سنجش رابطهى هویت دینى و ملى دانشآموزان نوجوان ایران با نگرش آنان به جهانى شدن
آرشیو
چکیده
فرآیند و طرح جهانى شدن، با فراگیر کردن فرهنگ خاص آنگلو ـ امریکن در گوشه و کنار جهان، چالش روانشناختى بىسابقهاى را براى هویت مردمان غیرغربى ایجاد کرده است. چالشهاى اجتماعى و روانشناختى مذکور موجب شده است که گروهى از نوجوانان و جوانان کشور ما نیز بر سر دوراهى انتخاب بین سنن کهن فرهنگى و تجددطلبى مدرن سرگردان شوند و درجاتى از بحران هویت را تجربه کنند. به همین دلیل، بررسى چگونگى نگرش نوجوانان و جوانان کشور به پدیدهى جهانىشدن و جهانىسازى و رابطهى این مسئله با هویت دینى و ملى آنان حایز اهمیت اساسى است؛ از این رو ما مقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن را ساخته و در مورد دانشآموزان نوجوان دبیرستانى و پیشدانشگاهى اجرا کردهایم. مطالعات تعیین روایى عاملى و پایایى ابزار تحقیق نیز، پس از جمعآورى دادهها از یک نمونهى 4800 نفرى از کل کشور براى مقیاسها و خردهمقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن انجام گرفته است.متن
درچند دههى اخیر شاهد هستیم که فرآیند و طرح جهانى شدن، با فراگیر کردن فرهنگ خاص آنگلو ـ آمریکن در گوشه و کنار جهان، عرصه را بر فرهنگهاى دیگر و بر هویت مردمانِ متفاوت با فرهنگ مذکور، تنگتر وتنگتر نموده، از این طریق، چالش روانشناختى بىسابقهاى را براى هویت مردمان غیرغربى ایجاد کرده است. این دشوارى هویتیابى براى نوجوانان و جوانان کشورهاى غیرغربى، خاصه آنان که متعلق به طبقات نسبتا سنتى جامعه هستند و در مدرسه و دانشگاه با مظاهر گوناگون جهانى شدن مواجه مىشوند و یا با سبک زندگى و یا رسانههاى گروهى غربى در ارتباط هستند، بیشتر است (کارنوى،(4) 1999).
واقعیت دیگر این است که تحولات سیاسى ـ اجتماعى قرن اخیر نیز، همانند تغییرات اقتصادى، فرهنگى و علمى در این قرن، در طول تاریخ بشر نظیرى ندارد. این تحولات، زندگى جوانان جهان را نیز بهکلى دگرگون کرده است. بزرگترین انقلابها و جنگهاى بشرى در عصر ما رخ داده است و جوانان نیروى اصلى آنها بودهاند. با مرورى بر تحولاتى که در این قرن در روسیه و چین و آلمان و بسیارى از کشورهاى دیگر رخ داده است، اهمیت تأثیر تغییرات اجتماعى ـ سیاسى در زندگى جوانان روشن مىشود. تغییرات فرهنگى نیز، چه در آموزش و پرورش و آموزش عالى و حوزهى هنر و ادبیات و چه در حوزهى رسانههاى گروهى، زندگى نوجوانان و جوانان را دچار تغییرات اساسى کرده است.
چالشهاى اجتماعى و روانشناختى مذکور موجب شده است که نوجوانان و جوانان کشور ما نیز بر سر دوراهى سنن کهن فرهنگى و تجددطلبى مدرن سرگردان شوند و درجاتى از بحران هویت را تجربه کنند. درحالىکه مسئلهى اساسى هویتیابى در بین نوجوانان غربى، به هویت جنسى، خانوادگى، روابط فردى، و شغلى آنان مربوط مىشود (برک، 2003)، ما در کشور خود و در بین گروه بزرگى از نوجوانان و جوانان، علاوه بر موارد مذکور، با مشکل کمرشدى در هویت دینى و ملى نیز مواجه هستیم. آنچه در بین نوجوانان و جوانان، خاصه تحصیلکردگان آنان، دیده مىشود آن است که بسیارى از آنان با این سؤال مواجه هستند که چه مقدار از سنن دینى و ملى را باید محفوظ نگهداشت و تا چه اندازه باید با تحولات جهانى همراه شد. این مسئله نخبگان و اندیشمندان ما را نیز در مقابل این سؤال قرار داده است که براى محافظت از ریشههاى تاریخى و فرهنگى و هویت دینى و ملى نوجوانان و جوانان چه باید کرد و کدام ترکیب از سنن دیرین با نوآورىهاى معاصر را باید پذیرفت.
شخصیت نیرومند دینى و صفت ایراندوستى، در شمار ویژگىهاى اصلى و مورد انتظار عموم مردم کشور ما در طول تاریخمان بوده است. ما مردمى هستیم که از تولد تا مرگ با کلام مقدس «لااله الاالله» و با وحى الهى، گوش جانمان نوازش و دلهایمان آرامش یافته است. ما مردمى هستیم که سخن حکیم بزرگ، فردوسى طوسى، را در جان و دل خود نقش کردهایم و بارها و بارها گفتهایم که «چو ایران نباشد تن من مباد» و، در عین حال، گروهى از ما در قرن اخیر دچار «فرنگىمآبى» و «غربزدگى» نیز شده و هویت دینى و ملى خود را تضعیف کردهایم؛ و امروز نیز، پدیدهى سهمگین «جهانى شدن» موجب شکلگیرى احساس چندپارگى و گمگشتگى و بىثباتى در میان گروههایى از مردم ایران، خاصه نوجوانان و جوانان شده و مشکلى را به وجود آورده است که آن را «کمرشدى هویت دینى و ملى» مىنامیم.
مطالعات ما نشان مىدهد که در برخى جوانبِ هویت، از جمله در هویت فرهنگى و اجتماعى، که هویت ملى نیز زیرمجموعهى آن است، دو سوم از نوجوانان و جوانان ایران دچار کمبودهاى جدى هستند و زمینههاى لازم براى عدم تعهد، و حتى بحران هویت، اقلاً در میان یک سوم از آنان وجود دارد (لطف آبادى، 1383). مطابق این مطالعات، فقط 33% از نوجوانان و جوانان ایران به مرحلهى پیشرفت و دستیابى در هویت اجتماعى و مدنى رسیدهاند و بقیه در تعلیق و توقّف و اغتشاش هویت گرفتارند (جدول 1).
جدول 1 ـ وضعیت هویت اجتماعى و مدنى نوجوانان و جوانان کشور
دستیابى هویت تعلیق هویت توقّف هویت اغتشاش هویت
هویتاجتماعى 33% 25% 25% 17%
از سوى دیگر، مطالعات پیشین ما (لطفآبادى، 1382) نشان مىدهد که در موضوع نگرش به غرب و جهانى شدن، اولاً 27% از نوجوانان و جوانان 14 تا 29 ساله به غرب گرایش دارند و ثانیا، تفکر بسیارى از آنان در مسائل مختلف مربوط به جهان غرب و فرهنگ غرب از انسجام و پختگى لازم برخوردار نیست. به بیان دیگر، در حدود نیمى از نوجوانان و جوانان کل کشور، مستقیم و غیرمستقیم، گرایشهاى غربى دارند. برخى از آنان (حدود 27%) دچار اغتشاش و عدم انسجام فکرى در مسائل مربوط به هجوم فرهنگى جهان غرب هستند. مطالعات ما نشان مىدهد که فهم بسیارى از نوجوانان و جوانان کل کشور از جوامع و فرهنگ غربى، فهم پخته و رشد یافته و همهجانبهاى نیست. در فهم مسئلهى جهانى شدن نیز نوجوانان و جوانان کل کشور، عموما دچار عدم انسجام فکرى هستند و به درستى نمىدانند که جنبههاى مختلف این مسئله چیست، هر یک از جوانب سیاسى و اقتصادى و فرهنگى آن چه اهدافى را دنبال مىکند و چه عواقبى را براى کشور ما و سایر کشورهاى مسلمان به بار مىآورد. این سردرگمى و عدم انسجام فکرى در مسئلهاى که چالشى اساسى در عصر حاضر است، حاکى از همان «کمرشدى هویت اجتماعى» است که شکل دیگرى از آن را در جدول بالا ملاحظه کردهایم.
یافتههاى پژوهشى ما حاکى از آن است که اکثر نوجوانان و جوانان ایران در زمینهى اعتقادات دینى و ایراندوستى واکنش بسیار مثبت و امیدوارکنندهاى نشان مىدهند، اما در نمودهاى عملى و عینى هویت دینى وملى دچار ضعفهاى جدىاند؛ مثلاً ایراندوستى در جوهر خود به معناى کوشش خستگىناپذیر براى خدمت به کشور و احساس مسئولیت عمیق و عملى در تعهد به نظم و قانون و عدالت، براى بهبود زندگى بهداشتى و اجتماعى و اقتصادى خود و سایر مردم است، اما گروههاى وسیعى از نوجوانان و جوانان، که در جنبهى نظرى داراى هویتِ کم دینى و ملى هستند، در عمل گرفتار سردرگمى و توقف وتعلیق هویتاند و تعهد عملى لازم را نسبت به مقتضیات حقیقى ایراندوستى از خود نشان نمىدهند. این ضعف تعهد و مسئولیت نسبت به مصالح عمومى و ملى، در جوانى و بزرگسالى نیز باقى است و نتیجهى آن را در مناسبات اجتماعى و اقتصادى مردم با یکدیگر شاهدیم.
هویت و فرهنگ کلاسیک ایرانى
از مطالعات ما برمىآید که مردم در برخورد با مسئلهى جهانى شدن و نفوذ فرهنگ غربى، هویت فرهنگى و دینى و ملى خود را دستکم به سه صورت بروز مىدهند:
اولین واکنش مردم آن است که خود را به گذشتهى تاریخى خویش نزدیکتر و در برابر نفوذ فرهنگ بیگانه مقاومت کنند.
واکنش دیگر آن است که گروهى از مردم به گذشتهى خود توجهى نمىکنند و در فکر آناند که پدیدهى مسلط فرهنگى و اجتماعى کدام است و چگونه مىتوان آیندهى خود را، در وراى فرهنگ سنتى و کهن، با مقتضیات جهان معاصر و نوجویى ناشى از آن سازمان داد.
در واکنش سوم، گروهى از مردم در پى پیوند زدن گذشته به حال و آینده و بنا کردن عناصر مثبت و درست فرهنگ و تمدن معاصر بر ریشههاى تاریخى و دینى وملى خود هستند. در میان دولتمردان و نخبگان نیز همین سه واکنش را مىتوان دید. مشابه این واکنشها را به صورتهاى مختلف درقرن اخیر شاهد بودهایم.
نگاهى به تاریخ صد سالهى اخیر کشور، نشان مىدهد که در ابتداى قرن و پس از مشروطیت، گروهى معتقد بودند که «ما باید از سر تا پا فرنگى شویم». اشخاصى چون تقىزاده و میرزافتحعلىخان آخوندزاده در شمار این گروهاند (پورزکى، 1379).
گروهى دیگر در پى آن بودند که ایرانیان را به هویت ملى قبل از اسلامىشدن برگردانند وهمهى اقوام و گروههاى اجتماعى را ذیل مفهوم «هویت خالص ایرانى» یکپارچه نمایند. اشخاصى مثل کسروى را، که هم با فرهنگ اسلامى و هم با فرهنگ غربى مخالف بود، مىتوان از این افراد به حساب آورد (معظّمپور، 1380). گروهى دیگر که خاصه در نیم قرن قبل از انقلاب اسلامى شاهد کوششهاى آنان بودهایم، سعى کردند عنصر فرهنگ وتمدن غربى را وارد هویت کهن ایرانى کنند و هویت جدیدى را که (نیمى باستانى و نیمى غربى بود) براى مردم الگوسازى نمایند (خواجهسروى، 1380). انقلاب اسلامى به این کوششها در هویتسازى ایرانیان پایان داد و در پى آن برآمد که هویت دینى اسلامى را در محور هویت ایرانى قرار دهد. این کوشش بهتدریج تحولاتى پیدا کرد و اکنون شاهد آن هستیم که وحدت هویت دینى و ملى، راه و رسم پذیرفتهشدهى اصیل زندگى ایرانى، در میان گروههاى وسیعى از مردم است. بر چنین اساسى، نظام جهانىسازى در تقابل با وحدت هویت دینى و ملى ایرانیان است و به همین دلیل هجوم فرهنگى خود را به شکلهاى مختلف بر کشور ما تحمیل مىکند. تخریب هویت دینى و ملى نوجوانان و جوانان توسط مهاجمین مذکور نیز بخشى از همین تقابل است.
نوجوانان و جوانان کنونى ایران، فرزندان رشدیافته در فضاى اجتماعى، سیاسى و فرهنگى انقلاب اسلامى هستند و در این سه دهه نوعى از زندگى فرهنگى، اجتماعى و سیاسى را تجربه مىکنند که در تاریخ ایران سابقه نداشته است. تلاطمهاى انقلاب و بهخصوص دگرگونىهاى بزرگ سیاسى ـ اجتماعى دههى اول آن، شرایط دشوار جنگ تحمیلى، تبلیغات گستردهى عقیدتى ـ سیاسى در مدارس و رسانههاى گروهى و در همه جاى جامعه وفضاى خاص زندگى سنتى اسلامى که نسبت به دوران پیش از انقلاب از شدت و گستردگى بىمانندى برخوردار بود، افزایش یکبارهى جمعیت و انباشته شدن شهرها و روستاها از کودکان و نوجوانان، چند برابر شدن جمعیت شهرهاى بزرگ، تغییرات فراوان و غالبا منفى در محیط زیست، تفاوتهاى فکرى ـ روانى نسل گذشته با انتظارات اجتماعى ـ سیاسى نسل کنونى، جابهجا شدن گروههاى اجتماعى مسلّط، آزادتر شدن فضاى زندگى اجتماعى و محیط شفافتر سیاسى در سالهاى اخیر، و دهها تغییرات بزرگ دیگر، فضاهاى متفاوتى را در کشور به وجود آورده و آشکارتر شدن خط مشىها و هدفهاى گروهبندىهاى اجتماعى، سیاسى و مذهبى، تأثیرات عمیق خود را بر نوجوانان و جوانان گذاشته است.
تغییرات بزرگ اجتماعى و سیاسى در کشور از آغاز انقلاب تاکنون، ادامهى تحولات اجتماعى و سیاسى صد سالهى اخیر میهن است که تأثیر انکارناپذیر خود را بر چند نسل اخیر به جاى گذاشته است. محور اساسى این تحولات عبارت است از کنار گذاشتن مناسبات و فرهنگ چند هزارسالهى پادشاهى ـ سنتى ـ ایرانى، که ویژگى عمدهى آن از اوایل مشروطیت تا مرداد 1332 سلطهگرى قدرتهاى اقتصادى فئودالى و وابستگى بزرگان آنان به انگلیس بود. این تحولات در سالهاى 1332 تا 1357، روى هم رفته، ویژگى شاهنشاهى ـ ایرانى ـ آمریکایى پیدا کرده و حاکمیت جدیدى را به وجود آورده بود که عمدتا وابسته به غرب، خاصه آمریکا، بود.
در دورهى انقلاب اسلامى، ویژگى اساسى آن روى آوردن به فرهنگ هزاروسیصدسالهى اسلامى است که ابتدا در پى استقلال ایران در چارچوب اسلام سنتى بود و بهتدریج درصدد بر آمد که اصول و محکمات اسلامى را با توجه به هویت ملى ایرانى و متناسب با مقتضیات زندگى در عصر کنونى ودر جهان معاصر به کار گیرد.
به این ترتیب، نوجوانان و جوانان و بزرگسالان ایران چهار نوع مناسبات و فرهنگ رسمى حکومتى را در قرن اخیر تجربه کردهاند (فرهنگ پادشاهى ـ سنتى ـ انگلیسى، فرهنگ شاهنشاهى ـ ایرانى ـ آمریکایى، فرهنگ اسلامى ـ سنتى، و فرهنگ اسلامى ـ ایرانى) و در این میان، پنجمین فرهنگ، که فرهنگ کلاسیک غیررسمى و غیرحکومتى چند هزارسالهى ایرانى است و مشخصهى اصلى آن اصولىنگرى دینى و ملى، خردورزى، اخلاقگرایى و اتکا به زبان وادب و عرفان و هنر ایرانى است، در تمام این سالها با فاصلهى معینى از خواستههاى رسمى دولتها، به حیات و رشد تدریجى خود ادامه داده است و ناخودآگاهِ جمعى روح ایرانى و نیروى محرکهى پنهان روانى ایرانیان نیز بوده و هست.
این فرهنگ کلاسیک که اساسا بر راه و رسم زندگى و زبان و اخلاق ایرانى، محکمات دینى خاصه محکمات قرآن کریم، معارف و سنن زندگى پیامبر اکرم صلىاللهعلیهوآله و امامان معصوم علیهمالسلام و عرفان و اندیشه و هنر ایرانى استوار است، هرجا که لازم بوده سر به زیر کشیده و از جلوهگرىِ آشکار پرهیز کرده است تا از طوفانهاى سهمگینِ هجومهاى گوناگون جان سالم به در بَرد و هر جا که موقعیت را مناسب دیده، در خرد و عشق و عرفان و هدایتگرى مردان و زنان فرهیخته و در کشش و کوشش غیرتمندانهى جوانان خویش، نمود آشکارترى یافته است تا دوام و پویایى خود را شدت بخشد.
همین فرهنگ صیقل خوردهى کلاسیک است که سرّالاسرار جاودانگى و سرافرازى ایران و ایرانى است و همین فرهنگ، مخصوصا اگر مورد توجه جدى حاکمیتهاى ملى نیز قرار گیرد، مىتواند به عنوان بدیلى بىهمتا و زندگىساز براى جوانان کشور در فضاى هجوم جهانىسازى معاصر سر برافرازد و بقا و رشد و پیشرفت ایران و ایرانیان را تضمین نماید. در واقع، اگر برنامههاى رشد و پرورش نوجوانان و جوانان کشور بر زمینهى این فرهنگ طراحى و اجرا شود، حل مشکلات موجود نیز میسر خواهد شد (لطفآبادى، 1380، ص45ـ47).
همین نگرش به هویت ملى و دینى است که نظریهى زمینهساز این مقاله در موضوع سنجش هویت دینى و ملى نوجوانان و جوانان ایران و بررسى نگرش آنان به مقولهى جهانى شدن است. حفاظت از فرهنگ دینى و ملىمان اقتضا مىکند که نسبت به پدیدهى جهانىشدن نیز حساسیت لازم را نشان دهیم.
جهانى شدن و آموزش و پرورش
در مباحث علوم انسانى، مقولهى جهانىشدن از یک دهه پیش بر سر زبانها افتاده است و مقولهى جهانىشدن و تعلیم و تربیت جوانان، بهخصوص پس از فروپاشى بلوک شرق سابق، با آثار ادواردز و آشر(5) (1997) و گرین(6) (1997) در معرض گفتوگوى متخصصان قرار گرفته است. جهانى شدن، پدیدهاى که امروز بسیارى از مردم کمابیش با آن آشنا هستند، تغییرات همهجانبهاى را، بهویژه در زمینههاى اقتصادى و فرهنگى، در زندگى انسانها ایجاد کرده است. معناى این پدیده، برحسب آنکه از چه زاویهاى به آن نگاه کنیم متفاوت خواهد بود.
این پدیده را مىتوانیم با مفاهیم اقتصادى، سیاسى و فرهنگى به بحث بگذاریم. در مقولهى فرهنگى، از دو دیدگاه به مسئلهى اصلى جهانى شدن مىتوان نگریست: دیدگاه مثبت که طرفداران جهانىشدن از آن سخن مىگویند و همانندى فرهنگى جهانى را آرزو و آرمان خود قرار مىدهند؛ و دیدگاه مخالف که حفظ هویت فرهنگى مردم را بسیار مهم مىشمارد. ما مىتوانیم این دو دیدگاه را با دو اصطلاح سبک زندگى آنگلو ـ آمریکن و سبک زندگى مبتنى بر فرهنگ ملى نام ببریم.
جهانى شدن، آن طور که استرومکویت و مانکمن(7) (2000، ص6ـ21) مىنویسند، پدیدهاى است که جوانب گوناگون زندگى فرهنگى، اعم از نگرش جنسیتى (فمینیسم و ماسکولینیسم)، دانش، آموزش رسمى، آموزش عالى، مطالعات زنان، آموزش بزرگسالان، و هویت و سبک زندگى مردم را تحتتأثیر خود قرار مىدهد. تغییراتى که جهانى شدن در زندگى اقتصادى و سیاسى و فرهنگى مردم به بار مىآورد، عمیقا بر آموزش و پرورش و عناصر آن (دانشآموزان) تأثیر مىگذارد. این تأثیر هم در تعریف آموزش و پرورش، هم در اینکه آموزش و پرورش در خدمت چه کسانى قرار مىگیرد و هم در مورد چگونگى سنجش و ارزشیابى آموزش و پرورش مشاهده مىشود. تحقیقات نشان مىدهد که آموزش و پرورش جهانىشده، هم در کشورهاى پیشرفتهى صنعتى و هم در کشورهاى در حال توسعه، در خدمت طبقات اجتماعى ـ اقتصادى ـ فرهنگى خاصى قرار مىگیرد.
جهانىشدن نه فقط بر اقتصاد و سیاست و مناسبات اجتماعى، بلکه بر فرهنگها و نظامهاى آموزشى و هویت مردمان نیز تأثیر مىگذارد. برنامهریزى ثمربخش و نوآورى در آموزش و پرورشِ زمان ما، نمىتواند بدون توجه دقیق و عمیق به تأثیرات جهانىشدن در تعلیم و تربیت کشورها و ملتها صورت گیرد. سیاستگذارى و تصمیمگیرى در آموزش و پرورش نیازمند یافتههاى روشن پژوهشى دربارهى مفهوم جهانىشدن و چگونگى و میزان تأثیر مستقیم و غیرمستقیم آن بر جوانب مختلف برنامهها و کارکردهاى آموزش و پرورش است. کارنوى (1991، ص9)، برخى از تأثیرات جهانى شدن در سالهاى اخیر بر آموزش و پرورش را در شش موضوع زیر خلاصه کرده است:
1. تغییر در وضعیت نیروى انسانى مورد نیاز بازار کار که باید بتواند ارزش افزودهى بالاترى را تولید کند؛
2. تقاضاى منابع اضافى براى آموزش به منظور تأمین اهدافى که مغایر با توسعهى عمومى و بهبود زندگى مردم است؛
3. نتایج ناشى از افزایش عدم تمرکز و خصوصىسازى اقتصادى و اجتماعى، که در شمار مؤثرترین راهبردهاى تضمین کیفیت و انعطافپذیرى منطبق بر اقتصاد جهانىسازى است؛
4. افزایش تصاعدى ابعاد بینالمللى نظامهاى آموزشى؛
5. گسترش روزافزون فناورى اطلاعات در حوزهى آموزش و پرورش و سایر حوزهها براى گروههاى معین اجتماعى در استفاده از آموزشهاى کامپیوترى و اینترنتى به عنوان یک ابزار مهم جهانىسازى؛
6. انتقال فرهنگ جوامع پیشرفتهى صنعتى به سایر کشورها که باعث تغییر معنا و دگرگونى ارزشهاى فرهنگى و علمى در این کشورها شده است.
این تأثیرات، بدون شک، نقش بزرگى در تغییر برنامهریزىهاى آموزشى و درسى دارد. خصوصىسازى آموزش و پرورش و تجارى کردن مدیریت و امور مالى در تعلیم و تربیت، تأثیر منفى و مخربى بر ایجاد فرصتهاى برابر آموزشى و پرورشى براى همگان به جاى گذاشته است.
جدا از این تأثیرات، اشاعهى معیارهاى جهانىسازى باعث کمرنگ شدن تأثیر فرهنگهاى کهن در کشورهاى غیرپیشرفتهى صنعتى شده است و برنامهریزان آموزشى و درسى باید راههاى نوآورانهاى را براى تعامل مؤثر در جهان کنونى و حفاظت از ارزشها و هویت خود در برخورد با امواج عظیم فرهنگ بیگانهى جهانىسازى کشف کنند و به کار گیرند. نظام جهانىسازى به کشورهاى در حال توسعه فشار وارد مىکند که از هزینههاى دولتى در آموزش عمومى بکاهند و با تمرکززدایى و خصوصىسازى در آموزش و پرورش، شرایط مطلوب اقتصاد سرمایهاى جهانى را گسترش دهند و از این طریق دست بخش خصوصى را براى تعامل با نظام جهانىسازى بازتر بگذارند.
ابزار کار اساسى در این نوع فرآیند آموزشى عبارت است از دامنزدن به رقابتهاى شدید بین مدارس خصوصى و مدارس دولتى و ایجاد این تصور در میان عامهى مردم که مدارس خصوصى بر مدارس دولتى برترى دارد. ابزار کار دیگر در این فرآیند، مصرف بخش اعظم بودجههاى آموزشى و پرورشى دولتى در بخشهاى ادارىِ خارج از مدرسه و در هزینههاى خارج از کلاس درس است که به فقر امکانات آموزشى و پرورشى در مدارس و پایین نگهداشتن سطح زندگى معلمان مىانجامد.
کارنوى (1999، ص68) مىنویسد: ایدئولوژى جهانىسازى (و مراکز مالى جهانىسازى، از قبیل: بانک جهانى، بانک آمریکایى توسعه، بانک آفریقایى توسعه، بانک آسیایى توسعه، و سازمان همکارىهاى اقتصادى وتوسعه OECD)، به طور آشکار و پنهان، تأکید مىکنند که بخش دولتى نباید در مورد معلمان سرمایهگذارى کند یا دریافتهاى آنان را افزایش دهد؛ زیرا در این صورت هزینهها و کیفیت آموزش و پرورش دولتى بالا خواهد رفت و خصوصىسازى تعلیم و تربیت دچار مشکل خواهد شد. واقعیتها نشان مىدهد که اقدامات خصوصىسازى تعلیم و تربیت، اساسا در خدمت نظام جهانى است و اجراى آنها در جریان کمکها و وامهاى بینالمللى بانکهاى متعلق به کشورهاى پیشرفتهى صنعتى به کشورهاى در حال توسعه، به شکلهاى مختلف به نظام دولتى کشورهاى در حال توسعه و آموزش و پرورش این کشورها تحمیل مىشود.
چنین روشهایى به نوشتهى بن ونیسته(8) (1999)، در کشورهایى چون آرژانتین، شیلى، برزیل و اروگوئه به کار گرفته شده است و همچنان ادامه دارد. مطالعات نشان مىدهد که اعمال این سیاستها باعث هضم و جذب هرچه بیشتر برنامههاى آموزشى و درسى کشور در فرهنگ جهانىسازى مىشود.
ابزار دیگرى که مدارس و برنامههاى آموزشى و درسى کشورهاى در حال توسعه را در نظام جهانىسازى تعلیم و تربیت فرو مىبرد، آزمونهاى بینالمللى و مقایسهى یادگیرىهاى دانشآموزان کشورهاى مختلف بر اساس اهداف و محتواى آموزشىِ تعیین شده از سوى کشورهاى پیشرفتهى صنعتى است. آزمونهایى که در سالهاى اخیر توسط سازمان یونسکو در سیزده کشور آمریکاى لاتین با عنوان اوریالک(9) به اجرا در آمده و آزمونهاى بینالمللى چون تیمز(10) نیز، هدف مشابهى را دنبال کرده است. مسابقات بینالمللى نیز که با عنوان المپیادهاى علمى(11) برگزار مىشود، هم اطلاعات دقیقى از وضعیت علمى جوانان کشورهاى در حال توسعه در اختیار تحلیلگران وزارتخانههاى کشورهاى پیشرفتهى صنعتى قرار مىدهد و هم شناسایى دقیقى از افرادى که اکثرا توسط آژانسهاى بینالمللىِ جذب مغزها، به عناوین مختلف، به خدمت کشورهاى پیشرفته درمىآیند، فراهم مىکند.
ایستادگى در برابر این فشارها، وظیفهى یک نظام ملى و مستقل و هشیار تعلیم و تربیت است؛ بنابراین، به جاى افتادن در دام خصوصىسازى تعلیم و تربیت، مىباید سرمایهگذارى بیشترى در آموزش و پرورش نیروى انسانى و در کیفیت برنامهها و کارکردهاى نظام آموزش و پرورش به عمل آید و همراه با بهرهگیرى درست از فرصتهاى علمى و صنعتى و ارتباطى بینالمللى، با جوانب منفى فرهنگ جهانىسازى نیز مقابله گردد.
آن گونه که مارک راپرت(12) (2002، ص15) مىنویسد، اقلاً از دو جبههى اصلى با نظام جهانىسازى مقابله شده است: اول از سوى مردمان عادى کشورهاى پیشرفتهى صنعتى که جهانىسازى را عامل گرفتارىهاى اقتصادى و اجتماعى خود مىدانند؛ و دوم از سوى مردمان کشورهاى غیر پیشرفتهى صنعتى که نه فقط وضعیت اقتصادى و اجتماعى، بلکه هویت فرهنگى و دینى و ملى خود را نیز در خطر نابودى هجوم جهانىسازى مىبینند.
مسلما تسلیم در مقابل پدیدهى جهانىشدن، موجبات تضعیفِ هرچه بیشتر هویت دینى و ملى ما را فراهم خواهد آورد. واکنشهاى انفعالى در مقابل پدیدهى جهانىشدن، باعث مىشود که فرهنگ و هویت افراد و گروهها تابع نظام جهانىسازى شود. این وضعیت به دو دلیل اتفاق مىافتد: یکى آنکه ما براى تقویت هویت دینى و ملى دانشآموزان خود برنامهى دقیق و مؤثرى نداشته باشیم و دوم آنکه با سهلانگارى خود و باز گذاشتن راههاى نفوذِ طرز تفکر و روحیات و رفتارهاى جهانىسازى در اندیشه و قلب کودکان و نوجوانان و جوانان، زمینههاى گسترش نفوذ این پدیده را فراهم آوریم. اما پدیدهى جهانىسازى، واکنشى فعال و سنجیده براى مقابله با هجوم فرهنگ و سبک زندگى بیگانه و دفاع از هویت تاریخى و فرهنگى را نیز در بین مردم وفادار به مصالح دینى و ملى و نیز اندیشمندان و نخبگان کشور برمىانگیزد و راههاى چگونگى حفاظت از مبانى و اصول و محتوا و روش زندگى دینى و ملى ایرانى را پیش روى ما مىگشاید.
با توجه به آنچه گفته شد، بررسى چگونگى نگرش نوجوانان و جوانان کشور به پدیدهى جهانىشدن و جهانىسازى حایز اهمیت اساسى است و مخصوصا باید دید که چه رابطهاى بین هویت دینى و ملى و نگرش آنان به جهانىشدن وجود دارد. با چنین هدفى مقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانىشدن را ساخته و درمورد دانشآموزان نوجوان دبیرستانى و پیشدانشگاهى اجرا کردهایم.
سنجش هویت دینى، هویت ملى و نگرش به جهانىشدن
به منظور شناخت هویت دینى و ملى و نگرش به جهانىشدن، ابزارى را که در سال 1381 براى همین مقصود ساخته و بر یک نمونهى وسیع ملى از نوجوانان و جوانان سراسر ایران اجرا کرده بودیم، ابتدا در سال 1382 براى پژوهش دیگرى بر یک نمونهى وسیع دیگر از افراد نوجوان تا سالخوردهى هشت استان کشور و سپس براى استفاده در طرح پژوهشىِ بررسى نحوهى نگرش دانشآموزان دبیرستانى و پیشدانشگاهى ایران به جهانىشدن و تأثیر آن بر ارزشها و هویت دینى و ملى آنان، مورد تجدید نظر قرار دادیم. مطالعات تعیین روایى عاملى و پایایى ابزار نهایى تحقیق، پس از جمعآورى دادهها از یک نمونهى 4800 نفرى (از کل کشور که از طریق نمونهگیرى خوشهاى و از دبیرستانهاى پسرانه و دخترانه و پیشدانشگاهى در استانهاى تهران و مرکزى و یزد و چهارمحال بختیارى و خراسان و مازندران به دست آمده بود) براى مقیاسها و خردهمقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى و نگرش به جهانىشدن انجام گرفت. علاوه بر تحلیل عاملى براى کسب اطمینان از روایى سازهى مقیاس، روش شناختهشدهى محاسبهى پایایى (از نوع Crobach Alpha) براى تعیین ضریب پایایى نیز مورد استفاده قرار گرفت و میانگین مقادیر پایایى با روش مذکور براى هر مقیاس و براى هر یک از خردهمقیاسهاى مورد مطالعه در تحقیق به دست آمد. جدول 2 میزان پایایى هر یک از مقیاسها و خردهمقیاسهاى مورد مطالعه را نشان مىدهد.
جدول 2ـ مقادیر پایایى براى مقیاسها و خردهمقیاسهاى هویت دینى، هویت ملى، و جهانى شدن
مقیاسها خردهمقیاسها
هویت دینى81/0 هویت اعتقادى دینى88/0 هویت علمکردى دینى83/0 هویت سختگیرانهى دینى79/0 هویت سهلانگارانهى دینى73/0 هویت اخلاقى 81/0
هویت ملى 86/0 ایران دوستى 84/0 هویت دفاع از سرزمین 88/0
نگرش به جهانى شدن 79/0 پذیرش جهانىسازى 76/0 مقابله با جهانىشدن80/0 جهانىنگرى و ایرانگرایى 81/0
در تحلیل عاملى دادهها نیز، که براى تعیین قابلیت سؤالات مقیاسها و خردهمقیاسها مورد استفاده قرار گرفت، آزمون KMO انجام شد که ضریب به دست آمده در سطحى بالا و کاملاً رضایتبخش بود (KMO=0.736)؛ همچنین آزمون کرویت بارتلت در سطح P<.0001 معنادار بود (x2= 6543.21)؛ علاوه بر این، در تحلیل عاملى مورد بحث، از روش مؤلفههاى اصلى و بارهاى عاملى 0.50 براى حداقل همبستگى قابل قبول میان هر ارزش و عامل استخراجشده استفاده شد. نتایج تحلیل عاملى نشان داد که خردهمقیاسهاى مربوط به هر مقیاس به عنوان عوامل قوى معنادار با ارزش ویژهى بالاتر از 1 (وبا استخراج مؤلفههاى اصلى با قدرت تبیین 4/68 درصد واریانس کلى) در ابزار سنجشى ما وجود دارد.
پرسشنامهى مقیاس سنجش هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانىشدن، حاوى 84 سؤال است که 41 سؤال آن مربوط به جهانىشدن (شامل سه خردهمقیاس)، 28 سؤال مربوط به هویت دینى و اخلاقى (شامل چهار خردهمقیاس) و 15 سؤال مربوط به هویت ملى (شامل دو خردهمقیاس) است. سؤالاتِ هریک از سه مقیاسِ پرسشنامهى مذکور به صورت در هم ریخته (نه به صورتى که در ذیل ارائه شده است) در اختیار آزمودنىها قرار مىگیرد و از آنان خواسته مىشود که پاسخ هر سؤال را در یک مقیاس شش درجهاى، از کاملاً موافق تا کاملاً مخالف، علامت بزنند. در دستورالعمل آزمون، به آزمودنىها یادآورى مىشود که چون محتواى برخى سؤالات به صورت منفى و برخى دیگر به صورت مثبت است، دقت کنند که نظر موافق یا مخالف خود به هر سؤال را با توجه به محتواى آن سؤال مشخص کنند. حالت منظم سؤالات که نشاندهندهى خردهمقیاسهاى هر مقیاس است ضمیمه شده است.
ضمیمه
پرسشنامهى مقیاس سنجش هویت دینى، هویت ملى، و نگرش به جهانى شدن
1ـ مقیاس هویت دینى
الف) خردهمقیاس هویت اعتقادى دینى
1. خداوند، که خالق یکتاى هستى است، ناظر اعمال ماست و کارهاى نیک و بد ما را مىبیند.
2. خداوند پیامبران را براى هدایت ما فرستاده است و باید آموزشهاى آنان را، که وحى الهى است، راهنماى عمل خود قرار دهیم.
3. من معتقدم که هر کس نتیجهى تمام اعمال خود را در آخرت خواهد دید.
4. من فکر مىکنم امور جهان بر عدالت استوار است و خداوند نسبت به بندگان خود عادلانه حکم مىکند.
5. من پیروى از امامان دین را وظیفهى شرعى خود مىدانم.
ب) خردهمقیاس هویت عملکردى دینى
6. همه روزه نمازم را مىخوانم.
7. معمولاً موفق نمىشوم در ماه رمضان روزه بگیرم.
8. وقتى که ما به دولت مالیات مىدهیم، دادن خمس و زکات ضرورتى ندارد.
9. من در اولین فرصتى که استطاعت مالى براى زیارت خانهى خدا پیدا کنم، به حج خواهم رفت.
10. اگر فرمان جهاد علیه کفار متجاوز داده شود، من در جهاد شرکت مىکنم.
11. معمولاً در اجراى وظیفهى امر به معروف و نهى از منکر کوششى نمىکنم.
ج) خردهمقیاس هویت سختگیرانهى دینى
12. اجراى آداب و رسوم دینى داراى اهمیت درجهى اول است و اعتقادات قلبى دینى، بدون انجام آداب و رسوم دینى، ارزشى ندارد.
13. براى آنکه نوجوانان و جوانان دچار خطاهاى مغایر با موازین دینى نشوند، باید مدام تحت کنترل باشند و لازم است آزادىهاى آنان را کاملاً محدود کنیم.
14. به نظر من، خواندن نماز ظهر در مدرسه، براى دانشآموزان دبیرستانى، باید اجبارى باشد.
15. به هیچوجه حاضر نیستم با کسانى که تکالیف دینى را انجام نمىدهند ارتباط داشته باشم.
16. نوجوانان و جوانان و همهى مردم باید در امور مذهبى تابع مراجع دینى باشند، نه اینکه شخصا راهى را که خودشان تشخیص مىدهند در پیش گیرند.
د) خردهمقیاس هویت سهلانگارانهى دینى
17. پاىبندى به اخلاقیات مىتواند انسان را از دین بىنیاز کند.
18. با پیشرفت علم نیاز چندانى به اعتقادات دینى نیست.
19. به نظر من، از وقتى که اعراب به ایران آمدند، شوکت و اعتبار ایرانیان از بین رفت.
20. آداب و سنن مذهبى باعث عقبماندگى کشور ما شده است.
21. تعیین تکلیف براى چگونگى لباس پوشیدن و وضع ظاهر مردم، کار درستى نیست و مخصوصا در تابستان که هوا خیلى گرم است، نباید نسبت به پوشش بانوان سختگیرى شود.
ه ) خردهمقیاس هویت اخلاقى
22. اگر در ادارهاى کار کنم که بودجهى محدودى براى پاداش دادن به افرادى که کار خود را خوب انجام مىدهند معین شده و نام مرا هم اشتباها، بدون آنکه کار مهمى انجام داده باشم، در فهرست پاداشگیرندگان نوشته باشند، از گرفتن آن پاداش خوشحال خواهم شد.
23. اگر کار واجبى داشته باشم و ناچار باشم به سرعت رانندگى کنم و درنتیجه، به ماشینى که در کنار خیابان پارک شده برخورد کنم، لزومى نمىبینم کارم را رها کنم و به دنبال صاحب ماشین بگردم تا به او خسارت بدهم.
24. اگر در یک فروشگاه بزرگ که محل فروش اجناس گرانقیمت است، کارمند صندوق اشتباها جنسى را که پانزده هزار تومان قیمت دارد، با من هزار و پانصد تومان حساب کند، خوشحال مىشوم.
25. اگر در خیابان تصادفا به شخصى برخورد کنم که یک تلویزیون رنگى نو را که پانصدهزار تومان قیمت دارد، حاضر است به پنجاههزار تومان به من بفروشد، خوشحال مىشوم که آن را از او بخرم.
26. کسانى که در این دوره و زمانه دنبال «نان حلال» مىروند، آدمهاى سادهلوحى هستند که کلاهشان پس معرکه است.
27. اگر ببینم که مردى فرزند خود را در خیابان کتک مىزند اعتنایى نمىکنم و بدون آنکه ناراحت شوم دنبال کار خود مىروم.
28. وقتى مىبینم برخى افراد محروم در گوشه و کنار شهر سر در گریبان خود فرو بردهاند، احساس مىکنم که «خلایق هر چه لایق».
2ـ مقیاس هویت ملى
الف) خردهمقیاس ایراندوستى
29. در هر جاى دنیا که باشم، به ایرانى بودن خود افتخار مىکنم.
30. به نظر من، خانوادههاى ایرانى که در خارج از کشور زندگى مىکنند، لازم نیست به زبان فارسى صحبت کنند.
31. علاقهى من به کشورم، به عملکرد حکومتها بستگى ندارد و در همه حال ایران را دوست دارم.
32. فرهنگ و تمدن ایرانى، در مقایسه با سایر تمدنها، حرفهاى مهمى براى گفتن دارد.
33. به عرفان و ادبیات و اشعار فارسى علاقهاى ندارم.
34. انسانهایى چون مولانا و حافظ و فردوسى از برجستهترین پشتوانههاى ارزشمند فرهنگ ملى ما هستند.
35. دلبستگى به گذشتهى فرهنگى و ادبى ایران باعث دوام و بقاى کشور ما مىشود.
36. جشن ملى نوروز براى من ارزش خاصى دارد و آن را دوست دارم.
37. من موسیقى غربى را بیشتر از موسیقى اصیل ایرانى دوست دارم.
ب) خردهمقیاس هویت دفاع از سرزمین
38. در هیچ شرایطى نباید اجازه داد که بیگانگان در امور کشور ما دخالت کنند.
39. من به عنوان یک ایرانى اجازه نمىدهم یک وجب از خاک کشورم به دست بیگانگان بیفتد.
40. ما باید از نظر نظامى و سیاسى چنان قوى باشیم که کسى جرأت حمله به کشور ما را نداشته باشد.
41. حملهى آمریکا و انگلیس به عراق نشان داد که این کشورها به حقّ حاکمیت ملتها و به جامعهى جهانى و به حقوق مردم عراق اعتنایى ندارند و این قدرتها خطرى واقعا جدى براى کشور ما نیز هستند.
42. درس بزرگى که از حملهى آمریکا و انگلیس به عراق مىتوان گرفت این است که ما باید در تمام زمینههاى فرهنگى و اجتماعى و سیاسى و نظامى و اقتصادى و علمى و صنعتى، خود را بابیشترین سرعتممکن به عالىترین سطوح پیشرفت و اقتدار برسانیم.
43. اگر خداى نخواسته مجددا جنگى بر کشور تحمیل شود، مردم و جوانان ایران با جان و دل از کشور دفاع خواهند کرد.
3ـ مقیاس نگرش به جهانى شدن
الف) خردهمقیاس پذیرش جهانىسازى
44. سخن درست آن است که عصر حاضر، پایان تاریخ و دورهى جنگ تمدنها و عصر اقتدار جهانى آمریکا و تمدن غربى است.
45. ما باید بپذیریم که حاکمیت جهانى غرب جاى حاکمیتهاى مستقل ملى را مىگیرد، اقتدار ملى تضعیف مىشود و وظایف و اقتدار دولتها به بازار آزاد جهانى انتقال مىیابد.
46. به نظر من، تمدن غربى عالىترین سطح رشد بشرى است و مردم دیگر کشورها باید زندگى خود را بر اساس ویژگىهاى آن سامان دهند.
47. پدیدهى «جهانى شدن» یک واقعیت قاهر است که نمىتوان و نباید با آن مقابله کرد.
48. «جهانى شدن» امرى است که به طور طبیعى اتفاق مىافتد و نمىتوان آن را تحمیل اهداف و برنامهها و عملکردهاى قدرتهاى مسلط جهانى بر سایر کشورها دانست.
49. اینکه اقتصاد جهانى و بازارهاى جهانى در حال حاضر عمدتا در اختیار شرکتهاى چند ملیتى غربى است، واقعیتى است که جاى نگرانى ندارد.
50 . نظم نوین جهانى و پدیدهى جهانىشدن در راستاى تسلط بنگاههاى اقتصادى ـ سیاسى غربى بر منابع اقتصادى جهان و بر منابع انسانى سرآمد جهانى و بینالمللى شدن نیروى کار گسترش مىیابد و ما نمىتوانیم با آن مقابله کنیم.
51 . به نظرمن، در یک نگاه درازمدت، جاى نگرانى نیست که مىبینیم جهانى شدن در پى کنار زدن باورها و اندیشههاى دینى و ملى ما در ادارهى امور کشور است و «سکولاریسم یا جدایى دین و فرهنگ ملى از حکومت و دولت» جاىگزین روشهاى قدیمى مىشود.
52 . نظم نوین جهانى که تغییر مفهوم قلمروهاى اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى و از بین بردن محدودههاى جغرافیایى را هدف خود قرار داده است، باعث نزدیک شدن مردم کشورها به یکدیگر مىشود.
53 . آزادسازى و مقرراتزدایى و خصوصىسازى در امور اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى، که از جمله اهداف جهانى شدن است، موجب پیشرفت و توسعهى کشورهاى در حال رشد مىشود.
54 . من نسبت به پدیدهى «جهانىشدن» (که به معناى پذیرش فلسفه و سبک زندگى فردگرایانه و نسبىگرایانه و عملگرایانهى غربى توسط مردم سایر کشورها، قبول لیبرال ـ دموکراسى غربى در حاکمیت همهى کشورها و به عضویت درآوردن همهى کشورها در پیمانها و کنوانسیونهاى بینالمللى است)، نظر مساعدى دارم.
55 . مسائلى چون حقوق بشر جهانى، برابرى زن و مرد و مسائل جنسیتى جهانى، که در رسانههاى غربى تبلیغ مىشود، باعث رشد ذهنى مردم مىگردد.
56 . جذب افراد سرآمد و مهاجرت نخبگان از کشورهاى دیگر به کشورهاى پیشرفتهى صنعتى که طبق برنامههاى جهانىشدن صورت مىگیرد، زمینههاى رشد افراد هوشمند و برجسته را فراهم مىآورد.
57 . جهانىشدن پدیدهاى اجتنابناپذیر است و اگر ایران مىخواهد پیشرفت کند باید به این روند بپیوندد.
ب) خردهمقیاس مقابله با جهانى شدن
58 . از آنجا که کشورهاى غربى همواره دشمنى خود را با کشور ما نشان دادهاند، نظر من آن است که ما باید به طور کامل در مقابل قدرتهاى مسلّط جهانى ایستادگى و از ایجاد روابط سیاسى و اقتصادى با کشورهاى غربى صرف نظر کنیم.
59 . کسانى که مىپندارند هم مىتوان با فرهنگ و تمدن غربى رابطه داشت و هم مىتوان هویت دینى و ملى ایرانى را حفظ کرد اشتباه بزرگى مىکنند.
60. به نظر من، آنچه در رسانهها و تبلیغات غربى (شامل بخش بزرگى از صفحات اینترنت و کانالهاى ماهوارهاى، فیلمها و آثار هنرى غربى، سازمانها و مراکز فرهنگى و اجتماعى جهانى و مانند اینها) ارائه مىشود، در خدمت سیاستهاى جهانى شدن و فراگیر کردن فرهنگ و سبک زندگى غربى است و ما باید با آنها مقابله کنیم.
61. آنچه غربیان در پى آن هستند این است که کشورهاى دیگر در چرخهى سیاست و اقتصاد لیبرال ـ دموکراسى غربى قرار گیرند و این دنبالهرَوى را جهانىشدن کشورها نامیدهاند. مصلحت ما آن است که، حتى به قیمت قطع روابط خود با کشورهاى غربى، به هیچوجه تسلیم نشویم.
62. تجربه نشان مىدهد که آمریکا براى آقایى کردن بر جهان، هر روز به ترفندى متوسل مىشود و اکنون سیاست جهانىشدن را براى استعمار نوین خود طرح کرده است.
63. هویت ملى فرهنگ دینى ما ایرانیان، از گذشته تا به حال، از یکدیگر جدایىناپذیر بوده و اگر بخواهیم کشور خود را حفظ کنیم، نباید فرهنگ دینى را از هویت سیاسى و اجتماعى خود جدا کنیم.
64. جدا کردن دین از سیاست در کشور ما، توطئه و ترفندى است که اساسا قدرتهاى مسلط جهانى براى تسلط بر کشور ما و سایر کشورهاى اسلامى طراحى کردهاند.
65. ما اگر واقعا به فرهنگ و هویت دینى و ملى خود تکیه کنیم، توان ایستادگى در برابر زیادهخواهىهاى خلق را داریم و مىتوانیم حیثیت و اقتدار خود را در جهان معاصر نشان دهیم.
66. طرح مسائلى چون رعایت حقوق بشر و مبارزه با تروریسم از جانب آمریکا و یارانش، اساسا بهانهاى براى دخالت در امور کشورهاى دیگر است.
67. من به عنوان یک ایرانى، به سیاستهاى جهانى شدن که توسط آمریکا و یارانش طرح مىشود اعتماد ندارم.
68. آمریکا و انگلیس و یارانشان نه تنها خواهان استقلال و آزادى و پیشرفت ما نیستند، بلکه مدام در پى آن هستند که بهانهاى براى دخالت در امور کشور ما و حتى تجاوز به سرزمین ما، پیدا کنند.
69. هدف اصلى از جهانى شدن که آمریکا و یارانش مطرح مىکنند، وابسته کردن کشورها به دنیاى استکبار است.
70. آن دسته از کشورهاى غربى که اختلافاتى با آمریکا و انگلیس نیز دارند،در واقع خواهان استقلال و آزادى و پیشرفت کشورها نیستند، بلکه صرفا در پى منافع خودشان هستند.
71. براى دولتهاى غربى، اسلام یک خطر جدى است که منافع و نقشههاى درازمدت آنان براى تسلط بر جهان را تهدید مىکند و، به همین جهت، به بهانههاى گوناگون (عدم رعایت حقوق بشر، مخالفت با سیاستهاى آمریکا، و مانند اینها) با جمهورى اسلامى ایران دشمنى مىکنند.
ج) خردهمقیاس جهانىنگرى و ایرانگرایى
72. به نظر من آموزش پرورش و دیگر مراکز فرهنگى باید آمادگىهاى لازم را در دانشآموزان ایجاد کنند تا آنان، ضمن اعتقاد و پاىبندى عملى به فرهنگ دینى و ملى، نگرش روشنى نسبت به واقعیتهاى جهانى در عصر حاضر داشته باشند.
73. نظر من آن است که مردم هریک از کشورها فرهنگ و هویت اعتقادى و ملى و نظام ارزشى خاص خود را دارند و قدرتهاى جهانى حق ندارند، به روشهاى مستقیم و غیرمستقیم، فرهنگ و سبک زندگى خود را به دیگران تحمیل کنند.
74. مردم کشور ما، در عین حال که عضوى از جامعهى خود هستند، بخشى جدایىناپذیر از جهان بشرى و مناسبات جهانى نیز به شمار مىآیند و به همین جهت باید نسبت به پدیدهى «جهانى شدن» نیز حساسیت لازم را نشان دهند تا قدرتهاى اقتصادى و سیاسى جهانى آنان را غافلگیر نکنند واستقلال وتمامیت کشور در خطر نیفتد.
75. تسلیمپذیرى درمقابل پدیدهى «جهانى شدن» و پذیرش راه ورسم ادارهى امور کشور، به گونهاى که مورد قبول قدرتهاى مسلط جهانى باشد، در واقع به معناى فدا کردن فرهنگ و هویت و استقلال ملى در پاى منافع قدرتهاى جهانى است.
76. اگر بخواهیم خود را از دنیایى که در آن زندگى مىکنیم جدا نماییم ونقش فعالى در سرنوشت خود در این جهان ایفا نکنیم، به جاى حفاظت از هویت فرهنگى و دینى و ملى، تدریجا قدرت زندگى در جهان معاصر را نخواهیم داشت و مصالح ملى ما نیز در مخاطرهى جدى خواهد بود.
77. براى آنکه بتوانیم در کشاکش «جهانى شدن» و فشارهاى بینالمللى جایگاه واقعى خود را به دست آوریم، باید با اتکا به خود، تلاش عظیمى را در راه پیشرفت علمى، صنعتى، اقتصادى و اجتماعى کشور به عمل آوریم.
78. تکیه بر هستى تاریخى و فرهنگى و دینى و ملى ایران ما، نهتنها مغایرتى با زندگى در جهان معاصر ندارد، بلکه لازمهى حیات انسانى و بینالمللى ما نیز هست.
79. فرهنگ و هویت ملى، پسندیدهترین قدرت در میان مردم کشورهاست و کسانى که توجه کافى به این امر ندارند، باعث ازخودبیگانگى و احساس حقارت ومرعوب شدن در مقابل فرهنگ مسلط غربى مىشوند.
80. اگر «جهانىشدن» در راستایى باشد که همهى کشورها و ملتها داراى حقوق مساوى باشند و احترام متقابل و همزیستى مسالمتآمیز در میان ملتها حاکم باشد، هیچ مانعى ندارد که کشور ما نیز به جریان جهانى شدن بپیوندد.
81 . کشورهاى غربى استقلال زنان از مردان را مهمترین مسئلهى زنان مىدانند و چنانکه باید، به نقش مادرى و همسرى زنان اهمیتى نمىدهند. این امر نه تنها باعث رشد هویت و شخصیت زنان نمىشود، بلکه باعث فساد و تباهى اخلاقى زنان و تزلزل کیان خانواده نیز مىگردد.
82 . ما به برکت انقلاب اسلامى از وابستگى به غرب درآمدیم وانقلاب ما باعث کوتاه شدن دست بیگانگان از کشور و موجب سر بلندى نام ایران در جهان شده است.
83 . کسانى که توجه بیش از حد به تجدد نشان مىدهند، در واقع با سنتهاى دینى و ملى ما مخالفاند.
84. ما اگر بخواهیم واقعا پیشرفت کنیم، باید مسیر خود را از جنبههاى تحمیلى فرهنگ و تمدن غرب جدا کنیم و راهى را برویم که هم استقلال و هویت دینى و ملى و فرهنگى خود را حفظ کنیم وهم روابط مبتنى بر احترام متقابل با سایر کشورها داشته باشیم.
منابع و مآخذ
پورزکى، گیتى (1379). «مدرنیته و میرزا فتحعلىخان آخوندزاده». نامه پژوهش، شماره 22 و 23.
خواجه سروى، غلامرضا، (1380). بحرانها و توالىها در توسعه سیاسى. تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردى.
لطفآبادى، حسین، (1380، الف). رشد اخلاقى، ارزشى، و دینى در نوجوانى و جوانى. تهران، انتشارات شابک.
لطفآبادى، حسین، (1381، 1382). وضعیت و نگرش و مسائل جوانان ایران. ج1 و 2. تهران، انتشارات سازمان ملى جوانان.
لطفآبادى، حسین و وحیده نوروزى، (1383). «نظریهپردازى و مقیاسسازى براى سنجش نظام ارزشى دانشآموزان نوجوان ایران». فصلنامهى علمى ـ پژوهشى نوآوریهاى آموزشى. ش 7.
معظمپور، اسماعیل، (1380). «هویت فرهنگى در عصر رضاشاه». نامه پژوهش، ش22 و 23.
Benveniste, L. (1999). The politics of educational reforms in the Southern Cone. Ph. D. dissertation, School of Education, Stanford University, USA.
Carnoy, M. (1999). Globalization and educational reform. Paris. UNESCO. International Institute for Educational Planning.
Carnoy, Martin (1999). Globalization and educational reform: What planners need to know. Paris. UNESCO: International Institute for Educational Planning.
Edwards, R. & Usher, R. (1997). Final frontiers? Globalization, pedagogy, and (dis)location. Curriculum Studies, 5 (3): 253-268.
Green, A. (1997). Education, Globalization and the nation state. London: McMillan.
Rupert, Mark (2002): Ideologies of globalization: Contending visions of a new world order. New York: Routledge.
Stromquist, Nally, P., & Monkman, Karen, Eds. (2000). Oxford (England): Globalization and Education: Integration and contestation across cultures. Rowman & Littlefield Publishers.
پی نوشتها
1. این مقاله برگرفته از بخشى از نتایج پژوهشى است که با عنوان «بررسى تأثیر نحوهى نگرش دانشآموزان دبیرستانى وپیشدانشگاهى ایران بهجهانىشدن وتأثیر آن برارزشها وهویت دینى وملىآنان» اجراشده است.
2. استاد روانشناسى تربیتى دانشگاه شهید بهشتى
3. پژوهشگر و کارشناس ارشد روانشناسى بالینى
4 . carnoy
5 . Edwards & Usher
6 . Green
7 . Stromquist & Monkman
8 . Benveniste
9 . OREALC
10 . TIMSS
11 . OLYMPIAD
12 . Rupert, Mark