آرشیو

آرشیو شماره ها:
۳۵

چکیده

مفهوم قدرت همواره در کانون مطالعات مربوط به مباحث سیاست جهان جای داشته است. این در حالی می باشد که این مفهوم در برهه های زمانی مختلف از جنبه های متفاوتی تغییر یافته و مورد بررسی قرار گرفته است. به طوری که طی سه دهه ی اخیر، شاهد تحولات گسترده ای در قدرت از نظر ماهیت، آرایش، روابط و ساختار بوده ایم. هدف عمده این نوشتار، واکاوی و تشریح دگرگونی های صورت گرفته در ساختار قدرت در نظام اقتصاد سیاسی جهانی می باشد. این ساختار قدرت نیز تغییرات خود را غالبا در دو حوزه غیردولتی یا خصوصی شدن اقتدار سیاسی و برآمدن پدیده مزیت رقابتی یا رقابت پذیری متجلی و نمایان می سازد. این تحولات در ساختار قدرت بالطبع منجر به تحولاتی در دولت ها نیز خواهد شد، به طوری که همگام با این دگرگونی ها، دولت ها نیز در پی تغییر نقش و اتخاذ سیاست های نوینی در این راستا می باشند. لذا، «دولت رقابت» یا «دولت ناظر» می تواند دولتی باشد که با الزامات ساختار فعلی قدرت، قرابت و هم خوانی بیشتری دارد. بدین جهت این مقاله درصدد است تا به این پرسش اساسی پاسخ دهد که آیا تغییر ساختار قدرت در نظام اقتصاد سیاسی جهانی تاثیری بر شکل گیری دولت رقابتی داشته است؟ فرضیه مطرح شده آن می باشد که تغییر ساختار قدرت در نظام اقتصاد سیاسی جهانی از طریق ملزم ساختن دولت ها به تمرکززدایی موجبات شکل گیری دولت رقابتی را فراهم آورده است. در این راستا بهره گیری از نظریات متفکری چون فیلیپ سرنی یاری رسان ما در این امر خواهد بود.

تبلیغات