تاریخ و فرم ادبی: تأملی در شکل شناسی «داراب نامۀ» بیغمی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
«داراب نامه» یا همان «فیروزشاه نامه» از محمد بیغمی (قرن نهم هجری)، پس از «سمک عیار»، مهم ترین و مفصل ترین متن «عیاری پهلوانی» در تاریخ ادبیات فارسی است. منظور از «متون عیاری‑پهلوانی» متون منثور روایی و بلند است که کنش توأمان عیار و پهلوان در آن، متن روایی را می سازد. در ظاهر، به نظر می رسد این قصه بلند در ادامه همان سلسله روایت های منظوم و منثور در باب خاندان داراب باشد که در سنت شاهنامه نویسی و روایت سازی منثور و تاریخ نگاری فارسی و عربی بارها به آن پرداخته شده است؛ اما تأمل در فرم این قصه بلند، دو نکته پنهان را بر ما آشکار می سازد: نخست اینکه، کلیت فرم در «داراب نامه» بر همان الگوی روایی «سمک عیار» استوار است نه داراب نامه طرسوسی و دیگر قصص مربوط به خاندان داراب؛ و نکته دوم و مهم تر اینکه، احتمالاً فرم روایی «داراب نامه بیغمی» که مبتنی بر کار و کردار شاه/پهلوان اصلی در پیرنگ اصلی، و شاه/پهلوانان فرعی در خرده پیرنگ های موازی است صورت انضمامی نظام «ملوک الطوایف» اشکانی و فرهنگ پهلوانی آنان باشد. بنابراین احتمال، شاید بتوان گفت که علیرغم کمبود اطلاعات تاریخی مورخان قدیم در باب اشکانیان، «فرم ادبی» توانسته است حامل کلیتی از جهان اشکانیان باشد و آن را در تاریخ عبور دهد. در این صورت، پهلوانی های «فیروزشاه» و پهلوانان و عیاران همراه او، نه فقط تخیلی روایی برای مرهم نهادن بر زخم های تاریخی دوران اسکندر مقدونی، بلکه به طریق اولی، یادگار پهلوانی های اشکانیان در شکست بقایای اسکندر در ایران، و تلاششان برای حفظ «ایرانشهر» بوده است.History and Literary Form: A Reflection on the Morphology of Beyghami's Darabnameh
Darabnameh or Firouzshahnameh written by Mohammad Beyghami (9th century AH), following Samak Ayyar, is the most important and detailed text of "Ayari-Pahlavani" in the history of Persian literature. "Ayari-Pahlavan texts" are narrative and long prose texts which are narrative texts on the actions of Aiyar and Pahlavan. At one level, it seems that this long story is the continuation of the same series of narratives in verse and prose about the Darab family, which has been discussed many times in the tradition of Shahnameh writing, prose narration, and Persian and Arabic historiography. But reflecting on the form of this long story reveals two hidden issues: First of all, the whole form of Darabnameh is based on the same narrative model of Samak Ayar and not Darabnameh of Tarsusi and other stories related to the Darab family. The second and more important issue is that probably the narrative form of Beyghami’s Darabnama which is based on the work and deeds of the main shah/pahlvan in the main plot, and the secondary shah/pahlvans in the parallel sub-plotes, is probably the concrete form of the Parthian “Moluk al-Tawaef” system and their pahlavani culture. Accordingly, it can be said that despite the lack of historical data of the ancient historians about the Parthians, the "literary form" has been able to carry the generality of the Parthian world and transmit it through history. In this case, the bravery of Firouzshah and his companions is not only a narrative fiction to heal the historical wounds of the era of Alexander the Great, but more important, the memory of the bravery of the Parthians in defeating Alexander in Iran, and their efforts to preserve Iranshahr.