آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

متن

پیشگفتار
بحث ارتباط دین و تربیت از دیرزمان همواره مورد توجه بوده است. نگاه به تربیت از زاویه دین و حاکمیت نوعى آرمانخواهى در مکاتب تربیتى قرون گذشته یگانه شاخصه غیرقابل تردید بوده است، تا جایى که هرگز احساس تقابل میان دین و تربیت نمى‏شده است. اما پس از غرور حاصل از خیزش انسان به سوى علم و وانهادن جانب دین، این امر با سؤال جدى مواجه شد، تا جایى که پس از رنسانس و حدودا نیمه‏هاى قرن اخیر بسیارى از مکاتب تربیتى و رویکردهاى موجود، بحث از دخالت دین در تربیت و ارتباط آن دو با یکدیگر را به عنوان یک امر حاشیه‏اى تلقى کردند. لزوم نگاهى دوباره به آموزه‏هاى دینى و بازخوانى مجدد آن مطابق با تغییرات جهان امروز از یک طرف و گرایش انسان دردمند و خسته از دستاوردهاى فرهنگى تکنولوژى و مصرف‏گرایى به سوى معنویات و دلبستگى‏هاى دینى و آرمانى از طرف دیگر موجبات توجه دوباره به این بحث قدیمى را فراهم آورد.
آنچه امروزه این بحث را بیشتر در مدار توجه فیلسوفان، نظریه‏پردازان تربیتى و مربیان قرار داده است دیدگاه کاملا متفاوتى است که دامنگیر بحث ارتباط دین و تربیت‏شده است.
برخى با جدایى کامل دین از تربیت و عدم کارایى و ثمربخشى آن در این حوزه هرگونه تاثیرپذیرى نظام تعلیم و تربیت را از دین امرى کهنه، قدیمى و متعلق به عصر تفوق ماوراءالطبیعه و خرافات بر عقل و علم مى‏دانند. آنها چنین ادعا مى‏کنند که امروزه بشر با تمسک به پیشرفتهاى عقل و شناخت دقیقتر خود ظرفیت مناسبترى براى برنامه‏ریزى و پیشبرد امور مربوط به خویش دارد.
اکنون با رفع بسیارى ابهامات از زندگى انسان و ارائه چهره‏اى منفى از کارکرد بسیارى از آموزه‏هاى خرافى در طول اعصار گذشته تمسک به سنتهاى کهنه و قبول نقش آنها در ساخت‏شخصیت انسان به منزله فروگذارى بینش جدید و انحراف انسان از رشد و پیشرفت و دست و پا زدن در ابهامات غیرقابل حل است. شاید بتوان ریشه این طرز تفکر را در جهان معاصر نوعى علم‏زدگى و تقبل نقش منحصر براى علم و توانایى انسان در شناخت آن دانست، امرى که در مکاتب فلسفى منعکس کننده نوعى الحاد و در مکاتب روان‏شناسى در قالب رفتارگرایى محض بروز و ظهور پیدا کرده است. در مقابل، برخى دیگر لزوم اعطاء نقشى مناسب به دین و قبول تاثیرگذارى آن را در نظام تعلیم و تربیت پذیرفته‏اند. اما نحوه و میزان تاثیرگذارى و حضور دین در گستره تربیت انسان وابسته به نوع نگاه آنها به انسان و دین است. گروهى با تاکید بر مقوله‏هاى دینى درصدد ارائه چهره‏اى دینى از تمام موضوعات مربوط به انسان هستند، آنها حتى معتقد به دینى کردن بسیارى از علوم که ماهیتى غیردینى دارند مى‏باشند. اینکه چگونه این اعتقاد شکل مى‏گیرد و پایه‏هاى توجیهى خود را مستحکم مى‏کند امرى در خور بحث مفصل و خارج از حوصله این جستار است. آیا منظور از دینى کردن یعنى دینى کردن انسان و جهتگیرى‏هاى حاکم بر او در بکارگیرى علوم و یا علاوه بر آن، دینى کردن متن علم، موضوعات و گزینشهاى مربوط به آن، چنین مواردى از جمله بحثهاى درخور توجه است که در حوزه خود قابل امعان‏نظر مى‏باشد.
امروزه بسیارى از صاحب‏نظران در امر تعلیم و تربیت، دین و مسائل اجتماعى قائل به نوعى اثربخشى دین در تعلیم و تربیت و لزوم حضور چهره‏اى مناسب از آن در سطح مدارس هستند. هنگامى که در فرهنگ غرب و دیگر فرهنگهاى تاثیرپذیر از آن بحث از دین و مذهب به میان مى‏آید سریعا مرزى بین دین انسانى و دین وحیانى کشیده مى‏شود. به این معنا که دین انسانى (انسان محور) دینى معقول و قابل قبول و دین وحیانى (خدامحور) دینى مبهم و در نظر برخى خرافى و غیرقابل قبول جلوه مى‏کند. بنابراین حضور هرگونه دین الهیاتى و وحیانى در گستره تعلیم و تربیت ممنوع و صرفا آنچه از دین و مذهب در خدمت آرمانهاى انسانى در مقوله‏هاى فردى و اجتماعى قرار مى‏گیرد; باید در سطح مدارس مورد استفاده قرار گیرد. از نظر این گروه آنچه اهمیت دارد نیازهاى انسان و رفع آنست; نیازهایى که آدمى خود تشخیص مى‏دهد و براى رفع آن از دین بهره مى‏جوید. در این صورت او هم در حوزه تشخیص نیاز و هم در بعد پاسخ به آن براى خود نقشى منحصر قائل مى‏شود. از این رو مطلقا خود را در اختیار دین قرار نمى‏دهد تا نسبت‏به نوع سعادت و رستگارى انسان و نحوه احراز آن دین تصمیم‏گیرى کند. این نوع دین‏پذیرى در کنار رویکرد انسان به دیگر مقوله‏هاى زندگى از قبیل علم و هنر توجیهى کاملا بشرى مى‏پذیرد. در این رهیافت‏به دین، آنچه اهمیت دارد نیاز انسان و برآورده شدن انتظارات اوست; لذا جهتگیرى وى در قالب انتظار انسان از دین مطرح مى‏شود تا انتظار دین از انسان. این انسان است که دین را مى‏سازد و یا از آن متناسب با نیازهایش گزینش مى‏کند و بهره مى‏گیرد، همانطور که علم و هنر چنین جایگاهى در ارتباط با او دارند. هرگز انسان نباید خود را به طور مطلق در اختیار دین قرار دهد تا دین او را بسازد و پرورش دهد. تنها ویژگى دینى که دست‏ساز انسان است، نوعى سرسپردگى و دلبستگى به آرمان والا و متعالى انسانى است که مى‏تواند در قالب آرزوها و آمال یک نوع مدینه فاضله انسانى و یا حتى آرمانهاى منتهى به خدا نیز تجلى یابد. مهم این است که دین مزبور در محدوده زندگى دنیایى چه مقدار مى‏تواند آرامش و امنیت را براى انسان به ارمغان آورد و به چه میزانى ظرفیت انگیزشى وى را در صلح جهانى و رعایت آرمانهاى انسانى و نوعدوستى ارتقاء مى‏بخشد. این است غایت‏یک دلبستگى و آرمانخواهى در قالب مذهب و دین انسانى; قالبى که ضمن اثربخشى و ثمردهى در تعلیم و تربیت فاقد پیامدهاى ابهام‏آلود و بعضا خرافاتى و تعصب‏آمیز ادیان سنتى است. چنین برداشتى از دین ناظر بر جوهره‏اى واحد از آن است که با هریک از ادیان الهى و الحادى سازگارى پیدا مى‏کند، جوهره‏اى که بدون توجه به دیگر جوانب دین از قبیل مناسک و شعائر و رسالتهاى خاص آن درصدد نوعى وحدت‏بخشى با دید کثرت‏گرایى (پلورالیستى) به تمام ادیان و استفاده مشترک از آن‏ها در رفع نیازهاى انسان است.
بسیارى از نظریه‏پردازان تربیتى مانند روسو، کانت و همچنین مربیان، حضور این نوع دین را در تعلیم و تربیت تجویز مى‏کنند. آنها ضمن رویگردانى از دین وحیانى افراط در علم‏زدگى و عدم توجه به عواطف مذهبى انسان را نیز مجاز نمى‏شمارند. بدین‏لحاظ نقش مثبت دین را در قالب مزبور تبیین مى‏نمایند.
آنچه در پذیرش این دیدگاه، بسیارى از صاحب‏نظران و بالاخص پژوهشگران حوزه دین را در کارایى نهایى آن دچار تردید کرده است عدم قوت و فقدان پتانسیل لازم براى دین انسانى در اثرگذارى بر انسان است. آنها چنین اظهار مى‏کنند که اگر انسان آفریده خداست و خداوند نسبت‏به او آگاهى مطلق دارد، پس بهترین آیین براى رستگارى وى آن آئینى است که از جانب خدا ارسال شده باشد، یعنى همان دین وحیانى و الهیاتى. چرا که انسان در طول تاریخ همواره نسبت‏به احراز دو مقوله یعنى مقوله هدایت و مقوله دلبستگى به آن، دچار مشکل جدى بوده است. او نتوانسته است نداى واحد و غیرقابل خدشه‏اى را در جانب راهنمایى خود حتى در یک عصر از تاریخ پرفراز و نشیب خویش دریافت نماید; و اگر هم با هزاران دغدغه عقل خود را به سوى یک جهت متمایل دید هرگز نتوانست دلبستگى عاطفى و تمام عیار خویش را به آن جهت‏سوق دهد. از این رو نه هدایت ناشى از دستورات منشا یافته از عقل انسانى پیام‏آور امنیت و آرامش بوده است، و نه آنچه از این مقوله از طرف او ارائه شده است ضمانتى براى اجرا و دلبستگى در حوزه اراده و عواطف آدمى داشته است.
به نظر مى‏رسد شبیه‏سازى انسان از دین در قالب دین انسانى شاهدى بس روشن از درک ناخودآگاه این دو ضعف جدى بوده است، او براى اینکه بتواند اولا لنگر هدایت را تقویت نماید به سوى امرى بنام دین پناه برده است. غایت تلاش انسان در قرن حاضر براى ایجاد تلفیقى از اعتقاد مطلق به عقل خویش در قالب ارائه سلسله راهبردهاى عملى با جنبه عاطفى ناشى از احساس مذهبى انسان جهت استحکام هرچه بیشتر ضمانت عملى و ایجاد وابستگى، موجبات پناه بردن به مذهب و دین را فراهم آورده است. غافل از اینکه هرگز محتواى مصنوع بشرى توانایى لازم براى ایجاد آن دلبستگى و سرسپردگى غایى و نهایى را ندارد و در نهایت این نوع گزینش از منظر کسانى که عمیق‏تر به قضایاى انسانى نظر مى‏افکنند نوعى خودفریبى محسوب مى‏گردد. در نزد این افراد پناه بردن به آموزه‏هاى وحیانى و سرسپارى به دین به مفهوم الهیاتى آن یگانه راه‏حل انسان معاصر در رهایى از چالشهاى زندگى است.
اینکه چگونه مى‏توان حضور مؤثرتر دین وحیانى را در حوزه تعلیم و تربیت‏به اثبات رساند، امرى در خور توجه و تحقیق است. آیا دین صرفا در اهداف اقدام به ارائه طریق مى‏کند یا فراتر از آن با روشنگرى‏هاى دیگر در قالب اصل و حتى روش نیز ما را به سوى تعالى فرا مى‏خواند؟ آیا در حوزه روشها اهتمام بر روشهاى صرفا عبادى است که از اختصاصات دین ست‏یا در دیگر گستره‏هاى زندگى انسان در ابعاد فردى و مناسبات اجتماعى نیز روشهاى خاص خود را ارائه مى‏دهد؟ همه این سؤالها از جمله مباحث قابل طرح در بحث دین و تربیت است.
با توجه به اینکه در این باب على‏رغم ضرورت غیرقابل انکارش بالاخص در جامعه دینى ما فعالیت چندانى انجام نگرفته است، هرگونه تحقیق، ترجمه و تالیفى که به نحوى ناظر بر بعدى از ابعاد گوناگون قضیه باشد مى‏تواند در پیشبرد این امر مهم و ایجاد دغدغه براى محققان محترم در حوزه دین و تربیت مفید و روشنگر باشد. ارائه سلسله مقالات (ترجمه - تالیف) پیرامون موضوع مذکور در مجله حوزه و دانشگاه با این انگیزه صورت مى‏پذیرد که محققان محترم و صاحب‏نظران در حوزه دین و تربیت ضمن امعان نظر و توجهى مضاعف به این قبیل مباحث اقدام به نقد و بررسى و ارائه دیدگاههاى خود در این باب نمایند.
نیاز به دین
گاهى اوقات انسان با موقعیتهایى مواجه مى‏شود که قادر به فهم و درک آن نیست و ضمن ابراز شگفتى، به عجز و ناتوانى کامل خویش، درباره فهم این موقعیتها اعتراف مى‏کند. مشکل است‏بگوییم که دین چگونه به شکل جدید و امروزى خود درآمد.
ممکن است گفته شود تصور انسان از دین مبتنى بر باورهاى وى به قدرتهاى مافوق طبیعى (ملکوتى) است. عواملى نظیر زمان و مکان تفاوتهایى در این باورها ایجاد کرده‏اند. از طرف دیگر رشد علوم منجر به از بین رفتن بسیارى از شبهات از ذهن انسان شده است. به نحوى که او به تدریج‏بر بسیارى از خرافات مسلط گشته است. البته رشد علوم به این معنا نیست که انسان امروزى دیگر به دین نیاز ندارد هرچند این امر صحیح است که انسان متجدد دیگر همچون اجداد خود اعتقادى به قدرتهاى مافوق طبیعى (آسمانى) ندارد، اما هنوز نیاز او به اصل دین پابرجاست، چرا که بسیارى از رفتارهاى انسان تحت‏تاثیر و نفوذ دین است. دین در عصر تمدن‏هاى بشرى پیوسته متغیر، یک تکیه‏گاه تزلزل‏ناپذیر براى انسان فراهم کرده است که به واسطه آن قادر به حفظ وقار و آرامش خود در برابر موقعیتهاى نامساعد زندگى بوده است.
هنگامى که انسان در مواجهه با ناکامى‏ها، تنشهاى روانى و کشمکشها در شرف از بین رفتن و خرد شدن قرار مى‏گیرد، دین ترس و وحشت را از او برطرف و حیاتى دوباره به وى اعطاء مى‏کند و او را تحریک مى‏کند تا به شیوه‏اى عمل نماید که از نظر جامعه قابل قبول است. تنها مذهب است که در دنیاى مادى امروز جهت‏حفظ ارزشهاى انسانى قادر به تعیین مسیر صحیح براى اوست. این دلیلى است‏براى جایگاه ارزشمند دین در هر فرهنگ انسانى. بر این اساس، در تمام کشورها همیشه تلاش کرده‏اند تعلیم و تربیتى را فراهم آورند که بتواند آرمانهاى فرهنگى و ارزشهاى انسانى را زنده نگه دارد. در هر نقطه‏اى از دنیا هر فردى کوشش مى‏کند تا آرمانها و ارزشهاى متعالى انسانى را با تمسک به دین خاص خود مورد محافظت قرار دهد.
بنابراین، لزومى به تاکید بر این نکته نیست که حتى امروزه نیز انسان نیازى وافر به دین دارد. بحث فوق اشاره به این مطلب دارد که بین دین و زندگى انسان از همان آغاز ارتباطى نزدیک وجود داشته است. دین همواره انسان را به پیروى از مسیر صحیح ترغیب کرده است و انسان پیوسته سعى نموده تا شخصیت‏خود را متناسب با آرمانهاى دینى شکل دهد. بنابراین، دین از جهات مختلف نقش اساسى در تربیت انسان ایفاء کرده است. از این‏رو، ارتباط بین مذهب و مربى داراى سابقه‏اى بس دیرینه و کهن است. آنچه از این به بعد مورد توجه ما قرار مى‏گیرد ذکر این نکته است که چگونه مذهب از زمانهاى قدیم در تربیت انسان تاثیر داشته است.
کمک دین به تربیت انسان
ما در تاریخ اعصار قدیم هندوستان (دوره ودیک و آیین بودایى) مى‏یابیم که مذهب اساس تربیت‏بوده است. در خلال این دورانها مطالعه و تدریس کتب مذهبى به عنوان هدف اصلى محسوب مى‏شد. مؤسسات آموزشى همان مؤسسات مذهبى بودند و رابطه نزدیکى بین مذهب و تربیت‏برقرار بود.
در طى قرون وسطا پتشالها و مکتبها در معابد و مساجد رونق پیدا کردند. کشیشان و ملاهاى این معابد و مساجد به تربیت کودکان اشتغال داشتند. مطالب مذهبى نقش مهمى در محتواى دوره‏هاى آموزشى داشتند. در این دوره هدف اصلى آموزش عبارت بود از مطالعه کتب مذهبى و انجام رفتار در جامعه مطابق آن. کشورهاى اروپایى نیز در این دوره تربیت، به میزانى کاملا قابل ملاحظه تحت تاثیر و نفوذ مذهب قرار داشت. کودکان در این کشورها در صومعه‏ها و کلیساها آموزش مى‏دیدند. رئیس صومعه و اسقف کلیسا مسئولیت‏سازماندهى آموزشى کودکان منطقه خود را بر عهده داشتند. هرچند اروپا در طى قرون وسطا تا حدودى شاهد محدودیت دیدگاه دینى بود، اما على‏رغم آن در همان اعصار نیز یک رابطه نزدیک بین مذهب و تربیت وجود داشت; به نحوى که در این زمان مدارس کاتریال و موناستیک که تحت کنترل و نظارت کلیساها بودند کاملا متداول بود.
بنابراین، در اروپاى قرون وسطا نیز مذهب کاملا بر آموزش و تربیت تاثیر داشت. در دوران جدید نیز سازمانها و بنیادهاى مذهبى گوناگون علاقه وافر خود را به امر آموزش و تربیت نشان داده‏اند. هم‏اکنون مدارس و دانشکده‏هاى بسیارى در سراسر جهان وجود دارند که توسط این بنیادها اداره مى‏شوند. در بسیارى از کشورها نیز مؤسسات مذهبى نقش مهمى در گسترش آموزش در مناطق تحت فعالیت‏خود دارند.
فجایع بنام دین
در کشورهاى متعدد فجایع بسیارى تحت عنوان دین بروز کرده است. در طى قرون وسطا، بسیارى از انسانها حت‏شکنجه و ظلم و ستم از تنگ‏نظرى در برخورد دینى به ستوه آمده بودند. در این موقعیت‏بود که بسیارى از مردم در برابر دین حالتى کینه‏توزانه به خود گرفتند و به تدریج عقیده فریب و استثمار مذهبى در اذهان بسیارى از آنها رخنه کرد. این امر باعث‏شد که در این دوران (قرون وسطا) کسانى چون روسو و لاک ضمن تاکید بر آزادى انسان بر اساس عقل و منطق با هرگونه کنترل و نظارت دینى بر فرایند تربیت مخالفت کنند. ما در قرون وسطا شاهد رسوا شدن بسیارى از کسانى هستیم که زندگى منحط خود را تحت لواى دین پیش مى‏بردند. مردم ضمن آگاهى از اعتقادات کورکورانه خود که بر اساس تبلیغات استوار بود شروع به بیزارى جستن از سازمانها و بنیادهاى مذهبى و عملکرد مخدوش آنها نمودند. پیشرفت علوم جدید موجى در حیات انسان ایجاد کرد. مردم با آگاهى از اقتصاد، سیاست، فلسفه و... از زاویه‏اى دیگر به زندگى نگاه مى‏کردند.
معناى دین
مفهوم دین تا به حال به طرق گوناگونى مورد توجه و تعریف قرار گرفته است‏به نحوى که فهم معناى حقیقى آن در پرده‏اى از ابهام فرو رفته است.
از نظر برخى، دین به معناى طرفدارى از برخى مناسک است مانند: عبادت، دعا، نماز و غیره. کلمه دین از کلمات لاتینى Legere, re یا Ligare به معناى انجام و یا پس دادن تکلیف مشتق شده است. بدین‏لحاظ، مفهوم این کلمه عبارت است از آنچه انسان را در پیوند، محبت، همدردى، حقوق و وظایف متقابل نسبت‏به یکدیگر ملزم و مقید مى‏کند. بنابر دین مسیحیت، وظایف انسانها در پیوند محبت‏آمیز و همدردى آنها نسبت‏به هم خلاصه شده است. از دیدگاه هندى کلمه دین معنایى بسیار گسترده‏تر و جامع‏تر دارد. در این فرهنگ لغت انگلیسى دین نمى‏تواند معادل مناسبى براى کلمه دارما باشد. مفهوم هندویى مذهب عبارت است از اجراى وظایف و تکالیف فردى. از این جهت دارما مى‏تواند معادل کارتابیا یعنى وظیفه (تکلیف) محسوب شود. از لحاظ فلسفه اسلامى مذهب نوعى روش تربیتى انسان در اصول رفتار و اخلاق است.
مطلب دیگر که لازم است توضیح داده شود تفاوت موجود میان دو اصطلاح دین و فرقه است; چرا که برخى از مردم بین اهداف دین با انجام خدمات اجتماعى و گروهى پیوند برقرار مى‏کنند. در حقیقت فرقه صرفا اشاره به مرام خاص دارد، حال آنکه دین ضمن اشاره به ارتقاء روحى و معنوى داراى مفهومى بسیار وسیعتر است. چه‏بسا برخى فرقه‏ها در یک دین خاص وجود داشته باشند. به عنوان مثال، تحت لواى دین مسیحیت، کاتولیک، پروتستان، متودیست و غیره وجود دارد و یا در زمره دین اسلام فرقه شیعه و سنى وجود دارد و همچنین است هندو که داراى فرقه‏هاى گوناگون است. فرقه‏هایى چون آریا ساماجى، برهما ساماجى و دیگر فرقه‏ها. به رغم اختلاف دیدگاهها راجع به معناى دین، حداقل این امر به طور کامل توسط همه پذیرفته شده است که دین به انسان کمک مى‏کند تا به سوى اهداف معنوى جهت دستیابى به خوشبختى، سعادت و آرامش گام بردارد. باور دینى بر این امر استوار است که برخى انسانها داراى روح بسیار عالى‏تر نسبت‏به دیگر انسانها هستند. خداوند قادر مطلق و حاکم کل است. همه امور از او سرچشمه مى‏گیرد و به او ختم مى‏گردد. هر ذره‏اى از جهان از طرف اوست. حقیقت، زیبایى و سعادت از جانب خداوند نشات گرفته است. پیشرفت و تعالى انسان در گرو تحقق این اصول سه‏گانه است. دین به او کمک مى‏کند تا به خدا نزدیک شود. بنابراین، دین مهمترین ابزار براى پى‏بردن به خدا و نیل به سعادت و آرامش نهایى است. مفهوم کلمه اسلام در این جهت‏یک مفهوم بى‏همتا و عالى است. این کلمه از (Salm) به معناى آرامش و رضایت‏به وجود خداوند مشتق شده است. در این مفهوم شخص باید خود را کاملا در برابر خداوند تسلیم و رها نماید و تاثیر کامل و تمام‏عیار خداوند را بر خود بپذیرد. اهمیت کلمه دارما نیز مشابه کلمه اسلام است. با محبت و حس همدردى مى‏توان فرد را به انجام وظایف خود در برابر دیگرى متعهد ساخت و بین افراد مختلف اتحاد برقرار کرد.
ماهیت مسیحیت عبارت است از غرق شدن در تعلیمات آسمانى. معناى ودیک دارما عبارت است از: دانش دین. معناى ساناتان دارما عبارت است از: ادیان جاودانه و دین انسانى. مفهوم بادها دارما عبارت است از: دلیل دینى (Religious of reason) بررسى فوق در مفهوم دین اشاره به این واقعیت دارد که دین داراى مفهومى بسیار گسترده و وسیع است. مفهوم دین پیچیده در مفاهیمى چند است، مفاهیمى از قبیل حقیقت، زیبایى، سعادت، عشق، همدردى و ارزشهاى والاى زندگى. بدون تردید مى‏توان گفت دین ارتباط تنگاتنگى با زندگى دارد.
ارتباط دین و تربیت
تربیت و دین ارتباط تنگاتنگى با یکدیگر دارند. هرچند اهداف غایى آن دو یکسان است، اما تا به حال این ارتباط نزدیک به طور صحیح مورد توجه و درک قرار نگرفته است.
در این زمینه دیدگاههاى متفاوتى وجود دارد. برخى هیچ جایگاهى براى دین در تربیت کودک قائل نیستند، اما گروهى درصدد اعطاء جایگاهى بسیار عالى به دین در تربیت هستند. در این میان برخى از کارشناسان آموزش و پرورش در آمریکا و اروپا نیز درصدد اعطاء نقش بسیار بالایى به دین در امر تربیت هستند.
تلاش آنها از خلال فعالیت مدرسه در روز یکشنبه، تمایل به تربیت دینى و تربیت‏خلق و خوى بچه‏ها ظاهر مى‏شود. حتى بسیارى از مادیگراها نیز در این دوران درباره اعتقاد به معنویت فکر مى‏کنند. امروزه، در همه کشورها آگاهى نسبت‏به نیازمندى به تربیت دینى و اخلاقى در حال رشد کردن است و مردم تفکر راجع به این موضوع را وجهه همت‏خود قرار داده‏اند که چگونه مى‏توان تربیت دینى را به مدارس انتقال داد. از طرف‏مقابل، گروههاى‏متمایل به‏مسایل اقتصادى‏و سیاسى‏با هرگونه اعطاء جایگاه به دین در امر تربیت‏به‏مخالفت‏برخاسته‏اند.ما در بحث‏بعدى تلاش‏خواهیم‏کردتا دیدگاه کسانى را که در برابر حضور تربیت دینى در مدارس قد علم کرده‏اند، مورد بررسى قرار دهیم.
دلایلى بر علیه تربیت دینى
1. با توجه به اینکه فرزندان گروهها و فرقه‏هاى مختلف دینى در مدرسه وجود دارند اعطاء هرگونه جایگاهى به دین در آموزش و پرورش عملا غیر ممکن است. در تربیت دینى‏اى که در مدرسه ارائه مى‏شود کدامین دین باید مورد پیروى قرار گیرد؟ حال آنکه پیروى از یک دین خاص در مدرسه سبب بروز اختلافهایى در میان مردم خواهد شد و همه آنان را از تشریک مساعى و همیارى با فعالیتهاى مدرسه بیزار خواهد کرد.
2. آنچه بیشتر در تربیت دینى مورد تاکید قرار مى‏گیرد موعظه و نصیحت است و چه‏بسا رفتارهاى کودکان در مدارس کاملا مخالف این نصایح باشد. در حقیقت‏براى اصلاح شخصیت کودکان پرداختن به ایجاد محیط مناسب به مراتب ضرورى‏تر از موعظه و پند و اندر است.
3. تحقیقات نشان داده است که هیچ همبستگى بین دانش (دانستن) و رفتار وجود ندارد حال آنکه در تربیت دینى بر دانش، بیشتر از رفتار تاکید مى‏شود. معناى ضمنى این مطلب‏این است‏که چه‏بسا، على رغم کسب دانش رفتارى متضاد با آن از خود بروز مى‏دهد.
4. احتمالا بحث پیرامون فضایل و رذایل و پیرامون عقاب و ثواب الهى چنان کشمکش در اذهان کودکان ایجاد خواهد کرد که مانع رشد اخلاقى آنها خواهد شد. از این‏رو، عرضه ارزشگذارى‏هاى یک دین خاص به کودکان مخالف ارزشهاى اجتماعى خواهد بود.
5. کودکان مدرسه‏اى هنوز آنچنان قدرت استدلال نیافته‏اند که قادر به فهم معناى ظریف ادیان مختلف باشند. از طرف دیگر یک معلم مشترک نیز توانا بر انتقال تربیت دینى نیست; زیرا براى او مشکل است که بخواهد در تفسیر امور بى‏طرف باشد. اتخاذ نگرش علمى و بى‏طرف نسبت‏به دین از سوى معلم بسیار ضرورى و لازم است، اما فوق‏العاده مشکل است چون این قبیل سعى و تلاش سبب متزلزل کردن عقیده راسخ و اطمینان شخصى او مى‏شود. از این‏رو، علم مشترک براى تربیت دینى نامناسب است. از طرف دیگر، انتخاب معلم خاص براى انتقال تربیت دینى نیز نمى‏تواند مفید باشد چرا که او نمى‏تواند با کودکان ارتباط نزدیک برقرار کند لذا نمى‏تواند ارتباطى بین تربیت دینى با زندگى کودکان ایجاد نماید. در این حالت نیز تربیت دینى به دلیل نارسا بودنش منجر به نصیحت و وعظ خشک و خالى خواهد شد که هیچ تاثیرى بر کودکان نخواهد گذاشت.
6. هرچند هدف اصلى از دین عبارت است از: مقید کردن فرزند به عشق و محبت و حس همدردى، اما واقعیت این است که در برابر این آرمانها اعمال دیگرى اتفاق افتاده است. نبردهاى بسیارى تحت عنوان دین درگرفته است و هزاران شخص بى‏رحمانه به قتل رسیده‏اند. مردم به نام دین داراى خصومت متقابل، تعصب فرقه‏اى و عدم بردبارى بوده‏اند. در چنین موقعیتى اعطاء جایگاهى به تربیت دینى صرفا به معناى تشویق این قبیل شرارتها در میان کودکان است.
7. دین یک موضوع فردى و تجربه شخصى است. هر کسى مایل است‏خدا را آن‏طور که خود مى‏خواهد متناسب با باورهایش ستایش کند بنابراین، شایسته نیست در جمع کودکان اقدام به تربیت دینى نمود.
پس از بیان شمه‏اى از استدلالات کسانى که معتقد به تربیت دینى نیستند هم اکنون ما به استدلال کسانى که از این نوع تربیت در مدارس پشتیبانى مى‏کنند، اشاره مى‏نماییم.
استدلال حامیان تربیت دینى در مدارس
1. یکى از جنبه‏هاى مهم در سیر زندگى انسان مذهب است. این وجه ممتاز انسان از حیوان است که مى‏تواند بر اساس مذهب اقدام به تعمق نماید. در دنیاى مادى کنونى انسان به شدت نیازمند مذهب است چرا که، وى نمى‏تواند از طریق خوش گذرانى که هیچ پایانى براى آن نیست‏به سعادت نایل شود.
در خوشگذرانى دنیوى تمایل به چیزهاى مادى افزایش مى‏یابد. در این هنگام است که باید مذهب داراى جایگاهى در تربیت‏باشد; زیرا صرفا از طریق مذهب است که انسان با بى‏محتوایى امور دنیوى آشنا مى‏شود. سلسله دروس از قبیل تاریخ، جغرافى، علوم، ریاضیات و دیگر موضوعات علمى صرفا ما را قادر به رفع نیازهاى مادى مى‏کنند. این موضوعات هرچند سبب رشد و پرورش ذهن مى‏شوند، اما همواره جنبه معنوى شخصیت انسان دور از دسترس آنهاست. تربیت دینى ترفیع دهنده همین شخصیت و ارزشهاى انسانى است.
2. امروزه ما به دلیل فقدان احساسات صادقانه مذهبى دچار بسیارى از شرارتهاى اجتماعى شده‏ایم. این شرارتها ریشه در تعصب، دشمنى، خودخواهى و غیره هم در سطح ملى و هم بین‏المللى دارد. در این میان تنها مذهب است که به ما کمک مى‏کند تا این شرارتها را ریشه‏کن کنیم.
3. هرگز نباید دین را صرفا یک احساس محدود و تنگ نظرانه تلقى کرد. از این‏رو، تربیت دینى به معناى تربیت در یک دین خاص نیست، بلکه مراد از تربیت دینى تاکید بر جوهره و عصاره ادیان است. اگر مذهب در قالب احساس خالى از تعصب مطرح شود، آنگاه قادر به از میان برداشتن تمام شرارتهاست. محدوده مدرسه جایى براى برگزارى آئینهاى مختلف نیست. به جاى تاکید بر نقاط اختلاف باید بر آرمانهاى اصلى که مشترک بین تمام انسانهاست تاکید شود. صرفا از این طریق است که تربیت دینى ثمر بخش مى‏شود.
4. در دنیاى متجدد استدلال علمى و مادى گرایانه بر همه چیز تفوق پیدا کرده است، به نحوى که مردم در اکثر کشورهاى پیشرفته به دلیل زیاده‏طلبى در ثروت‏اندوزى دچار کشمکش‏هاى ناشى از دو جنگ جهانى شدند. این کشمکشها چنان گسترش یافته است که حتى زمان حال را نیز فرا گرفته است. واقعا اگر دین و سنت معنوى خود را رها کنیم و به دنبال این کشورها برویم چه سرانجامى در انتظار ماست؟ پیروى از دین و آکنده شدن از اشتیاق معنوى به هیچ وجه به معناى گرسنگى کشیدن و در انتظار مرگ به سر بردن نیست. بحثى در این مطلب نیست که ما باید قبل از گام برداشتن در درجات عالى معنوى به جسم و بدن خود رسیدگى کنیم. امروزه، کشف تعادل بین معنویت و مادیت امرى ضرورى است و ما صرفا از طریق تربیت مى‏توانیم به این تعادل دست پیدا کنیم. از این جهت است که تربیت‏باید رنگ مذهب انسانى داشته باشد.
برخى از مشکلات تربیت دینى
هرچند دیدگاههاى موافق و مخالف فوق ما را به این نتیجه سوق مى‏دهد که دین باید جایگاهى در تربیت داشته باشد، اما نباید از نظر دور داشت که فرایند تربیت دینى نیز با مشکلاتى مواجه است. اگر تربیت دینى بخواهد داراى فایده باشد ضرورتا باید اشکالات موجود را برطرف نمود. باید توجه داشت که تجربه و آگاهى دینى یک امر قلبى است و نمى‏توان آن را به کسى تحمیل کرد. بنابراین، باید فضاى مدرسه را به نحوى طراحى کرد تا بچه‏ها خود به سوى تجربه کردن برخى احساسهاى مذهبى سوق پیدا کنند. موعظه و دستورهاى دینى نباید جایگاهى در روند تربیت دینى داشته باشند. مسئولیت انتقال دانش دینى نباید بر عهده یک معلم مشخص که به این جهت انتخاب شده است، باشد. در واقع وظیفه تمام معلمان است که در ساخت جو مذهبى مدرسه مشارکت داشته باشند. تحقق این وظیفه منوط به تطبیق رفتار و عمل معلمان با آرمانهاى مذهبى و انسانى است که در تربیت دینى پیشه خود کرده‏اند. بچه‏ها باید به طور خودکار (طبیعى) به سوى تبعیت از دین در موقعیتهاى واقعى زندگى تشویق شوند.
باید دقت کرد که تعصب، اعتقاد کورکورانه، حسادت و دید محدود از ذهن کودکان رخت‏بربندند. کودکان را باید در رویارویى با بحثها و استدلالات علمى و به طور کلى مطالبى که به دین مربوط مى‏شود آزاد گذاشت. در این صورت است که آنها مى‏توانند با فراگرفتن دیدگاه علمى نگاهى مقبول به امور بیافکنند.
اگر مؤسسات مذهبى نیز مانند دیگر مؤسسات آموزشى اهمیت‏به رشد همه جانبه افراد مى‏دادند بسیارى از مشکلات تربیت دینى برطرف مى‏شد. در حقیقت رشد معنوى فرد صرفا نتیجه رشد همه جانبه اوست. صرفا براى تحقق این هدف است که ما باید مؤسسات دینى را به عنوان مؤسسات تربیتى تلقى کنیم. در این راستا برخى از وظایف تربیت دینى که مقبول واقع مى‏شوند به شرح زیر است:
برخى از وظایف تربیت دینى
معمولا مشاهده مى‏شود که سازمانهاى دینى توجه زیادى به امور جسمانى نمى‏کنند. آنها معتقدند تلاش و کوشش در جهت جسم، انسان را به خوشگذرانى دنیوى ترغیب و متمایل مى‏سازد، حال آنکه، این امر مانع رشد معنوى وى مى‏شود. بنابراین، یکى از وظایف سازمانهاى دینى این است که به کودکان خاطر نشان کنند سلامت جسمانى آنها صرفا وسیله و ابزارى براى تحقق اهداف نهایى دینى است. از طرف دیگر مجذوب شدن در دستیابى به معنویت‏سبب چشم پوشى از بسیارى از ضروریات زندگى خواهد شد. این امر به نوبه خود انسان را از برآورده کردن نیازهاى ضرورى روزانه عاجز و منجر به فقر و متلاشى شدن اجتماع مى‏شود. نمونه بارز آن وضع اسفناک موجود در هند است که نتیجه تاکید بسیار بر معنویت و غفلت تمام عیار از تلاش لازم براى پیشرفت در عرصه زندگى مادى است. تلاش مؤسسات مذهبى باید بر این امر استوار باشد که تمام چشم‏اندازهاى زندگى را پرورش دهند به نحوى که کودکان بتوانند مسیر خود را مطابق استعداد و توانایى خویش رقم بزنند. سازمانهاى دینى نباید گمان کنند رشد توانایى تعقل و تفکر آزاد در کودکان منجر به بروز مخالفت و ضدیت آنها با دین مى‏شود بلکه باید متوجه باشند که تنها در صورتى احساس مذهبى ثابت و مستمر باقى مى‏ماند که براساس دانش حقیقى استوار شده باشد. از این جهت، یکى از وظایف مؤسسات دینى توسعه روحیه علمى و رشد عقلانى در کودکان و اجتناب از غلطیدن آنها در خرافات است.
ما هرگز نمى‏توانیم از جایگاه احساسات زیبایى‏شناختى در زندگى صرف نظر کنیم. این امر حتى از دیدگاه معنوى نیز مهم است. مجسمه‏ها و تصویرهاى زیبا که در کنیسه‏ها و برخى کلیساها یافت مى‏شود گواه بر این نکته است. از این جهت، یکى از دیگر وظایف مؤسسات مذهبى تلاش براى ترویج احساسات زیبایى‏شناختى است. در این صورت است که کودکان همواره راجع به آنچه که زیباست فکر مى‏کنند.

 

تبلیغات