آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

از روزى که آفتاب عالمتاب على(ع) از افق کعبه هویدا گشت و بشریت را مژده عدالت و معنویت بخشید، قرن‏ها مى‏گذرد، اما نیاز بشر به جلوه‏هاى جلال و جمال کلام و مرام او پیوسته افزون‏تر و گسترده‏تر شده است؛ چرا که على قصیده بلند آفرینش و گل همیشه پرطراوت بوستان خلقت و چشمه جوشان معنویت و عدالت و خورشید فروزان و حیات‏بخش سپهر عشق و محبت براى همه عصرها و نسل‏هاست. او نمونه ماندگار انسان کامل در صحنه حیات فردى و رب‏النوع عدالت و فضیلت در حوزه حیات جمعى و حکومتدارى است.
ابعاد وجودى این برترین آفریده حق ـ پس از حضرت ختمى مرتبت محمد مصطفى(ص) ـ با همه کندوکاوها و چندوچون‏هایى که در طول تاریخ توسط اندیشمندان، حکیمان، عارفان، سخنوران و دانشمندان پیرامون شخصیت این اعجوبه آفرینش صورت گرفته است، هم‏چنان ناشناخته و مبهم باقى مانده تا جایى‏که سعدى، شاعر شیرین‏سخن و حکیم فرزانه پارس، مى‏گوید:
کس را چه زور و زهره که وصف على کند جبّار در مناقب او گفته: هل اتى
و ابوعلى سینا، متفکر و فیلسوف بزرگ مشرق زمین، در باب مقایسه او با سایر اصحاب نبى‏اکرم(ص) به تشبیه مى‏گوید: على(ع) نسبت به اصحاب مانند «معقول» است نسبت به «محسوس».
یکى از شگفتى‏هاى وجودى او که پیوسته موجب حیرت و سرگشتگى غواصان اقیانوس وجود او بوده است، مجمع اضداد بودن این شخصیت بى‏همانند است. قدرت و رأفت، قاطعیت و گذشت، حاکمیت و عدالت، جنگجویى و عبادت، فرمانروایى و بوترابى پاره‏اى از خصوصیات و خصلت‏هاى به ظاهر متعارض و متضادند که همگى به صورتى تمام در او تجلى یافته‏اند.
یکى از ویژگى‏ها و صفات اعجاب‏انگیز او، درآمیختن اخلاق و سیاست و حاکمیت ارزش‏هاى اخلاقى بر منافع سیاسى است؛ دو مقوله‏اى که بسیارى از سیاستمداران و حکیمان و فیلسوفان بر این باورند که هرگز نمى‏توان آن‏ها را هم‏خانه کرد و سیاست مبتنى بر اخلاق را تحقق بخشید، چرا که به عقیده آنان سیاست اخلاقى عملاً مفهومى تناقض‏آمیز و پارادوکسیکال است.
اما در عین حال همگان بر این امر اتفاق دارند که اگر سیاست، حاکمیت و قدرت به زیور زیبنده ارزش‏هاى اخلاقى و معنوى آراسته شود و حاکمان و قدرتمندان متخلق به اخلاق پسندیده گردند، مدینه فاضله تحقق خواهد یافت و بسیارى از گره‏هاى کور بشریت گشوده خواهد گشت.
هرچند در طول تاریخ، گهگاه فرمانروایان و حاکمانى که فضاى سیاست را به عطر دل‏انگیز ارزش‏هاى اخلاقى عطرآگین کرده‏اند، ظهور کرده و چند صباحى منطقه‏اى از جهان را به زیور فضیلت و کرامت آراسته‏اند ولى کمتر یافت مى‏شوند کسانى که تئورى‏هاى نظرى را با راهبردهاى عملى همراه کرده و حکمت و حکومت را به هم آمیخته باشند.
بى‏شک امام على(ع) در دوره کوتاه خلافت خویش برترین الگوى علمى و عملى را در این زمینه به جهان بشریت ارائه نمود و به روشنى هرچه تمام‏تر نشان داد که مى‏توان و باید سیاست را به اخلاق آراست و ارزش‏هاى انسانى را مهاردار حاکمیت نمود و قدرت را با معنویت پیوند داد.
و این، بزرگ‏ترین وجه نیاز جامعه بشرى در روزگار کنونى به اوست؛ بشرى که بیش از جاهلیت‏هاى کهن و بدتر از سراسر تاریخ در چنبره جاهلیت مدرن گرفتار آمده و راه‏هاى بسیارى را تحت عناوین ایسم‏هاى مختلف براى برون رفت از این وضع دشوار تجربه کرده و ناکام و نومید و سرخورده آن‏ها را به کنارى نهاده است.
دراین غوغاى جهانِ جنگلى که قدرت زورمداران تعیین کننده‏ترین عنصر روابط بین‏الملل است، و در این آشوبکده ظلم و تجاوز و بیداد که قدرت حاصل از علم و تکنولوژى و تکاثر ثروت آن را چهره‏اى کریه‏تر و وحشتناک‏تر و بسیار مخرب‏تر از گذشته داده است، جامعه بشرى بیش از هر زمان دیگر نیازمند «على» و فریاد رساى او در گوش تاریخ است که:
وَأَشْعِر قَلبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَالْمَحَّبةَ لَهُم، وَاللَّطْفَ بِهِمْ، وَلاتَکُونَنَّ عَلَیْهِم سَبُعا ضارِیا تَغْتَنِمُ اَکْلَهُم، فَإِنَّهُم صِنْفانِ: اِمّا أخٌ لَکَ فِى الدّینِ وامّا نَظیرٌ لَکَ فِى الْخَلْقِ.(1)
مهربانى با مردم را مرام و عادت خویش قرار ده و با همه دوست و مهربان باش و براى آنان چونان درنده‏اى خونخوار مباش که خوردن آنان را غنیمت دانى؛ زیرا انسان‏ها از دو حال خارج نیستند: یا همکیش و هم‏عقیده تواند و یا هم‏نوع و هم زاد تو.
آرى صحنه سیاست، قدرت و چگونگى روابط بین افراد، ملت‏ها و دولت‏ها اینک وام‏خواه مردى است که در گفتار و کردار هر نوع تفکر خودبرتربینى و نژادپرستى و فزون‏خواهى را نفى مى‏کند و اصول جهان وطنى و برادرى و برابرى همه ملل و انسان‏ها را به زیبایى هرچه تمام‏تر اعلام مى‏دارد. اکنون بشریت محتاج کلام و سیره آن بزرگ پرچمدار عدالت است تا روح معنویت را در کالبد جهان مرده و فسرده از تبعیض و جنگ و نابرابرى و تجاوز بدمد و آن را حیاتى مجدّد بخشد.
از منظر امام على(ع) حکومت نه براى حفظ منافع دولت و طبقه حاکمه، که براى تثبیت فضیلت و معنویت در امت و ایجاد جامعه‏اى مبتنى بر کرامت انسانى و فضائل اخلاقى است. از آن رو به همین جهت که مردم در منش و رفتار به حاکمان خود شبیه‏ترند تا به پدرانشان،(2) براى اخلاقى بودن جوامع و ملت‏ها ابتدا باید سیاستمداران و گردانندگان جوامع پاى‏بند اصول اخلاقى و پذیراى ارزش‏هاى انسانى باشند؛ حتى اگر به مبدأ و معاد و پاداش و جزاى جهان دیگر باورمند نباشند:
فَهَبْ اَنَّهُ لاثَوابَ یُرْجى وَ لاعِقابَ یُتَّقى، أَفَتَزْهَدُونَ فِى مَکارِمِ الاَخْلاقِ.(3)
گیرم که ثواب و عقابى در کار نباشد، آیا باید از کسب مکارم اخلاقى دریغ ورزید؟!
به همین دلیل امام على(ع) وظیفه فرمانروایان را بسیار دشوار و خطیر مى‏شمرد به طورى که افراد خاصى با توانایى‏ها و صلاحیت‏هاى معینى حق تصدى آن را دارند. آن حضرت حکومت را امانتى مى‏داند که به حاکم سپرده شده،(4) تا براساس آن، حقى را به پا دارد و باطلى را نابود سازد.(5) پس آنان بیش و پیش از هرکسى ملزم به رعایت اصول و ارزش‏هاى اخلاقى در تصمیم‏گیرى‏ها، برنامه‏ها و تعاملات فردى و اجتماعى خویش و هم‏چنین در صحنه روابط بین‏الملل مى‏باشند.
در این مجال کوتاه سعى مى‏شود به اختصار بعضى از اصولى را که آن حضرت در همه‏حال براى حاکمان و فرمانروایان لازم و غیرقابل گذشت مى‏داند، بیان گردد.
از نظر امام على(ع) حاکمان و فرمانروایان باید همواره بدین اصول پاى‏بند باشند و تحت هیچ شرایطى از آن چشم نپوشند. چه، زیرپانهادن هریک از این اصول موجب سلب صلاحیت حاکم و فرمانروا گشته و ادامه حکومت و زمامدارى وى را با مشکل عدم مشروعیت مواجه خواهد ساخت. آن اصول عبارت‏اند از:
1. تقوا و پارسایى
در گفتمان مولاى متقیان و امام پرهیزکاران تقوا اساسى‏ترین مفهوم است. در نهج‏البلاغه واژه تقوا و مشتقات آن از رایج‏ترین و پرتکرارترین واژه‏هاست. او تقوا و پارسایى را پیشوا و رهبر اخلاق(6) معرفى مى‏کند و آن را مرکب راهوارى مى‏داند که سوار خویش را به بهشت جاویدان رهنمون مى‏سازد.(7)
آن حضرت در بیانى تقوا و پرهیزکارى زمامداران و مردم را عامل برطرف شدن بسیارى از مشکلات سیاسى و اجتماعى برشمرده و مى‏فرمایند:
کسى که تقوا و پرهیزکارى را برگزیند، سختى‏ها پس از نزدیک شدن دور گردند، و جریان امور پس از تلخى‏ها شیرین، و امواج خطر پس از متراکم شدن برطرف، و دشوارى‏ها پس از آسیب‏ها و رنج‏ها آسان، و مجد و عظمت از دست رفته چونان قطرات باران فروباریده، رحمت بازداشته الهى بازگشته، و چشمه نعمت‏هاى الهى پس از فرونشستن به جوشش آمده، و برکات کاهش یافته فزونى خواهند گرفت.(8)
تقوا و پارسایى از نظر آن حضرت، حصار و بارویى مستحکم و غیرقابل نفوذ است که دارنده خود را در لحظات حساس و خطرآفرین لغزش، از سقوط و تباهى بازمى‏دارد:
إعْلَمُوا عِبادَاللّهِ أنَّ التَّقوى دارُ حِصْنٍ عَزیز، وَالفُجُورَ دارُ حِصْنٍ ذَلیلٍ لایَمْنَعُ اَهْلَهُ وَلایُحْرِزُ مَنْ لَجَأَ اِلَیهِ، أَلا وبِالتَّقْوى تُقْطَعُ حُمَةُ الْخَطایا، وَبِالیَقینِ تُدْرَکُ الغایَةُ القُصْوى.(9)
بندگان خدا! بدانید که تقوا دژى محکم و شکست‏ناپذیر است، و ناپارسایى خانه‏اى سست و بى‏بنیاد است که نه ساکنانش را از آسیب نگاهبان است، و نه کسى که بدان پناه برد در امان است. بدانید که با پرهیزکارى مى‏توان ریشه خطاها را برید و با یقین به برترین جایگاه معنوى دست یافت.
2. عدالت و دادگرى
یکى از مهم‏ترین ارزش‏ها در عرصه سیاست، که بر همه بایدها و نبایدهاى حوزه حکومت حاکم است، اصل عدالت اجتماعى و برقرارى موازنه صحیح یا به اصطلاح امروزین رشد همه‏جانبه و متوازن جامعه است.
از نظر زیباترین جلوه عدالت، على(ع)، تنها اصلى که مى‏تواند تعادل اجتماعى را حفظ نماید و توده‏ها را راضى نگهدارد، و به جوامع بشرى سلامت، امنیت و آرامش بخشد، عدالت‏ورزى رهبران و حاکمان است. ظلم و جور و تبعیض قادر نیست حتى روح خودِ ستمگر و روح کسانى را که به نفع آنان ستمگرى مى‏شود راضى و آرام نگهدارد، تا چه رسد به ستمدیدگان و پایمال شدگان. عدالت بزرگ راهى است عمومى که همه را مى‏تواند در خود بگنجاند، و به مقصد برساند، اما ظلم و جور کوره‏راهى است که حتى خود ستمگر نیز در آن نمى‏گنجد و به مقصد نمى‏رسد.
امام امیرالمؤمنین على ابن ابیطالب(ع) که خود مظهر عدل الهى در زمین، و بزرگ‏ترین شهید راه عدالت در طول تاریخ بشریت است و درباره‏اش گفته‏اند: «قُتِلَ فِى مِحْرابِ عِبادَتِهِ لِشِدَّةِ عَدْلِه»، رهبران و فرمانروایان عادل را بهترین و محبوب‏ترین افراد در پیشگاه خداوند متعال و رهبران و زمامداران ستمگر را بدترین و پلیدترین انسان‏ها در نزد پروردگار(10) معرفى مى‏کند و اجراى عدالت را مایه روشنى چشم زمامداران و فرمانروایان(11) مى‏داند و مى‏فرماید:
و اگر خداوند از دانایان پیمان نگرفته بود که در برابر شکم‏بارگى ستمگر و گرسنگى ستمدیده هیچ آرام و قرار نگیرند، بى‏تأمل رشته حکومت را از دست مى‏گذاشتم و پایانش را چون آغازش مى‏انگاشتم و خود را به کنارى مى‏کشیدم.(12)
در سیره علوى عدل مایه حیات است(13) و عدالت زمامدار، موجب حیات مردمان و اصلاح امور و صلاح احوال خلق است.(14)
به عقیده آن حضرت با عدل‏ورزى امور جامعه اصلاح مى‏شود(15) و جامعه‏اى که عدالت در آن برپا نیست، فاقد حیات انسانى و زندگى معنوى است و حکومتى که عدالت هدف آن نباشد و در راه برقرارى عدالت همه‏جانبه و فراگیر اقتصادى، سیاسى، اجتماعى و فرهنگى گام برندارد، در مسیر هلاکت و نابودى است:
جَعَلَ اللّهُ سُبْحانَهُ الْعَدْلَ قَوامَ الأَنامِ، وَتَنْزیها مِنَ المَظالِمِ وَالآثامِ، وَتَسْنِیَةً لِلاِسْلامِ(16)
خداى سبحان عدالت را مایه برپایى انسان‏ها و ستون زندگانى آن‏ها، و سبب پاکى از ستمکارى‏ها و گناهان، و روشنى چراغ اسلام قرار داده است.
3. حق‏مدارى و باطل‏ستیزى
حق‏گرایى و ستیز با باطل از اصول مسلّم حاکم بر سیاست علوى است. آن حضرت اصولاً فلسفه حاکم بر سیاست را احیاء حق و إماته باطل مى‏داند و اگر حکومتى در این مسیر نباشد آن را پست‏ترین و ناچیزترین امور مى‏شمارد.(17)
حاکم باید در همه‏حال دغدغه اقامه حق و نفى باطل را داشته باشد، حتى اگر حق‏گرایى منافع او را به خطر اندازد و زیانى متوجه وى سازد:
اِنَّ أَفْضَلَ النّاسِ عِنْدَاللّهِ مَنْ کانَ الْعَمَلُ بِالحَقِّ اَحَبُّ اِلَیْهِ ـ وَاِنْ نَقَصَهُ وَکَرَثَهُ ـ مِنَ الْباطِلِ وَإنْ جَرَّ إِلَیْهِ فائِدَةً وَزادَهُ.(18)
برترین مردمان نزد پروردگار کسى است که حق به پیش وى دوست داشتنى‏تر از باطل باشد، هرچند از قدر و منزلت اجتماعى او بکاهد و او را بیازارد و باطل به او سود رساند و بر مرتبت او بیفزاید.
امام على(ع) در تمام دوران حکومت خویش با این تلقى که حق پیوسته از آنِ قدرتمندان و حاکمان است به شدت مبارزه کرد، و بر حقوق متقابل دولت و ملت پاى فشرد و بر اداى حقوق امّت تأکید ورزید:
و بزرگ‏ترین حق‏ها که خداوند واجب کرده است، حق دولت بر ملت و حق مردمان برحاکمان است، که خداى سبحان آن را واجب فرمود، و آن را موجب برقرارى پیوند آنان و ارجمندى دین ایشان گردانید. پس جامعه نیکو نگردد مگر آن‏که رهبران و زمامداران نیکو رفتار باشند، و فرمانروایان نیکو رفتار نگردند مگر آن‏گاه که ملت درستکار باشند. پس آن زمان که مردم حق رهبرى را ادا کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزت یابد و راه‏هاى دین پدیدار و نشانه‏هاى عدالت برقرار و سنت پیامبر(ص) پایدار گردد. پس روزگار مردم اصلاح شود و توده‏ها به تداوم حکومت امیدوار و دشمن در آرزوهایش مأیوس مى‏گردد.(19)
او اطاعت مردم از زمامداران را بى‏قید و شرط و مطلق نمى‏داند و به آنان تأکید مى‏کند که از هرکس، در هر مرتبه‏اى، فقط در آن‏جا که حق است سخن او را بشنوند و از او اطاعت نمایند.(20)
4. انسان‏محورى و مردم‏دارى
امام على(ع) با این‏که مبناى مشروعیت حکومت را الهى، و حاکم را نماینده خدا که به نحوى از طرف او تعیین شده است مى‏داند، ولى مردم را صاحبان اصلى حکومت شمرده و بر رعایت حقوق، کرامت و حرمت آنان تأکید بسیار مى‏نماید. از همین روى پیوسته حاکمان را از استبداد و زورگویى بازمى‏دارد(21) و آنان را به رفق و مدارا با مردم فرامى‏خواند:
وَلاتَقُولَنَّ إِنِّى مُؤَمَّرٌ آمُرُ فَأُطاعُ، فَاِنَّ ذلِکَ إدْغالٌ فِى الْقَلْبِ، وَمَنْهَکَةٌ لِلِدّینِ وَتَقَرّبٌ مِنَ الْغِیَرِ.(22)
مبادا بگویى من اکنون بر آنان مسلطّم. از من فرمان دادن است و از آنان اطاعت کردن که این عین راه یافتن فساد در دل و خرابى دین و نزدیک شدن تغییر و تحول در قدرت است.
آن بزرگوار پیوسته نمایندگان خویش را به خدمت هرچه تمام‏تر به مردم و تأمین رفاه و آسایش آنان فرامى‏خوانْد(23) و از منت گذاشتن بر خلق به خاطر خدمتى که به آن‏ها نموده‏اند پرهیز مى‏داد و تأکید مى‏کرد: «فرمانروا نباید کارى را که براى مردم انجام مى‏دهد بزرگ بشمارد».(24) او در فرمانى به استانداران و فرمانداران خویش مى‏فرماید:
به شما فرمان مى‏دهم که با مردم تندخو نباشید، به آن‏ها دروغ نگویید و با توده‏ها به جهت این‏که بر آن‏ها حکومت دارید بى‏اعتنایى نکنید؛ چرا که مردمان برادران دینى شما و یاران خوبى براى اجرا و برپاداشتن حقوق الهى‏اند.(25)
در نگاه امام، مردم سنگ زیرین آسیاى حکومت و فرمانروا تنها وکیل، امین و نماینده مردم است و حکومت از نوع خدمتى است که یک امین صالح براى موکل خویش انجام دهد.(26) البته بدیهى است که این امانت و وکالت از طرف خداوند متعال نیز باید تنفیذ گردد تا مشروعیت یابد. اعتراف حکومت به حقوق واقعى مردم و احتراز از هر نوع عملى که مشعر بر نفى حق حاکمیت آن‏ها باشد، از شرایط اولیه جلب رضایت و اطمینان خاطر ملت است.
* * *
این بود بخشى از اصول سیاستِ انسان‏مدار و اخلاق‏محور که انسان عصر حاضر بیش از هر زمان دیگرى نیازمند تعالیم بلند و گران‏سنگ آن است؛ خصوصا در عرصه سیاست جهان امروز که حقوق بشر، عدالت، اخلاق و مفاهیمى از این دست به صورت ابزارى براى توجیه ظلم‏ها، تجاوزها، جنگ‏ها و نابودى انسان‏ها و ملت‏هاى مظلوم و ستمدیده و بى‏پناه درآمده است، و به قول میشل روبر،(27) وزیر امور خارجه پیشین فرانسه، از آن به عنوان شیوه‏اى براى جلب افکار عمومى ساده و زود باور استفاده مى‏کنند.(28)
در چنین شرایطى که همه‏چیز، از جمله عدالت و اخلاق، در خدمت سیاست و براى پیشبرد منافع سیاسى ـ اقتصادى قدرت‏ها به کار گرفته مى‏شود، بزرگ‏ترین پیام امام على(ع) به سیاستمداران و حاکمان این است که همواره سیاست و قدرت را در خدمت اخلاق و ارزشهاى انسانى قرار دهند و از آن براى گسترش محبت، معنویت و فضیلت سود جویند.
در سال 1381 که از سوى مقام معظم رهبرى به عنوان سال رفتار علوى اعلام شده است بر مراکز علمى و پژوهشى فرض است که رفتار و سیره آن حضرت را در صحنه‏هاى مختلف حیات فردى و جمعى، به ویژه در چگونگى تنظیم روابط حاکمیت و ملت، روابط مراجع قدرت با توده‏هاى مردم و هم‏چنین ارائه اصول اخلاقى ـ انسانى حاکم بر روابط ملل و سیاست کاویده، و متناسب با شرایط و نیازهاى زمانه تبیین و ارائه نمایند تا این مشعل فروزان هم‏چنان راه بشریت را به سوى قله‏هاى سعادت و خوشبختى روشن و نورانى نگه دارد.
بر این اساس فصلنامه حوزه و دانشگاه با همکارى تعدادى از اندیشمندان و صاحب‏نظران مجموعه حاضر را که در خصوص سیره حکومتى آن حضرت مى‏باشد، فراهم نموده است. امید که مقبول لطف و عنایتش آید و علاقه‏مندان را مفید افتد.
سردبیر

________________________________________
1 . نهج‏البلاغه، نامه 53.
2 . بحارالانوار، ج87، ص86.
3 . میزان الحکمة، ج3، ص149.
4 . نهج‏البلاغه، نامه 5.
5 . همان، خطبه 33.
6 . همان، حکمت 410.
7 . همان، خطبه 16.
8 . همان، خطبه 198.
9 . همان، خطبه 157.
10 . همان، خطبه 164.
11 . همان، نامه 53.
12 . همان، خطبه 3.
13 . شرح غررالحکم ودررالکلم، ج1، ص64.
14 . همان، ج4، ص363.
15 . غررالحکم ودررالکلم، ج1، ص292.
16 . همان، ص335.
17 . نهج‏البلاغه، خطبه 3 و خطبه 33.
18 . همان، خطبه 125 و نامه 31.
19 . همان، خطبه 216.
20 . همان، نامه 38.
21 . همان، نامه 5.
22 . همان، نامه 53.
23 . همان، نامه‏هاى 50، و 59.
24 . همان، نامه 53.
25 . همان، نامه‏هاى 6، 26، 51 و 53.
26 . سیرى در نهج‏البلاغه، ص127ـ128.
27. Michel Robert.
28. A qurterly jornol of krisis - numer7, 1991.
فصلنامه‏اى تخصصى که در فرانسه منتشر مى‏شود و به موضوعات فرهنگى، سیاسى و اخلاقى مى‏پردازد.

 

تبلیغات