در جریان «بهار عربی» موج خیزش های مردمی جهان عرب را درنوردید. در اثر این قیام ها، چهار حکومت عربی (تونس، مصر، لیبی و یمن) سرنگون شدند؛ سه حکومت (بحرین، اردن و تا حدی عربستان) با مشکلات جدی روبه رو شدند و یک حکومت (سوریه) دستخوش جنگ داخلی گشت. بقیه ی دولت های عربی باثبات به نظر می رسند. پرسش این مقاله آن است که چرا برخی از این خیزش ها موفق به سرنگونی رژیم های حاکم شدند، در حالی که سایرین ناکام ماندند. این پژوهش بر آن است در عین حال که عوامل بلندمدتی ریشه بروز این انقلاب ها بوده اند که در جریان بهار عربی به شکل بحران های غیرمنتظره خود را آشکار ساختند، اما آن چه نقش تعیین کننده در سرنگونی برخی رژیم ها و بقای برخی دیگر را ایفا کرد، ترکیب عوامل کوتاه مدت بودند. برای رسیدن به این پاسخ ، عوامل دخیل در بروز انقلاب های مزبور در شش بخش سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی، نظامی و خارجی بررسی شده اند. روش این پژوهش مقایسه ای است؛ مقایسه نظام مند تجربه ی کشورهای درگیر در بحران نشان می دهد حکومت هایی که با مدیریت سیاسی خود توانستند حمایت بخش قابل ملاحظه ای از مردم (حتی فقط یک اقلیت قدرتمند) را جلب کرده و نیز وفاداری بدنه ی اصلی ارتش را نسبت به خود حفظ کنند، از خطر سقوط رهایی یافتند. ممانعت حکام از شکل گیری اجماع جهانی علیه خود و بهره گیری از تاکتیک های مناسب در حوزه ی داخلی دو نکته ی مهم در این زمینه بوده است که دولت های عربی پس از خروج از شوک غافل گیری سقوط بن علی، به تدریج از یکدیگر آموختند.