تربیت علوى
آرشیو
چکیده
متن
على(ع) نمونه کامل انسان الهى، الگوى تربیتى اسلام و تبلور عینى تفکر توحیدى است. انسان والایى که از کودکى در محضر پیامبر اکرم(ص) رشد کرد، در مکتب او پرورش یافت و در پرتو ابعاد روحى و مکارم اخلاقى والاى ایشان و در سایه فرهنگ قرآنى شخصیتش شکل گرفت. او که حافظ قرآن، قرآن ناطق و مفسر راستین آن است، احاطهاش به معارف الهى چنان است که تنها او مىتواند بگوید: «لَوْ کُشِفَ الغطاءُ ما ازددتُ یقینا؛ حتى اگر همه پردهها کنار رود، ذرهاى به یقین من افزوده نمىشود». (جوادى آملى، حکمت نظرى و عملى در نهجالبلاغه، ص107).
در نهجالبلاغه و در کلام امام على(ع) که همهچیز رنگ و بوى الهى دارد، طبعا روشها، ابزارها، مواد، مراحل، عوامل و اهداف تربیت نیز خداگونه و به منظور تکامل انسان، تصفیه روح، رهایى از بندگى غیرخدا و مبارزه با نفس امّاره است. در این مکتب بدترین دشمن انسان نفس هواخواه و سرکش وى است که او را به تباهى و نافرمانى فرا مىخواند: «اَعْدى عَدُّوکَ نَفْسُکَ التّى بَین جَنْبِیْک...» (رزمجو، دریچهاى گشوده بر آفتاب، ص 185).
از نظر آن حضرت، دنیا محل تربیت و گذرگاه تکامل است: «یَابْنَ آدَمَ خَلَقْتُ الاَْشْیاءَ لاَِجْلِکَ وَ خَلَقْتُکَ لاَِجْلِى...؛ همه چیز براى انسان آفریده شده است و انسان براى خدا» (مطهرى، سیرى در نهجالبلاغه، ص276)، چنانکه بازگشت او نیز به سوى خداست: «وَلِلّهِ مُلْکُ السَّمَواتِ وَ الاَْرْضِ وَ مَا بَیْنَهُمَا وَ اِلَیْهِ الْمَصِیرُ...» (مائده، آیه 18). در نظام تربیتى نهجالبلاغه دستیابى به سعادت و خوشبختى، تنها در سایه شناخت خداوند، فرمانبردارى از دستورهاى او و پیمودن راه انبیاى الهى ممکن است. در این دیدگاه، انسان عضوى فعال، مستقل، مفید و محترم از پیکره اجتماع بشرى است که باید شریک غمها و شادىهاى جامعه باشد. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «مَثَلُ المُؤمِنِینَ فِى تَوادِّهِمْ وَ تَراحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ، مِثْلَ الجَسَدِ اِذَا اشْتَکى عَنْهُ عُضْوٌ تَداعى لَهُ سائِرُ الْجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَ الحُمّى» (السیوطى، الجامع الصغیر فى احادیث البشیر والنذیر، ج2، ص145).
بنى آدم اعضاى یکدیگرندکه در آفرینش زیک گوهرند
چو عضوى بهدرد آورد روزگاردگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بىغمىنشاید که نامت نهند آدمى
(گلستان سعدى)
اگر بپذیریم که تربیت به معناى آموزش آداب پسندیده و تخلّق به اخلاق نیکوست یا اگر آن را به تغییرات مطلوب و همه جانبه در ابعاد مختلف وجود انسان براى نیل به کمال تعبیر کنیم، از کلام و مرام آقا امیرالمؤمنین مىتوان روشهایى را براى تربیت انسانهاى صالح، متعهد و کارآمد دریافت کرد که در اینجا به چند نمونه اشاره مىکنیم:
1. محاسبه نفس
از جمله روشهایى که در تربیت انسان بسیار مؤثر است، پاسبانىِ از خویش و محاسبه نفس یا به عبارت دیگر «ارزیابى اعمال و انگیزههاى پنهانى آن» است (باقرى، نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، ص98). در نظام تربیتى اسلام «حُسنِ عمل» مورد نظر است نه کثرت آن؛ چنانکه امام صادق(ع) در تفسیر آیه شریفه: «لِیَبْلُوَکُمْ اَیُّکُم اَحْسَنُ عَمَلاً»(ملک، آیه 2) مىفرماید: «لَیسَ یَعْنى اَکْثَرُ عَمَلاً وَلکِنْ اَصْوَبَکُمْ عَمَلاً و اِنَّمَا الاِْصابَةُ خَشْیَةُاللّهِ و النِّیَةُ الصّادِقَةُ؛ منظور این نیست که چه کسى بیشتر عمل مىکند، بلکه مراد آن است که چه کس بهتر عمل مىکند و صحت عمل آنها ناشى از خشیت الهى و نیّت صادقانه است» (حکیمى، الحیاة، ج1، ص272). باید پذیرفت که هرگاه عمل با تقوا همراه باشد دیگر نمىتوان آن را اندک شمرد؛ زیرا ارزش در اینجا به عدد نیست، بلکه به خلوص است، از این رو مولاى متقیان مىفرماید: «لایَقِلُّ عَمَلٌ مَعَ التَّقْوى» (حکیمى، الحیاة، ج1، ص273).
امام على(ع) درباره این روش مؤثر تربیتى، خطاب به فرزندانش و همه مسلمانان مىفرماید: «عِبادَاللّهِ! زِنُوا اَنْفُسَکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ تُوزَنُوا و حاسِبُوا مِنْ قَبْلِ أَن تُحاسِبُوا؛ اى بندگان خدا! خود را بسنجید قبل از آنکه شما را بسنجند و از خویشتن حسابرسى کنید پیش از آنکه به حسابتان برسند» (نهجالبلاغه، خطبه90). همچنین فرمود: «اَصْلِحُوا دُنیاکُمْ وَ اعْمَلُوا لاِخِرَتِکُمْ کَأَنَّکُمْ تَمُوتُونَ غَدَا» (پاینده، ترجمه نهجالبلاغه، ص62). و نیز فرمود: «طُوبى لِمَن ذَکَرَ الْمَعادَ وَ عَمِلَ لِلْحِسابِ و قَنِعَ بالْکِفافِ وَ رَضِىَ عَنِ اللّهِ؛ خوشا به حال کسى که به یاد معاد باشد و براى روز حساب عمل کند و به مقدار کفایت قناعت نماید و از خدا راضى باشد.» (نهجالبلاغه، حکمت 44).
امام خطاب به یکى دیگر از فرماندارانش که به بیتالمال تعدّى و از آن سوءاستفاده کرده بود مىفرماید:
فَسُبْحانَ اللّه! أمَا تُؤمِنُ بِالْمَعادِ؟ أوْ ما تَخافُ نِقاشَ الْحِسابِ... وَاللّهِ لَوْ اَنَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَیْنَ فَعَلا مِثْلَ الَّذِى فَعَلتَ مَا کانَتْ لَهُمَا عِنْدِى هَوادَةٌ وَلاظَفِرا مِنِّى بِاِرادَةٍ حَتّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُمَا... .
آیا تو به معاد ایمان ندارى؟ از بررسى دقیق و سختگیرى حساب در روز قیامت نمىترسى؟ به خدا سوگند اگر حسن و حسین این کار را کرده بودند هیچ پشتیبانى و هواخواهى از ناحیه من دریافت نمىکردند و در اراده من اثر نمىگذاردند تا آنگاه که حق را از آنها بستانم. (نهجالبلاغه، نامه 41).
محاسبه و بازبینى آنچه در روز انجام مىدهد، انسان را از غفلت محفوظ مىدارد، و مصون ماندن از غفلت، در تربیت و تزکیه مؤثر و کارساز است و انسان را به تکامل معنوى و تقویت خودآگاهى سوق مىدهد.
2. زهدورزى و اعراض از دنیاگرایى
براى خودسازى و تهذیب نفس و تأثیرگذارى در دیگران، روشى که مطلوب و مؤثر است زهدورزى و پارسایى است.
در مکتب تربیتى امام على(ع) دل بستن به زخارف دنیوى نظیر مال و جاه، آرزوهاى طولانى، پیروى از هواهاى نفسانى و... مذموم است. به تعبیر آن بزرگوار این امور، خرد آدمى را ضایع مىکند و او را به اشتباهکارى وامىدارد و از یاد خدا دور مىسازد: «وَاعْلَمُوا اَنَّ الاْءَمَلَ یُسْهِى الْعَقْلَ وَ یُنْسِى الذِّکْرَ فَاکْذِبُوا الاَْمَلَ فَاِنَّهُ غُرُورٌ وَ صَاحِبُهُ مَغْرُورٌ؛ بدانید آرزوها موجب اشتباهکارى و فراموشى از یاد خدا مىگردد، پس آن را دروغ انگارید؛ زیرا آرزو فریبدهنده و آرزومند فریب خورده است» (نهجالبلاغه، خطبه 86).
شاگردان مکتب علوى، ضمن آنکه تحتتأثیر امور فریبنده جهان مادى قرار نمىگیرند و به آنچه وفا و بقایى ندارد دل نمىبندند، در عین حال، با نظر به فرمانهاى الهى: «..وَلاَتَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنیا...»( قصص، آیه 77) و «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زینَةَ اللّهِ الّتِى اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ...» (اعراف، آیه 32) هیچگاه دست از کار و کوشش نمىکشند و وظایف فردى و اجتماعى خویش را همواره به نحو احسن انجام مىدهند؛ هم از طیبات رزق دنیوى برخوردار مىشوند و هم از لذّات روحانى و معنوى و بندگى خداوند بهره مىبرند.
امیرمؤمنان، على(ع) در تفسیر و تبیین آیه شریفه: «لِکَیْلا تَأْسَوْا عَلى مافاتَکُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ...» (حدید، آیه 23)، مفهوم واقعى زهد را چنین بیان فرموده است:
اَلزُّهْدُ کُلُّهُ بَیْنَ کَلِمَتینِ مِنَ الْقُرآنِ: لِکَیْلا تَأْسُوا عَلى مافاتَکُمْ وَ لاتَفْرَحُوا بِما آتاکُمْ... وَ مَنْ لَمْ یَأسَ عَلَى الْماضِى وَ لَمْ یَفْرَحْ بِالاْءتِى، فَقَدْ أخَذَ الزُّهْدَ بِطَرَفَیْهِ.
تمام زهد و پارسایى در این دو جمله از قرآن است: هرگز بر آنچه از دستتان رفته است دلتنگ نشوید و به آنچه به شما مىرسد، شادمان نگردید و کسى که بر گذشته افسوس نخورد و به آینده شادمان نشود، پس زهد را از دو سوى آن ـ بىاعتنایى به گذشته و آینده ـ دریافته است» (نهجالبلاغه، حکمت 439).
با توجه به آنچه از ترسیم سیماى زاهدان در سخنان آن بزرگوار گذشت، سزاوار است نمونههاى دیگرى از سخنان ایشان را در این باره ملاحظه کنیم و بیندیشیم که تا چه حد در سازندگى و اصلاح انسان تأثیرگذار است:
اِنَّ الزّاهِدِینَ فِى الدُّنْیا تَبْکِى قُلُوبُهُمْ وَ اِنْ ضَحِکُوا ویَشتَّدُ حُزْنُهُمْ وَ اِنْ فَرِحُوا وَ یَکْثُرُ مَقْتُهُم اَنْفُسَهُم اِنِ اغْتَبَطُوا بِما رُزِقُوا.
همانا زاهدان در دنیا دلهایشان از ترس خدا مىگرید، اگر چه به ظاهر خندانند و اندوهشان از عذاب الهى سخت است، اگرچه در نظرها شادمانند و به جهت تقصیر در بندگى، خشم ایشان بر خویشتن بسیار است هر چند به سبب آنچه به آنان روزى داده شده است، نیکویى حالشان مورد غبطه دیگران است (نهجالبلاغه، خطبه 113).
و در جاى دیگر فرمود:
فِى صِفَةِ الزُّهادِ، کانُوا قَوْما مِنْ اَهْلِ الدُّنْیا وَ لَیْسُوا مِنْ اَهْلِها فَکانُوا فِیها کَمَنْ لَیْسَ فِیهَا.
پارسایان گروهى هستند که ظاهرا اهل دنیایند، اما به واقع اهل آن نیستند. در دنیا زندگى مىکنند مانند کسى که در آن نیست، زیرا به آن دل نبستهاند و سراى عاریتش پنداشتهاند (نهجالبلاغه، خطبه 230).
آن امام پارسایان در این خصوص در توصیف خود مىفرماید:
فَوَاللّهِ مَا کَنَزْتُ مِنْ دُنْیاکُمْ تِبْرا ولاَ ادَّخَرْتُ مِنْ غَنائِمِهَا وَفْرا وَ لااَعْدَدْتُ لِیُبالِى ثَوْبى طِمْرا و لاحَزْتُ مِنْ اَرْضِهَا شِبْرا و لااَخَذْتُ مِنْهُ اِلاّ کَقُوتِ اَتانٍ دَبَرةٍ و لَهِىَ فِى عَیْنى اَدْهى وَ اَهْوَنُ مِنْ عَفْصَةٍ مَقَرَةٍ.
به خدا سوگند از دنیاى شما طلا و نقرهاى نیندوختهام و از غنائم و ثروتهاى آن، مالِ فراوان ذخیره نکردهام و براى این لباس کهنه، بدلى مهیّا نساختهام و از زمین آن حتى یک وجب در اختیار نگرفتهام و از دنیا بیش از خوراک مختصر و ناچیزى برنگرفتهام و این دنیا در چشم من بىارزشتر و خوارتر از دانه تلخى است که بر شاخه درخت بلوطى بروید (نهجالبلاغه، نامه 45).
3. معاشرت با صالحان
معاشرت و ارتباط با انسانهاى صالح و پرهیزکار روشى مؤثر و مطلوب در تربیت انسانهاست، چنانکه معاشرت با افراد ناصالح و داراى اخلاق غیراسلامى، آثار سوءتربیتى دنیوى و اخروى به دنبال دارد. مصادیق این حقیقت را با نگاه به گذشته و همچنین بررسى و دقت در زمان کنونى، فراوان مىتوان یافت.
در قرآن کریم و سیره معصومین(ع) مکرر به ارتباط داشتن با انسانهاى صالح و پرهیزگار، توصیه گردیده است.
از دیدگاه امام على(ع) باید کسانى را براى دوستى و معاشرت برگزید که راستگو، درستکار، امین، بیداردل، آگاه، باایمان و متدین باشند و از آنها خواست که حالات و اخلاق ناپسندمان را تذکر دهند و مراقب رفتار و گفتار ما باشند و از عیوب آشکار و پنهانى که داریم آگاهمان کنند. حسن معاشرت، خوشخلقى و انساندوستى، از آموزههاى اساسى دین اسلام و روشهاى مطلوب تربیتى است و از منظر فردى، مایه تعالى روح، کرامت نفس و راه نیل به مقام عالى انسانى است و از نظر اجتماعى باعث محبوبیت و بهبود زندگى. تذکرات و یادآورىهاى دوستان لایق و متعهد، باعث شناخت بیمارىهاى فکرى و روحى و عیوب و رذائل اخلاقى و در نتیجه اصلاح آنها خواهد بود و در یک جمله، معاشرت با افراد اندیشمند، آگاه، باایمان و داراى اخلاق اسلامى زمینهساز سعادت و خوشبختى است.
از نظر امام على(ع) بدترین دوست کسى است که از خُلق بد رفیق خویش، آگاه است ولى آن را نادیده مىگیرد و به عنوان مدارا، از تذکر دادن به او خوددارى مىکند:
شَرُّ اِخْوانِکَ مَنْ داهَنَکَ فِى نَفْسِکَ وَ ساتَرَکَ عَیْبَکَ.
بدترین برادرانت کسانى هستند که با تو در صفات نفسانیت مدارا مىکنند و عیوب اخلاقیت را از تو پنهان مىدارند (غررالحکم، ص446).
سکوت بىمورد و چشمپوشى نابجا درباره عیوب معنوى دوستان و برادران به منزله امضاى سیئات اخلاقى آنان است و این عمل نه تنها منافى با صداقت است بلکه مىتوان آن را نوعى بدخواهى و دشمنىِ ناخواسته با دوستان به حساب آورد. على(ع) مىفرماید:
«اِنَّمَا سُمِّىَ الْعَدَوُّ، عَدُوّا لاَنَّهُ یَعْدُو عَلَیْکَ فَمَنْ داهَنَکَ فِى مَعَایِبِکَ فَهُوَ الْعَدَوُّ؛ دشمن را از آن جهت دشمن مىگویند که به تو تعدى و تجاوز مىکند. پس دوستى که عیوبت را نادیده انگارد دشمن توست» (غررالحکم، ص287)، چه او با این عمل به تو ستم رواداشته است.
على(ع) در نامهاى که به حارث همدانى نوشته سفارش کرده است: از مصاحبت و مجالست با گناهکاران بپرهیز؛ چون پیوند بَد سرانجام، شر و بدى به بار مىآورد. همچنین فرموده است: «صُحْبَةُ الاَْشْرارِ تَکْسِبُ الشَّرَ...؛ نتیجه همنشینى با اشرار و خطاکاران، جذب به بدى و شرارت است» (غررالحکم، ص196)، مانند باد که چون از گذرگاه متعفن عبور مىکند بوى تعفن به خود مىگیرد. «اِیّاکُمْ وَ مُجالِسَةُ اَبْنَاءِ الدُّنْیا فَفِى ذلِکَ ذَهابُ دِینِکُمْ وَ یُعَقِّبُکُمْ نِفاقَا و ذلِکَ داءٌ رَدِىٌّ لاشَفَاءَ لَهُ».(مستدرک الوسائل، ج2، ص64).
در خاتمه تذکر این نکته لازم است که روشهاى تربیتى درسخنان امام على(ع)، به مراتب بیش از مواردى است که دراین مختصر آمده است. برخى از روشهاى تربیتى که مىتواند مورد بررسى و پژوهش قرار گیرد عبارت است از: عبرتآموزى از تاریخ و گذشتگان، موعظه حسنه، خردورزى و تعلیم حکمت، یادآورى نعمتهاى الهى، انذار و تبشیر، تغییر موقعیت، ذکر و دعاها، عبادت، الگو و اسوهپرورى، ابتلاء و امتحان، تزیین کلام و فصاحت و بلاغت، مجازات به قدر خطا، تکلیف به قدر وسع، مهر و محبت، اکرام، رفق و مدارا و... .
منـابـع
ـ صبحى صالح، نهجالبلاغه
ـ آمدى، عبدالواحد؛ غررالحکم یا مجموعه کلمات قصار امام على(ع)، چاپ تهران، 1377.
ـ ابنشعبه، حسنابن على؛ تحفالعقول عن آلالرسول، چاپ تهران اسلامیه، 1369.
ـ باقرى، خسرو؛ نگاهى دوباره به تربیت اسلامى، انتشارات وزارت آموزش و پرورش، 1368.
ـ پاینده، ابوالقاسم؛ ترجمه نهجالبلاغه، چاپ نهجالبلاغه، چاپ تهران، سال 1360.
ـ پاینده،ابوالقاسم؛ترجمه نهجالفصاحه،چاپ نهجالبلاغه،چاپ تهران، سال 1360.
ـ حکیمى، محمدرضا؛ الحیاة، جلد اول، چاپ تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1409 ه . ق.
ـ جوادى آملى، عبداللّه؛ حکمت عملى و نظرى در نهجالبلاغه، مرکز نشر اسراء، 1376.
ـ دشتى، محمد؛ المعجم المفهرس لألفاظ نهجالبلاغه، مؤسسه تحقیقاتى امیرالمؤمنین، 1378.
ـ دشتى، محمد؛ فرهنگ معارف نهجالبلاغه، مؤسسه تحقیقاتى امیرالمؤمنین، 1378.
ـ رزمجو، حسین؛ دریچهاى گشوده بر آفتاب، انتشارات دارالفکر قم، 1369.
ـ السیوطى، جلالالدین عبدالرحمن ابن ابىبکر؛ الجامع الصغیر فىاحادیث البشر والنذیر، چاپ قاهره، 1321 ه . ق.
ـ فیضالاسلام، علىنقى؛ ترجمه و شرح نهجالبلاغه، چاپ تهران، 1326.
ـ مطهرى، مرتضى؛ سیرى در نهجالبلاغه، مدرسه امام امیرالمؤمنین، 1375.
________________________________________
1 عضو پژوهشکده حوزه و دانشگاه