مرورى بر مبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى از نظر غزالى و فیض
آرشیو
چکیده
متن
اشاره: پژوهشى نظرى با عنوان فوق بهتوصیف، تنظیم و مقایسه اهم اندیشههاىدو متفکر بزرگ جهان اسلام دربارهپیرایش آدمى از آلودگیهاى اخلاقى درعرصه تربیت اخلاقى مبتنى بر دینپرداخته است. پژوهشگر در این مقالهسعى دارد با معرفى پژوهش مذکور و ارائهبرخى یافتههاى مهم آن، نظام تربیتاخلاقى بر اساس منابع تفکر دینى رابعنوان بسترى مناسب و کارآمد جهتحلمسائل اخلاقى انسان معاصر طرح نموده وپژوهشگران حوزه و دانشگاه را بهجستجوى عمیق در گنجینه گرانبهاىفرهنگ اسلامى بویژه آثار متفکرانمسلمان و ارائه نتایج ارزشمند این تلاشدر قالبى نوین فراخواند.
1. پژوهش مذکور در قالب پایاننامه کارشناسى ارشد،رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش در دانشگاهتربیت مدرس صورت پذیرفته و در سال 75 بعنواندومین پایاننامه برتر دانشجویى گروه علوم انسانىکشور برگزیده شده است.
و نفس ما سویها فالهمها فجورها و تقویها قد افلح منزکیها و قد خاب من دسیها...» (1)
سپاس بىحد حق تعالى را سزاست که در جهت تبیینچگونگى تزکیه نفس مستفاد از آیات کریمه فوق، توفیقبرداشتن گامى کوچک رابه نگارنده با انجام پژوهشى بهنام «مبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى از نظرغزالى و فیض» (2) عنایت فرمود. مقاله حاضر در بخش اولبه معرفى نسبتا کوتاه «پژوهش» و در بخش دوم به ذکر اهمیافتهها و تبیین نتایج اساسى آن و در پایان به ارائه برخىپیشنهادها خواهد پرداخت.
بخش اول: معرفى «پژوهش»
1 - 1 - طرح موضوع
در نگاهى گذرا به تاریخ پر فراز و نشیب زندگى آدمى،هر ناظر واقع بین علاوه بر مشاهده صحنههاى زیبایى ازفداکارى، گذشت، جوانمردى، سخاوت و خویشتندارى -که هر یک جلوهاى از جنبه متعالى و ارزشى انسان هستند- با صحنههاى تکان دهنده و ناپسندى از ظلم و تجاوز،خونریزى و ددمنشى، فساد و هوسرانى روبرو مىشود. هریک از این صحنهها مصداقى است از جنبه ضد اخلاقى ونا مطلوب ولى غیر قابل انکار از حیات بشر که در اشکال ومراتب متنوع، با آثار سوء بسیار بر سعادت فردى واجتماعى آدمیان، هماره از سوى اکثر اندیشمندان،معضلى جهانى - انسانى تلقى شده که براى چاره اندیشى ومبارزه با آن، تلاش فکرى و عملى گستردهاى در عرصهاندیشه و تجربه بشرى صورت گرفته است.
حاصل این تلاش سترگ، گنجینهاى گرانبها از معارففلسفى، عرفانى، ادبى، علمى، دینى و تدابیر و تجاربىاست که براى پیدایش وجود ارزشمند انسان ازآلودگیهاى اخلاقى و تعالى ارزشى آدمى، از سوىمتفکران و مصلحان دلسوز فراهم آمده است.
صرف نظر از میزان دستیابى مجموعه مذکور (اندیشهو تجربه) به حقیقت و موفقیت، قدردانى و سپاسگزارى ازتلاش بى شائبه فوق، وظیفهاى انسانى محسوب مىشود.اما نگاهى گذرا به اوضاع کنونى جامعه بشرى - در شرق وغرب عالم - نشان مىدهد که این کوشش فکرى و عملىگسترده نه تنها ثمره مطلوب را در پى نداشته، بلکه با کمالتاسف مشکلات اخلاقى علىرغم پیشرفت نسبى آدمىدر دیگر زمینهها، روز به روز گسترش و عمق بیشترىیافته است. لذا اندکى تامل در ابعاد و آثار آلودگیهاىاخلاقى و بحران ارزشى حاکم بر جامعه انسانى ضرورتپاسخگویى مناسب و اساسى به این پرسش دیرین، ولىهمچنان مهم را خاطر نشان مىسازد که:
«چگونه مىتوان وجود ارزشمند انسان را ازآلودگیهاى اخلاقى تا حد امکان پیراست و به ارزشهاىاخلاقى با آن همه اهمیت جامه عمل پوشاند؟»
به نظر مىرسد با توجه به گستردگى و کارآیى کم نظیرفرآیند تربیت در تغییر و تحول انسان، بتوان از «تربیتاخلاقى» (3) به عنوان زمینهاى مناسب براى پاسخگویى بهسؤال مزبور سخن گفت; چرا که در این صورت «تربیتاخلاقى» بعنوان فرآیندى مداوم، پویا، همه جانبه (شاملابعاد شناختى، عاطفى ارادى و عملى و متوجه اصلاحدیگران به موازات اصلاح خویش) و توانا براى استفاده ازانواع معارف (عقلانى، عرفانى، وحیانى و علمى) درجهت تحقق سلامت و تعالى اخلاقى انسان از کارآیىبیشترى نسبتبه مباحث متعارف فلسفه و علم اخلاقبرخوردار مىباشد. البته بدیهى استبراى بهرهورىمطلوب از این زمینه - تربیت اخلاقى - جستجوى عمیق،پیوسته و منظم گنجینه گرانبهاى معارف و تجارب آدمىبویژه عرصه نامتناهى معارف دینى امرى ضرورىمحسوب شود و حوزه فلسفه تعلیم و تربیتباید نتایجچنین تلاش مبارکى را در قالب «نظام تربیت اخلاقى» -شامل مفاهیمى نظیر مبانى، اهداف، اصول، شیوهها ومراحل - سامان دهد.
در این راستا گردآورى، بررسى تطبیقى و تنظیم آراءاندیشمندان اخلاقى گامى آغازین ولى اساسى مىباشد واین «پژوهش» چنین تلاشى را درباره بخشى از تربیتاخلاقى یعنى «تهذیب اخلاقى» (4) - به مفهوم پیرایش ظاهرو باطن خود و دیگران از آلودگیهاى اخلاقى - از دیدگاهدو متفکر بزرگ جهان اسلام یعنى ابوحامد غزالى وملامحسن فیض کاشانى مد نظر قرار داده است، که بنابرنظر برخى محققان این دو اندیشمند، به اخلاق بارویکردى عمدتا دینى - هر چند از دو منظر نسبتا متفاوت- نگریستهاند.
البته در میان مفاهیم مربوط به فرآیند تهذیب اخلاقى،ما فقط به سه عنصر اصلى «مبانى» (5) ، «اصول» (6) و «شیوهها» (7) پرداختهایم.
1 - 2 - اهداف «پژوهش»
با توجه به مطالب فوق اهداف ذیل براى فعالیت تحقیقىدر نظر گرفته شد:
1 - استخراج و گردآورى آراى غزالى و فیض دربارهمبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى
2 - تشخیص میزان توافق نظر غزالى و فیض در مبانى،اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى
3 - کشف نوع ارتباط میان عناصر مزبور از نظر غزالىو فیض
4 - تدوین و تنظیم آراى غزالى و فیض دربارهتهذیب اخلاقى مطلوب در قالبى جدید.
بدیهى است که علاوه بر اهداف مزبور در جهتتدوین نظام تربیت اخلاقى مورد نظر، ارزیابى اندیشهاخلاقى دو متفکر، امرى مطلوب و ضرورى مىباشد،لیکن با ملاحظه پیچیدگى طبیعى این مهم و فراهم نبودنمقدمات نظرى و عملى آن و توجه به سطح انتظار و توقعاز پژوهشگر، مساله ارزیابى و داورى نسبتبه آراىغزالى و فیض به نوبتى دیگر موکول گردید.
1 - 3 - تعریف واژگان
از مفاهیم اصلى «پژوهش» معانى ذیل مقصود و مرادمىباشند:
تهذیب اخلاقى: «مجموعه تدابیرى که با هدف محو ویا تضعیف رذائل اخلاقى و برخورد با حالات و افعال ضداخلاقى انتخاب شده و نسبتبه خود یا دیگرى اجرامىگردد.»
- مبانى تهذیب اخلاقى: «گزارههاى توصیفى (8) ومقبول هر اندیشمند در ارتباط با مباحث تهذیب اخلاقىدرباره امورى نظیر هستى، انسان، ارزش و معرفت»- اصول تهذیب اخلاقى: «گزارههاى تجویزى (9) معتبرى که از نظر متفکر به عنوان قواعد کلى قابل اجرا درهمه بخشهاى تهذیب اخلاقى باشند.»
- شیوههاى تهذیب اخلاقى: «گزارههاى تجویزىمعتبرى که از نظر متفکر به عنوان دستورالعمل، تنها دریک یا چند بخش تهذیب اخلاقى قابل تحقق باشند. (10)
1 - 4 - سؤالات و فرضیات
براى تحقق اهداف «پژوهش» چهار سؤال اساسى ذیلمطرحاند:
1 - نظر غزالى درباره مبانى، اصول و شیوههاىتهذیب اخلاقى چیست؟
2 - نظر فیض درباره مبانى، اصول و شیوههاى تهذیباخلاقى چیست؟
3 - توافق نظر غزالى و فیض در مبانى، اصول وشیوههاى تهذیب اخلاقى چقدر است؟
4 - ارتباط میان مبانى، اصول و شیوههاى تهذیباخلاقى از نظر غزالى و نیز از نظر فیض چگونه است؟
براى راهنمایى فعالیت پژوهشى در پاسخ به سؤالیک و دو با توجه به ویژگى اکتشافى آنها پردازشفرضیهاى لازم نبود، ولى در پاسخ به سؤال سه بنابرمطالعات پیشین و شواهد و قرائن دو فرضیه ذیل طرحشده و مورد آزمون قرار گرفتند:
1- توافق نظر غزالى و فیض در مبانى تهذیب اخلاقىبیش از توافق آنها در اصول تهذیب اخلاقى است.
2 - توافق نظر غزالى و فیض در اصول تهذیب اخلاقىبیش از توافق آنها در شیوههاى تهذیب اخلاقى است.
همچنین در پاسخ به سؤال چهار دو فرضیه ذیلمطرح شده و و مورد بررسى واقع شدند:
3 - از نظر غزالى و فیض اصول تهذیب اخلاقى ناظربه مبانى تهذیب اخلاقى هستند. (11)
4 - از نظر غزالى و فیض شیوههاى تهذیب اخلاقى ازاصول تهذیب اخلاقى استنباط مىشوند.
1 - 5 - روش تحقیق
با توجه به اینکه «پژوهش» در حیطه تحقیقات توصیفى واز گونه «اسنادى» محسوب مىشود براى جمع آورىاطلاعات از روش «تحلیل محتوا» (12) استفاده گردید - «... کهدر این گونه تحقیقات از روشهاى متداول به شمارمىآید... و عبارت است از شناخت و برجسته کردنمحورها و خطوط اصلى یک متن یا متون مکتوب باهدف فراهم آوردن تحلیلى توصیفى...» (13) - و براىبررسى فرضیات «پژوهش» از روش تحلیل کمى و کیفى وتحلیل منطقى دادهها به تناسب مورد استفاده قرار گرفت، البته روش تحلیل محتوا هم اکنون با استفاده از شیوههاىکمى و کیفى پیشرفته در علوم ارتباطات و مجموعه علوماجتماعى جایگاه ویژهاى یافته است، ولى با ملاحظه ایننکته که استفاده از این روش در تحقیقات نظرى علومانسانى - حداقل در کشور ما - سابقه چندانى ندارد، ازشکل ساده شده این روش در «پژوهش» استفاده گردیدکه بایستى تلاشهاى بیشترى در راستاى تطبیق و کاربرداین روش در تحقیقات نظرى انجام شود. (14)
1 - 6 - منابع عمده تحقیق
با توجه به گستردگى منابع اندیشه اخلاقى غزالى و فیضبایستى با ملاحظه نظر متخصصان و پژوهشگران اندیشه وآثار غزالى و فیض، گزینشى دشوار صورت مىگرفت کهدر نیتجه مهمترین منابع افکار اخلاقى این دو اندیشورچنین برگزیده شدند: احیاء علوم الدین، کیمیاى سعادت،میزان العمل، منهاج العابدین و الاربعین از غزالى والمحجةالبیضاء فى تهذیب الاحیاء، الحقائق فى اسرارالدین، زادالسالک، منهاج النجاة و ضیاء القلب از فیض کهالبته در این میان دو کتاب معظم احیاء علوم الدین والمحجة البیضاء به تصریح برخى محققان منبع عمده وجمع اکثر اندیشههاى دو متفکر هستند. و در جریانفعالیت پژوهشى نیز با توجه به ملاحظات اجرایى ومحدودیتها، گردآورى اطلاعات عمدتا منحصر به همیندو مجموعه گران سنگ گردید.
معرفى این دو کتاب - بیان غرض از تالیف، چگونگىتدوین و تبویب و بیان رئوس مطالب آنها - و لو بصورتمجالى مقصود و میسور این مقاله نبود. همچنانکه مقایسهو ارزیابى تطبیقى این دو و بیان چگونگى تهذیب و تنقیحفیض در شرح احیاء علوم الدین مجالى دیگر مىطلبد. (15)
با آنکه در معرفى «پژوهش» مباحث مهم دیگرىنظیر پیشینه پژوهش و بررسى و نقد آن، و وجوه ضرورتو اهمیت «پژوهش» قابل طرح هستند به دلیل ضیق مجالاز آنها در مىگذریم تنها توجه علاقمندان به اشاعهفرهنگ اسلامى را به این مهم جلب مىنمائیم که علىرغمجامعیت کم نظیر فیض کاشانى - به اعتقاد بزرگانى چونعلامه طباطبایى - بنا بر جستجوى پژوهشى انجام شده تنهایک مورد پژوهش علمى در قالب پایان نامه در موردشخصیت و اندیشه فیض (آنهم در ذیل توجه به تفسیرصافى) و چندین مقاله و مکتوب محدود درباره وى یافتشد، در حالى که بنابر نقل یکى از محققین درباره غزالىحدود 480 فعالیت پژوهشى (به زبانهاى غیر فارسى)صورت پذیرفته و در داخل کشور نیز تعدادى فعالیتپژوهشى قابل توجه درباره آراء تربیتى غزالى انجام شدهاست، در حالى که یکى از محققین گرانقدر پس ازمقایسه آراء غزالى و فیض درباره اخلاق و تربیت اخلاقىچنین مىنگارد:
«اگر پرچمهاى افراشته حول محور غزالى در عالم،در اطراف وجود فیض افراشته مىشد قطعا تفوق علمى اوآشکار مىشد و محققان از مشاهیر غرب نهایت عظمتعلمى او را در مىیافتند و به سوى آراء ارزشمند وى ازجهت اخلاق و شناخت نفس و تربیت آن روىمىآوردند.» (16)
به هر حال، امید است پژوهشگران علاقمند به اینخلاء پژوهشى در زمینه ارائه افکار متفکران اسلام ناب بهجهان امروز توجه جدى نموده و با تلاش مضاعف سعىدر جبران آن نمایند.
بخش دوم:
اهم یافتهها و نتایج اساسى
در این بخش با توجه به نقش هدایتگر اهداف در هرفعالیت پژوهشى و ملاحظه اینکه اهداف «پژوهش» درمرحله استخراج و گردآورى اطلاعات راهنماى عملپژوهشى بودهاند، شایسته است اهم یافتهها و نتایج اصلى«پژوهش» حول محور اهداف اولیه تبیین شود. مطالب اینبخش را در چهار قسمت پى مىگیریم.
2 - 1 - نتایج مربوط به هدف اول «پژوهش»
در راستاى تحقق هدف استخراج و گردآورى آراى دواندیشمند درباره مبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقىو پاسخ به دو سؤال 1 و 2 «پژوهش» مجموعه گزیدهنظرات مرتبط با مفاهیم مذکور به صورت تطبیقى درچهار بخش «مبانى» (کلى)، «اصول»، «شیوههاى عام» و«مبانى و شیوههاى خاص» در فصل چهارم پژوهشگزارش شده است. (17)
مطالب بخش «مبانى» تحت چهار عنوان مبانى«هستىشناسى»، «انسانشناسى»، «ارزششناسى» و«معرفتشناسى» و مطالب بخش اصول تحت دو عنوان«اصول تصریح شده» و «اصول استنباط شده» تنظیمشدهاند. در بحثشیوههاى عام تهذیب اخلاقى 7 شیوهکلى (18) مطرح و در بخش «مبانى و شیوههاى خاص» 20آلودگى اخلاقى مورد بحث واقع شدهاند (19) (در این بینبرخى رذیله اخلاقى، بعضى حال ضد اخلاقى و تعدادىفعل ضد اخلاقى هستند). با اذعان به این نکته که همهیافتههاى مربوط به هدف اول «پژوهش» فى نفسه مهمهستند، در این مقام به برخى از اهم یافتهها و نتایجطى چند بند اشاره خواهیم داشت.
× در بحث مبانى (کلى) تهذیب اخلاقى نکات ذیلقابل طرح هستند:
1 - در مبانى هستىشناسى، غزالى و فیض به خدامحورى هستى و غایتمندى آن که در باور به وجودخداوند واحد، حکیم و مستجمع جمیع صفات کمال،توصیف او در ذات و صفات، نبوت عامه و خاصه، باور بهزندگى اخروى و حالات پس از مرگ و رابطه عمیق بیندنیا و آخرت جلوهگر مىباشد، مشترکند. اختلاف نظر ایندو در توصیف افعال الهى (عدل، وجوب رعایت اصلح،افعال اختیارى بندگان) و نیز بحث مهم امامت و وصایتپیامبر مىباشد که مورد اخیر به اختلاف نظر در مبانىمعرفتشناسى دو متفکر منجر مىگردد.
2 - درباره شناخت انسان و ویژگیهاى او و طریق کمالآدمى باور مشترک دو اندیشمند به وجود نفس و اصالتآن، اهم قواى باطنى نفس (شهوت، غضب و عقل)، دوویژگى مختص انسان (علم و اراده)، رابطه متقابل بیننفس و بدن و افعال جوارح و آثار درونى، تاثیر اعمال ونیات آدمى در تحصیل سعادت وى و حصول سعادتحقیقى انسان در آخرت از اهم مبانى مشترکانسانشناسى غزالى و فیض هستند در حالى که، اختلافنظر معتنابهى در این مبحثبین دو متفکر مشاهده نشد.
3 - در مبحث مهم ارزششناسى، نظر غزالى و فیضدر تعریف خیر و شر بر اساس ملاک تاثیر در زندگىاخروى، احتیاج به شریعتبراى تشخیص مصادیق خیر وشر، منشاء ایجاد رذایل و فضایل (افراط و تفریط دراستعمال قوا)، معیار اعتدال در تشخیص فضیلت و رذیلت،تعریف فضایل و رذایل و انواع اصلى آنها، تاثیر نیت وقصد در ارزشگذارى به اعمال، کاملا هماهنگ است ولىبوده در بحث مهم حسن و قبح اعمال، ارزشگذارى بهاعمال صوفیه و صحابه (بطور کلى) اختلاف نظر قابلتوجه مشاهده گردید.
4 - در مبانى معرفتشناسى غزالى و فیض در جایگاهمهم علم اخلاق و ضرورت تحصیل آن براى همه کس،احتیاج به عقل و شرع براى مبارزه با بیمارىهاى اخلاقىبا اذعان به محدودیت عقل در رسیدن به کنه حقایق ولزوم استمداد از شرع، تاویل ظواهر قرآن و سنتبااستمداد از نور عقل (عدم جمود بر ظواهر آیات ونصوص) اتفاق نظر دارند در حالى که، فیض با اعتقاد جزمبه حجیت قول، فعل و تقریر معصومین(ع) علاوه بر سنتپیامبر(ص) - و در نتیجه گسترش منبع تفکر دینى به اینحیطه وسیع (حدود 330 سال) و انکار حجیت اقوال وافعال صحابه و بلکه طعن بسیار بر آنان - و نیز انکار جدىاقتباس و اخذ بسیارى از آراى صوفیه و نقل حکایاتایشان در مباحث تهذیب اخلاقى، اختلاف نظر بسیارمهمى را با غزالى پایه نهاده و بر اساس همین اختلاف،مبناى بسیارى از اصول و شیوههاى مقبول غزالى از دیدگاهفیض هیچگونه اعتبارى ندارد.
× اما در بخش اصول نیز برخى نکات مهم از این قرارهستند:
5 - در فرآیند تهذیب اخلاقى (در همه ابواب و نسبتبه انواع آلودگیها) قواعد عام ذیل، معتبر و مورد قبولغزالى و فیض مىباشد (20) :
- لزوم بکارگیرى ترکیبى از علم و عمل
- لزوم استفاده از عادت (تکرار منظم عمل و لو به دشوارى)
- لزوم توجه به اسباب و علل و اجتناب از برخورد صرف با معلول
- لزوم پرهیز از افراط و تفریط و مراعات حد وسط
- لزوم تناسب درمان با شرایط فرد
- لزوم پیروى کامل از دستورات شرع (در ظاهر و باطن)
- وجوب تقدم اصلاح ظاهر بر اصلاح باطن
در مقابل غزالى و فیض، در اعتبار برخى اصول کلىتهذیب اخلاقى، مانند لزوم استناد به آثار صحابه (علاوهبر قرآن و سنت و اجماع)، پیروى کامل از مرشد و شیخطریقت، ترک ابتدایى جاه و مال و تقلید، اختلاف نظرشدید دارند و فیض موارد مذکور را به شدت رد مىکند ولازم مىداند در همه مراحل تهذیب اخلاقى تنها به افرادمعصوم از خطا و لغزش (یعنى ائمه هدى(ع)) و یا شیعیانآنها، با اذن و اجازه معصومین، در اعتقاد و عمل اتکا کرد.
× در مبحث مهم و کاربردى شیوههاى تهذیباخلاقى برخى از مهمترین یافتهها عبارتند از:
6 - علاوه بر دستور العملهایى که به طور خاصبرخورد با رذیله، حال و یا فعل ضد اخلاقى ویژهاى راموضوع قرار داده و با تمرکز بر روى آن، نحوه تضعیف یاریشه کنى را تبیین نمودهاند (21) (شیوههاى خاص).
دستاورد مهم تامل و جستجو در مباحث اخلاقىاحیاء و محجه، کشف دستورالعمل هایى بود که به طورخاص برآلودگى معینى متمرکز نشده بلکه بتوان از آنها دربرخورد با موارد زیادى بهره گرفت. اینگونه گزارههاىتجویزى که در «پژوهش» با نام شیوههاى عام از آنها یادشده فرآیند تهذیب اخلاقى را از صورت انتزاعى بیرونآورده و ابعاد مختلف حیات فردى و اجتماعى آدمى رادر بر مىگیرد. هنر و ابتکار غزالى و فیض در کشف چنینشیوه هایى از دستورات و آداب شرعى دینى که سراسرزندگى مسلمان معتقد و متدین را فرا مىگیرد (22) بسیار مهمتراز ارائه و تایید شیوههایى است که کما بیش در متوناخلاقى، فلسفى و عرفانى ارائه شده است. علاوه بر شیوههاى عام مطرح شده در «پژوهش» مىتوان با این نگرششیوههاى جالب توجه و کار آمد دیگرى را نیز در خلالمباحث احیاء العلوم و المحجةالبیضاء شناسایى نمودهموارد ذیل از این جمله هستند: رعایتحقوق، مراعاتآداب کسب و معیشت، تاسى و الگوگیرى از اولیاء، مراقبهو محاسبه، موعظه، توکل، زهد، تقوى و یاد مرگ (23) .
7 - با تامل در شیوههاى خاص تهذیب اخلاقى متوجهمىشویم که از نظر غزالى و فیض تربیت اخلاقى رانمىتوان به صورت مشخص به مرحله مبارزه با آلودگى(تخلیه)، اکتساب ارزش (تحلیه) و تعالى آن ارزشها(تجلیه) تقسیم نمود; چرا که مبارزه با بسیارى از آلودگیهاتنها با اکتساب ضد آنها ممکن است. همچنان که بهترینراه پیشگیرى از ابتلا به آلودگى، مبادرت به اکتسابفضایل مىباشد. لذا تقدم زمانى براى مرحله تهذیباخلاقى (پیرایش اخلاقى) نسبتبه سایر مراحل تربیتاخلاقى نمىتوان قائل شد.
8 - از نکات مهم دیگرى که مورد توجه غزالى وفیض در فرآیند تهذیب اخلاقى بوده استبرخوردمستقیم با افعال و حالات ضد اخلاقى به موازات مبارزه بارذائل مىباشد که چنین برخوردى با افعال و حالات ضداخلاقى چه بسا منجر به پیشگیرى از استقرار رذائل دروجود انسان گردد همچنان که این برخورد موجبمىشود تهذیب اخلاقى نسبتبه کودکان - که به دلیلشرایط ویژه هنوز ملکات اخلاقى در آنها مستقر نشدهاست - معنا پیدا کند.
9 - اختصاص یافتن بسیارى از مباحث و شیوههاىتهذیب اخلاقى (24) به اصلاح دیگران به علاوه، توجه همباحثخودسازى از نکات مهمى است که در اندیشهدیگر متفکران اخلاقى کمتر مشاهده مىگردد و لذامىتوان از اندیشههاى غزالى و فیض در مباحث تربیتاجتماعى نیز به خوبى بهرهمند گردید.
10 - در ارائه شیوههاى تهذیب اخلاقى علاوه بر توجهبسیار به بعد شناختى (ایجاد بینش و معرفت اخلاقى) تاکیدقابل توجهى نیز به بعد عاطفى و ارادى و عملى تهذیباخلاقى شده است که استفاده از ذکر مواعید و پاداشهاىاخروى و دنیوى و تشبیههاى متنوع و تاکید بر استفاده ازعادت و تکرار عمل از این شیوهها محسوب مىشوند.
2 - 2 - نتایج مربوط به هدف دوم «پژوهش»
در رابطه با هدف دوم «پژوهش» درباره تشخیص میزانتوافق نظر غزالى و فیض، و سؤال سوم «پژوهش» وفرضیههاى یکم و دوم، تعریف ویژهاى از «توافق نظر» (25) انجام شده و با دسته بندى مجموعه گزارههاى مربوط بهموضوعى خاص، یافتهها و مقدار توافق نظر غزالى و فیضدر هر مقوله بر اساس تعداد این مجموعهها تحلیل کمىشده است.
الف) در مقوله مبانى، مجموعا 581 دسته مبنا موردمقایسه قرار گرفت که از این تعداد دو اندیشمند در 541مورد توافق نظر دارند (93%)
ب) در مقوله اصول، از مجموع 56 اصل مورد مقایسهغزالى و فیض در 46 اصل توافق نظر داشتهاند (82%)
ج) در مقوله شیوهها، از مجموع 457 دسته شیوه موردبررسى غزالى و فیض در اعتبار 391 دسته اتفاق نظرداشتند (85%)
البته میزان اتفاق نظر در مباحث اساسى هر مقولهتفاوت دارند و در گزارش نقل شده است. بنابر نتایجمذکور مىتوان نکات مهم ذیل را در این بخش مطرحنمود:
1 - در هر سه مقوله مبانى، اصول و شیوههاى تهذیباخلاقى میزان توافق نظر دو اندیشمند بسیار زیادتر ازمقدار اختلاف نظر آنهاست، هر چند میزان توافق نظر دراین مقولهها متفاوت مىباشد.
2 - در ارزیابى فرضیه یکم «پژوهش»، بر اساسیافتهها بایستى این فرضیه را تایید شده تلقى نموده شواهدموجود نشان مىدهد که توافق نظر غزالى و فیض در مبانىتهذیب اخلاقى بیش از توافق نظر آن دو در اصولتهذیب اخلاقى است.
3 - لیکن در ارزیابى فرضیه دوم شواهد موجود آن راتایید نمىکند بلکه با تفاوت کمى، توافق نظر نسبى دومتفکر در شیوهها بیش از میزان اتفاق نظر آن دو در اصولاست. در تحلیل این امر خلاف انتظار، مىتوان آن را بهعدم کفایت دادهها و تشکیک در شیوه جمع آورى ودسته بندى آنها یا نادرستى تعریف مورد نظر از «توافقنظر» نسبت داد و سعى نمود با تکرار پژوهش و با ارائهتعریف دیگرى از «توافق نظر» صحت فرضیه دوم را باردیگر آزمود. احتمال دیگران آن است که با فرض قبولنتایج پژوهش (یعنى رد فرضیه دوم) ممکن بدانیم مرحومفیض آنچنان که در ارزیابى و نقد اصول تهذیب اخلاقىمقبول غزالى بر اساس مبانى معرفتشناسى خود موفقبود، در نقادى شیوههاى تهذیب اخلاقى غزالى بر اساسمبانى و اصول مقبول خود توفیق پیدا نکرده است و اگراین کار با ارزیابى دقیقترى بر اساس مبانى معرفتشناسىدینى او انجام مىشد، اختلاف نظر بین دو متفکر در«شیوه»ها از میزان موجود بیشتر مىشد. البته پژوهشگر درحال حاضر احتمال اول را موجهتر مىداند و خواستارتکرار پژوهش و دقتبیشتر در نحوه تحلیل کمىدادههاست.
4 - نکته مهمى که در تفسیر نتایج مربوط به هدف دوم«پژوهش» باید مورد ملاحظه قرار گیرد آن است که کمیتبسیار زیاد موارد توافق نظر دو اندیشمند - که بر اساسشواهد موجود تایید گشته است، هرگز به مفهوم کماهمیتى موارد اختلاف نظر این دو متفکر اخلاقى نیست ونباید با اتکا بر نتایج مذکور - و لو در صورت اثبات قطعى- موارد اختلاف نظر را قابل اغماض و چشم پوشىدانست. سزاوار استبا توجه به محتواى موارد اتفاق نظرو اختلاف نظر به قضاوت کیفى - نه صرفا کمى - در اینباب اقدام شود. (26)
3 - 2 - نتایج هدف سوم «پژوهش»
درباره نوع ارتباط میان مبانى، اصول و شیوههاى تهذیباخلاقى، سؤال چهارم و فرضیههاى سوم و چهارم در«پژوهش» طرح شدند. قبل از پاسخ به سؤال چهارم بایدمتذکر شویم که این سؤال درباره ارتباط میان مبانىو اصول (به تعبیر دیگر هستها و بایدها) در مباحثفلسفه اخلاق بطور جدى مطرح بوده است و پاسخهاىگوناگون و نظریات مختلفى در این باره ارائه شدهاندکه در طیفى قرار دارند که در یک طرف، نظریه استقلالکامل بایدها از هستها و در طرف دیگر، نظریه ارتباطمنطقى و تولیدى میان هستها و بایدها را مىتوان نامبرد. فرضیه سوم «پژوهش» مبتنى بر نظریهاى در بینطیف مذکور است; یعنى اولا قائل به ارتباط میان هستهاو بایدهاست و ثانیا این ارتباط را استلزام منطقىنمىداند. (27)
اما باید توجه نمود که این سؤال به تقریر جدید آن (28) در میان علماى متقدم مطرح نبوده و لذا با کنکاش دراندیشه قدما حداکثر مىتوان شواهد احتمالى مبنى برتمایل نظرى ایشان به یکى از نظریههاى موجود را بدستآورد. به هر حال، باید با پیگیرى شواهد و قرائن مبنى برچگونگى ارتباط میان عناصر مورد بحثبه ارزیابىفرضیههاى 3 و 4 بپردازیم.
در این باره تحلیل کیفى قرائن و شواهد نکات ذیل رابدست داد:
1 - از نظر غزالى و فیض اصل وجود ارتباط میانمبانى، اصول و شیوهها به شواهد گوناگون پذیرفته و مقبولمىباشد.
2 - در بیان نوع ارتباط میان مبانى و اصول از دیدگاهغزالى با توجه به موضع وى در حسن و قبح شرعى افعال(بنابر مذهب اشعرى) و نظرات اصولى او در کتابالمستصفى درباره حقیقت «وجوب» از سویى و چند بیانمختلف از وى در کتاب ریاضةالنفس و التوبه دربارهمنوط بودن بایدها و نبایدها به مصالح واقعى از سوىدیگر نمىتواند به درستى نظر او را مشخص نمود، هرچند در مجموعه مطالب اخلاقى وى قول دوم شواهدبیشترى دارد. (29)
اما درباره فیض با این مشکل روبرو نبوده و مىتوانیمازدیدگاه وى اعتبار اصول را با توجه به مصالحواقعى دانسته و فرضیه سوم را درباره او صادق بدانیم.البته نکته فوق الذکر (عدم طرح سؤال در زمان فیضو غزالى) نتیجهگیرى درباره فرضیه 3 را با تردید همراهمىسازد.
3 - در بیان چگونگى ارتباط میان اصول و شیوهها(مفاد فرضیه 4) شواهد و قرائن بسیارى در دست است کهشیوههاى تهذیب اخلاقى در کلام غزالى و فیض از اصولاستنباط شده یا براى استدلال درباره اعتبار و عدم اعتبارآنها به اصول استناد شده است. لذا مىتوان فرضیه چهارمرا با توجه به شواهد، تایید شده تلقى نمود.
4 - نکته مهم دیگرى که از تحقیق در اصول وشیوههاى تهذیب اخلاقى حاصل مىشود آن است که هرچند از لحاظ نظرى، از دیدگاه غزالى و فیض (بنابر فرضیه3 و 4) اعتبار اصول، مبتنى بر قبول مبانى و استنباط شیوههااز اصول مىباشد، ولى چه بسا در مقام اعتبار اصول وشیوهها، اندیشمندى به لوازم این ارتباط پاى بند نباشد; بهاین معنا که چه بسا اصول تهذیب اخلاقى مورد قبولمتفکر با مبانى مورد تصدیق وى منافات داشته باشد و یاشیوههاى مطرح شده از اصول مورد قبول او استنباط نشدهبلکه با آنها تناقض داشته باشد. به عنوان مثال، شیوه حقیرساختن خویش (مورد تایید غزالى) در تهذیب جاهطلبى(مطابق مذهب ملامتیه) با اصل تبعیت مطلق از قرآن وسنت تعارض دارد یا اصل تبعیت مطلق از مرشد و شیخطریقت در نظر غزالى با لزوم تبعیت از شرع و مبناى کاملبودن شرع و دین تناقض دارد. و به طور کلى شیوههایىکه غزالى در برخورد با محبت دنیا و شهرتطلبى درپیروى از آداب صوفیه معتبر مىداند با اصولى چونرعایت اعتدال و پیروى از سنت پیامبر و دستورات شرعناسازگارى دارد.
5 - با ملاحظه نکته فوق مىتوان درباره ارزیابى آراءهر متفکر در فرآیند تهذیب اخلاقى به ملاکى مهم دستیافت و آن لزوم هماهنگى و سازگارى میان مبانى، اصولو شیوههاست، به صورتى که این عناصر مجموعههماهنگ و سازگارى را تشکیل دهند.
6 - با توجه به اینکه مقصد پژوهش حاضر ارزیابى ونقد آراء دو متفکر نبوده است و لیکن با توجه به ملاکمزبور در نگاهى کلى و به دور از هر گونه پیشداورى وتعصب مىتوان گفت فیض در ارائه مجموعهاى هماهنگاز مبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى به اتکاء منابعمعتبر دینى بسیار تواناتر و موفقتر از غزالى عمل نمودهاست. به عبارت دیگر، فیض در ارائه شیوههاى تهذیب تاحد امکان توجه به مبانى و التزام به اصول را مراعاتنموده است.
7 - نتیجه مهم دیگرى که در اثر توجه به نوع ارتباطمیان مبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى حاصلگردید آنکه; اعتبار یک اصل یا شیوه تنها در اثر ارتباط بایک مبنا یا یک اصل رقم نمىخورد، یعنى براى اعتبارداشتن اصلى معین درنزد هر متفکر، مجموعهاى از مبانىفکرى مقبول وى دست اندر کار مىشوند و همچنین قبولشیوهاى خاص مستلزم توجه به چند اصل (به موازات هم)مىباشد. در نتیجه، اعتبار هر اصل حاصل توجه بهمجموعهاى از مبانى اعتقادى معرفتشناسى ارزششناسىو انسانشناسى تهذیب اخلاقى است و قبول و تایید هرشیوه تهذیب اخلاقى ثمره تعامل اصول متعدد و با توجه بهمبانى خاص تهذیب رذیله یا فعل ضد اخلاقى است.
بنابراین، تصویر ارائه شده از سوى برخى محققان (30) مبنى بر ارتباط یکسویه و خطى میان عناصر فوق در نظامتربیتى - که بر اساس آن هر اصل تنها مبتنى بر یک مبنابوده و هر شیوه نیز فقط متکى به یک اصل است - شایستهتامل و تجدید نظر مىباشد.
8 - و بالاخره نتیجه بسیار مهمى که از تامل در نحوهارتباط مبانى، اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى و مقایسهدیدگاه غزالى با فیض حاصل مىشود آنکه; «در قبول وتصدیق مبانى تهذیب اخلاقى با رویکرد دینى و نیز اعتبارداشتن اصول و شیوههاى تهذیب اخلاقى (با همانرویکرد) مهمترین عامل مؤثر، مبانى معرفتشناسى دینىهر متفکر است; زیرا مىبینیم اختلاف گوهرى فیض باغزالى در شناخت اهل بیت (ع) به عنوان منابع تفکر دینىدر کنار قرآن و سنت نبوى(ص) (و رد و انکار حجیتاقوال و افعال دیگران) وقتى با مواجهه با دریاى غنىمعارف اهل بیت (ع) و التزام عملى به این معارف گستردههمراه مىگردد; تقریبا در همه مبانى، اصول و شیوههاىتهذیب اخلاقى تاثیر جدى و عمیق مىگذارد. تهذیب وپیرایش احیاء العلوم از اندیشههاى نادرست، تندرویها وبدعتهایى ناروا، حکایات خرافى و تکمیل این مجموعه بامعارف اهل بیت (ع) همگى حاصل این تاثیر با برکتمىباشد، به صورتى که بنابر ارزیابى مرحوم علامه امینى،«تنها فارق اصلى میان احیاء العلوم و المحجةالبیضاء هماناسیر و سلوک فیض بر طریقه اهل بیت و التزام وى بهبهرهگیرى از دریاى معارف معصومین بوده است» (31) .
4 - 2 - اهم یافتهها
و نتایج در ارتباط با هدف چهارم
در راستاى تدوین و تنظیم اندیشههاى اخلاقى غزالى وفیض در قالبى جدید هر چند لازم است پژوهشهاىدیگرى در باب اهداف، مراحل، ابعاد و مراتب و عواملتهذیب اخلاقى صورت پذیرد و نیز با ملاحظه در همآمیختگى مراحل پیرایش از آلودگیها (تهذیب) با مراحلبعدى تربیت اخلاقى (اکتساب فضایل، حالات و افعالاخلاقى و تقویت آنها) پژوهشهاى مشابهى در آن مراحلصورت بگیرد، لیکن به اتکاء یافتههاى «پژوهش» و نتایجضمنى آن مىتوان زمینه این مهم را فراهم نمود به اینبیان که:
1 - مقولههاى مبانى، اصول و شیوهها با تجدید نظرانجام شده در طى «پژوهش»، توانایى در برگرفتن اهماندیشههاى غزالى و فیض در باب تهذیب اخلاقى را داراهستند.
2 - سه عنوان «رذائل»، «حالات ضد اخلاقى» و «افعالضد اخلاقى» شامل تمامى موارد آلودگیهاى متعلق بهتهذیب اخلاقى هستند.
3 - دو رویکرد مهم در تهذیب اخلاقى یعنى اصلاحخود و اصلاح دیگران مىتواند مبنایى براى تقسیم اصولو شیوههاى تهذیب اخلاقى در نظام تهذیب اخلاقى باشد.
4 - با توجه به گستردگى مفهوم تهذیب اخلاقى نسبتبه همه حالات رفتار آدمى مىتوان به راحتى آن را در سهمقوله ارتباط با خود، خداوند و دیگران جایگزین نمود.
5 - توجه به مراحل رشد آدمى و ترتب زمانى تکوینآلودگیهاى اخلاقى (از قوه شهوت به غضب و عقل وخیال) مىتواند در تنظیم شیوههاى تهذیب اخلاقىمتناسب با این مراحل مفید باشد.
6 - با توجه به نقش مهم افعال ضد اخلاقى در ایجادرذائل و استحکام آنها شایسته است در نظام تهذیباخلاقى براى برخورد با افعال ضد اخلاقى بر حسبتقسیمهاى مختلف و ممکن در این زمینه، مجموعهاى ازاصول و شیوهها منظم گردند که این مهم در مورد تهذیباخلاقى کودکان بیشتر رخ مىنماید.
امید استبتوان با عمل به توصیههاى فوق و ترسیمطرحوارههایىدرباره چگونگى ارتباط عناصر مهم فرآیندتهذیب اخلاقى، اساس محکمى براى تنظیم و تدویناندیشههاى اخلاقى غزالى و فیض بنیان گذاشته شود.
خاتمه:
ارائه برخى پیشنهادها
با توجه به محدودیتهاى «پژوهش» - که در بخش پایانىگزارش طى 10 عنوان مطرح شده اند (32) - پژوهشگر درخاتمه برخى پیشنهادهاى برخاسته از یافته و محدودیتهاىپژوهش را بر مىشمارد:
الف) در بعد روش شناسى پژوهش
1. براى انجام مناسب و مطلوب اینگونه پژوهشها، بایستىعناصر مورد بحث نظام تربیت اخلاقى، تعاریف دقیق وعملیاتى شوند و در این راستا به نظر مىرسد تعریفارائه شده «پژوهش» از اصول و شیوهها محتاج تجدیدنظر باشد.
2. در تعیین اهداف اینگونه پژوهشها به جاى تشخیصمیزان توافق نظر بحث کیفى از محتواى موارد اتفاق نظرو اختلاف راى جایگزین گردد.
3. روش تحلیل محتوا به دقت و تفصیل مناسب با چنینپژوهشهایى طراحى و فنون کاربردى آن تبیین گردد.
4. عرصه انجام تحقیق محدودتر گردد و در عوض عمقبیشترى پیدا نماید. در صورت امکان از منابع پژوهشنیز نمونهگیرى تصادفى بعمل آید تا بر این اساسمحدوده کاوش تقلیل یابد و کیفیت پژوهش افزایشپیدا کند.
ب) در بعد ارائه موضوع براى پژوهشهاى آینده
1. انجام پژوهشهایى درباره اهداف، مبانى، اصول،شیوهها، مراحل و ... تهذیب اخلاقى و تربیت اخلاقىاز دیدگاه متفکران بزرگ مسلمان (مانند ابن مسکویه،خواجه نصیر، ابن سینا، ملاصدرا، نراقى، علامهطباطبائى، سید بن طاووس و امام خمینى) بصورتمستقل یا تطبیقى در عرصههایى محدود و قابلپژوهش
2. مقایسه و تطبیق آراى بزرگان مسلمان با اندیشههاىفلاسفه اخلاق، مکاتب اخلاقى معاصر و متفکراناخلاقى سایر ادیان و نقادى و ارزشیابى آنها پس ازتدوین ملاکهایى مشخص
3. تدوین نظام تربیت اخلاقى اسلام با تکیه بر نظرمتفکران مسلمان به صورت اجتهادى با تکیه بر منابعتفکر دینى (قرآن، سنت، عقل)
4. بررسى نقش دستورات دینى و آداب شرعى در تربیتاخلاقى
5. مقایسه و نقد تطبیقى رویکرد دینى به تربیت اخلاقى بادیگر رویکردها (فلسفى، عرفانى، علوم تجربى) وبررسى نقاط قوت و ضعف هر یک
6. مقایسه تربیت اخلاقى مبتنى بر دین از دیدگاه اسلام(اهل سنت و شیعه) با دیدگاه مسیحیت (کاتولیک وپروتستان)
7. بررسى شیوه استنباط آراء اخلاقى از منابع تفکر دینى
پىنوشتها:
1) سوره مبارکه الشمس، آیات 7 - 10.
2) به منظور پرهیز از تطویل کلام و اجتناب از ملالتخاطر خواننده محترمدر سراسر این مقاله از پژوهش مذکور با عنوان مطلق «پژوهش» (به اتکاءعهد ذکرى) یاد خواهد شد.
3. Moral Education
4. Moral Refinement
5. Foundations
6. Principles
7. Methods
8. Descriptive Statements
9. Prescripitive Statements
10) توضیحات بیشتر در این رابطه در فصل اول «پژوهش» مطرح شده است.
11) یعنى بین مبانى و اصول تهذیب اخلاقى نه استلزام منطقى (رابطهتولیدى) وجود دارد و نه استقلال کامل، بلکه تجویز این اصول در عالماعتبار با ملاحظه و توجه به امورى واقعى صورت گرفته است.
12. Content Analysis
13) باقر ساروخانى، روشهاى تحقیق در علوم اجتماعى; ج1، ص 82.
14) علاقمندان به آشنایى بیشتر با روش تحلیل محتوا به کتاب روشهاىتحقیق در علوم اجتماعى (باقر ساروخانى)، فصل تحلیل محتوا مراجعهنمایند.
15) خواننده علاقمند را به اصل پژوهش و منابع اصلى آن در این زمینه -مقدمه مرحوم علامه امینى بر المحجةالبیضاء و مقاله مفصل «جامه تهذیببر تن احیاء» ارجاع مىدهیم.
16) استاد مرتضى مدرس چهاردهى - طبقات المفسرین - به نقل از مقدمهالمحجةالبیضاء ج 1/ 25.
17) در این فصل که به لحاظ ماهیت توصیفى «پژوهش» حجیمترین بخشگزارش تحقیق مىباشد مجموعه نظرات به صورت منظم و مستند نقلگردیده است (صص 88 الى 294)
18) به ترتیب عبارتند از: 1 - رعایت آداب اهل علم 2 - رعایت آداب عبادات3 - ازدواج و آداب آن 4 - آداب مصاحبت و معاشرت 5 - امر به معروف ونهى از منکر 6 - تهذیب اخلاقى کودکان 7 - توبه
19) این آلودگیهاى اخلاقى عبارتند از: شکمبارگى - شهوترانى - خشم وعصبانیت - بى حمیتى - کینه - حسادت - محبت دنیا - مال دوستى - حرصو طمع - بخل و خست - جاهطلبى - محبت مدح و ستایش - کراهت ازسرزنش -ریا - کبر - عجب - غیبت - نمامى - مدح و ستایش - خوض درباطل
20) براى رعایت اختصار، مفاد اصول به صورت مصدرى بیان شدهاند.
21) که نوعا این شیوهها در ربع مهلکات از احیاء و محجة ارائه شدهاند.
22) از ارتباط عبادى فرد با خداوند و آداب فردى تا انواع روابط اجتماعىاقتصادى در عرصه خانواده و اجتماع را شامل مىشود.
23) علاقمندان براى اطلاع بیشتر به کتب مربوطه در احیاء علوم الدین والمحجة البیضاء مراجعه کنند.
24) مانند شیوههاى تهذیب کودکان، امر به معروف و نهى از منکر، آدابمعاشرت، تهذیب شاگردان، موعظه و...
25) منظور از توافق نظر همه مواردى است که فیض به رد و انکار نظر غزالىنپرداخته باشد (اعم از اینکه در تایید مدعا و تکمیل سخنان غزالى مطلبىافزوده یا جزئیاتى را حذف کرده باشد یا آنکه تنها به ذکر آراء غزالى و تاییدو تقریر آنها اکتفا نموده باشد.)
26) چه بسا با ملاحظه نکته مزبور در اهمیت و صلاحیت اهدافى نظیر هدفدوم «پژوهش» براى تحقیقات نظرى تامل و تشکیک شایسته بود. و تعییناین گونه اهداف را ناشى از «سیطره کمیت در آخرالزمان» بدانیم! فتامل.
27) شبیه نظریه منوط بودن احکام شرعى به مصالح واقعى در علم اصول.
28) براى آشنایى بیشتر با این سؤال و تقریر آن به کتاب دروس فلسفه اخلاق(استاد مصباح)، فلسفه اخلاق محمد رضا مدرسى، و کاوشهاى عقلعملى(حائرى یزدى) مراجعه کنید.
29) براى بحثبیشتر در این زمینه ر.ک به منطق و حقیقت از نظر غزالىابراهیمى دینانى.
30) دکتر خسرو باقرى - نگاهى دوباره به تربیت اسلامى - فصل چهارم
31) مقدمه محجه - ج/ 21
32) اصل گزارش پژوهش ص 332-330