از تبیین تا نقد: بررسی انتقادی دیدگاه جیمز بوهمن وچارلز تیلور دربارۀ رابطۀ علم و ارزش ها در علوم اجتماعی (مقاله علمی وزارت علوم)
درجه علمی: نشریه علمی (وزارت علوم)
آرشیو
چکیده
یکی از میراث های پوزیتیویست های منطقی در فلسفه علم، آموزه علم رها از ارزش است که مستلزم آموزه دوپارگی واقعیت/ارزش می باشد. هر دوی این آموزه ها در دهه های اخیر مورد انتقاد فیلسوفان و جامعه شناسان علم قرار گرفته اند و برای ردّ آنها، موردکاوی های مختلفی انجام شده است. در علوم اجتماعی مخالفان علم رها از ارزش و دوپارگیِ واقعیت/ارزش پُرتعدادتر و سرسخت تر هستند. جیمز بوهمن و چارلز تیلور را می توان از مخالفان سرسخت این آموزه ها در علوم اجتماعی به شمار آورد. بوهمن بر این باور است که کارکرد نظریه های اجتماعی صرفاً تبیین (معطوف به واقعیت) نیست، بلکه کارکرد (حتی اصلیِ) آنها، نقد ارزش های رایج در جامعه است. تیلور نیز بر این باور است که علوم سیاسی را نمی توان خالی از ارزش دانست، بلکه نظریه های مختلف در علوم سیاسی نقدهایی را مطرح می کنند که محصول چارچوب های تبیینی آن نظریه ها هستند و با آن چارچوب های تبیینی درهم تنیده اند. در این مقاله تلاش شده است تا با نقد دیدگاه های بوهمن و تیلور نشان دهد که چرا نقد نمی تواند بخشی از علم باشد؛ همچنین چگونه می توان نقش نظریه های علمی در نقد ارزش های اجتماعی را نتیجه فناورانه آن نظریه ها دانست، نه بخشی از خودِ آن نظریه ها.From Explanation to Criticism: A Critical Examination of James Bohman’s and Charles Taylor’s Views on Science and Values in Social Sciences
One of the legacies of logical positivists is the value-free ideal of science that implies, inter alia, that facts and values are dichotomous; the fact-value dichotomy thesis. Both of the doctrines have been criticized by philosophers and sociologists of science during the last decades, and many case studies have been carried out to undermine them. There have been serious objections raised against the doctrines in social sciences. Some of the objections have been posed by James Bohman and Charles Taylor. Bohman believes that all theories in social sciences have critical aspects as well as explanatory ones, and so, they are evaluative as well as descriptive. Taylor, too, believes that any theory in political science has two inter-related parts: an explanatory framework and a set of some value positions. In this paper, by criticizing Bohman’s and Taylor’s arguments, I aim to show that criticism may not be a part of science qua science. I also suggest that those values that are considered to be the critical part of a social scientific theory may be regarded as its technological products.