اگر کیهان شناسی عصر آگاهیِ اسطوره ای را پایه ی نخستینِ شکل متافیزیک و بنیادِ رشد یک جهان شناسی منسجم به شمار آوریم، هم در تمدن چین و هم در تمدن ایران باستان نظریه ی سیاسی با یک منظومه ی متافیزیکی در پیوند انداموار قرار گرفته است. باتوجه به شباهت های قابل توجه ی منظومه های کیهان شناسی در میان نخستین اقوام تمدن ساز هم چون چینی ها، هندی ها، مصری ها و ایرانی ها مقایسه ی مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی تمدن های باستانی می تواند موضوع جالب توجهی در مطالعات حوزه ی اندیشه ی سیاسی باشد. این نوشته نگاهی فشرده و تطبیقی به مبانی متافیزیکی نظریه ی سیاسی در کیهان شناسی چین و ایران دارد. پرسش اصلی این است که در دو تمدن کهن چین و ایران نظریه ی سیاسی با مبانیِ متافیزیکی آنها چه رابطه ای داشته است و در مقامِ مقایسه این ارتباط را چگونه می توان مفهوم بندی کرد؟ این مطالعه می تواند به درک بهتر ما از سرشت اندیشه سیاسی در دوره آغازین تمدن بشر کمک کند.