مطالب مرتبط با کلیدواژه
۴۱.
۴۲.
۴۳.
۴۴.
۴۵.
۴۶.
۴۷.
۴۸.
۴۹.
عناصر داستانی
حوزههای تخصصی:
مقایسه داستان فریدون با نمایشنامه «لیرشاه »(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پنجم زمستان ۱۳۹۰ شماره ۲۰
43 - 61
حوزههای تخصصی:
در مقاله حاضر داستان فریدون و لیرشاه با توجه به عناصر داستانی هر یک، مورد بررسی قرار گرفته است. منطق آشکاری که مقایسه این دو داستان را توجیه می کند تصمیم مشترکی است که دو پادشاه برای سرزمین خود می گیرند. در پی این تصمیم جدال ها و رویدادهایی رخ می دهد که فرجام هر یک از شخصیت های داستان را، که نکته قابل توجه و با اهمیت دو داستان است، نمایان می سازد. این بررسی مستقل از جنبه های حماسی، اساطیری، تاریخی و دیدگاه تأثیرپذیری و تأثیرگذاری ادبیات ملل از یک دیگر است. رویکرد ما در مقایسه دو داستان بر اساس طرح، شخصیت ها، رویدادها و نکات برجسته آنهاست.
داستان پردازی داستان های کوتاه صادق هدایت و ویلیام فاکنر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال نهم بهار ۱۳۹۴ شماره ۳۳
71 - 102
حوزههای تخصصی:
مقاله حاضر به شناخت بهتر ادبیات داستانی ایران و آمریکا می پردازد. هدف آن تبیین ساختار روایتی داستان های کوتاه هدایت و فاکنر است. سه داستان کوتاه(سه قطره خون، داش آکل، سگ ولگرد) از مجموعه آثار صادق هدایت و سه داستان کوتاه(یک گل سرخ برای امیلی، سپتامبر خشک، انبار سوزی) از ویلیام فاکنر انتخاب شد؛ سپس با در نظر گرفتن ویژگی های داستان های کوتاه میزان توجه هدایت و فاکنر را به عناصر داستانی در داستان پردازی مورد بررسی قرار دادیم. در این مقاله شیوه صادق هدایت و ویلیام فاکنر در داستان گویی، شخصیت پردازی، پی رنگ، گفت وگو، زاویه دید، صحنه پردازی، لحن و درون مایه بررسی شده است.
بررسی تطبیقی «ابومسلم نامه» ابوطاهر طرسوسی و «ابومسلم الخراسانی» جرجی زیدان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال یازدهم پاییز ۱۳۹۶ شماره ۴۳
113 - 133
حوزههای تخصصی:
داستان پردازی و روایت درباره ابومسلم خراسانی و قیام وی همواره محل بحث ادیبان و مورخان و دیگر صاحبنظران بوده و هر کس به فراخور گرایش فکری و مسلک خویش درباره آن سخن سرایی کرده اند. در این میان دو تن از صاحبنظران ادب عربی و فارسی؛ جرجی زیدان و ابوطاهر طرسوسی با نگرشی خاص به مسأله ابومسلم و قیام وی پرداخته و مفاهیم متفاوت و گاه متناقضی از وی ارائه کرده اند. با توجه به جایگاه ابومسلم خراسانی ، مقال ه پیش رو بر آن است تا با روش تطبیقی، به مقایس ه ساختاری و محتوایی داستان های «ابومسلم الخراسانی» و «ابومسلم نامه» بپردازد. نتایج تحقیق نشان می دهد نشانه ای از تأثیر و تأثر میان این دو داستان وجود ندارد؛ شخصیت واقعی ابومسلم در هر دو اثر تا حدودی تحریف شده و زیدان هم در رعایت معیارهای شکلی و هم در زمینه محتوایی داستانش، موفق تر از طرسوسی عمل کرده است.
بررسی تطبیقی شخصیت پردازی و طرح داستان در مقامات حمیدی و مقامات حریری(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات ادبیات تطبیقی سال پانزدهم بهار ۱۴۰۰ شماره ۵۷
429 - 459
حوزههای تخصصی:
مقامه یکی از انواع داستان های کهن است که با نثر مصنوع آمیخته با شعر، در مورد قهرمانی است که به صورت ناشناس در حکایت ها ظاهر می شود و به قصد گدایی، حوادثی را به وجود می آورد و همین که در پایان کار شخصیتش شناخته می شود، ناپدید می گردد تا آنکه دوباره در هیبتی دیگر در مقامه بعدی ظاهر گردد. «مقامات حمیدی» در شمار کتاب های بسیار مهم در زبان عربی و فارسی است. حمیدی با برگزیدن قالب داستان و بهره گیری از اصول داستان نویسی، همچنین گزینش حوادث این داستان ها از واقعیت های زندگی و انتخاب شخصیت های داستانی از مردمی که در میانشان زندگی می کند، همراه با ویژگی های فردی و اجتماعی آنان، شیوه نویسندگی مقامات را به سبک نویسندگان رئالیستی نزدیک گرداند. جوشش زندگی از درون حوادث مقامات، به همراه کنش شخصیت های واقعی در صحنه های آن و تأثیر فضای معنوی، اخلاقی، اجتماعی، مادی، علمی و ادبی بر شخصیت ها، حقیقت مانندی داستان ها را تحقق می بخشد. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی تلاش شده است تا مهم ترین داستان در مقامات حمیدی و حریری بررسی گردد.
هنر و تربیت در شخصیت پردازی قصص سوره کهف(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات قرآنی سال چهارم تابستان ۱۳۹۲ شماره ۱۴
67 - 97
حوزههای تخصصی:
سوره کهف از جمله سوری است که چهار قصه را در خود جای داده است: قصه اصحاب کهف ، قصه صاحب دو باغ، قصه موسی(علیه السلام) و عبد صالح، و قصه ذوالقرنین؛ با دقت در قصص سوره می توان دریافت هر قصه متشکل از شخصی تهایی است که برخی دارای نقش اصلی و پررنگ، و برخی دارای نقش فرعی و کم رنگ هستند که در کنار، یا مقابل هم سبب حرکت و معرفی فضای داستان شده اند. این مقاله بر آن است تا با توجه به سبک متفاوت این سوره با سور مشابه، و هم چنین اهمیت نقش قهرمان و ضد قهرمان در هر داستان، به ترسیم شخصیت ها از دو بعد هنری و تربیتی بپردازد.
تجزیه و تحلیل عناصر داستانی امیرارسلان براساس تئوری آیان وات در تطبیق بر عناصر مصور هزار و یک شب(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات هنر اسلامی سال هجدهم زمستان ۱۴۰۱ شماره ۴۸
96 - 115
حوزههای تخصصی:
قصه امیرارسلان یکی از زیباترین داستان های ایرانی است. واکاوی عناصر این داستان می توان نکات مهمی را در خصوص سیر تحول داستان در ادبیات ایران آشکار سازد. هر داستان عناصری دارد که در رابطه ای پیوسته کل داستان را می سازند. این پژوهش بر آن است که عناصری چون پی رنگ، شخصیت و شخصیت پردازی، زاویه دید، صحنه، درون مایه، توصیف و گفتگو را براساس نظریه ایان وات در داستان امیرارسلان ارزیابی و تحلیل کند. این پژوهش به روش توصیفی و تحلیلی و با تکیه بر داده های منابع کتابخانه ای به رشته تحریر درآمده است. براساس این ارزیابی قصه امیرارسلان پی رنگی سست و تقلیدی داشته و بر عنصر داستان تأکید دارد؛ یعنی حوادث داستان یکی پس از دیگری برای امیرارسلان به وجود می آیند. قهرمان این داستان، امیرارسلان و ضدقهرمانان آن قمر وزیر و فولادزره و مادر فولادزره و... هستند که اغلب به صورت کلی و با ویژگی های منحصربه فرد توصیف می شوند. شرح کلیات باعث بی توجهی به بُعد زمان و مکان در این قصه شده است. زمان کلی با عبارت هایی چون در برآمدن آفتاب جهانتاب، منهدم شدن سپاه انجم و... بیان می شود و توصیفات مکان نیز کلی است. داستان از زاویه سوم شخص مفرد روایت می شود و راوی به همه چیز اشخاص آگاهی کامل دارد. در این اثر روابط على و معلولی کم رنگی داریم. در این قصه به کلیات توجه شده است؛ اشخاص بسیار کلی توصیف می شوند، زنان هویت خاصی ندارند و برای صحنه های عشقی توصیف می شوند. در نسخه مصور داستان هزار و یک شب نیز شاهد حضور زنان در صحنه های دریاری هستیم.اهداف پژوهش:بررسی عناصر در قصه امیرارسلان براساس نظریه ایان وات.بررسی عناصر داستانی در نوع داستان کهن و تطبیق با نسخه مصور هزار و یک شب.سؤالات پژوهش:عناصر داستانی در قصه امیرارسلان براساس نظریه ایان وات چگونه است؟عناصر داستانی در قصه امیرارسلان و تطبیق با نسخه مصور هزار و یک شب چگونه است؟
کارکردهای تداعی در بدخوانیِ خلاق حکایت درویش صاحب کرامات(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
عرفان اسلامی سال ۱۵ پاییز ۱۳۹۷ شماره ۵۷
285 - 310
حوزههای تخصصی:
بدخوانیِ خلاق مبتنی بر ایده وجودِ رابطه ای موروثی میانِ آثارِ ادبی است؛ اما، نه رابطه ای بر پایه هم سویی و ادامه مسیرِ یکدیگر؛ بلکه، رابطه ای جدید متضمنِ دیالکتیکی بنیادین، میان بازشناسیِ قدرتِ گذشته و انحراف از جباریتِ آن. شاعرِ متأَخّر، با هدفِ کسبِ هویّتِ مستقل ادبی، با خارج شدن از زیرِ سایه پدر ادبیِ خود، حرکتی تدافعی را آغاز می کند که نه تنها، آن حرکت، جهت و رویکردی انفعالی ندارد؛ بلکه، در نهایت، به آفرینشِ هنری، ختم می شود. ترفندهای بدخوانیِ خلاق، می توانند به صورتِ ارادی(خودآگاه) و یا غیرِ ارادی(ناخودآگاه)، متنِ متأَخر را از اضطرابِ تأثیر، رهایی بخشند. یکی از عواملِ مؤثر بر بدخوانیِ خلاق آثار داستانی، عنصرِ تداعی است. در مقاله پیشِ رو، حکایتی از مثنوی برگزیده شده است که مولانا آن حکایت را با تلفیق و اقتباس، از دو حکایتِ دیگر ساخته است. بی زمانی و بی مکانیِ حکایتِ مولانا، نزدیکیِ زاویه دیدِ سوم شخص به اوّل شخص و نکره ذکر شدنِ شخصیّتِ اصلی و گرایش به راویِ مفسّر به جای راوی مشروح، تداعی شدنِ گروهِ فتیان در اثرِ شخصیت پردازیِ شاعر، تک گویی های درونی، حدیثِ نفس گویی های شاعر، جریانِ سیالِ ذهن و اطناب در گفت و گوها و...، از جمله ترفندهایی است که به تأثیر از عنصرِ تداعی، در جهتِ بدخوانیِ خلاق، در ساختِ حکایتِ جدید به کار گرفته شده است؛ ازین رو، در ادامه، پس از معرفی و شناختِ نظریه بدخوانیِ خلاق، آشنایی با عنصرِ تداعی و شاخصه های آن، به توضیح و تحلیلِ چگونگیِ تأثیرِ تداعی بر عناصرِ داستانی در جهتِ رهایی از اضطرابِ تأثیرِ دو حکایتِ مبدأ، پرداخته شده است.
بررسی تصویرسازی دو عنصر گفت وگو و شخصیت در داستان حضرت موسی(ع) در قرآن کریم
منبع:
مطالعات ادبی متون اسلامی سال ۷ بهار ۱۴۰۱ شماره ۱ (پیاپی ۲۵)
137 - 157
حوزههای تخصصی:
در عصری که ادبیات عربی و غیر عربی فاقد داستان به معنای نوین آن بود، ناگاه قرآن کریم، داستان هایی را در قالب و ساختاری نوین عرضه کرد. قصص قرآن بسیار نمایشی و محسوس هستند و از عواملی که به این مسأله کمک می کند، عناصر مختلف داستانی است. از مهم ترین و تصویرسازترین عناصر داستانی در قصص قرآنی، می توان به دو عنصر گفتگو و شخصیت اشاره کرد که در نمایش حوادث داستان بسیار مؤثربه شمار می روند، آن گونه که حادثه را بدون شخصیت و شخصیت را بدون گفتگو نمی توان تصور کرد و در هیچ دوره ای جدال بین انبیا و کفار و گفتمان ایشان با مردم عادی از این عناصر خالی نبوده است. از این رو نگارنده در این مقاله کوشیده است تا با روشی توصیفی – تحلیلی به بررسی دو عنصر گفتگو و شخصیت در داستان حضرت موسی7 بپردازد و ابعاد زیباشناختی آن را تبیین کند. از یافته های چنین تحقیق برمی آید که یکی از مظاهر اعجاز قرآن کریم، از وحدت و انسجام بین آیات نشأت می گیرد و این تناسب و هماهنگی در بین عناصر متعدد داستانی به وضوح قابل مشاهده است. این اتحاد به منظور تحقق اهداف دینی در سراسر داستان های قرآنی است؛ به گونه ای که همه اجزادر کنار هم یک ساختار منسجم و هماهنگی را تشکیل داده اند