مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
نیکلاس لومان
حوزه های تخصصی:
«نیکلاس لومان» یکی از جامعه شناسان برجستة آلمانی است که با رویکردی سیستمی به بررسی ماهیت عملکرد هنر مبادرت ورزید. او در راستای تدوین یک نظریة اجتماعی نوین با رها کردن سنت جامعه شناسی غربی و با اهمیت دادن به تغییر ساختار جوامع مدرن بر مبنای تفکیک کارکردی، جامعه را متشکل از خرده-سیستم هایی دانست از قبیل: حقوق، اقتصاد، سیاست، آموزش، علم، دین، هنر و غیره که ارتباطات اجزاء آنها را تشکیل می دهد. او ادراک حسی را به قلمرو سیستم های روانی و هنر را به مثابه ارتباط به قلمرو اجتماع واگذار کرد. پس هنر، ارتباطی دانسته شد که ادراک می شود، ارتباطی که ادراک را می فریبد و آگاهی از آن را جهت می-دهد. در این مقاله ضمن مطالعه و ارزیابی نظریة لومان با استناد به کتاب های اصلی وی تلاش می شود تبیین شود که هنر چگونه ارتباطی است و چگونه ادراک و ارتباط را در خود جمع می کند؟
ارتباطات علمی از منظر آرای نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: مفهوم پردازی ارتباطات علمی از دیدگاه نیکلاس لومان.
روش/ رویکرد پژوهش: تحلیل محتوا.
یافته ها: از دیدگاه لومان، سیستم ارتباطات علمی، خرده سیستمی از سیستم علمی و ایجاد آن معلول مدرنیته است. ارتباطات علمی، سیستمی در خود فروبسته است که باید حد و مرز خود را حفظ کند و نباید رمزگان سایر سیستم ها در آن به کار برده شود. تصادف رمزگان ها، این سیستم را با خطر مواجه می کند. سیاست و اقتصاد باید کمترین میزان دخالت را در سیستم علم داشته باشند و روابط عاطفی نیز نباید روابط علمی را تحت تأثیر قرار دهد.
نتیجه گیری: اگر جریان ارتباطات، علم را پالایش نکند علم همچون مردابی غیرقابل استفاده می شود. نهاد اجتماعیِ علم جز از طریق ارتباطات اجتماعی نمی تواند پا بگیرد. علم، شرط امکان ارتباطات علمی است، نه برعکس. سیستم ارتباطات علمی به نحو خودآفرین و متناسب با رمزگانی خاص، خود را سازماندهی می کند؛ بنابراین تا جایی مشروعیت و کارایی دارد که به رمزگان صدق/ کذب وفادار باشد و اگر پا را از این محدوده بیرون گذارد، قلب ماهیت پیدا کرده و با خطر مواجه خواهد شد.
واکاوی تحولات مفاهیم نوین اطلاعاتی و تأثیر آنها بر مفاهیم کتابداری و اطلاع رسانی با استفاده از نظریه سیستم های اجتماعی لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در این مقاله سعی شده است تحولات و تغییر نگرش در مفاهیم نوین اطلاعاتی همچون سازماندهی دانش، اکولوژی اطلاعات، و علم سنجی با استفاده از نظریه سیستم های اجتماعی لومان و مفاهیم ""اتوپوئیسیس"" و ""سیبرنتیک مرتبه دوم"" مورد واکاوی قرار گیرد و تاثیری را که بر کتابداری و کارکرد کتابخانه به منزله یک سیستم عملکردی می گذارد تبیین نماید. روش شناسی: این تحلیل نظری با استفاده از منابع کتابخانه ای و مطالعه متون مرتبط انجام شد. تغییرات بر اساس نظریه سیستم های اجتماعی نیکلاس لومان تحلیل گردید. یافته ها:براساس نظریه لومان، کتابخانه ها نوعی سیستم اتوپوئیسیس هستند و در راستای تغییرات از سیبرنتیک مرتبه دوم برای مشاهده گری خود از درون استفاده می کنند. پیدایش تغییرات مداوم در محیط سبب می شود که عملیات تشخیص تفکیکی انجام شود و مرز پدیداری جدیدی تعریف شود و سیستمی بایسته تر ایجاد گردد. این سیستم با خودارجاعی و بازتولید خویش، برای حفظ بقا در محیط پیچیده ناگزیر به ارائه کارکردهای نوین و بهبودیافته ای است تا بتواند به منزله سیستمی اجتماعی با دیگر نظام های اجتماعی در تعامل قرار گیرد. نتیجه گیری: از دیدگاه نظری، روند باز توصیف و خود ارجاعی در کتابخانه ها با نظریه سیستم های اجتماعی لومان به خوبی قابل تشریح است.
تحلیل و نقد نظریه سیستم های نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
نیکلاس لومان از برجسته ترین نظریه پردازان سیستمی است. نظریه سیستمی با ایده های تالکوت پارسونز در جامعه شناسی شکل گرفت. نقطه آغازین نظریه سیستمی لومان تحت تأثیر پارسونز بوده است، اما لومان با مطرح کردن رویکردی تلفیقی و ترکیب عناصر کارکردگرایی ساختاری پاسونز، با نظریه سیستم های عام و مفاهیمی از زیست شناسی شناخت و سیبرنتیک و پدیدارشناسی، خود را به مثابه برجسته ترین نظریه پرداز سیستم ها معرفی کرد. «سیستم» و «محیط» دو مفهوم اصلی در فهم نظریه لومان است. کلید درک نظریه سیستمی لومان در تمایز سیستم از محیطش نهفته است. در نظریه لومان یکی از محوری ترین وظایف سیستم کاهش پیچیدگی های محیط است. سیستم ها عناصر اصلی خودشان را تولید و مرزها و روابط میان ساختارهای درونیشان را تنظیم می کنند، هم چنین ازنظر لومان سیستم ها خود ارجاع و بسته اند. مقاله حاضر برای تحلیل نظریه سیستمی از اصلی ترین مفاهیم لومان بهره جسته و به شرح و نقد هریک از این مفاهیم در نظام فکری لومان پرداخته است.
فهم واقعیات و پیامدهای اجتماعی بحران کوید 19 بر مبنای نظریه سیستم های اجتماعی نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
در همه گیری کوید 19 با یک بحران اجتماعی تأثیرگذار بر تمامی ابعاد زندگی انسان ها روبه رو هستیم. فهم ابعاد دقیق این دگرگونی مستلزم به کارگیری مدلی مفهومی یا رویکردی میان رشته ای است. ازهمین رو، هدف اصلی مقاله حاضر فهم تأثیرها و واقعیات بحران کووید 19 بر مبنای نظریه سیستم های اجتماعی نیکلاس لومان و با استفاده از مطالعه کتابخانه ای و روش توصیفی تحلیلی است. سؤالی این است که بحران کووید 19 چه ابعادی از حیات انسان ها را متأثر ساخته و شامل چه واقعیاتی می شود؟ فرضیه مورد آزمون عبارت است از: «بحران کرونا در سه سطح سیستمی تعاملاتی، سازمانی و جامعوی قابل بررسی است و در خرده سیستم هایی چون قانون، علم، دین، سیاست، اقتصاد و آموزش و پرورش قابل فهم است». نتایج حاصل از تحقیق نشان می دهد که تغییر رویکرد در بستر سیستم تعاملات اجتماعی باعث دگرگونی اساسی در تعاملات روزمره افراد شده است. در سیستم سازمانی برخی سازمان ها منتفع و برخی زیان دیده اند و کنش سازمانی برخی نهادها به داخل منازل کشیده شده است. سیستم جامعوی که خود شامل شش قسمت می شود نیز تغییراتی مهم در زمینه اقصادی، ظهور قوانین جدید در بسیاری از ابعاد زندگی شهروندان، تحوّلی عمیق در زمینه باورهای دینی، تغییر رویه در شیوهٔ آموزشی، توجه ویژه به علوم تجربی و تمرکز گرایی در حوزهٔ خرده سیستم سیاست را تجربه نموده است.
نقش مشاهده در هنر معاصر: امکان و ضرورت مشاهده در غیاب فرم در هنرهای تجسمی، نمایشی و موسیقی از نظر لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نیکلاس لومان، در مسیر روشن تر ساختن کارکرد سیستم هنر، با تحلیل روابط پیچیده ی مشاهده، تمایز و فرم، بر نقش تعیین کننده مشاهده در هنر تأکید کرده است. با سه مشاهده گر فعال، یعنی سیستم هنر، هنرمند و مخاطب، کار تولید اثر هنری، تا ادراک آن ادامه می یابد. نزدیکیِ تولید و ادراک به معنای متفاوت مشاهده و فرم بازمی گردد که شرط تحقق آنها، وجود تمایزات است. در هنگام مشاهده هر فرم، تنها یک سوی تمایز آشکار و سویه ی دیگر که غیابش شرط مشاهده است، از نظر پنهان است. در هنر معاصر، در آثار کسانی مانند مارسل دوشان، جان کیج و دیگران، هنر به مثابه بازی زیباشناختی فرم ها در همین معنا جلوه گری می کند. علاوه بر این، در سینما نیز برای پذیرش جهان ساختگی روی پرده به عنوان واقعیت از جانب مخاطبان، مشاهده در این معنا ضروری است. وقتی مشاهده فراتر از ادراک حسی صِرف و قابلیت نشان گذاری و تمایزگذاری تعریف شود، آنگاه سیستم هنر قادر به مشاهده و مدیریت آن است. در این نظریه، ضمن کنار گذاشتن بحث شانس و اتفاق، نقش و اهمیت نام هنرمند در مقبول واقع شدن اثر هنری تحدید شده است. با خوانش و ارائه ی شرح مبسوط تری از این نظریه، توفیق آن را در زمینه ی تشخیص هنر دشوار فهم معاصر ارزیابی می کنیم.
رویکردی متفاوت به دیگری در هنر: با یک رویکرد لومانی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در رویکرد لومانی، هنر به مثابه سیستمی اجتماعی از جنس ارتباطاتِ غیرمستقیم و فرازبانی است که با ابتنا بر عملکردهای خود-ارجاع، فروبسته عمل می کند. سیستم با رجوع به عملکردهای پیشین در افق زمانی گذشته، افق زمانی آینده را به روی خود گشوده نگه می دارد. حاصل این امر، پدید آمدن سبک های هنری یکی پس از دیگری است که برخی عناصر یکدیگر را نقد، تأیید، یا تعدیل کرده اند. برای نمونه، سبک «امپرسیونیسم»، حاصل فعالیت سیستم هنر در واکنش به سبک «رئالیسم» بوده و از پیامدهای خود-ارتباطی سیستم هنر به شمار می آید. تمایز هدایتگر میان سیستم/محیط، نشان می دهد که خود-ارتباطی هرگز به معنای نفیِ نقش دیگری در هنر نیست. هنر برای اعلام موجودیت و به پایان نرسیدن باید از غیر هنر، یا دیگری تفکیک شود. اما انکار سودمندی، لذت بی غرض، غایت در خود، یا بی غایتی در «هنر برای هنر» به معنای حذف دیگری نیست. هیچ یک از جنبش های هنری مدرن نوآور نمی توانند به صِرف داشتن خود-ارتباطیِ محض ادعا کنند. در سیستم هنر، سیستم های روانی (انسان ها) و اجتماعی مشارکت کنترل شده دارند. فقدان کنترل مصادف با تحلیل رفتن پویاییِ سیستم هنر است. در این پژوهش تلاش شده با ابتنا بر مطالعه (ترجمه و تحلیل) آثار اصلی لومان، ضرورت وجود دیگری در هنر از منظری متفاوت بیان شود.
فرمالیسم از نگاه کلایو بل و نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
هنرهای زیبا - هنرهای تجسمی دوره ۱۹ پاییز ۱۳۹۳ شماره ۳
13 - 18
حوزه های تخصصی:
در تحلیل های زیباشناختی همواره اندیشمندان سعی بر آن داشته اند تا هنر را با ویژگی خاصی تعریف کنند که فصل مشترک تمام آثار هنری باشد. اما، آن چه آنان ارائه کرده اند، مانند بازنمایی و فرانمایی صرفاً برخی آثار هنری یا دوره های هنری را پوشش می دهد. فرمالیسم چونان روشی در تحلیل زیباشناختی با غرض فائق آمدن بر این معضل، بر عناصر ساختاری و ویژگی های صوری، حسی یا ادراکی تأکید می کند. ضرورت بکارگیری چنین روشی در دور شدن هنر مدرن از ارائه ی تصاویر واضح و روشن است. برخی تحلیل گران با توسل به گرایش فرمالیستی تلاش کردند تا علت انگیزش زیباشناختی را در مواجهه با فرم بجویند. کلایو بل، یکی از تحلیل گران فرمالیست، فهم هنری را بر نمایش «فرم معنادار» استوار دانست، البته ابهام فرم و اصطلاح معناداری، یکی از نقاط ضعف نظریه اوست. به نظر می رسد در نظریه ی سیستمی نیکلاس لومان، فرمالیسم و فرم، متفاوت از آن چه تاکنون متداول بوده به گونه ای تعریف شده که چه بسا بتواند موضع بل را نه ابطال، بلکه تعدیل کند، زیرا لومان، فصل مشترک تمام آثار هنری را در مشاهده می دانست. در این نوشتار با تطبیق آرای این دو اندیشمند از خلال ترجمه، تحلیل و تدقیق در آثار اصلی آنان به برداشتی متفاوت از فرمالیسم دست یافته می شود.
نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
این مقاله به ایضاح نظریه سیستمی نیکلاس لومان جامعه شناس آلمانی می پردازد، که هم دوره شوتس و پارسونز بوده و موضع گیری متفاوتی در خصوص سیستم های اجتماعی اتخاذ می کند. از دیدگاه لومان سیستم های اجتماعی بر ساختارها بنا نشده اند، بلکه بر عناصر تعاملی و ارتباطی رویداد-محور (معمولا به" کنش" تقلیل می یابد) بنا شده اند، که تنها برای یک لحظه وجود دارند و سپس محو می شوند. بنابراین اصطلاح ساختار تنها جایگاهی فرعی و انشعابی در نظریه سیستمی لومان دارد. ساختارهای معنادار توسط اسنادهای معنادار اجتماعی تجربه و کنش، تولید و بازتولید می شوند. از منظر لومان رویدادهای ارتباطی در مقایسه با ساختارها از نوعی تقدم " وجود شناختی"[1] برخورداراند. به همین دلیل است که او از نظریه نظام های اجتماعی رویداد محور[2] خود، به عنوان نظریه فراساختارگرایی یاد می کند. ساختارها در کنش اجتماعی به عنوان انتظارات معنادار از انتظارات حضور دارند. فراتر از آن انتظارات، ساختاری وجود ندارد که بتوانیم در جهان مفروض پدیدار شناختی تجربه کنیم. به این پرسش که آیا ساختارها در طول زمان ثابت هستند و یا اینکه تا چه اندازه بر جامعه منطبق می شوند، نمی توان پاسخی نظری داد؛ بلکه می بایست به طور تجربی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد. [1] Ontological [2] Event- based systems
تبیین ابعادِ نمایشیِ نگاره ی اردشیر و گلنار از شاهنامه ی بایسنقری با تکیه بر دیدگاهِ مشاهده ی مرتبه ی دومِ نیکلاس لومان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نگارگران همواره تلاش نمودهاند تا معانی غنی در ادبیات را بسته به نوع نگاه و تخیلشان، به شکلی متفاوت، به زبان تصویر درآورند. این تفاوت در تجلیِ معنا، گاه یادآور هنرهای تصویریِ دیگری همچون هنر نمایش میباشد که خود وام دار ادبیات و روایت است. یکی از مهمترین نمونههای تصویرسازی شده که نمودی برای این مدعاست، نگارهی اردشیر و گلنار از شاهنامهی بایسنقری است که به دلیل فضاسازی منحصربفردی که در آن جریان دارد، به نظر میرسد دارای ساختاری نمایش گونه است. این فرضیه با دقت در نظریهی نیکلاس لومان دربارهی جایگاه مشاهده و ادراک در هنر میتواند قوت بیشتری پیدا کند، لومان بر این باور است که فرایند ادراکِ یک اثر هنری با سه مشاهدهگر فعال، یعنی سیستم هنر، هنرمند و مخاطب حاصل میگردد و مشاهده برآیند نشانهگذاری و تمایزات است، بدین صورت که وقتی چیزی مشاهده میشود، یک سوی تمایز از نظر پنهان میماند تا سویهی دیگر آن جلوه کند. به عقیدهی او مشاهدهی مرتبهی دوم، مشاهدهی تمایزاتی است که مشاهدهگر اول از آن استفاده کرده است اما توجهی به آن نکرده است. بر این اساس هدف از پژوهش حاضر، شناسایی و معرفی نظریهی مشاهدهی مرتبهی دوم لومان و تبیین ویژگیهای نمایشی نگاره اردشیر و گلنار با توجه به آن نظریه است و پرسش اصلی عبارتاست از: مولفههای هنر نمایش با توجه به نظریهی مشاهدهی لومان چگونه در نگارهی اردشیر و گلنار بازتاب داشته است؟ نتیجهی بنیادین این پژوهش، که به صورت توصیفی-تحلیلی و با بهرهگیری از منابع کتابخانهای انجام پذیرفته است، حاکی از آن است که کلیهی عناصر صحنهای از قبیل: عناصر طبیعت و معماری، نوع پوشش و طراحی لباس، نوع ایستایی وژستِ پیکرهها در قامت بازیگران همراه با زاویهی دید ناظران، با ایجاد ترکیببندی و فضاسازیِ متناسب، موجب انعکاسِ سکوتیِ رازآلود در اثر شده که یادآور صحنهای از یک نمایش در فضای باز است.