آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

بررسى ارتباط بین مقوله روان‏شناسى و مقوله دین، سابقه طولانى دارد که در فعالیتها و اندیشه‏هاى دانشمندان و روانشناسان بزرگى مثل یونگ(2)، اریک فروم(3)، فرانکل(4) و ویلیام جیمز(5) نمود پیدا کرده است. کتاب «روان‏شناسى و دین»(6) یکى از جدیدترین آثار در حوزه روان‏شناسى دین است که پروفسور مایکل ارگیل(7) آن را نگاشته است. وى در دوره‏اى به تألیف این کتاب پرداخته که بشر در اواخر قرن بیستم و در آستانه ورود به هزاره سوم میلادى قرار گرفته است. این کتاب به همت انتشارات معروف «روتلج(8)» در انگلستان، آمریکا و کانادا منتشر شده است. این کتاب با مقدمه‏اى از ناشر درباره نویسنده و محتواى کتاب آغاز مى‏شود. مطلع این مقدمه با سخنان فریز واتس(9) از دانشگاه کمبریج(10) بدین گونه شروع مى‏شود:
«روان‏شناسى و دین یک پژوهش و بررسى برجسته درباره چیزهایى است که ما درباره روان‏شناسى و دین مى‏دانیم»
آیا روان‏شناسى سعى مى‏کند دین را توضیح دهد یا آن را بفهمد و درک کند؟
پیشگامانِ روان‏شناسى نظیر فروید و ویلیام جیمز دیدگاههاى متضادى در این باره داشته‏اند که هنوز هم به عنوان بحثى داغ مطرح است. جالب است که در گذشته از روان‏شناسى براى حمله به دین استفاده مى‏شد، اما یافته‏هاى اخیر زمینه نگرش مثبت به دین را فراهم کرده است.
چگونه باید ارتباط این دو را درک کرد؟
پروفسور مایکل ارگیل که یکى از مشهورترین روانشناسان اجتماعى دنیاست روان‏شناسى دین را به خوبى معرفى کرده و مطالعات دینى را از این دیدگاه وجهه همت خود قرار داده است. این کتاب، بینش‏هاى جالب و تحسین برانگیزى به مردم و دنیاى دینى آنها داده است. عقاید نویسنده، هم در ارزش علمى روان‏شناسى و هم ارزش معنوى دین گواه و شاهدى بر تحقیقات جامع او درباره دانسته‏ها و ندانسته‏هاى روانشناسان درباره دین است.
مایکل ارگیل استاد بازنشسته روان‏شناسى در دانشگاه آکسفورد است و کتابهایش بیشترین فروش را داشته است. این کتابها عبارتند از:
روان‏شناسى پول (با همکارى ادرین فورینهام(11))، روان‏شناسى رفتار دینى، عقیده و تجربه (با همکارى بنجامین بیت هالاهمى(12))، روان‏شناسى خوشحالى، ارتباط جسمى، روان‏شناسى طبقات اجتماعى و روان‏شناسى اجتماعى زندگى.
این کتاب اثرى تقریبا غیر متعارف در روان‏شناسى دین است. ارگیل مى‏گوید:
من به هر دو موضوع مهم روان‏شناسى و دین ایمان دارم و بر این عقیده هستم که در نهایت این دو مقوله هماهنگ و در هم تنیده خواهند شد. دین بخش بسیار مهم و برجسته‏اى از زندگى و تجربه انسان است و روانشناسان چیزهایى از دین مى‏آموزند.
وى امیدوار است این کتاب براى روانشناسان و دین‏پژوهان یا کسانى که روان‏شناسى دین را در الهیات مطالعه مى‏کنند همچنین براى آنهایى که فقط دوست‏دار فهم بیشتر دین هستند ارزشمند باشد.
کتاب «روان‏شناسى و دین» ارتباط روان‏شناسى و دین را در شانزده فصل آورده است که به ترتیب عبارتند از: 1ـ رابطه بین روان‏شناسى و دین 2ـ اجتماعى شدن 3ـ تأثیر شخصیت 4ـ گستردگى و تنوع تجربه دینى 5ـ علل و پیامدهاى تجارب دینى 6ـ عقاید دینى 7ـ شرح و قضاوت فروید و یونگ از عقیده دینى 8ـ پرستش و دعا 9ـ تشریفات دینى و معنویت 10 ـ خوشحالى و سایر پیامدهاى دین 11ـ سلامت روانى و جسمانى 12ـ منشأ دینى و سایر ریشه‏هاى اخلاق 13ـ تأثیر دین بر رفتار 14ـ سکولاریسم و وضعیت فعلى دین 15ـ رشد حرکتهاى دینى جدید 16ـ نتیجه‏گیرى درباره دین.
نویسنده در اولین فصل کتاب، ارتباط بین روان‏شناسى و دین را مورد بحث قرار داده و با اشاره به تعارضات سنتى علم و دین مى‏گوید که در انقلاب علمى قرن شانزدهم دانشمندانى مثل فرانسیس بیکن هیچ‏گونه تعارضى بین علم و دین قایل نشدند و علم را زیر مجموعه‏اى از الهیات قرار دادند. در قرن هفدهم نیوتن و بویلى این اندیشه را اظهار کردند که قوانینى که آنها کشف کرده‏اند (مثل قانون جاذبه)، قوانینى الهى بوده‏اند که آفرینندگى خدا را در طراحى جهان جشن مى‏گرفته‏اند. آنها جهان را همانند یک سیستم ساعت که توسط خداوند به وجود آمده است، قلمداد مى‏کردند. نیوتن عقیده داشت که خداوند پیوسته و به‏طور فعال جهان طبیعت را نگاهبانى مى‏کند. این دانشمندان خودشان اشخاصى متدین بودند و کار علمى آنها به‏وسیله الهیون مورد پذیرش قرار گرفت، اما اولین هسته مشکل دین با علم در قرن شانزدهم به‏وسیله تئورى کپرنیک صورت گرفت که مخالف انجیل تلقى شد و این تئورى به تدریج به‏وسیله سایر ستاره‏شناسان نظیر گالیله ایتالیائى پذیرفته شد. دانشمندان پروتستان کار کپرنیک را پذیرفته و ادامه دادند ولى دانشمندان کاتولیک کمتر پذیراى این نظریه بودند. یکى از بزرگترین تعارضات بین علم و دین را مى‏توان در مسأله تکامل دانست. زیرا تا اوایل قرن نوزدهم در انگلستان همکارى خوبى بین علم و دین وجود داشت، ولى پس از داروین همه چیز تغییر کرد. طبق نظر داروین انسان تکامل یافته میمون است. البته ویلیام جنینگز در 1925 اظهار داشت که تکامل را مى‏توان جزئى از افعال خداوند در آفرینش دانست و نیازى نیست که تصور کنیم تکامل با دین در تعارض است. برخى از دانشمندان دیگر نظیر کمپل (1975) بحث مى‏کنند که دین بیشتر یک موضوعِ تکامل اجتماعى است که به‏صورت تدریجى از عقاید مذهبى ناشى شده است.
در سال 1996 بحث مفصلى بین «ریچارد دیکنز» عالم اخلاق و «کیت وارد» استاد الهیات در کلیساى دانشگاه آکسفورد در گرفت. دیکنز ادعا کرد که فرضیات دینى نظیر وجود خدا نیز باید به روش علمى پیگیرى شود. در عوض «وارد» اظهار داشت که این دو مقوله به هیچ‏وجه مشابه نیستند و اهمیت مفهوم خدا مبتنى بر این واقعیت است که آن مفهومى اساسى و اصولى در عمل عقلانى، پرستش و دعاست و آن جستجوى دگرگونى معنوى شخصى و دغدغه بشر درباره حقیقت، زیبایى و رستگارى است.
درباره تعارض جدید علوم فیزیکى و دین باید گفت که علم با جهان فیزیکى و دین با جهان درونى انسان سر و کار دارد ولى روان‏شناسى هم به جهان درونى فرد عنایت دارد و هم سعى مى‏کند امور ذهنى و درونى انسانى را با استفاده از شیوه‏هاى علمى مورد تجزیه و تحلیل قرار دهد. روان‏شناسى در کشف قوانین و پیش‏بینى رفتارها موفقیت قابل ملاحظه‏اى داشته است و اینکه چرا افراد داراى عقایدى هستند توضیح داده است. عقائد و رفتارهاى اخلاقى به‏طور یکسان قابل مطالعه هستند. تحقیقات زیادى درباره چگونگى رشد و تحول شخصیت و واکنش‏هاى مربوط به آن وجود دارد. بنابراین بسیارى از تجربیات و فعالیتهاى بشرى که به مثابه حیطه‏هاى مذهبى قلمداد مى‏شوند توسط روانشناسان با استفاده از شیوه‏هاى متعدد علمى مورد مطالعه قرار گرفته است. در این فصل به مکتب رفتار گرایى و روان تحلیل گرى و دیدگاه آنان درباره موضوع مورد بحث نیز اشاره شده است.
فصل دوم کتاب درباره ماهیت اجتماعى دین و نقش والدین، فرهنگ و سایر عوامل اجتماعى در تکوین و تحول دین در کودکان بحث مى‏کند و فرایند تغییر دین و آئین را با عنایت به رویکردهاى روان‏شناسى اجتماعى نظریه تبسونى و نظریه فرویدى مورد بررسى قرار مى‏دهد. شکل‏گیرى دین در دورانهاى مختلف تحول زندگى به‏ویژه در مقاطع سنى 4 تا 12 سالگى (کودکان) و 13 تا 23 سالگى (نوجوانان و جوانان) و 23-60 سالگى (بزرگسالان) و بالاتر از 60 سال (کهنسالان) از مباحث عمده این فصل است. نویسنده در این فصل متذکر مى‏شود که کودکان سنین پایین‏تر ممکن است عقاید والدین خود را درباره دین بپذیرند ولى نوجوانان دوست دارند که ذهن و فکر خود را خودشان بسازند. تصمیم‏گیرى درباره دین با شکل‏گیرى هویت، ارتباط دارد.
نقش شخصیت افراد در اعتقادات و رفتار دینى در فصل سوم آمده است. مطالب قابل بحث در این فصل عبارتند از: شخصیت و دین، اندازه‏گیرى میزان متدین بودن، نگرشهاى دینى، عقاید و رفتارهاى دینى، تجربه دینى، ارتباط دین با صفات عمومى شخصیت، اقتدارِ دینى و جزم‏اندیشى، افراد خودشکوفا، جستجو براى به‏دست آوردن مفهوم زندگى، تفاوتهاى جنسى در مورد دین، فرافکنى والدین و نقش اشتغال در دین.
از بحثهاى فوق، این مطالب استنباط مى‏شود که فعالیت دینى وعقاید با متغییرهاى اصلى شخصیت مثل برونگرایى یا روان آزردگى گرایى ارتباط کمى دارد ولى با روان گسسته گرایى ارتباط منفى و با گشاده‏رویى و وسعت فکر ارتباط مثبت دارد. برخى از صفات جزئى با جنبه‏هاى ویژه‏اى از رفتار دینى مرتبط هستند مثلاً کشیشهاى متعصب تا حدودى جزم‏اندیش هستند و یا برخى از افراد، تلقین‏پذیر هستند و به‏راحتى تغییر عقیده (دین) مى‏دهند. در این فصل همچنین این مطلب تصریح شده است که زنان تقریبا در تمام جنبه‏هاى دین بیشتر فعال هستند که بخشى از این تفاوت به علت تفاوتهاى شخصیتى فطرى و یا اکتسابى بین زن و مرد است و زندگى دینى مردان و زنان نیز متفاوت است.
ارگیل در فصل چهارم کتاب به گسترش و تنوع اعمال و تجربیات دینى به مثابه عوامل محورى دین پرداخته است. او در این فصل ضمن بحث درباره انواع اعمال و تجربیات دینى اشاره مى‏کند که حدود یک سوم جمعیت کشورهاى انگلستان و آمریکا و استرالیا اعمال و تجربیات دینى مشخصى را گزارش مى‏کنند که در اغلب موارد به‏صورت نادر و در محدوده زمانى کوتاه براى آنها اتفاق مى‏افتد. از جمله این تجربیات دینى، مراقبه متعالى است.
هرچند تجربیات دینى در آداب و رسوم ادیان مختلف متفاوت است، به‏نظر مى‏رسد که هماهنگى زیادى بین سیماى تجربیات دینى از قبیل مؤلفه‏هاى مراقبه و رمزى و معمایى بودن و جنبه حسى و اجتماعى داشتن، وجود دارد. علاوه بر تجارب دینى فوق تجربیات خفیف‏ترى هم وجود دارند که فقط جنبه رمزى بودن آنها ضعیف‏تر است.
فصل پنجم کتاب درباره علل و پیامدهاى تجربیات و اعمال دینى است. نویسنده به عواملى که تجربیات دینى را موجب مى‏شود اشاره مى‏کند و معتقد است که تجربیات دینى با عواملى همچون موسیقى، دعا، مراقبه، داروهاى توهم‏زا، محرومیت حسى و پریشانى به‏وجود مى‏آید.
سازگارى با آداب و رسوم دینى بسیار مهم است و مى‏تواند انواع ویژه‏اى از تجربیات دینى را برانگیزد. تجربیات دینى تأثیرات مثبتى در خوشحالى، زندگى دینى و عزت نفس دارد.
نویسنده در فصل ششم کتاب عقاید دینى را تبیین کرده است و نکته بسیار مهمى که به آن رسیده این است که عقاید دینى کاملاً از سایر عقاید متفاوت است. تحقیقات اشاره شده، بیانگر این نکته است که بسیارى از مردم، داراى عقاید دینى هستند و از خدا تصوراتى گوناگون دارند. گروهى او را مثل انسانى که افراد با او رابطه دارند مى‏پندارند و گروهى او را آفریننده مطلق مى‏دانند و گروهى هردو تصور را دارند. مردم، عقاید، احساسات و نگرشها را به‏طور سمبلیک بیان مى‏کنند که این امر مى‏تواند توسط موسیقى، شعر و یا آداب و رسوم (شعائر) دینى انجام پذیرد.
فصل هفتم این کتاب به تبیین دیدگاههاى فروید و یونگ درباره عقیده دینى اختصاص یافته است. نویسنده در فصل هشتم و نهم به نمودهاى اصلى و محورى رفتار دینى توجه کرده است. او در فصل هشتم موضوع بسیار معروف «پرستش» شامل قربانى کردن، دعا، موسیقى، عبادت گروهى، کشیش و روحانى را بررسى کرده است. در بخشى از این کتاب، میزان (فراوانى) دعا و نیایش در بین مردم ایالات متحده امریکا به‏شرح زیر گزارش شده است که مربوط به سال 1991 است:
چندبار در روز7/17 درصد
یک‏بار در روز 8/26 درصد
چند بار در هفته7/20 درصد
حداقل به‏طور هفتگى1/12 درصد
حداقل به‏طورماهانه7/6 درصد
کمتر ازیک‏بار در روز8 درصد
هیچ‏گاه8 درصد
ارگیل اشاره مى‏کند که بر مبناى مطالعات ارتباط غیر کلامى مى‏توانیم پى ببریم که عقاید چگونه مى‏توانند در فعالیتهاى بدنى جلوه‏گر شوند. قربانى کردن، شکل طبیعى از آداب و رسوم مذهبى است، به‏نظر مى‏رسد که قربانى کردن نیاز عمیق انسانى براى فداکارى است بدون اینکه چرائى آن را به‏صورت روشن درک کند. قربانى کردن، ممکن است خشم را فرو نشاند، یا طعام مشترکى فراهم آورد و شاید به عنوان خنثى کردن عصبانیت و خشم در جامعه عمل کند. دعا نیز مى‏تواند به مثابه ابزار سازش تلقى شود و در موقعیتى به‏کار مى‏رود که سایر روشها به نتیجه نرسیده باشند. دعاى متفکرانه به ارتباط با خداوند منجر مى‏شود.
در فصل نهم ارگیل از آداب و رسوم مذهبى به عنوان شکلى از رفتار یاد مى‏کند که باعث مى‏شود افراد و روابط آنها عوض شود. آنها به‏وسیله ارتباطات غیرکلامى و با استفاده سمبلیک از قسمتهاى مختلف بدن و عمل خود به این هدف مى‏رسند. سایر آداب و رسوم براى اظهار احساسات و عقاید دینى به کار مى‏روند مثل پرستش و قربانى کردن. آداب و رسوم دینى فعالیتهاى گروهى هستند که به اعضاى گروه قدرت اجتماعى مى‏بخشند و مردم را به سوى گروه‏ها و ارزشهاى گروهى سوق مى‏دهند. نویسنده اعتقاد دارد که آداب و رسوم و تشریفات دینى شکل بنیادى فعالیت دینى است که بر بُعد بدنى، هیجانى و غیرعقلانى دین تأکید دارد و از باورها، الهیات و اصول عقاید متفاوت است. درحقیقت تشریفات دینى جنبه رفتارى دین است که هم اکنون در بسیارى از نقاط دنیا رایج است و بخش مهمى از دین را به مثابه پدیده اجتماعى دربرمى‏گیرد.
فیلسوفان پراگماتیست مى‏گویند دین زمانى مورد تأکید است که در عمل به‏کار بسته شود، قسمتى از کارکرد دین این است که ببینیم آیا این دین مردم را خوشحال و خشنود مى‏سازد و یا در ازدواج و شغل آنها را موفق‏تر مى‏سازد یا خیر.
نویسنده در فصل دهم به خشنودى و سایر پیامدهاى مثبت دین و نیز مسئولیتها و وظایفى که به عهده فرد است مى‏پردازد. ارگیل اظهار مى‏دارد که اعضاى متعلق به کلیسا به‏طور متوسط از سایر مردم خوشحالترند (به‏ویژه در سنین بالاتر) که این رضایت خاطر عمدتا به دلیل حمایت اجتماعى کلیسا، ارتباط با خدا و تأثیر پیامدهاى مثبت اندیشى است. عقاید دینى مثل زندگى پس از مرگ و این‏که خداوند ناظر اعمال ماست منجر به احساس هدف در زندگى و از بین رفتن ترس از مرگ مى‏شود که سرچشمه خشنودى است. ازدواج در اعضاى کلیسا توأم با خوشى و شادمانى است و احتمالاً استمرار آن بیشتر از سایر مردم است.
پیشرفت و موفقیت دنیایى تا حدودى در افراد متدین بیشتر است و در یهودیان و عضو کلیساهاى پروتستان ملاحظه مى‏شود. این موفقیت ممکن است به دلیل اخلاق کارى پروتستانها باشد که مردم را وادار مى‏کنند تا سخت کار کنند، تحصیلات بالا و زندگى منظم و قانونمندى داشته باشند که این وضعیت به موفقیت اقتصادى و اجتماعى منجر مى‏شود. از یک سو دین براى اجتماع سودمند است و بزهکارى را کاهش مى‏دهد و نوعدوستى را گسترش مى‏دهد و از سوى دیگر دین هزینه‏ساز است، زیرا تعارض بین پیروان ادیان مختلف، منبعى براى بیشتر جنگهاست و ممکن است هزینه‏هایى را نیز براى افراد داشته باشد که فقدان آزادى تفکر و ممنوعیتهاى دینى از آن جمله است که البته ممکن است این مسایل براى افراد متدین به مثابه موضوعات منفى قلمداد نشود.
ما مشاهده کرده‏ایم که دین موجب خشنودى مردم و رضایت خاطر آنها مى‏شود. حال باید ببینیم که آیا دین به پیروان خود سلامت جسمى و روانى نیز عطا مى‏کند و یا موجب عمر طولانى در آنها مى‏گردد یا خیر؟ پاسخ این سؤال را در فصل یازدهم کتاب چنین مى‏خوانیم:
دین به‏طور سنتى با شفا دادن آلام روحى مرتبط بوده است. افراد متدین در جامعه مُدرن امروزى نسبت به سایر افراد سالم‏ترند، زیرا آنها رفتار سالمى را در پیش مى‏گیرند و علاوه بر آن از حمایت اجتماعى انجمن کلیسا برخوردارند و در تشریفات دینى مشارکت مى‏کنند. بهداشت روانى با تدیّن ذاتى و درونى فرد ارتباط دارد. با تدیّن ظاهرى، دین از فشارهاى روحى مرتبط با مرگ و زندگى جلوگیرى مى‏کند.
افراد اصول‏گراى دینى به خوشبختى گرایش دارند و دوست دارند که از استحکام عقاید خود نفع ببرند، ولى ممکن است که آنها جزم‏اندیش باشند و پیشداورى کنند و بیشتر احساس گناه کنند.
در فصل دوازدهم منشأ دینى اخلاق و سایر عواملى که زیربناى اخلاق را تشکیل مى‏دهد مورد بحث قرار گرفته است. به لحاظ تاریخى، دین زیربناى قواعد و اصول اخلاقى در تمام فرهنگ‏هاست و جوامع گوناگون و ادیان مختلف در ایده‏هاى اخلاقى، مشابه و همداستانند. یک دیدگاه پیشرفته این است که اصول اخلاقى باید از سوى افراد رعایت شود، زیرا این اصول، صحیح و حقیقى هستند و براى تشویق و تنبیه نیستند. اخلاق جزئى از طبیعت انسانى است تا مردم باور کنند که فراهم کردن زمینه رنج و عذاب دیگران غلط است. اخلاق جزئى از ماهیت اجتماعى انسان است که ضرورت قواعد اساسى رفتارهاى اجتماعى را نشان مى‏دهد.
اخلاقیات بدون مذهب نیز رشد مى‏کنند و اساس بیولوژیکى براى رفتار اخلاقى نیز وجود دارد، مثل داشتن دغدغه خویشاوندان و یا گرایش آموخته نشده براى همدردى با کسانى که آشفته هستند. یادگیرى اجتماعى از والدین و دیگران بسیار مهم است، زیرا هنجارهاى اخلاقى در گروهها و اجتماعات گسترده وجود دارد. دین از طریق تهدید به تنبیه، در رفتار اخلاقى تأثیر مى‏گذارد و مى‏تواند با طرح و ارائه الگوهاى دینى راهنماى زندگى باشد. مشاوره دینى، استفاده از دعا و اقرار به گناه را تسهیل مى‏کند و مفاهیم انجیل مى‏تواند افراد را به تفکر اخلاقى سطح بالا برساند.
تا چه حد، دین رفتار مردم را در جهان امروزى تحت‏تأثیر قرار مى‏دهد؟ ارگیل معتقد است که پاسخ به این سؤال با بررسى مقایسه‏اى بین کسانى که به اماکن مذهبى مى‏روند و آنهایى که به این اماکن نمى‏روند ویا سایر معیارهاى دینى متفاوت در بین مردم امکان‏پذیر است. اعضاى کلیساها دو برابر مردم عادى به امور خیریه کمک مى‏کنند. دین همچنین تأثیر کمى در جلوگیرى از قانون‏شکنى، دزدى، خشونت و خودکشى دارد. دین از ارتباطات جنسى پیش از ازدواج و خارج از ضوابط زناشوئى مى‏کاهد و تأثیر ناچیزى در جلوگیرى از آبستنى و سقط جنین به‏ویژه در بین مسیحیان کاتولیک دارد. کلیساها بر وحدت خانوادگى ارزش مى‏گذارند و دیده شده است که درصد طلاق در اعضاى کلیساها پایین‏تر از دیگر مردم است. مردم متدیّن دو برابر افراد غیرمذهبى به کارهاى خوب مثل مددکارى اجتماعى مبادرت مى‏ورزند و این موضوع ناشى از آموزه‏هاى دینى است.
در بحث سکولاریسم و موقعیت کنونى دین، نویسنده کتاب معتقد است که هر چند میزان دیندارى در انگلستان و امریکا کاهش پیدا کرده است، ولى در سایر نقاط دنیا زیادتر شده و کلیساهاى جدیدى به وجود آمده است.
جامعه‏شناسان فکر مى‏کنند که کاهش دیندارى دراروپا به صنعتى شدن کشورهاى اروپایى برمى‏گردد ولى ارگیل معتقد است که همین پدیده صنعتى شدن در برخى کشورهاى دیگر آمیخته با افزایش دیندارى است.
ارگیل معتقد است که هنوز هم دین در زندگى مردم مؤثر است هرچند نسبت به زمانهاى قبل کمتر شده است و بسیارى از مردم معتقدند و ابراز مى‏کنند که جهانى غیر از جهان مادى وجود دارد. در خارج از انگلستان، اروپا و آمریکاى شمالى احساس دینى بیشتر است و همان‏گونه که در فصل پانزدهم آمده است خیزشهاى دینى در شرق و جهان سوم بسیار است و خارج از کلیساى مسیحیت خیزش مسلمانان اصول‏گرا بحث درباره سکولاریسم را منتفى مى‏کند.
در فصل پانزدهم، ارگیل برخلاف جامعه‏شناسان که افول دین را پیش بینى مى‏کنند، ادعا مى‏کند که در نواحى مختلف دنیا که برخى از آنها نیز کشورهاى صنعتى و مدرن هستند کلیساهاى جدیدى تأسیس مى‏شود. برخى از روانشناسان نیز بر این باورند که دین به آسانى به نسل‏هاى بعدى منتقل خواهد شد. آئین‏هایى که ماهیت دینى دارند مثل TM بر مبناى ادیان شرقى استوارند که سلامتى جسمانى و روانى را بهبود مى‏بخشند.
آخرین فصل کتاب نتیجه‏گیرى درباره دین است که به نظر مى‏رسد چکیده همه فصول پانزده‏گانه قبل و شامل موضوعات زیر است: روان‏شناسى در برابر دین، تجربه دینى، تشریفات دینى و سایر رفتارهاى دینى، طبیعت عقاید دینى، دین به مثابه یک پدیده اجتماعى، آیا روان‏شناسى مى‏تواند دین را تبیین کند، آیا دین رو به افول است؟ آیا دین پیامدها و تأثیرات منفى نیز دارد؟
آخرین موضوع مورد بحث این کتاب درباره کاربست روان‏شناسى در علوم دینى است.
بعضى از صاحبنظران مثل یونگ اعتقاد دارند که مطالعه تجربى روان‏شناسى هیچ‏گونه کاربردى در علوم دینى ندارد. هر چند دیدگاههایى نیز وجود دارد که سهم روان‏شناسى را در تبیین مسایل دینى مشروعیت مى‏بخشد. بحث ناشى از تجربه دینى درنتیجه یافته‏هایى که نشان مى‏دهد تجربه‏هاى دینى مؤلفه‏هاى اصلى دین را تشکیل مى‏دهند و بسیار وسیع و گسترده است. طبیعت عقیده دینى شامل تصورات بشر درباره خداست. او کسى است که با انسان در ارتباط است و قدرت متعالى است. عقاید دینى نمى‏توانند به سطح فرضیات کلامى تقلیل یابند چون آنها تجربیات دینى هیجانى هستند و نمى‏توانند با بحثهاى منطقى تحت‏تأثیر قرار گیرند. دین اصولاً شامل رفتار دینى است مثل پرستش، قربانى کردن که این رفتارها تظاهرات سمبلیک عقاید هستند. موقعیت کنونى دین از دیدگاه ارگیل نشان از خیزش معنویت، شکل‏گیرى رفتار پرستش و توسعه کلیساها دارد. او اظهار مى‏دارد که دعا «کارکرد» خود را نشان مى‏دهد ولى تأثیر دعا بستگى به دعاکننده دارد.
مى‏توان گفت که بازگشت به دین، نوعى جستجوى رستگارى و نجات است، ولى این جستجو انواع متعددى دارد. برخى براى آزادى از احساس گناه و برخى به‏خاطر نجات از بیمارى جسمى، ظلم و یا فقر و... و برخى نیز با انگیزه‏هاى دیگر در جستجوى رستگارى هستند.
ارگیل در پایان، منابع مورد استفاده خود را که در این کتاب از آنها سود جسته است در حدود سى صفحه آورده که نشانگر توانایى کار علمى وى است. فهرست اسامى صاحبنظران، نویسندگان، محققان و اشخاصى که به نوعى در متن کتاب از آنها یاد شده پس از فهرست آورده است که با مراجعه به صفحات مربوط به هر اسم مى‏توان به‏راحتى نظرگاه او را در متن کتاب پى‏جویى کرد.
پایان بخش کتاب، فهرست موضوعاتى است که بر اساس حروف الفبا و شماره صفحه مربوط به آن نگاشته شده است که مخاطبان و خوانندگان بر حسب موضوعات انتخابى خود مى‏توانند از محتواى کتاب بهره جویند.
کتاب روان‏شناسى و دین، کتابى ارزشمند و جدید در سال 2000 میلادى است که مطالعه آن براى روانشناسان و علماى دین ضرورى است. آنچه که این کتاب را از سایر آثار مشابه متمایز مى‏کند، اول، استفاده از پژوهشهاى علمى است که مبناى بحث‏هاى نظرى نویسنده است. دوم، پژوهشى و علمى بودن موضوعات است و سوم، سبک نگارش نویسنده است که بسیار روان و رساست که علاوه بر متخصصان، سایر کسانى که به نحوى با مسائل دین و روان‏شناسى سروکار دارند به آسانى مى‏توانند از بحثهاى کتاب استفاده کنند و در فضاى زندگى شخصى و اجتماعى خود آنها را به‏کار گیرند.
یکى از ایراداتى که مى‏توان به این اثر علمى وارد کرد این است که نویسنده مطالعات خود در حوزه دینى را که مفهومى گسترده و جهانى دارد تا حدودى منحصر به مسیحیت کرده است و از پرداختن به فرضیات، کیفیات و پیامدهاى ناشى از ادیان مختلف و در عین حال مهم در سطح جهانى غافل مانده است و صرفا به اشارات کوتاهى بسنده کرده است. البته با درنظرگرفتن اینکه نویسنده خود مسیحى است مى‏توان این کاستى را به مسیحى بودن نویسنده نسبت داد که تا حدودى این موضوع طبیعى جلوه مى‏کند.
امید است که این کتاب و سایر آثار مشابه که ارتباط دین و روان‏شناسى را به صورت علمى و کارشناسى مورد مطالعه قرار داده است، به زودى ترجمه و در اختیار مشتاقان علم و دین قرار گیرد.
پرهیزکاران چگونه‏اند؟!
یکى از یاران پرهیزگار امام على(ع) به نام همام، به آن حضرت گفت: اى امیرالمؤمنین، پرهیزگاران را براى من به نحوى توصیف کن که گویا آنها را پیش رویم مشاهده مى‏کنم. امام(ع) در پاسخ او تأملى کرد، آنگاه فرمود: اى همام! متقى و نیکوکار باش که خداوند با پرهیزکاران و نیکوکاران است. همام به این سخن قانع نشد و با سوگند اصرار ورزید. امام(ع) پس از ستایش خداوند و درود بر پیامبرش(ص) فرمود:
خداوند سبحان و متعال، آفریدگان را بدون نیاز به اطاعت آنها و در عین ایمنى از معصیتشان خلق کرد؛ زیرا نه عصیان خطاکاران به او زیان مى‏رساند و نه اطاعت فرمانبرداران موجب سودى براى او مى‏شود. آنگاه معیشت و وسائل آسایش آنان را بینشان تقسیم کرد و هریک را در جایگاه شایسته خود قرار داد.
پرهیزگاران دراین جهان، صاحبان فضیلتند. منطق و گفتار آنها درست، و روششان پرهیز از هرگونه افراط و تفریط است. در گفتار و رفتار متواضعند. از آنچه خداوند ناروا دانسته چشم مى‏پوشند و گوشهاى خود را وقف شنیدن دانش سودمند مى‏سازند. حالشان در سختى و گرفتاریها چنان است که گویى در آسایش و رفاه به‏سر مى‏برند. اگر دوران مقرر زندگى از سوى خداوند نبود، لحظه‏اى جانشان به شوق پاداش الهى و هم از بیم آلودگى و عقاب او، در بدنشان باقى نمى‏ماند. بزرگى خداوند در اندیشه آنان، همه‏چیز را در برابر چشمانشان کوچک مى‏نمایاند. آنان مانند کسانى هستند که گویا بهشت را دیده‏اند و از نعمتهاى آن برخوردار گشته‏اند، و به اشخاصى مانند که گویا دوزخ را مشاهده کرده‏اند و طعم عذاب آن را چشیده‏اند. دلهایشان اندوهگین است و مردم از شر آنان درامانند. اندامشان لاغر است، نیازشان اندک است، و عفیف و پاکدامنند. چند روزى به صبر و پایدارى بسر مى‏برند و به دنبالش راحت و آسایش طولانى براى خود به ارمغان مى‏آورند. تجارت سودمندى است که پروردگارشان براى آنها فراهم کرده است. دنیا آنها را مى‏خواهد و به دنبالش مى‏کشد ولى آنها دنیا را نمى‏خواهند و با فداى خویش از بند آن مى‏رهند. شب هنگام، به نماز به پاى مى‏ایستند و قرآن را با تأمل و درنگ تلاوت مى‏کنند. با خواندن آن اندوهبارند، و در آن درمان درد خود را جستجو مى‏کنند. وقتى آیه‏اى را مرور مى‏کنند که در آن تشویقى وجود دارد به طمع مى‏افتند و چنان به شوق مى‏آیند که به نظر نگران مى‏رسند، و اگر به آیه‏اى برخورد نمایند که در آن بیمى باشد به گوش جان مى‏شنوند آنسان که پندارى صداى لهیب آتش در گوششان طنین‏انداز است. پشتشان به رکوع خم و پیشانى و پنجه‏ها و زانوها و کناره پاهایشان را بر زمین مى‏گسترانند و از خدا آزادى و رهایى از دوزخ طلب مى‏کنند. اما در روز، دانشمندان صبور و خویشتندار و نیکوکاران پرهیزگارند و بیم آنها را چون پیکانى پیراسته است. کسى که به آنها بنگرد، گمان کند که آنها بیمار، یا پریشان احوالند، ولى آنها نه بیمارند و نه پریشان احوال، بلکه امر بزرگى آنها را برآشفته است. از کردار اندک خود خشنود نیستند و طاعتهاى بسیارشان را زیاد نمى‏دانند. خود را متّهم مى‏کنند و از عملکرد خویش نگرانند. اگر کسى، فردى از آنها را بستاید از آن مى‏ترسد و مى‏گوید: من خود را بهتر از دیگران مى‏شناسم و خدا مرا بیشتر از خودم مى‏شناسد؛ پروردگارا، مرا به آنچه درباره‏ام مى‏گویند مؤاخذه نکن، و بهتر از آنم گردان که مى‏پندارند، و بر من ببخشاى آنچه را که آنان نمى‏دانند.
مى‏توانى یکى از آنها را با این نشانه‏ها بازشناسى؛ نسبت به دین بسیار پایبند است. در عین آگاهى و هشیارى، خوش‏اخلاق و نرم‏خوست. داراى ایمان تزلزل‏ناپذیر است. در دانش‏اندوزى حریص مى‏باشد. با وجود داشتن علم و دانش، بردبار و خویشتندار است. در عین دارایى و غنا، میانه‏رو است. در عبادت خاشع و فروتن است. در نادارى و فقر نیز، ظاهرى آراسته و نیکو دارد. در سختى‏ها و گرفتاریها صبور و مقاوم است. همواره در جستجوى حلال و امور رواست، و در راهیابى به راه درست و هدایت، تلاش پیگیر دارد. از آزمندى دورى مى‏گزیند. با اینکه کارهاى نیکو و اعمال صالح مى‏کند ولى در هراس است که مبادا به وظیفه خود به خوبى عمل نکرده باشد. روز را به سپاسگزارى و قدرشناسى از نعمتهاى الهى، و شب را به یاد و ذکر او مى‏گذراند. شب را در زیر سایه خشیت الهى بسر مى‏برد و بامدادان با نشاط و شادمان است. از غفلتى که مرتکب شده مى‏ترسد، ولى از آمرزش و بخشش الهى که شامل حال او شده، شادمان است. اگر بدن و نفس او در کارى که دوست ندارد از وى فرمانبردارى نکند او نیز، متقابلاً به درخواست نفس خویش پاسخ مثبت نمى‏دهد. امور ماندگار، پیش او بسیار دوست داشتنى‏اند و از امور ناپایدار کناره مى‏گیرد. علم و دانش و خویشتندارى و صبر را با هم دارد. گفتارش توأم با عمل است. او را داراى آمال و آرزوهاى نزدیک و دست‏یافتنى مى‏بینى، لغزش و انحرافش اندک است. دلى خاشع و آرام، و وجودى قانع و راضى دارد. کم مى‏خورد، و کارها و امورش ساده و آسان برگزار مى‏شود. دینداریش خدشه‏ناپذیر است. شهوتش فرو افتاده است. خشمش را فرومى‏خورد. از او انتظار خیر و نیکى مى‏رود، و همگان از بدى و شر او درامانند. اگر در میان غافلان و بى‏خبران باشد او را از باخبران و ذاکران محسوب نمایند، و اگر در جمع باخبران قرار گیرد او را از غافلان نشمارند. کسى را که به او ظلم و بدى کرده است، مى‏بخشد، و به آن کس که موجب محرومیتى براى وى گردیده است، کمک مى‏کند. با کسى که با او قطع رابطه کرده، اقدام به برقرارى ارتباط مى‏کند. گفتن سخن زشت و ناروا از او انتظار نمى‏رود. زبانى خوش و ملایم دارد. بدى و زشتى از او دیده نمى‏شود و همواره مى‏توان خیر و خوبى را در او دید. خیرش به همگان مى‏رسد، و شر و بدیش متوجه کسى نمى‏شود. در تحولات و ناپایداریها، دچار تزلزل و عدم اعتماد به نفس نمى‏شود، و در موقعیتهاى ناخوشایند، بردبارى و شکیبایى خود را از دست نمى‏دهد. در رفاه و آسایش سپاسگزار و قدرشناس است. اگر از کسى خشمگین شود به او ستم نمى‏کند، و براى خوشایند کسى که او را دوست دارد، گناه نمى‏کند. پیش از آنکه علیه او گواهى دهند به حقیقت اعتراف مى‏کند. آنچه را براى نگهدارى به او بسپارند، از بین نمى‏برد. از مشاهده گرفتارى و دشواریهاى دیگران شاد نمى‏شود. اقدام به امور عبث و بیهوده نمى‏کند. از مدار حق خارج نمى‏شود. اگر خاموش باشد، از خاموشى‏اش غمگین نمى‏گردد، و اگر بخندد، صدایش را به قهقهه بلند نمى‏کند. اگر کسى به او جفا کند، ناشکیبایى نمى‏کند تا خدا انتقام او را بازپس گیرد. نفس او از وى در زحمت است ولى مردم از دست او در راحتند. خودش را براى آخرت به رنج مى‏افکند، ولى مردم را با کار و تلاش خویش به آسایش مى‏رساند. دورى گرفتن او از افراد به خاطر بى‏رغبتى به دنیا و آلوده نشدن به آن است، و نزدیک شدن او به اشخاص، براى نیکى، خوش‏اخلاقى و مهربانى به آنهاست. دورى او از روى تکبر و نخوت نیست، و نزدیکى‏اش براى فریب و حیلت نمى‏باشد.

________________________________________
1 استادیار دانشگاه علامه طباطبایى.
2. Yung.
3. Erik from.
4. Frankl.
5. Willam James.
6. Argyle Michael, 2000, Psychology and Religion, Routledge, London & New York.
7. Michael Argyle.
8. Routledge.
9. Fraser watts.
10. Cambridge.
11. Adrian Furnham.
12. Benjamin Beit-Hallami.

 

تبلیغات