مطالب مرتبط با کلیدواژه
۶۱.
۶۲.
۶۳.
۶۴.
۶۵.
۶۶.
۶۷.
۶۸.
۶۹.
۷۰.
۷۱.
۷۲.
۷۳.
۷۵.
۷۶.
۷۷.
۷۸.
۷۹.
۸۰.
هفت پیکر
منبع:
تحقیقات تمثیلی در زبان و ادب فارسی دوره ۳ زمستان ۱۳۹۰ شماره ۱۰
105 - 128
حوزه های تخصصی:
هفت پیکر(هفت گنبد)، که چهارمین منظومه از پنج گنجِ حکیم نظامی است، حاوی داستانک های رمزی و به ظاهر مجزایی است که مهم ترین ویژگی و عنصر این داستان ها جنبه ی پندآموزی آن ها و تحول تدریجی خصوصیاتِ قهرمان اصلی داستان(بهرام گور) است. در این منظومه ی بدیع، دو جریان موضوعی به یکدیگر پیوند خورده اند، یکی زندگی «بهرام»که براساس ترتیب زمانِ حوادث آن است و دیگر داستان هایی که دربرابر قهرمانِ منظومه، ناپایداری و بی اعتباری این جهان را آشکار می سازند وخواننده را وا می دارند تا درباره ی معنای زندگی و نقش خود، در آن بیندیشد. در حقیقت این داستان ها بهانه ای است تا نظامی، به بیان حقایقی حکمت آمیز از شیوه ی درست زندگی بپردازد. داستانِ روز شنبه، یکی از این داستان های حکمت آمیز است که می تواند تمثیلی از سلوکِ عارفانه و ماجرای عبرت آمیز هبوط آدم از بهشت باشد.
بررسی و تحلیل انطباق ساختاری خرده روایت پادشاه سیاه پوشان و کلان روایت بهرام گور در منظومه هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نقد ادبی سال چهاردهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۵۴
67-104
حوزه های تخصصی:
منظومه هفت پیکر نظامی اثری است بسیار منسجم که ارتباطات معنایی و تناسبات نشانه شناختی گسترده ای در آن مشاهده می شود. مطالعه روایت های نظامی در هفت پیکر نگارندگان را متوجه کرد که میان خرده روایتِ پادشاه سیاه پوشان و کلان روایتِ بهرام گور در کلِ منظومه هفت پیکر تشابه ساختاری و معناداری وجود دارد. از این رو در این پژوهش، گفتمان کنشی این دو شخصیت بررسی، تحلیل و مقایسه شد. بررسی ها حاکی از آن است که هم بهرام گور و هم پادشاه سیاه پوشان متأثر از یک استعاره مفهومی کلان بوده اند که آن را می توان نوعی از زیاده خواهی دانست. هر دو شخصیت برای رسیدن به خواسته های خود کنشی عظیم را آغاز می کنند؛ همچنین این دو کنشگر در مسیر کنش خود جهت رسیدن به خواسته هایشان، طی فرایندی ناخواسته و غیرارادی تحولاتی درونی را تجربه می کنند. البته پادشاه سیاهپوشان و بهرام گور در بهره گیری از تجارب و رهنمودهایی که در طول مسیر نصیبشان می شود، رفتار مشابهی ندارند؛ بنابراین سرنوشتی متفاوت برایشان رقم می خورد : پادشاه سیاه پوشان پس از عروج به سرزمین برتر یا سرزمین خدابانو، به واسطه برخی تابوشکنی ها و خروج از هنجارها، محکوم به هبوط می شود و درعوض بهرام گور با بهره گیری از رهنمودها و کسب آگاهی، سعادت یک سفر معنوی و عروج به عالم معنا نصیبش می گردد.
جوشش هفت چشمه اثر ویلیام جونز انگلیسی در زیر هفت گنبد نظامی گنجه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
این پژوهش با نگرشی تطبیقی، اثرپذیری هفت چشمه ویلیام جونز را از هفت گنبد نظامی مورد بررسی قرار داده است. هفت پیکر، یکی از آثار غنایی نظامی است که تحّول روحی بهرام گور را به صورت نمادین روایت کرده که هفت شهدخت از هفت کشور را که نماد فرهنگ سرزمین خود بودند در هفت کاخ سکونت داده هر شب با شنیدن قصّه ای از آنها به بادهگساری می پرداخت. شب نشینی های شاه از شنبه با شاهدخت گنبد سیاه آغاز گردید و آدینه در گنبد سپید که مربوط به «دُرستی» شاهدخت ایرانی بود پایان پذیرفت. دُرسَتی با داستانی که محور آن پیروی از فرهنگ ایرانی و خردورزی بود شاه رااز نظر روحی متحوّل کرد و به جاودانگی رساند. ویلیام جونز ضمن علاقه و آشنایی با فرهنگ و ادب فارسی، منظومه ی هفت چشمه را برمبنای داستان های هفت پیکر نظامی پدید آورد. وی که از نفوذ و تأثیر عدد هفت در شوون مختلف اقوام و کاربرد آن در افسانه های شرقی آگاه بود به تقلید از نظامی بنیاد هفت چشمه را بر عدد هفت نهاد که از دیدگاه شکل شناسی با هفت پیکر مطابقت دارد.این پژوهش به روش تحلیلی و کتابخانه ای، همانندی ها و تفاوت های دو منظومه را مورد بررسی قرارداده و به این نتیجه رسیده که شاه جوان منظومه جونز نیز سرانجام در برخورد با حوری اسطوره ای متحول شد و با پالوده شدن جسم و روح به جاودانگی رسید. هفت چشمه از نظر ساختار و محتوا چون جویبارانی از ساحت های هفت کاخ نظامی جریان یافته و آرام آرام به اقیانوس شعر و ادب فارسی پیوسته است.
تلمیح در گذر از ترجمه؛ موردپژوهی: ترجمه انگلیسی داستان شاهزادگان در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲ (پیاپی ۳۵)
61 - 76
حوزه های تخصصی:
ترجمه هریک از انواع متون، با چالش ها و دشواری های خاص خود همراه است. در این میان، شاید بتوان گفت ترجمه شعر به سبب اهمیت صورت و معنا در نوع برداشت و واکنش برانگیخته شده در مخاطب، چالش برانگیزتر است. در این تحقیق با مقایسه دو ترجمه انگلیسی از هفت پیکر نظامی با متن مبدأ تلاش شد تا راهکارهای انتخاب شده مترجمان برای ترجمه تلمیحات - عناصر مذهبی- این اثر استخراج شود تا بدین ترتیب میزان موفقیت متن مقصد در انتقال معانی نیمه نهفته در این عناصر ارزیابی شود. درمجموع شصت مورد از این تلمیحات از میان داستان های شاهزادگان هفت پیکر انتخاب و براساس چهارچوب نظری گمبیر (Gambier, 2001) راهکارهای ترجمه آن ها از هردو نسخه انگلیسی استخراج شده است. پرکاربردترین راهکار دو مترجم «ترجمه تحت اللفظی» بود (راهکار B). مترجم نخست (Wilson, 1924) این اثر منظوم را به نثر ترجمه کرده و ترجمه دوم آن Meisami, 2015)) منظوم است. از بین دو ترجمه حاضر می توان ترجمه دوم را تا حدی موفق ارزیابی کرد؛ زیرا راهکار دوم این مترجم، افزودن توضیحات (C)، در بسیاری از موارد ابهام زدایی کرده است. در ترجمه ویلسون به دلیل استفاده فراوان از راهکار ترجمه تحت اللفظی، ترجمه نادرست بسیاری از ابیات و حذف مواردی، نسخه ای مبهم از ترجمه در اختیار مخاطب قرار گرفته و می توان گفت در انتقال مفاهیم فرهنگ اسلامی و تأثیرگذاری بر خواننده عملکردی ضعیف داشته است.
مؤلفه های ادبیات عامیانه در حکایت های هفت پیکر
منبع:
شفای دل سال چهارم پاییز و زمستان ۱۴۰۰ شماره ۸
21 - 37
حوزه های تخصصی:
آثار برجسته و فاخر ادبی در حوزه ادبیات رسمی کشور ها قرار می گیرد. در برابر ادبیات رسمی، ادب عامه است که گنجینه ای از فرهنگ، آداب، رسوم، عقاید و آمال عامه مردم محسوب می شود. قصّه های عامیانه، ویژگی هایی دارند که از ادبیات رسمی، متمایز می شوند. هفت پیکر نظامی گنجوی یکی از داستان های منظوم ادبیات رسمی محسوب می شود؛ درحالی که داستان های میانی این منظومه ویژگی های ادب عامه را دارد. این پژوهش با مطالعه کتابخانه ای و با رویکرد توصیفی-تحلیلی انجام گرفته است. جامعه آماری پژوهش ، حکایت های هفت پیکر است. نتایج بررسی نشان داد که در این حکایت ها، ویژگی های قصّه های عامیانه همچون ایستایی شخصیت ها، کلی گرایی، پی رنگ ضعیف، زمان و مکان نامشخص، زاویه دید یکسان، برتری اصول اخلاقی و نقش پُررنگ سرنوشت دیده می شود. به این ترتیب می توان نتیجه گرفت که حکایت های ذکرشده در هفت پیکر، جزئی از ادبیات عامیانه زمان نظامی یا پیش از آن بوده است و نظامی با قدرت تخیّل و هنرنمایی در توصیف، این حکایت ها را بازآفرینی کرده است.
بررسی تطبیقی متن «مردی که دیگر نخندید» اثر ویلیام موریس و داستان "گنبدسیاه" از هفت پیکرنظامی براساس نظریه بینامتنیت ژولیا کریستوا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فرهنگ، ادبیّات و افسانه های مشرق زمین، از دیرباز مورد توجّه مستشرقان و پژوهشگران غربی بوده، یکی از این علاقمندان به شعر و ادب فارسی، ویلیام موریس انگلیسی است که ضمن آشنایی با فرهنگ غنی ایران و ادبیّات فارسی، کتاب مردی که دیگر نخندید را به پیروی از گنبد سیاه، در منظومه هفت پیکر نظامی گنجه ای پدید آورد. وی می کوشید تا شخصیت، فضای داستان، نمادها، رنگ، لباس و سایر عناصر داستان با هفت پیکر سازگاری داشته باشد. منظومه ی هفت پیکر یا هفت گنبد، یکی از آثار غنایی نظامی که تحّول روحی بهرام پادشاه ایران را به صورت نمادین گزارش کرده است. بهرام، هفت شهدخت از هفت کشور خواستگاری کرده، آنان را بانوان هفت کاخ با شکوه گردانید و هر شب میهمان یکی از آنان می شد تا با شنیدن قصّه ای وقت گذرانی و شادخواری کند. سرانجام در پایان هفته که میهمان گنبد سیاه بود دُرسَتی شاهدخت ایرانی قصه ای از فرهنگ ایران زمین نقل کرد که بهرام را متحول نمود. این پژوهش مانند دیگر جُستارهای علوم انسانی به روش تحلیل محتوا و با استفاده از اسناد و منابع معتبرکتابخانه ای، اثرپذیری و منظومه ویلیام موریس را از گنبد سیاه نظامی مورد بررسی قرارداده و به این نتیجه دست یافته است که اثر ویلیام موریس از نظر ساختار و محتوا همچون نهالی با طراوت و در سایه سار درخت تناور هفت پیکر نظامی بالیده، سپس در گلستان شعر و ادب اروپا به بار نشسته است.
رمزگشایی کهن الگویی داستان های هفت پیکر نظامی با توجه به سیر بهرام برای رسیدن به «مادر مثالی»(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متن پژوهی ادبی بهار ۱۴۰۱ شماره ۹۱
315 - 341
حوزه های تخصصی:
می توان هفت پیکر نظامی را کتاب یگانگی قهرمان و پیوند مقدس او با آنیما دانست که در گستره نمادها یا استعاره هایی معنادار به نوعی «خویشتن شناسی» منجر می شود. جلوه کهن الگوهای ناخودآگاه جمعی موجود در این کتاب، آن را در هاله ای از ابهاماتی قرار می دهد که جز با راهکارهای روان شناختی اسطوره قابل درک و تبیین نیست. کهن الگوی «زن نخستین» یا «مادر ازلی» در سفر سمبلیک بهرام و در مراحل آزمون های خودشناسی او، حرکتی از اعماق سیاهی به دل روشنایی است. در داستان های این کتاب، نقصان و کمبودی در روان تمامی قهرمانان، موجبات حرکت و سفر آن ها را برای گشودن دریچه های ناشناخته فراهم می سازد. زندگی پر رمز و راز شاه در گزارش نظامی از او یک قهرمانان اسطوره مند ساخته که در فرجام زندگانی خویش به عنوان یک انسان آگاه به شعورِ شورمندِ خویش به نوعی فردانیت متافیزیکی دست می یابد. مسأله اصلی پژوهش در این مقاله، سیر بهرام است که خود در قالب سفری به قصد نوزایی رُخ می دهد و تسلسل وقایع و ارتباط درونی آن ها با یکدیگر فرایند خویشتن شناسی قهرمان را تقویت می کند. هدف این است تا با نشان دادن رویکرد روان شناختی اسطوره با واکاوی عناصرِ نمادینِ موجود در قصه های هفت گنبد، ارتباط درونی آن ها با داستان اصلی بررسی شود و تمامی کنش ها و واکنش های داستانی را در جهت استعلای متافیزیکی قهرمان معنا بخشد. گفتنی است که شیوه تحقیق در این مقاله، تحلیلی- توصیفی است.
تحلیل چگونگی بازتاب مفاهیم رمزگونه داستان گنبد سیاه هفت پیکر در نگاره نسخه مصور خمسه نظامی مدرسه عالی شهید مطهری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
49 - 64
حوزه های تخصصی:
در نسخ مصور، متن ادبی مبنا و پایه شکل گیری نگاره هاست و نگارگر برای انتقال مفاهیم از متن ادبی به تصویر، از ابزارهای گوناگونی استفاده می کند و نمادگرایی از مؤثرترین ابزارهای انتقال معنا برای هنرمندان ایرانی بوده است. بنابر رمزگونه و تمثیلی بودن بنیان های متافیزیکی نهفته در هفت پیکر نظامی، نگاره ها هم برای انتقال این مفاهیم به مخاطب، می توانند از این زبان رمزی و استعاری تبعیت کنند. این پژوهش، براساس روش توصیفی- تحلیلی به چگونگی انعکاس مفاهیم رمزگونه و پنهانی داستان گنبد سیاه هفت پیکر در نگاره مربوط به نسخه مصور خمسه نظامی متعلق به مدرسه عالی شهید مطهری پرداخته است. نتیجه مطالعه این است که نمادهایی که در نگاره براساس مفاهیم نمادین متن منظومه انعکاس یافته اند، به منظور انتقال پیام اصلی داستان گزینش شده اند؛ ولی تابع صرف متن ادبی مربوط نیستند و گزینش نمادها در نگاره مربوط با تناسبات فرهنگی زمان خود نیز ارتباط دارد.
بررسی ظرایف معنایی در بخش هایی از هفت پیکر بر پایه تحلیل لایه نحوی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳ (پیاپی ۳۶)
165 - 184
حوزه های تخصصی:
در آثار برجسته ادبی، ظرایف هنریِ خاصی در نحوه کاربرد واحدهای زبانی در لایه های مختلف وجود دارد. هفت پیکر نیز از آثاری است که در سطوح مختلفِ آن از ظرفیت های زبانی متنوّعی به منظورِ برجستگی، تولید و القای محتوا استفاده شده است. بعضی از تمهیدات زبانی در لایه نحوی، نوعی تشخّص سبکی را در این اثر ایجاد می کند . اثرِ ادبی متشکّل از لایه های درهم تنیده است؛ ازاین رو تحلیل هفت پیکر با رویکرد سبک شناسی لایه ای، شیوه مناسبی برای کشف ظرفیت های زبانی و کارکردِ هنریِ واحدهای زبانی است. ازآنجاکه بخشی از ظرایف سبکی و معنای متن، بسته به گزینش ساخت های نحوی و نحوه کاربرد آن هاست، واکاویِ لایه نحوی در کشف ظرفیت های زبانی و پیوند هنری زبان و معنا کارآمد است. در این پژوهش سعی بر آن است که با بررسی لایه نحوی، در بخش هایی از هفت پیکر به ویژه تحمیدیه و نصیحت فرزند، کارکردهای هنری واحدهای زبانی در تولید و القای مفاهیم کشف شود. کارکردهای معناشناسی در چینش عناصر زبانی، صدای نحوی، طول جملات، الگوهای نحوی نوبنیان و دلالت های ضمنی در وجهیت نمونه هایی از تمهیدات زبانی در سطح نحوی است که تحلیل آن ها سبب درک عمیق تری از محتوا می شود.
اصفهان در آثار نظامی گنجوی
منبع:
آینه پژوهش سال ۳۳ خرداد و تیر ۱۴۰۱ شماره ۲ (پیاپی ۱۹۴)
215 - 226
حوزه های تخصصی:
نظامی گنجوی در برخی آثار خویش از اصفهان یاد کرده و به توصیف آن پرداخته است. در این مقاله، ابیات متضمن ذکر اصفهان در آن آثار را از نظر گذرانده و توصیفات نظامی را با منابع دیگر سنجیده ایم. نیز این پرسش را درانداخته ایم که آیا نظامی با شیوه ای که به اصفهان پرداخته، مقصودی خاص داشته؛ و اگر چنین است، آن مقصود چه می توانسته باشد.
مقایسه ترتیب قصه های هفت پیکر نظامی با هفت چاکرای یوگا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
فنون ادبی سال سیزدهم زمستان ۱۴۰۰ شماره ۴ (پیاپی ۳۷)
107 - 124
حوزه های تخصصی:
هفت پیکر ازجمله آثار نمادینی است که چینش و گزینش عناصر و اشخاص داستانی در آن از نظم و ترتیبی نمادین و استعلایی پیروی می کند. از بخش های مهم این اثر، هفت داستانی است که هفت شب برای بهرام گور تعریف می شود. با نگاهی نو به خط سیر استعلایی این داستان ها در حرکت از سیاهی به سپیدی و از پایین به بالا، این پژوهش به صورت کتابخانه ای و به روش توصیفی تحلیلی به بررسی ژرف ساخت داستان های هفتگانه در هفت پیکر و مقایسه آن با هفت چاکرای یوگا پرداخته است. نتایج به دست آمده نشان دهنده وجوه اشتراک برجسته ای است که در برخی از داستان ها بیشتر و در برخی کمتر است. وجود موارد مشابه، به معنی الگوگیری آگاهانه نظامی از چاکراها نیست؛ بلکه این مسئله در فطرت واحد بشر ریشه دارد که میل و گرایشی ناخودآگاه به سوی کمال و دستیابی به بهشت گمشده و بازگشت به اصل خویش دارد. علاوه بر موارد مشابه، تفاوت هایی نیز وجود دارد که برجسته ترین آن در رنگ گنبدها و چاکراها دیده می شود.
درآمدی برظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درآمدی بر ظرفیت های مطلوب هفت پیکر نظامی برای ساخت بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی علیرضا پورشبانان* چکیده در مقاله ی پیش رو، هدف این است که با بررسی شاخص های مطلوب متن هفت پیکر برای تولید بازی رایانه ای اقتباسی، به روش توصیفی تحلیلی به این پرسش اصلی پاسخ داده شود که در این متن و متون مشابه، چه ظرفیت هایی شرایط را برای خلق بازی رایانه ای در سبک نقش آفرینی مناسب کرده و با تمرکز بر چه شاخص هایی می توان هفت پیکر را اثری مطلوب برای بازی سازی در نظر گرفت. از این زاویه، به نظر می رسد وجود قالب داستانی پرفراز و فرود و درون مایه های متنوع پرمخاطب در کنار تعدد فضا و مکان و وجود ابرقهرمانی با قابلیت هم ذات پنداری فراوان و با تعامل در نقش های متفاوت، در کنار حضور دیگر شخصیت های جذاب و موجودات عجیب و شگفت انگیز با ظرفیت ایجاد کشش در گستره ای از انواع چالش های ذهنی و مبارزه ای، ازجمله مهم ترین ویژگی هایی است که این متن را به اثری مناسب برای تولید بازی های رایانه ای اقتباسی تبدیل کرده است. * استادیار گروه عمومی دانشکده کاربردی دانشگاه هنر تهران alirezap3@yahoo.com تاریخ دریافت مقاله: 27/7/1399 تاریخ پذیرش مقاله: 5/4/1400
عینیت و شیءوارگی موصوف و الگوهای پنج گانه توصیف در هفت پیکر نظامی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چیره دستی و قدرت نظامی گنجوی در تصویرپردازی و توصیف جزئیات همواره در کانون توجه تحلیل گران آثار او بوده، اما تاکنون درباره شگردهای هنری و انواع الگوهای نظامی در توصیف و تصویرآفرینی ، چنان که باید، تحلیلی صورت نگرفته است. در پژوهش حاضر، با انتخاب مثنوی هفت پیکر در مقام یکی از برجسته ترین و مهم ترین آثار نظامی، به شیوه توصیفی تحلیلی، پاسخ به این دو پرسش بنیادی در دستور کار قرار گرفته است که تصویرگری های چیره دستانه و توصیف های دقیق نظامی در متن، واجد چه کارکردی از نوع زیبایی شناختی، بلاغی، روایی و... است و دیگر اینکه آیا امکان ترسیم الگوهایی متقن و اثبات پذیر در توصیف ها و تصویرسازی های نظامی وجود دارد؟ درنتیجه پژوهش، روشن شد که نظامی، با شگرد ایجاد عینیت و شیءوارگی برای موصوف، می کوشد آن را برای خواننده اثر ملموس و واقعی سازد. این موجودیت عینی خود کارکردهای ثانویه ای دارد که یا در حوزه بلاغت، یا در ساحت زیبایی شناختی، یا ازحیث منطق روایی در متن هفت پیکر قابل بررسی است. می توان اکثر توصیف ها و تصویرپردازی های هفت پیکر را درقالب الگوهای مشخصی طبقه بندی کرد.
تحلیل تطبیقی شخصیت پردازی زنان در منظومه هفت پیکر نظامی و هشت بهشت امیرخسرو دهلوی
حوزه های تخصصی:
یکی از کانون های اصلی بلاغی و داستانی منظومه هفت پیکر و هشت بهشت در کیفیت شخصیت پردازی زنان است. کیفیت نگاه به زن و همچنین ابزاری که شاعر برای توصیف سیمای آنها به کار می برد نقشی اساسی در موفقیت منظومه ها دارد. در پژوهش حاضر شخصیت پردازی زنان از دیدگاه زیباشناسی و داستانی با توجه به هفت پیکر و هشت بهشت به صورت تطبیقی موردبررسی قرارگرفته است. نتایج نشان می دهد که زنان در هفت پیکر به دو گروه عمده تقسیم بندی می شوند. زنانی که عاقله، مستوره و جسور هستند و به راحتی تن به وصال هرکسی نمی دهند. این زنان هم از طبقه فرودین(کنیز) و هم از طبقه بالای جامعه حضور دارند. زنان دیگر هفت پیکر منفعل هستند و نظامی فقط برای تزیین کلام و نشان دادن توانایی توصیفی خود استفاده کرده است که می تواند از نقاط ضعف او نیز باشد. در مقابل، زنان در هشت بهشت اغلب هوسران و شهوت پرست هستند و تن به وصال هر خربنده و ساربان و غلام هندی می دهند. زنان هشت بهشت از هر طیف که باشند، از زن پادشاه تا کنیز، خیانت کارند و چندین حکایت از هفت داستان موجود در هشت بهشت پیرامون همین خیانت و هوسرانی است. زنان در هفت پیکر در خلوت ترین مکان ها نیز امنیت دارند و نظامی جز با صافی «شریعت» آنها را به وصال نمی رساند (مثلاً در داستان گنبد سپید)؛ درصورتی که زنان در هشت بهشت در قیدوبند هیچ آداب ورسوم و تابویی نیستند.
شرح کانون و نوع روایت نگاره های نسخ مصور هفت پیکر نظامی در رابطه با متن آن
حوزه های تخصصی:
خمسه نظامی، از منظومه هایی است که در طول تاریخ، نسخ متعددی از آن، به صورت مصور و غیرمصور تهیه شده است. به خاطر رابطه متن منظومه و نگاره ها، نسخ مصور علاوه بر متن منظومه، بار معنایی حاصل از نگاره ها را نیز در خود جای داده است. این مقاله با روش توصیفی-تحلیلی به شناساندن نگاره های نسخ هفت پیکر در مجموعه ای از نسخ برگزیده خمسه نظامی با عناوین: دانشگاه تهران با کد 5179، مدرسه عالی شهید مطهری با کد 400، کتابخانه کنگره آمریکا، کاخ گلستان با کد 1951، مجلس شورای اسلامی با کد 930، کتابخانه ملی با کد 15275-5 و کد 3058256 از کتابخانه دیجیتال مربوط می پردازد. با توجه به رابطه متن منظومه و نگاره، در نسخ مصور، آگاهی از تعداد و موضوع نگاره ها و مقطع قرار گرفتن آن ها در متن و کانون روایت و نوع روایت آنها گام ارزشمندی برای آغاز تحقیقات بعدی در این زمینه است. پژوهش حاضر نشان می دهد، در نسخ مصور بررسی شده، بهرام گور محور اصلی روایت نگاره هاست و بیشترین بسامد آن مربوط به حضور بهرام گور در هفت گنبد است و در ترسیم نگاره ها، نگارگر کاملاً تابع متن نیست.
بررسی تطبیقی داستان شاه سیاه پوش از هفت پیکر نظامی و داستان آدم (ع)
منبع:
پژوهش های نوین ادبی سال دوم بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۳
29 - 50
قصّه های مقدّس به صورت ناخودآگاه بر نحوه داستان پردازی انسان تأثیر می گذارند. از جمله این قصّه ها، قصّه حضرت آدم (ع) است که در ادیان ابراهیمی و به ویژه اسلام به تفصیل بیان شده است. این قصّه بر ذهن نظامی تأثیر داشته است؛ به گونه ای که داستان شاه سیاه پوش از منظومه هفت پیکر را تحت تأثیر آن سروده است. در این پژوهش بر آن شدیم که با روش توصیفی- تحلیلی به بررسی و تطبیق بن مایه های مشترک و شخصیت های مشابه دو داستان شاه سیاه پوش در هفت پیکر نظامی و داستان آدم (ع) در روایات دینی و ادبی بپردازیم. بعد از بررسی این دو روایت بدین نتایج دست یافتیم: بن مایه های مشترک دو داستان عبارتند از: 1- مکان مشابه 2- لذت یا گناه 3- درخت 4- سرنوشت. شخصیت های مشابه نیز از این جمله اند: 1- خداوند و ترکتاز: آن دو قهرمان را بدون سابقه آشنایی به خود نزدیک کرده اند. 2- قصّاب و عزرائیل: این دو کسانی هستند که رشته پیوند قهرمان را با دنیای مادی بریده اند و او را برای مدّتی با دنیایی سراسر لذّت آشنا کرده اند. 3- شاه و آدم: این دو هشت ویژگی مشترک دارند: دور افتادن از سرزمین خود، پیروی از هوای نفس، عروج و... .
بررسی جلوه های زبانی فرهنگ مادری در خسرو و شیرین و هفت پیکر نظامی گنجه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
وفور واژگان ترسایی و تأثیرپذیری خاقانی از فرهنگ مادری، این سؤال ها را پیش می آورد که با توجه به کُرد بودن مادر نظامی آیا او نیز از زبان و فرهنگ مادری خود متأثّر بوده یا خیر؟ هدف پژوهش حاضر بررسی این مسأله در دو اثر خسرو و شیرین و هفت پیکر نظامی است. برای این منظور واژه ها، ترکیبات، کنایات، امثال و حکم و مسایلی از این دست که مربوط به حوزه زبانی فرهنگ مادری نظامی است، استخراج گردیده و با تحلیل آنها به این نتیجه دست یافته که فرهنگ مادری نظامی بر مفاهیم دو منظومه او تأثیرگذار بوده است.
تحلیل عناصر داستانی در هفت گنبدنظامی گنجوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شناختن اندیشه های اخلاقی و تعلیمی بزرگان ادبی جز با مطالعه آثار به جا مانده از آنان امکان پذیرنیست. اندیشه های بزرگان ادبی و شعرا، گاه در پرده نثر نمایان است و گاه در میان نظم. نثر یا نظم، گاه شکل داستانی به خود می گیرد. نظامی گنجوی یکی از برترین داستان سرایان منظوم بازبانی پویا و تصویری است. هنر داستان پردازی نظامی در هفت پیکر و برجسته ترین بخش آن هفت گنبد، جلوه ای بی بدیل دارد. در این مقاله کوشش شده است ضمن ارائه تعاریف روشن و جامع از عناصر داستانی، با شیوه توصیفی - تحلیلی قواعد حاکم بر ساختار قصّه های هفت گنبد بررسی گردد. برای تحقق این هدف، ابتدا به بیان ویژگی های زبان داستانی نظامی و سپس به معرفی مختصر هفت پیکر و شخصیّت بهرام پرداخته شده است. آنگاه با تعریفی کوتاه از عناصر داستان، هریک از قصّه های هفت گنبد بر اساس عناصر داستانی نظیر پیرنگ، صحنه پردازی، درون مایه، شخصیّت، لحن و حقیقت مانندی تحلیل و از نظر فنی ارزش گذاری شده است. این مقاله بر اساس تحلیل عناصر برجسته داستانی، می دارد که نظامی در داستان نویسی از سنت قصّه در قصّه گفتن بهره می برد و برای تازگی بخشیدن به داستان خویش، از شگرد صحنه پردازی های پویا، توصیفات بیرونی حیرت انگیز و گره افکنی های متعدد در پیرنگ استفاده کرده است. در دیگر عناصر، داستان های نظامی عموماَ از ویژگیهای قصّه های کهن برخوردار است.
تحلیل اصطلاح «بخت» در منظومه «هفت پیکر» از منظر تقدیرگرایی زروانی، بانگاهی به نظریه تحلیل گفتمان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
کاوش نامه زبان و ادبیات فارسی سال ۲۱ زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۷
123 - 149
حوزه های تخصصی:
تقدیرگرایی از موضوعات حوزه علم فلسفه است که در ادبیّات نیز راه یافته. برمبنای نظریات فرضیه پردازان، تحلیل زبان در کاربرد واژه هاست. در این روش، عناصر یک زبان، نشانه ها هستند و نظام زبان نمی تواند منحصر به توصیف صورت های زبانی مستقل از کارکردهای فرامعنایی باشد . با توجّه به بسامد بالای واژه «بخت» در آثار شعرا، این واژه ها باید به عنوان واژه هایی نشان دار در نظر گرفته شود که ریشه در ناخودآگاه گویندگان آنها دارد. در این مقاله، ارتباط این گونه واژه ها در منظومه «هفت پیکر» نظامی با تقدیرگرایی زُروانی بررسی و شیوه تحلیل با نگاهی به نظریه تحلیل گفتمان و بررسی واژه ها در سطح فرامعنایی در نظر گرفته شده است. آنچه در مدل تحلیلی فرکلاف انجام می شود گذشتن از چیستی توصیف متن به سوی چگونگی و چرایی تفسیر و تبیین متن است. در این تحلیل، باید از الگوی سه لایه فرکلاف برای تحلیل گفتمان استفاده کرد که به اصل متن (شامل تحلیل زبانی در قالب واژه ها، دستور، نظام آوایی و انسجام در سطح بالاتر از جمله)، کردار گفتمانی (تولید و مصرف متون) و کردار اجتماعی می پردازد. در این پژوهش، از این سه لایه، بخش «تحلیل زبانی در سطح واژه ها» مورد نظر بوده و ضمن بررسی واژه هایی نشان دار چون بخت و نظایرآن، درباره اغراض ثانوی و مفهوم تأویلی و کهن الگویی آنها بحث شده است. در پایان، با ارائه شواهد، نتیجه گرفته شده که اگرچه نظامی آرای کلامی اشعری را بیان کرده است، ولی هنگام استفاده از واژه هایی نظیر بخت؛ از الگوی تفکّر زُروانی پیروی می کند.