آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

علم جدید و دموکراسی مدرن به عنوان عناصر اصلی مدرنیته، با تقویت مؤلفه های یکدیگر، به آمیزه ای بسیار درهم تنیده نائل آمده بودند. اما دهه های پایانی قرن بیستم به سبب شروع اعتراض های اجتماعی نسبت به سیاستِ علم، و به طور همزمان، شکل گیری چرخش های تاریخی و اجتماعی در فلسفه علم، که به تضعیف واقع گرایی و عینیت معرفت علمی انجامید، شاهد شکل گیری تنش میان علم و دموکراسی بود. دموکراسی خواهان خواستار دخالت در فعالیت علمی از طریق مشارکت در تعیین اهداف، روند ها، و سیاست گذاری های علمی بودند؛ و نخبه گراهای طرفدار استقلال علم با تخصصی دانستن جنبه های آن، خواهان عدم دخالت عموم شدند. مقاله حاضر با کاربست چارچوب مفهومی برآمده از نسبت سنجی وجوه معنایی دوگانه علم، شامل، علم نهادی و معرفت علمی، و دموکراسی، شامل دموکراسی روش شناسانه و ارزش شناسانه به توصیف و تبیین تعاملات علم و دموکراسی در مطالعات و فلسفه علم معاصر می پردازد. بدین منظور، پس از نیم نگاهی به تاریخ شکل گیری تنش، افزون بر مطالعه و بررسی مهم ترین آثار در رابطه با علم و دموکراسی، تبیینی نظام مند و فراگیر از این مناسبات ارایه شده است. مقاله به این نتیجه رسیده که تلقی دوگانه از دموکراسی توانسته است در حوزه علم نهادی، پیروز نزاع با جریان های نخبه گرا شود، اما کماکان، با تفوق گونه ای از واقع گرایی در معرفت علمی، دستِ روشِ دموکراتیک از دامان معرفت علمی کوتاه است

تبلیغات