آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۴

چکیده

یونان باستان از دیر باز تا کنون مهد فلاسفه بزرگی بوده است که سنگ بنای آن را پایه ریزی کرده اند. بی شک یکی از این فلاسفه بزرگ، افلاطون بود که تاثیر شگرفی بر فیلسوفان و متفکران پس از خود داشته و آنها را از آموزه های خویش متاثر ساخت. این نفوذ تا به حدی است که حتی متفکران در عصر رنسانس با ترجمه کتب افلاطون از یونانی به لاتین و تشکیل آکادمی به احیای فلسفه افلاطونی مبادرت ورزیدند. در این عصر اندیشه های افلاطون در ادبیات و تمام علوم رخنه کرده و جلوه ای نو به آن ها بخشید. هنر و هنرمندان عصر رنسانس نیز از این قاعده مستثی نیستند. از برجسته ترین هنرمندانی که در عصر رنسانس می زیست و با شرکت در محافل افلاطونی وبا بهره گیری از آراء و آموزه های این فیلسوف بزرگ که توسط متفکران رنسانسی تدریس می شد، به ویژه در زمینه عشق، زیبایی و نظریه مثل وی به خلق آثار جاویدانی دست می زند، میکل آنژ است. این مقاله به بررسی تاثیر تفکرات فلسفی افلاطون بر اثار میکل آنژ می پردازد و با روشی قیاسی به این سوال پاسخ دهد که؛ چگونه آراء افلاطون بر نحوه تفکر و آثار میکل آنژ تاثیر گذاشته و میکل آنژ به چه صورتی بر اساس آراء افلاطون هنرنمایی کرده است؟

تبلیغات