هر چند مباحث مربوط به استعاره از دیرباز کانون توجه حوزه های مختلف به ویژه مطالعات ادبی بوده اما استفاده هدف دار و منظم از آن در متون علوم اجتماعی به ویژه جامعه شناسی امری جدید است. استعاره و تمثیل در تولید ایده ها، فرضیه ها و نظریه ها نقش عمده ای دارند. این مقاله با استفاده از روش اسنادی، افزون بر واکاوی مبادی معرفتیِ استعاره، به تأثیر استعاره های زیستی در نظریه های جامعه شناسان کلاسیک از قبیل کنت، اسپنسر، مارکس، سامنر، دورکیم و پارسونز می پردازد. بر اساس مطالعات در متون تطورگرایی اجتماعی، در کنار استعاره های مکانیکی، منطقی، اخلاقی، استعاره های زیستی زیادی در ادبیات جامعه شناختی کلاسیک وجود دارند. گرچه امروزه استعاره های زیستی در میان جامعه شناسان متأخّر، استعاره های مرده و غیرفعال محسوب می شوند؛ اما مبادی و پیش فرض های معرفتی دیدگاه های جامعه شناسان متقدم به ویژه تطورگرایی اجتماعی را فراهم کرده است؛ یعنی آنها در بطن پارادایم تکامل گرایی رشد کرده و تأثیرهای شگرفی در تخیّل اجتماعی، جامعه شناسان اولیه داشته اند. سرانجام، در جامعه شناسی متأخّر چرخشی در استفاده از استعاره های زیستی به استعاره ها و مدل های صوری مشاهده می شود