مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
پوشش گیاهی
منبع:
منظر دوره ۱۰ تابستان ۱۳۹۷ شماره ۴۳
6 - 15
حوزه های تخصصی:
باغ در فرهنگ و هنر ایرانی، بخشی جدایی ناپذیر از هویت و شیوه تعامل ایرانیان با طبیعت است. طرح کاشت و پوشش گیاهی، بخش مهمی از موجودیت یک باغ است؛ اما از آنجایی که پوشش گیاهی باغ عنصری است زوال پذیر و جایگزینی و مرمت آن به مانند آثار معماری، به سهولت امکان پذیر نیست، لزوم بررسی گذشته گیاهی باغ به عنوان عنصر تاریخی زنده باغ، در کنار بررسی اولیه الگو آن، اهمیت ویژه ای دارد. لذا هدف کلی این پژوهش، بررسی پوشش گیاهی و تغییرات الگوی اولیه کاشت در باغ گلشن طبس تا کنون است. به منظور بررسی سیر تحول طرح کاشت، روش مورد استفاده در این فرایند، برداشت های میدانی توسط متخصص باغبانی، بررسی های کتابخانه ای، مصاحبه با افراد کهنسال، تاریخ دان های محلی و متخصصان امر بوده است. در برداشت های میدانی نوع درخت و محل قرارگیری آن در باغ مورد بررسی قرار گرفت تا ضمن تکمیل هرچه بیشتر مستندات و دریافت الگوی کشت آنها، بتوان در تحلیل بهتر از آن بهرمند شد. در نهایت این بررسی تاریخی، به کشف الگوی اصلی باغ و همچنین پوشش گیاهی اصیل باغ منجر می شود که با در نظر گرفتن آن، ضمن مشخص کردن گیاهان نامتجانس با منظر اصلی باغ، به احیاء و حفظ اصالت گیاهی باغ کمک شایانی خواهد کرد.
ارزیابی و پیش بینی تغییرات پوشش گیاهی با استفاده از معیارهای سیمای سرزمین و مدل مارکوف (مطالعه موردی: شهرستان همدان)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و توسعه زمستان ۱۳۹۷ شماره ۵۳
85 - 104
حوزه های تخصصی:
تخریب سیمای سرزمین، تغییر پوشش گیاهی و تغییر کاربری مواردی هستند که به طور مداوم بر محیط زیست کشور فشار وارد می کنند، بنابراین نقشه هایپوششگیاهی،درتولیداطلاعاتدرجهتبرنامه ریزی هایشهری نقش مهمی دارند.در این پژوهش به منظور تهیه نقشه هایپوششگیاهیشهرستان همدان ازاطلاعاتماهوارهلندست سنجنده های ETM+و OLIاستفاده و مقدار شاخص NDVIمحاسبه شد.NDVIیکیازپرکاربردترینشاخص هابرایپایش تغییراتپوششگیاهیاست، کهاز طریقنسبت گیریباندهای قرمزومادونقرمزنزدیکبه دستمی آید. بدین منظور برایبررسیتغییراتکیفی پوششگیاهی،مقادیرعددیاینشاخصبه 4کلاسمختلفسرسبزی شامل اراضی با پوشش عالی، پوشش بسیار خوب، پوشش خوب و ضعیفطبقه بندیشد و برای آشکارسازی تغییرات، نقشه های طبقه بندی شده وارد مدل LCMشدند. سپس تحلیل تغییرات سیمای سرزمین صورت گرفت که بدین منظور تعداد 5 سنجه در سطح کلاس و 6 سنجه در سطح سیمای سرزمین مورد محاسبه قرار گرفت. پیش بینی تغییرات پوشش گیاهی در 15 سال آینده با زنجیره مارکوف انجام شد. تجزیه و تحلیل سنجه های سیمای سرزمین حاکی از آن است که سطح پوشش بسیار خوب از 12 درصد در سال 1380، به 21 درصد در سال 1395 رسیده است. همچنین اراضی با پوشش خوب که به عنوان پوشش گیاهی طبیعی آن به شمار می رود، در دوره زمانی مشابه کاهش یافته است. نتایجحاصلازسنجه تنوع شانون در سطح سیمای سرزمین نشان می دهد که مقادیرمربوطبهتنوعلکه ها در سطحشهرستان بالاترازیک است،کهبیانگر تنوعوفراوانی بالاو سیمایسرزمین بسیارمتنوع در شهرستان است. نتایج پیش بینی نشان می دهد که بیشترین احتمال تخریب تا افق 1410 در اراضی با پوشش عالی (8329/0) خواهد بود. همچنینتخریب اراضی باپوشش خوب بهاراضیبادرجهسرسبزی ضعیفبیشتریناحتمال(3581/0) تغییر را در آینده دارد. یافته های این تحقیق بر لزوم توجه بیشتر به بهره برداری پایدار از سرزمین و جلوگیری از تخریب آن در این شهرستان تأکید دارد.
تحلیل اثر نوسان اطلس شمالی بر تغییرپذیری پوشش گیاهی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سپهر دوره ۲۷ زمستان ۱۳۹۷ شماره ۱۰۸
151 - 164
حوزه های تخصصی:
الگوهای جوّی بر تغییرات پوشش گیاهی مؤثرند. اندکی تغییر در عناصر اقلیمی منجر به واکنش سریع گیاه و تغییر در رشد آن می شود. هدف این مطالعه تحلیل ارتباط پوشش گیاهی ماه می (انبوه ترین ماه به لحاظ پوشش گیاهی) در ایران با الگوی پیوند از دور نوسان اطلس شمالی طی ماه های ژانویه تا می است. بدین منظور از داده های مقادیر پوشش گیاهی نرمال شده سنجنده مودیس، طی دوره 2001 تا 2014 استفاده شده است. ابتدا ناحیه ای از ایران که دارای متوسط NDVI بالاتر از 2/0 بود، به عنوان ناحیه دارای پوشش گیاهی جدا گردید. سپس با توجه به شدت و ضعف مقادیر NDVI و به منظور سنجش میزان حساسیت هر طبقه با الگوی پیوند از دور نوسان اطلس شمالی به سه طبقه با پوشش گیاهی تنک، متوسط و انبوه تقسیم گردید. نتایج نشان داد در طبقات ذکر شده، پراکندگی مقادیر همبستگی مثبت و منفی از الگوی مکانی خاصی پیروی نمی کند. به منظور ارزیابی بهتر نتایج در هر کدام از نواحی، نقاط با بیشترین و کمترین ضریب همبستگی هر طبقه انتخاب گردید. بالاترین ارتباط معکوس مقادیر ضریب همبستگی در ناحیه تنک مشاهده گردید که حاکی از حساسیت بالای پوشش گیاهی منطقه تنک به الگوهای جوّی می باشد. کاربری اراضی نقاط انتخاب شده نشان می دهد در بیشتر موارد، مناطق با همبستگی منفی و مثبت به ترتیب مربوط به زمین های با پوشش علفزار (پوشش طبیعی) و زمین های زراعی (پوشش انسان ساخت) است. از آنجا که در فازهای منفی الگوی نوسان اطلس شمالی وضعیت پوشش گیاهی انبوه تر از فازهای مثبت الگوی نوسان اطلس شمالی است و با توجه به بالاترین ضریب تعیین به دست آمده (77/0، در ماه فوریه واقع در استان آذربایجان شرقی)، می توان با استفاده از وضعیت نوسان اطلس شمالی در ماه های زمستان مقادیر پوشش گیاهی ماه می را برای نقاط شاخص واقع در استان های شمال غرب و غرب تخمین زد.
تحلیل رابطه ژئومورفولوژی با پوشش گیاهی با تاکید بر معادله خط خاک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش به منظور بررسی رابطه واحدهای ژئومرفولوژی با پوشش گیاهی حوزه آبخیز زیلبرچای انجام یافته است. برای دستیابی به هدف تحقیق، با استفاده از عکس های هوایی، نقشه پوگرافی و تصاویر ماهواره لندست 8 نقشه واحدهای ژئومرفولوژی استخراج و طی بازدیدهای میدانی تصحیح هندسی شدند و نوع واحدها مطابقت داده شد. نقشه پوشش گیاهی با استفاده از شاخصNDVI از تصاویر ماهواره لندست 8 تهیه شد. معادله رگرسیونی خط خاک در هر یک از واحدهای ژئومرفولوژی با تاکید بر بازتاب باند مادون قرمز نزدیک و باند قرمز برآورد شد. سپس ضرایب همبستگی بین واحدهای ژئومرفولوژی، پوشش گیاهی و شیب معادله خط خاک با سطح معنی داری 01/0 درصد محاسبه شدند. پس از محاسبه ضرایب همبستگی به تفکیک برای هر یک از واحدهای ژئومرفولوژی، واحدQt بیشترین همبستگی منفی با شیب خط خاک به میزان 948/0- و همبستگی مثبت با پوشش گیاهی به میزان 81/0 داشت و واحدmic دارای با شیب خط خاک همبستگی معنی دار درسطح 01/0 نداشت در حالیکه با پوشش گیاهی همبستگی مثبت 39/0 را نشان داد. با توجه به نتایج تحقیق چنین اسنتباط شد که با رابطه معنی داری بین پوشش گیاهی و شیب معادله خط خاک و واحدهای ژئومرفولوژی برقرار است بطوری که با افزایش شیب خط خاک، پوشش گیاهی همبستگی منفی بیشتری خواهد داشت و واحدهای ژئومرفولوژی که مبین پوشش گیاهی منطقه نیز می باشند، بنا به یافته های تحقیق رابطه معکوس با شیب معادله خط خاک دارند.
مدل سازی ارتباط دمای سطح زمین، شرایط توپوگرافی، و پوشش گیاهی با استفاده از تصاویر ماهواره ای لندست 8(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
دمای س طح زمین در طیف وسیعی از مطالعات محیطی کاربرد دارد. عوامل مختلفی از جمله جنس مواد تشکیل دهنده سطح و شرایط توپوگرافی و محیطی در دمای سطح زمین تأثیرگذار است. شناخت ارتباط بین دمای سطح زمین با عوامل فوق از اهمیت ویژه ای برخوردار است. در پژوهش حاضر، با استفاده از تصاویر حرارتی سنجنده TIRS و با به کارگیری الگوریتم پنجره مجزا، دمای سطح زمین محاسبه شد. سپس، ارتباط بین دمای سطح زمین با عوامل توپوگرافی از جمله ارتفاع، شیب، و جهت شیب و عامل پوشش گیاهی با استفاده از تحلیل های آماری بررسی و معناداربودن روابط به دست آمده در سطح اطمینان 95درصد تحلیل شد. بر اساس نتایج پژوهش حاضر، ارتفاع با دمای سطح دارای ارتباط معکوس است. پارامترهای شیب و جهت شیب در مدل سازی دمای سطح تأثیرگذارند. در بررسی ارتباط سطح و شرایط توپوگرافی، با درنظرگرفتن هم زمان دو متغیر ارتفاع و شیب در جهت شیب های خاص، به عنوان متغیر مستقل، ارتباط قوی تر شده است. همچنین، با اضافه کردن پارامتر شاخص پوشش گیاهی به پارامترهای مستقل، ضریب تعیین ارتباط بالاتر رفته است. رابطه های به دست آمده در سطح معناداری 95درصد بررسی و آماره t حاصل شده برای ضرایب رابطه ها معناداربودن ارتباط را تأیید کرده اند.
اثر پوشش گیاهی بر تعدیل احساس گرمایی فضای باز منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات معماری ایران بهار و تابستان ۱۳۹۸ شماره ۱۵
155-171
حوزه های تخصصی:
آسایش حرارتی در فضای باز، مبحثی است که از حدود 1970 مطرح شده است و با توجه به تفاوت هایی که با آسایش حرارتی فضای بسته دارد، باید بر اساس شاخص های مناسب خود مورد سنجش قرار گیرد. همچنین ضرورت دارد که آسایش حرارتی فضای باز در هر منطقه جغرافیایی به صورت مستقل ارزیابی شود. بنابراین، هدف از این پژوهش به طور کلی، مطالعه شاخص های اندازه گیری آسایش حرارتی در فضای باز و تعیین مناسب ترین شاخص، و به طور خاص بررسی وضعیت احساس گرمایی در فضای باز در اقلیم گرم و خشک سیستان با توجه به شاخص مناسب و شناخت عوامل ساختاری مؤثر بر تعدیل شرایط آسایش حرارتی فضای باز است. ازاین رو برای مطالعه، دو سایت متفاوت از لحاظ نوع و تراکم پوشش گیاهی، تراکم ساختمانی و پوشش کف در منطقه سیستان در نظر گرفته شد. کار میدانی در روزهایی از ماه های تیر و مرداد 1395 به عنوان نماینده ایام گرم تابستان و با فاصله زمانی 3 ساعت طی روز برای اندازه گیری تعیین شد. مطالعه و بررسی پژوهش های پیشین در فضای باز نشان داد که شاخص «دمای معادل فیزیولوژیکی» ( PET ) مناسب ترین و متداول ترین شاخص برای ارزیابی آسایش حرارتی فضاهای باز به شمار می رود. طبق تحلیل توصیفیِ سایت های منتخب به عنوان نماینده فضاهای باز منطقه سیستان ، میزان شاخص PET سایت شماره 1 که صرفاً پوشش گیاهی و فاقد ساختمان است، از سایت شماره 2 که ترکیبی از پوشش گیاهی و ابنیه می باشد، 5/1 درجه سانتی گراد کمتر، و سایت شماره 1 از شرایط آسایش بهتری برخوردار اس ت. همچنین مشخص شد که به طور کلی، احساس گرمایی منطقه سیستان طی تابستان در وضعیت «خیلی داغ» قرار دارد و تنها در نقاطی که پوشش گیاهی سایه انداز و متراکم وجود داشته باشد، این وضعیت به احساس گرمایی «داغ» تعدیل می یابد. تحلیل استنباطی داده ها نیز نشان داد که بین شاخص PET و متغیرهای اقلیمیِ دمای هوا، رطوبت نسبی و میانگین دمای تابشی و عوامل ساختاریِ نوع گونه گیاهی و تراکم پوشش گیاهی رابطه معناداری وجود دارد؛ بدین نحو که در حالتی که پوشش گیاهی وجود ندارد، بیشترین میزان PET ، در نقاط دارای پوشش گیاهیِ تُنُک و بوته ای PET متوسط و در نقاط دارای پوشش گیاهیِ درختی و متراکم کمترین میزان PET مشاهده شده است .
سنجش و پیش بینی تغییرات پوشش گیاهی حوزه استان مازندران طی بازه زمانی 2017-2005 با استفاده از زنجیره مارکوف و GIS(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سپهر دوره ۲۸ پاییز ۱۳۹۸ شماره ۱۱۱
149 - 162
حوزه های تخصصی:
عموماً جهت ارزیابی فرآیندهای طبیعی، از قبیل اثرات بلندمدت تغییر اقلیم که متأثر از اندرکنش مؤلفه های سازنده سامانه اقلیمی از قبیل بیوسفر،لیتوسفر و یا عواملی که خارج از سامانه اقلیمی،تغییرات آب و هوایی را در بازه زمانی درازمدت کنترل می نمایند، و همچنین در خصوص فرآیندهای کوتاه مدت که شامل توالی پوشش گیاهی و فرآیندهای ژئومورفولوژیکی است، پایش تغییر صورت می گیرد. همچنین، به منظور ارزیابی اثرات ناشی از فعالیت های انسانی از قبیل جنگل زدایی، کشاورزی و شهرسازی، پایش تغییر مورد استفاده قرار می گیرد. همانگونه که تغییرات محیطی انعکاس دهنده وضعیت مدیریت اراضی است، روش های پایش تغییر می تواند به ارزیابی این عملیات کمک کند. در این راستا هدف از پژوهش حاضر سنجش و پیش بینی تغییرات پوشش گیاهی حوزه استان مازندران طی دوره 2017-2005 با استفاده از زنجیره مارکوف و GIS می باشد. برای بررسی و تجزیه تحلیل تغییرات از روش طبقه بندی decision tree با توجه به استانداردهای ناسا ابتدا برای هر valu16 یک کلاس تعریف شد. بر این اساس مشخص شده است که آستانه ی تغییر در منطقه ی مورد مطالعه با 1 انحراف از میانگین قرار داشته است. پس از تعیین آستانه ی تغییر، مناطق دارای تغییرات کاهشی، افزایشی و بدون تغییر مشخص گردیده است. جهت ارزیابی دقت تکنیک های سنجش تغییر پس از برداشت واقعیات زمینی که از طریق بازدید میدانی و تصاویر ماهواره ای Google Earth به دست آمد از دقت کل و ضریب کاپا استفاده شد. بر اساس نتایج به دست آمده مشخص گردید که داده های ارزیابی شده با میانگین دقت کل 91 ، ضریب کاپای 88/0 را در ارزیابی پایش تغییرات پوشش گیاهی منطقه ی مورد مطالعه به خود اختصاص داده اند.
تغییر پذیری فضایی تبخیر و تعرق در ارتباط با دماهای حدی با استفاده از تصاویر سنجش از دور در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف از مطالعه حاضر پاسخ به این سوال است که تحت شرایط حدی دمایی، میزان تبخیر و تعرق در گستره ایران چه تغییراتی می کند. بدین منظور طی بازه زمانی 30 ساله مشخص شد که ماه ژانویه سال 2008 و ماه ژوئیه سال 2010، شرایط حدی دمایی سرد و گرم را ثبت کرده اند. سپس برای این دو ماه از داده های دمای هوای 55 ایستگاه، رطوبت خاک بازتحلیل شده NCEP/NCAR ، دمای سطح زمین، پوشش گیاهی و تبخیر و تعرق سنجنده مادیس با وضوح فضایی پنج کیلومتری بهره برده شد. ابتدا ریسک رخداد دماهای حدی این دو ماه با توزیع خطر تجمعی و گامبل مشخص شد و نتایج نشان داد رخداد دماهای حدی بالای 50 درجه در ماه ژوئیه 06/0 و دماهای بالای 22 درجه در ماه ژانویه 008/0 است. همچنین احتمال رخداد دماهای بالای 5 درجه در ماه ژانویه 50/0 است. بطور کلی و بدون در نظر گرفتن آستانه دمایی، در هر دو ماه ارتباط منفی بدست آمد اما در ماه ژانویه بدلیل ثبت دماهای بیش از 5 درجه به احتمال رخداد 50 درصد، ارتباط منفی ضعیف نزدیک به صفر مشاهده شد. عامل رطوبت نشان می دهد که هر دو ماه از آستانه رطوبتی مشخصی بدلیل سرمایش و گرمایش بیش از حد رنج برده اند و هرگاه محدودیت رطوبت وجود داشته باشد این ارتباط منفی است در نتیجه توجیه کننده ارتباط کلی منفی (بدون در نظر گرفتن آستانه دمای هوا) ماه ژانویه نیز می باشد.
تحلیل آماری فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد و الگوسازی آنها براساس عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحلیل فضایی مخاطرات محیطی سال ششم پاییز ۱۳۹۸ شماره ۳
121-142
حوزه های تخصصی:
گردوغبار به عنوان یکی از مخاطرات محیطی مناطق خشک و ازجمله ایران مرکزی باعث ایجاد معضلات زیست محیطی بسیار شده است که لزوم مطالعه و مدیریت بحران آن را در مجامع علمی و اجرایی تایید می کند. پژوهش حاضر سعی دارد تأثیرسنجی عناصر اقلیمی دما، بارش، رطوبت نسبی، تبخیروتعرق و همچنین پوشش گیاهی را بر فراوانی وقوع گردوغبارهای استان یزد در دوره 5 ساله (2009 تا 2014) ارزیابی کند. لذا پس از تعیین ایستگاه های سینوپتیک، اقدام به استخراج داده های گردوغبار براساس کد پدیده های هوای حاضر و مقادیر عناصر اقلیمی نمود و در گام بعد مبادرت به پهنه بندی فضایی آنها ازطریق روش های زمین آمار کرد. سپس داده های نمایه EVI از تصاویر MODIS با رعایت اصل تطابق زمانی استخراج گردید. نهایتاً جهت تخمین احتمال وقوع گردوغبار، انواع روش های رگرسیون ساده و چندگانه برازش داده شد و مناسبترین روابط با ارزش رجحانی بالاتر گزارش گردید. نتایج نشان داد بیشترین رابطه معنی دار بین فراوانی کل گردوغبار با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 973/0 و 614/0 و انحراف برآورد 104/24 و 477/92 در سطح 99 و 95 درصد وجود دارد. همچنین حداکثر رابطه معنی دار گردوغبارهای خارجی با تبخیروتعرق و رطوبت نسبی با ضریب تبیین 968/0 و 621/0 و خطای برآورد 173/0 و 427/75 در سطح 99 و 95 مشاهده شد. گردوغبارهای داخلی با تبخیروتعرق و حداکثر دما با ضریب تبیین 770/0 و 371/0 و خطای برآورد 751/15 و 642/0 در سطح 95 درصد رابطه معنی دار دارد. نتایج رابطه سنجی گردوغبارهای کل، خارج و داخلی با عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی براساس روش اینتر حاکی از ارتباط معنی دار آنها به ترتیب با ضریب تبیین 994/0، 985/0 و 956/0 و خطای برآورد 13713/18، 55551/24 و 49989/10 در سطح 99 و 95 درصد می باشد که نشان از عملکرد سیستماتیک عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی در وقوع گردوغبار است.
ارزیابی الگوریتم های مختلف ادغام تصاویر در تهیه نقشه شاخص های گیاهی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سپهر دوره ۲۸ زمستان ۱۳۹۸ شماره ۱۱۲
199 - 217
حوزه های تخصصی:
استفاده از تصاویر با قدرت تفکیک مکانی بیش تر در مناطق وسیع همچون استان خراسان جنوبی، به دلیل پهنای کوچک تر هر فریم تصویر لندست به همراه تفکیک زمانی بیش تر، امکان دسترسی به تصاویر همزمان جهت بررسی تغییرات کوتاه مدت همچون تغییرات پوشش گیاهی را با چالش همراه می کند. در پژوهش حاضر، به منظور دسترسی به اطلاعات طیفی همزمان پوشش گیاهی در استان خراسان جنوبی، از تکنیک ادغام تصاویر ماهواره ای لندست 8 و مادیس استفاده گردید . برا ی ا ین منظور ابتدا نتایج حاصل از شش الگوریتم ادغام، شامل NNDiffuse ، HPF ، Brovey ، Gram-Schmidt ، PC و CN در یک محدوده آزمایشی در استان خراسان جنوبی با استفاده از معیارهای آماری مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. در ادامه با کاربرد مناسب ترین الگوریتم ادغام، اطلاعات طیفی و مکانی بازتاب باند قرمز (RED) و مادون قرمز نزد یک (NIR) یازده تصویر موزائیک شده لندست 8 (30 متر) با باند RED و NIR یک تصویرمادیس (250 متر ) ادغام گرد ید . سپس جهت بررسی پوشش گیاهی، با تصویر ماهواره ای ادغام شده، شاخص NDVI و HVCI همزمان، در سطح استان خراسان جنوبی تهیه گردید . نتا یج به دست آمده نشان داد که الگوریتم NNDiffuse از دقت مطلوب تری جهت ادغام باندهای قرمز و مادون قرمز نزدیک لندست 8 و مادیس برخوردار است، به طوری که شاخص گیاهی NDVI به دست آمده از این الگوریتم در مقایسه با تصویر لندست 8 اصلی، از کم ترین خطای آمای RMSE (0/0311) و MAE (0/0181) برخوردار است. همچنین بررسی مقادیر شاخص NDVI به دست آمده از الگوریتم های ادغام، در طول خط ترانسکت طولی سیستماتیک - تصاد فی در سه کاربری اراضی کشاورزی، شهری و مرتعی نیز نشان داد که شاخص به دست آمده از الگوریتم NNDiffuse انطباق بهتری با شاخص NDVI به دست آمده از تصویر لندست 8 اصلی دارد.
سنجش میزان تأثیر پوشش گیاهی بر شرایط آسایش حرارتی بیرونی عابران پیاده (مورد پژوهی: مجتمع مسکونی گلدشت شیراز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
معماری و شهرسازی ایران دوره ۸ پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۱۴
185 - 196
حوزه های تخصصی:
در نیم قرن اخیر، به ویژه در کلان شهرهای کشور با افزایش جمعیت شهرنشین شاهد ساخت بی رویه مجتمع های مسکونی هستیم؛ که این مسئله افزایش دمای هوای مناطق شهری نسبت به حومه شهر و مناطق روستایی را به همراه داشته است. این امر موجب کاهش پوشش گیاهی مناطق شهری شده است. ازآنجایی که درختان باعث افزایش کیفیت فضایی محیط های مسکونی می شوند و همچنین در ایجاد شرایط آسایش محیطی نقش بسزایی را ایفا می کنند، این پژوهش باهدف دستیابی به آسایش حرارتی و کاهش اثرات پدیده جزیره گرمایی در فضاهای باز مجتمع های مسکونی، به دنبال ارائه الگویی بهینه از نوع و درصد پوشش گیاهی می باشد. در این راستا راهبرد ترکیبی تحقیق بر مبنای تدابیر دوگانه استدلال منطقی و سنجش نرم افزاری (نسخه ENVI-met 4 Basic) به تحلیل و مقایسه شش الگو متفاوت پوشش گیاهی در پنج نقطه مختلف سایت مجتمع گلدشت شیراز پرداخته است. معیارهای موردسنجش عبارتند از: متغیرهای اصلی آسایش حرارتی بیرونی نظیر، دمای هوا، رطوبت نسبی و جریان هوا. نتایج تحقیق حاکی از آن است که نوع درخت برگ ریز با در نظر گرفتن شاخص تراکم و سطح برگ از یک سو، فرم تاج درختان و ارتفاع ساقه از سویی دیگر در آسایش حرارتی بیرونی به صورت چشمگیری مؤثر می باشند، علاوه بر این، طرح کاشت درختان با توجّه به زاویه قرارگیری معابر برای بهبود سایه اندازی و هدایت جریان هوا می بایست موردتوجّه طراحان قرار گیرد.
ارزیابی دورسنجی اثرات کاربری اراضی بر گرادیان دمای سطح زمین با استفاده از تصاویر لندست: مطالعه موردی: حوضه آبخیز خارستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
کاربرد سیستم اطلاعات جغرافیایی و سنجش از دور در برنامه ریزی دوره ۱۰ بهار ۱۳۹۸ شماره ۱
85 - 106
حوزه های تخصصی:
عوامل متعددی بر گرادیان دمای سطح زمین تاثیر گذارند در این میان یکی از عوامل متاثر از فعالیت های انسانی تغییرات کاربری اراضی است که می-تواند منجر به تغییرات دمایی سطح زمین شود. تغییرات دمایی سطح زمین کلیمای طبیعی منطقه را متاثر می سازد لذا درک تغییرات و بیلان آن در شناخت اثرات غیر مستقیم دخالت انسان در اکوسیستم ها و مدیریت آن ضروری است. تحقیق حاضر بررسی کاربری اراضی، خصوصیات دمای سطح زمین در هر کاربری و همچنین همبستگی بین تغییرات دمای سطح زمین و شاخص تفاضلی نرمال شده پوشش گیاهی (NDVI) است. در این مطالعه به منطور بررسی کاربری اراضی، دمای سطح زمین و NDVI از تصاویر ماهواره لندست 5 (TM) در 1990، 2010 و ETM7 2000 و 8OLI برای 2017 استفاده شد. کاربری اراضی با استفاده از روش طبقه بندی نطارت شده بررسی شد. نتایج نشان داد مقدار دمای سطح زمین در هر کاربری متفاوت و بیشترین مقدار آن در اراضی دارای خاک لخت و مناطق مسکونی و کمترین در اراضی باغی مشاهده شد. تفاوت دمای سطح در میان مناطق مسکونی و دارای پوشش گیاهی در سال های 1990، 2000، 2010 و 2017 به ترتیب 58/3 ، 27/2، 02/3 و12/2 درجه سانتیگراد بود. همچنین تفاوت دما بین مناطق دارای خاک لخت و دارای پوشش گیاهی در این چهار دوره به ترتیب به 3/3 ، 8/0، 08/1 و 38/2 درجه سانتیگراد بود. در این پژوهش رابطه بین NDVI و دمای سطح زمین نشان دهنده همبستگی منفی بود، به طوری که مناطق با NDVI کم نسبت به مناطق با NDVI بالا دمای بیشتری داشتند. رابطه بین تغییرات پوشش گیاهی با تغییرات دمای سطح زمین نشان داد که بین این دو پارامتر همبستگی معنی داری (R=0.63) وجود دارد. بنابراین می توان بیان داشت که کاربری های اراضی با پوشش گیاهی بیشتر دمای کمتری نسبت به کاربری با پوشش کمتر دارند.
بررسی وضوح فضایی نقشه های تبخیر و تعرق واقعی در حوضه زاینده رود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سپهر دوره ۲۹ بهار ۱۳۹۹ شماره ۱۱۳
129 - 140
حوزه های تخصصی:
تبخیر و تعرق به عنوان عامل مهم در اتلاف آب در مناطق خشک و نیمه خشک، پدیده پیچیده ای است کهبه عوامل و داده های زیادی بستگی دارد. بنابراین برآورد دقیق میزان آن، بسیار مشکل وپرهزینه است.هدف از این مطالعه، بررسی اثرات ریزمقیاس نمایی کوکریجنگ دمای سطح زمین (LST)،برای برآورد تبخیر و تعرق واقعی (AET)، در ژوئن 2017 در حوضه زاینده رود است. در این راستا،در روش اول،ریزمقیاس نمایی کوکریجینگ به محصول LST حاصل از ماهواره MODIS اعمال شد. سپس با استفاده از سیستم بیلان انرژی سطح (SEBS)،AET روزانه با وضوح متوسط (250 متری) به دست آمد. در روش دوم، نقشه AET به وضوح متوسط (250 متری) ریزمقیاس نمایی شد. اعتبار سنجی با استفاده از محصولات حاصل ازLandsat 8 صورت پذیرفت. نتایج نشان داد مقادیر میانگین AET-SEBS ریزمقیاس نمایی (12/56mm/day)وAET مرجع (13/11mm/day) دارایاختلاف ناچیزهستند. RMSEمیانAETمرجع و AETریزمقیاس نمایی شده برابر با 1/66 میلیمتر/روز (r = 0/73) و میانLSTمرجع و ریزمقیاس نمایی شده معادل 4/36K و (r=0/78) بود. این مطالعه نشان داد که مقادیر AET حاصله از دو روش ریزمقیاس نمایی، مشابه یکدیگر هستند، اما AET بدست آمده از LST ریزمقیاس نمایی شده، یک تغییرپذیری فضایی بالاتری را از خود نشان می دهد. مقایسه AET-SEBS با AET حاصل از روش پنمن- مانتیث- فائو نشان دهنده RMSE برابر با 26/2است. بنابراینLST اثر زیادی در تولید نقشه های AET از روی تصاویر سنجش از دور دارد و ریزمقیاس نمایی کوکریجینگ برای ارائه نقشه های AET روزانه با وضوح فضایی متوسط مفید بوده است. در مجموع یافته های پژوهش نشان داد با به کارگیری روش ریزمقیاس نمایی و SEBS، می توان تبخیر و تعرق واقعی را در حوضه زاینده رود و برای مناطق خشک و نیمه خشک با دقت مطلوب محاسبه نمود.
آشکارسازی ارتباط زمانی مکانی عناصر اقلیمی و پوشش گیاهی با به کار گیری محصولات سنجنده های MODIS و TRMM، مورد مطالعه: استان کهگیلویه و بویر احمد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عناصر اقلیمی یکی از مهمترین متغیرهای محیطی تعیین کننده پراکنش جغرافیایی پوشش گیاهی و توزیع زمانی مکانی آن می باشند. هدف اساسی این تحقیق آشکارسازی روابط زمانی مکانی بین عناصر اقلیمی و مقادیر سبزینگی پوشش گیاهی در استان کهکیلویه و بویراحمداست. داده های مربوط به دو عنصر اقلیمی دمای سطح زمین و بارش در مقیاس ماهانه طی دوره آماری (2000-2015) به ترتیب از دو سنجنده MODIS و TRMM برای محدوده استان کهکیلویه و بویراحمد اخذ گردید. داده های مروبط به شاخص پوشش گیاهی بارز شده نیز در مقیاس ماهانه با رزلوشن فضایی 250 متر از محصول MOD13Q1 سنجنده MODIS برای همان دوره آماری اخذ گردید. با استفاده از تحلیل همبستگی فضایی همزمان و با تاخیر، و تحلیل ارتباط تقاطعی اقدام به آشکارسازی ارتباط زمانی مکانی شاخص پوشش گیاهی بارزشده با دو عنصر اقلیمی دمای سطح زمین و بارش گردید. نتایج گویای آن بود که عنصر دمای سطح زمین، در همه ماه ها به صورت همزمان بالاترین همبستگی را با پوشش گیاهی داشت و بالاترین همبستگی فضایی بین شاخص پوشش گیاهی و دمای سطح زمین، مربوط به ماه های دسامبر تا مارس بود. در این ماه ها توزیع فضایی پیکسل های حاوی مقادیر بیشینه شاخص پوشش گیاهی، منطبق بر دماهای حداکثر(6 تا 14درجه سانتی گراد) است در حالی که در ماه های، اوریل، می، و اکتبر و نوامبر بیشینه تمرکز پوشش گیاهی در بازه دمایی میانگین، یعنی، 10 تا 16درجه سانتی گراد مشاهده گردید و در مورد ماه های ژوئن تا سپتامبر بیشینه تمرکز شاخص پوشش گیاهی، در بازه دمایی حداقل یعنی 15 تا 17درجه سانتی گراد مشاهده شد ضمن اینکه همبستگی معنی داری نیز در این ماه ها مشاهده نگردید. در مورد ارتباط بارش و شاخص پوشش گیاهی بارز شده، نیز نتایج نشان داد که تنها مقادیر پوشش گیاهی فصل بهار(آوریل تا ژوئن) با یک تأخیر یک نیم ماهه، بالاترین همبستگی را با مقادیر بارش ماهانه دارد. در حالی که برای پوشش گیاهی سایر ماه ها، همبستگی معنی داری با بارش، مشاهده نگردید.
ارزیابی قابلیت الگوریتم های طبقه بندی نظارت شده در تهیه نقشه پوشش گیاهی ( مطالعه موردی: آبیک)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
حوزه های تخصصی:
چکیده به منظور مدیریت صحیح اکوسیستم های مرتعی و پوشش گیاهی، باید ارتباط بین اجزای آنها را شناخت. یکی از اجزای اصلی این اکوسیستم ها پوشش گیاهی و ترکیب آن بوده که تحت کنترل عوامل محیطی قرار دارد. به عبارت دیگر، الگوی توزیع پوشش گیاهی بوسیله بسیاری از عوامل محیطی تأثیر می پذیرد. .امروزه کسب وآگاهی در رابطه با پوشش گیاهی و سلامت آن نقش مهمی در مدیریت خاک و گیاهان ایفا می کند. همچنین در حال حاضر استفاده از نقشه های پوشش گیاهی یکی از ارکان مهم در تولید اطلاعات جهت برنامه ریزی های منطقه ای است. لذا با استفاده از دانش سنجش از دور و بررسی دقیق عناصر میتوان پی به شناخت پوشش گیاهی و انواع آن و پراکندگی آن با استفاده از تصاویر ماهواره ای برد. لذا در تحقیق حاضر برای ارزیابی پوشش گیاهی و پراکندگی آن برای منطقه آبیک از دو الگوریتم طبقه بندی نظارت شده شامل Maximum likehood و Spactral angel mapper استفاده شده است. صحت کلی برای الگوریتم MLC و SAM به ترتیب 91.86 و 68.85 و ضریب کاپا MLC و SAM به ترتیب 0.89 و 0.62 ارزیابی شده است. بنابراین الگوریتم MLC روش مناسب تری برای ارزیابی و تخمین پراکندگی پوشش گیاهی منطقه آبیک شناخته شد و براین اساس الگوریتم MLC دارای صحت بالاتری نسبت به الگوریتم SAM است. ناگفته نماند که همبستگی بین پوشش گیاهی و عوامل محیطی یکی از مهمترین مسائل تأثیرگذار در شکل گیری ساختار جوامع گیاهی و پراکنش آنها در هر ناحیه و منطقه ای مورد مطالعه ای می باشد و به طبع شرایط خاص هر منطقه متفاوت است و باید بررسی های دقیق برای شناخت پوشش گیاهی و مدیریت آن انجام پذیرد.
ارزیابی و پیش بینی تغییرات پوشش گیاهی در ارتباط با تغییرات کاربری اراضی با استفاده از مدل LCM و زنجیره CA مارکوف (مطالعه موردی: کلان شهر اهواز)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جغرافیا و مخاطرات محیطی پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳۵
183 - 204
حوزه های تخصصی:
پایش تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی، نقش مهمی در مدیریت شهری دارد. هدف این مطالعه، بررسی تغییرات پوشش گیاهی کلان شهر اهواز در ارتباط با تغییرات کاربری اراضی است. ابتدا تصاویر ماهواره ای با الگوریتم ماشین بردار پشتیبان روش شیءگرا، طبقه بندی شده و نقشه های کاربری اراضی تهیه گردید. برای افزایش دقت نقشه ها، از سه شاخص نرمال شده تفاوت پوشش گیاهی، تعدیل کننده اثر خاک و پوشش گیاهی نسبی به طور جداگانه در طبقه بندی استفاده شد. نتایج نشان داد شاخص تعدیل کننده اثر خاک، قابلیت بالاتری داشته و نقشه های آن با بالاترین ضرایب کاپا و صحت کلی، جهت آشکارسازی تغییرات وارد مدل ساز تغییر سرزمین شدند. پیش بینی تغییرات در 10 سال آینده نیز با مدل سلول های خودکار زنجیره مارکوف انجام شد. نتایج بررسی تغییرات نشان داد، پوشش گیاهی روند کاهشی داشته، به طوری که 65/1339 هکتار در بازه 2002-1989 و 50/1860 هکتار در بازه 2019-2002، از پوشش گیاهی کاسته شده است. بیش ترین تغییرات مربوط به تبدیل پوشش گیاهی به نواحی ساخته شده با 44/686 هکتار در بازه 2002-1989 و 51/1032 هکتار در بازه 2019-2002 است. کمترین تغییرات مربوط به تبدیل پوشش گیاهی به پهنه های آب با 18/7 هکتار در بازه 2002-1989 و 33/9 هکتار در بازه 2019-2002 است. نتایج پیش بینی تغییرات تا سال 2029 نیز مؤید کاهش پوشش گیاهی بوده و طی 10 سال 77/785 هکتار از پوشش گیاهی کاسته شده و مساحت آن به 24/2923 هکتار خواهد رسید.
امکان سنجی و پیاده سازی مدیریت یکپارچه سواحل غرب استان مازندران بر اساس معیار ICZM
منبع:
مدیریت نوآوری و راهبردهای عملیاتی سال اول زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴
422 - 449
حوزه های تخصصی:
هدف: ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ ﯾﮑﭙﺎرﭼﻪ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﺳﺎﺣﻠﯽ که هدف این مطالعه است، به عنوان اصلی ترین روش ﻧﺠﺎت ﺳﻮاﺣﻞ از آشفتگی های زیست محیطی شناخته شده و ﮐﺸﻮرﻫﺎی ﺑﺴﯿﺎری در ﺟﻬﺎن از ﻃﺮﯾﻖ ﺗﻬﯿﻪ ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ اﯾﻦ ﻣﺪﯾﺮﯾﺖ، در ﺟﺴﺘﺠﻮی ﺗﻮازن ﺑﺨﺸﯿﺪن ﻧﯿﺎز اﻧﺴﺎن ﺑﻪ ﺧ ﺪﻣﺎت ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺳﺎﺣﻠﯽ ﺑﺎ توان ها و آستانه های ﻃﺒﯿﻌﯽ اﯾﻦ ﻣﻨﺎﻃﻖ ﻫﺴﺘﻨﺪ. هدف اصلی این مقاله، شناخت وضعیت موجود آلودگی در مناطق مختلف ساحلی استان مازندران و پهنه بندی مناطق ازنظر آلودگی های زیست محیطی می باشد. روش شناسی پژوهش: در این مقاله، ما ابتدا به چارچوب مفهومی مدیریت یکپارچه مناطق ساحلی پرداخته و نمونه های موفق اجرای آن در کشورهای مختلف را مطالعه و از جنبه های مختلف مقایسه می کنیم. سپس در راستای اجرای این طرح در سواحل غرب استان مازندران، به بخش مطالعات مربوط به آلودگی های محیط زیست می پردازیم. یافته ها: یافته های مقاله نشان می دهد که در مدیریت سواحل، باید همه فرایندهای فیزیکی، بوم شناختی، اجتماعی و اقتصادی را که در سواحل و دریا تأثیر متقابل دارند، شناسایی و میان کاربران مختلف در سطوح محلی، ملی، منطقه ای و بین المللی هماهنگی ایجاد کند. همچنین اجرای موفقیت آمیز مدیریت یکپارچه سواحل، نیازمند توجه بیشتر به شرایط اجتماعی و اقتصادی کشورهای حاشیه دریای خزر است. اصالت/ارزش افزوده علمی: در این مقاله مشخصات سواحل غرب استان مازندران را با تکیه بر اکوسیستم های مهم مطالعه کرده و پارامترهایی چون آلاینده های صنعتی، جنس خاک، پوشش گیاهی (دریا و خشکی)، حیات وحش، زمین شناسی، مباحث دریایی (نوسان آب، خصوصیات موج و...) و مباحث مرتبط به آن را مورد تجزیه وتحلیل قرار می دهیم. سرانجام در جهت امکان پیاده سازی الگوی مدیریت یکپارچه مناطق ساحلی در سواحل غرب استان مازندران، ازنقطه نظر آلودگی های زیست محیطی، به تحقیق بر روی میزان توزیع آلاینده های صنعتی در کاربری اراضی سواحل این محدوده تا شعاع سه کیلومتری دریای خزر می پردازیم.
نقش پوشش گیاهی در شکل گیری ناهنجاری های اجتماعی و میزان احساس امنیت در پارک های شهری، نمونه موردی: پارک شوش، منطقه 12 تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
منظر دوره ۱۳ بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۴
54 - 69
حوزه های تخصصی:
در این گفتار موضوع اصلی بررسی نقش پوشش گیاهان بر ناهنجاری های اجتماعی و هدف از آن افزایش حس امنیت با کاستن از جنبه های منفی پوشش گیاهان در پارک های شهری است. ویژگی شاخص این پژوهش تجربه عملی (امکان ایجاد تغییر در پوشش گیاهی و ساختار اجرایی پارک) با تجزیه و تحلیل داده ها به روش تحقیق کیفی است. به همین منظور چهار مرحله طی شده است: مطالعات کتابخانه ای، مطالعات میدانی برای شناخت وضعیت موجود و ویژگی های پوشش گیاهی پارک مورد بحث (پارک شوش در تهران) و ارتباط آن با میزان ناهنجاری های اجتماعی و احساس امنیت، به کار گرفتن دستاورد پژوهش های نظری کسب شده در تغییر در پوشش گیاهی پارک شوش تهران و سنجش میزان موفقیت طرح در کاهش ناهنجاری های اجتماعی و ارتقای احساس امنیت در آن، براساس شیوه تجزیه و تحلیل کیفی برگرفته از روش تحقیق کیفی در علوم انسانی دکتر محمدرضا حافظ نیا. بنابراین در این تحقیق کیفی، نوع پوشش گیاهان به عنوان متغیر مستقل و رفتار کاربران به عنوان متغیرهای وابسته در نظر گرفته شد. با بررسی های انجام شده و به منظور افزایش احساس امنیت در پارک شوش (به عنوان یکی از پارک های حوزه مدیریت شهری نگارنده در منطقه 12 شهرداری تهران)، براساس احکام مستخرج از رویکرد CPTED، تغییراتی در پوشش های گیاهی پارک ایجاد شد. در پی این تغییرات، کارت های پلان گرافیکی تطبیقی که مکان های وقوع ناهنجاری های اجتماعی در پلان پارک شوش را قبل از تغییرات در پوشش گیاهی (در بهار سال 1385) و بعد از آن (در بهار سال 1387) نشان می دهد؛ تهیه و ترسیم شد. این بررسی تطبیقی نشان داد که با ایجاد این تغییرات در پوشش گیاهی پارک شوش وقوع ناهنجاری های اجتماعی در این پارک به صورت محسوسی کاهش پیدا کرده و احساس امنیت افزایش یافته است.
آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی و پوشش گیاهی شهرستان پلدختر با استفاده از تصاویر ماهواره لندست
منبع:
مطالعات محیطی هفت حصار سال هفتم زمستان ۱۳۹۷ شماره ۲۶
۱۰۳-۱۱۵
حوزه های تخصصی:
تحقیق حاضر با هدف آشکارسازی تغییرات پوشش/کاربری اراضی منطقه پلدختر در طی دوره زمانی 31 ساله انجام شده است. برای انجام تحقیق از تصاویر سال 1986، 200 و 2017 سنجنده TM، ETM+و TM ماهواره لندست استفاده شده و پس از انجام تصحیحات مورد نیاز در مرحله پیش پردازش، با طبقه بندی شیءگرا تصاویر در محیط نرم افزارهای (TerrSet)، (Envi) نقشه آشکارسازی تغییرات تهیه شده و نتایج نهایی ارائه شده است. تجزیه و تحلیل تغییرات نشان داد که مساحت نیمی از جنگل های انبوه کاهش یافتند و جای خود را به جنگل های تنک شده و مراتع دادند و همچنین اراضی کشاورزی (زراعت دیم، زراعت آبی و باغات) که هر کدام به ترتیب 4.7 درصد افزایش یافتند؛ همچنین مناطق مسکونی نیز نسبت به دوره های پیشین دستخوش تغییر شده است، این تغییرات می توانند علاوه بر اثرات منفی بر محیط زیست و منابع طبیعی، سبب افزایش بلایای طبیعی شود و همچنین با توجه به روند رو به رشد جمعیت و شهرنشینی نتایج حاصل از این پژوهش، اطلاعات ضروری را جهت اخذ تصمیمات اساسی در تدوین سیاست های مدیریتی برای برنامه ریزان و مدیران منطقه ای جهت پایداری و ارزیابی منابع طبیعی را فراهم می نماید.
تحلیل وضعیت بیابان زایی با استفاده از مدلIMDPA با رویکرد تغییر اقلیم (مطالعه موردی: شهرستان شادگان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در این تحقیق وضعیت بیابان زایی شهرستان شادگان با استفاده از مدلIMDPA مورد بررسی قرار گرفت، که در آن با استفاده از مستندات آماری و مدل ایرانی ارزیابی پتانسیل بیابان زایی (IMDPA) به تحلیل موضوع پرداخته شد. برای انجام پژوهش از بین 9 معیار مدل IMDPA، 2 معیار پوشش گیاهی و اقلیم با توجه به شرایط منطقه انتخاب و برای هر معیار، شاخص های مختلفی در نظر گرفته شد. در این مدل ارزش عددی معیارها از میانگین هندسی شاخص ها و در نهایت بیابان زایی کل منطقه از میانگین هندسی معیارها به دست آمده و در نرم افزار ArcGIS، نقشه نهایی بیابان زایی منطقه تهیه گردید. نتایج حاصل از این پژوهش نشان داد که معیار پوشش گیاهی با ارزش عددی 39/2 تأثیر بیشتری نسبت به معیار اقلیم با ارزش عددی 7/1 در بیابان زایی منطقه داشته است. در نهایت نیز ارزش کمی شدت بیابان زایی بر اساس دو معیار مورد بررسی به میزان 02/2 بدست آمد، که طبق جدول امتیازدهی این مدل، وضعیت فعلی بیابان زایی برای کل منطقه، متوسط تعیین گردید.