آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۲

چکیده

متن

مقدمه:
توسعه سیاسى از جمله موضوعاتى است که از ابعاد مختلفى مورد بررسى قرار گرفته است. صرف نظر از مباحثى که درباره ضرورت توسعه سیاسى و تقدم یا تإخر آن بر توسعه اقتصادى صورت گرفته, عوامل مختلفى را مى توان در جهت دست یافتن به توسعه سیاسى در جوامع اسلامى مورد ارزیابى قرار داد. در نوشته حاضر با استفاده از دیدگاه هاى امام على(ع) در نهج البلاغه, ((برقرارى اعتماد میان حاکمان و مردم)) را به عنوان یک عامل مهم در جهت دست یافتن به توسعه سیاسى مورد بررسى قرار داده ایم.
توسعه سیاسى بیش از هر چیز, به امنیت و آرامش در حوزه سیاسى نیازمند است و چنین امنیت و آرامشى تنها در سایه برقرارى اعتماد میان حاکمان و مردم حاصل مى شود. بنابر این, باید راه کارهایى را بجوئیم که به ایجاد اعتماد میان آنها بیانجامد.

اهمیت و ضرورت امنیت و آرامش در حوزه سیاسى در فرایند توسعه سیاسى
هر گونه حرکتى در جهت توسعه, از جمله توسعه سیاسى, بیش از هر چیز نیازمند امنیت و آرامش سیاسى است. کشورى که حوزه سیاست در آن ناآرام باشد, به اجبار بیشترین توان خود را براى ایجاد آرامش و ثبات سیاسى صرف خواهد نمود و جامعه به معرکه تحلیل نیروهاى انسانى و غیر انسانى آن کشور تبدیل خواهد شد و طبیعى است که در چنین کشورى, نمى توان به توسعه سیاسى و اقتصادى فکر کرد.
از این روست که وجود ((آشوب هاى داخلى, فعالیت هاى زیرزمینى و حملات مسلحانه, فساد سیاسى, پراکندگى احزاب سیاسى, سرکوبى ناراضیان, سوء قصدهاى سیاسى, سیاسى شدن نیروهاى مسلح, انتخابات تقلبى و عدم رعایت قوانین و مقررات, بت شدن فرمانروایان, فساد گسترده و سوء مدیریت))(1) از جمله شاخص هاى منفى در جهت توسعه سیاسى شناخته مى شوند.
امام على(ع) در فرازهاى مختلفى از نهج البلاغه, بر اهمیت و ضرورت امنیت و آرامش در حوزه سیاسى جامعه اسلامى تإکید نموده است که به برخى از آنها اشاره مى نمأیم:
1- امام على(ع), ایجاد امنیت و آرامش سیاسى را تا آن جا ضرورى مى داند که, وجود حکومت را اگر چه جأر باشد, لازم دانسته, مى فرماید: ((مردم چاره اى ندارند جز این که زمامدارى داشته باشند, چه خوب و چه بد تا در حکومت او, مومن آزادانه عمل کند و کافر نیز بهره مند گردد و با قدرت او, بودجه عمومى جمع آورى و با دشمن پیکار شود.
امنیت راه ها تضمین گردد و حق ضعیف از قوى گرفته شود تا خوبان به راحتى زندگى کنند و مردم از شر فاجران آسوده گردند)).(2)
2- در قاموس سیاسى امام على(ع), ایجاد امنیت و آرامش تا اندازه اى مهم بود که در بحرانى ترین لحظات حیات سیاسى خود, از آن غافل نماند. بنابراین, زمانى که افراد بى درد و آشوب طلبى چون ابوسفیان, خلافت خلیفه اول را بر نمى تابیدند و کوشش مى کردند مدینه را دچار آشوب سازند, امام مردم را به دورى از هر گونه آشوب و هرج و مرج فرا خوانده و مى فرمود:
((اى مردم! از گرداب هاى بلا و فتنه با کشتى هاى نجات بیرون شوید و از نازیدن به تبار و نفرات خویش دورى کنید و از بزرگى فروختن بپرهیزید که هر کس با یاورى برخاست روى رستگارى بیند و گرنه, گردن نهد و آسوده نشیند که (خلافت این چنینى, همچون) آبى بدمزه و نادلپذیر است و لقمه اى گلوگیر; و آن که میوه نارسیده چیند, همچون کشاورزى است که زمین دیگرى را براى کشت برگزیده باشد. اگر بگویم, مى گویند حرص خلافت دارد, و اگر خاموش باشم, مى گویند از مرگ هراسان است, هرگز! من و از مرگ ترسیدن؟!
پس از آن همه ستیزه و جنگیدن به خدا سوگند, پسر ابوطالب از مرگ بى پژمان است, بیش از آنچه کودک پستان مادر را خواهان است; اما چیزى که من مى دانم, بر شما پوشیده است, و گوشتان هرگز نشنیده است. اگر بگویم و بشنوید به لرزه در مىآیید و دیگر به جاى نمىآیید, لرزیدن ریسمان در چاهى که ته آن ناپدید است)).(3)
اگر امام از مرگ هراسى ندارند که مسلما ندارند, پس خاموشى امام چه حکمتى مى توانست داشته باشد, که ارزش این همه صبر را داشته است. با عنایت به بیانات امام در جاهاى دیگر, مى توان گفت که این همان مصلحت حفظ نظام دینى و امنیت و آرامش مردم بوده که ایشان را به سکوت وا داشته است; کما این که امام در اشاره به این مطلب مى فرماید:
((چون او[ رسول خدا (ص]( به سوى خدا رفت, مسلمانان پس از وى, در کار حکومت, به هم افتادند و به خدا در دلم نمى گذشت و به خاطرم نمى رسید که عرب, خلافت را پس از پیامبر(ص) از خاندان او برآرد, یا مرا ازعهده دار شدن آن پس از او باز دارد,.. .پس دست خود باز کشیدم تا آن که دیدم گروهى در دین خود نماندند و از اسلام روى برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین محمد(ص) خواندند.
سپس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یارى نکنم, رخنه اى در آن بینم و یا آن را سراسر ویران بینم که مصیبت چنین پیش آمدى بر من, بسى گران تر است تا از دست دادن سرپرستى شما که روزهاى کوتاهى است که چون سرابى زأل شود, یا چون ابرى که فراهم نشده, پراکنده گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا به یارى برخاستم تا این که باطل بر کنار شد و نابود گردید و دین استوار شد و از آسیب رست.))ردى ف:(4)
بنابراین, آن چنان که امام تصریح نموده است, ایشان براى حفظ امنیت و آرامش و حفظ نظام دینى بود که از حق مسلم خود در خلافت دست برداشت و با این که خود تصریح داشت که ((سزاوارترین فرد براى خلافت)) مى باشد; ولى سوگند یاد مى کرد که ((تا هنگامى که امور مسلمین به راه درستى جریان یابد و تا آن گاه که فقط بر[ او] ستم رود نه همه مردم,[ او] همچنان تسلیم مى باشد.)) (5)
با توجه به ضرورت امنیت و آرامش حوزه سیاسى جامعه است که امام در توصیه مردم در جهت حفظ نظام اجتماعى مى فرماید:
((در نیک و بد احوال گذشتگان تفحص کنید و خود را از همانند شدن با آنان برحذر دارید... آن را عهده دار شوید که گذشتگان را عزیز گرداند و دشمنان را از سرشان راند و زمان بى گزندىشان را به درازا کشاند و با عافیت از نعمت برخوردار شدند و رشته بزرگوارى آنان استوار گردید. و آن, به خاطر دورى نمودن از پراکندگى و روى آوردن به ساز وارى و یکدیگر را بدان بر انگیختن و سفارش کردن فراهم آمد. و بپرهیزید از هر کارى که پشت آنان را شکست و نیرویشان را گسست, چون: کینه هم در دل داشتن و تخم نفاق در سینه کاشتن و از هم بریدن و دست از یارى یکدیگر کشیدن)).(6)
بر اساس این فراز از کلام امام, اگر جامعه اى خواهان این باشد که نیروهاى آن از هم نگسلد, باید از پراکندگى دورى گزیده و به ساز وارى و اتحاد روى آورد که این, یک گام اساسى براى رسیدن به حوزه آرام و امن سیاسى است.
نتیجه این که, امام, داشتن حوزه آرام و امن سیاسى را از ضرورىترین مولفه هاى یک نظام دینى دانسته و خود نیز عملا آن را مقدم بر هر چیزى - حتى حق مسلم خلافت ـ داشته است و مردم را در گفتار و عمل سیاسى خود, به برقرارى آرامش و امنیت در جامعه و دورى از تفرق و تشتت و هرج و مرج فراخوانده, سبب پیشرفت و کرامت و عزت ملت ها را درایجاد پیوند و ساز وارى و اعتماد متقابل میان افراد جامعه دانسته است.

اهمیت اعتماد متقابل حاکمان و مردم در ایجاد امنیت و آرامش در حوزه سیاسى:
برقرارى اعتماد متقابل میان افراد جامعه به ویژه حاکمان و مردم, یکى ازعوامل مهم دست یابى به آرامش و امنیت در حوزه سیاسى است. از این رو, امام على(ع) در فرمان خود به مالک اشتر, آن را مهم ترین عامل ایجاد آرامش خاطر حاکمان و فراغت بال آنان در رسیدگى به امور مردم و توسعه و ترقى دانسته, مى فرماید:
((پس رفتار تو چنان باشد که خوش گمانى رعیت برایت فراهم آید که این, رنج دراز را از تو مى برد. و به خوش گمانى تو, آن کس سزاوارتر که از تو به او نیکى رسیده و بدگمانى ات بدان بیشتر باید, که از تو بدى دیده.)) (7)
علامه محمدتقى جعفرى در شرح این فراز فرمان امام مى نویسد:
((وقتى خوش بینى و خوش گمانى از هر دو طرف سلب شد, همه موقعیت هاى زندگى یا به صورت سنگرى در مىآید که یکدیگر را از پاى در بیاورند و یا به صورت کمینگاهى در مىآید که از همان جا هجوم بر طرف مقابل را آغاز کنند. آیا انسان هایى که در مقابل یکدیگر, به یک دست شمشیر و به دست دیگر سپرى گرفته اند, مى توانند طعم حیات را بچشند.))(8)
به تعبیر یکى دیگر از شارحین این فراز از کلام امام (ع):
((اگر ملت ناراضى باشد, بایستى هر روز هر چه نیرو دارد صرف کند, سازمان امنیت درست کند و مإموران امنیتى, افراد را شکنجه بدهند و به ملت فشار بیاورند که یک وقت ملت قیام نکنند, یک وقت کودتا نکنند, یک وقت تظاهرات راه نیاندازند. همه نیرو, پول و همه وقتش باید صرف ساکت کردن ملت شود; آن وقت نمى تواند به کارهاى عمرانى و به زندگى و کارهاى دیگر رسیدگى کند. و این رنج زیادى براى انسان مىآورد; ولى اگر اعتماد و حسن ظن بین حکومت و مردم برقرار باشد, این تعب و رنج قطع مى گردد.))(9)
بنابراین, یکى از موثرترین راه هاى برقرارى آرامش و امنیت در حوزه سیاست, ایجاد اعتماد میان مردم و حاکمان مى باشد.
راه کارهاى برقرارى اعتماد در میان مردم و حاکمان
با استنباط از کلام امام على (ع) در نهج البلاغه, مى توان عوامل زیر را در برقرارى اعتماد متقابل میان مردم و حاکمان, مهم و اساسى دانست :

1- ارایه خدمات رفاهى
امام على (ع) در فرمان مالک اشتر, یکى از راه هاى کسب اعتماد مردم را ارایه خدمات رفاهى به مردم دانسته و مى فرماید:
((بدان که هیچ عاملى براى جلب اعتماد رعیت به والى, بهتر از احسان به آنها نیست.))(10) همچنان که برخى از شارحین نهج البلاغه در شرح کلام امام آورده اند: ((احسان کردن به ملت, این است که راه برایشان درست کنى, برق و آب برایشان درست کنى, فقرایشان را اداره کنى)).(11)
و چنان که شیخ نورى حاتم در توضیح این فراز از فرمان امام مى نویسد:
((و قد حث الامام(ع) الحاکمین فى المجتمع الاسلامى على الاحسان للرعیه عن طریق قضإ حاجاتهم العامه و تسهیل امور معاشهم و نظامهم. والحاکم الذى یحسن الى رعیته, سوف یحسن ظن الرعیه به و تبادله الثقه فلا موجب للخوف الدأم من الثورات المضاد. و من الموامرات العسکریه التى تنهش قلب الحاکم الذى لا یتحامل مع رعیته بالاخص و ثقه وحب)) (12)
امام على (ع), حاکمان جوامع اسلامى را به احسان به مردم ترغیب نموده است. این احسان از طریق رفع نیازمندىهاى عمومى مردم و ایجاد آسایش در زندگى آنها حاصل مى شود. حاکمانى که چنین خدماتى را به مردم ارأه کنند و اعتماد مردم خود را از این طریق جلب نموده باشند, بیمى از انقلاب و شورش مخالفان و کودتاى نظامى که قلب حاکمان غیر قابل اعتماد مردم را مى لرزاند, نخواهند داشت.

2- تخفیف مشقات زندگى مردم
یکى دیگر از راه هاى ایجاد اعتماد در میان مردم و حاکمان, تخفیف مشقات زندگى مردم است. امام على (ع) این نکته را با عبارت ((و تخفیفه المونات علیهم)) بیان کرده است.
و چنان که استاد شهیدى آورده است, این عبارت, به معناى ((سبک کردن بار مردم)) مى باشد. و لذا مى توان مصداق بارز آن را عدم تحمیل هزینه هاى بى مورد و مالیات هاى سنگین, و ناموزون دانست. برخى از شارحین نیز در توضیح این کلام امام, بر این نکته اشاره کرده و مى گویند:
((تخفیف الموونات, یعنى خرج ها را هم برایشان کم کند و خرج هاى زیادى و مالیات هاى زیادى براى آنان باز نکند.)) (13)
امام خود در ادامه این فرمان, نتیجه سبک کردن موونات مردم را چنین بیان داشته است:
((آنچه بدان بار آنان را سبک مى گردانى, بر تو گران نیاید; چه آن اندوخته اى بود که به تو بازش دهند, با آبادانى که در شهرهایت کنند و آرایشى که به ولایت ها دهند, نیز ستایش آنان را به خود کشانى و شادمانى که عدالت را میانشان گسترانده اى حالى که تکیه بر فزونى قوت آنان خواهى داشت, بدانچه نزدشان اندوخته اى:
از آسایشى که برایشان اندوخته اى و اطمینان و اعتمادشان که با عدالت خود به دست آورده اى و مدارایى که کرده اى و بسا که در آینده کارى پدید آید که چون آن را به عهده آنان گذارى, با خاطر خوشش بپذیرند. - و خرده نگیرند - که چون شهرها آبادان بود, هر چه بر عهده مردم آن نهى برند.))(14)

3- عدم اکراه مردم به آنچه برعهده آنان نیست
امام على(ع), یکى دیگر از راه هاى کسب اعتماد مردم را عدم اکراه آنان به کارهایى دانسته است که بر عهده آنان نیست. ((و ترک استکراهه ایاهم على ما لیس له قبلهم)). علامه محمدتقى جعفرى در توضیح کلام امام (ع) مى نویسد:
((یک حاکم عاقل باید بداند که اکراه و اجبار مردم به بذل مال یا صرف انرژى مغزى و عضلانى که به خود آنان تعلق دارد و یا گذشت از حق مسلم خودشان بدون اختیار, تجاوزى است که نارضایتى, بلکه کینه توزى آنان را بر خواهد انگیخت. ))(15)
بر این اساس, یکى از راه هاى کسب اعتماد مردم, آن است که حاکمان بدانند که مردم ملک طلق آنان نیستند و به حقوق آنان احترام بگذارند و بر آنها ستم روا ندارند; چرا که
((هیچ چیز چون ستم نهادن, نعمت خدا را دگرگون نسازد و کیفر او را نزدیک نگرداند, که خدا شنواى دعاى ستمدیدگان است و در کمین ستمکاران)). (16)
حاکمان باید بدانند که, در عین حالى که حیات آدمى از نیروى مقاومتى شگفت انگیز در برابر حوادث برخودار است, ناتوانى هایى هم در برابر سختى ها دارد که یک سیاست معقول نمى تواند آنها را نادیده بگیرد. به عبارت دیگر, حیات آدمى در همان حال که نیرومند است, زود شکن هم مى باشد. اگر سیاستمدار با تکیه به آن نیرومندى, ناتوانى ها و زود شکنى هاى حیات را در برابر مشقات و سختى ها مخصوصا در صورتى که ناشى از تبعیض ها و بى عدالتى ها باشد, نادیده بگیرد, بهتر است, شغل سیاسى خود را با آهنگرى عوض کند; زیرا فقط آهن است که نه تنها یک نسیم, بلکه طوفان هاى بسیار نیرومند هم نمى تواند آن را کج کند و بشکند. (17)
از این رو, امام على(ع) در سفارش به اشعث ابن قیس, عامل آذربایجان مى فرماید:
((کارى که به عهده توست نان خورش تو نیست; بلکه بر گردنت امانتى است. آن که تو را به این کار گمارده, نگهبانى امانت را به عهده ات گذارده و تو را نرسد که آن چه خواهى, به رعیت بفرمایى.))(18)

4 ـ پرهیز از وعده هاى دروغین به مردم
یکى دیگر از راه هایى که به ایجاد اعتماد در میان مردم و حاکمان کمک مى کند, آن است که حاکمان از دادن وعده هاى دروغین به مردم پرهیز کنند. امام على(ع) در این باره مى فرماید:
((بپرهیز از این که مردم را وعده اى دهى و در وعده, خلاف آرى, که خلاف وعده, خشم خدا و مردم را بر انگیزاند. و خداى متعال فرموده است: ((بزرگ دشمنى است نزد خدا که بگوید و عمل نکنید.))(19)
از این رو, امام(ع) همواره به حاکمان اسلامى توصیه مى کند که از بزرگ نمایى کارهاى خود و دادن وعده هاى دروغین پرهیز نموده و همواره راست گویى و صداقت را پیشه خود سازند. ((فلیصدق رأداهله)). ((پس پیشواى قوم باید با مردم خود به راستى سخن گوید.)) (20)نتیجه این که, راست گویى و صداقت حاکمان با مردم, یکى از بهترین راه هاى کسب اعتماد آنان است.

5- برطرف کردن سوءظن مردم نسبت به عملکرد حاکمان
امام على(ع) یکى دیگر از راه هاى کسب اعتماد مردم را توضیح ابهامات به وجود آمده در میان آنها نسبت به عملکرد حاکمان دانسته و مى فرماید:
((اگر رعیت بر تو گمان ستم برد, عذر خواهى خود را آشکارا با آنان در میان گذار و با این کار, بدگمانى آنها را رفع کن که بدین رفتار, نفس خود را به فرمان آورده باشى و با رعیت مدارا کرده و حاجت خویش را بر آورده و رعیت را به راه راست وا دارى.))(21)
بر اساس این فرمان امام(ع), اگر در یک کارى که حاکمان انجام مى دهند, مردم گمان کردند که حاکم به آنها ظلم کرده است و ناراحت شدند; ولى به عقیده حاکم عمل حقى انجام گرفته, در این جا حاکم نباید ناراحتى مردم را ندیده بگیرد; بلکه باید مردم را طلب کند و آنها را توجیه کند; نه این که فکر کند که حالا که او کار درستى انجام داده, مردم هر چه مى خواهند بگویند; چرا که مردم بالاخره این فکر اشتباه در ذهنشان هست و ممکن است علیه او تظاهرات و یا شورشى راه بیندازند و وضع کشور آشفته شود. بنابراین, اگر کارى که حاکم انجام داده, کارى صحیحى بوده و کارش بر حق بوده است, باید با مردم هم در میان بگذارد و بیلان کارش را به جامعه بدهد. (22)
پیامبر اکرم(ص) نیز در بعضى از موارد که سوء ظن پیش مىآمد, بلافاصله آن را بر طرف مى کردند. از جمله این که بعد از فتح مکه وقتى که پیغمبر(ص) به جنگ حنین آمدند, غنأم بسیارى به دست آوردند. انصار مدینه و همچنین عده اى از اهالى تازه مسلمان شده که ازاشراف بودند, مثل ابوسفیان و معاویه نیز در جنگ شرکت داشتند. پیامبر(ص) موقع تقسیم غنأم, یکصد شتر به ابوسفیان و معاویه و بقیه سران قریش دادند; ولى به انصار خود چهار شتر دادند و حتى به بعضى ها هیچ ندادند. بین انصار زمزمه افتاد و آمدند به پیامبر(ص) گفتند که جریان از این قرار است. حتى سعد ابن عباده که از بزرگان انصار بود, خدمت پیامبر آمد و همین را عرضه داشت. پیامبر انصار را جمع کردند و سپس فرمودند:
شما اصحاب من هستید و اعتماد من به شماست و این کار من از جهت تإلیف قلوب بود.
آیا شما راضى نیستید که اینها شتر ببرند و شما محمد(ص) را؟ و آن گاه انصار از شوق گریستند و خشنود شدند و گفتند: یا رسول الله(ص) ما هیچ نمى خواهیم, ما شما را مى خواهیم.(23)
بنابراین, پیامبر (ص) نفرمودند که انصار هر چه دلشان مى خواهد فکر کنند و من این کار را براى تإلیف قلوب انجام داده ام; بلکه مسإله را براى مردم توضیح داده و آنها را روشن کردند, و این بیان گر آن است که حاکمان باید سو ظن مردم را بر طرف کنند تا آنان طالب حق شوند و به فکر توطئه و کینه جویى نباشند.

6- استقرار عدالت در میان مردم
از آن جا که امام على(ع), فلسفه حکومت را اجراى عدالت در میان مردم مى دانند, فلذا یکى از بهترین راه هاى کسب اعتماد آنان رانیز استقرار عدالت در میان آنها دانسته و مى فرماید:
((به درستى که بهترین چشم روشنى زمامداران, استقامت و استقرار عدالت در شهرها و بروز مودت و محبت مردم جامعه درباره آنان مى باشد. که مودت و محبت آنان به زمامدارانشان نمى جوشد مگر این که دل هاى مردم درباره زمامدارانشان سالم و با انبساط و بى عقده باشد)) (24)
امام (ع) در جاى دیگر مى فرماید: ((در عدالت گشایشى است و آن که عدالت را بر نتابد, ستم را سخت تر یابد)); چرا که ((ستم, رعیت را به آوارگى وا دارد و بیدادگرى, شمشیر را در میان آرد)). (25)
و این, همان چیزى است که ما آن را عامل نا امنى و ناآرامى درحوزه سیاست مى دانیم.
و چنان که امام(ع) مى فرماید:((للظالم البادى عذا بکفه عضه)); ((هر آن کسى که دست به ظلم و ستم گشاید, فراد پشت دست خود را خاید)).(26)

7- رعایت حقوق متقابل مردم و حاکمان
یکى دیگر از راه هاى ایجاد اعتماد میان مردم و حاکمان, آن است که مردم و حاکمان حقوق متقابل یکدیگر را رعایت کنند. امام على(ع) درباره اهمیت رعایت این حقوق مى فرماید:
((بزرگ ترین حق ها که خدایش واجب کرده است, حق والى بر رعیت است وحق رعیت بر والى, که خداى سبحان آن را واجب کرده و حق هر یک رابه عهده دیگرى واگذار فرمود و آن را موجب برقرارى پیوند آنان کرد. و آن را موجب ارجمندى دین ایشان قرار داد. پس حال رعیت نیکو نگردد, جز آن گاه که والیان نیکو رفتار باشند و والیان نیکو رفتار نگردند جز آن گاه که رعیت درست کار باشند.))(27)
پس چون رعیت حق والى را بگذارد و والى حق رعیت را به جاى آرد, حق میان آنان بزرگ مقدار شود و راه هاى دین پدیدار و نشانه هاى عدالت بر جا و سنت چنان که باید اجرا, پس کار اهل زمانه اصلاح گردد.
و طمع در پایدارى دولت پیوسته گردد و چشمآز دشمنان بسته. و اگر رعیت بر والى چیره و یا والى بر رعیت ستم کند, اختلاف کلمه پدیدار گردد و نشانه هاى جور آشکار و تبهکارى در دین بسیار, راه گشاده سنت را رها کنند و کار از روى هوى کنند و احکام فروگذار شود وبیمارى جانها بسیار.))(28)
همان طور که در فرمایشان حضرت آمده, مردم و حاکمان در صورتى که حقوق یکدیگر را رعایت کنند, حق در میان آنها عزیز مقدار و یکدلى و اعتماد در میان آنها پدیدار مى شود. پس دولت آنها پایدار و امنیت و آرامش در جامعه آنها برقرار مى گردد.
نتیجه این که; برقرارى اعتماد میان حاکمان و مردم ـ که برخى از راه کارهاى کسب آن از دیدگاه امام على(ع) آورده شد - یکى از عوامل اصلى ایجاد امنیت و آرامش در حوزه سیاسى است. به عبارتى, مردم یک جامعه, زمانى به آرامش حوزه سیاسى کمک خواهند کرد و در برقرارى امنیت, کمک کار حاکمان خواهند بود که اعتماد به آنها داشته باشند. و این اعتماد از طریق عدالت ورزى حاکمان و رعایت حقوق مردم, برطرف کردن ابهامات مردم درباره عملکرد حاکمان, وعده هاى صادقانه, آسان گیرى بر مردم و تإمین رفاه آنها, قابل حصول مى باشد.
پى نوشت ها:
1 ـ عبدالرحمن عالم, بنیادى علم سیاست, (نشرنى: تهران, 1373), ص 128.
2 ـ ((.. و انه لا بد للناس من امیر بر او فاجر یعمل فى امرته المومن و یستمتع فیها الکافر... و یجمع به الفى و یقاتل به العدو و تإمن به السبل و یوخذ به لضعیف من القوى حتى یستریح به بر ویستراح من فاجر.)).
3 ـ نهج البلاغه, خطبه 5, صص 12-13.
4 ـ نامه 62, صص 346 ـ 347.
5 ـ ((لقد علمتم انى احق الناس بها من غیرى, والله لاسلمن ما سلمت امور المسلمین و لم یکن فیها جور الا على خاصه.)) خطبه 74.
6 ـ ((.. فتذکروا فى الخیرو الشر احوالهم و احذروا ان تکونوا امثالهم ... فالزموا کل امر لزمت العزه به شانهم وزاحت الاعدإ له عنهم.
و مدت العافیه به علیهم و انقادت النعمه له معهم و وصلت الکرامه علیه حبلهم من الا جتناب للفرقه و اللزوم للالفه و التحاض علیها و التواصى بها واجتنبوا کل امر کسر فقرتهم و اوهن منتهم. من تضاغن القلوب, و تشاحن الصدور و تدابر النفوس و تخاذل الایدى... خطبه 192, ص 218.
7 ـ نامه 53, ص 329.
8 ـ علامه محمد تقى جعفرى, حکمت اصول سیاسى اسلام, چاپ دوم, (تهران:بنیاد نهج البلاغه, 1373), صص 226 ـ 227.
9 ـ درس هایى از نهج البلاغه, ج 2, ص 89.
10 ـ ((و اعلم انه لیس شىء بادعى الى حسن ظن راع برعیته من احسانه الیهم)). نامه 53, ص 329.
11 ـ درس هایى از نهج البلاغه, ج 2, ص 89.
12 ـ الشیخ النورى حاتم, النظام السیاسى فى عهد الامام على المالک الاشتر, (بیروت: موسسه العالمیه للمرتضى, 1994), ص 50.
13 ـ درس هایى از نهج البلاغه, ج 2, ص 89.
14 ـ ((ولا یثقلن علیک شى خففت به الموونه عنهم, فانه ذخر یعودون به علیک فى عماره بلادک و تزیین ولاتیک, مع استجلابک حسن ثنأهم و تبججک با ستغاضه العدل فیهم متعمدا افضل قوتهم بما ذخرت عندهم من اجمامک لهم و الثقه منهم بما عودتهم من عدلک علیهم و رفقک بهم فربما حدث من الامور ما اذا اعولت فیه علیهم من بعد احتملوه طیبه انفسهم به فان العمران محتمل ما حملته)). نامه 53, صص 334-33.
15 ـ علامه محمدتقى جعفرى, پیشین, ص 226.
16 ـ نامه 53.
17 ـ علامه محمد تقى جعفرى, پیشین,ص 224.
18 ـ ((وان عملک لیس لک بطعمه و لکنه فى عنقک إمانه و انت مسترعى لمن فوقک لیس لک ان تفتات فى رعیه و لا تخاطر الا بوثیقه...))نامه 5, ص 274.
19 ـ و ایاک... ان تعدهم فتتبع موعدک بخلفک... الخلف یوجب المقت عندالله و الناس, قال الله تعالى((کبرمقنا عندالله ان تقولو ما لا تفعلون)) نامه 53, ص 340.
20 ـ نهج البلاغه, خطبه 154, ص 152.
21 ـ و ان ظنت الرعیه بک حیفا فا صحر لهم بعذرک و اعدل عنگ ظنونهم باصحارک فان فى ذلک ریاضه منک لنفسک و رفقا برعتیک و اعذارا تبلغ به حاجتک من تقویمهم على الحق.)) نامه 53, ص 338.
22 ـ درس هایى از نهج البلاغه, ج 2, صص 310 ـ 314.
23 ـ ر.ک به: طبرى محمدابن جریر, تاریخ طبرى, ترجمه ابوالقاسم پاینده, (تهران: انتشارات اساطیر, 1363),صص 216 ـ 217.
24 ـ ((وان افصل قره عین الولاه استقامه العدل فى البلاد و ظهور موده الرعیه وانه لا تظهر مودتهم الا بسلامه صدورهم.)) نامه 53, ص 331.
25 ـ نهج البلاغه, کلمات قصار, 476 و ص 445.
26 ـ همان, کلمات قصار, 186, ص 393.
27 ـ مرحوم آیت الله میرزا حبیب اله هاشمى خویى در توضیح این فراز از کلام امام مى نویسد: ولاتصلح الولاه الا باستقامه الرعیه فى الطاعه اذ بمخالفتهم و عصیانهم یول جمههم الى التنبات و حبل تطامهم الى التبات)); یعنى حکومت, زمانى اصلاح مى گردد که مردم در اطاعت از آن استقامت داشته باشند; چرا که با مخالفت مردم و عصیان آنها, اجتماع به هرج و مرج مى گراید و نظام اجتماعى از هم مى باشد. منهاج البراعه فى شرح نهج البلاغه, ج 4, ص 127.
28 ـ نهج البلاغه, خطبه 216, صص 248 ـ 249.

تبلیغات