مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
شاهنامه بایسنقری
منبع:
نگره زمستان ۱۴۰۱ شماره ۶۴
161 - 177
با مرور مضامین آثار نگارگری مکاتب هرات و تبریز دوم مشخص شد نزدیک به صد و پنجاه نگاره به صورت مستقیم و غیر مستقیم به مضمون مرگ اشاره دارند و نمونه های شاخص آن را می توان در دو شاهنامه بایسنقری و شاهنامه طهماسبی مشاهده کرد. هدف این تحقیق مطالعه نشانه شناسانه نگاره هایی منتخب با این مضمون در دو نسخه مصور شاهنامه بایسنقری و شاهنامه طهماسبی، به منظور گام برداشتن در جهت شناختی غنی تر و عمیق تر از شاخصه های فرمی، مضمونی و محتوایی نگارگری ایرانی بوده است. سؤالات پژوهش عبارت اند از 1. نشانه های زبانی و بصری مرتبط با مضمون مرگ، در نگاره های موردمطالعه، چگونه باهم منطبق شده اند؟ 2. آیا می توان به شناختی واحد از چگونگی بازنمایی مضمون مرگ در آثار موردمطالعه دست یافت؟ تحقیق حاضر با رویکرد نشانه شناسی پساساختارگرا و روشی توصیفی تحلیلی در جهت پاسخ به این سؤالات انجام شده است. گردآوری اطلاعات با روش کتابخانه ای و اسنادی و تحلیل آن ها کیفی و با استفاده از روش دلفی است که با کمک مصاحبه های باز و اکتشافی با پنج نفر از صاحب نظران دو حوزه نگارگری و نشانه شناسی صورت پذیرفته است. نمونه های موردمطالعه در این پژوهش به صورت موردی و هدفمند انتخاب شده اند و شامل 2 نگاره با روایتی مشترک و مرتبط با مضمون مرگ هستند. از نتایج این پژوهش می توان به این نکته اشاره داشت که باوجود تفاوت هایی در بیان نشانه های زبانی و بصری و نوع انطباق این نشانه ها با یکدیگر در نگاره های موردمطالعه، در بررسی لایه شناختی نگاره ها سهم شناخت های مشترک از هر دونگاره قابل تأمل بود و بااینکه هنرمندان این آثار از دو دوره مجزا و با آگاهی ها و توانایی های سبکی متفاوت این آثار را به تصویر کشیده اند، هر دو در نمایش مرگی حزن انگیز و درعین حال جاویدان و اسطوره ای موفق بوده اند.
تحلیل قالیچه آستانه از مجموعه قالیچه شاهنامه ی موسوی سیرت بر اساس آراء جانت ولف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در دوره معاصر یکی از تولیدکنندگان قالی به نام موسوی سیرت مجموعه ای از شاهنامه شامل 26 تخته قالی را با توجه به تقدیرنامه مدیر موزه فرش از وی، از متن شاهنامه بایسنقری بازتولید کرده است، که امروزه در موزه فرش تهران نگهداری می شود. فرش آستانه یا به نوعی صفحه ورودی به این مجموعه، شامل تصویری از موسوی سیرت و اسامی از همکاران این پروژه است. از آنجا که صفحه آستانه در کتاب شاهنامه بایسنقری به بزم و رزم شاه اختصاص داشته است و با توجه به اهمیت صفحه آستانه و تأثیر آن در خوانش دیگر متن ها، این پژوهش به دنبال پاسخ به تبیین خلق این اثر با تأکید بر صفحه آستانه و نقش نهادهای دولت در معرفی این اثر است. با توجه به آنکه هدف از پژوهش بررسی قالیچه به مثابه تولید اجتماعی است، بنابراین به روش توصیفی تحلیلی و با تأکید بر آراء ولف، فرش آستانه تحلیل شده است. در گردآوری اطلاعات به روش اسنادی، یافته های پژوهش نشان داد که: تغییر نهادهای تولید و سفارش از حکام به تجار و سرمایه داران، این فرصت را فراهم ساخت که مجموعه ای از داستانهای شاهنامه، که بازتولید شاهنامه بایسنقری نامیده شده بر قالی بافته شود، تا با بازتولید یک شاهکار هنری بیش ار پیش بر قدرت و معرفیت موسوی سیرت افزوده شود. تقدیر و تأیید نهادهایی دولتی نیز از وی به بیان این قدرت کمک کردند. همچنین علاوه بر تولید یک اثر شاخص که می توانست بیانگر قدرت وی باشد، ترکیب بندی صفحه آستانه نیز تأکیدی بر این قدرت بود.
مطالعه فرمی و نمادین نقش مایه پرنده در شاهنامه بایسنقری و هفت اورنگ جامی (بر اساس آراء اندیشمندان اسلامی)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره پاییز ۱۴۰۲ شماره ۶۷
47 - 67
حوزه های تخصصی:
پرندگان، به سبب توانایی پرواز و ارتباط با آسمان، در بسیاری از آثار ادبی، عرفانی نمادی از روح و نفس ناطقه شمرده شده، دارای معناهای باطنی و معنوی هستند. همچنین، نقش مایه پرنده در آثار نگارگری دوران مختلف از جمله عهد تیموری (نسخه شاهنامه بایسنقری) و عهد صفوی (نسخه هفت اورنگ جامی) نمود دارد. از آنجائی که شاهنامه بایسنقری و هفت اورنگ جامی هر دو متعلق به منطقه خراسان بزرگ- مهد هنر و عرفان در سده های نخستین اسلامی بوده اند؛ نقش مایه پرند گان در هفت اورنگ جامی از مکتب مشهد می توانسته است متاثر از شاهنامه بایسنقری مکتب هرات پیشین باشد. هدف این پژوهش دستیابی به مفاهیم نمادین نقش مایه پرندگان این دو نسخه در کنار تحلیل فرمی و ساختاری است. پرسش اصلی این است که نقش مایه پرندگان در دونسخه شاهنامه بایسنقری و هفت اورنگ از لحاظ فرمی و نمادین دربردارنده چه مفاهیمی است؟ وجوه افتراق و اشتراک نقش مایه پرنده در دو نسخه کدامند؟ عوامل تاثیر گذار در وجوه افتراق و اشتراک نقش مایه پرنده در دو نسخه چیست؟ روش تحقیق، توصیفی تحلیلی، تطبیقی، کیفی و شیوه گردآوری اطلاعات، کتابخانه ای است. طبق نتایج حاصله بیشترین تعداد نقش مایه پرندگان شاهنامه بایسنقری متعلق به کوکوی کاکلی و زاغی و در هفت اورنگ جامی بیشترین تعداد، متعلق به قمری و بلبل است. در تحلیل ساختاری، نقش مایه پرندگان شاهنامه بایسنقری، اغلب بر روی ترکیب بندی نگاره ها که شامل فرم بیضی است قرار نگرفته و دارای وجه نمادین در نگاره ها نیستند. در مقابل، نقش مایه پرندگان هفت اورنگ جامی، در موارد بسیاری بر روی ترکیب بندی نگاره ها که اغلب شامل فرم اسپیرال و بیضی است قرار گرفته و در مواردی، دارای وجه نمادین هستند. نقش مایه پرندگان در شاهنامه بایسنقری، به دلیل عدم ارتباط نگارگران با عرفا و اندیشمندان، اغلب فاقد مفاهیم نمادین هستند. در مقابل، به دلیل پیشینه طولانی در روابط نگارگران با عرفا و اندیشمندان، نقش مایه پرندگان در هفت اورنگ جامی اغلب دارای مفاهیم نمادین اند.
مطالعه ساختار هندسی نقاشی کشته شدن ارجاسب به دست اسفندیار در رویین دژ (نسخه شاهنامه بایسنقری 833 ق)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هندسه یکی از مهمترین عوامل طرح ریزی ساختار اثر در نقاشی ایرانی بوده است؛ و به عنوان یک عنصر هویت پرداز، زمینه سازکیفیتی منحصر به فرد در نقاشی ایرانی شده است. در حقیقت ما در نقاشی ایرانی شاهد زبان تصویری ویژه ای هستیم که از تعامل میان فرم و محتوا شکل گرفته است؛ و برحسب روابط و تناسبات هندسی و از طریق محاسبه سازمان یافته است، این مقاله با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی موردی و با فنون جمع آوری اطلاعات کتابخانه ای تلاش می کند با مطالعه دقیق نقاشی "کشته شدن ارجاسب به دست اسفندیار در رویین دژ" به آشکار ساختن ساختار هندسی نقاشی مذکور بپردازد. لذا هدف از این پژوهش مطالعه ساختار هندسی حساب شده و هدفمند در راستای مضمون روایت در نقاشی مذکور می باش د. بدین منظور سوال های اصلی پژوهش عبارتند از: ساختار هندسی در نقاشی مورد نظر کدام است؟ آیا نقاش از هندسه به صورت هدفمند و در جهت مضمون روایت در نقاشی استفاده نموده است؟ حاصل تطبیق و نتیجه بررسی ها نشان می دهد: 1. هنرمند در نقاشی کشته شدن ارجاسب به دست اسفندیار در رویین دژ، سازمانی دقیقاً محاسبه شده از عناصر هندسی و نظامی از روابط خطی و فرمی را کشف و آن را در جهت مضمون نقاشی استفاده نموده است. 2. با کاهش عناصر تجسمی به شکل های هرچه بنیادی تر (دایره، مثلث، مربع، پنج ضلعی) و نزدیک سازی این اشکال به خلوص هندسی و چند رنگ اصلی روی سطح تصویر، ساختار هندسی معماری فضا را بازسازی کرده است. 3. نقاش در جانمایی عناصر سازنده اثر از فن خط کشی سنتی و تناسبات ریاضی و روابط عددی استفاده نموده است.
واکاوی ساختار نگاره به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه بایسنقری و طهماسبی با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
نگره تابستان ۱۴۰۳ شماره ۷۰
93 - 107
حوزه های تخصصی:
از دوره ایلخانان نخستین نسخ مصور شاهنامه تولید شد و اشعار فردوسی زمینه ای مناسب برای تصویرسازی قرار گرفت. دو نسخه نگاره «به بند کشیدن ضحاک» در شاهنامه بایسنقری و طهماسبی که به داستان ضحاک می پردازند، به دلیل داشتن تغییرات در بیان بصری دارای اهمیت هستند. با توجه به مفهوم دگرگونی در دیدگاه ساختارگرایی به عنوان چارچوب نظری می توان دگرگونی ها را تحلیل و مقایسه کرده و سپس ژرف ساخت داستان را آشکار ساخت. پژوهش حاضر باهدف آشکار کردن ژرف ساخت داستان از طریق تحلیل و مقایسه دگرگونی های تصویرسازی دونگاره با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ به این پرسش می پردازد که نگارگران چگونه داستان به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه فردوسی را به تصویر کشیده اند؟ این پژوهش توصیفی – تحلیلی است و گردآوری اطلاعات با استفاده از روش کتابخانه ای، ابزار فیش برداری و مشاهده صورت گرفته است. شیوه تحلیل در این پژوهش، کیفی و از رویکرد ساختارگرایی با تکیه بر نظریه ولادمیر پراپ استفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد هر دونگاره در تطبیق با شاهنامه فردوسی دچار دگرگونی ساختاری هستند. در این امر، دلایلی همچون متأثر شدن از هنجارهای سیاسی، نظامی، اجتماعی و مذهبی همچون شرایط ایدئولوژیک حاکم بر زمانه و زمینه و اعتقادات شخصی پادشاهان به عنوان سفارش دهندگان و مکاتب حاکم بر نگارگری (مکتب هرات در شاهنامه بایسنقری و مکتب تبریز در شاهنامه طهماسبی) مؤثر بوده اند. همچنین سبک شخصی دو نگارگر در نمایش ویژگی های صوری و محتوایی، سبب برداشت متفاوت از اصل داستان فردوسی شده است. این موضوع بیانگر نوعی دگرگونی ساختاری در عوامل بیرونی و درونی همانند تغییر شخصیت منفور ضحاک به شخصیتی مظلوم و قابل ترحم در هر دونگاره و یا حتی جانشینی شخصیت بایسنقر میرزا به جای شخصیت فریدون در نگاره نسخه بایسنقری و شاه طهماسب به جای شخصیت فریدون و همچنین تبدیل فضای رزم داستان به فضای بزم و خاصیت چند زمانی در نگاره نسخه طهماسبی شده است.
تحلیل روایت شناسانه به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه بایسنقری بر مبنای نظریه ژرار ژنت(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۲۹ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱
73 - 84
حوزه های تخصصی:
روایت شناسی یکی از روش های تحلیل روایت است. نظریه پردازانی در زمینه روایت شناسی به تحقیق پرداخته اند از جمله آنها می توان به ژرار ژنت اشاره نمود. از نظر ژنت برای تحلیل روایت پنج عامل وجود دارد: تداوم، بسامد، نظم که به زمان مربوط می شوند و دو عامل دیگر وجه و لحن هستند. هدف از این پژوهش، انطباق روایت تصویری به بند کشیدن ضحاک در شاهنامه بایسنقری بر اساس عوامل تحلیل کننده روایت در نظریه ژنت است. روش تحقیق توصیفی – تحلیلی بوده و گردآوری مطالب کتابخانه ای است. براین اساس این سؤال مطرح است که چگونه نقاش داستان ضحاک را بر اساس تصویر، روایتگری نموده است؟ عناصر روایت در نظریه ژنت چگونه با روایت تصویری نگاره منطبق می شود؟ از نتایج تحقیق چنین برمی آید که باتوجه به تفاوت های ساختاری میان متن کلامی و متن تصویری برای نگارگر این امکان وجود نداشت که همچون شاعر از پیوستگی تصویر برای نشان دادن رخدادها استفاده کند؛ بنابراین نگارگر تلاش کرده بود تا توالی زمان رخدادها را شکسته و با پیوند دو یا چند رخداد یک تصویر را به نمایش بگذارد. همچنین با مداخله در مواردی چون زمان و وجه، نقش مخاطب را پررنگ تر کرد. می توان گفت نقش نگارگر در لحن به مثابه بیان تصویری پررنگ تر بوده و به عنوان دانای کل عمل کرده است.