هدف این پژوهش مقایسه عادت های غذایی سال های اولیه زندگی و سبک های دلبستگی دو گروه از دختران چاق و دارای وزن عادی 9 تا 11 سال بود. بدین منظور 150 دانش آموز چاق و 150دانش آموز دارای وزن عادی ساکن شهرستان رفسنجان با استفاده از روش نمونه برداری هدفمند انتخاب شدند و به پرسشنامه اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه روش های جامع تغذیه شدن (ماشر-ایزنمن، 2007) و سیاهه دلبستگی به والدین (گالون و رابینسون، 2005) پاسخ دادند. نتایج آزمون مستقل نشان داد در زیرمقیاس های روش های تغذیه شدن (مانند استقلال عمل کودک، نظم جویی هیجانی با مواد غذایی، تشویق به تعادل و تنوع، استفاده از غذا به عنوان پاداش، مشارکت کودک در برنامه ریزی غذایی، اجبار به خوردن، ایجاد محدودیت با هدف سلامتی و با هدف کنترل وزن) بین دو گروه تفاوت معنادار وجود دارد. بین سبک های دلبستگی دو گروه تفاوتی مشاهده نشد. همچنین نتایج، تفاوت میان وزن هنگام تولد دو گروه و شاخص توده بدنی بیشتر والدین گروه دختران چاق را نشان داد. یافته های این پژوهش در شناخت علل چاقی دوران کودکی، پیشگیری از چاقی و طراحی مداخله برای درمان آن کاربرد دارد و می توان با آموزش های مناسب برخی از عادت های غذایی را در بستر فرهنگ تعدیل کرد.