در تبیین پدیده های اجتماعی، نظریه های مختلف را به لحاظ تأکید بر کارگزار یا ساختار، می توان به چند دسته تقسیم کرد: نظریه های کارگزارْمحور، نظریه های ساختارْمحور، و نظریه هایی که سعی دارند راه حل بینابینی انتخاب کنند. اراده گرایان (و از آن جمله نظریه پردازان نظریه انتخاب عقلایی) بر کارگزار تأکید می کنند و، ساختارگرایان و پساساختارگرایان بر ساختار، و نظریه هایی همانند ساخت یابی و نظریه واقع گرایی انتقادی، بر راه سوم و بینابینی تأکید می ورزند. نقطه ضعف اراده گرایی، تحویل مسائل پیچیده به نقش افراد در جامعه و تاریخ است. نظریه های گفتمانی به خوبی توضیح می دهند که چگونه سوژه در دل گفتمان به اُبژه تبدیل می شود. ضعف ساختارگرایی هم نادیده گرفتن نقش افراد و تمایل به جبر است. برعکس، نظریه های بینابینی (دسته سوم) از محدودیت هایی که برای دو دسته نخست وجود دارد، رنج نمی برند و درمجموع، قابل دفاع تر به نظر می رسند.