مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۳.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
حقیقت وجود
منبع:
اندیشه دینی دوره هجدهم تابستان ۱۳۹۷ شماره ۶۷
53 - 70
حوزه های تخصصی:
رودلف اتّومتکلم و دین پژوه آلمانی قرن بیستم، در اثر مشهور خود موسوم به <em>مفهوم امر قدسی</em>، با رویکردی پدیدارشناسانه به بحث درباره ی امر مقدس و مواجهه ی با آن، به عنوان نومینوس پرداخته است. او نومینوس را امری فراتراز عقل، متمایز، مقدس و ناشناختی تلقی کرده است. ازاین نظر نومینوس نوعی با حقیقت وجود شباهت دارد که موضوع اصلی عرفان اسلامی است. عزیز نسفی عارف نامی قرن هفتم، از حقیقت وجود به عنوان اولین مرتبه ی ذات حق یاد کرده است. این پژوهش به تحلیل و تبیین اندیشه های نسفی درباره ی حقیقت وجود، بر مبنای نظریات اتّو درباره ی امر قدسی و مواجهه با آن پرداخته و شباهت ها و تفاوت های موجود در آن ها را موردبررسی قرار داده است. درمجموع اگرچه در ظاهر امر، نومینوس و حقیقت وجود مشابه به نظر می رسند، اما تفاوت در جایگاه و مبانی فکری نسفی و اتو سبب شده تا در جزئیات اندیشه ی این دو درباره ی امر قدسی و مواجهه ی با آن، تفاوت هایی باقی بماند.
Borhān-e: als der Beweis des Unbeweisbaren? Ein kurzer Vergleich zwischen Anselms ontologischem Gottesbeweis und dem-Beweis in der islamischen Philosophie(مقاله علمی وزارت علوم)
Was bedeutet Warum heißt der Ṣeddīqīn-Beweis denn überhaupt Ṣeddīqīn-Beweis? Und ist ein Vergleich mit der abendländischen Philosophie überhaupt möglich? Das Wort Ṣeddīqīn ist abgeleitet von Ṣādeq. Der Ṣādeq ist derjenige, der stets die Wahrheit sagt. Die Ṣeddīqīn sind also diejenigen, die stets die Wahrheit sagen, und weder sich noch andere jemals anlügen. Diejenigen, die ihre innere natürliche Anlage nicht verdeckt haben und sich selbst nicht anlügen, sind laut dem Beweis der Ṣeddīqīn Menschen, die Gott automatisch in ihrem Inneren erkennen können. Denn diejenigen, die ihre innere Anlage nicht verdeckt haben, sind auch alljene, die die Wahrheit sprechen und in sich mit sich übereinstimmen. Von dem Ṣeddīqīn-Beweis hat zum ersten Mal Avicenna in seinem Werk al-Išārāt gesprochen.
تقریری از وجود مطلق و مقید از دیدگاه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جاویدان خرد پاییز و زمستان ۱۳۹۷ شماره ۳۴
73 - 88
حوزه های تخصصی:
به اعتقاد ملاصدرا، حقیقت مطلق وجود، محض هستی و تحقق در خارج است. این حقیقت با وسعت و بساطتی که دارد، برای موجودات دیگر تحققی باقی نمی گذارد. در عین حال ملاصدرا، به وجود هایی که مقیّد هستند نیز قائل است. ملاصدرا، معتقد است حقیقت مطلق، می تواند خود را به صورت هستی هایی مقیّد و محدود تنزل دهد. با این تنزل موجودات دیگر محقق می شوند. نسبت این موجودات با هستی مطلق، نسبت مقسم با اقسام است. زیرا وجود مطلق با اطلاق مقسمی، تمام اقسام وجود را شامل می شود از جمله وجودهای به شرط شیء که همان موجودات مقیّد هستند. ضمن آنکه موجودات مقیّد، دارای متن و وجودی مختص خود هستند؛ مستقل و جدای از وجود مطلق نیستند. وجود مطلق است که به صورت مقیّد جلوه گر شده است. هر وجود مقیّدی به یک لحاظ همان واجب الوجود است که مقیّد شده است و به لحاظ آنکه مقداری از حقیقت وجود را متجلی می سازد دارای نقصان و فقدان و غیر از واجب الوجود است.
تفکر معنوی در عصر گِشتل(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
روش شناسی علوم انسانی سال ۲۵ تابستان ۱۳۹۸ شماره ۹۹
57 - 72
تفکر از ایده هائی است که هایدگر متأخر از دریچه آن تلاش می کند در مورد نسبت انسان با حقیقت وجود کاوش کند. حقیقت وجود، رویداد بنیادینی است که ذیل حوالت های تاریخی اعطایی آن، انکشاف و اختفاء تحقق می یابد و انسان مبتنی بر آن، فهمی از حقیقت دارد. از دیدگاه هایدگر متأخر، ما در عصر عسرت و غفلت از حقیقت وجود زندگی می کنیم و به دلیل استیلای اراده معطوف به قدرت، از تفکر اصیل و نسبت اصیل با عالم بی بهره مانده ایم. گشتِل، ذات حوالتی از وجود است که ما در دنیای تکنولوژیک معاصر در آن به سر می بریم. گشتِل در مقام ذات غیرتکنیکی تکنولوژی به بی فکری دامن می زند. البته بی فکری یا فقدان تفکر، خود حوالت حقیقت وجود است و عدم توجه آدمیان به این مسأله بر تشدید عسرت می انجامد. در مقاله حاضر تلاش می کنیم معنای تفکر معنوی را در متن وجودشناسی هایدگر به عنوان تفکر متذکرانه درباره حقیقت وجود که راهی برای رهائی را برای انسان در دنیای معاصر در مواجهه با گشتِل فراهم می کند بدست دهیم. از دیدگاه این نوشتار، نقد ژوزف سی. پیت، یکی از فیلسوفان سرشناس تکنولوژی، مبنی بر منفعل و غیراصیل بودن رویکرد هایدگر به تکنولوژی، حاصل نوعی بدفهمی از موضع هایدگر است. به نظر می رسد نظریه «انسانیت در مقام کار» پیت، که مبتنی بر نگاه به تکنولوژی به عنوان مصنوع انسان است، مبتنی بر فهمی از انسان می باشد که نسبت اصیل با حقیقت وجود را محال می سازد.
بررسی انتقادی «ازخودبیگانگی فلسفی» از منظر یاسپرس با تاکید بر دیدگاه علامه طباطبایی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم بهار ۱۳۹۹ شماره ۴۳
117 - 144
حوزه های تخصصی:
ازخودبیگانگی یکی از مهمترین مسائل انسان شناختی عصر حاضر است که پژوهش درباره آن نیازمند فهم درست مبانی فلسفی و انسان شناختی آن است. این نوشتار با استفاده از روش تحلیلی – انتقادی به بررسی انتقادی دیدگاه یاسپرس در زمینه ازخودبیگانگی فلسفی بر اساس دیدگاه علامه طباطبایی می پردازد. پرسش اصلی تحقیق عبارت است از: از منظر علامه طباطبایی چه انتقادهایی بر آراء یاسپرس در باره ازخودبیگانگی فلسفی وارد است؟ بر اساس یافته های تحقیق، یاسپرس مهمترین قسم ازخودبیگانگی را ازخودبیگانگی فلسفی می داند که خاستگاه آن خلط میان آگاهی واقعی از وجود احاطی و آگاهی ساختگی از وجود احاطی است. در فرایند ازخودبیگانگی فلسفی انسان ازخودبیگانه با معرفت ساختگی از وجود احاطی به چیزی در ورای خود اشاره نکرده است تا با حرکت در آن افق ها به وجود مطلق برسد. به باور او «ایمان فلسفی» راه غلبه بر ازخودبیگانگی فلسفی است. بر اساس مبانی علامه طباطبایی، اولاً یاسپرس میان حقیقت وجود و حقیقت انسان خلط کرده است و این دو را یکی پنداشته است، ثانیاً درباره توصیف حقیقت انسان، دچار تناقض گویی شده است، ثالثاً از تمایز نهادن میان ادراکات حقیقی و اعتباری ناتوان مانده است، رابعاً روش مورد استفاده او (: پدیدارشناسی) توان لازم برای تحلیل مسائل نفس را فاقد است. در مقابل، علامه طباطبایی خاستگاه ازخودبیگانگی را فراموشی عین الربط بودن خود می داند.
بررسی مقایسه ای موضوع فلسفه اولی در فلسفه فارابی و حکمت متعالیه ملاصدرا(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
محوریت «موجود» درفلسفه ارسطو و بتبع آن درفلسفه فارابی، به «وجود» در حکمت متعالیه ملاصدرا تحول یافت. بر همین اساس، مسئله اصلی این پژوهش، تبیین تطور موضوع فلسفه از «موجود» به «وجود» است. در مرحله بعد بررسی عوامل این تطور، مورد توجه است. ماحصل این مطالعه مقایسه ای، آن است که هرچند فارابی با انتخاب «موجود بما هو موجود» به عنوان موضوع فلسفه، توانست از تنوع نظرات شارحان ارسطو (درمورد مواضع چهارگانه ارسطو) فاصله بگیرد، ولی بدلیل درهم تنیدگی معنای وجود و ماهیت، به حقیقت وجود راه نیافت، اما ملاصدرا با استعانت از نظریه بنیادین اصالت وجود، وحدت تشکیکی وجود و در نتیجه اتخاذ عینیت و اتّحاد وجود و ماهیت و گذر از تمایز وجود و ماهیت سینوی و تفکیک حقیقت وجود از مفهوم آن، تبیین متفاوتی از موضوع فلسفه ارائه نمود و حقیقت وجود را موضوع فلسفه قرار داد و به این ترتیب موضوع فلسفه از «موجود» به «وجود»، انتقال یافت. هرچند در فلسفه صدرا، بدلیل اصالت وجود و اعتباریت ماهیت، «موجود» و «وجود» (در مسئله موضوع فلسفه)، غالبا به یک معنا بکار می روند و هر دو به حقیقت وجود، دلالت دارند.
نحوه تحقق مفاهیم فلسفی در حکمت متعالیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مسئله نحوه تحقق معانی فلسفی در حکمت متعالیه از فروع مسئله اصالت وجود و اعتباریت معناست. صدرالمتألهین با طرح مسئله اصالت وجود و اعتباریت معنا ثابت کرد که هویت های خارجی از سنخ حقیقت وجودند و محال است که معنا در خارج یافت شود. ازاین رو وی بر این باور است که موجودیت معانی از جمله معانی فلسفی در خارج، عبارت است از صدق آنها بر هویات خارجی. با توجه به اینکه صدرالمتألهین هویت های خارجی را از سنخ معنا نمی داند، بر این باور است که تباین مفاهیم و معانی لزوماً منجر به تعدد در مصداق نمی شود و ممکن است که مفاهیم و معانی متعدد بر هویت واحدی صدق کنند. لازم است یادآوری کنیم هرچند صدرالمتألهین صدق مفاهیم و معانی متعدد را بر هویتی واحد ممکن می داند، لکن وی با طرح نظریه انفکاک پذیری عرض از معروض توانست منحاز بودن و زیادت خارجی اعراض متحد با معروض را نیز ثابت کند.
بررسی جایگاه مفهوم حضرات اربعه در فلسفه هایدگر متأخر و نسبتِ آن با حقیقتِ چیز و سکناگزیدن(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
متافیزیک سال دوازدهم بهار و تابستان ۱۳۹۹ شماره ۲۹
15 - 29
حوزه های تخصصی:
هایدگر بعد از گشت تلاش کرد تا تفکر درباره حقیقت وجود را درقالبی شاعرانه یا متفکرانه پی بگیرد. ثمره این تلاش او طرح مفاهیم و اصطلاحاتی است که در گفتمان های رایج فلسفه مدرن و معاصر غیرمنطقی قلمداد می شوند و به عنوانِ امری رازورانه توصیف می شوند. اصطلاح حضرات اربعه یا چهارگانه[1] یکی از این اصطلاحات است که نقشی بنیادین در طرح مباحث مربوط به حقیقت وجود در فلسفه متأخر هایدگر دارد. هایدگر در سال های 1950 و 1951 طی دو سخنرانی با عناوین چیز[2] و بناکردن، سکونت کردن، فکرکردن“Bauen, Wohnen, Denken” تلاش می کند تا مفهوم حضرات اربعه را با محوریت دو کلیدواژه چیز و سکنا گزیدن مورد تأمل قرار دهد و نسبتِ آن را با بحث حقیقت وجود بنمایاند. این پژوهش بر آن است تا با تمرکز بر متن این دو سخنرانی که بسیار دشواریاب هستند، جایگاه اصطلاح حضرات اربعه را در رابطه با تفکر هستی شناختی تاریخی هایدگر متأخر نشان دهد.
تحول هرمنوتیکی مفهوم پیشینی نزد هیدگر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش های فلسفی زمستان ۱۳۹۹ شماره ۳۳
249 - 267
حوزه های تخصصی:
مراد از تحول هرمنوتیکی مفهوم پیشینی، تحلیل بنیادها و زمینه های عبور از رویکرد ریاضی مفهوم پیشینی و پایه گذاری فهم هرمنوتیکی آن در تفکر هیدگر است. بر اساس یک خوانش تفسیری میان این دو گونه مفهوم پیشینی نزد هیدگر گونه ای همپوشانی و تداخل دیده می شود. اما مقاله حاضر خلاف آن خوانش تفسیری نشان می دهد که مفهوم هرمنوتیک پیشینی بنیادهای متفاوتی دارد. در رویکرد ریاضی که میراث افلاطون برای تفکر کانتی است در اساس مفاهیم پیشینی، فاهمه ای با مفاهیم بکلی ایستا قرار دارد که مفاهیم باید بر اساس صور پیشینی از آن استنتاج شود. ولی هیدگر از یک سو آنجا-بودن را بجای فاهمه تفسیر می کند تا مقولات را بر بنیادی وجودی-هرمنوتیکی استوار سازد. پس فهم پیشینی وجود موجودات، جایگزین یافتن مفاهیم پیشینی در صور مکان و زمان می شود. همچنین درک مفهوم پیشینی به معنای هرمنوتیکی، مستلزم فهم افکندگی وجود انسان در عالم یعنی هرمنوتیک واقع بودگی است. این عالم به سبب ساختمان زمانی اش ساختاری پویا دارد لذا پیشینی هم پویا است چون بنابر مفهوم کارکردی چیزها شکل می گیرد. از سوی دیگر هیدگر با تأکید بر سنت و زبان به عنوان عوامل معنا دادن این عالم، جایگاه پدیدار معنا را به حقیقت وجود انتقال می دهد و آن را پیشینی همه پیشینی ها می نامد.
تعالی حقیقت وجود در حکمت متعالی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزه های تخصصی:
حقیقت وجود، اصل و صرف و محض وجود است که آمیخته به حدی یا نهایتی یا عدمی یا نقصی یا عمومی یا خصوصی یا صفتی غیر از وجود نیست؛ پس مطلق غیر متناهی، بلکه فوق ما لایتناهی بما لایتناهی است و این عدم تناهی که سلب تحصیلی است، نه ایجاب عدولی - اطلاقی است که در مقابل آن، تقییدی نیست و از هر نوع تعین اسمی و وصفی و هر تقیید مفهومی و از معرفت و ادراک و از معنا و مفهوم و وضع و لفظ، «تعالی» دارد. صدرالمتألهین، ذات حق تعالی را حقیقت وجود می داند. با این وصف، بعض تعابیر ایشان با دیدگاه حکیمان و بعض آنها با دیدگاه عارفان سازگار است و از این رو، شارحان به چالش افتاده اند و فهم مقصود اصلی دشوار شده و در نتیجه نظرات متقابلی به بار آمده است. در این نوشتار، دیدگاه صدرالمتألهین در تعالی حقیقت وجود آشکارسازی شده است.
بررسی نقادانه تقریرات حکیم سبزواری از برهان صدیقین و برخی برداشتهای متأخر از آنها(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
حکیم سبزواری در کوشش برای ارائه تقریرهایی از برهان صدیقین که از تقریرهای پیشین مستحکمتر و در عین حال دارای مقدماتی کمتر باشد، سه تقریر عمده بدست داده که از این سه، دو تقریر را میتوان از نوآوریهای فلسفی وی بشمار آورد. این تقریرها که مورد توجه و تدقیق محققان پس از وی قرار گرفته و الهامبخش کسانی چون علامه طباطبایی در ارائه تقریراتی پیشرفته تر گردیده در گشودن افقهایی جدید فراروی این بحث فلسفی پیشرو بوده اند و از این نظر، از نقاط عطف در سیر تکاملی برهان صدیقین محسوب میشوند. این امر، بررسی نقادانه تقریرهای یادشده و نیز برداشتهایی که از آنها صورت گرفته را ضروری میسازد. مقاله حاضر، در این راستا، به گزارش و تحلیل و نقد تقریرهای سبزواری و تأمل در نکات و اشکالاتی که در برداشتهای معاصر از این تقریرها مطرح شده، پرداخته است.
تقریرهای نوصدرایی برهان صدیقین و نوآوری های آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ملاصدرا به عنوان مؤسس حکمت متعالیه در بسیاری از آراء خود دارای نوآوری است که این نوآوریها وجه تمایز و برتری این مکتب فلسفی نسبت به مکاتب گذشته است. وی، به تبع نوآوریهای مبنایی خود، به تقریر جدیدی از برهان صدیقین نیز دست یافته است. وجه امتیاز تقریر صدرا بر تقریرهای ابن سینا و سهروردی در بتنای این تقریر بر مبانی خاص صدرایی چون اصالت وجود، تشکیک وجود، بساطت وجود و امکان فقری نهفته است. همچنین این نوآوریها در تقریرهایی که پیروان مکتب صدرایی نیز به چشم می خورد که نقطه اوج آنها در تقریر علامه طباطبایی و تقریری است که استاد جوادی آملی از تقریر علامه به دست می دهد؛ نوآوری ایشان اولاً در تعیین دقیق محل نزاع برهان است که بر اساس آن محل نزاع، حیثیّت اطلاقی حقیقت وجود است و نیز در تبیین صحیح مدعای برهان است مبنی بر اینکه گزاره «حقیقت وجود ضرورت(ازلی) دارد» یک گزاره بدیهی اولی است. بنابراین مسأله اصلی چنین است: «نوآوریهای ملاصدرا و حکمای صدرایی در برهان صدیقین چیست؟». هدف از این پژوهش آن است که با تبیین صحیح دو تقریر علامه و استاد جوادی آملی بتواند از اشکالات وارده بر تقریرهای برهان صدیقین بکاهد.
نقد حکمت متعالیۀ صدرایی از منظر عرفان نقد نظریۀ اصالت وجودهای خاص(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
آیین حکمت سال دوازدهم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۴۶
35 - 52
حوزه های تخصصی:
باورود نظریه «اصالت وجود در تحقق» از عرفان به فلسفه توسط صدرالمتألهین در قرن یازدهم تحول بزرگی در فلسفه شکل گرفت. او مصداق این نظریه را دو مورد قرار داد: اول حقیقت لابشرطی «وجود» که در عرفان هم سابقه داشت؛ دوم وجودات خاص امکانی که در عرفان سابقه نداشت. پس بر اساس تعمیم او وجودات خاص امکانی نیز اصیل و موجود بالذات شدند و این مستلزم پذیرش وجوب ذاتی آنها بود که مقبول و معقول نبود. صدرالمتألهین خود به این اشکال متفطن بود و برای حل اشکال دو پاسخ ارائه کرد: یکی بر اساس فرق بین معنای «بالذات» در دو تعبیر «واجب الوجود بالذات» و «موجود بالذات» و دیگر بر اساس فرق بین «ضرورت ذاتی» و «ضرورت ازلی»؛ ولی هیچ یک از دو پاسخ، رافع اشکال نبودند و این، اضطرابی را در آرای خود صدرالمتألهین به وجود آورده است؛ لذا او در برخی آثارش از تعمیم خود عقب نشینی کرده است.
راه فکری هایدگر: مراحل و منازل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقاله حاضر نگاهی جامع بر راه فکری هایدگرمی افکند، منتهی برخلاف مشهوراتِ مطالعات هایدگر، که اندیشه او را دو مرحله می داند: پیش از «گشت» و پس از آن. بنابراین غالباً نیز از هایدگر یک و دو می گویند. اما این نوشتار اندیشه هایدگر را به صورت راهی تصویر می نماید با پیچ و خم ها یا گشت های فراوان، که با استناد به خود هایدگر آن را در چهار مرحله خلاصه می کند. او خود از سه تقریر پرسش وجود و نیز صراحتاً از سه مرحله راه فکری خود خبر می دهد: پرسش از معنای وجود، پرسش از حقیقت وجود و سرانجام پرسش از محل شناسی وجود. مقاله یک دوره چهارمی را نیز در ابتدای این مراحل بازمی شناسد: پیش از تابستان 1923 را، که در آن اندیشه هایدگر جزو فلسفه زندگانی است. کار اصلی این مقاله توضیح و تبیین کلی این مراحل چهارگانه، بازه زمانی شان و توضیحی در مورد نسبت میان آنها است.
تأثیر و تأثر دیالکتیکی تعریف و برهان(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
ذهن پاییز ۱۴۰۱ شماره ۹۱
71 - 88
حوزه های تخصصی:
تأثیر و تأثر متقابل و دیالکتیکی، از آثار و خواص «تعریف شیء» و «برهان بر وجود آن» است؛ یعنی با تعریف درست یک شیء ما می توانیم به حد وسطی دست یافته و بر اساس آن، برهانی را بر وجود آن شیء اقامه کنیم؛ و به عکس با بدست آوردن برهانی بر وجود آن شیء، می توان به استناد آن، به مصادیق وجود آن شیء احاطه یافته و با آن احاطه علمی، تعریف جدیدی برای حقیقت آن شیء استخراج کنیم؛ این تأثیر و تأثر متقابل و دیالکتیکی، ممکن است چندین مرتبه همچنان ادامه یابد و هر یک از تعریف و برهان به استناد دیگری به لحاظ دقت به رتبه بالاتری ارتقاء یابد؛ در مقاله حاضر ما این تأثیر و تأثر متقابل را در مورد تعریف خداوند و برهان بر وجود او نشان می دهیم
مداقه ای در مبنای اصالت وجود(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آموزه های فلسفه اسلامی بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۳۰
279 - 300
ملاصدرا در مسئله اصالت وجود با نفی قسم مفهومی وجود، وجود لابشرط مقسمی را دارای وحدت مصداقی و تکثر فردی می داند. حقیقت وجود دارای وحدت جمعی و انبساطی است و لذا مبنای اصالت وجود و موضوع فلسفه قرار می گیرد. در نگاه ادق، وجود لابشرط مقسمی علاوه بر افراد خارجی خود، مقسم تقسیمات مفاهیم ذهنی و حتی عدمی و هر آنچه که بهره ای از وجود داشتن دارد، نیز می گردد. ملاصدرا در بحث اعتباریت ماهیت، دو نگرش متفاوت به نحوه وجود ماهیت بشرط شیء دارد. حاصل این بحث، تفکیک اصالت وجود به دو معناست؛ در معنای اول، اصل حقایق خارجی و آنچه عالم خارج را پر کرده، وجود لابشرط مقسمی است و ماهیت یا همان حدود و قیود حقیقت لابشرطیِ وجود به تبع متحقق می گردد. در نگرش دوم و نهایی، صدرا با نفی هر گونه تمایز خارجی وجود و ماهیت، اعتباریت ماهیت را به معنای ذهنیت صرف آن لحاظ کرده و وجود ماهیت را تابعی از وجود نفس و اذهان انسانی و اعتبارات آن می داند.
«جایگاه عَماء در مباحث وجود شناختی»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عماء در برگیرنده تمامی اشکال هستی است، همچون ملائک مقرب، انواع و گونه های افراد؛ پس این ظهور اولیه تمامی عالم را در برمی گیرد. بدین ترتیب عماء را می توان وجود منبسط انگاشت که تمامی عالم را از جبروت تا ناسوت همچون یک واحدِ مشتمل و کُل گرا در برمی گیرد. عماء همچون نَفَس رحمانی حق، که وابسته و همبسته به خود اوست،[1] در دو سطح می تواند به کار گرفته شود: یکی به عنوان وجود منبسط یعنی یک واحد کُل گرا که از جبروت تا ناسوت را دربردارد و دیگر اینکه در سطحی بالاتر از ملکوت یعنی به قولی احدیت و یا واحدیت. به همین دلیل است که عده ای آن را به احدیت و عده ای آن را به واحدیت نسب ت داده اند. البته به این دلیل است که عماء چون به ابر نازک تعبیر شده است؛ بعضی آن را مقام احدیت گفته اند، زیرا مقام احدیت در حجاب عزّت و سماء رفعت است؛ و بعضی آن را مقام واحدیت گفته اند؛ زیرا مقام واحدیت واسطه بین سماء اطلاق و ارض تقیید است، همانطوری که ابر واسطه بین سماء و ارض است.
امکانات آموزه های ابن عربی در بسط طریقی نو در تفکر وجودی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه معرفت سال ۲۴ بهار ۱۴۰۳ شماره ۱ (پیاپی ۷۸)
35 - 54
حوزه های تخصصی:
تفکر متافیزیکی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن می گوید و با کاوش های مفهومی سعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر ، تفکر اصیلِ انسان نزد فیلسوفان دانسته می شود، اما نمی توان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه می توان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی- مفهومی ندارد و به جای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن پرسش می کند. این تفکر تفکر وجودی خوانده می شود در فضای سنت فکری-عرفانی اسلامی قابل طرح است. از این رو، مسئله اصلی این مقاله «بررسی امکانات آموزه های ابن عربی در بسط نوعی تفکر وجودی- نامتافیزیکی است. ما به روش، کتابخانه ای- تحلیلی و با به کارگیری روش اصل موضوعی سعی در ارائه تحلیلی نو از تفکر وجودی براساس مبانی عرفانی ابن عربی داریم. از این رو، با بررسی آموزه های وی از قبیل: محوریت حقیقت وجود در عرفان،تمایز وجود و موجود، کشف المحجوب، تجلی،آیینه گی موجودات نسبت به وجود، گشودگی و معرفت حضوری به وجود، ظرفیت اندیشه وی برای بسط نوعی تفکر وجودی روشن می شود که از طریق مواجهه و انسی حضوری (پیشامفهومی) با وجود و روشی غیر از تعقل مألوف متافیزیکی، مدعی فهم هستی است. بر این اساس، «تفکر وجودی» با محوریت حقیقت وجود و از گشودگی به آن آغاز می شود. در ادامه با التفات و تذکر به فقر وجودی و وقوف بر آن، انسان حیثیت ایویت و نسبت بی واسطه خود به وجود را درمی یابد، و با کشف حجاب ها از تجلیات وجود، به تجلی و ظهور حقیقت وجود در عرصه نفس انسانی سیر می کند.