مطالب مرتبط با کلیدواژه
۸۱.
۸۲.
۸۳.
۸۴.
۸۵.
۸۶.
۸۷.
۸۸.
۸۹.
۹۰.
۹۱.
۹۲.
۹۳.
۹۴.
۹۵.
۹۶.
۹۷.
۹۸.
۹۹.
۱۰۰.
نفس
حوزه های تخصصی:
مسئلة تجدّد امثال یکی از مسائل مهم عرفان نظری استکه درک دقیق آن جز از طریق شهود امکان پذیر نیست. این موضوع بیانگر خلقت عرفانی است. بر اساس تجدّد امثال،مظاهر خارجی انعدام ذاتی دارند و بیش از لحظه¬ای در متن وجود خارجی دوام نخواهند داشت و دایم جای خود را به مظهریکاملاً مشابه میدهند. به تعبیر دیگر، درتجدّد امثال، موجوداتدایم در حال آفرینشند وهر موجودی در هر لحظه، جایگزین موجودی مشابه اما غیریکسان در لحظه قبل میشود. طبق این دیدگاه، آنچه را دوران بقاییک موجود میپنداریم در واقع، مجموعه¬ای است بیشمار از آفرینش های متوالی و البته متکامل. از نتایج این نظریه، میتوان به وجود تکامل در نشآت گوناگون عالم و نیز نفی هرگونه تجلّی اعدامی(در مقابل تجلّی ایجادی) اشاره کرد.
درآمدی بر نظریه شخصیت بر مبنای اندیشه دینی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
هدف پژوهش حاضر آن است که با استفاده از آموزه های دینی، الگوی جدیدی با نگرش به متون دینی برای مطالعه شخصیت ارائه کند؛ الگویی که بر اساس آن بتوان ساخت، پدیدآیی و تحول شخصیت را تبیین کرد. روش تحقیق در این پژوهش، توصیفی ـ تحلیلی بوده که ابتدا به شناسایی مفاهیم اساسی الگو در متون دینی پرداخته، سپس ارتباط این مفاهیم با یکدیگر در چارچوبی منطقی بررسی شده تا مؤلفه های اصلی ساخت شخصیت به دست آید. یافته های پژوهش، حکایت از آن دارد که مفاهیم اساسی به دست آمده از متون دینی عبارت اند از: نفس، فطرت، عقل، جهل و قلب. نتایج پژوهش نشان میدهد که نفس بیانگر ساخت اولیه شخصیت است که درون خود، عناصری فطری و غریزی را دارد. این عناصر در تعامل با یکدیگر قرار میگیرند، سپس کل ارگانیزم با عوامل محیطی تعامل بر قرار میکند. این تعامل دو سویه جنبه کنش وری و پویشی شخصیت را نشان میدهد و حاصل آن پدیدآیی شخصیت است.
تهذیب نفس: تبیین و نقد تأثیر آن بر معرفت در حکمت متعالیه
حوزه های تخصصی:
بررسى مسئله «تزکیه نفس» و رابطه آن با معرفت، از لحاظ هستى شناختى و معرفت شناختى، امرى است که از جهات متعددى شایان توجه بوده و در بستر فلسفه اسلامى به طور نظام مند و آکادمیک مورد توجه و بررسى قرار نگرفته است. نوشتار حاضر با تکیه بر مبانى حکمت متعالیه، ابتدا به توضیح و تبیین اصول فلسفى مربوط به این مسئله پرداخته و سپس به ارائه نظریه ملّاصدرا درباره تأثیر و نقش تهذیب اخلاق و تزکیه نفس در کسب، حفظ و نتیجه بخش بودنِ معرفت پرداخته و در پایان، برخى از نقدها و اشکالات مرتبط با این مسئله را ذکر کرده است.
براهین ابطال تناسخ در حکمت متعالیه در بوته نقد
حوزه های تخصصی:
انتقال ارواح از بدن های مادی به بدن های مادی دیگر به هنگام مرگ، که «تناسخ» نامیده میشود، ازسوی برخی از اندیشمندان مطرح شده است تا مسئله کمال نفس انسانی را توجیه کنند. این توجیهدلایل گوناگونی داشته است و خاستگاه ها و نتایج متفاوتی دارد که نوشتار حاضر به بررسی برخی ازجنبه های آن میپردازد. این مقاله پس از تعریف «تناسخ»، به ذکر اقسام آن میپردازد و تناسخ روحانسان های تکاملیافته، روح انسان های متوسط و روح انسان های پست را بر اساس مبانی «حکمتمتعالیه» به نقد و بحث گذاشته است. ملّاصدرا براهین ابطال تناسخ را، که توسط گذشتگان ارائهشده اند، ناقص و در برخی موارد، نادرست دانسته و به این دلیل، استدلال های ویژه ای را بر پایهفلسفه خودش مطرح کرده است. این در حالی است که برخی از براهین خود ملّاصدرا نیز به دلیلابتنای آنها بر طبیعیات قدیم، نادرست مینماید. با توجه به بررسیهای این نوشتار، موارد درست ونادرست تناسخ، وضوح بیشتری مییابند.
ارزیابی ادلّه و مبانی نظریه حدوث نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تاکنون، در باب حدوث یا قدمِ نفس، دستکم هفت نظریه مختلف را از قول دانشمندان گوناگون نقل کرده اند. امّا اکثر فلاسفه به ویژه فلاسفه مسلمان، به رغم اختلاف در نحوه حدوث نفس، درباره اصل «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» اتفاق نظر داشته اند. ابن سینا و پیروان او نفس را روحانیة الحدوث و روحانیة البقاء میدانند؛ در حالی که پیروان حکمت متعالیه نفس را در ابتدای پیدایشْ جسمانی، و در ادامه زندگی روحانی دانسته اند.
از کلمات ابن سینا به ویژه در شفا، دستکم دو دلیل برای نظریه «حدوث نفس همراه بدن و عدم تقدّم آن بر بدن» به دست میآید. ملّاصدرا نیز سه دلیل از طرفداران «قدم نفس» را نقل و نقد میکند و بیش از ده دلیل را به نفع «حدوث نفس و عدم تقدّم آن بر بدن» میآورد؛ وی پاره ای از آنها را میپذیرد و انتقادات دیگران و ایرادات احتمالی را دفع مینماید. بیتردید، بسیاری از ادلّه نقلی، ظهور در «حدوث نفسْ پیش از بدن» دارند. در این مقاله، با نقد ادلّه فلاسفه بر «حدوث نفسْ همراه یا پس از بدن»، تعارض ادعایی میان عقل و ظاهر نقل را رفع کرده ایم.
تحلیل انتقادى اشکالات ملّارجبعلى تبریزى و قاضى سعید قمى بر نظریه ملّاصدرا در باب حدوث جسمانى نفس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
علم النفس فلسفى ملّاصدرا مورد انتقاد ملّارجبعلى تبریزى و قاضى سعید قمى قرار گرفته است. به عقیده تبریزى، نفس یا از ابتدا نیازمند به مادّه است و یا نیازمند به مادّه نیست. اگر نیازمند مادّه بوده و جسمانیه الحدوث باشد، باید همواره مادّى بوده و هرگز نمى تواند مجرّد گردد، و اگر مادّى نیست، پس حدوثا و بقائا مجرّد بوده و شقّ سومى که بر اساس آن نفس در ابتداى حدوث مادّى بوده و سپس به مرحله تجرّد برسد، وجود ندارد. از نظر نویسنده مقاله، مخالفت تبریزى با نظریه ملّاصدرا ناشى از عدم فهم دقیق اصول حکمت متعالیه است.
قاضى سعید در نقد مبانى نظریه حدوث جسمانى نفس گرفتار تهافت است. وى از یک طرف، از اتحاد عاقل با معقول، اتحاد خیال با متخیّل، و اتحاد حاس با محسوس سخن گفته و از سوى دیگر، اصالت وجود، تشکیک وجود و حرکت جوهرى را انکار کرده است. اغلب دلایل وى در نقد مبانى و اصول نظریه حدوث جسمانى نفس خطابى است.
حقیقت نفس و حدوث جسمانى آن در نزد فارابى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در تاریخ فلسفه، درباره حقیقت نفس و چگونگى حدوث آن، دو گروه به طرح دیدگاه پرداخته اند: 1) مشّاییان؛ 2) صدراییان. مشّاییان «نفس» را روحانیه الحدوث و روحانیه البقاء مى دانند، امّا صدراییان آن را جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء مى پندارند. تصوّر مى شود فارابى نیز که یکى از مشّاییان به حساب مى آید، همین قول را پذیرفته است؛ ولى در حقیقت، این طور نیست و او را باید قائل به حدوث جسمانى نفس دانست. فارابى بر آن است که انسان یکى از اجسام، و مرکّب از مادّه و صورت است. از نظر او، نفس انسان در ابتداى تکوّن در مادّه حادث مى شود و تا زمانى که به مرتبه تعقّل نرسد، همچنان مادّى و جسمانى است. آن عدّه از انسان ها که به درک معقولات، و مرتبه تجرّد مى رسند، و داراى نفس غیرمادّى اند، به عقول فناناپذیر مى مانند؛ امّا سایر نفوس نظیر بقیه صورت هاى هیولانى، با فروپاشى مادّه و بدن، فاسد مى شوند و سرانجام همچون جانوران نابود مى گردند (از این رو، پس از مرگ، زنده نیستند و بهشت و جهنّم ندارند.)
رابطه نفس و بدن در نگاه ملّاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله رابطه نفس و بدن، مسئله اى بحث انگیز در حوزه علم النفس فلسفى است. ملّاصدرا نیز همچون حکماى مشاء در این باره نظریه پردازى کرده و به دستاوردهایى کم نظیر دست یافته است. در این مقاله به دنبال تبیین دیدگاه او درباره این مسئله ایم. ملّاصدرا با برخى از آموزه هاى مشائین درباره نفس موافق است، ولى رابطه بین موجود مادى و مجرد را ناممکن مى داند. وى با بهره گیرى از اصول فلسفى عام خویش، همچون اصالت و تشکیک وجود، حرکت جوهرى، و سرانجام ترکیب اتحادى ماده و صورت، به ترکیب اتحادى و ذاتى نفس و بدن نایل مى شود. وى حقیقت نفس را حقیقت تعلقى مى داند. به نظر ملّاصدرا نفس در آغاز جسمانى و مادى محض است؛ ولى رفته رفته با حرکت جوهرى اشتدادى، ضمن حفظ مرتبه پیشین، به سمت تجرد پیش مى رود؛ یعنى نخست مادى محض است؛ سپس مادى ـ مثالى مى شود و ممکن است به مرتبه مادى مثالى عقلى نیز برسد. بازتاب طبیعى رابطه اتحادى نفس و بدن، و بهره نفس از ساحت مادى و تجردى، نظریه وحدت نفس و قواست که وى بر آن پافشارى مىکند. بر پایه این دیدگاه تأثیر و تأثر دوجانبه نفس و بدن، به تأثیر در میان مراتب تفسیر مى شود.
تکامل برزخى در حکمت متعالیه و کتاب و سنت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
بر اساس بسیارى از آموزه هاى شریعت مقدس اسلام، حرکت جوهرى انسان پس از مرگ نیز ادامه دارد. ملّاصدرا نیز در پاره اى موارد چنان سخن گفته که گویى حرکت روح در عوالم غیرمادى را پذیرفته است. با این وجود، وى غالبا ترک بدن را رهایى از تحول دانسته و مرگ را پایان حرکت نفس اعلام کرده است. به هر حال، جدا از رأى نهایى و عقیده شخصى ملّاصدرا، از بسیارى عبارات و مبانى حکمت متعالیه مى توان استفاده کرد و تصویرى عقلى از تداوم حرکت نفس پس از بدن ارائه داد. مقاله حاضر، تلاشى است براى تبیین خردپسند حرکت مزبور در چارچوب مبانى حکمت صدرایى.
حکمت متعالیه و بحران های انسان معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دنیای مدرنِ معاصر، دنیایی است بسیار پیچیده و مرموز. «انسان مدرن»، نتیجه تجارب چند قرن گذشته است که به صورت انسان معاصر ظهور یافته است. انسان معاصر، دچار بحران ها و معضلات بسیاری است که از جمله آنها میتوان به بحران هویت، مشکلات زیست محیطی، مسائل اخلاقی، نهیلیسم و پوچی اشاره کرد. راه برون رفت از این مشکلات چیست؟ به اعتقاد نگارنده این مقاله، همه این مشکلات و مسائل، حاصل بریدن انسان معاصر از آسمان و جدایی از مابعدالطبیعه، و چاره کار به دست حکمت متعالیه ـ به منزله یکی از برترین مکاتب مابعدالطبیعی ـ است. با بهره گیری از این مکتب، زندگی معنا میگیرد؛ انسان از پوچی و بیمعنا پنداشتن زندگی رهایی مییابد و در پی آن، سایر معضلات نیز حل میشود.
سیری در اندیشه های علم النفسی ارسطو، ابن سینا و دکارت(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مباحث علم النفس فلسفی در میان سایر مسائل فلسفی جایگاه ویژه ای دارد که اهمیت آن با توجه به نتایجی که در سایر حوزه های فلسفی و اعتقادی دارد بر هیچکس پوشیده نیست. ارسطو، ابن سینا و دکارت در این میان به نحوی و هرکدام در برهه ای انسان شناسی فلسفی را متحول ساخته و پاسخ هایی که هریک به پرسش های علم النفس فلسفی داده اند تاکنون محور بحث های فلسفه در این حوزه بوده است.
ما در این مقاله برآنیم که در سیری کتابخانه ای در آراء سه تن از بزرگ ترین فلاسفه تاریخ به تفسیر و تبیین مهم ترین مواضع ارسطو، ابن سینا و دکارت در این بحث همچون روش تحقیق در علم النفس فلسفی، چیستی نفس، رابطه نفس و بدن، احوال نفسانی و خلود نفس بنشینیم.
ادراکات از دیدگاه هیوم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دیوید هیوم از برجسته ترین فیلسوفان تجربه گرای غرب است که با تقسیم ادراکات به انطباعات و تصوّرات، تجربه حسی را منبع اصلی کسب معرفت قابل اطمینان دانست. دیدگاه هیوم در این خصوص گرانیکاه نظریه او در معرفت است و در سایر تعالیم فلسفی او تأثیر اساسی دارد؛ نظیر رأی او در باب علیت، که موجب شهرت وی در فلسفه است. همچنین آرای او درباره جوهر جسمانی و نفس و مفاهیم کلی و در نهایت علم مابعدالطبیعه. بر همین نظریه مبتنی است. آرا و اندیشه های هیوم تأثیر شگرفی بر فلسفه و معرفت شناسی در غرب داشته است. این نوشتار با رویکرد نظری، به نقد و بررسی دیدگاه او درباره ادراکات میپردازد.
استکمال جوهری نفس انسانی از منظر ملاصدرا(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحول درونی و خودشکوفایی ذاتی انسان، یا بتعبیر صدرالمتألهین «استکمال جوهری نفس انسانی»، از مهمترین بحثهای انسانشناسی فلسفی و از نوآوریهای صدرا، در بستر حکمت متعالیه است. این مسئله گره بسیاری از مسائل فلسفی، دینی و انسانشناسی را میگشاید.
از اینرو، این مقاله کوشیده است «استکمال جوهری نفس انسان» از آغاز حدوث تا رسیدن به غایت کمال وجودی را بررسی و تحلیل کند. بر این اساس رهیافتها و فرضیه های «بازیابی کمالات پیشین»، «ارتقاء روحی انسان» و «فعلیت یافتن نفس و تغییر عرضی» بعنوان فرضیه های احتمالی و رقیب و «استکمال جوهری نفس انسانی» بعنوان فرضیه اصلی تحقیق، مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته است.
این مقاله با کمک مبانی نظری مانند: اصالت وجود، تشکیکی بودن وجود، حرکت جوهری اشتدادی، جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء، تجرد و وحدت نفس با قوا و صورتهای ادراکی، به اثبات استکمال جوهری نفس انسانی پرداخته است.
نفس انسانی، جوهری است «جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء» و با حرکت جوهری اشتدادی دم بدم به کمالات وجودی خود دست مییابد. نفس در این فرایند استکمال ذاتی، با کسب قوا، ادراکات و ملکات، بتدریج چهره جوهری خود را تکوّن و تکامل میبخشید و در امتداد تشکیکی بودن وجود، قوای بیشتر، کمالات شدیدتر و ملکات پایدارتری را تحصیل میکند. نفس با تمام قوای خود، اتحاد یافته و برخی قوای آن همگام با نفس تجرد یافته و تمام قوا از شئونات و مراتب آن بشمار میآید.
رویکرد روانشناختی ملاصدرا و نقص روانشناسی معاصر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در مکاتب روانشناسی قرن بیستم، انسان بیشتر بعنوان دارنده هوش تحلیل میشود. در این گرایشها، هوش عاطفی، هوش درونفردی، هوش بـرونفـردی، هـوش مـوسیقـایی، هوش فضایی و غیره از جمله مواردی هستند که با صبغهیی تجربی ـ نظری و در جریان مطالعه مغز، پردازش شده و از اینرو وضعیت آدمی را بعنوان یک شهروند دارای هوشهای چندگانه تعریف میکنند.
در اندیشه ملاصدرا، با نظر به ملاحظات وجودشناختی و معرفی روح انسان بعنوان شریفترین بعد نفس آدمی که رو بسوی تعالی و گذر از مرزهای محسوس دارد، وضعیت مطلوب آدمی، آزادی در خواهشهای ابعاد پائین نفس تعریف شده است. از اینرو در این تلقی، شکوفایی انسان در نسبت با مراتب عالیه هستی و زیستن در ساحت قدس معرفی میگردد.
این نوشتار درصدد است با مقایسه رویکرد ملاصدرا و مکاتب روانشناسی معاصر، فقدان مباحث وجود شناختی در اینگونه مکاتب را نشان داده و توجه به اینگونه مسائل در تحلیل ارزشهای بشری و برنامه ریزیهای اخلاقی را خاطر نشان سازد.
تحلیلی بر فرایند و مراحل هویتیابی از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مسائل و مباحث مهم در حوزه علوم انسانی هویت و هویتیابی است. از اینرو، هدف این مقاله بررسی فرایند و مراحل هویتیابی از دیدگاه ملاصدرا است. ملاصدرا با بهره گیری از اصل حرکت جوهری و اصل اتحاد عاقل و معقول، مسئله ارتباط نفس و بدن را که سالها مورد بحث اندیشمندان بسیاری بوده وارد حیطه جدیدی کرده و در این زمینه به نتایج مهمی دست یافته و بسیاری از کاستیهای دیدگاه های پیشین را جبران کرده است. او نفس را «جسمانیة الحدوث» و «روحانیة البقاء» و تعلق نفس به بدن را بحسب استکمال فضائل وجودی دانسته است؛ اوکمال نفس هر انسان را در وصول به تجرد عقلی او میداند که پس از گذشتن از مراحل سه گانه نفس (نباتی، حیوانی، انسانی) حاصل میگردد. تصویری که ملاصدرا از هویت انسان و فرایند شکلگیری آن ارائه میکند، بر بعد باطنی و آخرتی انسان بسیار تأکید دارد. وی معتقد است ارائه هرگونه شناخت از هویت انسانی بدون توجه به این بعد از انسان که مربوط به آخرت است ناقص و ناتمام خواهد بود. هدف از انجام این پژوهش بررسی رویکرد ملاصدرا در خصوص تکوین نفس و در نتیجه فرایند و مراحل هـویتیابی میبـاشـد که بـا اسـتـفـاده از روش تحلیلی ـ توصیفی و با بهره گیری از منابع کتابخانهیی صورت گرفته است. نتایج تحقیق نشان میدهد که بر اساس دیدگاه ملاصدرا درخصوص تکوین نفس، مراحل هویتیابی انسان سه مرحلهیی است که برای افراد مختلف با توجه به وضعیت نفس آنان و در سنین و مراحل مختلف متفاوت خواهد بود.
نتایج حرکت جوهری در اخلاق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
اخلاق و ارزشهای اخلاقی را نمیتوان از متن زندگی بشر جدا ساخت. بهمین جهت تمام علمای اخلاق بر اهمیت آن تأکید و خطر بیتوجهی به آنرا گوشزد کرده اند. از طرف دیگر گرایش عقلی انسان به مباحث اخلاقی، پرداختن به تاثیر دست آوردهای فلسفی در نگرشهای اخلاقی را طلب میکند. حرکت جوهری بعنوان یک محصول برهانی در حکمت متعالیه که میتواند تحولی در اخلاق ایجاد کند، یکی از این مباحث است. حرکت در جوهر، پیآمدهای متعددی داشته است که بیشتر آنها در حوزه فلسفی مورد توجه قرار گرفته اند. برهانی شدن نظریه «جسمانیة الحدوث و روحانیةالبقاء بودن نفس»، از جمله نتایج این مسئله است که در مباحث اخلاقی تاثیر قابل توجهی خواهد داشت. از جمله: قابل تغییر بودن اخلاق انسان، تأیید واقعگرایی در اخلاق و گزارههای آن، تبیین مراحل استکمال نفس، اثبات فناناپذیری نفس و جاودانگی آن و توجیه کیفیت تجسم اعمال در سرای باقی. بررسی این امر علاوه بر افزایش بعد تعقلی در اخلاق، موجب تاثیرگذاری مضاعف در اصلاح رفتار فردی و اجتماعی انسانها مطابق موازین شریعت نیز میشود.
«کوگیتو»ی دکارت و جهات تاریخی آن در اندیشه آگوستین و «انسان معلق» ابن سینا
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر ابتدا به تبیین «کوگیتو» یا «میاندیشم» دکارت بعنوان آغازگر فلسفة عصر جدید در تاریخ غرب و اینکه چگونه از نظر او فکر و نفس، مقدم بر هر شیئی است، پرداخته میشود. او میخواهد با شک دستوری خود و سفر به درون، نشان دهد که قوای عقلی انسان قادر به گذر از جهان محسوس و تجربه و رسیدن به جهان حقایق است و بدینسان انسان قادر به شناخت نفس خویش نه بنحو استنتاجی بلکه بنحو شهودی است. در واقع با «میاندیشم» دکارت بر اصالت و نقش قوام بخشی اندیشة انسان برای کل عالم تأکید میشود؛ زیرا انسان مقام تازهیی در هستی مییابد. او خود را موجودی میشناسد که وجودش یقینیتر از همه چیز است. در حقیقت دکارت در تأملات خود ضرورت یک نقطة آغاز مبتنی بر اصالت فاعل شناخت را احساس میکند؛ بدین معنا که فلسفه میبایست از تأملات یک «من» خودآگاه آغاز شود.
سپس بمنظور ریشهیابی تاریخی اندیشة دکارت به آگوستین پرداخته شده است، زیرا آگوستین ظاهراً نخستین کسی است که فکر انسان را دلیل بر وجود او میداند و از این لحاظ او را میتوان پیشرو دکارت دانست. در نهایت نیز بالاخره برهان «انسان معلق» ابن سینا و اینکه چگونه آدمی میتواند مجرد از هر چیزی باشد جز نفسش، مطرح میشود؛ اینکه آیا میتوان گفت که نسبت ابن سینا در فلسفه های عصر جدید بنحوی انعکاس یافته است؟ یعنی آیا در عصر جدید، تمثیل «انسان معلق» ابن سینا در «فکر میکنم، پس هستم» مورد استفاده نبوده است؟ در حقیقت میتوان «کوگیتو»ی دکارت را نوعی «انسان معلق» ابن سینا دانست که بنحو بیواسطه بخود شهود دارد. در «کوگیتو»ی دکارت گویی «انسان معلق» ابن سینا اتکای فکر و هستی خود را در همان نکتة تلاقی فکر و هستی مییابد، زیرا هستی از طریق فکر بنحو مستقیم و بیواسطه نسبت بخود حضور دارد و فکر با آگاهی از «خود» هستی پیدا میکند.
بازاندیشی نظریه سعادت در فلسفه اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سعادت به عنوان مسأله ای فلسفی از این جهت که مبین برترین منزلت و غایت کمال عقل و فضل آدمی است پیوسته محل توجه فیلسوفان قرار گرفته است. آیا همه فیلسوفان یک معنا از سعادت را در نظر داشته اند؟ آیا در تعین و مصداق آن اتفاق نظر دارند؟ آیا سعادت به معنای فلسفی میتواند مفاهیم دینی یا اخلاقی را در بر داشته باشد؟
این منزلت، اگرچه از حیث مفهوم و معنای مصطلح تا حدودی مورد اتفاق است، مصداق و تعین خارجی آن به غایت مورد اختلاف بوده و با آرا و نظریات گوناگون مواجه گردیده است، که از این میان اهم یافته ها و نظریات مشهور عبارتند از : اتحاد با صور نورانی، اتصال به عقل فعال، تمثّل عالم وجود در نفس حکیم، و تجربه اصحاب سلوک دانستن سعادت، که محور مشترک همة آنها انحصار سعادت در محصول معرفت فلسفی و تنزیه نفس از لذت های غیر عقلی است.
تجرد نفس در مقام تصور و تصدیق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
انسان یا از طریق علم حصولی به شناخت موجودات نایل میشود، یا از طریق علم حضوری. علم حصولی شامل تصور و تصدیق و تصور شامل حس، خیال (وهم) و عقل میشود. دستیابی به تصورات حسی و خیالی نسبت به موجودات جسمانی برای همه» انسانها میسّر است، اما بعقیده» بعضی از فلاسفه اکثر انسانها نمیتوانند به مرتبه تصور عقل (کلی) واصل شوند. از موجودات مجرد ـ مانند نفس ـ نمیتوان علمی حسی یا خیالی کسب نمود، لذا تنها تصور ممکن از موجودات مجرد ـ آنهم فقط برای عده» محدودی تصور عقلی (کلی) است. انسان از طریق مفاهیم کلی نمیتواند تجرد عینی نفس را دریابد.
فلاسفهیی مانند ملاصدرا که معتقدند علم حصولی نمیتواند انسان را به درک حقیقت نفس برساند، ضمن ارائه» براهینی برای اثبات تجرد نفس، آن براهین را یقین آور میدانند. با توجّه به اینکه برهان، مولود و مولّد علم حصولی است، لذا مقصود آنها یقین عقلی است نه یقینی که از راه علم شهودی میتوان به آن رسید.براهین اقامه شده برای اثبات تجرد نفس را میتوان براساس مبانی آنها دسته بندی نمود.
مسئله نفس ـ بدن؛ یگانه انگاری صدرایی و نوخاسته گرایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن بهار ۱۳۹۰ شماره ۴۵
حوزه های تخصصی: