آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۰۵

چکیده

هدف از پژوهش حاضر، بررسی اسلام سیاسی ولایت فقیهی (خط امامی) در افغانستان است. به این ترتیب به تشریح این فرضیه خواهیم پرداخت که در افغانستان، اسلام گرایانِ پیرو نظریه ی ولایت فقیه در سه دهه ی پایانی قرن بیستم، هرچند در مشروعیت زدایی از مخالفان توفیقاتی داشتند، اما در امر مشروعیت سازی نهایتا ناکام ماندند. یافته های پژوهش که در چارچوب روش تحلیل «تاریخ فکری» هیوز انجام می شود، نشان می دهد که اسلام گرایان ولایت فقیهی در افغانستان، در زمینه های تاریخی، اعتقادی، سیاسی و بیرونی معطوف به مساله ی مشروعیت قد علم کردند و در حوزه ی مشروعیت زدایی و مشروعیت سازی روندهای خاصی را پیمودند. آنان در رشد آگاهی فکری شیعیان و افزایش نقش سیاسی ایشان، تاثیرات مهمی برجای گذاشتند و در رابطه با «صدور انقلاب» و معرفی «ولایت فقیه» در افغانستان گام های مهمی برداشتند. درعین حال، در برخی موارد به دلیل بی تجربگی و خودمحوری، در محاق جنگ های درون فرقه ای قرار گرفتند و در خلق مشروعیتی پایدار ناکام ماندند.

تبلیغات