و مدارا در جاى خود باشد..((30))
سبزوارى تعریفى به زمانه خویش نیز دارد که نشان گر نابسامانى امر سیاست خارجى در عصر عباسى دوم است. وى مى گوید: ((در ازمنه سابقه چنین معمول و مستمر بوده که به غیر از افاضل و دانشمندان کسى را به رسالت نمى فرستاده اند.((31)) که یعنى حالا چنین نیست و افراد ناکار آزموده و غیر متخصص و فاقد صلاحیت به امر سفارت و سیاست خارجى اشتغال دارند.
از نگاه سبزوارى, وظیفه اصلى سفرا کمک به تقویت امنتى ملى, از طریق شناخت دوستان و دشمنان و امکانات و تهدیدات هر یک مى باشد. از این رو وظایف اصلى رسول, ایلچى و سفیر از نظر وى آن است که بداند:
1 ـ لشکر آن پادشاه و امکانات نظامى او, از نظر کمیت و کیفیت, در چه حد است.
2 ـ ترتیب درگاه و بارگاه و نشست و برخاست و چوگان و شکار و خلق و سیرت و بخشش و کوشش و دیدار و کردار پادشاه چگونه است؟
3 ـ پادشاه ظالم است یا عادل؟
4 ـ پیر است یا جوان؟
5 ـ ولایتش آبادان است یا خراب؟
6 ـ لشکرش از او خشنودند یا نه؟
7 ـ همه لشکرش بر دین اویند یا نه؟
8 ـ برخوردش با سپاه و رعیت پسندیده است یا ناپسند؟
9 ـ لشکرش توانگرند یا ناتوان؟
10 ـ بخیل است یا سخى؟
11 ـ در کارها بیدار و هوشیار است یا غافل؟
12 ـ وزیرش, صاحب عقل و کفایت و دیانت و حسن سیرت است یا نه ؟
13 ـ سپهسالارانش شجاع و کار دیده و کار آزموده اند یا نه؟
14 ـ مصاحبان و ندیمانش عاقل و شایسته و امین و قابل اند یا نه؟
15 ـ در کار و امر دین و ترویج مذهب خود, جدى است یا نه؟
16 ـ با رحمت و شفقت است یا سنگ دل و با قساوت؟
17 ـ میل او بیش تر به هزل است یا جد؟
18 ـ در لهو و لعب بسیار مى کوشد یا نه؟
19 ـ خزاین و اموالش فراوان است یا نه؟
20 ـ رعایا و مردم در دوستى پادشاه ثابت و جدى هستند یا نه؟
21 ـ صحبت او بیش تر با اهل عقل و فضل و عفت و شجاعت است یا با جاهلان و کم خردان؟
22 ـ پادشاهان دیگر با او چگونه رابطه اى دارند؟
23 ـ دشمنان داخلى دارد یا نه؟((32)) (منازعان در پادشاهى و حکومت دارد یا نه؟ )
چرا رسول پادشاه باید به همه موارد فوق توجه کند؟ پاسخ سبزوارى چنین است:
((تا اگر وقتى منازعه اى در میان آید و ملک قصد آن پادشاه و اراده تسخیر ناحیه یا فتح قلعه اى از آن ملک داشته باشد نصرتى حاصل باشد)).((33))
مى دانیم که حکومت صفوى در اکثر مناطق مرزى ایران و در بیش تر ایام حکومت خویش, مشکلاتى و حتى جنگ هایى داشته است. بنابراین, واقع گرایى سبزوارى قابل تحسین و مطابق با اصول سیاست و مملکت دارى است.
با توجه به آنچه گفته شد و خطراتى که از سوى کشورهاى دیگر ممکن است متوجه ایران زمین باشد, سبزوارى لازم مى داند رسولان, اطلاعات دیگرى را نیز به دست آورند. از اهم این اطلاعات موارد زیر است:
1 ـ اطلاع از راه ها, رودخانه ها, کوه ها و عقبه ها;
2 ـ کسب خبر از راه هاى عبور لشکریان;
3 ـ اطلاع از مخازن آب و آذوقه هر ناحیه;
4 ـ اطلاع از مکان هاى علوفه ها;
5 ـ اطلاع از قلعه ها و کیفیت حفاظت از آنها و ...
((باید که با رسول جمعى باشند که بر حقیقت حالات مطلع باشند و روزنامه به تفصیل در همه باب مى نوشته باشند و اگر متعدد باشند, بهتر است.)) نکته دیگر این است که همه اطلاعات مذکور باید به گونه اى جمع آورى شود که هیچ کس بر آنها آگاه نگردد و خود سبب فتنه نشود.((34))
سبزوارى هشدار مى دهد که دولت ها باید هشیار باشند و از تملق و خوش آمدگویى کشورهاى دیگر نسبت به خود فریب نخورند و حساسیت هاى امنیتى خود را کاهش ندهند و بر عکس, در شرایط صلح و آرامش و دوستى, بیش از پیش به تقویت مسائل مربوط به امنیت خویش بپردازند. بدبینى و احتیاط, از اصول روابط خارجى به حساب مىآید. منبع وى در ارائه چنین دیدگاهى تاریخ است. به نظر سبزوارى مطالعه تاریخ به ما نشان مى دهد که در بسیارى از مواقع, پادشاهان, سفرایى براى اظهار دوستى فرستاده اند, اما هنوز رسولان ایشان بر نگشته اند که آنها حمله را آغاز کرده اند. لذا به عنوان یک اصل توصیه مى کند که:
((از این غافل نباید بود که یکى از تدبیرات ملوک است که در وقت تمهید حروب, دشمنان را به اظهار دوستى و مهربانى در خواب نمایند.))((35))
خاتمه
با توجه به آنچه آمد, پیام و درس سبزوارى براى ایران امروز در سه نکته خلاصه مى شود:
1 ـ پرداختن به امور اقتصادى, به گونه اى که صادرات غیر نفتى بر واردات فزونى داشته باشد, صرف نظر از این که مشکل بیکارى را حل مى کند, رونق اقتصادى ایجاد مى کند, بهبود معیشت مردم را به دنبال دارد و... از همه مهم تر امنیت ملى ما را تضمین مى کند.
2 ـ پرداختن به نیروهاى مسلح, چه از نظر نیروى انسانى و رسیدگى به آنها و چه از نظر به روز بودن تجهیزات و ادوات آنان و چه از نظر در اختیار داشتن جدیدترین فنآورىها در این رابطه از ضرورىترین امور در جهت تإمین امنیت ملى ایران است. توجه اکید به نیروهاى اطلاعاتى و ساز و کار کسب اطلاعات در دنیاى جدید هم ضامن امنیت ملى و هم تضمین کننده آن مى باشد.
3 ـ دیپلماسى و روابط خارجى فعال مهم ترین ابزار رسیدن به خواسته هاى یک و دو و در نتیجه رسیدن به امنیت ملى است. در صحنه روابط بین الملل باید نگاه واقع گرایانه و احتیاطآمیز داشت. بنابراین دیدگاه ایدآلیستى, در صورتى که مبناى روابط ما با دیگر کشورها باشد, از نظر سبزوارى, به عنوان یک حکیم, فقیه و مجتهد, پذیرفته نیست. لازم است آرمان هاى اسلامى را در سطح دنیا مطرح کنیم ولى لازم است در همین حال دچار ساده لوحى و غفلت نشویم. تاریخ به ما آموخته است که جایى براى انسان ها, جوامع و دولت هاى غافل و ساده انگار نیست.
پى نوشت ها:
1 ـ رابرت ماندل,چهره متغیر امنیت ملى, ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردى, (تهران, 1377), صص 52 ـ 53.
2 ـ همان, صص 59 - 83.
3 ـبراى اطلاع از اندیشه ها, میراث علمى و سوانح احوال سبزوارى, نگاه کنید به: نجف لک زایى, روضه الانوار عباسى و رابطه مجتهد و سلطان, فصلنامه علوم سیاسى, شماره اول و نیز: اندیشه سیاسى محقق سبزوارى, موسسه آموزش عالى باقرالعلوم(ع), 1377. از آنجا که نسخه تصحیح شده روضه الانوار عباسى, توسط نگارنده تا کنون منتشر نشده است. ارجاعاتى که به این کتاب شده, به روش صفحه اى نخواهد بود, بلکه به قسم, باب و فصل ارجاع داده شده است.
4 ـ روضه الانوار عباسى, قسم دوم, باب چهارم, فصل دوم از این پس با عنوان ((روضه)) یاد خواهد شد.
5 ـ همان.
6 ـ همان.
7 ـ همان.
8 ـ شرح غرر الحکم , ج 1, ح 1090.
9 ـ روضه , قسم دوم, باب چهارم, فصل دوم.
10 ـ روضه , قسم اول, باب ششم, فصل ششم.
11 ـ همان.
12 ـ روضه , قسم دوم, باب سوم, فصل چهارم.
13 ـ همان.
14 ـ همان.
15 ـ روضه , قسم دوم, باب سوم, فصل اول.
16 ـ همان.
17 ـ همان.
18 ـ همان.
19.همان.
20.همان.
21 ـ ماکیاولى, شهریار.
22 ـ روضه, قسم دوم, باب سوم, فصل اول.
23 ـ همان.
24 ـ همان.
25 ـ همان.
26 ـ روضه, قسم دوم, باب چهارم, فصل سوم.
27 ـ همان.
28 ـ همان.
29 ـ روضه, قسم دوم, باب چهارک, فصل چهارم.
30 ـ همان.
31 ـ همان.
32 ـ همان.
33 ـ همان.
34 ـ همان.
35 ـ همان.