مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
جامعه شناسی علم
منبع:
راهبرد فرهنگ سال سیزدهم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۵۱
55 - 79
حوزه های تخصصی:
در رویکرد عقلانیتِ نقاد، نهاد های علمی به مثابه فنّاوری های اجتماعی در نظر گرفته می شوند. عقلانیت نقاد ظرفیت های مناسبی برای تحلیل نهاد ها و بررسی ابعاد اجتماعی آنها و منطق تحول آنها در اختیار ما قرار می دهد. تاریخ نگاری عقلانیت نقاد نیز مستلزم بررسی مسائل تاریخی از طریق شناخت «موقعیت مسائل» است. در مقاله حاضر با عنایت به آموزه های عقلانیت نقاد درخصوص فنّاوری ها و همچنین در پرتو ملاحظات تاریخ نگارانه این رویکرد، به بررسی وضعیت نهاد های علمی و فرهنگی دوره تیموری می پردازیم. گزارش های تاریخی نشان دهنده حمایت تیموریان از نهاد های علمی و فرهنگی در دوره مذکور است. آموزه های عقلانیت نقاد درخصوص فنّاوری های اجتماعی (یعنی نهادها) و ملاحظات تاریخ نگارانه این رویکرد، ما را به سمت این فرضیه هدایت می کند که حمایت از علم و فرهنگ در این دوره با توجه به شرایط سیاسی و مذهبی و خصوصاً صف بندی های فرقه ای قابل فهم است و صرفاً نتیجه علاقه شخصی حاکمان به علم و فرهنگ نیست.
سرشت بومی سازی: درآمدی بر مفهوم بومی سازی جرم شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های حقوق کیفری دوره جدید بهار و تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲۱
329 - 364
حوزه های تخصصی:
پرسش از سرشت بومی سازی و زوایای آن، به پرسش از چیستی علم مرتبط است که همواره مورد توجه تاریخ و فلسفه علم بوده و واکاوی ابعاد آن، مستلزم جریان شناسی تاریخی مطالعات پسااستعماری و نقش آن در شکل گیری، تثبیت و استمرار گفتمان بومی سازی است. برای ارائه مفهومی دقیق از بومی سازی جرم شناسی و سرشت شناسی آن، از روش پژوهش توصیفی تحلیلی و رویکرد انتقادی استفاده شده است. یافته های حاصل از واکاوی تحلیلی مطالعه نشان می دهد که از یک سو، بومی سازی جرم شناسی، فرایند درونی سازی کنترل جرم با عقل ایرانی است و از سوی دیگر، سیاست و خط مشی علمی با هدف تولید ادبیات نظریه های بومی جرم شناختی و جذب گزینشی و انتقادی نظریه های جرم شناختی غربی، با هدف کارآمدسازی آن ها برای کنترل جرم محسوب می شود. بنابراین نتایج تحلیلی نوشتار حاضر حاکی از آن است که در بستر اجتماعی ایران، شکاف معناداری میان نظام معرفت شناختی و هستی شناختی جرم شناسی معاصر ایرانی با شاخص ها و مؤلفه های جرم شناسی بومی وجود دارد.
حکمرانی پژوهش: ماهیت، گستره و ابزارها(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مدیریت دولتی دوره ۱۳ تابستان ۱۴۰۰ شماره ۲
233 - 276
حوزه های تخصصی:
هدف: جهت دهی به پژوهش و تغییر رویکرد، مسئله و موضوع آن، غایتی است که مجموعه وسیعی از کنشگران دولتی و غیردولتی، اعم از بخش صنعت، خصوصی و گروه های اجتماعی در پی آن هستند؛ اما این جهت دهی و به تعبیر دقیق تر، حکمرانی پژوهش چگونه امکان پذیر است؟ مقاله حاضر برای پاسخ به این سؤال و سؤال های مشابه آن اجرا شده است.
روش: مقاله حاضر از نوع مروری است و پژوهشگران بر اساس انواع 16 گانه مرور ادبیات، شیوه مرور روایتی را در پیش گرفته اند. بدین منظور، مبتنی بر دانش قبلی و جست وجوها ادبیات موجود در عرصه حکمرانی پژوهش، تحلیل و در سه دسته ماهیت، گستره و ابزارهای حکمرانی پژوهش طبقه بندی شد.
یافته ها: مبتنی بر شبکه مضامین و تحلیل های حاصل از ادبیات، جوهره حکمرانی و پس از آن حکمرانی پژوهش، به عنوان «ساخت و اعمال اقتدار روی کنشگران وابسته متقابل» تبیین شد. بر اساس بینش به دست آمده، گستره ادبیات موجود در عرصه حکمرانی پژوهش، در دو بخش رویکردهای کلان و خُرد طبقه بندی شد. ویژگی های منحصربه فرد عالم پژوهش (به ویژه نقش برجسته سطح خرد، یعنی پژوهشگران در نظام علم) خردمایه نقد دو رویکرد شد که به تلفیق رویکردها و ارائه جعبه ابزار حکمرانی پژوهش انجامید.
نتیجه گیری: مبتنی بر جوهره حکمرانی و تلفیق رویکردها و با توجه به ویژگی منحصربه فرد نظام علم، جعبه ابزار حکمرانی پژوهش برای تغییر موقعیت تصمیم گیری پژوهشگران یا تفسیر ایشان از آن موقعیت ها، مشتمل بر 4 سبک ارائه شد که عبارت است از: وادار کردن پژوهشگران، تجهیز کردن (یا نکردن) پژوهشگران، تشویق پژوهشگران و پیشنهاد بازتفسیر موقعیت برای پژوهشگران. در راستای فهم و به کارگیری دقیق این ابزارها، واسطه گری ویژگی های معرفتی حوزه ها/رشته های مختلف در این اثرگذاری و همچنین، واکنش های ممکن پژوهشگران به این ابزارها نیز بررسی شد.
از چالش رابطه باید و هست در فلسفه تا شناسایی تداخل عوامل اجتماعی در باید و هست(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۸ تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱۱۱
15 - 25
«باید» و «هست» و رابطه آن دو در فلسفه های سنتی و حتی فلسفه های جدید همواره موضوع بحث و تأمل بوده است. این موضوع در قرن اخیر، از فلسفه به جامعه شناسی علم رفته و زیست جمعی و علمی محققان و دانشمندان را به مثابه موضوعی انضمامی مورد تحقیق قرار داده است. در این تأملات، برخلاف برداشت فلسفی که بیشتر خواهان استقلال و خلوص علم از غیرعلم است و به ایده علم ناب در عالم ایده ها و یا در ضمیر حکیم و یا در انتزاعی خالص و به طورکلی در ساحت «هست »هایی تغییرناپذیر نظر دارد، این هست های ازلی و ثابت جای خود را به هست های زمانی و مکانی و اجتماعی داده و از این رو نوع دیگری از این رابطه را رقم زده است؛ رابطه ای که به بایدهایی متفاوت انجامیده است. این موضوع سبب تغییر نگاهی عمده در ملاحظات روش شناختی و تحلیل های فلسفی و جامعه شناختی درباره موضوعات تحقیق از جمله روش شناسی علم و معرفت شناسی معیار شده است. در این نوشتار تلاش می شود پس از بیان تاریخچه ای کوتاه از رابطه این دو مقوله در فلسفه سنتی، به تغییرات معنایی و روشی اشاره شود که در رابطه این دو، به ویژه در جامعه شناسی علم و معرفت در دوران جدید و معاصر رخ داده است.
ذهنیت های پژوهشگران برجسته علوم پایه درباره اجتماع علمی در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مطالعه حاضر با اتخاذ رویکرد مردم شناختی در جامعه شناسی علم، ذهنیت پژوهشگران درباره اجتماعات علمی در ایران را مورد بررسی قرار می دهد. در بخش نظری مقاله، دیدگاه های جامعه شناختی در مورد نظام اجتماعی و کنش اجتماعی و نیز دو دسته از نظریان نهادگرا و مردم شناختی در مورد اجتماعات علمی بیان می شود. این پژوهش با کاربرد روش تحقیق کیفی ژرفانگر و از طریق انجام مصاحبه نیمه ساختارمند با 69 نفر از پژوهشگران برتر و عمدتاً از رشته های علوم پایه که در سال 1385 از مطالعه، بالاترین میزان مقاله را در مجلات علمی نمایه شده در ISI منتشر کرده بودند، در پژوهشگاه دانش های بنیادی، دانشگاه تهران، دانشگاه صنعتی امیرکبیر، دانشگاه صنعتی شریف، دانشگاه شیراز، دانشگاه صنعتی اصفهان، و مرکز تحصیلات تکمیلی زنجان صورت گرفته است. در بخش یافته های پژوهش دیدگاه های مصاحبه شوندگان در مورد اجتماع علمی طبقه بندی و ارائه می شود. دیدگاه های پژوهشگران برجسته دو مقوله وجود یا فقدان اجتماع علمی در ایران و همچنین ویژگی ها و تعریف آنان از اجتماع علمی را دربرمی گیرد. در بخش نتیجه گیری انواع نگرش های پژوهشگران برتر با یکدیگر مقایسه و نتایج مطالعه در برابر اندیشه های مرتون به عنوان نظریه پرداز اصلی نهادگرایی در جامعه شناسی علم بازبینی می شود.
اقتضائات معرفتی سیاست گذاری علم در سنت اسلامی-ایرانی(مقاله علمی وزارت علوم)
مروری بر آثار مربوط به سیاست گذاری علم، نشانگر طبقه بندی این رشته علمی در ذیل علوم اجتماعی و به طور مشخص، مطالعات اجتماعی علم و جامعه شناسی علم است که خود در آرای متفکران کلاسیک جامعه شناسی مانند دورکیم و مارکس ریشه دارد. در این حوزه، بعضی از نظریات، مطالعات اجتماعی یا سیاست گذاری علم را ناظر بر منظرهای مختلف جهان مدرن بررسی می کنند و بعضی دیگر از آن ها به تمایز کلی همه منظرهای مدرن با جهان ماقبل مدرن، به ویژه قرون وسطای مسیحی اشاره دارند. در این مقاله، با تأکید بر منظرهای دسته دوم مانند دیدگاه میشل فوکو، توماس کوهن و برونو لاتور، تحولات مربوط به گسست علوم مدرن از جهان قرون وسطای مسیحی به لحاظ موضوع و مبانی بررسی شد. همچنین ارتباط تکوینی حوزه مطالعات اجتماعی و سیاست گذاری علم در قرن بیستم با دوره های قبلی علم مدرن تحلیل شدند و درنهایت با توجه به نگاه مابعدالطبیعی به علم در جهان اسلامی-ایرانی، به ویژه تا قبل از مواجهه با دنیای مدرن، براساس حکمت اسلامی اقتضائات معرفتی مطالعات اجتماعی و سیاست گذاری علم در سنت اسلامی-ایرانی مدنظر قرار گرفت.
رهیافت تلفیقی جامعه شناسی علم به مهاجرت نخبگان با تأکید بر جامعه ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
یکی از کاربردهای جامعه شناسی علم به عنوان شاخه ای تخصصی از جامعه شناسی معرفت، پرداختن به تأثیر و تأثر میان جامعه و علم(به ویژه مسائل جامعه شناختی نهاد علم) است. این مقاله، ضمن مرور برخی آمارهای مرتبط با مهاجرت نخبگان در ایران و جهان و همچنین ارائه سنخ شناسی این مهاجرت ها، تلاش می کند با استفاده از روش پژوهش اسنادی و تحلیل مجدد آماری و با رویکرد تلفیقی جامعه شناسی علم، به تحلیل مسأله مهاجرت نخبگان بپردازد. برخی از مهم ترین یافته های نظری مقاله عبارتند از: 1) علیرغم افزایش سهم تولید علم و پیشرفت های علمی کشور، آمار مهاجرت نخبگان ایرانی همچنان بالاست؛ 2) در پرتو تأثیر متقابل جامعه و نهاد علم، 10 سنخ از مهاجرت نخبگان ایرانی قابل کشف و شناسایی است؛ 3) بر اساس بینش مندرج در جامعه شناسی علم، ضرورت دارد به مصادیق تأثیر هنجارهای اجتماعات علمی بر نخبگان، تأثیر ساختارها و هنجارهای اجتماعی-اقتصادی بر فعالیت های علمی، نقش شبکه های ارتباطی محققان و نقش ساختارهای اجتماعی و شناختی توجه شود. رهیافت تلفیقی در تحلیل خود، همزمان به دو مؤلفه عاملیت و ساختار توجه دارد. کلیدواژه ها :
آسیب شناسی مسئولیت اجتماعی در پژوهش های محلی و منطقه ای اعضای هیئت علمی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش در نظام های آموزشی دوره ۱۸ بهار ۱۴۰۳ شماره ۶۴
93 - 114
حوزه های تخصصی:
هدف: تحلیل آسیب شناسانه ی مسئولیت اجتماعی اعضای هیئت علمی در حوزه ی پژوهشی و ارائه ی راهکارهای افزایش تناسب میان برون دادهای پژوهشی با نیازهای محلی و منطق ه ای.
روش: انجام مصاحبه های نیمه ساختاریافته با 12 عضو هیئت علمی دانشگاه های شیراز، ایلام و یزد. روش نمونه گیری، نمونه گیری نظری بوده است. گردآوری داده ها تا اشباع نظری ادامه یافت و تحلیل داده ها به روش تحلیل تماتیک انجام شده است.
یافته ها: عوامل درون نهادی شامل مصلحت اندیشی پژوهشی، عدم باور به کارکرد حل مسئله، حمایت ناکافی آیین نامه های ارتقا و ترفیع از مسئولیت اجتماعی، کمّی گرایی و مقاله محوری، سرانه پژوهشی حداقلی و عوامل برون نهادی شامل پژوهش های بی مشتری، عدم استقبال از پژوهش های مبتنی بر نیاز، لابی گری پژوهشی، نبود نهادهای بینابینی، ضعف اعتماد متقابل دانشگاه و جامعه، لوکس و حاشیه ای بودن پژوهش، عدم جامعیت در اسناد بالادستی، عدم شایسته سالاری در انتصابات، رفتار غیرحرفه ای کارفرما، عدم اعتماد صنعت به توان داخلی، تمرکزگرایی، عدم مرجعیت دانشگاه در حل مسائل جامعه و بانک اطلاعاتی ناقص.
نتیجه گیری: با تأمین بودجه و تزریق اعتبارات مالی، ایجاد میزهای مشترک دائمی و اجتماعات علمی متشکل از پژوهشگران بومی و سیاست گذاران، تجدیدنظر در سیاست های ترفیع و تشویق اعضای هیئت علمی، بازبینی در فهم از علم و جهان بومی سازی، تقویت گروه های پژوهشی بین رشته ای، ماموریت گرایی دانشگاه ها، شایسته سالاری در انتصابات مدیران و نظارت قوی و جلوگیری از زدوبندهای پژوهشی می توان پایبندی به مسئولیت اجتماعی پژوهشی اعضای هیئت علمی را در راستای پاسخ گویی به نیازها و چالش های محلی و منطق ه ای به سطح مطلوبی افزایش داد.