تنبیه از دیدگاه اسلامى
آرشیو
چکیده
متن
آیا تنبیه یک روش تربیتى است؟ کارایى آن در چهسطحى است؟ شرایط استفاده از آن چیست؟ چه کسانىاجازه اعمال آن را دارند؟ اسلام در این زمینه چهمىگوید؟ روانشناسان و مربیان تربیتى چه مىگویند؟ اینهاو پرسشهایى از این دست، پرسشهایى است که در محافلتربیتى زیاد مطرح است. چنین مشهور و معروف شده کهتنبیه از نظر روانشناسان، به دلیل اثرات منفى که از خودبرجاى مىگذارد مطرود و ممنوع است و باید از آناجتناب کرد. اما بیشتر دانشمندان و علماى اسلامى تنبیه رااز نظر اسلام جایز دانسته و براى آن شرایط و حدودى راتعیین مىکنند. در مورد تنبیه در اسلام بحثهاى مختصرىاز سوى برخى از دانشگاهیان صورت گرفته است کهمعمولا به ذکر نظرات و فتواى برخى از فقها اکتفا نموده وتفحص کمترى در روایتشده است. از سوى دیگرفقهاى اسلامى نیز معمولا به بیان حکم فقهى مساله اکتفاکرده و به جنبههاى تربیتى و اخلاقى مساله و کم و کیفتنبیه در روایات کمتر وارد شدهاند. از آنجایى که روشنشدن این بحث، بویژه از نظر اسلام، در محافل تربیتى ازاهمیتخاصى برخوردار استبرآنیم تا در روایاتى که دراین زمینه وارد شده است جستجوى بیشترى نموده و بهسؤالات بالا از منظر اسلام پاسخ گوئیم. در پایان نیزاشارهاى به نظر برخى از روانشناسان و مربیان تربیتىخواهیم داشت تا نشان دهیم که نظر روانشناسان و مربیانتربیتى چه مقدار با نظر اسلام هماهنگ است.
تنبیه در لغتبه معناى آگاهانیدن، بیدار کردن، واقفگردانیدن به چیزى و آگاه و هوشیار کردن آمده است. (1) ودر اصطلاح به عملى گفته مىشود که لازمه آن آگاه وهوشیار کردن باشد و دست کم به سه معنا بکار رفته است:
1. حذف پاسخ مثبت از ارگانیسم و یا اضافه کردنپاسخ منفى به آن. از نظر اسکینر تنبیه به این معنا بکار رفتهاست. وى مىگوید: «تنبیه زمانى رخ مىدهد که پاسخمثبتى را از موقعیتحذف و یا چیزى منفى به آنبیافزاییم. به زبان متداول مىتوان گفت تنبیه دور ساختنچیزى از ارگانیسم است که خواستار آن استیا دادنچیزى استبه او که طالب آن نیست. » (2)
جان ایانز و همکاران نیز مىگویند: «تنبیه عبارت استاز ارائه محرک ناخوشایند یا حذف تقویت مثبتبلافاصلهبعد از انجام یک رفتار.» (3)
تنبیه به این معنا را تنبیه به معناى عام مىگوییم.
2. ارائه پاسخ منفى به ارگانیسم. دکتر سیف مىگوید:«تنبیه عبارتست از ارائه یک محرک آزارنده یا تنبیه کننده(تقویت کننده منفى) بدنبال یک رفتار نا مطلوب براىکاهش دادن احتمال آن رفتار. براى مثال اگر بعد از انجامرفتارى نامطلوب از سوى کودک مثلا گفتن یک حرفزشتبا ارائه یک محرک آزارنده مثل سیلى زدن به اوخواسته باشیم که احتمال بروز رفتار نامطلوب را در اوکاهش دهیم او را تنبیه کردهایم.» (4) تنبیه به این معنا را تنبیهبه معناى خاص مىگوییم.
3. تنبیه بدنى یا کتک زدن. گاهى مراد از تنبیه، بههمین معناست که ما آن را تنبیه به معناى اخص مىگوییم.
روشن است که بر طبق معناى اول - معناى عام -تنبیه، طیف وسیعى را در بر مىگیرد که عبارتست ازتغافل، بى اعتنایى، تهدید، تحقیر، سرزنش، تمسخر،محروم سازى، جریمه، جبران، تغییر چهره، روىبرگرداندن و تنبیه بدنى. اما بر طبق معناى دوم - معناىخاص - تنبیه دیگر شامل تغافل، بى اعتنایى محرومسازى و به عبارت دیگر حذف تقویت مثبت نمىشود.
آنچه از میان این معانى سه گانه تنبیه مورد تردید وبحث واقع شده است قسم سوم یا تنبیه به معناى اخصاست، گرچه برخى از مصادیق تنبیه بهمعناى دوم - خاص -نظیر تهدید، تحقیر، سرزنش و تمسخر نیز کما بیش موردرد و انکار واقع شده است. بنابراین، ما بیشترین کوششخود را بر این مصروف مىداریم که ببینیم روایاتمعصومین «علیهم السلام» درباره تنبیه بدنى کودک چهمىگویند. انحصار بحثبه تنبیه کودک نیز به دلیل اهمیتتربیتى آن در این دوران مىباشد.
تنبیه کودک در روایات
قبل از ورود به بحث روایات تذکر این نکته اهمیت داردکه قطع نظر از روایات، تنبیه کودک جایز نیست چونخداى تعالى انسان را آزاد آفریده است و کسى را بردیگرى تسلط نیست مگر آنکه او اجازه کند بعلاوه تنبیه وزدن دیگرى ایذاء، اذیت و ظلم به اوست و این اعمال درشرع نهى شده استبطورى که برخى روایات آن راحرب با خدا و کفر مىدانند. ابن ابى عمیر از معاویه نقلمىکند که از امام صادق(ع) درباره قول خداى سبحان «ومن یرد فیه بالحاد» سؤال کردم امام فرمود:
«هر ظلمى الحاد است و زدن خادمى که گناه نکردهاست از این الحاد است.» (5)
بنابراین اگر نتوانیم از روایات باب تنبیه جواز آن رااستفاده کنیم اصل عدم جواز بجاى خود باقى است.همینطور در مواردى که شک در جواز داریم باید به اصلعدم جواز تمسک کرد. در مورد تنبیه کودک، روایاتمتعددى از پیامبر(ص) و ائمه معصومین(ع) وارد شدهاست که از مجموع آنها مىتوان استفاده کرد که اصل تنبیهکودک به منظور تربیت و تادیب او جایز است. از اینروست که تقریبا تمام فقهاء به جواز تنبیه کودک فتوادادهاند. اما در کم و کیف آن و اینکه چه کسى چنیناجازهاى را دارد اختلاف کردهاند. در اینجا نظر برخى ازفقهاء را به اختصار ذکر مىکنیم:
آیةالله العظمى اراکى (ره):
سؤال: هرگاه، پدر، فرزند خود را به قصد تادیب موردضرب قرار دهد آیا دیه دارد یا نه؟
جواب: هرگاه تادیب طفل متوقف باشد بر ضربجائز است ولى باید سرخ و کبود نشود... (6)
آیةالله العظمى بروجردى: اگر بچه یکى از گناهانکبیره را انجام دهد، ولى یا معلم او مىتواند به قدرى کهادب شود و دیه واجب نشود او را بزند. (7)
آیةالله العظمى گلپایگانى: اگر بچه یکى از گناهان کبیرهرا انجام دهد ولى یا دیگرى با اذن ولى او مىتواند بهقدرى که ادب شود و دیه وارد نشود او را بزند. (8)
آیةالله العظمى امام خمینى (ره): گفته شده است که درادب کودک زدن بیش از ده شلاق کراهت دارد. ولىظاهر این است که ادب کودک باید با توجه به نظر ادبکننده و ولى کودک باشد گاهى مصلحت کودک اقتضامىکند که کمتر از ده شلاق به او زد و گاهى اقتضاى بیشتراز ده شلاق مىکند ولى در هر حال نباید از تعزیر فرد بالغبیشتر شود بلکه احتیاط این است که از تعزیر فرد بالغ همکمتر باشد و احوط از آن این است که به پنج و شششلاق اکتفا شود. (9)
در زمینه تنبیه سه دسته روایت از ائمه معصومین(ع)وارد شده است:
دسته اول روایاتى است که اجازه تنبیه کودک را بهحاکم مىدهد تا در برابر گناهانى که کودک انجام مىدهدمانند سرقت، زنا، لواط و... او را تنبیه و یا تعزیر کند. بهدلیل اینکه این دسته از روایات در مورد حقوق کیفرىاست و تحقق آن به دست قاضى است و با بحث ما کهتنبیه کودک در ارتباط با معلم و والدین استبیگانه است،از بحث درباره آنها صرف نظر مىکنیم.
دسته دوم روایاتى است که تنبیه کودک را در جهتتربیت و تادیب او براى پدر و معلم جایز مىشمارند.
دسته سوم روایاتى است که تنبیه کودک را بر ترکنماز جایز مىشمارند.
روایات دسته دوم و سوم به بحث ما مربوط مىباشند،بنابراین به بررسى برخى از آنها در این جا مىپردازیم.
1. اسحاق بن عمار مىگوید به امام صادق(ع) گفتمگاهىمن غلام خود را به خاطر خلافى که مرتکب مىشودمىزنم، امام پرسید چقدر او را مىزنى؟ گفتم چه بسا صدتا او را مىزنم امام فرمود: صدتا! صد تا! و این را دو بارتکرار کرد سپس فرمود: حد زنا را مىزنى؟ از خدا بترسبه او گفتم جانم بقربانت پس چقدر جایز استبزنم؟ امامفرمود یکى، گفتم به خدا قسم اگر او بداند که بیش از یکىاو را نمىزنم همه چیز را از بین مىبرد. امام فرمود: پسدو تا بزن، گفتم اگر چنین باشد هلاک خواهم شد، اسحاقمىگوید باز هم با امام چانه زدم تا او به پنج تا راضى شد.سپس ناراحتشد و فرمود: اى اسحاق اگر حد جرم رامىدانى آن را اقامه کن و از حدود خدا تجاوز نکن. (10)
2. حماد بن عثمان مىگوید از امام صادق(ع) در موردادب کودک و عبد پرسیدم امام فرمود: پیجیا شش ضربو تا مىتوانى مدارا کن. (11)
3. امام صادق (ع) مىگوید: کودکان مکتبى نوشتههاىخود را نزد امیرالمؤمنین آوردند تا بهترین آنها را انتخابکند امام فرمود این کار قضاوت است و جور در آن مثلجور در قضاوت است. به معلمتان بگویید اگر بیشتر از سهضربه براى تادیب به شما بزند قصاص خواهد شد. (12)
4. از پیامبر اکرم(ص) نیز نقل شده است که ادبکودک سه ضربه است و افزون بر آن روز قیامت قصاصمىشود. (13)
5. زراره مىگوید از امام صادق(ع) پرسیدم در موردزدن مملوک چه مىگویید؟ امام فرمود هر کارى کهخودش انجام داد چیزى بر او نیست اما اگر تو را عصیانکرد زدن او اشکالى ندارد. گفتم چند تا؟ امام فرمود: سه تایا چهارتا و یا پنج تا. (14)
در این جا تذکر این نکته لازم است که در روایاتحکم عبد و کودک دست کم از حیث تنبیه و تادیب یکىاست در روایت دوم نیز از امام راجع به ادب کودک و عبدسؤال شد امام تفاوتى قائل نشدند و براى هر دو یکپاسخ فرمودند.
6. حضرت رسول (ص) فرمودند: نماز را در هفتسالگى به کودک یاد دهید و در ده سالگى او را بر ترکنماز تنبیه کنید. (15)
روایات دیگرى هم در این مورد هست که جهتاختصار آنها را ذکر نمىکنیم.
اکنون با توجه به این دو دسته از روایات باید جوابسؤالات طرح شده در صدر بحث را بیابیم.
1. آیا از نظر اسلام تنبیه کودک جایز است؟
با توجه به روایات ذکر شده کاملا روشن است کهاصل زدن کودک براى تادیب و تربیت او جایز است، و ازاین روست که عموم فقهاى شیعه و حتى اهل سنتبهجواز تنبیه کودک فتوا دادهاند، به طورى که کرکى درجامع المقاصد در شرح قول علامه مىگوید: «اما ان لهالضرب المعتاد فلا بحث فیه...» (16) و نیز عاملى در مفتاحالکرامه مىگوید: «اما ان له الضرب المعتاد فلا بحث فیهکما فى جامع المقاصد و هو کذلک اذا کان الصبى ذا عقلو تمییز کما نبد علیه فى التذکره والتحریر و الحواشى لانهیاخذونه مسلما فى الباب [الاجاره] و باب الدیات... (17)
روشن است که دلیل عدم بحث، روایاتى است که ذکرشد. علاوه بر اینها از روایاتى که امر و توصیه به تادیبکودک مىکنند نیز چنین استشمامى را مىتوان کرد چرا کهگاهى انسان در تربیت کودک ناچار از تنبیه اوست و اگرتنبیه جایز نباشد تربیت میسر نشود.
2. چه کسانى اجازه تنبیه کودک را دارند؟
همه فقها این اجازه را براى پدر، پدر بزرگ و جدپدرى و حاکم شرع اثبات کردهاند، اما در مورد معلم ومؤدب کودک برخى این اجازه را مطلق دانسته و برخىدیگر آن را مشروط به اذن پدر یا حاکم شرع دانستهاند.ظاهر روایات اول و دوم نیز این اجازه را براى پدر اثباتمىکند و چون پدر بزرگ و جد پدرى حکم پدر را دارندبراى آنها نیز ثابت است. شاهد این مطلب هم دو روایتىاست که در آنها از ادب یتیم سؤال مىشود اماممىفرمایند در مواردى که فرزند خود را تادیب مىکنىیتیم را نیز تادیب کن. (18) همچنین امیرالمؤمنین در روایتسوم این اجازه را به معلم مىدهد. بنابراین در این دومورد بحثى نیست اما آیا مادر هم چنین اجازهاى را دارد؟شاید بتوان به این سؤال جواب مثبت داد; زیرا هدف ازتنبیه تادیب و تربیت کودک است و کسى که امر تربیت رابر عهده دارد باید چنین اجازهاى را داشته باشد. شاهد اینمدعا این است که حضرت على علیهالسلام این اجازه را بهمعلم مىدهد و آن را مشروط به اذن پدر نمىکند (رویاتسوم) و این از آن جهت است که معلم تربیت کودک را برعهده دارد پس ما در نیز باید چنین اجازهاى را داشته باشدچون تربیت کودک بر عهده او نیز هست.
3. تا چه مقدار مىتوان کودک را تنبیه کرد؟
به این پرسش از دو جهتباید پاسخ گفتیکى ازجهت کمیت و دیگرى از جهت کیفیت. اما از حیثکمیتباید گفت روایات، جوابهاى مختلف دادهاند.برخى سه تا، برخى چهارتا، برخى ، پنج و برخى دیگرشش تا را مطرح کردهاند ولى در جمع بین این روایاتمىتوان گفتبراى معلم زدن بیش از سه تا جایز نیستچون در معتبره سکونى امام، بیش از سه تا را براى معلمجایز ندانستهاند و فرمودند قصاص خواهد شد. اما براىپدر، پدر بزرگ، جد پدرى و شاید مادر بیش از شش تازدن جایز نیست که البته بحسب تفاوت موارد، تعدادضرب هم متفاوت مىشود ولى در هر حال بیش از ششتا جایز یستبزنند و اختلاف در روایات و یا تردید بینسه و شش در یک روایت را به اختلاف موارد بر حسبسن کودک، قوت و ضعف، مقدار تخلف و مصلحت اوحمل مىکنیم. اما در مورد کیفیت تنبیه کودک آنچه ازروایات استفاده مىشود چند نکته است:
1. باید خلاف کودک را نادیده انگاشت و در صورتىکه کودک عمل خلاف را تکرار نکند و بر آن اصرارنداشته باشد، این عمل را به رخ نیاورد. پیامبر اکرم (ص)در پاسخ به سؤال جزى نسبتبه عصیان اهل و خانواده اوتا سه مرتبه مىفرماید آنها را ببخش و عفو کن و در مرتبهچهارم مىگوید اگر تنبیه کردى به اندازه جرم و گناه آنها راتنبیه کن. (19)
2. همواره باید با کودک حتى در تنبیه او با نرمى ومدارا برخورد کرد. امام صادق (ع) به حماد بن عثمانفرمود پنج تا شش تا بزن و با او مدارا کن که مسلمامداراى در کیفیت مراد است اگر نگوییم که مداراى درکمیت هم مراد است. (20)
3. باید از زدن به جاهاى حساس بدن کودک پرهیزکرد. رسول اکرم (ص) در روایتى فرمود از زدن به سر وصورت بپرهیز. (21)
4. تنبیه کودک نباید آنقدر شدید باشد که موجبسرخ شدن یا کبود شدن بدن او شود، چه در این صورتموجب پرداخت دیه توسط تنبیه کننده مىشود حتى اگرتنبیه کننده پدر باشد. (22)
4. در چه سنى مىتوان کودک را تنبیه کرد؟
آنچه از روایاتى که تنبیه کودک را بر ترک نماز جایزمىدانند استفاده مىشود این است که وقتى کودک خوبو بد را درک کند و بتواند بین خوب و بد تمییز دهد و عقلخود را در این زمینه بکار گیرد، مىتوان او را تنبیه کرد.زیرا برخى از این روایات تنبیه بر ترک نماز را در7 سالگى جایز مىدانند، (23) برخى در 9 سالگى (24) و برخىدر 10 سالگى. (25)
از این رو، مىتوان گفت این سنین سنینى استکه کودکان بر حسب تفاوتهاى فردى مىتوانند بینخوب و بد تمییز دهند و مسائل را درک کنند. شاهداین جمع روایتى است که مىگوید کودک هرگاه نمازرا درک کرد باید نماز بخواند بعد سؤال مىشود چه موقعکودک مىتواند نماز را درک کند، امام مىفرماید در نهسالگى. (26) و در روایتى دیگر امام کاظم(ع) مىفرماید:«هنگامى که کودک نزدیک به احتلام رسید و نماز و روزهرا شناخت.» (27)
بنابراین، مىتوان گفت گر چه این روایات در موردتنبیه کودک بر ترک نماز است ولى در موارد دیگر همجارى است; زیرا هدف از تنبیه کودک تادیب و تربیتاوست و وقتى کودک نتواند بدى و خوبى امور راتشخیص دهد و علت تنبیه را درک کند، اگر او را تنبیهکنیم به هدف نخواهیم رسید. همچنین در روایتى امامصادق(ع) در مورد کودکى که دزدى کرده بود فرمود:
از او بپرسید آیا مىداند که دزدى عقوبت دارد، اگرمىدانستبپرسید عقوبت آن چقدر است، اگرنمىدانست رهایش کنید. (28) حال اگر علم به عقوبت داشتندر تنبیه دخالت دارد آیا درک خوبى و بدى عمل وشناخت علت تنبیه دخالت ندارد؟
5. بر چه اعمالى مىتوان کودک را تنبیه کرد؟
آیا بر هر عمل خلافى که از کودک سر زد مىتوان اورا تنبیه کرد یا فقط بر گناهان مىتوان او را تنبیه کرد؟کسانى گفتهاند که روایات باب تنبیه از گناهانى که کودکممکن است انجام دهد منصرف است، چرا که براى آنهاتعزیر معین شده است و یا به دلیل وحدت پاسخ امامنسبتبه تنبیه کودک و عبد (29) به این بیان که چون در آنروایت جواب امام نمىتواند شامل عبدى که یکى ازگناهان را انجام داده استبشود، زیرا در این صورت براىاو حد یا تعزیر معین شده است پس تنبیه کودک نیز در اینروایت و نظائر آن باید منصرف به غیر گناهان باشد. ولىاین استدلال چندان صحیح نیست چرا که:
اولا در این روایات سؤال از تعداد ضرب شده استنه مواردى که تنبیه جایز است.
ثانیا مانعى ندارد که ادب عبد در امور عادى باشد ولىادب کودک در اعم از امور عادى و محرم چه اینکه براىعبد در امور محرم حد و تعزیر است ولى براى کودکنیستبلکه براى او تادیب است. علاوه بر این، بعضى ازاین روایات در امور محرم صریح هستند مانند روایاتى کهتنبیه کودک را بر ترک نماز جایز مىدانند و یا روایتاولى که ما در صدر بحث ذکر کردیم (روایت اسحاق بنعمار). در نسخه کافى از این روایتبجاى عبارت«فى بعض ما یجرم»، عبارت «فى بعض ما یحرم» آمدهاست و اینکه راوى مىگوید من غلام خود را تا صدتازیانه زدهام خود حاکى از این است که مرتکب گناه بودهو او بخیال خودش حد جارى مىکرده است و امام نیز درپایان مىگوید اگر حد جرم را مىدانى آن را جارى کن.بنابراین نمىتوان روایات باب تنبیه را از گناهان منصرفدانست اما آیا شامل امور عادى، اخلاقى و اجتماعى هممىشود یا تنها شامل امور محرم مىشود؟ آنچه از روایاتاستفاده مىشود این است که در مواردى که به تادیب وتربیت کودک مربوط مىشود مىتوان او را تنبیه کرد خواهاین خلاف، از خلافهاى اخلاقى، عرفى یا اجتماعى باشدکه از نظر شرع گناه محسوب نمىشود و یا خلافى باشد کهاز نظر شرعى گناه محسوب مىشود. زیرا در غالب اینروایات سؤال از ادب کودک است که تقریبا معادل تربیتامروزى است و اگر نگوییم مراد آنها تنها امورى است کهاز لحاظ شرعى گناه محسوب نمىشوند، دست کم آنها رانیز شامل مىشود. البته نسبتبه برخى از گناهانى که بیشترجنبه اجتماعى دارند حاکم شرعى مىتواند بر حسبمصلحت کودک را تنبیه کند.
بحث اخلاقى
تا اینجا ما جواز فقهى مساله را اثبات کردیم. تنها جوازفقهى کافى نیستبلکه باید دید آیا این امر از لحاظاخلاقى و تربیتى نیز مطلوبیت دارد؟ در این باره باید دودسته دیگر از روایات را مد نظر قرار داد. یک دستهروایاتى است که به رحم، رفق، مدارا و عفو نسبتبهکودک امر مىکنند مثل: احبوا الصبیان و ارحموهم (×1) ... (30) ،لینوا لمن تعلمون و لمن تتعلمون منه (×2) ، (31) اعف عنهم (×3) (32) ، ونظائر این روایات که در منابع روایى ما فراوان است.
دسته دوم روایاتى است که از تندى، غضب و عتابو خطاب نسبتبه کودک منع مىکنند مانند: ان الله لیسیغضب (×6) (35)
با توجه به این دو دسته از روایات مىتوان گفتمحبت، رحمت، احترام، عفو و بخشش همیشه مطلوباست و تندى و عتاب و خطاب و غضب نسبتبه کودکنه تنها مطلوب نیستبلکه نهى هم شده است. امااگر برخى از روایات تنبیه کودک را جایز مىدانند درمواردى است که راه دیگرى جز تنبیه براى اصلاحو تربیت کودک در کار نباشد و یا کارایى خود را نسبتبه افرادى از دست داده باشد و گرنه با توجه به این دودسته از روایات تا وقتى راه اصلاح و تادیب کودکمنحصر به تنبیه نباشد و یا دست کم کارایى روش تنبیه درمواردى خاص بیشتر و یا بهتر از روشهاى دیگر نباشد،استفاده از تنبیه جایز نخواهد بود. به علاوه، اگر راههاىدیگرى در کار باشد که کارایى بهترى از روش تنبیه داشتهباشند به موجب آیه «ادفع بالتى هى احسن» (36) باید از آنروشها استفاده کرد.
پس راه اصلى تربیت راه رفق، مدارا، محبت، رحمتو عفو است و استفاده از تنبیه در مواردى جایز است که ازراه اصلى نتوان راه به منزل برد. پزشک وقتى کاردجراحى را بدست مىگیرد که از درمان بیمار یا دارومایوس شده باشد. شاهد این مدعا این است که در سیرهمعصومین(ع) مشاهده نشده است که آنها فرزندان خود راو یا کودکان دیگرى را تنبیه کرده باشند; البته در مواردنادرى برخى از ائمه عبد خود را تنبیه کردهاند و بلافاصلهپس از آن پشیمان شده و حتى طلب قصاص از عبد خودنمودهاند (37) ولى تا آنجا که - بنده تحقیق کردم - مشاهدهنشده است که امامى فرزند خود را تنبیه بدنى کرده باشد واین مطلب مىتواند شاهد بر این باشد که راه اصلى غیر ازتنبیه است و ائمه از آن راه اصلى استفاده مىکردهاند ونیازى به تنبیه بدنى پیدا نمىکردهاند.
آیا تنبیه اثر تربیتى دارد؟
برخى معتقدند که تنبیه تنها اثرى که ممکن است داشتهباشد این است که کودک را از دست زدن به عمل خلافمادامى که بداند تنبیهى در کار استباز مىدارد و همینکه مطمئن شد که دیگر تنبیهى در کار نیست دوباره به آنکار ستخواهد زد. کسان دیگرى گفتهاند اگر تنبیه به جاو به موقع و در حد مطلوب اجرا شود مىتواند رفتارنامطلوب را براى همیشه از بین ببرد. اما باید دید روایاتدر این زمینه چه مىگویند. ما در اینجا دست کم دوروایت را نقل مىکنیم که مىتوان از آنها استفاده کرد کهتنبیه اثر اصلاحى دارد:
1. حضرت على(ع) مىفرماید: «من لم یصلحه حسنالمداراة یصلحه حسن المکافاة» (38) کسى که خوشرفتارى اورا اصلاح نکند خوب کیفر دادن او را اصلاح خواهد کرد.
2. و نیز آن حضرت مىفرماید: «استصلاح الاخیارباکرامهم و الاشرار بتادیبهم.» (39) راه و روش اصلاح خوبانبه بزرگداشت آنهاست و اصلاح بدان به تنبیه و عقابآنهاست.
با توجه به این دو روایت روشن است که تنبیه اثراصلاحى دارد و در مواردى که اثر اصلاحى هم نداشتهباشد دست کم اثر بازدارندگى خواهد داشت که این نیزدر امر تربیت مطلوب است گرچه مطلوب اصلى اصلاح وجایگزینى رفتار مطلوب بجاى نامطلوب مىباشد.
نکاتى در باب تنبیه
1. تنبیه نباید بیش از مقدار جرم و گناه باشد. حضرترسول(ص) در روایت اسد بن وداعه پس از آن که سهمرتبه از تنبیه نهى کرد فرمود: اگر تنبیه کردى باندازه گناهتنبیه کن. (40)
2. در تنبیه باید قوت بدنى، سن و شخصیت افراد رادر نظر داشت در روایتحماد بن عثمان امام صادق(ع)فرمود: هر مقدار که حاکم مصلحتبداند بر حسب مقدارگناه و یا قدرت بدنى شخص تعزیر کند. (41) و نیز ازحضرت على(ع) نقل شده است که گاهى نصف یا ثلثشلاق را مىگرفت و بر حسب سن کودکان آنها را حدمىزد. در مورد شخصیت افراد نیز حضرت على(ع)مىفرماید: «کیفر عقلاء با اشاره است و کیفر جهال باتصریح و صراحت» و یا مىفرماید: «کنایه و تعریض براىعاقل شدیدترین عقاب است.» (42)
3. از تنبیه در حال غضب باید اجتناب کرد چرا کهپیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤنین(ع) از ادب کردن در حالغضب نهى کردهاند. (43)
4. اگر کودک قبل از اینکه تنبیه شود، متنبه شد نباید اورا تنبیه کرد; زیرا هدف از تنبیه آگاهى و اصلاح کودکاست و وقتى هدف حاصل شد دیگر تنبیه معنى ندارد.همین طور اگر پس از تنبیه کودک رفتار او اصلاح شددیگر نباید رفتار خلاف او را به رخ کشید و آن را بهانهاىبراى تنبیه و سرزنش او قرار دهیم. قرآن کریم مىفرماید:«زنانى را که به وظائف همسرى عمل نمىکنند، موعظهکنید و از همبسترى با آنها بپرهیزید و آنها را بزنید، اگراطاعت کردند دیگر بهانهاى براى ستم و آزار آنهامجویید» (44) این آیه گرچه در مورد تنبیه زنان است اما باتنقیح مناط مىتوان آن را به تنبیه کودک نیز سرایت داد.
5. در صورتى مىتوان کودک را تنبیه کرد که علم بهخلاف و بد بودن عمل و کیفر داشتن آن داشته باشدمحمد بن خالد مىگوید در مدینه بودم غلامى را آوردندکه مرتکب دزدى شده بود از امام صادق(ع) در مورد اوپرسیدم، حضرت فرمود: از او مىپرسى اگر مىدانست کهدزدى کیفر دارد و کیفر آن چقدر است او را عقابمىکنى و اگر نمىدانست رهایش مىکنى. (45)
6. نباید کودک را به خاطر تشفى خاطر خود تنبیه کردبلکه هموراه باید صلاح کودک مد نظر باشد. حضرتعلى(ع) عمر بن عبدالعزیز را امر کرد تا بر شخصى اجراىحد کند، عمر موقع اجراى حد آن را ترک کرد، علت رااز او پرسیدند در جواب گفت «وجدت فى نفسى غضبا»بعد امام على(ع) فرمود: کذا ینبغى لمعلم الاطفال انیراعى منهم حتى یخلص ادبهم لمنا فعهم و لیس لمعلمهمفى ذلک شفاء من غضبه و لا یریح قلبه من غیضه فانذلک ان اصابه فانما ضرب اولاء المسلمین لراحة نفسها وهو لیس من العدل (×7) (46) .
7. در تنبیه باید مراحل و مراتب آن را رعایت کرد وباید از مرحله ضعیف شروع کرد چرا که شاید با اجراىمرحلهاى ضعیف از تنبیه مثلا یک تغییر چهره کودک بهاشتباه خود پىببرد و اصلاح شود که در این صورت دیگرنیازى به تنبیه بدنى نخواهد بود. قرآن کریم نیز نیستبهتنبیه زنانى که به وظایف خود عمل نمىکنند مىگویدفعظوهن واهجروهن فى المضاجع و اضربوهن... (47) مفسرین گفتهاند در اینجا تربیت مراد استیعنى ابتداموعظه مىکنى اگر اطاعات نکرد از همبسترى با او پرهیزمىکنى و اگر باز اطاعت نکرد او را مىزنى. بنابراین یعنىاز مرحله ضعیف شروع مىکنى و فورا سراغ تنبیه بدنىنمىروى.
تنبیه از نظر روانشناسان
استفاده از تنبیه در امر تربیت همواره مخالفان و موافقانىرا بر انگیخته استبا این تفاوت که در گذشته موافقانبیشترى داشته ولى اکنون مخالفان بیشترى دارد. معروفاست که روانشناسان تنبیه را (دست کم تنبیه بدنى را) جایزنمىدانند و عدم کارایى و یا اثرات و مضرات جانبى آن رادلیل بر این امور مىدانند. ولى باید گفت اولا چنین نیستکه تنبیه کارایى نداشته باشد. در بسیارى از موارد، تنبیهاصلاحگر استبه طورى که عموم کسانى که در اصلاحرفتار کتابى نوشتهاند تنبیه را به عنوان یکى از روشهاىاصلاح و تغییر رفتار ذکر کردهاند و ثانیا در مواردى کهتنبیه اصلاحگر نباشد دست کم اثر بازدارندگى و عبرتآموزى براى دیگران را دارد که این خود اثرى کمىنیست چه اینکه مواردى وجود دارد که رفتار نامطلوبباید فورا متوقف شود به طورى که اگر متوقف نشوداثرات جبران ناپذیرى را ببار خواهد آورد در این صورتاست که تنبیه، خصوصا تنبیه بدنى تنها راه ممکن استزیرا سایر روشها زمان زیادى را براى اصلاح و یا توقفرفتار نامطلوب لازم دارند و از این روست که یکى ازمزیتهاى روش تنبیه بر سایر روشها را فوریت تاثیر آنمىدانند بدین جهت معمول روانشناسان، حتى کسانى کهبشدت با تنبیه مخالف هستند در مواردى تنبیه را، حتىتنبیه بدنى را، جایز مىدانند. بنابراین چنین نیست که ازنظر روانشناسان تنبیه بدنى بکلى مطرود و ممنوع باشد. مادر اینجا نظر برخى از روانشناسان و یا فلاسفهاى که درباب تربیتبحث کردهاند نقل مىکنیم تا شاهدى بر اینمدعا باشد.
گیج و برلاینى در روانشناسى تربیتى مىگویند: «روشدیگر براى از بین بردن یک پاسخ این است که دانشآموز را هنگامى که آن پاسخ روى مىدهد تنبیه کنیم»سپس در ادامه مىگویند: «آیا تنبیه مؤثر است؟ آیا تنبیهچیز خوبى است؟ به این سؤالات در دهههاى اخیرپاسخهاى متفاوتى داده شده است. تحقیقات بسیار اخیرنشان مىدهد که در اوضاعى خاص بویژه زمانى که تنبیهشدید مورد استفاده قرار گیرد رفتار مىتواند براى همیشهاز بین برود (ماتون و ویلورنزو 1966 ص 426). آیا تنبیهرفتار را کاهش مىدهد؟ پاسخ این سؤال قطعا مثبت است(آذرین و هولز 1966 ص 426). بر طبق شواهدى کهجانستون (1972) خلاصهاى از آن فراهم آورده استطرق دیگر کاهش بسامد رفتار (مثل خاموشى سازى، و (DRL در مقایسه با تنبیه در صورتى که بطورصحیح مورد استفاده قرار گیرد تاثیرى دیرتر، کم دوامتر وغیر مؤثرتر دارند.» آنها در ادامه مىافزایند: «آیا تنبیه باآنکه مىتواند مؤثر باشد چیز خوبى است؟ پاسخ به اینسؤال به عوامل گوناگونى بستگى دارد. اگر رفتارى را کهمىخواهید مانع از آن شوید بسیار خطرناک یا ناخوشایندباشد در آن صورت تنبیه به عنوان راهى براى دفع آنرفتار چیز خوبى است.» (48)
گاترى که نظریه بادگیرى خود را بر اصل مجاورتاستوار ساخته است تنبیه را در امر تربیت و یادگیرى مؤثرمىداند. وى مىگوید: «تنبیه نه به سبب ناراحتىاى کهتولید مىکند، بلکه به سبب اینکه نحوه پاسخ دهى فرد بهمحرکهاى معین را تغییر مىدهد مؤثر است... تنبیه به اینعلت در تغییر دادن رفتار نامطلوب مؤثر است که رفتارناهمساز با رفتار تنبیه شده را ایجاد مىکند.» (49) وىهمچنین مىگوید: ما هنگام بحث درباره راههاى ترکعادت سه تدبیر میکانیکى را بررسى کردیم که مىتواننددر تغییر تداعى بین محرکها و پاسخها بکار روند. تنبیهیکى دیگر از این تدابیر است. تنبیه وقتى که بطور مؤثربکار رود سبب مىشود محرکهایى که قبلا پاسخ نامطلوبىرا فرا مىخواندند، پاسخ مطلوبى را ایجاد کنند». (50)
جان لیانز و همکاران (1988) مىگویند: «بسیارى ازمطالعات بیانگر تاثیر تنبیه بر رفتار هستند. این یافتههامىگویند میزان تاثیر تنبیه در فرو نشاندن رفتار نامطلوبوابستهاستبه:الف)شدت،مدت،فراوانىوتوزیع پیامدهاىناخوشایند تنبیه; ب) فواصل زمانى اجراى تنبیه; ج)شدترفتارى که بخاطر آن تنبیه صورت مىگیرد; د) وجودپاسخهاى جانشین و ه) محدودهاى که در آن رفتار متضادیا مطلوب پاداش داده مىشود... تنبیه مىتواند براىسرکوب. با حذف تقریبا هرگونه رفتار نامطلوب از کودکىاولیه به بعد بکار رود... در روان درمانى تنبیه در اصلاحرفتارهایى که براى کودکان یا دیگران خطر فورى دارد یاجاهایىکه نتیجهفورىلازماستبهترین کاربرد را دارد.» (51)
موریس در اصلاح رفتار کودکان مىگوید: «درستهمانطور که با پاداش دادن به کودک در هر زمان که رفتارمطلوب را انجام مىدهد مىتوان آن رفتار را نیرومند کردبا پاداش ندادن قاطعانه به کودک هنگام اجراى رفتارنامطلوب نیز مىتوان این رفتار را در او کاهش داد... به هرحال در مواقع نادرى از تنبیه بدنى (مثل یک سیلىدردناک، یا یک فریاد) باید استفاده شود.» (52)
سیف در کتاب تغییر رفتار و رفتار درمانى در پایانبحث تنبیه چنین مىگوید: «با توجه به زیانهاى متعدد ناشىاز تنبیه و سایر روشهاى تنبیهى بهتر است هرگز از آن بهعنوان روشهاى تربیتى و اصلاحى استفاده نشود و به جاىآنها از روشهاى دیگرى که در این فصل مورد بحث قرارگرفت استفاده شود. با این حال ممکن است رفتار فردچنان وخیم و خطرناک باشد که هیچ روش دیگرىباصطلاح جواب ندهد و ناچار کاربرد روش تنبیه تنهاروش ممکن باشد مثل وقتى که رفتار نامطلوب فرد،سلامت و بقاى خود او یا افراد دیگر را تهدید مىکند.» (53)
سال آکسلرد مىگوید: «على رغم بعضى از نواقصىکه به این روش [تنبیه] نسبت دادهاند من معتقدم کهتکنیکهاى تنبیه مىتوانند ابزار مفید براى آموزگار باشند.یک دلیل این است که تنبیه احتمالا در شرایطى مؤثر واقعمىشود که تکنیکهاى دیگرى مانند تقویتیک رفتارناهمساز و خاموشى کارگر نیستند، همینطور روشهاى تنبیهاغلب رفتارهاى نامطلوب را سریعتر از تکنیکهاى دیگرکاهش مىدهند.» (54)
والترچین و بنکس (1972) معتقدند: «هر کودکى بایدبفهمد که در صورت نافرمانى و سرپیچى از اطاعتبزرگسالان با او برخورد نا مطلوبى خواهند داشت. اگرکودک به خاطر عمل اشتباه خود تنبیه نشود تصور مىکندکه عمل او بطور ضمنى تایید شده است.» (55)
رونالدس. ایلنگورث مىگوید: «بسیارى از والدین براین باورند که تنبیه بدنى نادرست و نامطلوب است و بهجاى آن اغلب از تنبیه ذهنى و روانى که به مراتبخطرناکتر است، استفاده مىکنند. هیچ پدر و مادرى هرگزنباید از سلاح تهدید به ترک کودک، یا دوست نداشتن اوو یا فرستادن کودک به شبانه روزیها استفاده کند. در تماممواقع، چه در خانه و چه در مدرسه، سلاح تمسخر، انتقادو تحقیر کودک بد و نامطلوب است و نتیجهاى جز اینکهکودک را غمگین و دچار نا امنى سازد نخواهد داشت. درمورد کودکان سنین پیش از دبستان که به اندازه کافىمىفهمند زدن ضربهاى آرام به پشت او بدون خطر است.همین تنبیه نیز پس از آن سن، غالبا غیر ضرورى ونامطلوب است. بهر حال باید توجه داشت که تنبیه بدنى.بهیچ عنوان نباید آسیب برساند. همچنین کودک نباید درحضور خواهران و برادران خود تنبیه بدنى شود احیانا اگرتنبیه شد، پس از آن دیگر نباید با او حرف زد.» (56)
با توجه به آنچه که از برخى از روانشناسان و مربیاننقل شد روشن است که در روانشناسى نیز تنبیه، حتى تنبیهبدنى، بکلى مطرود و ممنوع نیستبلکه در مواردى آن راجایز و حتى لازم مىدانند.
نتیجه اینکه به نظر ما روایات معصومین «علیهمالسلام»تنبیه کودک را در جهت تربیت او جایز مىدانند. گرچهاین روش مطلوبیت اولى را ندارد. یعنى مادام که براىتربیت کودک از روشهاى دیگرى بتوان استفاده کرد بهتراست از این روش استفاده نشود و چه بسا اگر از روشهاىدیگر به نحو صحیح استفاده شود هیچگاه نیازى به تنبیهکودک حاصل نشود ولى در هر حال اگر در امر تربیتکودک از نظر مربى به تنبیه او نیاز شد تنبیه او جایز است ومضرات فرضى در برابر اصل هدایت و تربیت کودک ازاهمیت چندانى برخوردار نیستند خصوصا اگر بتوان بااستفاده از روشهایى مضرات فرضى را کاهش داد و یاحتى آنها را از بین برد که در صورت توفیق به برخى ازآنها که معصومین(ع) بکار مىبردهاند خواهیم پرداخت.
در پایان اشاره به این مطلب را لازم مىدانم که اینمقاله خلاصهاى است از اصل مقاله که توسط نویسنده دردفتر همکارى حوزه و دانشگاه موجود مىباشد لذا کسانىکه خواهان مطالعه بیشتر در این زمینه هستند مىتوانند بهاصل مقاله مراجعه کنند.
پىنوشت
1×) کودکان را دوستبدارید و به آنها ترحم کنید...
2×) با کسى که به او آموزش مىدهید و با کسى که از او مىآموزید نرمى کنید.
3×) کودکان را مورد عفو قرار بده.
4×) خداوند براى هیچ چیز مانند غضب نسبتبه زنان و کودکان ناراحتنمىشود.
5×) بیاموزید و تندى نکنید چرا که معلم عالم بهتر از معلم سختگیر است.
6×) هنگام غضب کسى را تادیب (تنبیه) نکنید.
7×) براى معلم کودکان هم سزاوار است که این چنین آنها را پرورش دهد تااینکه اگر انها را تنبیه کردن به خاطر مصلحت آنها باشد و جایز نیست کهمعلم به خاطر تشفى خاطر خود و یا راحتى قلب خود از غضب نیستبهآنها کودکان را تنبیه کند زیرا اگر چنین کند بچههاى مسلمانان را به خاطرهواى نفس خود زده است و این از عدل و عدالتخارج است.
1. لغت نامه دهخدا، ذیل ماده تنبیه
2. هرگنهان، بى.آر; مقدمهاى بر نظریههاى یادگیرى; ترجمه علىاکبر سیف; ص 138.
3. Lyons, john4 Treating Problem children; Andrew*Muekley And michael Swainston; P.122.
4. سیف، علىاکبر; روانشناسىپرورشى; چاپپنجم(1370); ص246.
5. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافى، چاپ پنجم (1363) ج 4،ص 227، روایت 2.
6. عطائى، على; آراءالفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیانو ضربهم، ص 37.
7. همانجا.
8. همانجا.
9. همان، ص 29
10. وسائل الشیعة، ج 18، ص 339، روایت1.
11. همان، ص 581، روایت 1.
12. همان، ص 582، روایت 3.
13. عبدالغنى، عارف; نظم التعلیم عند المسلمین; چاپ اول(1414); ص 116 به نقل از آداب المعلمین، ص 91.
14. وسائل الشیعة; ج 18; ص 582، روایت3.
15. کنزالعمال; ج16، ص 440، رویات 45327.
16. محقق کرکى، على بن الحسین، جامع المقاصد; ج7، ص 280.
17. آراء الفقها و المراجع فى حکم تادیب الصبیان و ضربهم; ص15، نقل از مفتاح الکرامه، ج 4، ص 273.
18. مستدرک الوسائل، ج 15، ص 167.
19. المیثمى، حافظ نورالدین; مجمع الزوائد و منبع الفوائد; بیروت(1408); ج8، ص 106.
20. وسائل الشیعة، ج18، ص 581، روایت1.
21. وسائل الشیعة، ج19، ص 581، روایت1.
22. در این مورد به رسالههاى عملیه رجوع شود.
23. مستدرک الوسائل، ج3، ص 18، روایت 2906.
24. همان، ص 19، روایت 1.
25. کنزالعمال، ج 16، ص 440، روایت 45327.
26. وسائل الشیعة، ج3، ص 12، روایت2.
27. همان، روایت3.
28. همان، ج 18، ص 525، روایت 11.
29. 20.
30. کافى، ج 6، ص 49، روایت 3.
31. شهید ثانى، زین الدین بن على العاملى; منیةالمرید فى ادبالمرید و المستفید; ص 193.
32. مستدرک الوسائل، ج9، ص 7، روایت 10041.
33. کافى ج6، ص 50، روایت 8.
34. بحارالانوار، ج77، ص 175، روایت 3.
35. غررالحکم، ج2 ص 833، ش96.
36. قرآن کریم، فصلت، آیه 34.
37. امین، سید محسن; سیره معصومان; ترجمه حسین وجدانى،چاپ سوم (76); ج4، ص 238.
38. غررالحکم، ج2، ص 640، ش 457.
39. بحارالانوار، ج 78، ص 82، روایت 81.
40. 19
41. وسائل الشیعة، ج18، ص 584، روایت 3.
42. غررالحکم، ج 2، ص 501، ش44 و 45
43. بحارالانوار، ج 79، ص 102، روایت 2 و غررالحکم ج2،ص 833، ش96.
44. قرآن کریم، نساء، آیه 34.
45. 28
46. ابن عبدالحفیظ، سویدى، محمد نور; منهج التربیة للطفل;ص 371.
47. 44
48. گیج، نت، ل; روانشناسى تربیتى، و دیوید سى برلاینر، ترجمهغلامرضا خوئى نژاد و همکاران، چاپ اول (1374)، ص 344و 345.
50 و 49. مقدمهاى بر نظریههاى یادگیرى، ص 289 و 291.
51. Treating Problem children, P.122,123.
52. موریس، ریچارد جى; اصلاح رفتار کودکان، ترجمه ناهیدکسائیان; ص 73 و 88.
53. سیف، علىاکبر; تغییر رفتار و رفتار درمانى; چاپ اول (1373);ص 397.
54. سال آکسلرد; تغییر رفتار در کلاس درس; منیجه شهنى ییلاق،تهران (1368)، ص 47.
55. ایلینگورس، رونالدس; کودک و مدرسه، ترجمه شکوه نوابى نژاد;تهران (1368); ص 63.
56. همان، ص 66.