نقش«تعریف نشده ها» و «روش اصل موضوعی» در آغاز تطبیق فلسفه ها، با تمرکز برسه نظام فلسفی اسلامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
حکمت و فلسفه سال هفدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۶۸)
29 - 61
حوزه های تخصصی:
تطبیق فلسفه ها و نظام های فکری با یکدیگر، تلاشی در جهت یافتن راه های تعامل و هم افزایی این مکاتب است. به نظر می رسد در این فرآیند، یافتن اشتراکات و اختلافات این ساختارها و روش مناسب این دستیابی، دارای اهمیت بسزایی هستند. روش را می توان در دو سطح کلان و متعیّن یا ابزاری در نظر گرفت. در اینجا مسئله این است که اگر برای این تطبیق، روش پدیدارشناسی با رویکرد پیشگامانی همچون کربن را به عنوان روش کلان برگزینیم و برای عینیت بخشیدن به این شیوه کلان، ساختارهای مورد تطبیق را در بستر «روش اصل موضوعی» که در دوره معاصر با بهره گیری از نظریه «مدل» دارای خصلت صوری بیشتری شده، پیاده سازی کنیم، آنگاه بنیادی ترین همسانی ها و اختلاف هایی که در روش پدیدارشناسی مذکور مورد تأکید هستند، در کدامین اجزاء ساختارهای اصل موضوعیِ موردبحث تعیّن می یابند؟ و نسبت این دو دسته اجزاء با یکدیگر، چگونه تبیین می گردد تا در سایه این تبیین، سایر نقاط اشتراک و اختلاف دستگاه های مورد تطبیق به وضوح و به شکلی نظام مند مشخص گردند؟ لذا، تلاش گردید تا با استفاده از بستر روش اصل موضوعی و ظرفیت صوری سازی نظریه مدل در دایره ای محدود و در ضمن بررسی تطبیقی یک گزاره خاص در سه ساختار فلسفی اسلامی،، نشان داده شود که «مفاهیم تعریف نشده»، بنیاد ترین همسانی ها و «تعابیرِ» آن ها و یا پیدایش اختلاف در این تعابیر، نیز اصلی ترین عامل افتراق و ایجاد دستگاه های گوناگون هستند و نسبت این دو به یکدیگر، نسبت «مطلق» با «قید» است، نیز سایر مختصات دستگاه ها و نقاط اختلاف و اشتراک در شکلی سلسله مراتبی امکان ظهور می یابند.