رفق و مداراى تربیتى در سیره معصومین(ع)
آرشیو
چکیده
این مقاله پس از تعریف مفهوم رفق و مدارا، جایگاه، موارد، محدوده و آثار تربیتى آن را در کلام و سیره معصومین(ع) بیان مىکند و سپس رفق و مدارا با دیگران را در مواردى از قبیل: رفق و مدارا در تبیین مسائل دینى، رفق و مدارا در تربیت عبادى کودکان، رفق و مدارا در موعظه، و... مورد بررسى قرار مىدهد.متن
مقدمه
در سیره تربیتى پیشوایان دینى(ع) رفق و مدارا با تربیتآموزان از جایگاه والایى برخوردار است. پیامبر گرامى اسلام(ص) در موارد متعددى به این موضوع اشاره کرده که وى از جانب خداوند موظّف و مامور است با مردم به رفق و مدارا رفتار کند.
نظر به اهمیت این موضوع در تربیت اسلامى، سعى بر این بوده تا در این نوشتار در حد توانایى ابعاد و جوانب آن بررسى شود. بدین منظور معنا و تعریف رفق و مدارا، جایگاه، موارد، محدوده و آثار تربیتى آن مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
معنا و تعریف رفق و مدارا
«رفق» چنانکه در کتب لغت آمده در چهار معنا به کار مىرود:
1.کارى را خوب انجام دادن در مقابل بد انجام دادن کار؛
2. نرم خویى در مقابل تند خویى و شدت عمل؛
3. میانه روى و اعتدال در انجام کار؛
4. محکم کارى و دقت در انجام کار (مجمع البحرین؛ ذیل ماده رفق).
«مدارا» نیز در لغت به معناى ملاطفت و نرمى و ملایمت و احتیاط کردن آمده است (همان، ذیل ماده درى).
با توجه به معناى لغوى رفق مىتوان گفت که این واژه در زبان عربى بدین معنا است که فرد کارى را به زیبایى و نرمى و با استحکام لازم انجام دهد در مقابلِ آن فردى است که کارى را با شدت و خشونت و زشتى انجام مىدهد. مؤید این امر این است که این واژه در مقابل «خَرْق» به کار مىرود که به معناى انجام کار با شدت و خشونت و زشتى است. مدارا نیز با توجه به معناى لغوى آن عبارت از نرمى و ملایمت در رفتار با دیگران است که گاه براى در امان ماندن از شر مردم و گاه براى بهرهمندى از آنان است. اینکه در کتب لغت آن را به احتیاط نیز تعریف کردهاند، بیانگر همین مطلب است.
با وجود اینکه، این دو واژه از نظر معنا بسیار به یکدیگر نزدیک هستند، موارد کاربرد آنها در زبان عربى تفاوت دارد. رفق عمدتا در مورد موافقان و دوستان و حداکثر در مورد غیر مخالفان به کار مىرود؛ در حالى که مداراى احتیاطى بیشتر در مورد مخالفان و دشمنان به کار مىرود. استعمالات متعدد این دو واژه در روایات نیز مؤید این مطلب است. به عنوان مثال در روایتى آمده است که «لاَتَحْمِلُوا عَلَى شِیعَتِنَا و ارْفَقُوا بِهِمْ؛ بر شیعیان ما چیزى تحمیل نکند و با آنها با رفق برخورد نمایند» (کافى، ج8، ص334) و در روایت دیگرى آمده است که «و اَمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراة... ؛ با مخالفان به روش مدارا برخورد نمایید» (رىشهرى؛ میزان الحکمة ج3 ص239).
در این دو روایت در مورد شیعیان واژه رفق و در مورد مخالفان واژه مدارا به کار رفتهاست. البته، گاه این دو واژه در معنایى وسیع به کار مىروند که هم شامل معناى رفق است و هم شامل معناى مدارا. به عنوان مثال در روایت «اِنَّا اُمِرْنَا مَعَاشِرَ الاَنْبِیاءِ بِمُداراةِ النَّاسِ کَمَا اُمِرْنَا بِاَدَاءِ الْفَرائِضِ؛ ما گروه پیامبران مأمور به مداراى با مردم هستم همانطور که مأمور به انجام واجبات هستیم.» (رىشهرى، میزانالحکمة، ج4، ص239) و روایت «اِنَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ بَعَثَ مُحَمَّدا فَاَمَرَه بِالصَّبْرِ وَ الرِّفْقِ؛ بدرستى که خداوند عزّوجل محمد(ص) را برانگیخت و به او را به صبر و رفق امر نمود» (رىشهرى، میزانالحکمة، ج4، ص238). رفق و مدارا در معنایى وسیع و مترادف با یکدیگر به کار رفتهاست. اما این معناى عام کمتر استعمال شده است و در غالب موارد رفق و مدارا در همان معنایى که قبلاً گفتیم به کار مىرود.
در زبان فارسى نیز این دو واژه، بویژه هر گاه با هم به کار روند، معنایى مترادف با یکدیگر را مىرسانند.
به هر حال، این دو واژه، بر اساس آنچه در زبان عربى و فارسى از آن اراده مىشود، در زمینه تعلیم و تربیت بدین معنا به کار مىرود که مربى با متربیان به گونهاى رفتار کند که به زیبایى و آسانى، آنان را به سوى اهداف تربیتىِ مورد نظر هدایت کند. اگر مربى چنین عمل کند گفته مىشود که با تربیتآموزان خود به رفق و مدارا رفتار کرده است. در روایتىپیامبر(ص) خطاب به حضرت على(ع) مىفرماید:
یا عَلِى! اِنَّ هَذَا الدِّینَ مَتینٌ. فَأَوْغِلْ فِیهِ بِرِفْقٍ وَ لاَتَبْغَضْ اِلَى نَفْسِکَ عِبَادَةِ رَبِّکَ [ف] اِنَّ الْمُنْبِتَ لاَ ظَهْرا أبْقَى و لاَ أَرضا قَطَعَ.
یا على! این دین، دین استوار و محکمى است. از این رو، با رفق و نرمى در آن سیر کن و عبادت خداوند را براى خودت ناخوشایند مکن که زیادهرو و افراطکار نه مرکب خود را سالم باقى مىگذارد و نه راه را طى مىکند (الکافى، ج2، ص87).
این روایت به روشنى بیان مىکند که عدم رفق در جایى که رفق و مدارا لازم است، علاوه بر آنکه موجب شکست فرد در رسیدن به اهداف خود مىشود، وسیله و ابزار وى براى رسیدن به هدف را نیز از میان مىبرد.
جایگاه رفق و مدارا در سیره معصومین(ع)
نمونههاى متعددى از سیره معصومین(ع) در دست است که بیانگر رفق و مداراى آنان با متربیان است که به اختصار به چند نمونه اشاره مىکنیم:
1. یکى از افرادى که در مدینه با پیامبر(ص) و مسلمانان مخالف بود و از هر فرصتى براى کارشکنى در امور مسلمانان، البته به صورت مخفیانه، خوددارى نمىکرد عبدالله ابن اُبَىّ بود. این فرد، رئیس قبیله خزرج و رهبر منافقان در مدینه بود، با وجود این، زمانى که از دنیا رفت، اطرافیان او از پیامبر(ص) خواستند که پیراهن خود را در اختیار آنان قرار دهد تا عبدالله ابن اُبَىّ را با آن کفن کنند تا شاید بدان سبب مورد رحمت خدا قرار گیرد. پیامبر(ص) خواسته آنان رااجابت کرد. برخى از اصحاب به وى اعتراض کردند که چرا با آنکه وى کافر است چنین کردى. آن حضرت فرمود: «پیراهن من مانع عذاب او در آخرت نیست. و من با این کار امید دارم جمع کثیرى اسلام بیاورند.» گفته شده که هزار نفر از خزرج زمانى که دیدند عبدالله بن ابى به لباس پیامبر(ص) متوسل شده است اسلام آوردند. (تفسیر نور الثقلین، ج2، ص250).
2. روزى بیرون از مدینه مردى امام زین العابدین(ع) را دید و به او ناسزا گفت. یاران امام(ص) به او حمله کردند. امام فرمود: دست بردارید. سپس رو به آن مرد کرد و گفت: آنچه از کارهاى ما بر تو پوشیده است بیش از آن است که تو مىدانى. آیا نیازىدارى تا آن را برآورده سازم؟ مرد شرمنده شد. امام(ع) لباس خویش را به او بخشید و دستور داد هزار درهم به او بدهند. مرد پس از آن واقعه، همیشه مىگفت شهادت مىدهم که تو از فرزندان رسول خدایى (کشف الغمة، ج2، ص293).
موارد رفق و مدارا در سیره تربیتى معصومین(ع)
موارد مدارا و رفق در سیره معصومین(ع) را مىتوان به دو دسته کلى تقسیم کرد: الف) رفق و مدارا با دیگران. ب) رفق و مدارا با خود.
الف) رفق و مدارا با دیگران
1. رفق و مدارا در تبیین مسائل دینى
پیشوایان دینى(ع) هنگامى که مىخواستند احکام و شرایع را به مردم آموزش دهند، به اندازه فهمشان با آنان سخن مىگفتند و مسائل دینى را به گونهاى که آنان به آسانى دریابند بیان مىکردند. خداوند در قرآن مىفرماید: «ما هیچ رسولى را جز به زبان قوم خود نفرستادیم تا براى آنان [حقایق را [تبیین کند» (ابراهیم، آیه4).
پیامبر گرامى اسلام(ص) نیز مىفرماید: «به ما پیامبران دستور داده شده است که با مردم به اندازه عقل و فهمشان سخن بگوییم» (بحارالانوار، ج1، ص85)
از امام صادق(ع) نیز نقل شده است که: «رسول خدا(ص) هیچ گاه با مردم به [حسب[ کنه و باطن عقل خویش سخن نگفت (علامه طباطبائى؛ سنن النبى، 57).
همچنین نقل شده است که: در جنگ تبوک مردم دچار تشنگى شدند. به پیامبر(ص) گفتند: یا رسول الله! کاش دعا مىکردى تا خدا ما را سیراب مىکند. آن حضرت دعا کرد و آب در بیابان جارى شد. قومى از اعراب بادیهنشین گفتند: ستاره ذراع و ستاره فلان بر ما باران نازل کرد. پیامبر(ص) رو به اصحاب کرده فرمود: مىبینید!! خالد گفت: اى رسول خدا! گردنشان را بزنم؟ پیامبر(ص) فرمود: نه؛ اینان چنین مىگویند؛ اما مىدانند که خدا باران را نازل کرده است (مستدرک الوسائل، ج6 ص196).
بنابراین، مربى در مقام تربیت، نخستین کارى که باید به انجام آن همت گمارد این است که با تربیتآموزان خود، چنان سخن گوید که به آسانى مراد او را دریابند و این مستلزم آن است که مربى سخن خود را از درجه و مقام درک و فهم خود تا سطح درک و فهم تربیتآموزانش تنزل دهد.
به علاوه، گاه مدارا و رفق با متربیان اقتضا مىکند که مطالب خاصى با آنان در میان گذاشته شود و از ارائه مطالبى که فراتر از میزان درک و فهم آنان است خوددارى شود. چنانکه در سیره معصومین(ع) ملاحظه مىشود که گاه بعضى از مطالب را با افرادى خاص مطرح مىکردند. به عنوان مثال، علامه مجلسى نقل مىکند که جابر بن یزید جعفى مىگوید:
امام باقر(ع) نود هزار حدیث براى من بیان کرد که هرگز آنها را براى کسى بیان نکردهام و هیچ گاه نیز بیان نخواهم کرد. وى مىگوید به امام باقر(ع) عرض کردم: فدایت گردم، بار سنگینى بر من نهادهاى؛ چرا که از اسرارتان احادیثى برایم بیان کردهاى که نباید به کسى بیان کنم. بدین سبب، گاه سینهام به جوشش در مىآید تا جایى که حالتى شبیه جنون به من دست مىدهد. امام(ع) فرمود: در این حالت به کوههاى اطراف برو، حفرهاى بکن، سرت را در آن فرو کن و بگو محمد بن على به من چنین و چنان گفت (بحار الانوار، ج2، ص69).
2. رفق و مدارا در برگزار کردن نمازهاى جمعه و جماعت
پیامبر(ص) نمازهاى جماعت را به اختصار مىخواند و دیگران را نیز به همین امر توصیه مىفرمود. انس بن مالک مىگوید: «پیامبر(ص) نماز [جماعت] را به اختصار و کامل برگزار مىکرد» (صحیح البخارى، ج1، ص173). همچنین در روایت دیگرى از آن حضرت(ص) نقل شده است که فرمود:
من هنگامى که مىخواهم نماز را بهپا دارم، قصد مىکنم نماز را طولانى کنم. اما صداى کودکى را مىشنوم بدین سبب، نماز را سریع مىخوانم تا مادر کودک دچار مشقت نشود (صحیح البخارى، ج1، ص173).
در روایت دیگرى نیز آمده است که:
مردى به پیامبر(ص) گفت: اى رسول خدا! از بس فلانى نماز را طول مىدهد به سختى نماز را مىخوانم. پیامبر(ص) آن روز با حالتى بسیار عصبانى در موعظهاى فرمود: اى مردم! شما دیگر مردمان را فرارى مىدهید. هر کس با مردم نماز مىخواند باید نماز را مختصر برگزار کند که در میان آنان مریض و ناتوان و کسى هست که به دنبال کارى است (صحیح البخارى، ج1، ص 31).
پیامبر(ص) علاوه بر نمازهاى جماعت، نمازهاى جمعه و خطبههاى آن را نیز به اختصار برگزار مىکرد. مراجعه به خطبههاى جمعهاى که از ایشان نقل شده است مؤید این مدعا است (بحارالانوار، ج77، ص 45ـ110).
3. رفق و مدارا در تربیت عبادى کودکان
در سیره تربیتى پیشوایان دینى(ع) به اختلافِ سنى افراد توجه خاصى شده است. آنان بین بزرگسالان و کودکان تفاوت بسیارى قائل شدهاند و از هر یک متناسب با سنشان انتظار داشتهاند.
امام زینالعابدین(ع) به کودکان دستور مىداد نماز مغرب و عشاء را با هم و نماز ظهر و عصر را نیز با هم بخوانند. به ایشان مىگفتند: نماز را در وقت نمىخوانند. آن حضرت مىفرمود: بهتر از این است که بخوابند و نماز نخوانند (مستدرک الوسائل، ج3، ص19).
باید توجه داشت که در زمان معصومین(ع) نمازها در پنج وقت: صبح، ظهر، عصر، مغرب و شام خوانده مىشد و نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را نه در یک وقت، بلکه جدا جدا مىخواندند. اما امام(ع) به کودکان که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودند ولى نماز مىخواندند ـ که در بحث تربیت عبادى به نکته تربیتى این مطلب اشاره خواهیم کرد ـ اجازه مىدادند که نمازهاى ظهر و عصر و نمازهاى مغرب و عشا را با هم بخوانند تا نماز خواندن بر آنها مشکل و غیرقابل تحمل نشود.
این امر، در واقع، نوعى رفق و مدارا با این قبیل افراد است. هم چنین در روایت دیگرى آمده است که امام صادق(ع) فرمود:
ما کودکانمان را در هفت سالگى به روزه گرفتن، به اندازهاى که توان آن را دارند تا نصف روز، بیشتر یا کمتر، دستور مىدهیم. هرگاه تشنگى یا گرسنگى بر آنها غلبه کرد افطار مىکنند تا به روزه عادت کنند. شما کودکانتان را در نُه سالگى به روزه گرفتن، به هر اندازه که مىتوانند، امر کنید. هرگاه تشنگى بر آنها غلبه کرد، افطار کنند (طباطبایى، سنن النبى، ص157).
در این روایت نیز امام(ع) در آموزش روزه گرفتن به کودکان به رفق و مدارا با آنها رفتار مىکند و به دیگران نیز دستور مىدهد چنان عمل کنند. در مقابل، معصومین(ع) از افراد مسنتر انتظارات بیشترى دارند. از کسى که عمرى را در اسلام گذرانده است، انتظار دارد اعمال خود را با رعایت تمام با بیشتر مستحبات انجام دهد. به عنوان مثال، مىتوان به قضیه اتفاق افتاده میان امام صادق(ع) و حماد که یکى از اصحاب ایشان است اشاره کرد که:
حماد بن عیسى مىگوید: روزى امام صادق(ع) به من فرمود: حماد! مىتوانى نیکو نماز بگزارى؟ گفتم: آقاى من، من کتاب «صلاة» حریز را حفظ هستم. فرمود: اشکالى ندارد؛ حماد، برخیز و نماز بگزار. من برخاستم و در برابر ایشان رو به قبله ایستادم؛ تکبیرة الاحرام گفتم؛ رکوع و سجود بجا آوردم. امام به من فرمود: حماد، نمىتوانى نیکو نماز بگزارى. چه زشت است که کسى از شما شصت یا هفتاد ساله باشد، اما نتواند یک نماز با رعایت تمام حدود آن بجا آورد (الکافى، ج3، ص311).
حماد در ادامه مىگوید: به امام(ع) عرض کردم: نماز را به من بیاموز. ایشان برخاستند و یک نماز با رعایت تمام حدود آن اقامه کردند و در پایان فرمود: حماد! چنین نماز بگزار (الکافى، ج3، ص311).
از نحوه نماز خواندن امام(ع) پیداست که منظور ایشان از اینکه حماد نمىتواند نیکو نماز بگزارد این نبوده است که نماز حماد نادرست بوده است، بلکه مراد آن حضرت این بوده که وى نماز را با رعایت آداب و مستحبات آن نمىخواند. بدینترتیب امام(ع) این انتظار را از حماد ـ که عمرش را در اسلام گذرانده است ـ دارد که بتواند نماز را با رعایت تمام حدود و آداب آن بخواند.
4. رفق و مدارا در مواجهه با افرادى که از نظر ایمان درجات متفاوتى دارند
موضوع تفاوت افراد در درجات ایمان نیز یکى از امورى است که در سیره تربیتى معصومین(ع) مورد توجه است. آنان در رعایت تفاوت مذکور به دو جهت توجه داشتند: اولا، آنان چنان نبودند که کسى را به دلیل پایین بودن درجه ایمان در انزوا قرار بدهند و با او مصاحبت و مجالست نکنند. ثانیا، آنان از هر کس متناسب با درجه ایمانش توقعاتى داشتند و بیش از آن بر او تحمیل نمىکردند. اینکه معصومین(ع) با اکثر شیعیان و سایر مسلمانان، بجز عدهاى خاص، معاشرت داشتند مؤید این مطلب است. در این خصوص مىتوان به سؤال و جوابى که بین امام صادق(ع) و یکى از شیعیانش واقع شده است اشاره کرد:
یکى از شیعیان مىگوید در حضور امام صادق(ع) سخن در باره عدهاى مطرح شد. من به امام(ع) عرض کردم: ما از آنان بیزارى مىجوییم؛ زیرا آنان به آنچه ما قائلیم قائل نیستند. امام(ع) فرمود: دوستدار ما هستند و به آنچه شما قائلید قائل نیستند و شما از آنان تبرى مىجویید؟! گفتم: آرى. امام(ع) فرمود: اگر چنین است، ما هم از مزایایى برخورداریم که شما از آنها بىبهرهاید؛ پس ما هم باید از شما بیزارى بجوییم...؟ با آنها دوستى کنید و از آنها بیزارى نجویید. زیرا بعضى از مسلمانان از اسلام یک سهم و بعضى دو سهم و...بعضى هفت سهم دارند. سزاوار نیست بر دوش آنکه از اسلام یک سهم دارد به اندازه آنکه دو سهم دارد بار بگذاریم و همینطور بر آنکه از اسلام دو سهم دارد به اندازه آن که سه سهم دارد و... .
براى تو مثالى مىآورم. مردى همسایهاى نصرانى داشت. او را به اسلام فراخواند و اسلام را در نظر او زیبا جلوه داد و نصرانى مسلمان شد. نزدیک سحر درِ خانه او را زد. نصرانى گفت: کیست؟ همسایه مسلمانش گفت: من هستم، فلانى؛ وضو بگیر و لباسهایت را بپوش تا به نماز برویم. نصرانى تازه مسلمان شده چنین کرد و به مسجد رفتند و نماز خواندند تا فجر دمید. سپس نماز صبح را خواندند و ماندند تا آفتاب برآمد. نصرانى تازه مسلمان شده برخاست تا به منزل خویش برود. مرد مسلمان به او گفت: کجا مىروى؟! روز کوتاه است و تا ظهر چیزى نمانده است. به همین ترتیب او را تا ظهر و سپس تا عصر و مغرب و نماز عشا در مسجد نگاه داشت و سپس به اتفاق، به منزلهایشان بازگشتند. مرد مسلمان دوباره نزدیک سحر، درِ خانه تازه مسلمان را زد. تازه مسلمان گفت: کیست؟ گفت: منم. برخیز؛ وضو بگیر و لباس بپوش تا به مسجد برویم. گفت: برو کسى بیکارتر از من بجوى. من فقیرم و عیالوار. [امام(ع) در ادامه مىفرماید] بر آنان سخت نگیرید. مگر نمىدانید...که امامت ما بر رفق و انس و وقار و... است. مردم را به دینتان و آنچه بر آن هستید ترغیب کنید. (وسائل الشیعة، ج11، ص427).
5. رفق و مدارا در موعظه
پیشوایان بزرگ اسلام جهت رعایت حال مخاطبان، مواعظ خود را معمولاً کوتاه ایراد مىکردند تا آنان خسته و دلزده نشوند. یکى از اصحاب رسول خدا(ص) نقل مىکند که: «پیامبر(ص) موعظههاى خود را در روزهاى مختلف، و نه هر روزه، انجام مىداد. زیرا دوست نداشت ما خسته و دلزده شویم» (صحیح البخارى، ج1، ص25).
ب) رفق و مدارا با خود
درباره رفق و مداراى تربیتى با خود نیز سیرههایى وجود دارد که نشان مىدهد که رعایت آن براى افراد لازم است. یکى از اصحاب رسول خدا(ص) مىگوید:
پیامبر(ص) به من فرمود: آیا خبر ندهم تو را که شبها نماز مىخوانى و روزها روزه مىگیرى؟ گفتم: من چنین مىکنم. فرمود: اگر چنین کنى، چشمهایت گود مىافتد و روحت خسته مىشود، در حالى که روحت بر تو حقى دارد و خانوادهات نیز بر تو حقى دارند. گاهى روزه بگیر و گاهى افطار کن، در شب گاهى نماز بخوان و گاهى بخواب (همان، ج2، ص49).
همانطور که گذشت، در اصول کافى نیز نقل شده است که پیامبر(ص) به حضرت على(ع) فرمود:
یا على! این دین، دین استوار و محکمى است. از این رو، با رفق و نرمى در آن سیر کن و عبادت خداوند را براى خودت ناخوشایند مکن که زیادهرو و افراطکار نه مرکب خود را سالم باقى مىگذارد و نه راه را طى مىکند (الکافى، ج2، ص87).
محدوده رفق و مداراى تربیتى
در اینجا لازم است به این سؤال نیز بپردازیم که آیا در سیره تربیتى معصومین(ع) محدودهاى براى رفق و مداراى تربیتى معین شده است یا نه؟ در صورت مثبت بودن جواب، درچه مواردى مىتوان از رفق و مدارا استفاده کرد و در چه مواردى نمىتوان؟ البته، در مورد این پرسش نمىتوان جواب قاطعى ارائه کرد، در عین حال با توجه به سیره معصومین(ع) مىتوان به مؤلفههایى که ما را در دستیابى به پاسخ کمک مىکند اشاره کرد. برخى از این مؤلفهها عبارتند از:
جهل و علم
معصومین(ع) در مواردى که با فردى جاهل یا ناآگاه به احکام و آموزههاى دینى مواجه مىشدند با او به رفق و مدارا برخورد مىکردند و اجازه نمىدادند دیگران نیز با آنان به شدت و خشونت رفتار کنند. به عنوان مثال، یکى از اصحاب پیامبر(ص) نقل مىکند که:
درحالى که ما با پیامبر(ص) در مسجد بودیم، اعرابىاى آمد و در مسجد مشغول ادرار شد. اصحاب پیامبر(ص) او را از این کار منع کردند. پیامبر(ص) رو به اصحاب کرد و فرمود: با او کارى نداشته باشید. آنان نیز او را رها کردند. آنگاه پیامبر(ص) او را نزد خود خواند و فرمود: مساجد نه محل ادرار است و نه محل کثافات دیگر؛ بلکه جایگاه ذکر خداوند متعال و نماز و قرائت قرآن است (صحیح مسلم، ج1، ص163).
با توجه به اینکه در ذیل این سیره آمده است که پیامبر(ص) اعرابى را توجیه کرد و ادب مسجد را به او آموخت، مىتوان گفت سبب مداراى ایشان جهل و ناآگاهى اعرابى بوده است.
توان جسمى
توان جسمى نیز یکى از مؤلفه هایى است که معصومین(ع) در رفتارهاى تربیتى خود آن را در نظر مىگرفتند که بحث آن در مبحث «رفق و مدارا در تربیت عبادى کودکان» گذشت.
درجه ایمان
درجه ایمان نیز یکى دیگر از مؤلفهها در رفتار معصومین(ع) با افراد است که بحث آن نیز گذشت.
با وجود این ملایمتها که در سیره پیشوایان دینى وجود دارد مواردى نیز به چشم مىخورد که آنان نه تنها مدارا نمىکردند بلکه شدت عمل نیز نشان مىدادند. در این موارد یا مصالح اجتماعى و سیاسى اقتضاى چنین رفتارى را داشته، یا از مواردى بوده که نرمى و ملایمت کارایى نداشته است. به عنوان مثال، در روایتى وارد شده است که: «اِذَا کَانَ الرِّفْقُ خَرْقا کَانَ الْخَرْقُ رِفْقا، هرگاه نرمى به منزله شدت عمل شد، شدت عمل به منزله رفق خواهد بود» (رىشهرى، میزان الحکمة، ج4،ص 161).
رفق و مدارا و احکام دینى
موضوع محدوده رفق و مدارا از زاویهاى دیگر نیز قابل طرح است و آن اینکه احکام و آموزههاى دینى به پنج دسته واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح، تقسیم مىشوند. آیا رفق و مدارا در همه این موارد یا در بعضى از این موارد جارى است؟ مىتوان گفت سیره تربیتى معصومین(ص) نشان مىدهد که در محدوده مستحبات، مکروهات و مباحات، رفق و مدارا رعایت مىشده است. سهلگیرى در نماز کودکان، و در نماز جماعت و مانند آن نشان مىدهد که رعایت مستحبات در این اعمال لازم نیست. اما، در مورد واجبات و محرمات نمىتوان جواب قطعى به دست داد و در موارد به کارگیرى رفق و مدارا نیز باید با توجه به مؤلفه هایى که در بالا به آنها اشاره کردیم تصمیم گرفت.
آثار تربیتى رفق و مدارا
اکنون این سؤال مطرح مىشود که رفق و مدارا در تربیت دینى چه تأثیرى دارد؟ البته، با توجه به سیرههایى که بیان آن گذشت و نیز با توجه به دلایلى که در آنها لزوم رعایت رفق و مدارا در رفتارهاى تربیتى اشاره شده است، جواب این سؤال تا حد زیادى روشن است. بدین سبب، ما در اینجا تنها به دو نکته که در سیره و روایات معصومین(ص) بر آن تأکید شده است اشاره مىکنیم.
نخستین موضوعى که در این باب در سیرهها مطرح شده است این است که رفق و مدارا با متربیان سبب جذب آنان به مربى و شخصیت، منش، آرا و عقاید او مىگردد. در رفتار امام زین العابدین(ع) با مردى که به وى دشنام داد، دیدیم که او، بعد از مواجه شدن با رفق و مداراى امام(ع)، شرمنده شد و جذب امام(ع) و شخصیت او گردید. چنانکه رفتارِ از سرِ رفق امام حسن(ع) نیز با مرد شامى موجب جذب مرد شامى به امام(ع) گردید. در روایتى از امام صادق(ع)، که قبلاً قسمتى از آن را نقل کردیم، نیز ایشان علت مدارا با مردم و به ویژه مخالفان را جذب آنان به سوى دین مىداند:
وَ اَمَّا الْمُخالِفُونَ فَیُکَلِّمُهُمْ بِالْمُداراةِ لاِجْتِذابِهِمْ اِلَى الاِیمَانِ.
اما با مخالفان به روش مدارا صحبت مىکند براى اینکه آنان را به سوى ایمان جذب کند(میزان الحکمة ، ج3، ص239).
دومین موضوعى که در سیرهها مطرح است این است که رفق و مدارا با تربیتآموزان سبب مىشود آنان آموزهها و مفاهیم دینى را به بهترین وجه درک و جذب و درونى کنند و به تدریج به مدارج بالاى ایمان و کمال برسند، بدون آنکه از اعمال دینى خسته یا دلزده گردند. در روایتى که در بالا نقل کردیم آمده است که: «عبادت خداوند را براى خودت ناخوشایند مکن» (الکافى، ج2، ص87). این روایت، در واقع، بیان کننده این معنا است که عدم رعایت رفق و مدارا در مقام تربیت، حتى اگر در مورد خودِ فرد باشد، موجب مىشود وى از عبادت و سایر اعمال دینى خسته و در نتیجه متنفر گردد و بدین سبب از طىّ مسیر کمال باز بماند. داستانى که امام صادق(ع) براى اصحاب بیان کرد ـ داستان مرد مسلمان و همسایه مسیحى وى که به دست او اسلام آورد و سپس به سبب سختگیریهاى او از دین اسلام برگشت ـ نیز بیان کننده همین مطلب است.
نتیجهگیرى
از آنچه گفته شد به دست مىآید که: 1. در سیره معصومین(ع) رفق و مدارا جایگاه والایى دارد؛ 2. رفق و مدارا هم در مواجهه با دیگران و هم در مواجهه با خود باید رعایت گردد؛ 3. در مورد گستره و محدوده اِعمال رفق و مدارا باید به موضوعاتى مانند علم و جهل، توان جسمى، توان عقلى و ذهنى، و درجات ایمان مخاطبان توجه داشت. به علاوه، باید به نوعِ حکم شرعى و اینکه مستحب، مکروه یا مباح است نیز توجه کرد؛ 4. رعایت رفق و مدارا موجب مىشود اولاً یادگیرى پایدار و عمیق صورت گیرد، ثانیا تأثیرپذیرى تربیتآموز از مربى افزایش یابد.
منـابـع
ـ قرآن مجید
ـ الاربلى، على بن عیسى، کشف الغمة فى معرفة الائمة، بیروت: دارالاضواء، 1405ق.
ـ الحویزى، عبدالعلى بن جمعه، تفسیر نورالثقلین، مع تعلیقات هاشم الرسولى المحلاتى، قم: مؤسسة اسماعیلیان، 1370.
ـ بخارى الجعفى، محمد بن اسماعیل، صحیح البخارى، تحقیق قاسم الشجاعى، بیروت: دار القلم، 1407ق.
ـ طباطبائى، محمدحسین؛ سنن النبى، ترجمه وتحقیق محمدهادى فقهى، تهران: کتابفروشى اسلامیه، 1375.
ـ الطریحى، فخرالدینبن محمد، مجمع البحرین، 2ج، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1408.
ـ العاملى، محمد بن الحسن، وسائل الشیعة الى تحصیل المسائل الشریعة، تحقیق عبد الرحیم الربانى الشیرازى، تهران: کتابفروشى اسلامیه، 1403ق.
ـ کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، تحقیق محمدجواد الفقیه، 8ج، بیروت: دارالاضواء، 1413.
ـ محمدى رىشهرى، محمد، میزان الحکمة، 10ج، قم: دفتر تبلیغات اسلامى، 1363-1362.
ـ مجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ سوم، بیروت: دار احیاء التراث العربى، 1403ق.
ـ مسلم بن الحجاج، صحیح مسلم، تحقیق موسى شاهین لاشین و احمد عمر هاشم، بیروت: عزالدین، 1407ق.
ـ نورى؛ حسین بن محمدتقى، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، تحقیق مؤسسة آلالبیت؛ بیروت: مؤسسة آلالبیت، 1408ق.
________________________________________
1 عضو پژوهشکده حوزه و دانشگاه