تبیینشناسى تحلیلهاى عاشورا
آرشیو
چکیده
مقالهى حاضر نگاه و رویکردى بیرونى (معرفت درجهى دوم) بر پدیدهى تاریخى عاشورا دارد . ابتدا مقدمهاى کوتاه در بیان مفهوم تبیین تاریخى و انواع آن (قانونمند، عقلانى و روایى) ذکر مىشود و در ادامه به پیشینهى تبیین تاریخى پدیده عاشورا نظر دارد و با گزینش متونى تحلیلى در حوزهى تاریخنگارى پدیدهى عاشورا، آنها را از لحاظ تبیینهاى قانونمند، عقلانى و روایى مورد ارزیابى وبررسى قرار داده، به شواهد و مصادیقى از انواع تبیینهاى به کار رفته در آنها اشاره مىکند و در پایان به ضرورت توجه جدى مورخان فعلى به کاربرد تبیینهاى تاریخى در تحلیل پدیدههاى تاریخى خصوصا تاریخ عاشورا تاکید دارد .متن
مقدمه
اعتبار و ارزش پژوهشها و مطالعات تاریخى، به توصیف و نقل پدیدههاى تاریخى نیست، بلکه محقق تاریخ باید تبیینهاى تاریخى را ایجاد نماید و به ابهامات مختلف تاریخى از نگاه چرایى و چگونگى پاسخ دهد . محقق تاریخ با پردازش تبیین تاریخى، پا را از مرزهاى تاریخنگارى فراتر مىگذارد و به دنبال کشف روابط على بین پدیدههاى تاریخى است . وى مىکوشد با ریشهیابى تغییرات و علل آنها با تبیین تاریخى بین وقایع حال و آینده پیوند ایجاد نماید . در واقع در کنار توصیف وقایع تاریخى به تجزیه و تحلیل انتقادى آنها مىپردازد تا به شناخت على پدیدههاى تاریخى واقف گردد .(نوذرى، ص 36- 37 و ساده، ص 380- 381)
مفهوم تبیین تاریخى، (Historical Explanation)
تبیین در لغتبه معناى هویدا شدن، پیدا شدن، هویدا کردن، بیان کردن و آشکارساختن است .(دهخدا، 28/300) در اصطلاح، مفهوم تبیین تاریخى، یعنى توجه به پدیدههاى تاریخى و مطالعهى آن براى دریافت چرایى و چگونگى و چیستى آنها; به تعبیر دیگر، تبیین تاریخى راه شناخت علل پدیدههاى تاریخى و کشف قوانین کلى حاکم بر پدیدهها و حوادث تاریخى را هموار مىکند .
انواع تبیین تاریخى
تبیین تاریخى را معمولا به سه دسته تقسیم مىکنند: (1) الف) تبیین قانونمند; ب) تبیین عقلانى; ج) تبیین روایى .(نوذرى، ص 36 و ادواز)
1 . تبیین قانونمند: تبیین قانونمند ارزیابى و بررسى واقعهى مورد نظر به عنوان یک پدیدهى تاریخى و قراردادن آن در یک جریان کلى و تعمیمبخشى به منظور ارائهى یک قاعدهى نظاممند در تاریخ است; بدین معنا که معمولا واقعهى مذکور در اوضاع و شرایط معینى رخ دهد . به تعبیرى روان و رسا، تبیین قانونمند ارائهى یک مدل عام و فراگیر در تاریخ است، تا پدیدههاى تاریخى را محصول و تولید همان قاعده و قانون کلى بداند . برخى فیلسوفان تاریخ، که عمدتا داراى دیدگاه پوزیتیویستىاند، نوعى نگاه و گرایش تبعى به تاریخ دارند و آن را در تداوم علوم مىپندارند . آنان مدعىاند که تبیینهاى مبتنى بر قانون و یا قاعدهمند در صدر انواع تبیینها قرار دارند; به عنوان مثال، به کاهش مشروعیتحکومت و از دست دادن اعتبار و وجههى مردمى در اثر افزایش مالیات اشاره مىکنند، که یک برداشت قانونمند از تاریخ است . از نکات ضعف این نوع تبیین مىتوان به عدم تدوین، توجیه و یا اثبات تعمیمبخشىهایى مناسب اشاره کرد، مضافا بر اینکه خود مورخان دغدغهى خاصى براى تدوین و اثبات قاعده و قانون کلى حاکم بر تاریخ ندارند . از مخالفان و مدافعان این نوع تبیین مىتوان به کارل پوپر (2) و همپل (3) اشاره کرد .(نوذرى، ص 37- 38، پوپر، مصباح یزدى)
2 . تبیین عقلانى: این تبیین، تبیین کنشها، واکنشها، فعالیتها و اعمال کارگزاران تاریخى از بعد خواستهها، اعتقادات، نیات و معیارهاى آنهاست . نگاه به علل و دلایل انگیزهها و اعمال آنها تبیین عقلانى تاریخ و یا برداشت عقلانى از تاریخ است . تبیینهاى عقلانى بیشتر در پدیدههاى تاریخى سیاسى مورد توجه قرار گرفتهاند و این نوع پدیدهها انباشته از تبیین عقلانىاند . توجه به تفاوتهاى تاریخ و سایر علوم و عدم توجه به شباهتهاى میان آنها از جمله مواردى است که فلاسفهى تاریخ در تبیینهاى عقلانى تحت تاثیر آنها قرار گرفتهاند . نقطه ضعف جدى این نوع تبیینها این است که، على رغم روشن و قابل فهم بودن تبیینهاى عقلانى به اندازهى کافى، و آشکار بودن اعمال افراد در تاریخ، در موارد زیادى نمىتوان با روش عقلانى آنها را تبیین نمود و پیامدهاى پیشبینى نشده و ناخواستهى کنشهاى افراد را به هیچوجه نمىتوان نادیده گرفت; زیرا به آنها فکر نکرده بودند .
از جمله موانع و نقاط ضعف تبیینهاى عقلانى این است که گزارش عمدهى مورخان، تابع ساختار اجتماعى و محیطى و یا اوضاع و احوال اجتماعى است که به هیچوجه تحت تسلط کنشهاى افراد انسانى نیستند . تغییرات و نوسانهاى بلندمدت در فقر و ثروت، انقلاب صنعتى و نوسانهاى موجود در الگوى عام زندگى و تامین معاش، مستعد پذیرش تبیینى بر حسب اهداف و نیات فردى نیستند; لذا تبیینهاى عقلانى، تنها راجع به تبیین بخشى از حقیقت تاریخى است . از پردازندگان نظریهى تبیین عقلانى تاریخى مىتوان به گالینگورد (4) و ویلیام درى (5) اشاره کرد .(نوذرى، زرین کوب، سیروفهیف، ادواز)
3 . تبیین روایى: نوع سوم از تبیین تاریخى، تبیین روایى است که، به زعم گروهى، مختص تاریخ است . بر اساس تبیین روایى، یک واقعه و پدیدهى تاریخى با نقل و روایت کردن وقایع پیش از آن توضیح و تبیین مىشود . پس تبیین روایى، یعنى توضیح دادن یک پدیده و واقعهى تاریخى با نقل واقعهى پیش از آن . مشکل عمدهى تبیینهاى روایى این است که آیا روشهاى فوق اساسا به امر تبیین مىپردازند، یا آیا شرایط متناسبى را که تبیینهاى مذکور باید تابع آن باشند (زیرا تمام روایتها یا تبیینهاى روایى بایستى گزینشى باشند) مىتوان بدون قرار دادن آنها در ردهى تعمیمبخشىهایى که تبیینهاى قانونمند بدانها متکىاند، مشخص ساخت . تبیینهاى روایى باید در سطح جزئیات مناسب و گزینشى باشند و ممکن استشامل برخى تبیینهاى قانونمند و عقلانى باشند، ولى لزوما شامل کل این قبیل تبیینها نیستند . معضل عمدهى دیگر نظریهى تبیین روایى تاریخ این است که نظریهى فوق مبتنى بر این است که تاریخ اساسا یک جریان روایى است; به مفهوم نقل حوادث، وقایع و اعمال مردمان گذشته، به خصوص در عرصهى سیاسى که بر اساس ترتیب زمانى پدیدههاى تاریخى، یعنى به صورت کرونولوژیک یا گاهشمارى تدوین شده است .
کماهمیت دانستن روایت و یا کاستن از اعتبار و ارزش آن و در عوض حرکتبه سمت تحلیل موقعیتها و شرایط تاریخى، زمینه را براى تبیین تحلیلى و روایى آماده و آن را جاىگزین روایت کرده است . اکشات، (6) باترفیلد (7) و گالى (8) از صاحبنظران تبیین روایىاند .(زرین کوب، نوذرى، والش)
با تفحص در کتب و متون تاریخى به همهى انواع تبیین مىتوان برخورد کرد; اما فلاسفه و نظریهپردازان تاریخ دست کم تبیینهاى سهگانهى قانونمند، عقلانى و روایى را تبیینهاى مختص تاریخ مىدانند . در تبیین على تاریخ بین اندیشمندان تاریخ اختلافنظرهایى اساسى وجود دارد; حتى تبیین على را مىتوان در ارتباط با تبیین قانونمند و یا یکى از ردههاى آن تلقى کرد . مورخان نوعا میان دو مقولهى «علت» و «عقل» تمایز قاعدهمندى قایل نشده و تفاوت آنها را به طور شفاف بیان نکردهاند; به عبارتى، علل موردنظر یک مورخ ممکن است همان عقول و دلایلى باشد که در تبیینهاى قانونمند و عقلانى مطرح است; لذا با امعاننظر به توضیحات فوق، از شرح و بسط «تبیین على» صرفنظر مىشود .
ضرورت پردازش به تبیین تاریخى عاشورا
فراتر رفتن از مرزهاى تاریخنگارى محض، حرکت از توصیف و نقل صرف پدیدههاى تاریخى به طرف تجزیه و تحلیل انتقادى آنها، شناخت روابط حاکم بر رخدادهاى تاریخى و ارائهى مدل فراگیر و عام بر ساختار حرکتى تاریخ بدون تبیین تاریخى امکان ندارد; علاوه بر این، مىتوان به موارد ذیل براى ضرورت پردازش تبیین تاریخى عاشورا استناد کرد: (9)
1 . حادثهى عاشورا حالت زندهى فعلى ندارد و یک پدیدهى تاریخى است، لذا فهم و درک حضورى آن ممکن نیست و باید با ابزار خاص ارزیابى و مطالعه شود .
2 . عدم تکرار عینى پدیدههاى تاریخى، ضرایب انحرافى خاصى را در بررسى و ارزیابى مطالعات تاریخى به وجود مىآورد; لذا مورخ و محقق باید ضرایب خاص انحراف را در پدیدههاى تاریخى و خصوصا پدیدهى عاشورا در نظر داشته باشد .
3 . پدیدهى تاریخى عاشورا به طور کامل و تمام در اسناد و مدارک تاریخى انعکاس نیافته است; لذا محقق و مورخ باید از روشها و فنون استنتاجى و اجتهادى براى تکمیل عدم انعکاس کامل این پدیدهى تاریخى در مآخذ و مدارک تاریخى استفاده نماید .
4 . پدیدهى تاریخى عاشورا تنها سرگذشت امیران و رجال سیاسى آن نیست; بلکه در کنارش باید به ساختار اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى و سیاسى حیات جمعى جامعهى آن روز توجه کرد .
5 . حادثهى تاریخى عاشورا به تنهایى معنا و مفهومى ندارد; لذا مورخى که به کالبدشکافى پدیدهى عاشورا مىپردازد، باید آن را در زمینهى کلى جامعهاش نگاه کند و چون جمعآورى تمام مدارک پدیدهى مذکور امکان ندارد، مورخ باید جامعهى گذشته را بازسازى نماید .
6 . تشریح اهداف، انگیزهها، کنشها و اعمال عاملان پدیدهى تاریخى عاشورا نیازمند تبیینهاى تاریخى است و بدون تبیین تاریخى، شناخت زمینههاى فرهنگى، اجتماعى، سیاسى و اقتصادى حادثهى بزرگ عاشورا ممکن نیست .
7 . تجزیه و تحلیل انتقادى ماهیت قیام عاشورا و کشف عوامل و زوایاى ناپیداى شکلگیرى آن، بدون کاربست ارکان تبیین تاریخى، تحقق و عینیت نمىیابد .
تامل در موارد فوق و تعمق در ماهیت پدیدههاى تاریخى، خصوصا پدیدهى تاریخى عاشورا، تجزیه و تحلیل مدارک و شواهد تاریخى، استنباط و اجتهاد تاریخى مورخ، اطلاع از معنا و مفهوم پنهان پدیدهى تاریخى عاشورا، کشف ضرورتهاى تاریخى پدیدهى عاشورا، نه جبر تاریخى آن، و دورى از خطاهاى سهو و عمد، جملگى مىطلبد که در عرصهى پدیدهى تاریخى باید قدم را از مرز نقل و گزارش تاریخى فراتر گذاشت و به مرحلهى اساسى پژوهشهاى تاریخى، یعنى تبیینهاى تاریخى وارد شد .
پیشینهى تبیین تاریخى پدیدهى عاشورا
متون متعددى دربارهى حادثهى عظیم عاشورا نوشته شده است که برخى مستقلا و برخى در کنار بررسى سایر حوادث تاریخى اسلام به تاریخ عاشورا پرداختهاند . منابع اولیهى پدیدهى تاریخى عاشورا را پنج متن قدیمى و اصیل تشکیل مىدهند که عبارتاند از: مقتل الحسین ابومخنف (م157)، طبقات الکبرى ابنسعد (م230)، انساب الاشراف بلاذرى (م279)، اخبار الطوال دینورى (م282) و الفتوح ابناعثم (م314) که قدیمىترین این آثار مقتل الحسین (ع) ابومخنف است . منابع مذکور شرح حال مفصلى از جریان عاشورا و حاوى جزئیات و اخبار ریز و دقیقى هستند که از لحاظ مواد خام تاریخى حادثهى عاشورا ارزش بالایى دارند .(جعفریان، 1381، 1376)
از سایر منابع مهم تاریخ عاشورا مىتوان به متونى همچون: تاریخ طبرى (م310)، الارشاد شیخ مفید (م413)، مقاتل الطالبیین (م356)، مناقب ابنشهر آشوب (م588)، مقتل الحسین (ع) خوارزمى (م568)، مقتل الحسین (ع) امام طبرانى (م360)، تاریخ الخلفا (مجهول المؤلف)، البدء والتاریخ مطهر بن طاهر مقدسى (م3553) لهوف ابنطاوس (م 664)، کشف الغمه فى معرفة الائمه (ع) عیسى اربلى (م692) مقتل الحسین عبدالرزاق مقرم; و از آثار جدید مىتوان به نفس المهموم شیخ عباس قمى، عبرات المصطفین شیخ محمدباقر محمودى، بررسى تاریخ عاشورا محمد ابراهیم آیتى، گوشهاى از سرگذشت و شهادت امام حسین (ع) على غفورى، سالار شهیدان حسین شیخالاسلامى، نهضتحسینى سیدعلى فرحى، مقتل الشمس محمدجواد صاحبى، ادب الحسینى و حماسته احمد صابرى همدانى، مع الحسین فى نهضته اسد حیدر و قصهى کربلا على نظرى منفرد نام برد .(همان)
در زمینهى آثار تحلیلى مىتوان به متونى همچون: شهید جاوید صالحى نجفآبادى، شهید آگاه آیة الله صافى گلپایگانى، درسى که از حسین (ع) باید آموختشهید عبدالکریم هاشمىنژاد، بعد از پنجاه سال دکتر جعفر شهیدى، الفباى فکرى امام حسین (ع) محمدرضا صالحى کرمانى، پژوهشى پیرامون زندگى امام حسین (ع) محمدمهدى شمسالدین، حماسه حسینى استاد مطهرى، حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه و تاملى در نهضت عاشورا رسول جعفریان و انقلاب عاشورا دکتر مهاجرانى اشاره کرد . (جعفریان، 1376)
خطوط کلى و محورى سبک نگارش منابع تاریخ عاشورا
1 . اکثر منابع و متون مربوط به حادثهى عاشورا، مخصوصا قرون قبلى بر پایهى روش روایى بنا شده است و سبک و متد تاریخنگارى آنها بر اساس ذکر روایات مختلف تاریخى و نقل و گزارش است، حال یا به شیوهى تاریخنگارى مکتب حجاز، به صورت «معنعن» ، و یا به شیوهى تاریخنگارى مکتب عراق، به صورت تداخل روایات و اسناد و یا حذف اسناد . این منابع از لحاظ مواد خام تاریخى داراى ارزش و اعتبار هستند .
2 . به ندرت دیده مىشود که منابع و متون تاریخى عاشورا در کنار نقل، به روش ترکیبى به مقایسه، ترکیب، سنجش و ایجاد سازگارى میان روایات گوناگون تاریخى بپردازند . در این میان مىتوان به اخبار الطوال دینورى اشاره کرد که بهرههایى از روش ترکیبى را در خود جاى داده است .(سجادى، فصل3، ص44)
3 . اکثر متون مربوط به پدیدهى تاریخى عاشورا از لحاظ متد تاریخنگارى فاقد روش تحلیلىاند; یعنى در کنار نقل روایات تاریخى به تحلیل و تبیین و بررسى علل و نتایج آنها نپرداختهند، مگر در موارد نادرى که در قرون اخیر به رشتهى تالیف درآمدهاند که نمونههایى از آنها در ذیل بررسى خواهد شد .
4 . شاخصهاى تبیین تاریخى چه تبیین قانونمند، چه تبیین عقلانى و چه تبیین روایى جز در معدودى از متون تاریخى حادثهى عاشورا که نوعا در قرن اخیر نوشته شدهاند، مشاهده نمىشوند; و سایر آثار فاقد متدى از لحاظ تبیین تاریخى هستند .
در قرن اخیر حرکتهاى مطلوبى از لحاظ متدشناسى و روششناسى تاریخى در فاز مطالعاتى تاریخنگارى صورت گرفته است که قابل تامل است و از لحاظ روش تحلیلى و تبیین تاریخى، با اقسام مختلف آن، محصولات قابل نقدى عرضه شده است که مبحث عاشورا هم از این قاعده مستثنا نبوده است .
هر چند مبحث تبیین در فاز پژوهشهاى تاریخى، به طور عام، و حادثهى عاشورا، به طور خاص، در ابتداى مسیر قرار دارد و از لحاظ تبیین قانونمند تاریخى هنوز حرکت قابل توجهى صورت نگرفته است، به عنوان نمونه، چند اثر تاریخى را دربارهى حادثهى عاشورا از لحاظ تبیین تاریخى مورد بررسى و ارزیابى قرار مىدهیم .
البته شاخص عمدهى متون ذیل که براى ارزیابى تبیین تاریخى گزینش شدهاند، تبیینهاى عقلانى است، و با توجه به اینکه در تحلیل پدیدهى تاریخى عاشورا، از تبیین قانونمند و حتى تبیین روایى بهرهى چندانى نبردهاند و مؤلفان آنها توجه جدى به انگیزهها، آرمانها، تمایلات و رفتارهاى ساده و پیچیدهى عاملان حادثهى عاشورا داشتهاند، در بحثشواهدى از تبیینهاى تاریخى کتب موردنظر، تفصیلا شواهد و مصادیق عقلانى ذکر شده است .
کتاب قیام امام حسین (ع)
قیام امام حسین (ع) تالیف دکتر سیدجعفر شهیدى، یکى از مورخان معاصر است . مؤلف در حوزهى تاریخنگارى پدیدهى تاریخى عاشورا، از لحاظ سبک و متد، اثرى تحلیلى و تبیینى ارائه داده است که به لحاظ پژوهشى و تحقیقى و اعتبار کیفى قابل تامل است . خطوط محورى سبک نگارش آن را مىتوان اینگونه شمرد:
الف) در تحقیق و پژوهش تاریخى بر ضرورت استفاده از شیوهى علمى تاکید دارد . در خواندن متون تاریخى و تحلیل و بررسى آن، شرایط دیگرى، از جمله، توجه به وضع جغرافیایى، اقتصادى و اجتماعى را الزامى مىداند و در تحلیل و تبیین پدیدهى تاریخى عاشورا توجه خاصى به سه مؤلفهى مذکور نشان داده است; به عنوان مثال، در تحلیل ریشههاى تاریخى حادثهى عاشورا، به قدرت سیاسى و اقتصادى جامعهى آن روز و ترکیب ساختمان اجتماعى و موقعیت جغرافیایى شبهجزیرهى عربستان مىپردازد .(شهیدى)
ب) در نگارش پدیدهى تاریخى عاشورا (مثلا در اطلاع یافتن امام حسین (ع) از قتل مسلم) از روش ترکیبى (10) استفاده کرده و روایتها و گزارشهاى گوناگون را از راه مقایسه، ترکیب، سنجش و ایجاد همخوانى میان آنها مورد نقادى قرار داده است .
ج) روش تحلیلى و تبیینى مؤلف در بررسى علل و نتایج پدیدهى تاریخى عاشورا هم به تبع روش ترکیبى است و هم تکیه بر دقتهاى عقلانى و برداشتهاى عقلانى تاریخى دارد . از تحلیلهاى مبتنى بر دقتهاى عقلانى ایشان مىتوان به مواردى همچون تحلیل دگرگون شدن نظام اسلامى و سقوط اجتماع در عصر مورد بحث، برخورد عبیدالله بن زیاد و همراهان او با مسلم در کوفه و برخورد یزید با اسرا در دمشق اشاره کرد .
د) در رفع تناقض بین گزارشهاى متضاد و نقلهاى مختلف، علاوه بر ترکیب و ایجاد سازگارى بین آنها، از قرینههاى خارجى به عنوان یک ابزار تحقیقاتى استفاده مىکند . مؤلف در مورد مخالفت امام حسین (ع) با بیعت کردن، حرکت وى از مدینه به مکه و رسیدن دعوتنامههاى مردم کوفه و فرستادن مسلم به کوفه و حرکت از مکه به عراق با همهى اختلافات در جزئیات روایتها، آنها را با سنجش قرینههاى خارجى مورد تاکید قرار مىدهد .
ک) مصادیق متعددى از تبیینهاى تاریخى خصوصا تبیینهاى عقلانى دیده مىشود و به انگیزهها، کنشها و اعمال کارگزاران تاریخى آن عصر توجه لازم را دارد . نمونههایى از برداشتهاى عقلانى تاریخى در ذیل بررسى خواهد شد .
شواهدى از تبیینهاى عقلانى
1 . اطلاع یزید و سران دمشق از جریان نامههاى کوفیان و مشاورهى یزید با اطرافیان براى حل آن، انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان حاکم کوفه با توجه به نوع تربیت عبیدالله، که از دستهبندىهاى سیاسى بصره و کوفه آگاهى کافى، و به راههاى فروخواباندن آشوب، و قتل و آدمکشى و زندانى کردن تسلط لازم را داشت و زیرکى و موقعشناسى وى در چنین محیط سیاسى بزرگى قابل توجه بود . مؤلف، انتخاب عبیدالله بن زیاد به عنوان حاکم کوفه را تبیین عقلانى نموده است . ارکان و اضلاع این تبیین عبارتاند از: توجه به انگیزهها و نیات یزید از علت این انتخاب در آن برههى تاریخى، رفتار و عملکرد یزید در قبال دعوت کوفیان، کنشها و واکنشهاى عبیدالله بن زیاد در برخورد با اهل کوفه با توجه به امیال و اهداف ایشان، بیان علل و دلایل عملکرد یزید در قبال کوفیان با توجه به نیات و معیارهاى ایشان که سیکل و گردش یک تبیین عقلانى تاریخى را نشان مىدهد .(ص 125- 126)
2 . یکى از مصادیق تبیین عقلانى تاریخى، آماده شدن مقدمات قیام امام حسین (ع) است . عدم بیعتبا یزید و به رسمیت نشناختن او، شایستهسالارى حضرت امام (ع) از لحاظ رهبرى بر امت، خصوصیات پست اخلاقى یزید، تسلط یزید بر مسلمانان و ادعاى خلافت او به عنوان منکرى روشن، کوشش امام حسین (ع) در زدودن بدعت و نابود ساختن منکر، مرد دین بودن، رضاى خدا و آسایش مسلمانان را دیدن و آگاهى امام از لجاجتیزید بر بیعت گرفتن از او، شاخصهاى یک تبیین عقلانى تاریخى را مؤلف در این تبیین ارائه داده است که عبارتاند: بیان انگیزهها و خواستههاى امام در عدم بیعتبا یزید و آماده کردن مقدمات قیام و نشان دادن معیارها و امیال امام یک بعد از ابعاد تبیین تاریخى است . بیان کنشها و عملکردهاى امام با توجه به انگیزههاى ایشان در عدم بیعت، شایستهسالارى امام، تلاش در زدودن بدعت و حرکتبه سمت قیام; بعد دیگرى از ابعاد تبیین تاریخى عقلانى ایشان است .(ص 144- 145)
3 . سکوت شهرهاى بزرگ اسلامى (چون: مکه، مدینه، دمشق و بصره) در قبال حادثهى کربلا، تحلیل چگونگى ابلاغ بیعتیزید به امام حسین (ع)، رفتار دوگانهى کوفیان در قبال دعوت از امام، چگونگى ورود مسلم به کوفه و تحلیل حضور او با وضعیت داخلى کوفه، برخورد امام با حر بن یزید و فعل و انفعالات ناشى از آن، تحلیل موقعیت مذهبى و سیاسى دمشق و دهها مورد دیگر که مؤلف در تمامى اینها به تبیین کنشها و واکنشها، اعمال کارگزاران تاریخى، توجه به خواستهها، انگیزهها و معیارها پرداخته و ساختار تبیین عقلانى را در آنها رعایت کرده است .
بررسى تبیین قانونمند
تبیین قانونمندى پدیدههاى تاریخى، فرع بر تعمیمى (11) بودن دانش تاریخ است، نه تفریدى (12) بودن آن . مؤلف در تبیین پدیدهى تاریخى عاشورا، مثل دعوت کوفیان، واکنش شام در قبال آن، مقدمات قیام امام حسین (ع)، طرح بیعتیزید و سکوت شهرهاى بزرگ آن روز، به علتهاى موردى و منفرد همان مقطع تاریخى استناد مىکند و این بیانگر تفریدى بودن بینش ایشان در قبال دانش تاریخ است که تبیین پدیدهى تاریخى عاشورا را از قانونمند بودن خارج مىسازد .
بنابراین، نمونههایى از تبیین قانونمند در اثر مذکور مشاهده نمىشود و این ناشى از مبناى مؤلف است .
نیاز به ذکر است در تمامى متون انتخاب شدهى ذیل به علت ذکر علل و عوامل اختصاصى و انفرادى براى تحلیل پدیدهى عاشورا و عدم اتخاذ مبناى تعمیمى بودن دانش تاریخ، فاقد تبیینهاى قانونمند مىباشند; لذا از بررسى تبیین قانونمند در آن متون خوددارى مىشود .
مصداقى از تبیین روایى: از نمونههاى تبیین روایى مىتوان به تشریح جریان فرماندهى عمرسعد از سوى ابنزیاد، سختگیرى در حادثهى عاشورا و اجراى بىرحمانهى آن اشاره کرد . قواعد و اسلوب تبیین روایى در نمونهى مذکور مشاهده مىگردد و مؤلف در تبیین واقعهى مذکور با گزینش مناسب از حوادث قبلى و استناد به آن مصداقى از تبیین روایى را آورده است .(ص 163- 170)
محصول و تولید تبیینهاى تاریخى مؤلف با توجه به عنصر هدف، «نظریهى دفاع» و احیانا «نظریهى اصلاح» است . ایشان در تحلیل حادثهى کربلا و ایجاد آن، هدف امام حسین (ع) را مبتنى بر نظریهى دفاع مىداند . هر چند نظریههاى دفاع و اصلاح را به نوعى جمع کرده است و جمع نظریههاى مطرح درباب هدف امام حسین (ع) ممتنع نیست . براساس نظریهى دفاع، امام حسین (ع) در همهحال، چه در مدینه، چه در مکه و چه در متن حادثهى عاشورا، موضع دفاعى داشت . اقدامات قهرآمیز و خصمانهى بنىامیه براى تایید خلافتخود از طرف امام (ع) و مشروعیت دادن به مبانى آن آنها را واداشت تا در مقابل امام حسین (ع) موضع هجومى اتخاذ کنند; بنابراین پایه و اساس نظریهى دفاع مبتنى بر اثبات هجوم بنىامیه است تا امام در قبال هجوم آنها موضع دفاعى بگیرد . روند حرکتى مؤلف در تحلیل حادثهى کربلا و تبیین عقلانى آن بیانگر اتخاذ نظریهى دفاع است، اما در کنار التزام به نظریهى دفاع، از نظریهى اصلاح هم پیروى مىکند و امتناع امام حسین (ع) از بیعت و حتى حرکتبه سوى کوفه را نوعى اقدام اصلاحى، و فعالیت امام حسین (ع) در راستاى حرکتخویش را، فعالیتى براى تصحیح تفکر سیاسى و هنجار بخشیدن به رفتار سیاسى امت مىداند .
البته علت این که نظریهى اصلاح را هم در متن تحلیل پدیدهى تاریخى با توجه به عنصر هدف تبیین کرده، این است که اقدام انقلابى و تشکیل حکومت را براى امام حسین (ع)، با توجه به موانع متعدد و فقدان امکان عملى آن، میسر نمىداند . به عبارتى نظریهى اصلاح با «نظریهى انقلاب» قابل جمع نیست; زیرا در صورت امکان نظریهى انقلاب نیازى به نظریهى اصلاح نیست; اما شواهد تاریخى نشان مىدهد که در زمان بروز حادثهى کربلا، شرایط و امکان براندازى بنىامیه، آن هم به صورت انقلابى فورى، محقق نبود; و از این رو امام حسین (ع) به سمتحرکت اصلاحى قدم برداشت تا به تدریجساختار سیاسى جامعهى آن روز به تحول تفکر سیاسى و تغییر ساختار حاکمیت منتهى شود .
کتاب انقلاب عاشورا
انقلاب عاشورا، تالیف دکتر سید عطاءالله مهاجرانى یکى از متون پژوهشى و تخصصى در حوزهى مطالعاتى تاریخنگارى عاشوراست . شاخص عمدهى اثر مذکور را مىتوان برداشتها و دقتهاى عقلانى تاریخى دانست . نکات محورى ایشان در سبک و متد نگارش تاریخ عاشورا عبارتاند از:
1 . از نظر روش تاریخنگارى از روش روایى صرف و مرز توصیف و نقل تاریخى فراتر رفته و تبیینهاى تاریخى خصوصا از نوع عقلانى ارائه داده است . در ریشهیابى حادثهى کربلا، دگرگونى باورها و ارزشهاى جامعهى آن روز، تحلیل انتقادى سلطنت معاویه، اهداف معاویه از ولایتعهدى یزید و اهداف امام حسین (ع) از قیام بر نقل و توصیف روایتهاى تاریخى تکیه ندارد و با تجزیه و تحلیل به تشریح این پدیدهى تاریخى مىپردازد .
2 . از روش ترکیبى (مقایسه، ترکیب و ایجاد سازگارى میان روایات مختلف و متعارض) بهرهاى نمىبرد، بلکه مبناى ایشان ملاحظهى دقتهاى عقلانى و قرینههاى عقلانى تاریخى مربوط به پدیدهى عاشورا است; به عنوان مثال، در تحلیل و تشریح حوادثى مثل هدف معاویه از سب على (ع)، جزئیات حادثهى عاشورا، و رفتار دوگانهى کوفیان، در قبال روایتهاى متعارض بر عقل و کاربرد آن تکیه دارد .
3 . مصادیق متعددى از تبیین عقلانى تاریخى در تحلیلهاى ایشان مشاهده مىشود; از جمله: تحلیل ریشههاى تاریخى عاشورا، اهداف معاویه از رواج دوبارهى فرهنگ و ارزشهاى جاهلى، چگونگى زمینهسازى ولایتعهدى یزید که از شاخصهاى تبیین عقلانى وى در این پدیده هستند .
4 . مدل فراگیر (13) و شاخصههاى تبیین قانونمند تاریخى در تحلیل و تعلیل پدیدهى تاریخى عاشورا، در اثر مذکور دیده نمىشود .
5 . شاخصههاى تبیین روایى که عبارتاند از انتخاب گزینشى حوادث تاریخى عاشورا، و توضیح و تبیین حوادث با نقل حوادث پیشین، تا حدودى از محتواى فنى قابل استخراج مىگردد; البته چنانکه قبلا ذکر شد، در مواردى تبیین تاریخى روایى و عقلانى قابل جمعاند; و مؤلف نیز در مواردى تبیینهاى روایى تاریخى را از زاویهى عقلانى انجام داده و به نحوى این دو را با هم جمع کرده است .
شواهدى از تبیینهاى عقلانى
1 . نویسنده در تحلیل شکلگیرى و تکوین پدیدهى تاریخى عاشورا به ریشههاى این پدیده، به عنوان پیش شرط این تحلیل مىپردازد . امام حسین (ع) را به عنوان نماد و نشانهى روشن حقیقت اسلام و یزید را به عنوان نشانه و نماد اسلام موجود بررسى مىکند و به دو جریان فکرى و سیاسى و دو نوع تعبیر از اسلام، که عاشورا نقطهى تقابل آن بود، نظر دارد . وى ارکان تبیین عقلانى تاریخى در موارد مذکور را رعایت مىکند و با التزام به شاخصهاى تبیین عقلانى به برداشتهاى عقلانى مىپردازد . توجه به کنشها و واکنشهاى امام حسین (ع) و یزید و معیارها، اهداف و اعمال آنها در رخدادهاى عاشورا، دلیل بر تبیین عقلانى مؤلف است .(ص 19- 21)
2 . یکى دیگر از مصادیق تبیینهاى عقلانى تاریخى، بررسى دگرگونى ارزشها و باورهاست که یکى از زمینههاى شکلگیرى عاشوراست . بیان انگیزه و رسالت پیامبر (ص) در از بین بردن نظام و ارزشهاى جاهلى و قبیلهاى و بیان انگیزهى معاویه در تلاش براى بازگرداندن نظام و ساختار قبیلهاى، که از درون و برون متلاشى شده بود، با انگیزه ى نهادینه کردن سازمان سیاسى خویش بر بنیان آنها، شاخصههاى تبیین عقلانى در تحلیلهاى مؤلف در زمینهى موضوع مذکور است .
3 . در تحلیل ریشههاى حادثهى کربلا به بررسى و پژوهش کارگردانى معاویه و مروان بن حکم در قتل عثمان توجه دارد . آنان عثمان را در موقعیت کاملا شکنندهاى قرار دادند، در یارى رساندن به عثمان کوتاهى و در خونخواهىاش شتاب کردند و از قتل عثمان به عنوان مهمترین ابزار تحکیم سلطنت و کیاست و گسترش حوزهى حکومتى خویش استفاده کردند .
در این تحلیل تبیین انگیزه و نیات معاویه در قتل عثمان و عملکرد و اعمال وى در این زمینهى تاریخى، شاخصها و اضلاع یک برداشت عقلانى تاریخى را تشکیل مىدهد .
4 . تشریح و تحلیل جریان سلطنت معاویه و رابطهى آن با سب على (ع) یکى از شواهد تبیین تاریخى عقلانى است . انگیزهى معاویه از سب على (ع)، از میان برداشتن یک میزان بود; زیرا حضرت على (ع) از جهتسیره و حکومتیک میزان بود . معاویه مىخواستبا سب على (ع) طاقتیاران على (ع) را سلب و در درون آنها زخمى ایجاد نماید . وى دشنام گویى به على (ع) را به عنوان یک برنامهى حکومتى در دستور کارش قرار داد و آن را تبدیل به یک فرهنگ و هنجار اجتماعى و از بارزترین سلاحهاى تبلیغاتى سیاسى خویش کرد .
مؤلف در تبیین و تحلیل پدیدهى تاریخى فوق، از دید عقلانى به انگیزهها، اهداف، کنشها و تمایلات و گرایشهاى ساده و عمومى و ویژهى معاویه پرداخت که از شاخصهاى تبیین عقلانى تاریخى است .(ص 87- 88)
5 . انگیزهى امام حسین (ع) از حرکت تاریخىاش، چه از لحاظ ویژگى اثباتى و چه سلبى، یکى دیگر از مصادیق تبیین عقلانى تاریخى ایشان است . انگیزه و هدف امام از حرکت انقلابىاش اصلاح امت رسول الله (ص)، عدم سرمستى و سرکشى و مفسدهجویى، خود را در مسیر حق قرار دادن، اصلاح امتبه عنوان شعار و پرچم حرکت ایشان، احیاى معروف و نهى از منکر و برگرداندن هر دو به موضع اصلىاش در جامعه، و در نتیجه، احیاى دین و براندازى مبانى حکومتیزید بود . تحلیل حرکت تاریخى امام از زاویه و نگاه انگیزهاى، کنشهاى امام در برابر یزید، گرایشهاى عمومى امام حسین (ع) در برخورد با حکومت فاسد بنىامیه و توجه به معیارهاى حرکت امام با توجه به علل و دلایل عقلانى آنها از شاخصههاى تبیین عقلانى تاریخى است .(ص 176- 177)
مصداقى از تبیین روایى: تبیین و تحلیل ماهیت و مبانى ساختار سلطنت معاویه یکى از مصادیق تبیینهاى روایى مؤلف است . وى در تشریح ماهیت و مبانى ساختار سلطنت معاویه، که آن را یکى از عوامل شکلگیرى پدیدهى عاشورا مىداند، از مؤلفههاى تبیین روایى کمک گرفته است . البته مؤلف در تبیین واقعهى مذکور از هر دو تبیین عقلانى و روایى در عرض هم بهره برده است . (فصل چهارم)
نتیجه و محصول تبیینهاى تاریخى مؤلف، با توجه به عنصر هدف و آرمان در این حرکت تاریخى، مبتنى بر «نظریه انقلاب» است . البته نظریهى انقلاب ایشان با نظریهى مرسوم انقلاب تا حدودى تفاوت دارد . در نظریهى انقلاب، گاه انقلاب در سازمان حکومت رخ مىدهد و هدف آن تغییر شکل موجود حکومت است، گاهى انقلاب به سازمان حکومت صدمهاى وارد نمىکند، بلکه با حفظ شکل حکومتخواستار تغییر مهرههاى قدرت است; و گاهى انقلاب ماهیتحکومت را از لحاظ شدت و ضعف قدرت تحت تاثیر قرار مىدهد و به تعبیر هانتینگتون (14) انقلاب یک تحول داخلى سریع، بنیادین و خشونتآمیز در زمینهى ارزشهاى مسلط و اسطورهى یک جامعه است . نظریهى انقلاب در حادثهى تاریخى عاشورا به این معناست که حرکت امام حسین (ع)، این توان و امکان را باید پیدا مىکرد که با ایجاد پایگاه وسیع مردمى، نظام حاکم اموى را ساقط و نظامى تازه برپا نماید . طبق این نظریه امام در حرکت تاریخى خود به براندازى خلافت اموى نظر و تاکید دارد و هدف اصلى امام در این حرکت تاریخى همین است . لازمهى نظریهى انقلاب مبتنى بر این است که براندازى حکومت اموى و امکان براندازى آن با توجه به مدارک و شواهد تاریخى به اثبات رسیده باشد، در غیر این صورت، طرح نظریهى انقلاب در حرکت امام مفهومى نخواهد داشت; اما شواهد تاریخى خلاف نظریهى انقلاب است; زیرا نه تودههاى مردم جذب شدند و نه این حرکت این امکان و توان را یافت که به براندازى حکومت اموى منجر شود و نه پایههاى حکومت اموى آن اندازه سستبود که با یک انقلاب سریع داخلى فرو ریزد; با این حال، اتخاذ نظریهى انقلاب با توجه به عنصر هدف و آرمان در حرکت امام از دیدگاه مؤلف تنها از جهتیک تحول داخلى سریع و برانداز نبود، بلکه به اعتقاد مؤلف، عاشورا از این لحاظ انقلابى است که در حقیقت، چهرهى اسلام و جامعهى اسلامى و ساختار حکومتبنىامیه را دچار تغییر و تحول کرد، اما نه دفعى و سریع، بلکه تدریجى و با ایجاد دگرگونى در عمق ریشهها . تغییر مبانى ارزشهاى جامعهى آن روز زمینهى اصلى انقلاب عاشورا بود که با تغییر اندیشه و آرمان به ساختار بنىامیه نیز تسرى یافت . عاشورا در حالات روحى انسانها تغییرى به وجود آورد که هیچ حادثهى تاریخى دیگرى به وجود نیاورد و عاشورا سیطرهى بنىامیه را از درون فروپاشید; لذا اتخاذ نظریهى انقلاب از جانب مؤلف، با توجه به تصریح ایشان، اگر چه واقعهى عاشورا در شکل ظاهرى، مختصات یک انقلاب را ندارد، اما ماهیت و غایت عاشورا یک انقلاب حقیقى است .
کتابهاى تاملى در نهضت عاشورا و حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه
تاملى در نهضت عاشورا و حیات فکرى و سیاسى امامان شیعه، دو اثر مستقل از رسول جعفریان هستند . کتاب اول به طور مشروح و مستقل به تاریخ زندگانى امام حسین (ع) پرداخته و کتاب دوم در کنار بررسى سیاسى و فکرى سایر امامان، به زندگى امام سوم نیز پرداخته است . خطوط کلى و محورى متد نگارش تاریخى مؤلف را در دو اثر مذکور مىتوان با شاخصههاى ذیل مورد نقادى قرار داد:
1 . سبک و ساختار حاکم بر شیوهى نگارش تاریخ ایشان، نقل و گزارش است و در کنار این روش، روش تحلیلى هم، نه به صورت روش حاکم، مشاهده مىشود; به عنوان نمونه، در بررسى جریانهاى مربوط به حرکت امام (ع) از مدینه به مکه به خاطر امتناع از بیعت، جزئیات حضور امام در مکه، بیان حوادث کوفه، چگونگى لشکر یزید و حوادث ریز مربوط به روز عاشورا بر اساس نقل و گزارش مفصلى بیان شده است و حالت توصیفى صرف دارد .
2 . در بررسى تاریخى حادثهى عاشورا، نوعا به منابع اولیه و معتبر تاریخى تکیه کرده و در قبال گزارشها و اخبار گوناگون و متعارض توجهى به روش ترکیب نیز دارد; به عنوان مثال در تبیین حضور کوفیان در لشکر عمر سعد از روش ترکیبى استفاده شده است .
3 . چنانکه ذکر شد، ساختار حاکم و غالب بر متد نگارش تاریخى ایشان تحلیل و تبیین نیست; اما در مواردى از تبیینهاى عقلانى تاریخى در کالبدشکافى جزئیات عاشورا استفاده کرده که در بحثشواهدى از تبیینها نمونههایى از آنها بررسى خواهد شد .
4 . انتخاب گزینشى از حوادث پدیدهى تاریخى عاشورا، و توضیح و تبیین برخى نقلهاى تاریخى با گزارشهاى قبلى، بیانگر نمودى از تببین روایى در اثر مؤلف است .
شواهدى از تببینهاى عقلانى تاریخى
1 . مؤلف در ارزیابى پدیدهى عاشورا به زمینههاى سیاسى قیام عاشورا اشاره مىکند و به تشریح سه نوع نظام سیاسى از زمان رسول (ص) تا زمان معاویه، یعنى نظام نبوى و ولایى، نظام خلافت و نظام سلطنتى - خلافتى مىپردازد; و به بیان سه نوع برخورد با دین اسلام (برخورد مصلحتجویانه و تاویلگرانه، برخورد سودجویانه با دین و برخورد ارادتمندانهى امام على (ع) با کتاب و سنت) اشاره دارد . مؤلف در تبیین موارد فوق با رعایتشاخصهاى تبیین عقلانى تاریخى، به انگیزهها و کنشها و اعمال آنها (حضرت رسول (ص) و معاویه) مىپردازد که شاهدى بر تبیین عقلانى مؤلف است .(1381، ص 41- 42)
2 . راههاى منحرف کردن عامهى مردم، فعالیت امویان در شام مبنى بر انتساب نسل خویش به پیامبر (ص)، جعل فضایل براى معاویه تا حد کاتب وحى، جعل روایاتى در مذمت امام على (ع)، استفاده از مفاهیم اساسى سیاسى و دوپهلو براى قانع کردن مردم و استدلال بر آنها و تلاش معاویه براى بازگرداندن ساختار نظام قبیلهاى، یکى دیگر از مصادیق تبیین عقلانى مؤلف است . توجه به خواستهها، انگیزهها گرایشها و نیز اعمال و رفتار معاویه و بنىامیه - چه از نوع رفتار ساده و چه از نوع رفتار ویژه - از ابعاد و اضلاع تبیین عقلانى تاریخى است .(همان ص 46- 47 و 1372 ص 126- 127)
3 . مخالفت امام حسین (ع) و عدم بیعتبا یزید یکى دیگر از شواهد تبیین عقلانى تاریخى است . در تحلیل پدیدهى تاریخى مذکور، توجه به انگیزهها، تمایلات، کنشها و رفتار خاص یزید از طرح مسئلهى بیعت و امتناع امام حسین (ع) از بیعت، و تشریح این عمل، توجه به اهداف و معیارهاى امام حسین (ع)، با توجه به اعمال و کردارهاى آن حضرت و پیامدهاى عدم بیعت امام حسین (ع) با توجه به کنشها و واکنشهاى امام (ع)، بیانگر وجود شاخصهاى تبیین عقلانى و برداشت عقلانى تاریخى است . (1381، ص 164- 165 و 1372، ص 114- 115)
4 . یکى دیگر از پدیدههاى تاریخى مربوط به حادثهى کربلا، که مؤلف بر اساس تبیین عقلانى تاریخى به تحلیل آن پرداخته، جریان فرصتیافتن مسلم بن عقیل در از بین بردن ابنزیاد است . مؤلف با توجه به ارکان یک تبیین عقلانى تاریخى، به تبیین انگیزهها، کنشها، واکنشها و رفتار خاص مسلم بن عقیل در عدم قتل ابنزیاد، پرداخته است .(1381)
مصداقى از تبیین روایى
تبیینهاى روایى متعددى را مىتوان در دو اثر مؤلف مشاهده کرد: یکى از این نمونهها تبیین سفر امام به عراق و علت این سفر است . مؤلف در عرض تبیین عقلانى، از تبیین روایى هم در واقعهى موردنظر (حرکت امام به عراق) استفاده کرده است .(1381، فصل «گزارشى دیگر از رویکرد کربلا»)
اساس و بنیان تبیینهاى عقلانى تاریخى مؤلف با توجه به عنصر آرمان و هدف در پدیدهى تاریخى مذکور، «نظریهى دفاع» و «نظریهى اصلاح» است . بر اساس تحلیل مؤلف و با توجه به اتخاذ نظریهى دفاع، امام حسین (ع) در تمام اوضاع و شرایط پیش آمده از مدینه تا کربلا موضع دفاعى داشت و پاسخ به نامههاى بىشمار کوفیان و حرکتبه سمت کوفه نیز تدبیرى دفاعى بود . با توجه به شواهد و مدارک تاریخى موجود، بنىامیه با تکیه بر قدرت قهرآمیز خود، امام حسین (ع) را در فشار قرار دادند و امام (ع) در قبال حالت هجومى یزید و اطرافیانش مجبور به موضع دفاعى شد و حتى یکى از علل حرکت امام از مکه به سمت عراق همین بود . شایان ذکر است که نظریهى دفاع در صورتى درست است که امکان نظریهى انقلاب وجود نداشته باشد; و با توجه به شواهد و مستندات تاریخى، امکان براندازى حکومت اموى با یک انقلاب سریع و داخلى وجود نداشت; لذا تا حدودى اتخاذ نظریهى دفاع در تحلیل پدیدهى تاریخى عاشورا، با توجه به عنصر هدف در حرکت امام (ع)، درستبه نظر مىرسد .
البته در کنار نظریهى دفاع، نظریهى اصلاح نیز مشاهده مىشود; به تعبیرى، مؤلف در تبیین تاریخى پدیدهى عاشورا، با توجه به عنصر هدف جمع هر دو نظریه را مد نظر داشته است; لذا از دیدگاه نظریهى اصلاح، در تمام حرکتهاى امام حسین (ع)، حتى امتناع از بیعت و حرکتبه کوفه، نوعى اقدام اصلاحى دیده مىشود . فعالیت امام براى ایجاد نظم و هنجار اصلاحى در تفکر سیاسى حاکم بر جامعه و سر و سامان دادن رفتار سیاسى امتبود . امام حسین (ع) با توجه به عدم امکان براندازى حکومت اموى با یک انقلاب سریع داخلى، مىکوشید با تغییرات بنیادین تدریجى به مرور در ساختار قدرت اموى تحول ایجاد نماید . نظریهى اصلاح هم مانند نظریه دفاع در صورتى امکان عقلى و عملى دارد که امکان نظریهى انقلاب وجود نداشته باشد . توجه به بیانات و اهداف و کنشهاى امام حسین (ع) در حرکت تاریخى با نظریهى اصلاح همسانى دارد و با توجه به عنصر هدف، به نظر مىآید حرکت امام در کنار حرکت دفاعى، یک نوع حرکت اصلاحى تدریجى بود .(1381، 1372)
کتاب تشیع در مسیر تاریخ
تشیع در مسیر تاریخ، تالیف دکتر سیدحسین محمد جعفرى، از پژوهشگران هندى، در زمینهى تاریخ اسلام است . اساس و بنیان محتواى کتاب بر نقد و انتقاد تحلیلى به پیدایش و تکوین تشیع است . مؤلف در ضمن این هدف، در بخش هفتم و هشتم کتاب، تحت عنوان «امام حسین (ع) و بازتاب واقعهى کربلا» ، گزارشى مفصل و تحلیلى دربارهى پدیدهى تاریخى عاشورا دارد . خطوط کلى متد علمى نگارش تاریخى ایشان را مىتوان به طور خلاصه به شکل زیر ترسیم کرد:
الف) پشتوانهى تحلیل و تبیینهاى تاریخى ایشان، علاوه بر گزارشهاى متون موثق و قدیمى تاریخى و سنجش و ترکیب گزارشها، نگاهها و دقتهاى عقلانى مؤلف است; بررسى دلایل دعوت کوفیان از لحاظ مذهبى و سیاسى، آگاهى امام حسین (ع) از خطرهاى احتمالى، و استراتژى مشخص امام، از این نوع هستند .
ب) مؤلف در بررسى منابع تاریخى پدیدهى عاشورا و تحلیل آن، نگاهى انتقادى و اجمالى به اسلامشناسان غربىاى که وارد حوزهى مطالعهى نهضتحسینى شدهاند، دارد . این متفکران با متدلوژى مکانیکى و مکتب صرف تاریخى و تحت تاثیر این مکتب به تجزیه و تحلیل پدیدهى تاریخى عاشورا پرداختهاند . از جمله متفکرانى که در این کتاب مورد نقد و نظر قرار گرفتهاند مىتوان به ادوارد گیبون، (15) فیلیپ، (16) ارزولا سزگین (17) و گیب (18) اشاره کرد .
ج) تبیینهاى عقلانى متعددى در تبیین تاریخ حادثهى عاشورا عرضه کرده است که به نمونههایى از آنها در ذیل اشاره خواهد شد .
د) از لحاظ تبیینهاى قانونمند و ارائهى مدل فراگیر و عام در تحلیل پدیدهى تاریخى عاشورا توفیق چندانى ندارد; لذا در نشان دادن گزارههاى صادق در تمام پدیدههاى تاریخى یا صرفا گزارههایى کلى که بر بخش اعظم پدیدههاى تاریخى حاکم باشد نمونههایى مشاهده نمىشود; البته شاید علتش این باشد که نظریهى قانونمند و یا تبیین قانونمند، بیانگر نوعى تبیین آرمانى و کمال مطلوب است که هنوز در میان مورخان، با توجه به مخالفتها و موافقتها، جایگاهى پیدا نکرده است .
مصادیقى از تبیینهاى عقلانى
الف) در تبیین دلایل دعوت کوفیان از امام حسین (ع) به مواردى همچون عدم احساس مذهبى میان همهى آنها، داشتن دلایل سیاسى برخى از کوفیان، اقدام بعضى از کوفیان نشانگر بیان آرزویشان در سقوط استیلاى شامیان، عقبنشینى کوفیان پس از اتخاذ اقدامات افراطى ابنزیاد و سپردن خود به واقعیت موجود، اشاره کرد که حاکى از ارائهى تبیین ظریف عقلانى و برداشت عقلانى تاریخى از این پدیدهى تاریخى است . توجه به انگیزهها و امیال کوفیان و کنشها و واکنشهاى آنها در قبال امام حسین (ع) و ابنزیاد، و رفتار ساده و ویژهى کوفیان در قبال حادثهى مذکور حاکى از شاخصههاى تبیین عقلانى در کار مؤلف است .(ص 232- 233)
ب) آگاهى امام حسین (ع) از خطرها و نتایجحرکتخود نمونهى دیگرى از تبیین عقلانى تاریخى است . تحلیل مواردى همچون اطلاع از خطرهایى که آن حضرت را بدانها در بین راه مدینه تا کربلا هشدار مىدادند، طرح و استراتژى امام (ع) از حرکتخود براى بیدار ساختن وجدان جامعهى مسلمین و عدم اقدام و سازماندهى نظامى در مکه، با توجه به تمایلات و گرایشهاى امام (ع) و کنشها و رفتارهاى ساده و ویژهى آن حضرت، حرکتى عقلانى در تبیین تاریخ است .(ص 238)
ج) تحلیل موضع سیاسى امام در قبال طرح تاکتیکى یزید (بیعت)، اقدام امام در مقابل این واکنش علیه کنش اسلامى، تدبیر سیاسى امام حسین (ع)، استراتژى امام در مورد قدرت نظامى، آگاهى کامل از وسعت ماهیت وحشیانهى نیروهاى ارتجاعى، پاسخ امام به افراد خیرخواه و تشریح حرکتحماسى ایشان، نمونهها و شواهد دیگرى از تبیین عقلانى مؤلف است که با رعایت قواعد و شاخصههاى تبیین عقلانى تاریخى، یعنى توجه به بیان انگیزهها، اهداف، تمایلات، گرایشهاى عمومى در رفتار و اعمال کارگزاران صورت گرفته است . (19)
مصداقى از تبیین روایى
انگیزهى امام از این اقدام، و حرکت او به سمت کوفه یکى از مواردى است که مؤلف در عرض تبیین عقلانى تحلیل روایى نیز از آن ارائه داده است .(فصل هفتم)
از نوع تحلیل و تبیین مؤلف با توجه به عنصر هدف و آرمان در حرکت تاریخى امام، هم نظریهى دفاع و هم نظریهى اصلاح استنباط مىشود . به عقیدهى ایشان، با مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق حوادث کربلا به طور کلى، این حقیقتبه اثبات مىرسد که امام حسین (ع) از همان آغاز به دنبال ایجاد یک انقلاب در وجدان مذهبى مسلمانان بود، نه ایجاد یک انقلاب سریع داخلى با تکیه بر قدرت نظامى; چون امام (ع) از قدرت ظاهرى حکومت اموى آگاه بود و با توجه به عدم بسیج مردمى مىدانست که امکان پیروزى سریع نظامى، که به یک انقلاب سریع و تغییر در ساختار حاکمیت و قدرت منتهى شود وجود ندارد; بنابراین، اقدام امام حسین (ع) در قبال کنش حکومت اموى، واکنش اصلاحى و دفاعى بود تا به تدریجبه تغییر بنیادین ساختار قدرت و حاکمیت منجر شود .
کتاب حماسه حسینى
حماسه حسینى تالیف استاد شهید مرتضى مطهرى، اثرى تحلیلى و عقلانى در تشریح پدیده تاریخى عاشوراست . مؤلف در کنار تحلیل واقعهى عاشورا و ماهیت قیام حسینى، به مباحث تحلیلى، همچون تحریفات در واقعهى تاریخى کربلا، عوامل تحریف، شعارهاى عاشورا، عنصر تبلیغ در عاشورا، وسایل و ابزار پیامرسانى نهضت امام حسین (ع)، ریشههاى تاریخى کربلا، فلسفهى قیام امام حسین (ع) و عنصر امر به معروف و نهى از منکر در نهضت امام حسین (ع) پرداخته و از حیث تحلیل محتوا قابل توجه است .
نقاط محورى و ساختار حاکم بر نگارش تاریخ عاشورا در حماسه حسینى
الف) سبک نگارش تاریخى ایشان در ضبط و ثبت و تحلیل، مبتنى بر روش روایى و ترکیبى نیست و کمتر به صورت مقایسهاى و ترکیبى و سازگارى به گزارشهاى تاریخ عاشورا نظر دارد، بلکه توام با دقت و برداشت عقلانى، تحلیل مىکند . به عنوان نمونه در بررسى ریشههاى تاریخى کربلا، امتناع امام از بیعت و ماهیت قیام حسینى، از روش روایى و ترکیبى بهرهاى نمىبرد .
ب) ساختار حاکم بر شیوهى تاریخنگارى ایشان نوعا تبیین عقلانى تاریخى است که نمونههایى در ذیل بررسى خواهد شد .
ج) فاقد شاخصها و نمادهاى لازم براى ارائهى مدل فراگیر و عام در تحلیل پدیدهى تاریخى است . به تعبیرى از تبیینهاى قانونمند و قاعدهمند تاریخى و یا اثبات و تدوین آنها مطلبى استناد نمىشود .
مصادیقى از تبیینهاى عقلانى
1 . یکى از مصادیق تبیین تاریخى عقلانى، ماهیت قیام حسینى است . قیام حسینى یک انقلاب آگاهانه و یک نهضت چند ماهیتى است نه تک ماهیتى . حادثهى عاشورا به عنوان یک پدیدهى تاریخى و اجتماعى، خلاف پدیدههاى طبیعى، منافاتى با چند ماهیتى بودن ندارد; زیرا عوامل مختلف در آن اثر داشتهاند . ماهیت این قیام از یک جهت، به خاطر عدم پذیرش بیعتبا یزید عکسالعمل منفى، و به خاطر جواب مثبتى که به دعوت کوفیان مىدهد عکسالعمل مثبتو از حیث عملش تعاون و از جهتى عنصر امر به معروف و نهى منکر ماهیتى تهاجمى است و از حیث تهاجمى بودن یک انقلابى و ثائر است . تشریح و تبیین مؤلف از ماهیت قیام حسینى، با توجه به نگاه ایشان به اندیشهها و انگیزههاى امام در حرکت تاریخىاش و رفتار و عملکرد امام در قبال بنىامیه و کوفیان و داشتن رفتارهاى ویژهى امام در این پدیدهى تاریخى نشان دهندهى وجود شاخصههاى تبیین عقلانى تاریخى است .(ص 137- 140)
2 . بررسى عامل تقاضاى یزید براى بیعت، یکى از مصادیق تبیین عقلانى تاریخى است . به نظر مؤلف، عامل مذکور یکى از عواملى است که در ایجاد پدیدهى تاریخى عاشورا دخالت داشته و به یک اعتبار (از نظر زمانى) اولین عامل است . بیعت امام نهتنها تایید خلافتیزید و صحه گذاشتن بر آن بود، بلکه تایید سنتى بود که معاویه پایهگذارى کرده بود . عکسالعمل امام در قبال تقاضاى یزید منفى است و ماهیت این عکسالعمل تقوایى که در مقابل تقاضاى نامشروع ایجاد شده است، یکى از زمینههاى شکلگیرى پدیدهى تاریخى عاشوراست . مؤلف در تشریح و تبیین عامل تقاضاى بیعت، آن را در قالب عقلانى ساخته و پرداخته است که ارکان تبیین عقلانى در آن مشاهده مىشود .(ص 141- 142)
3 . عامل دعوت مردم کوفه، یکى از عوامل دیگر قیام عاشوراست که مردم کوفه، با انگیزههاى مختلف، از جمله ایجاد قطبى به وسیلهى امام حسین (ع) در مقابل شام اموى، از خود نشان دادند . عکسالعمل امام در مقابل این عامل، مثبت و ماهیت عملش ماهیت تعاون است . واکنش امویان در قبال اقدام کوفیان از عوامل ایجاد پدیدهى تاریخى عاشوراست که مؤلف در قالب پرداخت تبیین عقلانى با توجه به انگیزهها و آرمانهاى کوفیان و کنش و واکنشهاى آنان و امام انجام داده است .(ص142- 143)
4 . حرکت امام تنها به خاطر عدم پذیرش بیعت و یا دعوت کوفیان نبود، هرچند این دو عامل بىتاثیر نبودند، عامل اصلى حرکت امام، امر به معروف و نهى از منکر بود . منکرات دنیاى اسلام را فراگرفته بود و به حکم وظیفهى دینى و مسئولیتشرعى، قیام الهى طبیعىترین واکنش علیه ساختار حاکم بر جامعهى دینى آن روز بود . این عامل به اعتقاد مؤلف داراى ماهیت تهاجمى است که امام (ع) متوجه حکومت وقت کرده است . مؤلف به صورت تبیین عقلانى به عامل سوم پرداخته و به انگیزهها و اهداف امام با توجه به عنصر امر به معروف و نهى از منکر، و عملکرد و رفتار ویژهى امام در این زمینه، متمرکز شده است .(ص 145- 146)
مصداقى از تبیین روایى
مؤلف در تشریح ریشههاى تاریخى کربلا یکى از مصادیق تبیینهاى روایى را ارائه داده است . مؤلف همانند بسیارى از تبیینهاى دیگر در کنار استفاده از تبیین عقلانى تاریخى، در تشریح ریشههاى تاریخى کربلا از تبیین روایى نیز مدد مىگیرد .(بخش دوم، فصل اول)
توجه به عنصر هدف و آرمان در حرکت امام حسین (ع) با توجه به نوع تحلیل مؤلف از حادثهى عاشورا، به نظریهى اصلاح برمىگردد . از نگاه ایشان حرکت امام در اصل یک حرکت اصلاحى بود، آن هم با توجه به اصل امر به معروف و نهى از منکر، امتناع از بیعت و حرکت از مدینه به مکه و عدم اقدام عملى در مکه و حرکتبه سمت کربلا و حتى عکسالعمل مثبت نسبتبه عامل دوم (دعوت کوفیان) ; هم این عوامل و حرکت امام در این سیر تاریخى را از دیدگاه نظریهى اصلاح مىبیند و هم اقدامات امام را اصلاحى تلقى مىکند . فعالیت امام، اصلاح تفکر سیاسى مردم و هنجار بخشیدن به عمل و رفتار سیاسى امتبود . امام سعى در ایجاد تغییرات بنیادین و تدریجى در ساختار حکومت و قدرت حاکم داشت ; زیرا با توجه به مستندات و شواهد تاریخى امکان تحول سریع داخلى و تغییرات دفعى به صورت یک انقلاب امکان نداشت . توجه مؤلف با توجه به عنصر امر به معروف و نهى از منکر و فرمودهى امام دربارهى مفهوم اصلاح، نظریهى اصلاح را تقویت مىکند . البته چنانکه ذکر شد، نظریهى اصلاح با نظریهى دفاع، و انگیزههاى دفاعى با انگیزههاى اصلاحى ممکن است اجتماع کنند . (20)
کتاب شهید جاوید
شهید جاوید تالیف صالحى نجفآبادى یکى از متون تحلیلى در زمینهى تاریخنگارى حوزهى اسلام است که شاخص عمده و محورى آن از لحاظ سبک و متد نگارش، تبیین عقلانى است و به طور کلى مىتوان خطوط محورى آن را به صورت ذیل بیان کرد:
الف) روش آن تحلیلى است و در تفسیر و تحلیل پدیدهى تاریخى عاشورا تکیه بر تبیینهاى عقلانى دارد که شواهدى از آن در ذیل ملاحظه خواهد شد .
ب) شاخصها و مؤلفههاى تبیین قانونمند تاریخى در اثر مذکور مشاهده و استنباط نمىشود و از ارائهى مدلهاى عام و فراگیر در تجزیه و تحلیل پدیدهى تاریخى عاشورا بهرهاى ندارد .
ج) از کاربرد تبیین روایى در تحلیل و تبیین پدیدهى تاریخى عاشورا غافل نیست و وقایع موردنظر را با استناد به وقایع تاریخى قبلى موردتحلیل قرار مىدهد که نمونهاى از آن ذکر خواهد شد .
مصادیقى از تبیینهاى عقلانى
1 . یکى از شواهد تبیین عقلانى مؤلف، بررسى اهداف یزید از طرح تاکتیکى در قبال مسئلهى بیعت است . هدف یزید از این طرح تثبیتحکومت، رفع عقدهى حقارت و حس انتقامجویى اوست که در برههاى از تاریخ به آن اقدام نمود . مؤلف در تشریح و تبیین اهداف یزید از این طرح، برداشتى عقلانى ارائه داده و به بیان انگیزهها، تمایلات، رفتار و عملکرد یزید در قبال این طرح و گرایشهاى وى در این زمینه پرداخته کرده است .(ص 23- 25)
2 . یکى دیگر از مصادیق تبیین عقلانى، بیان تمییز امتیازات امام حسین (ع) با عبدالله بن زبیر است که هر دو دستبه قیام زدند . ایشان در سه بعد مجزا امتیازات قیام امام حسین (ع) را بررسى مىکند که امام را از سایر افراد و قیامها متمایز مىسازد: امتیاز در هدف، امتیاز در وسیله و امتیاز در نتیجه . نگاه مؤلف در زمینهى فوق با توجه به انگیزهها و رفتار امام در سه بعد هدف، وسیله و نتیجه، حرکتى عقلانى در تبیین تاریخى است .(ص 56- 58)
مصداقى از تبیین روایى
در تصویر صحیح از علت قیام امام (ع)، که آن را در چهار مرحله بیان مىنماید، در عین استفاده از اسلوب تبیین عقلانى، از تبیین روایى هم استمداد مىکند و قواعد و اسلوب تبیین روایى در آن دیده مىشود; یعنى با استناد به وقایع قبلى، واقعهى موردنظر (علت قیام و مراحل آن) را تبیین مىنماید .
توجه مؤلف به عنصر هدف و آرمان در حرکت تاریخى امام با توجه به تبیینهاى عقلانى ایشان به اتخاذ نظریهى انقلاب منتهى مىشود . وى در تحلیل حرکت امام (ع) اعتقاد جدى دارد که هدف آن حضرت تشکیل حکومتبود و با توجه به شواهدى امکان عملى تشکیل حکومت را میسور مىداند . اما چنانکه گفته شد مستندات و شواهد تاریخى در آن برهه خلاف آن را نشان مىدهد; زیرا حکومت اموى از لحاظ قدرت سیاسى و نظامى در حدى بود که با یک انقلاب امکان براندازى سریع آن نبود و توجه به توزیع قدرت سیاسى و نظامى از لحاظ جغرافیایى علاوه بر شام و حجاز، حتى عراق نیز در اختیار حاکمان اموى بود; لذا نظریهى انقلاب با توجه به مستندات تاریخى، دیدگاه درستى به نظر نمىرسد .
نتیجهگیرى
ضرورت گذر از روش روایى و ترکیبى و قدم گذاشتن به مرحلهى تحلیل، اجتهاد و تبیین در مطالعات و پژوهشهاى تاریخى و روش تحقیق تاریخى در حوزهى تاریخنگارى به طور عام و تاریخنگارى اسلام به طور خاص نیاز به اثبات و استدلال ندارد . مورخان فعلى حرکتى جدى را در این زمینه آغاز کردهاند; اما تا رسیدن به مرزهاى تبیین تاریخى (قانونمند، عقلانى، روایى) در مطالعات و تحقیقات تاریخى و به تبع آن، تجزیه و تحلیل و در نهایت، استنباط و اجتهاد معانى و مفاهیم ناشى از دادههاى نوشتارى و مکتوب تاریخ فاصلهى زیادى احساس شود . و این خلایى است که توجه و اهتمام مورخان و پژوهشگران را مىطلبد . در سایهى حاکم شدن تبیینهاى تاریخى با تمام انواع (قانونمند، عقلانى، روایى و حتى على) بر ساختار مطالعات تاریخى به تحلیل ثانوى اطلاعات و دادههاى تاریخى و آشنا شدن با معنا و مفهوم پنهان گزارههاى تاریخى کمک شایانى مىشود . کشف روابط تاریخى و علل و انواع آن، تبدیل جبر تاریخى به ضرورت تاریخى و ارائهى مدلهاى عام و فراگیر در پدیدههاى تاریخى، تنها در سایهى پردازش به تبیینهاى قانونمند، عقلانى و روایى تاریخ امکانپذیر خواهد بود . امید است که مورخان و پژوهشگران با تکنیکها و متدهاى علمى تاریخى این سیر علمى را سریعتر طى نمایند .
منابع
- ادواز، پل .(1375)، فلسفه تاریخ (مجموعه مقالات)، بهزاد سالکى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى .
- پوپر، کارل . ر . ، (1358)، فقر تاریخیگرى، احمد آرام، تهران، انتشارات خوارزمى .
- جعفریان، رسول .(1381)، تاملى در نهضت عاشورا، قم، انتشارات انصاریان .
- جعفریان، رسول .(1372)، حیات فکرى و سیاسى امام شیعه، ج1، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى .
- جعفریان، رسول .(1376)، منابع تاریخ اسلام، قم، انصاریان .
- دهخدا، علىاکبر . لغتنامه دهخدا، 50 جلدى، تهران، مؤسسه علامه دهخدا .
- زرینکوب، عبدالحسین .(1375)، تاریخ در ترازو، تهران، امیرکبیر .
- ساده، مهدى .(1375)، روشهاى تحقیق با تاکید بر جنبههاى کاربردى، تهران، ناشر مؤلف .
- ساروخانى، باقر .(1376)، روش تحقیق در علوم اجتماعى، تهران، پژوهشگاه علوم انسانى و مطالعات فرهنگى .
- سجادى، سیدصادق و هادى عالمزاده .(1375)، تاریخنگارى در اسلام، تهران، سازمان سمت .
- سیروفهیف . آ . ن .(1360)، تاریخ چیست، محمد متقىزاد، تهران، نشر جوان .
- شهیدى، سیدجعفر .(1371)، قیام امام حسین (ع)، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى .
- صالحى نجفآبادى .(1364)، شهید جاوید، مؤسسه خدمات فرهنگى رسا .
- علیزاده سورکى، مهدى .(1378)، نظریههاى عاشورا، قم، پارسایان .
- کار . اچ . اى .(1351)، تاریخ چیست، حسن کامشاد، تهران، انتشارات خوارزمى .
- محمدجعفرى، سیدحسین .(1372)، تشیع در مسیر تاریخ، آیتاللهى، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى .
- مصباح یزدى، محمدتقى .(1372)، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، تهران، سازمان تبلیغات اسلامى .
- مطهرى، مرتضى .(1378)، مجموعه آثار، ج17، تهران، صدرا .
- مهاجرانى، سیدعطاءالله .(1376)، انقلاب عاشورا، تهران، انتشارات اطلاعات .
- نوذرى، حسینعلى .(1379)، فلسفه تاریخ، روششناسى و تاریخنگارى، تهران، انتشارات طرح نو .
- والش . اج . دبیلو .(1363)، مقدمهاى بر فلسفه تاریخ، ضیاءالدین علایى، تهران، امیرکبیر .
پىنوشتها:
1) در یک تقسیمبندى از تبیین تاریخى آن را به چهار نوع تبیین قانونمند، عقلانى، روایى و على تقسیم کردهاند . ر . ک: فلسفه تاریخ، روششناسى و تاریخنگارى .
2. K.R. Popper
3. C.G. Hempel
4. R.G. Collingwood
5. W.H. Dray
6. W. oakeshett
7. H. Butterfield
8. W.B. Gallie
9) براى مطالعهى بیشتر در زمینهى ماهیت پدیدههاى تاریخى ر . ک: روشهاى تحقیق در علوم انسانى .
10) مورخان در استفاده از روشهاى تاریخنگارى یا صورت تالیف مطالب تاریخى از سه روش نقلى، ترکیبى و تحلیلى استفاده مىنمایند .
الف) روش نقلى: روشى است که در آن روایات مختلف دربارهى حادثه و پدیده تاریخى ذکر مىشود و سلسله اسناد آن به طور کامل و یا ناقص آورده مىشود .
ب) روش ترکیبى: روشى است که در میان روایات و گزارشهاى مختلف تاریخى به دنبال مقایسه، ترکیب و ایجاد سازگارى است و از اسناد روایات اجتناب مىشود و به جاى آن به مقایسه و ترکیب و ایجاد سازگارى میان روایات مختلف مىپردازد .
ج) روش تحلیلى: روشى است که علاوه بر نقل روایتبه صورت ترکیبى، به دنبال تحلیل، تبیین و اجتهاد تاریخى است و به بررسى علل و نتایج پدیدهى تاریخى مىپردازد .
11) دانش تعمیمى، یعنى ارائهى قوانین و قاعدههاى عام که مختص دوران خاصى نبوده، قابل اطلاق در تمام دوران باشد .
12) دانش تفریدى، یعنى ارائهى قاعدههایى که مختص دورانى خاص بوده، کلیت نداشته باشد .
13) مدل فراگیر، یعنى ارائهى قانون و قاعدههاى کلى در پدیدههاى تاریخى که آنها را ضابطهمند و نظاممند کند . ارائهى مدل فراگیر نشاندهندهى تعمیمى و قانونمندى بودن تاریخ است نه منفرد و تفریدى بودن آن . در این زمینه علاوه بر منابع ذکر شده، خصوصا به کتاب مجموعه مقالات فلسفهى تاریخ نوشتهى پل ادواز مراجعه شود .»
14. samul. p. Huntington
15. Edward Gibbon
16. Phillip Hitti
17. Ursula Sezgin
18. Gibb
19. ر . ک: تشیع در مسیر تاریخ .
20) براى مطالعه بیشتر در زمینه نظریههاى عاشورا از جمله «نظریه تعبد» ، «نظریه انقلاب» ، «نظریه دفاع و اصلاح» ، «نظریه مدیریت» و «نظریه تاریخى ر . ک: نظریههاى عاشورا .