مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
شکسپیر
منبع:
مطالعات ایرانی سال ۲۱ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۲
1 - 27
داستان فریدون و تراژدی شاه لیر علی رغم این که با فاصله زمانی - حدود ششصد سال - و فاصله مکانی - یکی در خراسانِ ایران و دیگری در بریتانیا - خلق شده اند، دارای شباهت های چشمگیر و قابل توجهی اند و همین موضوع مطالعه تطبیقی این دو اثر را امکان پذیر می سازد. این جستار در نظر دارد با گردآوری مطالب به روش اسنادی (=کتابخانه ای) و روش پژوهش توصیفی - تطبیقی تفاوت های این دو اثر را با رویکرد اسطوره شناختی مورد بازبینی قرار دهد. به نظر می رسد دلیل تفاوت میان داستان فریدون با شاه لیر ناشی از خاستگاه باورهای اساطیری است که این دو روایت را شکل داده اند. فریدون قهرمانی است که منشأ و خاستگاه ایزدی دارد، او صاحبِ خرد اهورایی یا خردِ ذاتی است که از آغاز گزینش درست را انجام می دهد و تسلیم سرنوشتی است که از ابتدا آن را می داند. شخصیت فریدون از ابتدای داستان تا انتها تغییری نمی کند او صاحب دانایی است و هیچگاه در طول حماسه کاری ناشایست از او سر نمی زند. اما در مورد لیر شاه موضوع متفاوت است؛ زیرا تصمیم او از روی خرد نبوده بلکه کاملاً وابسته به آزمونی است که خود قادر به تشخیص صحت و اعتبار نتیجه آن نیست. در تراژدی شاه لیر می بینیم که شخصیت لیر از آغاز تا پایان نمایش دچار تحول و دگرگونی می شود و در پایان است که در هیئت یک «پیر فرزانه» دست از دنیا می شوید. پایان این دو روایت نیز تفاوت مهمی با هم دارد. شکیبایی فریدون برای از بین بردن پسران ناخلف خود نشان از اساطیر ایرانی دارد، این شکیبایی گرچه طولانی است اما در نهایت منجر به پیروزی نهایی خیر بر شر می شود اما پایان در نمایش شاه لیر نابودی و تباهی کل خاندان پادشاهی است. این مقاله تلاش دارد تا تفاوت های این دو اثر را با توجه به باورهای اسطوره ای که موجب خلق این آثار شده اند مورد بررسی قرار دهد.
قرابت های مضمونی خسرو و شیرین و رومئو و ژولیت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۱۹
63 - 79
حوزه های تخصصی:
در سپهر ادبیات جهان کم تر اثر عاشقانه ای را می توان یافت که یارای هماوردی با منظومه عاشقانه «خسرو و شیرین» نظامی گنجوی را داشته باشد. شاید تنها اثری را که می توان با این شاهکار ادبی قیاس کرد، داستان عاشقانه تراژیک «رومئو و ژولیت»، س روده ویلیام شکسپیر ، شاعر و نمایشنامه نویس بی مثال ادبیات انگلیس باشد که سرشار از ظرایف و دقایق ادبی و غنایی است. این نوشتار بر آن است تا با خوانشی مقایسه ای، به بررسی محتوا و نحوه پردازش شخصیت های دو داستان مذکور بپردازد و شباهت های موجود در آن را آشکار سازد تا از این طریق پرتوی تازه بر زوایای مغفول مانده این دو اثر گران سنگ و جاوید بیفکند.
تیپیزاسیونِ سنجشی مابین مکتب مارکسیست و بیان شیوه های شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم پاییز ۱۳۹۰ شماره ۱۹
99 - 114
حوزه های تخصصی:
فمنیسم (طرفداری از حقوق زنان)، نیوهیستوریسیسم ، مادیگرایی فرهنگی ، تئوری پست استعماری و تئوری کوئیر ، همگی در مورد تولید فرهنگی (که می تواند به مارکس نسبت داده شود) ایده هایی ارائه می کنند و همچنین هر یک رابطه معناداری با تحقیقات ادبی رنسانس دارند. با وجود این ایده های اصلی مارکس به ندرت به طور مناسب در آثار مربوط به شکسپیر توضیح داده می شود و در برخی دوره ها حتی ادعا می شود که آنها رابطه خود را از دست داده اند. هدف این مقاله، توضیح تاثیر گذشته و فعلی مارکسیسم بر ادبیات شکسپیری است؛ همچنین نشان دادن راه هایی که در آن، این ادبیات می تواند تأثیر مهمی در آینده آنالیز فرهنگی و نقد نمایشی و ادبی سیاسی ایفا کند.
مقایسه داستان فریدون با نمایشنامه «لیرشاه »(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲۰
43 - 61
حوزه های تخصصی:
در مقاله حاضر داستان فریدون و لیرشاه با توجه به عناصر داستانی هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. منطق آشکاری که مقایسه این دو داستان را توجیه می کند تصمیم مشترکی است که دو پادشاه برای سرزمین خود می گیرند. در پی این تصمیم جدال ها و رویدادهایی رخ می دهد که فرجام هر یک از شخصیت های داستان را، که نکته قابل توجه و با اهمیت دو داستان است، نمایان می سازد. این بررسی مستقل از جنبه های حماسی، اساطیری، تاریخی و دیدگاه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ادبیات ملل از یک دیگر است. رویکرد ما در مقایسه دو داستان بر اساس طرح، شخصیت ها، رویدادها و نکات برجسته آنهاست.
سنجش عشق در دو شیفته عشق لیلی و مجنون نظامی و رومئو و ژولیت شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال ششم پاییز ۱۳۹۱ شماره ۲۳
25 - 50
حوزه های تخصصی:
همانگونه که مشهور است قصه لیلی و مجنون داستان عشق ناکام قیس عامری به دختری از قبیله خود به نام لیلی است که اصل آن از زبان عربی وارد زبان و ادبیات فارسی شده است و نظامی آن را از منابع عربی دریافته است و به نظم کشیده است. همچنین داستان شکسپیر نیز عشق نافرجام "رومئو و ژولیت " است که در شهری به نام "ورونا" زندگی می کنند که از فرزندان دو خاندان سرشناس شهر می باشند و به خاطر کینه ای قدیمی با هم در ستیز می باشند که این داستان را نیز شکسپیر از ادبیات ایتالیا وام گرفته است، و هر دو داستان بر حول محور عشق می چرخد. در این مقاله به بررسی تطبیقی این دو داستان پرداخته ایم.
جابجایی قدرت در میان شخصیت های نمایشنامه های شکسپیر: راهبردی برای دراماتورژی در چهارچوب دیدگاه راسل؛ مطالعه موردی شاه لیر، جولیوس سزار و مکبث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مفهوم قدرت و قدرت خواهی در نظر بسیاری از اندیشمندان بزرگ حوزه های علوم اجتماعی و سیاسی همچون برتراند راسل، میشل فوکو و برخی دیگر که مورد بررسی این پژوهش نیستند، جایگاه ویژه ای داشته و همواره چرخه انتقال قدرت مورد تحلیل و بررسی بوده است. معمولاً این انتقال قدرت از طریق اشکال مختلفی صورت می پذیرد؛ به عنوان مثال «انقلاب»، «کودتا»، «انتخابات» و «مرگ پادشاهان» نمونه هایی از الگوها و دلایل انتقال قدرت هستند. از طرفی امروزه یکی از موضوعات رایج در آثار نمایشی، استفاده از عنصر قدرت در دراماتورژی و کارگردانی است که به ویژه در تراژدی های شکسپیر به وفور قابل اجرا است. در این پژوهش به بررسی عناصر قدرت در سه تراژدی شکسپیر یعنی شاه لیر، مکبث و جولیوس سزار و تطبیق آن ها با نظریات برتراند راسل در باب «قدرت» و مفهوم «انتقال قدرت» پرداخته شده است. پس از تبیین ملاحظات نظری، بازتاب این رخدادهای سیاسی و اجتماعی را در دراماتورژیِ شخصیت های این آثار بر اساس نمونه های اجرایی مورد بررسی قرار داده ایم؛ تا نشان دهیم چگونه می توان از قدرت به عنوان یک عنصر دراماتیک در دراماتورژی و شخصیت شناسی استفاده کرد. نتایج این مقاله نشان می دهد که شناخت انواع اَشکال مختلف قدرت می تواند پیشنهادهای اجرایی متنوع و گسترده ای را در تمامی زمینه های اجرا اعم از طراحی میزانسن و تحلیل روابط شخصیت ها در اختیار کارگردان قرار دهد.
تحلیل اسطوره ی (شاه لیر) با رویکرد اسطوره سنجی ژیلبر دوران (مطالعه موردی: تئاتر ملی لندن 2018)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تئاتر دوره ۱۰ بهار ۱۴۰۲ شماره ۱ (پیاپی ۹۲)
71 - 83
حوزه های تخصصی:
اسطوره ها دارای نمادها و نشانه هایی هستند که باعث باورپذیری اعتقادات و آیین ها در بین اقوام مختلف، در دوران های مختلف گردیده اند. نمادهای اسطوره ای به صورت داستان، هنر و فرهنگ در زندگی اجتماعی نمود پیدا می کنند و بیانگر دیدگاه های روان شناسانه در جامعه می گردند. از نظر ژیلبر دوران، اسطوره همانا نظامی است پویا از نمادها، کهن الگوها و نظامی که با تحریک محرکه هایی تلاش دارد که از طریق کهن الگوها و نمادها در اوج خود به روایت منتهی شود. تئاتر به عنوان رسانه ای مهم؛ قدرت اسطوره سازی را با ابزاری نظیر نقش و بازی بازیگران، صحنه و لباس و گریم به نمایش می گذارد. نمایشنامه ی شاه لیر یکی از شاهکارهای ادبی است که در این پژوهش اجرای نمایشنامه ی شاه لیر(2018 میلادی) با رویکرد اسطوره شناسی دوران، مورد نقد قرار می گیرد. هدف این پژوهش کنکاش در استخراج کهن الگوی غالب در وجود شخصیت شاه است و به دنبال یافتن جواب این سؤال است که عناصر نمادین در خلق شخصیت شاه لیر کدامند و چگونه می توان از طریق اسطوره سنجی ارتباط معنی داری را با مضمون اسطوره دریافت؟ این پژوهش از نظر ماهیت کاربردی و از نظر روش توصیفی تحلیلی است. ابزار گردآوری داده ها به روش اسنادی و مشاهده ی نمایشنامه صورت گرفته است. نتایج به دست آمده نشانگر آن است که عناصر نمادین در خلق شخصیت شاه لیر در نمونه ی آماری و با در نظر گرفتن اسطوره سنجی دوران، دارای دلالت های صریح و ضمنی مشهودی است که باعث ایجاد ارتباط بیشتر شخصیت با مخاطب خود شده است.
تحلیل تطبیقی انسان فردیت یافته در حکایت «دژ هوش ربا»ی مثنوی مولوی و نمایشنامه شاه لیر شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
ادبیات تطبیقی راهی علمی جهت شناخت انسان و پیوندهای ادبی ملل فراهم می کند. فرایند فردیت، نوعی پختگی و رشد روانی انسان و شعر و نمایش نیز بیان درونیّات او است؛ از این رو ادبیّات و هنر با روان آدمی پیوندی دیرینه می یابند. مولوی و شکسپیر به عنوان ستارگان ادبیّات جهان، در خاستگاه اندیشه شرق و غرب آثاری بی نظیر آفریده اند. بررسی آثار، انطباق اندیشه فراگیر آن ها را با ویژگی های روان شناختی نشان می دهد. مولوی به عنوان عارفی اندیشمند با هدف وحدت بشری، الگویی ناب برای انسان فردیت یافته و به تعبیر عارفانه آن، انسان کامل در حکایت «دژ هوش ربا» ارائه می دهد. شکسپیر نیز در نمایشنامه شاه لیر، انسان را با نقش آفرینی خاص خود نشان می دهد. می توان گفت مولوی و شکسپیر، ساختمان مدور خویشتن یابی را به شکل تابلوی زیبای انسانی ترسیم می کنند. هدف مقاله حاضر که با روش تطبیقی تحلیلی انجام شده، بررسی فرایند فردیت در حکایت «دژ هوش ربا» و نمایشنامه شاه لیر است که ضمن واکاوی دو اثر، وجوه مشترک و بعضاً متفاوت آن ها آشکار می شود. یافته های تحقیق نشان می دهد در هر دو داستان، سفر رخ داده و سفر هر دو قهرمان نمادی از جست و جوی فردیت روانی آن ها است. درنهایت، شاهزاده کوچک و شاه لیر در عبور از گذرگاه دشوار خودآگاهی به ناخودآگاهی، روند فردیت را می پیمایند، خویشتنِ خود را می یابند و به نقل از مولانا «زاده ثانی» می شوند.
مطالعه اقتباس سینمایی دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» از نمایشنامه «مکبث»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش هنر سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۵
143 - 156
حوزه های تخصصی:
معمولاً برای نویسندگان این مسئله وجود دارد که تا چه میزان باید به منبع اقتباسی وفادار بود یا آن را تغییر داد. این پژوهش موضوع اقتباس را مورد بررسی قرار می دهد و با هدف بررسی و کشف شباهت ها و تفاوت های اقتباس در دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» سعی دارد تا تمایز در استفاده از روش های مختلف اقتباس را نشان دهد. همچنین، به جمع بندی درباره انواع روش های اقتباس که تاکنون پیرامون آن پژوهش شده است، می پردازد. هدف پژوهش حاضر تشخیص تفاوت و شباهت دو اقتباس سینمایی از یک اثر ادبی است که هرکدام از آثار سینمایی با روشی متفاوت دست به اقتباس زده اند. برای رسیدن به این هدف که به صورت کاربردی است، این پژوهش با روش توصیفی - تحلیل محتوا انجام شده است. با توجه به روش تحقیق، این پژوهش به دنبال یافتن پاسخ سؤالی اصلی خواهد بود و آن این است که تفاوت ها و شباهت های اقتباس در دو فیلم «تراژدی مکبث» و «سریر خون» چیست؟ درنهایت با بررسی شباهت ها و تفاوت های دو اثر سینمایی با منبع اصلی که از آن اقتباس شده، شیوه های اقتباس به کاررفته در این دو اثر مشخص خواهد شد. پس از بررسی مبانی نظری و یافته های پژوهش مشخص می شود که فیلم سینمایی «تراژدی مکبث» بسیار به نمایشنامه «مکبث» وفادار بوده است، به طوری که سعی در اجرای کامل نمایشنامه در قالب سینما داشته است؛ درحالی که فیلم «سریر خون» با به کارگیری روش های متفاوت در مسیر اقتباس، به اثری کاملاً متفاوت با منبع اصلی رسیده است؛ اثری که حتی می توان آن را برآمده از فرهنگ ژاپن دانست، اما در مضمون و روایت می توان نمایشنامه شکسپیر را تشخیص داد.
بررسی تطبیقی کاربست شرقی و غربی نماد «شیر» از سوی نظامی و شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی دوره ۱۷ زمستان ۱۴۰۲ شماره ۶۸
514 - 538
حوزه های تخصصی:
نمادگرایی رهیافتی ادبی است که از نمادها اعم از کلمات، افراد، نشانه ها، مکان ها یا ایده های انتزاعی برای نشان دادن چیزی فراتر از معنای تحت اللفظی و مدلول های حقیقی آنها در عالم واقع استفاده می کند. هدف از مقاله حاضر بررسی و مقایسه تطبیقی وجوه تشابه و تفاوت مفاهیم مرتبط با نمادپردازی های استعاری و اسطوره ای شیر در دو اثر اتللو و هملت از شکسپیر و اثر سترگ و غنایی خسرو و شیرین نظامی است.
جستار پیش رو نشان می دهد استفاده از نماد اساطیری شیر در شیوه بیان هر دو نویسنده، مفاهیم انتزاعی گسترده و ویژه ای را شامل می گردد. از جمله در هملتِ شکسپیر، نماد شیر با مفاهیمی چون: جنون، خشم، انتقام و نفرت و در خسرو و شیرین نظامی با مفاهیمی چون: شکوه، جلال و عظمت همراه است؛ در کتاب اتللو نیز شکسپیر به شیوه ای متفاوت از نماد شیر در جایگاه یک استراتژی اجتماعی سود جسته است.
بررسی تحلیلی نماد موجود نشان می دهد که نمادپردازی شیر نویسندگان را در ترغیب خواننده به باورداشت ذهنیت آنان و پذیرش کاراکترهای داستانی یاری رسانده است؛ علاوه بر این، شاهد آن هستیم که نویسندگان اهداف بلاغی مشترکی را از حیث ایجاز و اغراق دنبال کرده و به تبع نماد شیر علاوه بر مفاهیم متعارف آن در میان جوامع مختلف، در آثار این دو نویسنده از مشابهت های خاص خود در نحوه کاربست برخوردار گشته است.
بن مایه ها و تناظر های مشترک در منظومه «حُسینا و دلارام» و نمایش نامه «اُتِللو»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی پاییز ۱۴۰۳ شماره ۱۰۱
9 - 33
حوزه های تخصصی:
واکاوی و کشف رابطه متون ادبی و هنری جهان در آینه تطبیق، می تواند لذت حاصل از مطالعه و خوانش این آثار را دو چندان کند. در این بین، منظومه غنایی- نمایشی حُسینا و دلارام، سروده شاعری به نام حُسینا، و نمایش نامه غنایی- تراژیک اُتِللو، اثر ویلیام شکسپیر با مضمون عاشقانه عشق دو دلداده با وجود تفاوت در ژانر ادبی و خاستگاه فرهنگی، شباهت های متعددی دارند. از این رو، هدف پژوهش حاضر، کشف وجوه شباهت و تطبیقِ دو اثر ادبی و هنری از ادبیات فارسی و انگلیسی است. روش پژوهش، توصیفی- تحلیلی مبتنی بر رویکرد تطبیقی مکتب آمریکایی است که به مقایسه شباهت ها و تفاوت های این آثار می پردازد. نتایج پژوهش نشان می دهد که در هر دو اثر، روابط و مناسبات شخصیت ها، بن مایه های تقابلی عشق عشاق و حسادت رقیب، ساختار خطی روایت، تناظر های دوگانه شخصیت های اصلی و بن مایه شک و بدگمانی عشاق نسبت به معشوق، مشابه است. از دیگر یافته های پژوهش اینکه خالقِ هر دو اثر با خلق شخصیت های موازی دِزدمونا و دلارام و توصیف عشق پایدار آنان، پاکدامنی را به عنوان ارزش والای زن به مخاطب گوشزد و حسد و بدگمانی را نکوهش کرده اند. وجه افتراق این دو اثر در این است که اُتِللو به دلیل شک و بدگمانی نسبت به معشوق در مرحله احساس باقی می ماند و مرگ معشوقه را با دست خود رقم می زند، اما حُسینا با گُذار از مرحله احساس به وادی عقل پای می گذارد و به وصال معشوق دست می یابد.
فردوسی و شکسپیر: مطالعه تطبیقی نوتاریخ گرایانه منتخبی از شخصیت های زنان در شاهنامه و نمایشنامه های شکسپیر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فاعلیتِ ادبیات در جامعه یکی از کلیدواژه هایِ تاریخ گرایی نوین است. نوتاریخ گرایان بر این باورند که ادبیات صرفاً محصول تاریخ نیست؛ بلکه خود به طور فعالانه تاریخ می سازد. تاریخ، گفتمان های قدرت، بخش های به حاشیه رانده شده یِ جامعه، و رابطه متقابل بین ادبیات و فرهنگ از دغدغه های اصلی تاریخ گراییِ نوین است. فردوسی و شکسپیر، اگر چه از دو فرهنگ مختلف و با فاصله شش قرن از یکدیگرند، آثارشان حائز ویژگی هایِ مشترکِ تاریخی و ادبی است. فردوسی هم عصر سامانیان است؛ یعنی دوران احیایِ فرهنگ و زبان فارسی. شکسپیر نیز در دوران رنسانس می زید که عصر تغییر در باورها، دیدگاه ها، و جهان بینی انسان هاست. علاوه بر این، آنها با به چالش کشیدن گفتمان های مسلطِ قدرت و کلیشه های فرهنگی درباره زنان، دیدگاه های جدیدی را نسبت به آنان در فرهنگ هایِ خود بوجود می آورند. زنانی که مدتهاست بی صدا یا به حاشیه رانده شده اند، در آثار ایشان حضوری فعال دارند. زنِ منفعل، کم صدا و قرن ها در حاشیه مانده یِ ایرانی، در شاهنامه نمودی کنشگرانه نه تنها در سرنوشتِ خود، بلکه در سرنوشتِ دیگران نیز دارد. زنِ کم صدایِ جامعه یِ معاصر شکسپیر نیز که گناهکار انگاشته می شود، در نمایشنامه های شکسپیرصاحب صداست و در دنیایِ خود کنشگر است. این مقاله به نقشِ زنان در جامعه یِ معاصر با هر دوادیب می پردازد و دیدگاه های آنان را نسبت به زنان درآثاری منتخب از ایشان به تصویر می کشد. با بررسی گفتمان های حاکم درباره یِ زنان و واکاوی متونِ هم عصر با ایشان، و تحلیل نقش زنان در آثارشان، اینگونه یافت می شود که ایشان در آثار منتخب نگاهی متفاوت به زنان در مقایسه با گفتمان هایِ زمانه خود داشته اند.