مطالب مرتبط با کلیدواژه

هراکلیت


۱.

جایگاه مفهوم لوگوس در اندیشه برابری و نظام جهانی رواقی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لوگوس نظام جهانی هراکلیت رواقیون برابری طبیعی

حوزه های تخصصی:
  1. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی یونانِ باستان و روم پساارسطویی رواقیان و اپیکوریان (قرن 4 ق.م)
  2. حوزه‌های تخصصی فلسفه و منطق گروه های ویژه تاریخ فلسفه
تعداد بازدید : ۱۹۵۴ تعداد دانلود : ۱۲۵۷
می توان گفت که نخستین بخش عمده فلسفه رواقی، منطق نظریه لوگوس است. این اصل که مفهوم قانون طبیعی از آن تعبیر می شود، بیشترین سهم فرهنگ یونان در میراث اندیشه ی بشری است. لوگوس در اندیشه ی رواقی نظم عقلانی حاکم بر عالم یا ساختاری است که نظام عقلانی عالم را نشان می دهد. این اصل عقلانی در زمینه های مناسب به صورت آتش یا خدا توصیف می شود. از دیدگاه رواقیون طبیعت تبلور یک قانون عام یعنی فراگیر و جهان شمول است و این قانون واحد که متعالی ترین قاعده کلی است، مبنای نظری اندیشه ی برابری و نظام جهانی در تفکر رواقی است. مقاله حاضر در صدد است تا با رهیافت مضمون گرا این فرضیه را به آزمون بگذارد که مفهوم لوگوس یا قانون ازلی و ابدی از تفکر پیش سقراطی (خصوصاً اندیشه ی هراکلیت) به عصر یونانی مآبی و اندیشه ی رواقیون، راه پیدا کرده و ضمن تکامل این مفهوم، پایه ی نظری مفاهیمی هم چون برابری و نظام جهانی در این مکتب را شکل داده است. این مقاله با روش توصیفی و تحلیلی به نگارش در آمده است.
۲.

«یک» و «خدا» از نظر هراکلیت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: هراکلیت زیوس یک برهمه ایشوارا

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۹۱ تعداد دانلود : ۴۹۹
به روایت کتاب های تاریخ فلسفه ، هراکلیت فیلسوف ناپایداری و گذرایی، پارمنید فیلسوف ثبات و پایداری است. یکی به گذرایی هستی، دیگری به یگانگی و ایستایی آن باور دارد. چنین نگرش فروکاهنده ای به ثبات لوگوس و خدا نزد هراکلیت  و به زایش چیزها، پس پذیرش حرکت و کثرت، نزد پارمنید اعتنا ندارد. این مقاله تنها به دیدگاه هراکلیت درباره «خدا»و«یک» آن هم بر مبنای این سخن از وی می پردازد: «یک، تنها خردمند، هم دوست ندارد و هم دوست دارد به نام زئوس نامیده شود». (32)پس از بررسی پاره ای از تفاسیر، تفسیر دیگری از این سخن پیشنهاد میکنیم.
۳.

پرتوی بر فیلسوف تاریک(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۹۱۷ تعداد دانلود : ۵۰۹
هراکلیت افسوسی (550-480 پ م) از دیرباز فیلسوف تاریک نامیده می شود. نخستین بار تیمون اهل فیلیونت [i] ، طنزنویس قرن سوم پیش از میلاد، سبک بیان هراکلیت را «معمّاوش» [ii] نامید. صفت سبک، سپس، به صاحب سبک داده شد. سرانجام هراکلیت فیلسوف «تاریک» [iii] نام گرفت. بنابرین عنوان کتاب پیشینه ای دیرینه دارد. درباره پیش سقراطیان، به فارسی، منابع دیگری در اختیار نداریم، مگر نخستین فیلسوفان یونان ، از مرحوم شرف الدین خراسانی، یا جهان شناسی هراکلیتوس افسسی هم راه با متن و ترجمه پاره نوشته های برجای مانده از او ، از مهدی کهندانی؛ ازاین رو باید به فیلسوف تاریک خوشامد گفت. کتاب، نوشته داریوش درویشی، چاپ نشر پرسش، 1391، و پژوهشی است در آرای هراکلیت، فیلسوف پیش سقراطی، و برگردان سخنان وی به زبان فارسی. در این مقاله نظری به مباحث کتاب می افکنیم و به یادآوری نکته هایی درباره اندیشه های هراکلیت و داوری های نویسنده درباره آن ها بسنده می کنیم. حاصل بررسی نشان می دهد که این کتاب برای خواننده فارسی زبان ارزشی دوگانه دارد: یکی گردآوری برگردان های رایج کنونی، ازجمله برگردان های فارسی، از سخنان هراکلیت به هم راه اصل یونانی هریک؛ دوم بررسی پاره ای از مباحث اساسی اندیشه او.
۴.

بازخوانی مفهوم انقلاب در اندیشه مارکسیست های ایرانی با تأکید بر دهه های 40 و 50 شمسی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)

کلیدواژه‌ها: انقلاب مارکسیست هراکلیت مارکس چریک های فدایی خلق حزب توده

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۲۷۸ تعداد دانلود : ۱۵۷
پژوهش حاضر در جستجوی فهم مفهوم انقلاب با تاکید به اندیشه های مارکسیست های ایرانی در دهه 40 و 50 شمسی و برآمدن انقلاب اسلامی است. هدف پژوهش بررسی مفهوم انقلاب در اندیشه مارکسیست های ایرانی است. پرسش تحقیق؛ مارکسیست های ایرانی براساس کدام بنیان های نظری به فهم مفهوم انقلاب مبادرت می کردند؟ فرضیه پژوهش حاضر این است که نیروهای مارکسیست ایرانی براساس نظام دانایی برآمده از اندیشه های مارکسیستی به فهم مفهوم انقلاب مباردت کرده اند. نتایج پژوهش حاضر که با رویکرد توصیفی-تحلیلی و با خوانش منابع دست اول انجام شده به این نتیجه می رسد که از منظر جریان مارکسیست های ایرانی که اندیشه های خود را از سایر متفکران غربی وام گرفته بودند، مفهوم انقلاب به معنای دگرگون ساختن نظم سیاسی و استقرار نظم جدید فهم می شود. آنها دقیقا در چارچوب نظری و دستگاه اندیشه متفکران مارکسیست فکر می کردند و به دنبال پیاده سازی همان نظرگاه برای تغییر و تحولات در کشور ایران بودند. از نگاه مارکسیست های ایرانی، مفهوم انقلاب در گرو اندیشه های هراکلیت، مارکس و لنین صورت بندی می شود، فهم و درکی که در کلان روایت ماده خلاصه شده و تمام آن نیروی دگرگون کننده که نظم حاکم را دست خوش تغییرات بنیانی می کند در نظام دانایی مارکسیست های ایرانی، به ماده ختم می شود.