انون مداری یا قاعده مداری جهان اجتماعی و اتخاذ موضع مستدل درباره سهم هریک، یکی از مسائل بنیادین فلسفه علوم اجتماعی است. رویکرد قانون مدار با مرجعیت الگویی علوم طبیعی و تلقی جهان انسانی به عنوان بخشی از قلمرو جهان طبیعی با ویژگی هایی متمایز، هدف علم اجتماعی را تبیین روابط علّی و معلولی میان کنش ها/پدیده های اجتماعی و کشف قانون به شیوه ای قیاسی می داند؛ درحالی که رویکرد قاعده مدار، با اعتقاد به نیت مندی، معناداری، هنجارمندی، زمینه مندی و غایت مندی کنش های انسانی، هدف علم اجتماعی را فهم تفسیری (همدلانه یا هرمنوتیکی) یا تفهم پدیده های انسانی و شناخت و استنباط دلایل کنشگران می داند. جمعی نیز به صورت تلفیقی، هدف این علوم را توأمان، تفهم وتبیین یا تفهم تبیینی انگاشته اند؛ عده ای نیز با خوانش علّی از دلایل، و نقش علّی آنها در کنش، موضع علت گرایانه را هرچند با تفسیری متفاوت، تقویت کرده اند. نوشتار حاضر درصدد است تا این منازعه عمیق و تعیین کننده را همراه با مبانی و مفروضات و آثار و نتایج مفهومی و روشی مترتب بر هریک از مواضع مرجح را مورد بحث و بررسی قرار دهد. روش این مطالعه در مقام گردآوری، اسنادی و در مقام تحلیل و ارزیابی، مفهوم کاوی و اعتبارسنجی مؤیدات اثباتی و تأییدی هریک از رویکردهای یادشده است.