آرشیو

آرشیو شماره ها:
۱۱۱

چکیده

نسبت فرد و جامعه عموماً از حیث وجودشناختی مورد توجه قرار گرفته است، اما می توان آن را از حیث روش شناختی نیز صورت بندی کرد. مسائل فراروی همین صورت بندی جدید، موضوع این نوشتار را تشکیل می دهند. در این مقاله، نخست طیف پاسخ های موجود به این مسئله، اعم از اتمیسم، فردگرایی روش شناختی، کل گرایی ساختاری، کل گرایی کارکردی و دیدگاه ضد تقلیل گرایی مرور و مشکلات آنها بررسی می شود. به گمان نگارنده دیدگاه های تقلیل گرا، اعم از فردگرا و جمع گرا، دچار مشکلات جدی هستند، بنابراین، یک تبیین کافی در علوم اجتماعی ناگزیر از اتخاذ یک موضع ضد تقلیل گرایانه است. اما این موضع خود با چالش دیگری موسوم به مسئله خرد −کلان روبه رو است؛ اینکه یک نظریه اجتماعی چگونه می تواند مقولات خرد / فردی و مقولات کلان / اجتماعی را به شکلی ارگانیک در خود جای دهد و با چه مکانیزم هایی می تواند گذار از یک سطح به سطح دیگر را ممکن کند؟ تلاش بر این است که در این نوشتار نشان داده شود که چگونه با رجوع به کارهای وبر و خوانش تحلیلی از مارکس می توان پاسخی برای این مشکل ارائه کرد

تبلیغات