آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

دانش تربیت در اندیشه و فرهنگ بشرى پیشینه‏اى دیرینه دارد و دامنه و ژرفاى تحولات معرفت و فرهنگ انسان معاصر به آن معنا و مفهومى نوین بخشیده است.
تعلیم و تربیت که روزگارى چهره هنر انسانى و سلیقه شخصى همراه با آداب ارزشى در آن غالب بود به تدریج با مباحث فراوان نظرى، ارزشى و علمى پیوندى استوار برقرار کرد و در قالب علوم تربیتى با گرایشهاى گوناگون، صورت‏بندى شد.
روشن است که این تحول، پرسشهاى جدیدى را فراروى تعلیم و تربیت اسلامى مى‏نهد و کوشش و کاوشى بدیع براى ساماندهى مجدد آن مى‏طلبد.
گرچه تأثیرپذیرى مطلق دستگاه معرفت دینى و از جمله تعلیم و تربیت اسلامى از تحول علوم و معرفت بشرى قابل پذیرش نیست، اما این حقیقت نباید ما را از انواع تأثیراتى که این تحول بر علوم و دانشهاى دینى بر جاى مى‏نهد، غافل سازد.
در این مجال به اجمال به چند گونه از این تأثیرات اشاره مى‏کنیم:
الف) پیدایش دیدگاهها و رویکردهاى نوین، مى‏تواند به تفسیرها و تبیینهاى جدید در متون دینى بینجامد و گاه زمینه را براى تحلیل و دریافت نکات تازه‏اى فراهم آورد.
ب) تحول در نظریّات علوم انسانى و از جمله تعلیم و تربیت، در شناخت جدید از موضوعات و گاهى در پیدایش موضوعات جدید و نیز عروض عنوانهاى ثانوى بر موضوعات و رفتارها، آثار مهمّى مى‏گذارد.
ج) تنظیم و تبویب و طبقه‏بندى علوم اسلامى و فصول مباحث کلامى و ابواب فقهى و اخلاقى با تحول نظام معیشت و منظومه معرفتى و فرهنگى جوامع در معرض تغییر و بازسازى قرار مى‏گیرد.
با عنایت به آنچه برشمردیم باید در قلمرو تربیت اسلامى به چند محور اساسى پرداخت و در آن زمینه‏ها بازسازى به عمل آورد.
1. باید تعلیم و تربیت اسلامى به عنوان مجموعه‏اى از دانش‏هاى تربیتى بازسازى شود.این دانشها که عبارت است از: (فلسفه تربیتى، برنامه ریزى درسى و آموزشى، روش تدریس، مدیریت آموزشى و...) مى‏تواند نیازهاى حال و آینده جامعه اسلامى را برآورده سازد. به‏ویژه فلسفه تربیتى اسلام که در آن مسائل انسان‏شناسى، معرفت‏شناسى، ارزش‏شناسى، قلمرو و ممیزات تربیتى اسلام و شاخص و اولویت‏هاى تربیت اسلامى تبیین شود.
2. از آنجا که یک شاخه مهم از معرفت و دانش دینى، در «فقه» تجسم یافته و این علم از رفتارهاى آدمى بحث مى‏کند و بخشى از علوم انسانى و اجتماعى هم از همین مقوله است، مى‏توان در طبقه‏بندى و تبویب فقهى در پاره‏اى از بخشهاى فقه از این دانشها الگو و کمک گرفت، صورتبندى جدید با عناوین «فقه اقتصادى»، «فقه سیاسى» و مانند آن از این ایده الهام گرفته است. بر همین منوال لازم است «فقه تربیتى» و «فقه مدیریتى» نیز تولد یابد.
در فقهُ التَّربیة، به عنوان کتاب جدید فقهى باید از یک طرف مسائل پراکنده تعلیم و تربیت در قلمرو ابواب گوناگون فقهى را جمع‏آورى کرد و از جانبى دیگر باید به انبوه پرسشهاى فقهى جدید پاسخ گفت.
3. نظریه‏هاى تربیتى منطبق و متناسب با نیازهاى جامعه اسلامى طراحى شود، به گونه‏اى که ساختارها، سازمان‏ها، روند و رویّه‏ها، مجموعه آئین‏نامه‏ها و مقررات آن تعریف و مشخص گردد و در ساختار نظام آموزش و پرورش فعلى تجدیدنظر شود و با اهداف و نظریه‏هاى تربیت اسلامى متناسب گردد.
4. شیوه‏هاى تربیت اخلاقى به گونه‏اى نظامند تدوین شود، گر چه کتابهاى اخلاق اسلامىِ تدوین شده، فضیلت‏ها و رذیلت‏ها رابیان کرده در خودسازى فرد مؤثر است، ولى این کتابها روشهاى دیگر تربیتى را کمتر یادآورى کرده‏است و ضرورى است با ملاحظه پیشرفتهاى جدید در تعلیم و تربیت به این بخش به صورت نظام‏مند، علمى و گسترده‏تر اهمیت بیشترى داده شود.
5. نصوص تربیتى به صورت معاجم جهت تسهیل در پژوهشهاى تربیت اسلامى انتخاب و معرفى شود.
6. تاریخ تعلیم و تربیت اسلامى بیان گردد و در دو بخش آراء متفکران مسلمان و مؤسسات و سازمان‏هاى تربیتى، نقد و ارزشیابى شود و نظام تربیتى و سازمان‏ها و مؤسسات تربیت اسلامى بازسازى گردد.
7. به ابعاد دیگر از تربیت اسلامى نیز اهمیت داده شود، ابعادى نظیر تربیت اجتماعى، عقلى، جنسى و خانوادگى که در گذشته از آن غفلت شده و یا در حاشیه و سایه دیگر مباحث قرار گرفته است.
8. روش بهره‏بردارى از متون دینى به منظور ارائه نظام تربیت اسلامى معلوم شود.
تدوین نظام تربیتى اسلام در واقع به پژوهش درباره مسائل فوق که برخى جنبه کلامى و فلسفى و برخى جنبه فقهى و اخلاقى و روش‏شناختى دارد باز مى‏گردد.
در پایان مناسب است به دو نکته زیر اشاره شود.
اول) تأسیس و تنظیم ابواب جدید فقهى نظیر فقه تربیتى و فقه مدیریتى و... نیازمند بازسازى و تکمیل مباحث روش‏شناسى در علم اصول است و بدون ابتناى این‏گونه مباحث جدید، چه در مبانى نظرى و چه در مسائل فقهى و اخلاقى، بر روش‏شناسى مضبوط و معروف و نیز تکمیل مباحث علم اصول، نمى‏تواند به نتایج مطمئن و معتبر بینجامد.
دوم) چالشها و دشواریهاى تربیت دینى و اسلامى، در ساحت نظریه و عمل، به عوامل گوناگون وابسته است که اهم آنها عبارت است از:
ـ تحول معرفت و معیشت انسان معاصر؛
ـ تحولات پرشتاب دهه‏هاى اخیر در قلمرو ارتباطات و اطلاعات و فرو ریختن حصارها و درهم شکستن مرزها؛
ـ سیطره تمدن غربى در ذهن و ضمیر آدمیان؛
ـ تأسیس حکومت دینى و پیدایش مسائل جدید و دشواریهایى از این ناحیه.
بدیهى است هرگونه نظریه‏پردازى در ساحت تربیت اسلامى باید با نیک نگریستن به همه این عوامل و جامع‏اندیشى سامان یابد؛ پیمودن این راه نیاز به عزمى کارساز و برنامه‏اى جامع دارد.
مدیر مسئول

 

تبلیغات