رواندرمانى و معنویت: عبور از مرز میان درمان و مذهب
آرشیو
چکیده
متن
مقدمه
بسیار گفته مىشود که مشاوره و روان درمانى با معنویت ارتباط ندارد؛ زیرا در تصویرى که بسیارى از درمانگران سعى دارند از رواندرمانى به جهان ارائه دهند، معنویت جایگاهى ندارد. حتى گروهى به پیروى از فروید ترجیح مىدهند مذهب یا تجربیات معنوى را به کلى از حوزهى توجه خویش خارج سازند. در اکثر برنامههاى آموزشى مشاوره و رواندرمانى، هیچ اشارهاى به مسائل مربوط به معنویت، به عنوان بخشى از زندگى انسان و عاملى مهم در سلامت روان افراد، دیده نمىشود، با آنکه مدارک پژوهشى بسیار مبنى بر اثربخشى عنصر مذهب و تجربیات معنوى در درمان وجود دارد و نیز بسیارى از درمانگران کارآموز براى گذراندن واحدهاى درسى در زمینهى معنویت و کاربرد آن در درمان مشتاق هستند.
اگرچه هم درمانگران و هم درمانپذیران، مانند سایر افراد، معنویاتى را تجربه مىکنند، لیکن اکثر درمانپذیران معمولاً چیزى در مورد این موضوعات با درمانگران مطرح نمىکنند و به نظر مىرسد درمانگران نیز توجهى به مسائل معنوى آنها مبذول نمىدارند، در حالى که فرایند درمان در مواقعى مىتواند جلوههایى از معنویت را نمایان سازد.
ویلیاموست(2) سعى دارد در کتاب رواندرمانى و معنویت رواندرمانگران و مشاوران را ترغیب کند تا رابطه بین تجربیات معنوى و تأثرات درمانى را مدنظر قرار دهند. با تکیه بر مطالب این اثر، در واقع مىتوان به درمان به منزلهى فرایندى معنوى نگریست و از این نحوهى گزینش در رواندرمانى سود جست.
مؤلف ضمن بررسى رابطهى بین معنویت و مکاتب عمدهى درمان، تمایز بین جهت دهى معنوى و درمانهاى خاص را آشکارا مشخص مىسازد. او با ارائهى رهنمودهاى عملى براى استفادهى درمانگران، راه را به سوى افزایش آگاهى ایشان نسبت به مسائل معنوى مىگشاید تا بتوانند برخى مداخلههاى معنوى و مذهبى را در خلال درمان به کار گیرند.
«کتاب رواندرمانى و معنویت» طرح پژوهشهاى اخیر مولف و آمیختن آنها به مثالهایى از برخى از تک بررسىهاى منتخب او، مطالب را ملموس و قابل فهم بیان مىدارد و بدین ترتیب دستورکارهایى کاربردى و عملى ارائه مىدهد.
این کتاب به بررسى شیوههایى مىپردازد که درمانگران مىتوانند با به کاربستن آنها به رابطهى درمان خود با درمانپذیران ابعاد معنوى ببخشند. هرچند مولف در این کتاب از برخى عقاید و تجربیات مذهبى خودش هم سخن گفته، لیکن براین ادعاست که کوشیده است تأثیرات هشیارانهى این عقاید را بر نوشتههایش به حداقل برساند تا کتاب بر دین یا باورهاى به خصوصى تکیه نداشته باشد و بتواند مورد استفادهى همگان قرار گیرد. مؤلف با اینکه تحتتأثیر عقاید یونگ و تعاملات بین شخصى قرار دارد، ولى تلاش کرده است مطالب کتابش را به چنین قالبهایى منحصر نسازد. همچنین او به اذعان خودش در کار درمان، به برخى مفاهیم عمیق روان تحلیلگرى چون انتقال و فرافکنى تکیه دارد و در تحریر این کتاب به دیدگاه تحلیلى صرف بسنده نکرده است. در واقع وى با طرح رشتهاى پرسشهاى اساسى از درمانپذیران موضع انسان گرایانهاى را به نمایش مىگذارد، مثلاً از او مىپرسد: «ماجراى زندگى تو چیست؟ تو چگونه آن را تجربه مىکنى؟ و چه مسائلى در زندگى تو باعث شده که به درمانگر مراجعه کنى؟» بین جهت دهى معنوى و درمان همپوشىهاى گستردهاى وجود دارد و این کتاب از موضع روان درمانگرى به صورتى به رشته تحریر درآمده است که معنویت را نیز دربر گیرد.
هرچند مطالعهى این کتاب براى رواندرمانگران و مشاوران ضرورى است، مىتواند براى عموم متخصصان علوم انسانى و اجتماعى و افرادى که مشاغل مذهبى و مشاغل مربوط به خدمات بهداشتى، روانى و اجتماعى دارند و نیز کارآموزان این حرفهها حاوى نکات قابل تامل باشد.
ویلیام وست، استاد بخش مطالعات مربوط به مشاوره در دانشگاه منچستر آمریکا است. وى در حال حاضر در کمیتهى پژوهش و ارزیابى انجمن مشاوران انگلیسى نیز فعالیت دارد و آثار زیادى در زمینههاى درمانگرى انسان گرایانه، معنویت و مذهب و همچنین پژوهشهاى کیفى متعددى پدید آورده است.
وى در این کتاب دربارهى دو عنوان معنویت و رواندرمانى به تفصیل سخن گفته است که در ادامه به پارهاى مباحث آن اشاره مىشود:
معنویت چیست؟
به نظر مىرسد «معنویت» از آن دست واژههایى است که مانند «عشق» براى بسیارى از مردم از اهمیت زیادى برخوردار است؛ اما بیان معناى دقیق آن برایشان آسان نیست. توصیف معنویت در قالب محدود واژهها نمىگنجد؛ گویى در بیان مفهوم آن یا کلمات مناسب وجود ندارد، یا واژهها براى توصیف آن نارساست یا حتى واژههاى مناسب براى بیان چنین مفاهیم بلندى موجود نیست. مولف در بیان معنویت، آن را از مذهب جدا مىسازد.
در اواسط دهه 1980 گروهى از پژوهشگران در دانشگاه پپردین(3) تحت سرپرستى پرفسور الکینز(4) معنویت را از دیدگاهى انسان گرایانه و پدیدار شناختى، بررسى کردند که البته دقیقا به رویکرد همین کتاب نزدیک است. آنها مفاهیمى را که مردم از «معنویت» مىشناسند گردآورى کردند و در نهایت تعریف زیر را ارائه دادند:
«معنویت که ریشه در واژه لاتین «اسپیریتوس» به معنى «نفس حیات» دارد، یک شیوه بودن و تجربه کردن (زندگى) است. این شیوه حاصل آگاهى از بعدى فراتر است و با ارزشهاى قابل تشخیص به خصوصى در رابطه با خود، دیگران، طبیعت، زندگى و هر چیز دیگرى که غایى دانسته شود مشخص مىشود».
مقایسه این تعریف با تعریف ارائه شده توسط هاردى،(5) بنیانگذار و اولین مدیر «واحد تحقیقات تجربهى مذهبى» در آکسفورد در سال 1969 جالب به نظر مىرسد. یکى از طرحهاى مهم کار هاردى گردآورى اطلاعات دسته اول از تجربیات مذهبى هزاران نفر از مردم بود. او نتیجهى کارش را اینگونه بیان کرد:
به نظر مىرسد مشخصههاى عمده تجربیات مذهبى و معنوى انسان در احساسات او نسبت به یک حقیقت فراتر نشان داده مىشود که غالبا در اوان کودکى آشکار مىشوند؛ احساسى مبنى بر این که «چیزى دیگر» به جز خود فرد وجود دارد و احساس نیاز به شخصیت بخشیدن به این وجود به عنوان یک ربّ و برقرارى یک ارتباط من ـ تو با او از طریق دعا کردن.
هر دو تعریف پیشگفته به بعد فراتر اشاره دارند و هر دو از نوعى کمال یا غایت سخن مىگویند، هر چند که هاردى در تعریف خود گامى فراتر برداشته و از یک «ربّ» نام برده است. هاردى دعا کردن را مجراى ارتباط با این «ربّ» مىداند.
مشاوره و روان درمانى به عنوان حرفههاى معنوى
مشاوره و روان درمانى با معنویت و مذهب یکى نیستند. این اشتباه است که مذهب را پدیدهاى روان شناختى تلقى کنیم و یا تصور کنیم مذهب به تمام پرسشهاى روان درمانى پاسخ مىدهد. آنچه درمانپذیران بدان نیاز دارند بیش از یک آیه از قرآن و سخنى از انجیل و یا، تمرین مراقبههاى بودایى و موعظههاى معنوى است.
آنچه در این کتاب جالب به نظر مىرسد نگریستن به مشاوره و روان درمانى به عنوان حرفههایى معنوى است. این موضوع مىتواند به سه شکل مختلف تعبیر شود. اول آنکه، درمانگران مىتوانند به کار خود به مثابه حرفهاى معنوى بنگرند؛ دوم آن که درمانپذیر مىتواند درمان را فرایندى معنوى بداند؛ و سوم آنکه به برخى یا همه آنچه در یک اتاق درمان مىگذرد به منزلهى فرایندى معنوى نگریسته شود.
کتاب حاضر در نه فصل تنظیم شده است. موضوعات و مباحث مطرح شده در این فصلها عبارتند از:
فصل 1، دربر گیرنده خلاصهاى از اکثر مطالب عمدهى کتاب و ازجمله ماهیت معنویت و رابطهى بین تجربیات مذهبى و عرفانى است. دیدگاه منفى فروید نسبت به مذهب و همچنین علت نیاز درمانگران به دریافت آموزش درخصوص مواجهه با مسائل معنوى بررسى شده است. در این فصل همچنین وضعیت کنونى کلیساها در بریتانیا به اختصار بررسى گردیده و سپس مطالبى در مورد اهمیت اشکال سنتى شفا دادن آورده شده است.
فصل 2، بر درمان و معنویت تمرکز دارد. ابتدا مقدمهى تاریخى مختصرى از روند شکلگیرى و گسترش روان درمانى و مشاوره از زاویهى ریشههاى مذهبى مطرح شده است. سپس مکاتب عمده درمان، مانند روشهاى فروید و یونگ، درمانهاى شناخت - رفتار گرایانه و انسان گرایانه، روشهاى روانشناسى بین فردى، رویکردهاى گزینشى و التقاطى، درمانهاى بین فرهنگى و درمانهاى مذهبى و ارتباط آنها با معنویت مورد بررسى قرار گرفته است و آن گاه دربارهى یافتههاى کنونى پژوهشگران در مورد ایمان درمانگران سخن گفته شده است.
فصل 3، در بردارنده برخى از مباحث کنونى دربارهى درمان است. نخست با تکیه بر محدودهى درمانگرى مادى یا دنیوى، به بررسى امکانات و موقعیتهایى پرداخته که معنویت در اختیار ما قرار داده است و سرانجام در این مورد بحث کرده که آیا مىتوانیم درمان را هم فرایندى معنوى بدانیم.
فصل 4، موقعیت امروزى مذهب را در بریتانیا به تصویر کشیده است و مسائلى را همچون زوال یافتگى اشکال سنتى مذهب، گسترش بنیادگرایى، جنبشهاى مذهبى نو، معنویت عصر جدید، و معنویت خود محور تشریح کرده است. در پایان این فصل در مورد برنامههاى خودیارى با تأکید بر جنبههاى معنوى صحبت شده است.
فصل 5، به بررسى تجربیات معنوى در درمان اختصاص یافته است و از تأثیرات فضاى درمان به عنوان فضایى معنوى و تجلىگاه معنویت در افراد سخن گفته شده است.
فصل 6، درمان گران را به مواجهه با معنویت و موضوعات دربارهى آن مانند بیدارى و ظهور معنوى فراخوانده و دربارهى مسائلى نظیر ارزیابى و انتقال متقابل سخن گفته است. پس از آن به بیان اهمیت تحول معنوى درمانگران پرداخته و براى نمونه به یک تک بررسى از تحول معنوى یک روان درمانگر اشاره کرده است. سپس به نحوهى بررسى جنبههاى روانى ـ معنوى افراد پرداخته و سرانجام این فصل با مرورى مختصر بر ارزش دیدگاههاى پدیدار شناختى و هستى گرایانه در کار درمانى پایان یافته است.
فصل 7، ادامهى مباحث گذشته است که به ترغیب براى مواجهه با معنویت پرداخته و برخى از مداخلات معنوى را که درمانگران مىتوانند به کار بندند توضیح داده است و به موقعیتهاى متناقص با این مداخلات و مسائل مربوط به نظارت و سرپرستى که در این گونه موارد در خلال درمان پیش مىآید، اشاره کرده است. سپس پنج مورد از تک بررسىهاى خود مؤلف عنوان شده که نحوهى به کارگیرى برخى مداخلات معنوى و دست یافتن به فهم و بینش معنوى را در خلال درمان شرح داده است.
فصل 8، به هجده مورد از انتقادهاى عمده که بر استفاده از معنویت، مذهب و کاربرد آنها در درمان وارد شده پاسخ داده است.
فصل 9، که فصل خلاصه و نتیجهگیرى کتاب است به موضوعاتى درباره آیندهى درمان، به عنوان یک فعالیت معنوى تخصیص یافته و مسائلى از جمله وجوه تشابه و افتراق جهتدهى معنوى و درمان و چگونگى مواجههى درمانگران با کلیت وجود افراد، مورد بحث قرار گرفته است.
در پایان موضوعِ بسیار ضرورى معضلات و مسائل درمان و معنویت مدنظر قرار گرفته و مسائل اخلاقى و محدودیتهاى مربوط به آن مطرح شدهاست. سرانجام کتاب با ارائهى دستور کارى براى ایجاد تغییر و تأثیرات گستردهتر آن به پایان رسیده است.
________________________________________
1 . Willam West (2000), Psychotherapy & Spirituality, Crossing the line between therapy and religion, First Published, London, Sage Publications.
2. William West
3 . Pepperadine
4 . Elkins
5 . Hardy