آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

تاریخچه‏اى کلى از رویکردهاى مختلف در مورد نسبت علم و دین
به نظر مى‏رسد تحولاتى در رویکرد به مسائل و موضوعات حول و حوش رابطه علم و دین وجود داشته باشد. براى این منظور شاید مفیدتر از هر زمان دیگرى، اواسط قرن نوزدهم باشد که علم زیست‏شناسى بریتانیایى که تحت کنترل و حکمفرمایى کشیشان انگلیسى، در جستجوى اشکال حیات بود بتواند تصویر کاملى از جهان و در نتیجه وجود و ظمت‏خالق مدبر را اثبات کند. رویکرد به این موضوعات در اواخر قرن‏19 کمرنگ شد و در اوایل قرن 20 پوزیتیویسم طلوع کرد (نخست افکار اگوست کنت و بعد پوزیتیویسم منطقى) پوزیتیویسم نظریاتى را ترویج مى‏کرد که معتقد بود دین و علم رابطه دشمنانه‏اى با همدیگر داشته‏اند. رویکرد بعد از پوزیتیویسم این بود که علم و دین هر کدام به راهى جدا رفتند. حالا خصومت هر طرف با وجود و حضور طرف دیگر رو به کاهش مى‏گذارد. در این راستا، یک تلاش جدید در همسخنى وجود دارد. یکى از رهبران این تلاش جدید ایان جى باربور است.
فعالیتهاى باربور و تاریخچه کتاب مذکور
باربور کارش را در سال‏1966 روى پژوهش تطبیقى علم و دین با کتاب مسایلى چند از علم و دین (1) شروع کرد، کتابى که هنوز به طور گسترده مورد استقبال خوانندگان است. کتاب مذکور به وسیله کتاب دیگر بسیار ذى نفوذش به نام اسطوره‏ها، مدلها و سرمشقها که پژوهش تطبیقى در علم و دین است، پیگیرى شده بود (1974). کتاب تحت‏بررسى بر اساس سخنرانیهاى معتبر جى. فورد نوشته شده که باربور در دانشگاه آبردین اسکاتلند در پاییز1989 ارائه داده است. گرچه جلد بعدى (2) آن نیامده است، ولى باربور به این کتاب عنوان جلد (I) را نسبت داد; زیرا او وعده داده بود که دومین سرى سخنرانیها در آبردین را که با عنوان "اخلاق در عصر تکنولوژى" خواهد بود، ارائه دهد و جلد دوم (II) بر اساس این رشته سخنرانیها خواهد بود.
محتواى کلى کتاب
در اصل این کتاب یک بررسى تاریخى نیست ،بلکه یک تحقیق فلسفى و کلامى در روابط بین علم و دین است. به طور مشخص، خطابه‏هاى باربور عبارتند از: جایگاه دین در عصر علم کجاست؟ انسان امروزى چه طور مى‏تواند به خدا اعتقاد داشته باشد؟ چه‏نظر و دیدى از خدا با فهم علمى از جهان نامتناقض است؟ الزاما از چه راههایى ایده‏هایمان درباره طبیعت انسان تحت تاثیر یافته‏هاى علم معاصر قرار مى‏گیرد؟ چه طور مى‏توان در جستجوى معنا و غایت در حیاتى بود که عینا واقع شده در جهانى که توسط علم کشف شده؟ اما برنامه جامعترش همانى است که او در کتاب اسطوره‏ها، مدلها و سرمشقها ارائه داد. مبارزه‏اش با نظراتى که به عنوان قالبهاى فکرى بى خاصیت و اشتباه، دانش علمى را تنها نمونه دانش درست و قابل اطمینان مى‏دانند و در مقابل، دانش دینى را ذهنى،محدود،احساساتى و به طور واضح و آشکار به هیچ وجه آن را مستحق کلمه ستایش گونه "دانش " نمى‏داند.
مقدمه بررسى
باربور از نظر تاریخى - منطقى چهار نسبت را که بین علم و دین وجود دارد مطرح مى‏کند: تضاد، استقلال، همسخنى و همبستگى. وضعیت تضاد این است که تضادهاى حل نشدنى‏اى بین علم و دین وجود دارد. این وضعیت در طرف علم به واسطه کسانى که مدعى‏اند متد علمى تنها راه قابل اطمینان در حصول دانش واقعى و درست است‏بیان شده است(کارل ساگان، جاکیوس منود و ایى. او ویلسون) و دین به حوزه افسانه و شعر تعلق دارد. در طرف دین، وضعیت تضاد توسط نص گرایان کتاب مقدس حمایت‏شده است. کسانى که معتقدند محتواى تحت اللفظى عبارات متون مقدس درباره جهان طبیعى و بسیارى از این گونه عبارات با ادعاهایى که علم مدرن درباره طبیعت‏ساخته همخوانى ندارند و ناسازگارند. باربور استدلال مى‏آورد که این دو گروه در انتخاب بین علم و دین برهانهاى نادرستى اقامه مى‏کنند. وضعیت استقلال که خواستار اجتناب از تضادها است مدعى است که متعلقات علم ودین در حوزه‏هاى کاملا متمایزى قرار داشته و متدهایشان نیز متفاوت است (توماس تورانس و جورج لیند بک). بنابراین، تضاد بین علم و دین اصولا غیر ممکن است. وضعیت همسخنى معتقد است که غالبا مشابهتهاى متدولوژیکى بین علم و دین و تقریبا ادعاهایى راجع به واقعیت وجود دارد(براى مثال: تئوریهاى کلامى آفرینش و تئوریهاى علمى کیهانشناسى). اینجا قسمتهایى است که هر دو با هم ممکن است تداخل کنند(ارنان مک مولین، کارل رانر و دیود تراسى). چهارمین وضعیت، وضعیت همبستگى است که معتقد است‏بین علم و دین حضور چند نوع عنصر پیوندى ممکن است(تئیل هارد دو چاردین، جان کوب و آرتور پیکوک).
نظرات باربور در این کتاب
باربور ترکیبى از دو وضعیت همبستگى و همسخنى را اقتباس مى‏کند. او پیشنهاد مى‏کند که علم و دین مى‏توانند از همسخنى در حوزه متدلوژى بهره ببرند. او اشاره مى‏کند که مشابهتهاى متدلوژیکى بسیارى بین علم و دین وجود دارد. او براى مثال پیشنهاد مى‏کند که در ارزیابى اعتقادات جامعه اهل دیانت مى‏توان از همان معیارى که در ارزیابى تئوریهاى پژوهش علمى استفاده مى‏شود بهره برد; توافق با داده‏ها، ارتباط منطقى،میدان دید و سرانجام بازدهى; در مسیر معیار به کار برده شده در هر حوزه تفاوتهایى وجود دارد، اما با این حال معیار اصلى براى اندازه‏گیرى صدق ادعاها در هر دوى علم و دین وجود دارد. باربور همچنین بعضى از دیدگاههاى وضعیت همبستگى را مى‏پذیرد. براى مثال او عقیده دارد که الهیات یا کلام امروزى باید اینگونه شروع کند که: طبیعت‏یک فرایند تکاملى پویا با خلقتى نو ظهور و تاریخچه‏اى طولانى که به وسیله تصادف و قانون توصیف شده است (P :26) دیدگاه شخص باربور این است که علم و دین به واسطه پروسه‏هاى متافیزیکى مى‏توانند یکپارچه شوند. این متافیزیک با ریشه‏هاى تاریخى‏اش از آلفرد نورث وایتهد و چارلز هارتشرون تاکید بر تغییر، تصادف، ظهور تکاملى(بر عکس تحویل گرایان) و تصوراتى از خدا و عقیده دینى که خدا به وسیله مشارکت‏خلاق در جهان فعال است.
ژوهشهاى باربور در این کتاب
باربور به طور قابل ملاحظه‏اى در جزئیات تئوریهاى فیزیک، ستاره‏شناسى و زیست‏شناسى معاصر کاوش کرده با هدف اینکه هماهنگى‏شان را با سنت مقدس مسیحى- یهودى تعیین کند. نگاهى به اختصار در چند جنبه از سه نظامى که او تحقیق کرده خواهیم داشت.
پژوهشهاى باربور در فیزیک
باربور در بررسى‏اش از فیزیک، مفهوم علم را که از تئوریهاى کوانتوم و نسبیت‏به وجود آمده در مقابل علم کلاسیک نیوتنى در یک رقابت‏یک حذفى شرکت مى‏دهد. علم نیوتنى تصویرى جبرانگارانه و تحویل گرایانه (فروکاهشى یعنى رفتار کوچکترین قسمت رفتار کل را تعیین مى‏کند) از جهان ارائه مى‏دهد و یک معرفت‏شناسى که به طور خام واقع‏گراست (این چنین گفته: تئوریهاى علمى، جهان را همانگونه که هست توصیف مى‏کنند) تصویر جهانى که تئوریهاى کوانتوم و نسبیت اشاره کرده‏اند، جهانى نامعین (غیرجبرى) است، جهانى که در آن خصوصیات بالنده و نوآفرینى که غیرقابل کاهش‏اند در یک سطح وجود دارند و نمى‏توانند به سطح دیگرى تحویل گردند و یک معرفت‏شناسى که باربور به آن اصطلاح ویژه رئالیسم انتقادى را داده است. در آخر هم وضعیت تئوریهاى علمى و مدلها است که بازنمونهاى ناکامل صورتهاى محدود جهانند و بازنمون یک به یک "مسیر واقعیت‏حقیقتا چیست"نمى‏باشد. باربور پیشنهاد مى‏کند که تصویر جهانى که از فیزیک معاصر پدید آمده است‏بسیار بازتر از عقاید مشیتى مسیحى یهودى در مورد خدا و انسانها به عنوان مختار و مسئول مى‏باشد.
پژوهشهایى در ستاره‏شناسى
در بحث او از ستاره‏شناسى معاصر من تنها به بحثش از تئورى بیگ بنگ اشاره خواهم کرد. روبرت جاسترو اختر فیزیکدان در تئورى بیگ بنگ به عنوان تایید و حمایت‏به دیدگاه متون مقدس (راجع به منشا جهان) متوسل شده است. باربور به متکلمین و دانشمندان در اخذ هر تئورى خاص علمى که مواضع متون مقدس را به عنوان تاییدیه به همراه خود دارد هشدار مى‏دهد. انجام چنین کارى بازگشت‏به "خداى رخنه‏پوش است"، متوسل شدن به خدا است‏به عنوان علت ضرورى در اقامه کردن دلیل براى پدیده‏اى که علم نمى‏تواند دلیلى موجه براى آن اقامه کند (رخنه‏ها). مشکل در همین توسلها و روى‏آورى هاست; چون علم در طول تاریخش رخنه‏ها را یکى پس از دیگرى پر کرده است. راهبردى که باربور اصرار دارد آن است که در کتاب مقدس یک دیدگاه راجع به خلقت و آفرینش وجود ندارد. منقولات کتاب، پیدایش تئوریهاى خلق از عدم نیست‏بلکه بیشتر آفرینش نظم از بى نظمى است، خلق از عدم فقط با جامعه مسیحى اولیه پدیدار شد. باربور یک تئورى خلقت مداوم با ظهور تکاملى در حال پیشرفت‏به سوى فرمهاى جدید را ترجیح مى‏دهد. او معتقد است که این با متون مقدس راجع به نسبت‏خدا و جهان و همچنین با اختر، فیزیک، زمین‏شناسى و زیست‏شناسى تکاملى معاصر هماهنگ است.
پژوهشهایى در زیست‏شناسى
در پژوهشش در مورد علم زیست‏شناسى و آنچه که درباره طبیعت انسان مى‏گوید (باربور) در تئورى تکامل بر مراتب موجودات تاکید دارد، چرا که ما را از نسبت نزدیک بین انسانها و دیگر حیوانات آگاه ساخته است، ولى باربور چنین مطرح مى‏کند که انسانها خصوصیات بى نظیر، خلاقیت، حس تشخیص اخلاقیات و زبان را دارند. براى شرح اینها به متافیزیک سطحها و متافیزیک ظهور تکاملى متوسل مى‏شود. واقعیت، در سطوح گوناگون سازمان داده شده است که هر کدام خصیصه نوع فعالیتش را نمایش مى‏دهد. خصائص بى‏همتاى انسان تعدادى از این صفات نوظهورند. بدینسان فعالیتهاى ذهنى- روانى بالاترین سطح صفات نوظهور مغز هستند (نماینده خدا). آنها اجتماعى، دچار هبوط و مخلوقاتى موحد هستند (برعکس دوگانه انگارى ذهن- جسم).
توصیف کتاب مورد بررسى
دانشمندان، متکلمین، فیلسوفان و تحصیل کنندگان علاقه‏مند به موضوعات علم و دین بایستى این جلد (و همراهش جلد بعدى وقتى که منتشر شد) را در کتابخانه‏هایشان داشته باشند. کتاب مذکور رئوس مطالب عالى را از هر حوزه ارائه مى‏دهد، دائرة‏المعارفى که موضوعات و نویسندگان آن را در خود جاى داده است و در واقع مجموعه‏اى از آنهاست. باربور یک مطالعه وسیع قابل توجه با مهارت خیره‏کننده در ترسیمش از موضوعات و کلیه وجوه تاریخى و معاصر موضوعات را نشان مى‏دهد; او بیشتر اینگونه عمل مى‏کند. او یک رشته دلایل که به واسطه بررسى‏اش از مواضع به دست آورده را به تمام جهات موضعگیرى شخص تعمیم مى‏دهد، لکن من کتاب مذکور را به عنوان یک کتاب درسى نمى‏توانم توصیه کنم; زیرا بى‏اندازه از مطالب چکیده برخوردار است و موضعگیریهاى بسیار زیادى که متوالیا در کتاب مى‏آید وجود دارد. در بسیارى از اماکن علمى کتاب مذکور بیشتر مانند یک کتاب مرجع جا افتاده است تا یک کتاب تک‏نگارى.
نتیجه
در آکادمى معاصر، این یک کتاب نادر است که در بنا کردن یک تصویر مرتبط از علم و دین با استفاده از پروسه متافیزیکى کوشش مى‏کند و در این میان موفق شده است. مرکز ثقل این پژوهش و تلفیق کلى این عقیده کامل و رشد کرده باربور است; مسیحى باهوش باید جهانبینى مرتبطى بنا کند و تحت آن زندگى کند جهانى که در آن علم و دین هماهنگ و همخوان هستند.
پى‏نوشت
1. تحت عنوان علم و دین ترجمه بهاءالدین خرمشاهى:
2 . دسامبر 1992 منتشر شده است.

 

تبلیغات