مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
۵۰.
۵۱.
۵۲.
۵۳.
۵۴.
۵۵.
علوم اسلامی
حوزه های تخصصی:
توجه به علم و دانش در اسلام از چنان اهمیتی برخوردار است که نخستین آیات نازل شده بر حضرت محمد(ص) با «اقرأ» یعنی «بخوان و بیندیش» آغاز شد. با اهتمام به نزول آیات نخستین الهی به پیامبر(ص) می توان به وضوح دریافت که اساس رسالت دین اسلام بر تعلیم و آموزش استوار است. از این رو اعراب مسلمان تا اواسط نیمه نخست قرن دوم هجری توانستند با تأمل در آیات قرآن و احادیث، از تدوین و آموزش علوم اسلامی فراغتی نسبی حاصل کنند؛ گرچه در روند تدوین علوم طبیعی نقش مهمی ایفا نکردند. دستاوردهای پژوهش حاکی از آن است که با گسترش فتوحات گرچه مسلمانان با تمدن های هم جوار و صاحب علوم طبیعی برخورد کردند اما تا پایان عصر اموی به دلیل مشغولیت جامعه اسلامی به فتوحات و شرایط نامطلوب و نامساعد جامعه که اختلاف و جنگ بر آن حاکمیت داشت، به جزء دوره ای کوتاه توجهی به تکوین و آموزش علوم طبیعی نشد.
مهندسی تمدن اسلامی از نگاه حکیم تمدن (آیت الله خامنه ای)
حوزه های تخصصی:
افق حرکت انقلاب اسلامی، رسیدن به تمدن نوین اسلامی است و در سخنان رهبر معظم انقلاب به زیبایی ابعاد گوناگون این افق تاریخی و فرایند دستیابی به آن ترسیم شده است و با اندک مقایسه این بیانات با دیگر سخنان اندیشمندان در حوزه تمدن شناسی به حق می توان از ورای حجاب معاصرت، نام «حکیم تمدن» را بر رهبر معظم انقلابa نهاد. این نوشتار بر این هدف است که با روش تحلیل محتوا، تحلیلی جامع و عمیق از فرمایش های رهبر معظم انقلاب در حوزه مهندسی تمدن نوین اسلامی ارائه دهد. در نگاه آیت الله خامنه ای، مهندسی تمدن اسلامی در دو حوزه زیرساختی و سبک زندگی باید دنبال شود. زیرساخت نرم افزاری مهندسی این تمدن، اعم از نرم افزار های دینی (فقه تمدنی، کلام و فلسفه کاربردی و اخلاق اجتماعی)، نرم افزارهای علمی (علوم انسانی، علوم پایه و تجربی) و نرم افزار های عینی اداره (الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت، مهندسی فرهنگی و پیوست فرهنگی) در هماهنگی باهم باید به صورت کارآمد و عینی بستر تحقق سبک زندگی در ساحت های فردی، خانوادگی و اجتماعی را فراهم آورند. مهم ترین چالش تمدن سازی در عصر انقلاب اسلامی، عبور هوشمندانه از تمدن مادی دنیای امروز (غرب) است. استفاده از وجوه مثبت تمدن غربی و انحلال آن در تمدن اسلامی، وجه جمع دو دسته از فرمایش های آیت الله خامنه ای در باب نحوه تعامل با مدرنیته و تمدن غربی است که این نگاه با نگاه غرب گرایی، غرب گریزی و غرب گزینی تفاوت دارد؛ هرچند تمدن مادی امروز، تمدنی روبه افول است و بشر تشنه امروز در پیچ تاریخی نیاز به نسخه ای جدید در زیست اجتماعی خود دارد و «تمدن نوین اسلامی» نسخه درمان بشر امروز است.
نقش زنان کاتب بغداد در توسعه علوم و فرهنگ اسلامی در عصر چهارم خلافت عباسی (656-448)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زنان کاتب در عصر عباسی در صحنه های گوناگون سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مشارکت فعال داشتند. پژوهش حاضر با واکاوی زنان کاتب عراق و به ویژه بغداد در عصر چهارم خلافت عباسی (۴۴۸-۶۵۶)، به دنبال پاسخ به این سؤال است که آنها چه نقشی در تحولات فرهنگی و توسعه علوم و فرهنگ اسلامی داشتند؟ این پژوهش بر اساس روش تحقیق تاریخی مبتنی بر روش توصیفی و تحلیلی انجام شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهدکه زنان کاتب و خوشنویس در این دوره از جایگاه ویژه ای برخوردار بودند. آنها در گسترش علوم و فرهنگ اسلامی به ویژه علوم دینی و نقلی مانند حدیث، وعظ، خطابه و فقه نقش بیشتری داشتند و بسیاری از علما و مشاهیر در محضر درس آنان حضور یافتند. زنان کاتب اجازه نقل حدیث را برای شاگردان صادر می کردند، به طوری که تعدادی از شاگردانشان بعدها در زمره مدرسان نظامیه بغداد درآمدند. برخی از زنان در هنر خوشنویسی استاد بودند و شاگردان مشهوری در این زمینه تربیت کردند. آنها به سبب خط زیبایشان، اَمالی دانشمندان مختلف را برای دیگران می نوشتند و چه بسا از این راه امرار معاش می کردند. زنان کاتب و خوشنویس به دربار خلافت عباسی نیز نفوذ داشتند و نامه ها و توقیعات آنها را می نوشتند. آنها خوشنویسی را به درباریان آموزش می دادند. تعدادی از زنان کاتب، دیوان شاعران بزرگ را می نوشتند و یا خود شعر می سرودند و از این جهت به گسترش شعر و ادب عربی کمک می کردند. اهمیت و تقدس قرآن کریم ، زنان کاتب را به استنساخ، تذهیب و تفسیر قرآن در سطح وسیع تشویق کرد. برخی از زنان کاتب شیعه نیز در این دوره در نشر و ترویج علوم شیعی نقش مؤثری داشتند.
بررسی موانع مؤثر بر برنامه امامان شیعه در آموزش علوم اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تربیت اسلامی سال هفدهم پاییز ۱۴۰۱ شماره ۴۱
81 - 99
حوزه های تخصصی:
بررسی موانعی که مقابل امامان شیعهj در آموزش علوم اسلامی وجود داشت و تبیین آسیب هایی که هر یک از این موانع بر برنامه ی ایشان بر جای می گذاشت، هدف مطلوب این پژوهش است؛ موانعی که سبب شد جامعه اسلام، مانند پیکری واحد، پذیرای مرجعیت ایشان نشود. پژوهش حاضر با تکیه بر روش توصیفی−تحلیلی به منظور پاسخ به دو پرسش زیر سامان یافته است: − چه موانعی در آموزش علوم اسلامی از سوی امامان شیعه خلل ایجاد می کرد؟ − این موانع، چه آسیب هایی بر برنامه امامان شیعه در آموزش علوم اسلامی وارد می ساخت؟ یافتهها حاکی از آن است که امامان شیعه در آموزش علوم اسلامی با سه مانع اساسی مواجه بودند؛ حکومت، جریانهای فعال در علوم اسلامی و التزام به اصل تقیه. این سه عامل آسیبهایی بر برنامه ی آموزشی امامان شیعهj وارد کرد که ظهور بدعت و انحراف در دین اسلام، ار بین رفتن بخشی از سرمایه انسانی و علمی شیعه در علوم اسلامی، سرگردانی شیعیان، نفوذ در تشیع امامی، تردید در محتوای برخی از احادیث و انحراف در محتوای علوم اسلامی برخی از آنها هستند.
مقایسه ی نظری شبکه های ارتباطی از منظر اسلام و علوم انسانی غرب
منبع:
قرآن و عترت سال اول پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲
109 - 125
این مقاله با هدف تبیین نظری و مواضع اسلامی در خصوص شبکه های ارتباطی در عصر حاضر و تمایزات آن نسبت به علوم انسانی غرب انجام شده است. به منظور دستیابی به اهداف پژوهش، این نوشتار با رویکرد تحلیلی و جمع آوری اطلاعات از منابع مکتوب کتابخانه و انجام مصاحبه با صاحب نظران سامان یافته است. نتایج تحقیق نشان می دهد که علوم اسلامی فارغ از نگاه غربی که در آن بیشتر بر ابزار ارتباطی و نحوه شکل گیری و نقشه ارتباطی بین اعضا در شبکه های ارتباطی تکیه شده است؛ بیشتر بر سطوح، ترویج، عمق بخشیدن و هدف روابط، تاکید دارد. در اسلام نیز مانند علوم انسانی غرب، بر تحقق دهکده ی جهانی تاکید شده است، اما در علوم اسلامی، این نکته با نگاهی فراتر از پراگماتیسم و بیشتر بر مبنای تعامل و عمق زیاد موجود در روابط و ایکه این مبانی فقط به روابط انسان با انسان اشاره ندارد و ساحت های دیگری را شامل می شود، مورد توجه قرار گرفته است.
عدالت اجتماعی به مثابه پیشران علمی در عهد رضوی
منبع:
سیره پژوهی اهل بیت سال ۸ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۱۵
67 - 80
حوزه های تخصصی:
علم هم چون پدیده ای اجتماعی، متأثر از محیط است و در خلوت، به دستور و فرمان یا به توصیه و تشویق، بالندگی، شکوفایی و گسترش پیدا نمی کند؛ هر چند رکود و انحطاط آن، به طور جدی با عوامل پیش گفته پیوند وثیق دارد. علم در جهان اسلام نیز از این قاعده بیرون نبوده است. پژوهشگران این حوزه، دوران خلافت مأمون عباسی را که پاره ای از آن با حضور و نقش علمی امام رضا(ع) همزمان است، دوره اوج گیری و نضج تمدن اسلامی و در رأس آن بسط و توسعه علوم دانسته اند. اینکه چه علل و عواملی در این فرایند نقش داشته، پرسشی محوری است که پژوهشیان، پاسخ های گوناگونی به آن داده اند. بر پایه نوشتار حاضر، بیش از همه، وجود بستر و فضای اجتماعی متناسب با علم ورزی یا گسترش نسبی عدالت اجتماعی، این دوره را از دیگر دوره ها متمایز و مبدأ تحولاتی بنیادین ساخته است. مقاله با این فرضیه که رشد علم و توسعه، محصول هم اندیشی، مناظره، پرسش و پاسخ و وجود فضای تعاملی آزاد برای اندیشمندان است، به این نتیجه دست یافته که دوره امام رضا(ع) و در بازه ای گسترده تر، زمان مأمون چنین بستری فراهم شده بود. در آن دوره از یک سو افراد از هر مسلک و مذهبی می توانستند وارد گفتگوی علمی و فرهنگی شده، و از سوی دیگر به نقد یافته ها و داشته های مسلمانان بپردازند و از آن مهم تر، آثار و نوشته های بیگانگان را که در ذهنیت مسلمانان اولیه ارزشِ اعتنا نداشت، به زبان اسلامی برگردانده (نهضت ترجمه) و در نشست های علمی و مناظره های جدی، با امکان برابرکه حتماً نسبتی با فضای جامعه داشت، مورد نقد، نقض و چالش قرار دهند.
نقش و جایگاه قبیله مذحج در تحولات علمی و فرهنگی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
بررسی نقش قبایل عرب در رویدادهای علمی و فرهنگی جهان اسلام، از موضوعات مهم تاریخ اسلام است. در این پژوهش به مطالعه نقش این قبیله در رویدادهای تاریخی، جناح های سیاسی، جریان های فکری و عقیدتی و دستاوردهای فرهنگی جامعه اسلامی در دو قرن نخست این هجری پرداخته شده و زمینه ها، اسباب و آثار این مقوله مورد تحلیل قرار گرفته است. قبیله مذحج در زمان حیات رسول خدا صلی الله مسلمان شدند و گرایش آن ها به اسلام بی ارتباط با سوابق فرهنگی و مذهبی این قبیله در آستانه ورود به اسلام، تحولات داخلی جامعه اسلامی و تاثیرپذیری از مناطق مفتوحه نبوده است. این قبیله به دلیل برخورداری از طوایف متعدد، پراکندگی در قلمرو وسیع اسلامی و تمایلات و تعصبات قومی و محلی مذهبی و سیاسی رویکردهای متفاوتی نسبت به تحولات مهم تاریخ اسلام داشتند. به دلیل ماهیت این پژوهش، منابع تحقیق کتابخانه ای و اسنادی است و شیوه به کار رفته در آن جستجو مطالعه و تحلیل داده ها است. بر اساس این منابع اصیل و معتبر مورد استفاده قرار گرفته است نیز ضرورت روش تحقیق علمی ایجاد می کند که از تحقیقات نوین برای رسیدن به تحلیل بیش تر استفاده شود و شیوه بیان مطالب مبتنی بر توسعه و تحلیل تاریخی است.
نقش علمای شیعه خراسان در گسترش علوم اسلامی در عصر تیموری
حوزه های تخصصی:
پس از حمله مغول، در زمان تیموریان با ثبات حاکمیت مراکز علمی از درون اجتماع مسلمانان و همچنین شیعیان نمایان شدند. مقاله حاضر در پی تبیین نقش علمای شیعه خراسان در گسترش علوم اسلامی در عصر تیموری است. یافته های این مقاله، که با بهره مندی از روش توصیفی-تحلیلی، انجام شده است، نشان می دهد عواملی نظیر همت و سخت کوشی عالمان شیعه، علم دوستی شماری از حاکمان تیموری، مهاجرت علما، تسامح دینی دولتمردان، گسترش قلمرو جغرافیای شیعی و پیوند تصوف و تشیع، در رونق علمی مراکز علمی شیعیان خراسان سهم بسزایی داشتند. شیعیان خراسان در شهرهای مشهد، نیشابور، هرات و سبزوار، مدارس دینی در اختیار داشتند. آن ها علاوه بر پرورش عالمان تأثیرگذار، در رشد و توسعه شاخه های متنوع از جمله فقه و اصول، فلسفه و کلام، اخلاق و عرفان، تاریخ و سیره و علم هیأت و نجوم، گام های مؤثری برداشتند که رهاورد این تکاپوی علمی را می توان در تألیف و نگارش آثار تحول آفرین و اثربخش خلاصه کرد.
نقش ابن قتیبه دینوری در گسترش علوم اسلامی قرن سوم هجری
منبع:
جستارهای تاریخ اسلام سال ۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۲
147 - 162
حوزه های تخصصی:
ابن قتیبه دینوری(213-276ق)، یکی از دانشمندان و نویسندگان قرن سوم هجری است که تألیفات زیادی از خود به جای نهاده است. کثرت این نگاشته ها موجب توجه محققان غربی و شرقی به وی شده و نظرها و تحلیل های گوناگونی درباره او و آثارش ارائه گردیده است. نوشتار حاضر با روش توصیفی و با استفاده از منابع کتابخانه ای، به بررسی نقش ابن قتیبه دینوری در گسترش علوم در قرن سوم هجری پرداخته است. نتایج به دست آمده، نشان دهنده آن است که وی در گسترش محتوایی علومی همچون: علوم قرآنی، شعر، لغت، کلام، فقه و تاریخ، نقش مثبتی ایفا کرده است. ابن قتیبه هرچند نتوانسته در تألیفاتش، ابداع کننده سبک جدید یا خالق اثری نو و خلاقانه باشد، اما مهم ترین خدمت علمی او به متأخرین، حفظ بسیاری از مطالب تاریخی، کلامی، لغوی و ادبی بود. او با جمع آوری و کتابت آن، موجب بقا و انتقال آن به آیندگان شده است.
غزالی و تعامل منطق و علوم اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منطق پژوهی سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۲۸)
119 - 143
حوزه های تخصصی:
علم منطق با پیشینه ای به عمر تفکر بشریت، بوسیله اندیشمند یونانی ارسطو (322-384 ق.م) تدوین شد و شارحان اولیه او آن را در نه بخش و تحت عنوان «ارگانون» درآوردند. این اثر در صدر اسلام توسط مسحیان سریانی به تدریج به زبان عربی ترجمه شد. کندی، فارابی و بویژه ابن سینا منطق نه بخشی ارسطویی را با دلیل منطقی به دو بخش تبدیل نموده، با تغییر جایگاه ابواب و مطالب منطق بر اساس دلایل علمی، افزایش و تحولات مباحث مربوط به بخش مقولات، قضایا، نقیض و عکس قضایا، و دهها مورد دیگر تحولی بنیادی در منطق ایجاد نمودند. غزالی در تدوین منطق خود به دو بخشی از پیروان ابن سینا است، اما او در اصل یک متکلم و یک فقیه اسلامی است و با این نگرش به منطق روی می آورد. او در تعامل بین منطق ارسطویی و فقه و اصول اسلامی، منطقی با الفاظ، مفاهیم، و مثال های کاربردی علوم اسلامی واصول فقهی با استدلالی کردن اصول فقهی بویژه قیاس فقهی ارائه می کند. آثار منطقی و اصولی غرالی متفاوت با ّثار گذشتگان است، زیرا علاوه بر استفاده از واژه های مطرح در علوم اسلامی که مفاهیم منطقی را تغییر می دهد، قیاس و استدلال را اساس منطق می داند و به استخراج قیاس از قرآن پرداخته و استدلال را به عنوان تنها وسیله فهم قرآن معرفی می کند. این مقاله درصدد است تا با روش توصیفی-تحلیلی به تشریح این تعامل بپردازد.
تحلیلی بر فعالیت های فرهنگی، سیاسی و اقتصادی امیر مؤمنان علی(ع) در عصر خلفای سه گانه
منبع:
تاریخ اهل بیت سال ۲ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۲
111-129
حوزه های تخصصی:
امام علی (ع) در عصر حکومت خلفای پیش از خود هرچند در رأس رهبری سیاسی جامعه نبود، اما نقش علمی و فرهنگی بسیار مؤثر و مرجعیت علمیداشت.آن حضرت معارف قرآن را به مردم آموخت و علوم رسول خدا (ص) را به نسل بعد منتقل کرد و بسیاری از کتاب های نگارش شده به دست خود را به میراث گذاشت. آن حضرت عالی رتبه ترین قاضی در میان مسلمانان بود که همه به او رجوع می کردند و نیازمند علم وسیع وی بودند و در برخی موارد سیاسی، نظامی و اداری نیز به خلفا مشورت می داد و گاهی خطاها و اشتباهات آنان را اصلاح می کرد. آن حضرت در این زمان فعالیت اقتصادی بسیار گسترده ای داشت و زمین های فراوانی را آباد کرد که جزء املاک آن حضرت و موقوفه بود و تا قرن های متمادی نیز قابل استفاده بوده و سوددهی داشت.
بررسی منهج فکری مسلمانان از منظر علی سامی النشار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال ۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۱۷
109 - 127
حوزه های تخصصی:
علی سامی النشار دانشمند مصری و از شخصیت های مهم اشاعرهٔ معاصر، منهج فکری مسلمانان را به قرآن و سنت برمی گرداند. از نظر او حقایق قرآن همهٔ نواحی اندیشهٔ اسلامی، اعم از تجربی و نظری را در برمی گیرد؛ به همین دلیل دانشمندان سده های نخست اسلامی دارای منهج فکری مستقل بودند و اندیشه های بیگانه به خصوص منطق و فلسفهٔ یونان را نپذیرفتند. هدف این تحقیق بررسی منهج فکری مسلمانان با روش توصیفی تحلیلی از منظر سامی النشار و چیستی منهج فکری مسلمانان از منظر او، مسئله تحقیق است. دیدگاه آرمان گرایانهٔ النشار نسبت به تاریخ اندیشهٔ اسلامی، به معنای قرائت سلفی گرایانه از آموزه ها و تاریخ اندیشهٔ اسلامی نیست. به باور ایشان پایه گذار منطق استقرایی دانشمندان مسلمان بودند که علوم تجربی در بستر آن شکل گرفته است؛ اما غربی ها با نقض اصول علمی، آن را به نام خود ثبت کرده اند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که سخنان النشار دربارهٔ پایه گذاری منهج فکری و منطق استقرایی به وسیلهٔ دانشمندان مسلمان و مخالفتشان با اندیشه و علوم بیگانه، به دور از واقع نبوده و منابع آن را تأیید می کند.
اسلامی سازی علوم، ضرورتی چالش برانگیز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: رهیابی به ظرفیت ها و قابلیت های فرهنگ و علوم اسلامی در روزگار معاصر و نیز بهره گیری شایسته از آنها برای تمدن سازی و سازگاری هرچه کامل تر با حرکتهای نوین جهانی. روش: توصیف وتحلیل مسئله بر اساس واقعیت علوم انسانی و اسلامی و نیز بررسی و تطبیق نظرات موافق و مخالف اسلامی سازی علوم. یافته ها: فرایند اسلامی کردن علوم با وجود تفاوتهای جزیی آن با بومی سازی علم، نیازمند شناخت دقیق ضرورتها و چالشهای مسیر و اجتناب از انحصارنگری در رفع و حل آنهاست.رهیافت حاصل از آن فرایند، با وجود عدم مقبولیت نزد برخی صاحب نظران، از حیث مبانی نظری و روشهای عملیاتی، بر وجود نوعی وحدت غایت شناسانه ومناسبات معنادار میان دانش های اسلامی، دلالت داردکه در صورت بازنگری در نگرشها و ذهنیت های مسبوق به آن در ناحیه اندیشمندان مسلمان، شاید بتوان میزان سازگاری و ناسازگاری آن دانشها را با دستاوردهای علمی تمدن غرب سنجید وگستره جدیدی از معرفت شناسی را بر روی طالبان حقیقت گشود. نتیجه گیری: فرایند اسلامی کردن علوم به فرض قرارگرفتن در مسیر درست آن؛ یعنی عدم تفکیک بین صورتهای یک علم و پرهیز از انحصارطلبی در ناحیه دانشمندان آن علم، نتایج مهمی چون: تعامل سازنده علم و دین، شکل گیری مطالعات بینرشته ای، عرضه الگوهای معرفتی کارامد و ارزش آفرین با تکیه بر جهان بینی الهی، همپایی و هماهنگی با رشد و توسعه یافتگی سایر علوم، رواج نظامهای هماهنگ در حوزه های کاربردی جامعه اسلامی،کاهش خلأهای معرفتی و در نتیجه، زایش بایسته های پژوهشی نوین را به دنبال خواهد داشت.
چیستی علوم اسلامی و رابطه آن با علوم انسانی از منظر شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: دین و انبیا برای انسان سازی، هدایت، تربیت و سعادت انسان آمده اند واز طرفی، موضوع علوم انسانی نیز انسان و مسائل فردی و اجتماعی اوست. از این رو، معارف قرآنی با مسائل علوم انسانی در بسیاری از موضوعات دارای مرز مشترک است. از این رو، هدف این نوشتار، یافتن رابطه معنادار بین علوم اسلامی و علوم انسانی از منظر شهید مطهری بوده است. روش: پژوهش حاضر با نگاه کیفی از روش توصیفی با تحلیل محتوا به شیوه کتابخانه ای استفاده کرده است. یافته ها: 1. تمام علومی که در رشد و تعالی انسان و برآورده کردن نیازهای لازم جامعه اسلامی مؤثرند، اگر دارای ماهیت از اویی و به سوی اویی باشند، از باب فریضه در زمره علوم اسلامی قرار دارند. 2. استاد مطهری در بعضی از حوزه ها از جمله تعلیم و تربیت، اخلاق، جامعه و تاریخ، حقوق زنان و مسائل خانوادگی، رهبری و سیاست و حتی اقتصاد، هر چند محدود، به تولید علوم انسانی اسلامی پرداخته اند. 3. علوم انسانی غرب به دلیل شکل گیری در بستر اندیشه های مادی و طبیعت گرایانه، با محوریت تجربه و عقل ابزاری و جهت گیری سکولار با اهداف امانیستی، علوم انسانی مورد نظر اسلام نیستند. نتیجه گیری: علوم انسانی اسلامی مورد نظر شهید مطهری دارای ماهیت توحیدی، فطرت گرا، مستند به منبع وحی و سنّت و آرای اندیشمندان اسلامی اند و از داده های عقل کلی و شهودی و وحی، افزون بر داده های علوم تجربی و آماری مدد می جویند.
تأملی در یگانه انگاری علوم انسانی اسلامی و سکولار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف : نوشتار حاضر با هدف پاسخ به این پرسش که آیا در فرایند تولید علوم انسانی اسلامی، شاهد تغییر ماهیت و بنیادهای این علوم خواهیم بود، یا صرفاً با حفظ ماهیت، تغییراتی در هویت آنها پدید می آید؟ و در نهایت، ترجیح دیدگاه تأسیس بر دیدگاه تهذیب، انجام شد. روش: در گردآوری اطلاعات، از روش کتابخانه ای و در استنتاج دیدگاه، از روش توصیفی تحلیلی و در کارکردها و برایندها، از روش اجتهادی بهره برده است. یافته ها: ضمن نقد دیدگاه یگانه انگار، دیدگاه دوگانه انگار بر اساس دلایلی مورد پذیرش قرار گرفت. نتیجه گیری: اولاً: عناصر ماهیت ساز این علوم از عواملی مانند گزاره های کلامی اثر می پذیرند و برایند آن، اسلامیت این علوم است؛ لذا اسلامیت به ماهیت علوم انسانی مرتبط است. ثانیاً: پذیرش نظریه تناسق در ملاک تمایز علوم و اقتضائات ارتباط سه سطحی مؤلفه های علم، می تواند توجیه مناسبی را برای پذیرش این مدعا ارائه کند. از سویی در بحث علم دینی، معنای دیسیپلین علم، محوریت دارد و از سویی دیگر، تأثیر گزاره های کلام شیعی بر مؤلفه های علوم انسانی از حیث قلمرو، حداکثری و از حیث میزان، بنیادین است؛ به گونه ای که چاره ای جز پیشنهاد عناصر ماهیت ساز جدید در علوم انسانی اسلامی وجود ندارد.