در چند دهه اخیر فیلسوفان علم به مسأله اثرگذاریِ ارزش ها بر نظریه های علمی توجه بسیار بیشتری نشان داده اند. تا پیش از آن، عموماً دیدگاهی حاکم بود که مرزی قاطع میان ساحت علم و ارزش رسم می کرد. به ویژه در نیمه دوم قرن بیستم، عقیده به آرمان علم غیرارزش بار میان فیلسوفان علم رواج داشته است که مطابق آن، در ارزیابیِ معرفتیِ نظریه های علمی فقط ارزش های معرفتی می توانند نقش موجهی داشته باشند. در این مقاله با مرور مختصر سیر تحولات در توجه به مسأله علم و ارزش در قرن بیستم، از این ادعا دفاع می کنیم که از جمله عوامل مهمِ توجه بیشتر به مسأله نقش ارزش ها در علمْ تحولات در تاریخ نگاری علم و به ویژه توجه به نگرش های برون گرایانه، تأکید جدی تر بر داده های تجربی، و پرهیز از مغالطه های گاه نگارانه (آناکرونیسم) در ارائه روایت های تاریخی بوده است. در بخش پایانی مقاله، به این موضوع می پردازیم که شناخت بهتر از نقش ارزش ها در علم پرسش های تازه ای پیش روی تاریخ نگار علم قرار می دهد و مفاهیم مطرح شده در بحث از رابطه علم و ارزش، مانند تمایز ارزش های معرفتی و غیرمعرفتی، می تواند چارچوب مفهومی جدیدی در اختیار تاریخ نگار علم قرار دهد و از این طریق احتمالاً بر نظریه ها و روش های تاریخ نگاری علم اثرگذار باشد.