نقش الگو در تعلیم و تربیت اخلاقی با قطع نظر از جزئیات، انکارپذیر نیست و این جایگاه در اخلاق هنجاری و تربیت اخلاقیِ مبتنی بر فضیلت گرایی، پررنگ تر می شود تاجایی که لیندا زگزبسکی نظریه پرداز معاصر، الگو را از نقش مکمّل فراتر برده و معیار شناختِ مفاهیم اخلاقی دانسته است. در نصوص دینی به ویژه قرآن کریم نیز جدا از انتساب فضیلت گرایی به نظریه هنجاری آن، بر نقش الگو تأکید شده است اما چارچوب جایگاه آن مورد بررسی قرار نگرفته است. این پژوهش با درنظر گرفتن نظریه «الگوگراییِ اخلاقیِ» زگزبسکی به عنوان محور، به مقایسه آن با ابعاد الگو در قرآن پرداخته؛ از این رو ارکان نظریه را در پنج بخش استخراج کرده و پس از تبیین آنها، منظر قرآن به هریک را بر اساس آیات مرتبط، استنطاق کرده است. یافته های پژوهش حاضر حاکی است که از دیدگاه قرآن، اُسوگی در مرتبه پسینی از شناخت مفاهیم قرار دارد و قرآن علاوه بر معرفی الگوها، به دعوت نظری نیز پرداخته است. نیز با گزینش داستان های گذشتگان، الگوهای خوب و بد را برای تعقل و عبرت گیری نقل کرده است، هم چنین علاوه بر الگوهای متنوع برای سطوح و عرصه های مختلف، الگوی کامل و مطلق را نیز شناسانده است.