روشنفکران به مثابه یکی از مهم ترین نیروهای اجتماعی تأثیرگذار بر پویش های سیاسی و تصمیم گیری در سطح حاکمیتی هستند و به عنوان یکی از مهم ترین گروه های مرجع و صاحب نفوذ که به افکار عمومی شکل می دهند. در ایران سده ی نوزده با تلاقی تمدنی با غرب، جریان روشنفکری شکل گرفته بر تحولات سیاسی-اجتماعی ایران تأثیر گذاشت. در این پژوهش، نگارندگان درصدد هستند که با روش تبییینی علی و از منظر جامعه شناسی معرفت و رمانتیسم، چرایی گذار روشنفکری از آرمان های دموکراتیک به ایده دولت مقتدر در عصر مشروطه و پهلوی اول را مورد بررسی و تحلیل قرار دهند. در پاسخ به این پرسش باید گفت که این دگردیسی ریشه در عوامل بسترساز سیاسی- اجتماعی عصر مشروطه هم چون آنارشی و هرج ومرج سیاسی، پراتوریانیسم یا توده ای شدن سیاست، بحران حاکمیت ملی، عدم تحقق اصول و باورهای دموکراتیک و خستگی و تنفر عمومی از بی ثباتی سیاسی-اجتماعی است. یافته های این تحقیق، نشان می دهند که جریان روشنفکری در همان سال های نخستین پس از پیروزی انقلاب مشروطه به تاثیر از زمینه و بستر بحرانی جامعه، به این نتیجه رسید که در نبود دولت مقتدر به مثابه محرک مهم برای توسعه، نه می توان امیدوار به تحقق حاکمیت ملی بود و نه توسعه، مضافا این که بدون ثبات مقتدرانه، آزادی هم به آنارشیسم و حقارت ملی می انجامد.