آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

  هدف اصلی پژوهش پیش رو، واکاوی و بازخوانی تکه ای از تاریخ «سلطه و تغییر» در ایران در دو دهه 1340و 1350 شمسی است که در عمل می توان گفت بازنمود یا آیینه تمام نمایی از کلیت مناسبات دولت – جامعه در بستر سیاست های «نوسازی و اصلاحات» در تاریخ ایران معاصر به شمار می رود. بررسی قابلیت ارائه «استراتژی بقای جدید»، ظرفیت «اعمال کنترل» و در نهایت توانایی و اراده «تحول اجتماعی» دولت پهلوی دوم و موانع پیش روی آن، بر پایه نظریه «دولت محدود یا دولت درون جامعه» جول.اس میگدال، در مرکز بحث این نوشتار قرار دارد. به اعتقاد میگدال جهت فهم درست و دقیق ماهیت و عملکرد دولت در جهان سوم، باید از رویکرد استعلایی و افسانه و اسطوره دولت «کامل» مورد نظر دولت گرایان که دولت را در مقابل جامعه قرار می دهد و مبتنی بر بازی جمع جبری صفر میان دولت و جامعه است، پرهیز نمود و رویکرد دولت «پاره ای یا تکه ای» از جامعه است را مورد توجه قرار داد. به عبارت روشن تر این نگاه مستلزم تغییر تمرکز تحلیل از دولت به عنوان یک سازمان بوروکراتیک مستقل (نگاه ساختاری) به دیدگاهی «فرآیندگرا» از دولت در جامعه است. با این توصیف پرسش اصلی پژوهش این است که چرا سیاست تغییر و تحول اجتماعی دولت محمدرضاشاه پهلوی در قالب انقلاب سفید (در دهه 40 و 50) نتوانست به اهداف مدنظر خود دست یابد و در نهایت پهلوی دوم با بحران سلطه و کنترل اجتماعی روبرو شد؟ یافته های پژوهش نشان می دهد که دولت پهلوی دوم به رغم برخورداری از میزان نسبتاً بالایی از کنترل اجتماعی، به جهت محدودیت های ناشی از ماهیت جامعه شبکه ای و همچنین الزامات و ضرورت های نظام بین الملل، دولت ضعیفی بود که نتوانست استراتژی بقای جذاب تر و کارآمدتری برای نیروهای اجتماعی ارائه و منابع لازم برای حمایت از سیاست «تحول اجتماعی» مدنظر خود را بسیج نماید، از این رو در نهایت ناگزیر به «سیاست بقا» روی آورد.

Limited State; Rereading the Politics of "Dominance and Change" in the Second Pahlavi Period Based on the Theory of Jol.S. Migdal

The main goal of the upcoming research is to analyze and read a piece of the history of "dominance and change" in Iran in the two decades of 1340 and 1350 AD, which in practice can be said to be a representation or a comprehensive mirror of the totality of state-society relations in the history of Iran. It is contemporary. Investigating the capacity of enforcing “Social control” and finally the ability and will of "social transformation" and the obstacles facing it, based on the theory of “limited State” or government within society" Jul. S. Migdal, is at the center of the discussion of this article. According to Migdal, in order to have a correct and accurate understanding of the government in the third world, one must avoid the transcendental approach and the myth of the "perfect" government desired by the statists, which puts the government in front of the society and is based on the algebraic zero-sum game between the government and society is, he avoided and paid attention to the approach of the government is a part or a piece of society. In clearer words, this view requires changing the focus of analysis from the government as an independent bureaucratic organization (structural view) to a "process oriented" view of the government in society. With this description, the main question of the research is why the politics of Mohammadreza Shah Pahlavi's social transformation in the form of the White Revolution (in the 40's and 50's) did not reach the desired result and finally the second Pahlavi faced a crisis of dominance? The findings of the research show that despite having a relatively high level of social control, the second Pahlavi government could not provide a more attractive and efficient survival strategy for the social forces and the necessary resources to support to mobilize the desired social transformation policy, therefore, it inevitably turned to the survival policy.

تبلیغات